گاه‌ فرست غلامعلی کشانی
1.5K subscribers
1.01K photos
322 videos
191 files
1.62K links
این‌جا گاهی مطالبی می بینید که شاید در زندگیِ عملی‌تانْ مفید باشند.


در صورت مفید دیدن، لطفا کانال را معرفی کنید.


کتاب ها در سایت عدم خشونت:
ghkeshani.com
و
t.me/ahestegisadegi

t.me/ghkesh : تماس
Download Telegram
دوستان گرامی خواننده،
سلام عرض می کنم.
دو فرسته ی بالا، به کناره جوییِ سنجیده از دیجیتالیسم شایع در هستی محیط بر ما اشاره داشتند و به «اعتنا به خود» و مسائل واقعیِ و ملموسِ خود تأکید می کردند.

خوشبختانه، عمل به این توصیه برای نگارنده فایده ای عملی داشت:

کتاب ساروُدایا که مجموعه ای خام از انبوهِ مطالب پژوهیده و ترجمه شده‌ی "سنجیده و پر اهمیت برای مردمِ ما" بود، الان به یک کتابِ با نظم و نَسَقِ بیشتر تبدیل شده، البته با عرق‌ریزانِ روح و جسم، و دستِ تنها.


تقدیم به شما
و
به خردسالان، زنان و مردانِ مزدبگیر؛
و به مزددهندگان؛
باشد تا بهروزیِ شایسته ی انسان بیافرینند!
===================

👇👇👇 کتاب:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4309

دو فرسته‌ی بالاتر:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4306

https://t.me/GahFerestGhKeshani/4307
Forwarded from کافه ایونت
📢 #کافه_جامعه
✍️ جمعیت و محیط زیست، چالش ها و راهکارها
آیا جهان باید به سمت تک فرزندی برود؟
👈 با حضور #مهدی_دولتی: جامعه شناس

🗓 #پنجشنبه ۱۴ شهریورماه
ساعت ۱۸:۳۰ تا ۲۱

✍️ فرزندآوری که در گذشته به عنوان یک حق و ضامن ادامه نسل بشر شناخته میشد، حالا با سوالها و چالشهای بسیاری مواجه شده. عده ای در مفهوم فرزنداوری به عنوان یک حق تشکیک کردن و عده ای بحث هایی رو در اخلاقی یا غیراخلاقی بودن فرزندآوری داشتن. به نظر میرسه عملی که ضامن ادامه نسل بشر بوده حالا باید بتونه در سطح جامعه به انتقادها و چالشهای پیش رو پاسخ بده. چالشهای محیط زیستی از جمله همون چالشها هستن. اینکه اگه رشد جمعیت جهان ادامه داشته باشه تا کی محیط زیست میتونه برای زندگی مناسب باشه؟ این اصلی ترین سوالی ست که در این جلسه میخوایم در موردش گفتگو کنیم.

✍️ مهدی دولتی فوق‌لیسانس جامعه‌شناسی از دانشگاه تهران داره و اخیرا داره روی مبحث ارتباط جمعیت و محیط زیست کار میکنه.. در این دورهمی مهدی حضور داره تا باهاش درباره موضوعات زیر گفتگو کنیم. این رویداد به صورت گفتگومحور برگزار میشه و همگی ما میتونیم درباره مباحث مطرح شده اظهار نظر بکنیم.

✔️اینده رشد جمعیت جهان، خطر جمعیت 27میلیاردی در سال 2100

✔️ انفجار جمعیت در کشورهای افریقایی طی 30سال اینده

✔️ جمعیت بهینه و مطلوب برای جهان و هر کشور چه تعداد است؟

✔️ اثرات رشد جمعیت بر تخریت محیط زیست و از بین رفتن تنوع زیستی

✔️ منابع محدود و جمعیت نامحدود ( نظریه مالتوس و نومالتوسین ها)

✔️ آیا تک فرزندی برای جهان خوب و لازم است؟ در بعد خانواده چطور؟

✔️ آیا فرزندخواندگی میتواند جایگزینی برای فرزنداوری باشد؟

✔️ سرمایه داری و کاهش جمعیت (کوچک شدن بازار، گران شدن نیروی کار)

