Forwarded from جامعه مدنی
ﺧﺒﺮﻧﮕﺎﺭﯼ ﻃﯽ ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﭘﯿﺮ ﻣﺮﺩ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﮐﻪ ﺑﻤﺪﺕ 60 ﺳﺎﻝ ﻭ ﻫﺮ ﺑﺎﺭ 45 ﺩﻗﯿﻘﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻣﻘﺪﺱ ﻏﺮﺑﯽ ﺍﻭﺭﺷﻠﯿﻢ ﺑﻪ ﻧﯿﺎﯾﺶ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﭘﺮﺳﯿﺪ:
ﺩﻋﺎﯼ ﺭﻭﺯﺍﻧﻪ ﺷﻤﺎ ﻃﯽ ﺍﯾﻦ 60 ﺳﺎﻝ ﭼﻪ ﺑﻮﺩﻩ؟
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ ﺩﻋﺎ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺑﺮﺍﯼ: ﺻﻠﺢ ﺑﯿﻦ ﻣﺴﯿﺤﯿﺎﻥ - ﮐﻠﯿﻤﯿﺎﻥ ﻭ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ
ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺭﻓﺘﻦ ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻨﻔﺮ ﻫﺎ ﻭ ﺟﻨﮓ ﻫﺎ
ﺭﺷﺪ ﺗﻮﺍﻡ ﺑﺎ ﺑﯽ ﺧﻄﺮﯼ ﺟﻮﺍﻧﻬﺎ ﻭ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﺎ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ
ﻭ ﺑﻼﺧﺮﻩ ﺍﯾﻨﮑﻪ سیاستمدﺍﺭﺍﻥ ﺑﻤﺎ ﺭﺍﺳﺖ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﻭ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﺗﺮ ﺍﺯ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﻨﺪ.
ﺧﺒﺮﻧﮕﺎﺭ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﻭ ﺣﺎﻻ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ 60 ﺳﺎﻝ ﻧﯿﺎﯾﺶ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﭼﯿﺴﺖ؟
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺎ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﻧﻢ...
#جامعه_مدنی👇
https://t.me/jamey_e_madani
ﺩﻋﺎﯼ ﺭﻭﺯﺍﻧﻪ ﺷﻤﺎ ﻃﯽ ﺍﯾﻦ 60 ﺳﺎﻝ ﭼﻪ ﺑﻮﺩﻩ؟
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ ﺩﻋﺎ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺑﺮﺍﯼ: ﺻﻠﺢ ﺑﯿﻦ ﻣﺴﯿﺤﯿﺎﻥ - ﮐﻠﯿﻤﯿﺎﻥ ﻭ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ
ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺭﻓﺘﻦ ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻨﻔﺮ ﻫﺎ ﻭ ﺟﻨﮓ ﻫﺎ
ﺭﺷﺪ ﺗﻮﺍﻡ ﺑﺎ ﺑﯽ ﺧﻄﺮﯼ ﺟﻮﺍﻧﻬﺎ ﻭ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﺎ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ
ﻭ ﺑﻼﺧﺮﻩ ﺍﯾﻨﮑﻪ سیاستمدﺍﺭﺍﻥ ﺑﻤﺎ ﺭﺍﺳﺖ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﻭ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﺗﺮ ﺍﺯ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﻨﺪ.
ﺧﺒﺮﻧﮕﺎﺭ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﻭ ﺣﺎﻻ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ 60 ﺳﺎﻝ ﻧﯿﺎﯾﺶ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﭼﯿﺴﺖ؟
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺎ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﻧﻢ...
#جامعه_مدنی👇
https://t.me/jamey_e_madani
Telegram
جامعه مدنی
برای ایران
👆👆 روان ویلیامز سر اسقف کانتربری (مرجع عالیقدر جهان مسیحیان انگلیکن!) بعد از فاجعه ی سونامی آسیای جنوبی (2004) گفت:
پس از این فاجعه اگر در وجود خدا تردید کنیم رواست!
نک:
http://t.me/gahferestghkeshani/4195
خدایی که برای مان معرفی کرده اند در میانه ی همه ی این شرور و شرارت ها و بلایای این روزها کجاست؟
چرا صدای مان را نمی شنود؟
خدایی که صدای موسایش را می شنود،
خدایی که ندای «ایلی، ایلی! لما سبقتنیِ (خدایا، خدایا! چرا تنهایم گذاشته ایِ) مسیح اش را می شنود (یا نمی شنود!؟).
نکند خدا چون خدای شهزاده ی عرفا و فیلسوفان و شریف ترین آنان«اسپینوزا»، یا خدای عذرای سرخ، بانو «سیمون وی» است که یا جدا از همین طبیعت نیست، پس «سخنْ گفتنی» ندارد، یا می سازد و ساکت نظاره می کند و نجات را با «اعتنا»ی عمیق و همواره، ممکن می داند، اگر حتی اعتنایی منفی باشد نسبت به وجود خودش از سوی مخلوقی «اعتنا»گر؟
تاملی دیگر باید!
=========================
پس نوشت:
(فارغ از درستی یا نادرستیِ داستان مصاحبه ی یادشده با پیرمرد دعاخوانِ کنار دیوار مقدس ندبه در کنار مسجدالاقصی، اصل قضیه قطعی است. هر که باشد، بعد از 60 سال دعا و باز هم مشاهده ی همان وضع سابق، بلاخره باید به نتیجه ای برسد که ایشان در داستان مصاحبه رسیده اند:
انگار که 60 سال با دیوار حرف زده ام و برایش «الحاح نامه» لوله کرده ام و در سوراخ دیوار ندبه فروکرده ام.