✔️ پویش های جهانی برای توقف رشد بی رویه جمعیت

✔️ منابع مطالعاتی پیرامون افزایش جمعیت و نگرانیهای مرتبط با آن

✔️ منابع مطالعاتی پیرامون افزایش جمعیت و نگرانیهای مرتبط با آن

✍️ مهدی مقالات و مطالب مرتبط با جمعیت و محیط زیست رو تو کانال زیر گرداوری میکنه که مطالعه اونها قبل از حضور در جلسه خالی از لطف نیست:
https://t.me/zehnemayoob

📍مكان: خیابان انقلاب، نزدیک میدان فردوسی، بین خیابان نجات‌الهی (ویلا) و پل کالج، کوچه سمنان، پلاک ۳، #کافه_ایونت

🍹 حداقل ١٠ هزار تومان بابت هزینه مکان و پذیرایی به کافه ایونت پرداخت می کنیم.

برای اطلاع از سایر رویداد‌های کافه ایونت عضو کانال زیر شوید 👇

🆔 کافه ایونت|
https://t.me/KafehEvent
جنون، اختلال شخصیت، بی مسئولیتی و جمعیت. 👆
=====================
اگر اختلال شخصیت نداشته باشیم، اگر جنون و شهوتِ مقابله با خانواده ها و قوم ها و ملت هایِ (مثلا) دشمن و رقیب نداشته باشیم، اصلا نمی توانیم قبول کنیم که
عددِ جمعیتِ خانوار، قوم، ملت و جهان را بالا ببریم.
این بحث، بحث دو دو تا چهار تاست!

دیروز پدری 50 ساله با ظاهری موقر با دو پسر بچه اش توی لبنیاتی گیر کرده بودند.
پدر نمی توانست بستنی ای گران‌تر از دو هزارتومن بخرد.
یکی از پسر ها چهار هزار تومنی انتخاب کرده بود، اما پدر گفت فقط دو هزاری.
دومی قیفی می خواست، هر اسکوپ دو هزار. و طبعا معامله سر نگرفت.
حسرت به دل ماند.
خانم فروشنده بعدا به همکارش می گفت: «مرتیکه خجالت نمی کشه! هر سال که داره میاد این جا، یه دونه داره اضافه می کنه. خدا به زن اش صبر بدِه!»

حسابِ دو دو تا چارتا است، اخلاق و معنویت و ارزش و زیبایی شناسی و حس مادرانه و پدرانه و کوفت و زهر مار به کنار!

همین الان ایران در کنار 12 کشور خاورمیانه و چهار کشور آسیایی دیگر، جزو 17
«کشورِ روز آخر»
از نظر محیط زیستی است و آخرین پژوهشِ جهانیِ سازمان ملل معتقد است که
«آخرالزمان محیط زیستی»
در سال 2040 فرا می رسد. (گزارشی که محصول بررسی 6000 پژوهش، و کار 91 دانشمند از 40 کشور جهان است).
همین الان، بیش از
«500 شهر در بحران آب»
قرار دارند، روستا های مهاجر فرست به کنار! (هر سه عنوان بالا قابل جستجو در اینترنت اند.)

حالا! دورهمی ای برای این بحث مهم می خواهد برگزار بشود (توضیح در فرسته ی بالا).

امیدواریم این دورهمی به روشنگری و به خیر ختم شود و صدها دورهمیِ معطوف به همین امور واقعی و نیز معطوف به عمل در روستا ها و شهر های کوچک و بزرگ دیگرِ ایران برگزار شود، و نه فقط در میدانِ تاریخیِ فردوسی در اَبَرشهرِ تهران!
تمرینِ مشارکتِ شهروندی: اتوبوس‌ْمدرسه‌ی پیاده‌ (برای مهر ماه هر سال)
=========================
در شرایطی که به سرزمین‌مان،‌ به‌خصوص در مناطق روستایی و حاشیه‌شهری، سیل عظیمِ موتورسیکلت‌ها و خودروهایی هجوم‌ آورده که استانداردهای ایمنیِ پایین، مصرف سوخت و سرعت بالا دارند و با جولان‌شان در ابرشهرها و روستاها، عرصه‌ی پیاده‌رَویِ امن را به جاندارانِ پیاده (چارپا یا دوپا، پول‌دار،‌ بی‌پول، کودک، سالمند و بانوان ) تنگ کرده‌اند؛ وسایل نقلیه‌ای که داشتن‌‌شان برای هر کس به یک “باید” تبدیل شده؛
در شرایطی که تمامِ سرزمین ما “خودرو مدار” و “خودرو محور” شده و شهر و روستا به تصرفِ خودرو درآمده، اصنافِ شهر و شهرک‌ها به رنگِ خودرو درآمده‌‌اند و نسبتِ بالایی از مغازه‌ها و راسته‌های شهرهای کوچک و بزرگ به کلینیک‌های فوق تخصصیِ ماشین و موتور(!) و دکان‌های لوازم یدکی تبدیل شده‌اند.