نک: از قدس چه کم می دانیم؟ سه چهره اورشلیم، سایت عدم خشونت، نشنال جیاگرافیک، غلامعلی کشانی)
t.me/gahferestghkeshani
پس از این فاجعه اگر در وجود خدا تردید کنیم رواست!
نک:
http://t.me/gahferestghkeshani/4195
خدایی که برای مان معرفی کرده اند در میانه ی همه ی این شرور و شرارت ها و بلایای این روزها کجاست؟
چرا صدای مان را نمی شنود؟
خدایی که صدای موسایش را می شنود،
خدایی که ندای «ایلی، ایلی! لما سبقتنیِ (خدایا، خدایا! چرا تنهایم گذاشته ایِ) مسیح اش را می شنود (یا نمی شنود!؟).
نکند خدا چون خدای شهزاده ی عرفا و فیلسوفان و شریف ترین آنان«اسپینوزا»، یا خدای عذرای سرخ، بانو «سیمون وی» است که یا جدا از همین طبیعت نیست، پس «سخنْ گفتنی» ندارد، یا می سازد و ساکت نظاره می کند و نجات را با «اعتنا»ی عمیق و همواره، ممکن می داند، اگر حتی اعتنایی منفی باشد نسبت به وجود خودش از سوی مخلوقی «اعتنا»گر؟
تاملی دیگر باید!
=========================
پس نوشت:
(فارغ از درستی یا نادرستیِ داستان مصاحبه ی یادشده با پیرمرد دعاخوانِ کنار دیوار مقدس ندبه در کنار مسجدالاقصی، اصل قضیه قطعی است. هر که باشد، بعد از 60 سال دعا و باز هم مشاهده ی همان وضع سابق، بلاخره باید به نتیجه ای برسد که ایشان در داستان مصاحبه رسیده اند:
انگار که 60 سال با دیوار حرف زده ام و برایش «الحاح نامه» لوله کرده ام و در سوراخ دیوار ندبه فروکرده ام.
نک: از قدس چه کم می دانیم؟ سه چهره اورشلیم، سایت عدم خشونت، نشنال جیاگرافیک، غلامعلی کشانی)
t.me/gahferestghkeshani
Telegram
گاه فرست غلامعلی کشانی
ﺧﺒﺮﻧﮕﺎﺭﯼ ﻃﯽ ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﭘﯿﺮ ﻣﺮﺩ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﮐﻪ ﺑﻤﺪﺕ 60 ﺳﺎﻝ ﻭ ﻫﺮ ﺑﺎﺭ 45 ﺩﻗﯿﻘﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻣﻘﺪﺱ ﻏﺮﺑﯽ ﺍﻭﺭﺷﻠﯿﻢ ﺑﻪ ﻧﯿﺎﯾﺶ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﭘﺮﺳﯿﺪ:
ﺩﻋﺎﯼ ﺭﻭﺯﺍﻧﻪ ﺷﻤﺎ ﻃﯽ ﺍﯾﻦ 60 ﺳﺎﻝ ﭼﻪ ﺑﻮﺩﻩ؟
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ ﺩﻋﺎ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺑﺮﺍﯼ: ﺻﻠﺢ ﺑﯿﻦ ﻣﺴﯿﺤﯿﺎﻥ - ﮐﻠﯿﻤﯿﺎﻥ ﻭ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ
ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺭﻓﺘﻦ ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻨﻔﺮ…
ﺩﻋﺎﯼ ﺭﻭﺯﺍﻧﻪ ﺷﻤﺎ ﻃﯽ ﺍﯾﻦ 60 ﺳﺎﻝ ﭼﻪ ﺑﻮﺩﻩ؟
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ ﺩﻋﺎ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺑﺮﺍﯼ: ﺻﻠﺢ ﺑﯿﻦ ﻣﺴﯿﺤﯿﺎﻥ - ﮐﻠﯿﻤﯿﺎﻥ ﻭ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ
ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺭﻓﺘﻦ ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻨﻔﺮ…
Forwarded from خواهر شکسپیر
هجده ساله که بودم، کار کنشگری در جنبش زنان ایران را شروع کردم. عاشق کفشهای پاشنهبلند بودم و رژلبهای سرخ و صورتی. مانتوها و شالهای رنگارنگ بر تن و سر میکردم، همیشه گوشواره بر گوش داشتم. کنشگری و مشق عملی فمینیسم را از گروهی خوب و جمعی یگانه -«مرکز فرهنگی زنان»- شروع کردم. هنوز هم یکی از خوششانسیهای و مهمترین دوران زندگیام در شکلگیری پایههای قرص و محکم باورها و منشام را همان دوران میدانم و تجربهاندوزی در کنار زنانی که فمینیسم برای آنها نه شغل ۹ صبح تا ۵ بعدازظهر بود و نه راه انواع درآمدهای مالی و نردبان شهرت و قدرت فردی. فمینیسم برای آنها شیوهی زندگی و نقد به زیروبم جهان بود.