در شرایطی که کشورمان، توان و استعداد مالی و محیط زیستیِ مصرفِ انرژی‌اش به شدت پایین آمده؛

در شرایطی که خشکسالیِ بومی و جهانی و تغییراتِ اقلیمی در سطح جهانی، شرایط سختی را به اقلیم‌های متنوعِ سرزمین‌مان وارد کرده که پس‌‌ماندهای مصرف فسیلیِ زندگی‌ و تحرکِ خودرویی آن را به مراتب سخت‌تر می‌کند؛

در شرایطی که ایران جزو ۱۷ کشورِ “روزِ آخر” است؛

در شرایطی که “آخرالزمانِ محیط زیستی” بر سرِ راه سیاره‌ی زمین است؛

در شرایطی که همه‌ی دولت‌های جهان،‌ به‌جای توجه به ضروری‌ترین نیاز‌‌های شهروندانِ خود و بعدا هم توجه به نیازهای همسایگان دور و نزدیک، درگیرِ معادلاتِ “بقای تا ابد”، “گسترش قدرت” یا “پیروزی در دورِ بعدی‌”اند؛

در این شرایط است که شاهدِ نابودیِ اَشکالِ سنتیِ زندگی و پشتیبانیِ اقتصادی-اجتماعی-روانیِ جماعتیِ آن‌ها (بدون جایگزین‌های تکامل‌یافته‌تر)، رواجِ سبک‌های زندگیِ “مصرف‌گرا”ی اسراف‌گر یا تجملی، تخریبِ زیست‌بوم‌ها و انواعِ آلودگی‌های زیستی و فرهنگی، “ولوشده‌گیِ (دامن‌گستریِ) شهری”، حومه‌نشین‌سازی، بیغوله‌نشینی و جرم‌خیزیِ شهری، فرهنگِ و حیاتِ “خودرومحور”، ازدحامِ رفتآمدی، “مزرعه‌داریِ مهاجمِ صنعتی”، رواجِ تراریخته‌گرایی و نابودیِ ذخیره‌ی بذرِ سیاره،‌ محوِ دانش‌ها و مهارت‌های بومی، بیش‌اتکایی به سوخت‌های فسیلی، ظهورِ صنعت درمان به‌شکل بیماری‌افروزی و پزشکی‌‌ کردن و … هستیم.

شهرهای ما، به‌خصوص اَبَر‌شهرهای ما، طبعا دچار همان بلاهایی هستند که در جهان سوم رخ داده: ولو‌شدگیِ (دامن‌گستریِ) شهری و حاشیه‌نشینیِ شدید، و به دنبالِ آن افزایش ضریبِ جرم‌خیزی، رفتآمدگریِ خودرویی (فرهنگ خودرویی= کامیوتینگ)[1]. یعنی همان آسیب‌‌هایی که جهان صنعتیِ برخوردار، خیلی زودتر از بروز‌شان آگاه شده‌‌ و خواهان چاره‌جویی برای‌شان شده‌اند. اما شرایطِ خاصِ اجتماعی-اقتصادیِ خودِ ما، مصائب دیگری از جمله تکیدگی و چروکیدگیِ اجتماعی[2] و نیز اتمیزه‌شدنِ شدیدترِ اهالی را هم اضافه کرده است.