اما از همان اولین روزهای ورود به جنبش زنان ایران، بابت «ظاهر متفاوتام» بارها متلک و کنایه شنیدم، تمسخر شده و گاه حتا مجبور شدم جواب پس بدهم. فمینیسم در جهان و در ایران در دورههای متفاوت حیات خود، همیشه گرفتار این معضل بود و هست که «آنکه آمد با قالب و چارچوبهای تنگ و تعاریف کلیشه از زن بجنگد، خود خطکش به دست گرفت و قفس تازه ساخت.» کم نبود موقعیتهایی که رژلب قرمز یا کفش پاشنهبلند من، تو را در جایگاهی قرار میداد که انگار «حق کمتری» داری یا نظرت کماهمیتتر است. من در سالهای کنشگری در جنبش زنان ایران، بیمهری و کمبود شفقت نسبت به دیگری کم ندیدم. دیگری که همراه و خواهر فمینیست ما است، کنار ما جان میکند و عرق میریزد و شریک رویای «فردای بهتر» است. و این سوال در پس ذهن رژه میرفت: چطور میتوان جهان را مهربان و بیتبعیض کرد اگر نسبت به احوال هم چنین کمتوجه باشیم؟ مگر نه اینکه اصلاح را باید از نیموجب پیرامون خود شروع کرد؟
سالها بعد در مهاجرت، اتفاقی به کتابی رسیدم که وقتی به پایان رسید، فکر کردم کاش این کتاب بهوقت ۱۸ سالگی من نوشته شده بود. کتابی که برای اولینبار بیش از ۱۰۰ کنشگر مدنی و برابریخواه از «دیگران گفتن» را کنار گذاشته و از خودشان گفته بودند: از ترسها و نگرانیهایشان، از بیثباتی که عین بختک بر زندگی کنشگر چنبره میزند، از بیماریهای تن و روانشان، از کمبود خواب، از بیپولی و کفشهای مندرس، از موهای بد که انگار سالها است قیچی یک آرایشگر حرفهای را به خود ندیده، از حس عذابوجدان نسبت به بچهها و شوهر و خانوادههایشان، از حس خجالت که چندرغاز بابت پول باشگاه خرج میکنند و بابت آن باید به باقی کنشگران جواب پس بدهند، از عذاب وجدان لذت نوشیدن یک گیلاس شراب شبانه و رقص گاه به گاه و رژلب قرمز، از اینکه خستهاند و فرسوده و مستاصل از بوروکراسی نفسگیر برای چندرغاز کمک مالی. انگار دارند لای چرخ دنده له میشوند و از سوی کنشگران و خواهران فمینیست، همدلی و شفقت و درک لازم را نمیبینند. و این سوال مهم و کلیدی: چه باید کرد؟ کجای راه را اشتباه آمدیم و چه چیز در این فرهنگ رایج کنشگری پر از قضاوت و انگ و چارچوب باید تغییر دهیم؟ چه پیشنهاد و راهحلی در چنته داریم؟
چهارسال پیش نوشتم کاش کسی این کتاب را به فارسی ترجمه کند. بعد خودم تصمیم گرفتم با ناشران کتاب تماس بگیرم و کتاب را با اجازهی آنها ترجمه کنم. با رخصت آنها کتاب را به فارسی ترجمه کردم و حالا نسخهی فارسی کتاب به رایگان در اختیار همه است. کتابی برای ۱۸سالگی خودم و هر زن جوان کنشگری که در ابتدای راه با امر و نهی کنشگران دیگر درباره ظاهر و اولویتهایش مواجه است. و هر زن کنشگری که خسته است و فرسوده و کسی برای دلنگرانیها و هراس او چندان ترهای خرد نمیکند. جواباش ساده است: «فایده انقلاب چیست اگر نتوانیم برقصیم؟»
در روز جهانی زن برای همهتان آرزوی توان بسیار و سر خم نکردن در برابر هیچ قالب و چارچوب تنگ را دارم.
https://t.me/FarnazSeifi/66
@FarnazSeifi
اما از همان اولین روزهای ورود به جنبش زنان ایران، بابت «ظاهر متفاوتام» بارها متلک و کنایه شنیدم، تمسخر شده و گاه حتا مجبور شدم جواب پس بدهم. فمینیسم در جهان و در ایران در دورههای متفاوت حیات خود، همیشه گرفتار این معضل بود و هست که «آنکه آمد با قالب و چارچوبهای تنگ و تعاریف کلیشه از زن بجنگد، خود خطکش به دست گرفت و قفس تازه ساخت.» کم نبود موقعیتهایی که رژلب قرمز یا کفش پاشنهبلند من، تو را در جایگاهی قرار میداد که انگار «حق کمتری» داری یا نظرت کماهمیتتر است. من در سالهای کنشگری در جنبش زنان ایران، بیمهری و کمبود شفقت نسبت به دیگری کم ندیدم. دیگری که همراه و خواهر فمینیست ما است، کنار ما جان میکند و عرق میریزد و شریک رویای «فردای بهتر» است. و این سوال در پس ذهن رژه میرفت: چطور میتوان جهان را مهربان و بیتبعیض کرد اگر نسبت به احوال هم چنین کمتوجه باشیم؟ مگر نه اینکه اصلاح را باید از نیموجب پیرامون خود شروع کرد؟
سالها بعد در مهاجرت، اتفاقی به کتابی رسیدم که وقتی به پایان رسید، فکر کردم کاش این کتاب بهوقت ۱۸ سالگی من نوشته شده بود. کتابی که برای اولینبار بیش از ۱۰۰ کنشگر مدنی و برابریخواه از «دیگران گفتن» را کنار گذاشته و از خودشان گفته بودند: از ترسها و نگرانیهایشان، از بیثباتی که عین بختک بر زندگی کنشگر چنبره میزند، از بیماریهای تن و روانشان، از کمبود خواب، از بیپولی و کفشهای مندرس، از موهای بد که انگار سالها است قیچی یک آرایشگر حرفهای را به خود ندیده، از حس عذابوجدان نسبت به بچهها و شوهر و خانوادههایشان، از حس خجالت که چندرغاز بابت پول باشگاه خرج میکنند و بابت آن باید به باقی کنشگران جواب پس بدهند، از عذاب وجدان لذت نوشیدن یک گیلاس شراب شبانه و رقص گاه به گاه و رژلب قرمز، از اینکه خستهاند و فرسوده و مستاصل از بوروکراسی نفسگیر برای چندرغاز کمک مالی. انگار دارند لای چرخ دنده له میشوند و از سوی کنشگران و خواهران فمینیست، همدلی و شفقت و درک لازم را نمیبینند. و این سوال مهم و کلیدی: چه باید کرد؟ کجای راه را اشتباه آمدیم و چه چیز در این فرهنگ رایج کنشگری پر از قضاوت و انگ و چارچوب باید تغییر دهیم؟ چه پیشنهاد و راهحلی در چنته داریم؟
چهارسال پیش نوشتم کاش کسی این کتاب را به فارسی ترجمه کند. بعد خودم تصمیم گرفتم با ناشران کتاب تماس بگیرم و کتاب را با اجازهی آنها ترجمه کنم. با رخصت آنها کتاب را به فارسی ترجمه کردم و حالا نسخهی فارسی کتاب به رایگان در اختیار همه است. کتابی برای ۱۸سالگی خودم و هر زن جوان کنشگری که در ابتدای راه با امر و نهی کنشگران دیگر درباره ظاهر و اولویتهایش مواجه است. و هر زن کنشگری که خسته است و فرسوده و کسی برای دلنگرانیها و هراس او چندان ترهای خرد نمیکند. جواباش ساده است: «فایده انقلاب چیست اگر نتوانیم برقصیم؟»
در روز جهانی زن برای همهتان آرزوی توان بسیار و سر خم نکردن در برابر هیچ قالب و چارچوب تنگ را دارم.