در این شرایطْ مردمِ کشورِ ما بازهم با انواع مشوق‌های استفاده از خودرو روبرو هستند و ازین جمله، تلاشِ شدید شرکت‌های خودروسازی است برای ادامه‌ی حیات و گسترش‌ِ بازار و رشدِ بی‌نهایتِ تولید، یعنی همان چیزی که جزوِ ذات و طبیعتِ هر تولید‌کننده‌‌ی منصف یا بی‌انصاف در بازار آزاد است.
... ...
... ...
... ...
... ...
یک تاثیرِ همزمان، اما بسیار بزرگ‌ترِ این طرحْ آموزشِ مشارکتِ اجتماعی-جماعتی به بزرگتر‌ها (در بدو امر) و نهادینه‌کردنِ همین آموزش در کودکانی است که شاهدِ هر روزه‌ی مشارکتِ بزرگترها بوده، از آن سود می‌برند و از “همراهی با هم” لذت هم می‌برند.
آموزشِ مشارکتِ جمعی یکی از مهم‌ترین حلقه‌های مفقوده‌ی ظهورِ حس‌ِ پیوندِ شهروندی و عِرْقِ ملی، کارِ جمعی، رفعِ تکیدگی و فلاکتِ اجتماعی، و شکوفاییِ ملیِ ایرانیان می‌تواند باشد.

حالا چه باید کرد؟


لینک‌های ارجاعی و باقیِ این بحث را، لطفا در آدرسِ زیر ببینید و بخوانید:


https://ghkeshani.com/walkingschoolbus/
تمرینِ مشارکتِ شهروندی: اتوبوس‌ْمدرسه‌ی پیاده‌ (برای مهرماه هر سال)
==============================
در شرایطی که به سرزمین‌مان،‌ به‌خصوص در مناطق روستایی و حاشیه‌شهری، سیل عظیمِ موتورسیکلت‌ها و خودروهایی هجوم‌ آورده که استانداردهای ایمنیِ پایین، مصرف سوخت و سرعت بالا دارند و با جولان‌شان در ابرشهرها و روستاها، عرصه‌ی پیاده‌رَویِ امن را به جاندارانِ پیاده (چارپا یا دوپا، پول‌دار،‌ بی‌پول، کودک، سالمند و بانوان ) تنگ کرده‌اند؛ وسایل نقلیه‌ای که داشتن‌‌شان برای هر کس به یک “باید” تبدیل شده؛
...
...
...
یک تاثیرِ همزمان، اما بسیار بزرگ‌ترِ این طرحْ آموزشِ مشارکتِ اجتماعی-جماعتی به بزرگتر‌ها (در بدو امر) و نهادینه‌کردنِ همین آموزش در کودکانی است که شاهدِ هر روزه‌ی مشارکتِ بزرگترها بوده، از آن سود می‌برند و از “همراهی با هم” لذت هم می‌برند.
آموزشِ مشارکتِ جمعی یکی از مهم‌ترین حلقه‌های مفقوده‌ی ظهورِ حس‌ِ پیوندِ شهروندی و عِرْقِ ملی، کارِ جمعی، رفعِ تکیدگی و فلاکتِ اجتماعی، و شکوفاییِ ملیِ ایرانیان می‌تواند باشد.

حالا چه باید کرد؟ :

https://ghkeshani.com/walkingschoolbus/

https://t.me/GahFerestGhKeshani/4315
گاه‌ فرست غلامعلی کشانی
تمرینِ مشارکتِ شهروندی: اتوبوس‌ْمدرسه‌ی پیاده‌ (برای مهرماه هر سال) ============================== در شرایطی که به سرزمین‌مان،‌ به‌خصوص در مناطق روستایی و حاشیه‌شهری، سیل عظیمِ موتورسیکلت‌ها و خودروهایی هجوم‌ آورده که استانداردهای ایمنیِ پایین، مصرف سوخت و…
گام اول در مشارکتِ اجتماعی
============
خواننده ای گرامی و همدل، بعد از خوندنِ نوشته ی بالا برام نوشته اند:


«... از خواندن آخری (اتوبوس مدرسه ی پیاده) خیلی لذت بردم، امیدوارم یه روزِ نزدیکی در ایران هم از این دست کارها انجام بشه ...»

من هم براشون نوشتم که:

در مورد امیدواری تون و امیدواری مون:

خب، معلومه که خود ما ها باید آستین بالا بزنیم. ( اصلِ خود آستین بالا زنی و خود توانبخشی)

معلومه که دقیقا باید از خود شروع کرد، با همین اقدام های کوچکِ عملی و در دسترس، اما با کمی هزینه!

طبعا باید این بحث رو مثلا در همین 16 روز باقی مونده به اول مهر و هر تابستان به سرعت منتشر و مطرح کرد: این یعنی گام اول!