https://t.me/FarnazSeifi/66
@FarnazSeifi
Telegram
خواهر شکسپیر
دانلود کتاب: «فایده انقلاب چیست اگر نتوانیم برقصیم؟»
📚درد دلهای زنان کنشگر و چارههایی برای حفظ ثبات و سلامت جان و روانشان
@FarnazSeifi
📚درد دلهای زنان کنشگر و چارههایی برای حفظ ثبات و سلامت جان و روانشان
@FarnazSeifi
Forwarded from در امتداد راه مهآلود
🎥 سوگیریهای شناختی - الیف
▪️ مترجم: حسین محمدیزاده
https://www.aparat.com/v/jIv2F
⭕️ توجّه: برای باز شدن زیرنویس، با لمسِ لینکِ بالا، آن را در یکی از مرورگرها باز کنید. با کلیک مستقیم روی خود فیلم، زیرنویس آن ممکن است اجرا نشود.
================
▪️ مترجم: حسین محمدیزاده
https://www.aparat.com/v/jIv2F
⭕️ توجّه: برای باز شدن زیرنویس، با لمسِ لینکِ بالا، آن را در یکی از مرورگرها باز کنید. با کلیک مستقیم روی خود فیلم، زیرنویس آن ممکن است اجرا نشود.
================
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
سوگیری های شناختی - الیف
این ویدئو قسمت اول از مجموعۀ «سوگیری های شناختی» است که توسط لاری سانتوس از دانشگاه ییل ارائه شده است. در این قسمت به الیف (alief) پرداخته شده است.
Forwarded from در امتداد راه مهآلود
🔹 پرونده مطالعاتی: #داستایفسکی
🔸 #قمارباز، فیودور داستایوسکی، ترجمهٔ سروش حبیبی، نشر چشمه
1️⃣ قمارباز در سال 1866 یعنی زمانی که داستایفسکی 45 سال داشت، منتشر شد. روندی که برای قمارباز اتفاق میافتد و او را به ورطهٔ فلاکت میکشاند، روندی است که خیلی از ما تجربه کردهایم اگرچه هرگز قمار نکرده باشیم! قمارباز پس از چند دور بُرد حس خوبی را تجربه میکند و دوباره و دوباره داو میگذارد تا دوباره آن حس خوب را تجربه کند و تنها استدلالش این میشود که باید ببرد چون میخواهد که ببرد. و از آنجا که گردونهٔ میز رولت از خواست دل کسی پیروی نمیکند، درست مثل گردش روزگار، قمارباز تا آخرین موجودیاش را میبازد و با جیبی پاک و جانی تا حد مرگ پریشان از قمارخانه بیرون میرود.
قماربازان میدانند که لحظهای هست که دیگر باید دست کشید، باید از تلاش برای تکرار حسِ خوبِ بردن دست کشید تا بُردههای قبلی را حفظ کرد و چیزی برای شروعی دیگر باقی گذاشت. افسوس و صد افسوس که کار به دانش پیش نرود و کجاست قماربازی که وقتی بخت از او برمیگردد میز قمار را ترک کند.
«... بهتر بود که همان وقت دست از بازی بکشم و کازینو رو ترک کنم. اما احساس عجیبی در دلم پیدا شده بود. انگاری که میخواستم تقدیر را به عرصه بخوانم، سربهسرش بگذارم. تلنگری به آن بزنم یا به آن دهنکجی کنم. بالاترین مبلغ مجاز را داو گذاشتم ... و همه را یکجا باختم. بعد، چون به شور آمده بودم ته جیبهایم را هم پاک کردم و همان بازی گذشته را با تمام داراییام تکرار کردم، باز باختم، و مبهوت، مثل منگها از میز رولت دور شدم.»
🍃
🔸 #قمارباز، فیودور داستایوسکی، ترجمهٔ سروش حبیبی، نشر چشمه
1️⃣ قمارباز در سال 1866 یعنی زمانی که داستایفسکی 45 سال داشت، منتشر شد. روندی که برای قمارباز اتفاق میافتد و او را به ورطهٔ فلاکت میکشاند، روندی است که خیلی از ما تجربه کردهایم اگرچه هرگز قمار نکرده باشیم! قمارباز پس از چند دور بُرد حس خوبی را تجربه میکند و دوباره و دوباره داو میگذارد تا دوباره آن حس خوب را تجربه کند و تنها استدلالش این میشود که باید ببرد چون میخواهد که ببرد. و از آنجا که گردونهٔ میز رولت از خواست دل کسی پیروی نمیکند، درست مثل گردش روزگار، قمارباز تا آخرین موجودیاش را میبازد و با جیبی پاک و جانی تا حد مرگ پریشان از قمارخانه بیرون میرود.
قماربازان میدانند که لحظهای هست که دیگر باید دست کشید، باید از تلاش برای تکرار حسِ خوبِ بردن دست کشید تا بُردههای قبلی را حفظ کرد و چیزی برای شروعی دیگر باقی گذاشت. افسوس و صد افسوس که کار به دانش پیش نرود و کجاست قماربازی که وقتی بخت از او برمیگردد میز قمار را ترک کند.
«... بهتر بود که همان وقت دست از بازی بکشم و کازینو رو ترک کنم. اما احساس عجیبی در دلم پیدا شده بود. انگاری که میخواستم تقدیر را به عرصه بخوانم، سربهسرش بگذارم. تلنگری به آن بزنم یا به آن دهنکجی کنم. بالاترین مبلغ مجاز را داو گذاشتم ... و همه را یکجا باختم. بعد، چون به شور آمده بودم ته جیبهایم را هم پاک کردم و همان بازی گذشته را با تمام داراییام تکرار کردم، باز باختم، و مبهوت، مثل منگها از میز رولت دور شدم.»
🍃
Forwarded from در امتداد راه مهآلود
🔹 پرونده مطالعاتی: #داستایفسکی
🔸 #قمارباز، فیودور داستایوسکی، ترجمهٔ سروش حبیبی، نشر چشمه
2️⃣ در فضای مجازی دو ترجمهٔ دیگر از این کتاب با مشخصات "قمارباز، فئودور داستایفسکی، ترجمهٔ صالح حسینی" و "قمارباز، فئودور داستایوسکی، ترجمهٔ جلال آلاحمد" یافت میشود.
▪️ترجمهٔ سروش حبیبی صوتی نیز شده است.
▪️معرفی این کتاب را در سایت "کافه بوک" میتوانید بخوانید.
🍃
🔸 #قمارباز، فیودور داستایوسکی، ترجمهٔ سروش حبیبی، نشر چشمه
2️⃣ در فضای مجازی دو ترجمهٔ دیگر از این کتاب با مشخصات "قمارباز، فئودور داستایفسکی، ترجمهٔ صالح حسینی" و "قمارباز، فئودور داستایوسکی، ترجمهٔ جلال آلاحمد" یافت میشود.
▪️ترجمهٔ سروش حبیبی صوتی نیز شده است.
▪️معرفی این کتاب را در سایت "کافه بوک" میتوانید بخوانید.
🍃
Forwarded from در امتداد راه مهآلود
🎥کوْآن های ذِن - معماهای لاینحل
▪️ مترجم: صادق ذبیحی
https://www.aparat.com/v/3gPad
⭕️ توجّه: برای باز شدن زیرنویس، با لمسِ لینکِ بالا، آن را در یکی از مرورگرها باز کنید. با کلیک مستقیم روی خود فیلم، زیرنویس آن ممکن است اجرا نشود.
🔅در ارتباط با ذن تا کنون ویدئوهای زیر در هزار خط ناتمام منتشر شده است:
1️⃣ یک فنجان چای
2️⃣ خدا چیست؟ - تیک نات هان
3️⃣ چرا آیین بودا از عشق رمانتیک پشتیبانی نمیکند؟ - تیک نات هان
4️⃣ نیروانه چیست؟ - تیک نات هان
5️⃣ کوْآن های ذِن - معماهای لاینحل (ترجمه از صادق ذبیحی)
================
▪️ مترجم: صادق ذبیحی
https://www.aparat.com/v/3gPad
⭕️ توجّه: برای باز شدن زیرنویس، با لمسِ لینکِ بالا، آن را در یکی از مرورگرها باز کنید. با کلیک مستقیم روی خود فیلم، زیرنویس آن ممکن است اجرا نشود.
🔅در ارتباط با ذن تا کنون ویدئوهای زیر در هزار خط ناتمام منتشر شده است:
1️⃣ یک فنجان چای
2️⃣ خدا چیست؟ - تیک نات هان
3️⃣ چرا آیین بودا از عشق رمانتیک پشتیبانی نمیکند؟ - تیک نات هان
4️⃣ نیروانه چیست؟ - تیک نات هان
5️⃣ کوْآن های ذِن - معماهای لاینحل (ترجمه از صادق ذبیحی)
================
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
کوْآن های ذِن - معماهای لاینحل (ترجمه از صادق ذبیحی)
کوْآن – همانطور که استادان ذِن می گویند – پاره آجری است برای کوبیدن به دروازه، یا انگشتِ اشاره ای است به ماه. به طور کلی هدف از کوْآن گذشتن از دویی حواس است.
چگونه جهان را تغییر دهیم؟ کاری از مدرسهی زندگی، نشر هنوز
====================
تغییر جهان با سه کتاب؟
اشتباه نکنید!
با کتاب هیچ معجزهای رخ نمیدهد،
با عمل شاید!
عمل متحد میکند، کلام تفرقه میاندازد!
سه کتاب برای تغییر جهان ، راهنماهای خود آستینبالازنی! :
t.me/GahFerestGhKeshani/4206
t.me/GahFerestGhKeshani/4207
t.me/GahFerestGhKeshani/4208
(این متن را اگر میپسندید ،برای دیگران هم ارسال کنید.)
====================
تغییر جهان با سه کتاب؟
اشتباه نکنید!
با کتاب هیچ معجزهای رخ نمیدهد،
با عمل شاید!
عمل متحد میکند، کلام تفرقه میاندازد!