معلومه که منتظر هیچ منجی ای نمی شه و نباید نشست.

در همون گامِ اول باید به همین نکته هم اشاره کرد و از والدین خواست که به سرعت برای منافعِ خود (در درجه اول) و برای منافع دیگران و جماعتِ خود (در درجه ی دوم) اقدام کنند.

هر سه چهار تا مادر یه گروه تشکیل بدند، دم در مدرسه با هم شور و مشورت کنند و تقسیم کار کنند.
بعدش گام های بعدی خود بخود با همفکری مطرح می شه و روشن می شه

در این موضعْ هیچ مرجع و اقتداری جز اقتدار مادران و پدران وجود نداره، پس نباید معطل کرد.

و چه فرصت خوبی یه که با این کار، گوشه ای از خلاء ملیِ مشارکت جمعی را پر کنیم،
«پراتیکِ خِردورزانهْ پیشرَوَنده است و تئوریِ صِرفْ درجا زننده.»

«عملْ متحد می کند، اما کلامِ بی عملْ جدا می کند! (توپامارو ها)»
در بابِ باز بودن چشمان و شخصا اطمینان پیدا کردن از خبر:
چشم بسته اعتماد نکنیم، حتی به نزدیک ترین معتمدان مان! 👇👇👇
Forwarded from Gholamali Keshani
اندر بابِ
اعتماد نکردن مطلق به رسانه ها، و حتی نزدیکان و دوستان و گروه ها، هر چه باشند و هر که باشند!
https://play.google.com/store/apps/details?id=com.toranjapp.toranj


ترنج در موبایل زنان،
ابزاری برای کمک به رفع خشونت بر زنان
از راه کمک های اورژانسی، حقوقی و ...
================

هرکسی برای داشتن یه رابطه ی خوب با شریک زندگی اش یا برای دفاع از خودش در لحظه ی خطر به ترنج نیاز داره!

با ترنج
-وقتی به هر دلیل در محیط خانواده یا سرِ قرارِ دوستی احساس خطر کنین، می تونید با یه کلیک ...
Forwarded from گاه‌ فرست غلامعلی کشانی (Gholamali Keshani)
Http://www.hamdamapp.com

همدم در موبایل همه ی زنان!

همدم چیست و به چه کار زنان می آید؟
مقدمه بیداد
پرویز مشکاتیان
مشامِ جان‌مان را کمی، و فقط کمی، تازه‌تر کنیم با:
«مقدمه ی بیداد»،
اثرِ جاودانه، تاثر برانگیز و کوبنده‌ی
پرویزِ مشکاتیان، در دهه ی 60


«چه ساز بود که در پرده می زد آن مطرب،
که عمر رفت و ...
هنوزم دِماغ پر ز هواست!»
معماری آبله‌روُ از کجا آمده؟
====================
استانِ خودمختارِ "گارْزِ"‌ی تَبّت، دریایی از منازل طلبه‌ها و پیروان بودایی در گردِ حوزه‌ی علمیه و صومعه‌ی لارونگ گار، عکس از بالای کوه، در غروب گرفته‌ شده. خیابان‌اش را ببینید و با خیابانی در دهلیِ کهنه مقایسه کنید. دهلیِ هندی که اقتصاددانانِ جریانْ‌غالب با شگفتی از معجزه‌ی اقتصادی‌اش در جهان حرف می‌زنند.

این نما، مجموعه‌ای بشری را نشان می‌دهد که خوب یا بد، به هویتی اشاره می‌کند. این معماری و نظم، خوب یا بد، پرچمی و تابلویی است و "نشان"ی! تبت، محکوم به حکومت و اقتداری خارجی یعنی چین است، اما می‌بینیم که معماری‌اش شباهتی به چینی که می‌شناسیم ندارد. یعنی می‌توان تسلیم به فرهنگِ غالبِ هیچ حکومتی نشد.

حالا مقایسه‌اش کنیم با معماریِ "آبله‌‌روُ"ی شهری (و جدیدا روستایی‌)مان. بی‌در و پیکر، با فرو رفتگی‌ها و برآمدگی‌هایی همچون سوراخ‌های آبله بر رخِ زیبا و بخشنده‌ی طبیعت. تقریبا می‌توان این معماری را در هر جای ایران دید و در هر جای سرزمین‌های بی‌سامانِ جهان، از مکزیکو سیتی گرفته تا قاهره تا دهلی و تا ...، چه در زورآبادنشین‌هایشان، چه در اعیان‌نشین‌ها. در اعیان نشین ها، حتی درست بلد نیستیم از بِهشت‌ِ بِوِرلی‌هیلزِ کالیفرنیای‌ عزیزمان کپیه بکنیم.