سه کتاب برای تغییر جهان ، راهنماهای خود آستینبالازنی! :
t.me/GahFerestGhKeshani/4206
t.me/GahFerestGhKeshani/4207
t.me/GahFerestGhKeshani/4208
(این متن را اگر میپسندید ،برای دیگران هم ارسال کنید.)
چگونه جهان را تغییر دهیم؟ کاری از مدرسهی زندگی، نشر هنوز
کتابفروشی نشر هنوز
تلفن: ۸۸۸۱۰۹۹۱ (۰۲۱)
پخش ققنوس | تلفن: ۶۶۴۰۸۶۴۰ (۰۲۱)
پخش دوستان | تلفن: ۶۶۴۸۰۵۶۹ (۰۲۱)
===================ه
تغییر جهان با سه کتاب؟
اشتباه نکنید!
با کتاب هیچ معجزهای رخ نمیدهد،
با عمل شاید!
عمل متحد میکند، کلام تفرقه میاندازد!
سه کتاب برای تغییر جهان ، راهنماهای خود آستینبالازنی! :
t.me/GahFerestGhKeshani/4206
t.me/GahFerestGhKeshani/4207
t.me/GahFerestGhKeshani/4208
(این متن را اگر میپسندید ،برای دیگران هم ارسال کنید.)
کتابفروشی نشر هنوز
تلفن: ۸۸۸۱۰۹۹۱ (۰۲۱)
پخش ققنوس | تلفن: ۶۶۴۰۸۶۴۰ (۰۲۱)
پخش دوستان | تلفن: ۶۶۴۸۰۵۶۹ (۰۲۱)
===================ه
تغییر جهان با سه کتاب؟
اشتباه نکنید!
با کتاب هیچ معجزهای رخ نمیدهد،
با عمل شاید!
عمل متحد میکند، کلام تفرقه میاندازد!
سه کتاب برای تغییر جهان ، راهنماهای خود آستینبالازنی! :
t.me/GahFerestGhKeshani/4206
t.me/GahFerestGhKeshani/4207
t.me/GahFerestGhKeshani/4208
(این متن را اگر میپسندید ،برای دیگران هم ارسال کنید.)
50FACTS.pdf
3.1 MB
۵۰ واقعیتی که جهان را باید تغییر بدهند، جسیکا ویلیامز، غلامعلی کشانی
=====================
تغییر جهان با سه کتاب؟
اشتباه نکنید!
با کتاب هیچ معجزهای رخ نمیدهد،
با عمل شاید!
عمل متحد میکند، کلام تفرقه میاندازد!
سه کتاب برای تغییر جهان ، راهنماهای خود آستینبالازنی! :
t.me/GahFerestGhKeshani/4206
t.me/GahFerestGhKeshani/4207
t.me/GahFerestGhKeshani/4208
(این متن را اگر میپسندید ،برای دیگران هم ارسال کنید.)
=====================
تغییر جهان با سه کتاب؟
اشتباه نکنید!
با کتاب هیچ معجزهای رخ نمیدهد،
با عمل شاید!
عمل متحد میکند، کلام تفرقه میاندازد!
سه کتاب برای تغییر جهان ، راهنماهای خود آستینبالازنی! :
t.me/GahFerestGhKeshani/4206
t.me/GahFerestGhKeshani/4207
t.me/GahFerestGhKeshani/4208
(این متن را اگر میپسندید ،برای دیگران هم ارسال کنید.)
HowToChangeTheWorld_Bornstein.pdf
2.8 MB
چگونه جهان را تغییر بدهیم؟ (کارآفرینان اجتماعی و قدرت ایدههای نو)، دیوید بورنشتاین
=============================
تغییر جهان با سه کتاب؟
اشتباه نکنید!
با کتاب هیچ معجزهای رخ نمیدهد،
با عمل شاید!
عمل متحد میکند، کلام تفرقه میاندازد!
سه کتاب برای تغییر جهان ، راهنماهای خود آستینبالازنی! :
t.me/GahFerestGhKeshani/4206
t.me/GahFerestGhKeshani/4207
t.me/GahFerestGhKeshani/4208
(این متن را اگر میپسندید ،برای دیگران هم ارسال کنید.)
=============================
تغییر جهان با سه کتاب؟
اشتباه نکنید!
با کتاب هیچ معجزهای رخ نمیدهد،
با عمل شاید!
عمل متحد میکند، کلام تفرقه میاندازد!
سه کتاب برای تغییر جهان ، راهنماهای خود آستینبالازنی! :
t.me/GahFerestGhKeshani/4206
t.me/GahFerestGhKeshani/4207
t.me/GahFerestGhKeshani/4208
(این متن را اگر میپسندید ،برای دیگران هم ارسال کنید.)
گاه فرست غلامعلی کشانی
چگونه جهان را تغییر دهیم؟ کاری از مدرسهی زندگی، نشر هنوز ==================== تغییر جهان با سه کتاب؟ اشتباه نکنید! با کتاب هیچ معجزهای رخ نمیدهد، با عمل شاید! عمل متحد میکند، کلام تفرقه میاندازد! سه کتاب برای تغییر جهان ، راهنماهای خود آستینبالازنی!…
خوانندهی گرامی،
برای تهیهی کتابِ شیرین، ارزنده و انسانسازِ "جهان را چگونه تغییر دهیم؟" با ترجمهی روان و خوب اش:
کتابفروشی نشر هنوز
تلفن: ۸۸۸۱۰۹۹۱ (۰۲۱)
پخش ققنوس | تلفن: ۶۶۴۰۸۶۴۰ (۰۲۱)
پخش دوستان | تلفن: ۶۶۴۸۰۵۶۹ (۰۲۱)
آدرس در نمایشگاه کتاب: سالن: شبستان راهرو: 2 ، غرفه: 15
برای تهیهی کتابِ شیرین، ارزنده و انسانسازِ "جهان را چگونه تغییر دهیم؟" با ترجمهی روان و خوب اش:
کتابفروشی نشر هنوز
تلفن: ۸۸۸۱۰۹۹۱ (۰۲۱)
پخش ققنوس | تلفن: ۶۶۴۰۸۶۴۰ (۰۲۱)
پخش دوستان | تلفن: ۶۶۴۸۰۵۶۹ (۰۲۱)
آدرس در نمایشگاه کتاب: سالن: شبستان راهرو: 2 ، غرفه: 15
گاه فرست غلامعلی کشانی
🔸 #قمارباز، فیودور داستایوسکی 🔸 ترجمهٔ سروش حبیبی، نشر چشمه 🔹 پرونده مطالعاتی: #داستایفسکی 🔻
باز هم از داستایوسکی و پروندهی مطالعاتیاش بشنویم:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/3810
https://t.me/GahFerestGhKeshani/2074
https://t.me/GahFerestGhKeshani/3927
https://t.me/GahFerestGhKeshani/3927
https://t.me/GahFerestGhKeshani/3810
https://t.me/GahFerestGhKeshani/2074
https://t.me/GahFerestGhKeshani/3927
https://t.me/GahFerestGhKeshani/3927
Telegram
گاه فرست غلامعلی کشانی
🎥 ویدئوی ادبیات – فیودور داستایفسکی
✍️ حسین محمدی زاده
🔅این ویدئو توسط موسسهی «مدرسهی زندگی» تهیه شده است که موسسهای آموزشی - با تمرکز بر زندگی بهتر و عاقلانهتر – است و شعبهی اصلی آن در سال ۲۰۰۸ در لندن شروع به کار کرد و یکی از موسسان آن آلن دو باتن…
✍️ حسین محمدی زاده
🔅این ویدئو توسط موسسهی «مدرسهی زندگی» تهیه شده است که موسسهای آموزشی - با تمرکز بر زندگی بهتر و عاقلانهتر – است و شعبهی اصلی آن در سال ۲۰۰۸ در لندن شروع به کار کرد و یکی از موسسان آن آلن دو باتن…
Forwarded from مصطفی ملکیان
#تازه_های_نشر
📚 معرفی کتاب «دارندگی در بسندگی است»نوشته الگزاندر با ترجمه غلامعلی کشانی
✔️به همراه مقدمه مصطفی ملکیان با عنوان «ساده زیستی راهی به تعالی»
✍️غلامعلی کشانی
🔹ثورو دو سال تجربهی زندگیِ سنجیدهتر، خودگردان و ساده زیستانه در کنار غوغای شهر داشت. در کنار و نه درونِ شهر. تاملات این دو سال در کتابی به نامِ والدن باقی مانده. این یادداشتها همراه با نافرمانیِ مدنی، دو شاهکار بزرگ قلم و اندیشه در آمریکا و جهان اند. او سعدیِ آمریکاست و فخر اندیشه در آن سرزمین. ساموئل الکساندر اقتصاددان خلاق و نواندیش، تلاش میکند تا از درون والدن، و دو فصل اقتصادِ آن، نقبی بزند برای واکاویِ اقتصادِ عینی این دو سال.
🔹ما ایرانیان همیشه از تشویق به درویشی شنیدهایم، از منظرهای مختلف. اما ندیدهایم اقتصاددانی، سادهزیستیِ خودخواسته را بهعنوان راه حلی اقتصادی برای زیستنی با کیفیتتر مطرح کند. کیفیتِ زیست در نگاه اقتصاددانِ متعارف غایب است. "روح" انسان، "حالِ" او، وجدان و اخلاقیاتِ او غایباند. آنان انسان را همچون ماشینی میبینند تابع قوانینِ مکانیکیِ اقتصاد. الکساندِر اما این بار به آن نکتههای مغفول میپردازد، به امکان پیکرتراشیِ معنوی از راه زیستنی ثورو وار. نویسنده با شواهد و استدلالِ مستقیم، عقلانیتِ ساده زیستی را واکاوی میکند، نه با پیشزمینههای عرفانی یا هورقلیایی و اثیری.
🔹سعدی میگوید: «در سيرت اردشير بابكان آمده است كه حكيم عرب را پرسيد كه روزیْ چه مايهْ طعام بايد خوردن؟ گفت صد درمْ سنگ كفايت است. گفت اين قدَر چه قوت دهد؟ گفت اين قدَر ترا بر پای همی دارد و هر چه برين زيادت كنی تو را حمالْ آنی.» ثورو و الکساندر هم، پس از معرفیِ ضروریات، ابزار، رفاهیات و تجملات، به چهارگانه بودن نیازهای ضروریِ مصرفیای اشاره میکنند که انسان را برپا نگه میدارند: خوراک، پوشاک، مسکن، سوخت.
بعد از این که گرمای حیاتی تامین شد، هر قدر که بیشتر مصرف کنیم زیادت است. کافی را چه کسی تعیین میکند جز خودِ تو؟! ولی پیش از این کار، پرسشی اساسیتر را هم باید پاسخ دهیم: "کافی برای چه!؟"
🔹پس از این، ابزارها هستند که خودسازی و رشدمان را به پیش میبرند و در رسیدن به اهداف زندگی یاریمان میکنند. اما ثورو میگوید باید مراقب بود، چرا که ممکن است ابزارِ ابزارمان شویم. "... پیشرفت همیشه مثبت نیست... اختراعات ما همچون اسباببازیهای قشنگیاند که حواس ما را از مسائل جدی پرت میکنند. آنها ابزار بهبود یافتهای برای اهدافی بهبود نیافتهاند." شاید اصلاً پیچیدگی و زیبایی و برازندگیای در طنابِ رخت، دوچرخه، مخزن آب میدید که دستگاهِ خشککن، اتوموبیل، و تأسیساتِ نمکزدایی از آب قطعاً فاقد آن دیده میشدند. او همنظرِ لئوناردو داوینچی بود: "سادگی، نهایت باریکبینی و پیچیدگی است."