کانال گاه فرست


آیا این‌جا هم فقط دست "دولت" یا دستِ "دولت و ملت"ی در کار است؟
یا می‌توان خِرَدی جمعی را تصور کرد که در فرد فردِ یک ملت بیدار شود و کمترین عقلِ را به ‌کار بیندازد؟!
عکس را ببینید:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4339

(Photo by Yan Gaon, National Geographic, July 2017)
معماری آبله‌روُ از کجا آمده؟
====================
استانِ خودمختارِ "گارْزِ"‌ی تَبّت، دریایی از منازل طلبه‌ها و پیروان بودایی در گردِ حوزه‌ی علمیه و صومعه‌ی لارونگ گار، عکس از بالای کوه، در غروب گرفته‌ شده. خیابان‌اش را ببینید و با خیابانی در دهلیِ کهنه مقایسه کنید. دهلیِ هندی که اقتصاددانانِ جریانْ‌غالب با شگفتی از معجزه‌ی اقتصادی‌اش در جهان حرف می‌زنند.
(NGS, July 2017, Photo by Yan Gaon)


باقیِ داستان را در این‌جا بخوانید:

https://t.me/GahFerestGhKeshani/4338
از حمید نوحی تا ناسوت، تا لاهوت
========================
رفته‌بودم سراغ کتابفروشی‌ها، به دنبال کتاب ارزشمندِ ویل دورانت، معنای زندگی. رسیدم به کتابفروشی انتشار، همان که قرن‌ها پیش برای بعضی از ما حکم ناشر اول و آخر را داشت. یک سری کتاب جیبی دیدم خجولانه و کمی هم غریبانه در گوشه‌ای روی هم چیده. روی جلد، چهره‌ی آشنایی را نشان می‌داد، کارل مارکس، و با کمی دقت، چهره‌ی آشناتری را در زیر. عنوان را دیدم. تا حدودی حدس زدم. پشت کتاب و بعد هم تورقی...
شگفت زده شدم.
کاری در سطح جهانی، بی‌همتا در ایران و شاید در جهان.
------------------------
به اسمِ پدیدآور نگاه کردم. اسمی بود به‌نظرم آشنا.
می دانستم که در میان نام‌داران و نخبه‌گانِ غالب و مغلوب ندیده‌ام این اسم را. پس کجا دیده‌ام ...؟!
باز هم به متن برگشتم. به فصل آخر ... .
...
اوووه !
یادم افتاد: روند جدایی!
====================
باقیِ داستان در:

https://ghkeshani.com/frommaterialtospiritualworldhamidnouhi/
===============
آموزش=سیاست
سیاست=آموزش

بی تفاوت نمانیم، به اشتراک بگذاریم!
از حمید نوحی تا ناسوت، تا لاهوت
========================
رفته‌بودم سراغ کتابفروشی‌ها، به دنبال کتاب ارزشمندِ ویل دورانت، معنای زندگی. رسیدم به کتابفروشی انتشار، همان که قرن‌ها پیش برای بعضی از ما حکم ناشر اول و آخر را داشت. یک سری کتاب جیبی دیدم خجولانه و کمی هم غریبانه در گوشه‌ای روی هم چیده. روی جلد، چهره‌ی آشنایی را نشان می‌داد، کارل مارکس، و با کمی دقت، چهره‌ی آشناتری را در زیر. عنوان را دیدم. تا حدودی حدس زدم. پشت کتاب و بعد هم تورقی...
شگفت زده شدم.
کاری در سطح جهانی، بی‌همتا در ایران و شاید در جهان.
------------------------
به اسمِ پدیدآور نگاه کردم. اسمی بود به‌نظرم آشنا.
می دانستم که در میان نام‌داران و نخبه‌گانِ غالب و مغلوب ندیده‌ام این اسم را. پس کجا دیده‌ام ...؟!
باز هم به متن برگشتم. به فصل آخر ... .
...
اوووه !
یادم افتاد: روند جدایی!
====================
باقیِ داستان در:

https://ghkeshani.com/frommaterialtospiritualworldhamidnouhi
==============

آموزش=سیاست
سیاست=آموزش

بی تفاوت نمانیم، به اشتراک بگذاریم!
پیام صوتی محمدعلی موحد برای اول مهر
پیام محمدعلی موحد یکی از ذخایرِ مستقلِ فرهنگیِ این سرزمینِ غمین،

به مناسبت اول مهر 1398، خطاب به معلمان و ما و بعد از همه به دانش آموزان،
در بابِ
- تقویتِ پرسشگری و جستجوگری؛
- دوستی های دامنه دار و پایدار؛
- رقابت سالم؛ و
- شادی.

برای خواندن بقیه ی نوشته لطفا کلیک کنید:
http://t.me/gahferestghkeshani/4346
پیام محمدعلی موحد یکی از ذخایرِ مستقلِ فرهنگیِ این سرزمینِ غمین،

به مناسبت اول مهر 1398، خطاب به معلمان و ما و بعد از همه به دانش آموزان،
در بابِ
- تقویتِ پرسشگری و جستجوگری؛
- دوستی های دامنه دار و پایدار؛
- رقابت سالم؛ و
- شادی.
==========
محمدعلی موحد، 96 ساله، در چندین شاخه ی فکری می نویسد، حقوق، حقوقِ بشر، تاریخ نفت، مکتوبات کهن، و از همه مشهورتر در شمس شناسی و مولوی شناسیِ انتقادی تر و روش شناسانه تر.

اما او مترجم کتاب کوچک گیتا (عزیزترین و مشهورترین کتاب دینی هندوان) و «انرژی و عدالتِ» ایوان ایلیچ هم هست.
ایوان ایلیچ، متفکر اتریشی، منتقد توسعه ی انرژی برِ غربی-شمالی است.

او به جای نفتِ فسیلی و سایر منابع، انرژی ماهیچه ای را پیشنهاد می کند، و نتیجتا به کارآمدترین اختراع بشر از منظر علمِ فیزیک و سالم ترین اختراعِ دوران مدرن از دیدِ احترام به طبیعت و محیط زیست -بعد از اختراع چرخ- می رسد، یعنی به دوچرخه.

ایلیچ دوچرخه را منشاء حضور عدالت برای سفره های فرودستان هم می داند.

موحد این کتاب را در سفر کنفرانس نفتیِ اوپک! ترجمه می کند و دانشگاه صنعتیِ شریف (آریامهر) آن را در سال 1356 منتشر می کند. نکته هایی شگفت!
=============
پیام صوتی محمدعلی موحد

(این پیام در اول مهر 1398 در مدرسه موحد تبریز و در مدارس آذربایجان پخش شد):
http://t.me/gahferestghkeshani/4345
=============

برای اطلاع بیشتر از
- موحد، نک: محمدعلی موحد، ویکی پدیا؛
- ایوان ایلیچ، نک: سایتِ «مجله یوتوپیا» و سایت عدم خشونت؛
- گیتا، انتشارات خوارزمی؛
- «انرژی و عدالت»، نشر نو.
جداکردنِ صلح از توسعه
=================
روزبه فیض (در «مجله یوتوپیا») با ترجمه هایشْ از ایوان ایلیچ مکررا یاد می کند، یعنی از همان کس که محمدعلی موحد هم «انرژی و عدالت» او را سال ها پیش ترجمه می کند (نک: فرسته ی بالا).
مترجمِ نوشته، یادآوری زیر را با دغدغه مندی اضافه می کند که:

«اگر شما هم مانندِ ما معتقدید که نقدِ عمیقِ ایلیچ از مفهومِ توسعه‌ی مدرنْ حاوی نکته‌های کلیدی و مهمی برای درکِ تقریباً همه‌ی پدیده‌های معاصر به ویژه بحران‌های اجتماعی، سیاسی و اکولوژیک جهان‌گستر است، لطفاً با مطالعه‌ی دقیقِ متن، پیشنهاد معادل‌های فارسی بهتر برای اصطلاحات انگلیسی یا لاتین به ما، و همخوان کردن کامل یا خلاصه‌ی متن در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های شخصی خود، ما را در گسترشِ این مفاهیم در جامعه یاری کنید.»



ایوان ایلیچ فیلسوف اتریشی، کشیشِ کاتولیک و یک منتقد اجتماعی سرسخت بود که درباره‌ی نهادهای فرهنگِ معاصرِ غرب و تأثیرِ آن‌ها بر آموزش، پزشکی، کار، مصرفِ انرژی، حمل و نقل و توسعه‌ی اقتصادی کتاب‌های متعددی نوشته است.

شناخت ایوان ایلیچ برای جامعه ی فارسی زبان یک «باید» است، مخصوصا برای آنان که می خواهند آستینی بالا بزنند!

با هم می خوانیم:

http://eco-literacy.net/de-linking-peace-and-development-illich/

کانال روزبه فیض

کانال مجله یوتوپیا (نکته ی عبرت آموز برای ما این است که کانالی که همه ی نوشته هایشْ محصولِ کار جدی، وسواسِ حرفه ای، دغدغه ی دیگرخواهانه ی جدی و از همه مهم تر، خودداری از پر حرفی است، فقط 173 عضو دارد و در عوض، بعضی فعالانِ شومَن و سلبریتیِ توسعه و محیط زیست، سیاست، اقتصاد، فلسفیدن، دین سُرایی و ... اند که رسانه هایشان مشغول شلنگ تخته انداختن اند و پر مشتری!

دقیقا، آن صداهایی که به ریشه ها و کمی دور تر از نوک بینی ها و دور تر از مدِ روز اشاره می کنند، بی مخاطب می مانند!
گاه‌ فرست غلامعلی کشانی
جداکردنِ صلح از توسعه ================= روزبه فیض (در «مجله یوتوپیا») با ترجمه هایشْ از ایوان ایلیچ مکررا یاد می کند، یعنی از همان کس که محمدعلی موحد هم «انرژی و عدالت» او را سال ها پیش ترجمه می کند (نک: فرسته ی بالا). مترجمِ نوشته، یادآوری زیر را با دغدغه…
تحصیلات برای چیست؟

فرسته ی پیوست بالا به ریشه نگری نوشته های مجله یوتوپیا اشاره کرده بود.

برای نمونه، نوشته ی زیر را با هم مرور می کنیم که به روشنی و از روی دلیل، پنبه ی چندین اسطوره ی مدرن را می زند و خوابِ «با سوات ها»، روشنفکرانِ کیلویی و تولید انبوه، و طرفدارانِ سلطه ی «فضل سالاران»* را در سراسر جهان آشفته می کند، ...
خوابِ عمیقِ ما را که صد البته!

(آدم وقتی این نوشته را تمام می کند به یاد کلام حافظ می افتد که:
تو خود حجابِ خودیْ حافظ!
از میان برخیز!)

نوشته‌ْ راه حل هم پیشنهاد می کند، راه حل ها هم پر تامل اند.
با هم می خوانیم اش:

http://eco-literacy.net/what-is-education-for/

* برای آشنایی با فضل سالاری،
نک: «تامل بازتابی و هرمنوتیک» در گوگل
=============
سیاست=آموزش
آموزش=سیاست
بی تفاوت نمانیم، به اشتراک بگذاریم!
OrwellLife.pdf
1.8 MB
زندگیِ جرج اورول

اورول رمان‌نویس و مقاله‌نویسِ نامداری است، اعماقِ فقر را هم با پوست و گوشت لمس کرده‌است، و تا آخرین دم هم به این ادراکِ خود وفادار می‌ماند.
کمی از پژوهشِ برجسته‌ی میدانیِ او در فقر و فلاکت در این‌ آدرس روایت شده‌است:
https://ghkeshani.com/orwellasanindepthfieldresearcher/
او مقاله‌نویسی حرفه‌ای هم بود، پنج مقاله‌ی برجسته‌ی او در تاریخ ادبیاتِ انگلیس شهرت دارند. یکی از آن‌ها "تاملاتی بر گاندی" است که آن هم در دسترس است:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4352

اورول، قلعه‌ی حیوانات را عمداً طوری نوشته که هر بچه‌‌‌ی دبستانی، در هر کوره‌‌ده و شهری در سراسرِ جهان بتواند بخواند و بفهمد و مترِ دیکتاتوری و تمامیت خواهی را بتواند در مورد خود و دیگران و حکومت‌ها به‌‌کار ببرد.
نام‌اش گرامی باد با این خدمت‌اش به بشریت!