🔹و اما رفاهیات: ثورو باور دارد که اینها زندگی را لذتبخش میکنند؛ ولی خطر رفاهیّات در آن است که اعتیادآورند. آنان میتوانند به سادگی به کانون اصلی زندگی بدل شوند، و بخش عمدهی وقت و انرژیمان را به مصرف برسانند. وی پرشور بودن زندگی را ترجیح میداد. علاوه براین درنظرش پول و وقتی که برای خرید یا داشتن رفاهیّات میدهیم، میتواند معاملهای صرفا زیانبار باشد، از این نظر که در نهایت، رفاهیّات از نظر «عمری» که برایشان میدهیم، گرانتر از زندگیای است که میدهند.
🔹ثورو به تفکیک دو مقولهی تکلفات و تجملات از هم نمیپردازد، در حالی که ملکیان به این نکته به شکل گذرایی توجه داشتهاست. هر دو تاکید دارند که دلبستن به چشم دیگران نکوهیده و ضدّ صرفه است. اما باید توجه داشت که تکلف، از جنسِ تندادنِ ناخواسته به چشم و انتظارِ دیگران است، در حالی که تجمل، شرکتِ خودخواسته و حریصانه در مسابقهی چشم دیگران است. این هر دو از نگاه ثورو و ملکیان، هدر دهندهی عمر و کُشَندهی شور و معنای زندگیاند؛ و هر دو از جنس همرنگیِ نامعقول با جماعت هم هستند.
🔹جدا از این تاثیرات فردیِ ساده زیستی، الکساندر از تاثیرات اجتماعیِ سادهزیستی و مبارزهی فردی با مذهب مصرف غافل نیست و به مصرفکنندگانِ جهان بهعنوان طبقهی انقلابیِ بیخشونت فکر میکند:
پول قدرت است و در پیِ این قدرت مسئولیت میآید. پس: مصرفکنندگانِ جهان متحد شوید!
🔹در ابتدای این کتاب مصطفی ملکیان در ذیل مقدمه ای به عنوان «ساده زیستی،راهی به تعالی» در ده فقره پیام ساده زیستی هنری دیوید ثورو را تلخیص کرده اند که امیدوارم با مطالعه آن بیش از پیش با پیام ساده زیستی ثورو آشنا شده و انس گیرید .
https://t.me/arshiv_arshiv/33
🔻
http://t.me/gahferestghkeshani
@mostafamalekuan
📚 معرفی کتاب «دارندگی در بسندگی است»نوشته الگزاندر با ترجمه غلامعلی کشانی
✔️به همراه مقدمه مصطفی ملکیان با عنوان «ساده زیستی راهی به تعالی»
✍️غلامعلی کشانی
🔹ثورو دو سال تجربهی زندگیِ سنجیدهتر، خودگردان و ساده زیستانه در کنار غوغای شهر داشت. در کنار و نه درونِ شهر. تاملات این دو سال در کتابی به نامِ والدن باقی مانده. این یادداشتها همراه با نافرمانیِ مدنی، دو شاهکار بزرگ قلم و اندیشه در آمریکا و جهان اند. او سعدیِ آمریکاست و فخر اندیشه در آن سرزمین. ساموئل الکساندر اقتصاددان خلاق و نواندیش، تلاش میکند تا از درون والدن، و دو فصل اقتصادِ آن، نقبی بزند برای واکاویِ اقتصادِ عینی این دو سال.
🔹ما ایرانیان همیشه از تشویق به درویشی شنیدهایم، از منظرهای مختلف. اما ندیدهایم اقتصاددانی، سادهزیستیِ خودخواسته را بهعنوان راه حلی اقتصادی برای زیستنی با کیفیتتر مطرح کند. کیفیتِ زیست در نگاه اقتصاددانِ متعارف غایب است. "روح" انسان، "حالِ" او، وجدان و اخلاقیاتِ او غایباند. آنان انسان را همچون ماشینی میبینند تابع قوانینِ مکانیکیِ اقتصاد. الکساندِر اما این بار به آن نکتههای مغفول میپردازد، به امکان پیکرتراشیِ معنوی از راه زیستنی ثورو وار. نویسنده با شواهد و استدلالِ مستقیم، عقلانیتِ ساده زیستی را واکاوی میکند، نه با پیشزمینههای عرفانی یا هورقلیایی و اثیری.
🔹سعدی میگوید: «در سيرت اردشير بابكان آمده است كه حكيم عرب را پرسيد كه روزیْ چه مايهْ طعام بايد خوردن؟ گفت صد درمْ سنگ كفايت است. گفت اين قدَر چه قوت دهد؟ گفت اين قدَر ترا بر پای همی دارد و هر چه برين زيادت كنی تو را حمالْ آنی.» ثورو و الکساندر هم، پس از معرفیِ ضروریات، ابزار، رفاهیات و تجملات، به چهارگانه بودن نیازهای ضروریِ مصرفیای اشاره میکنند که انسان را برپا نگه میدارند: خوراک، پوشاک، مسکن، سوخت.
بعد از این که گرمای حیاتی تامین شد، هر قدر که بیشتر مصرف کنیم زیادت است. کافی را چه کسی تعیین میکند جز خودِ تو؟! ولی پیش از این کار، پرسشی اساسیتر را هم باید پاسخ دهیم: "کافی برای چه!؟"
🔹پس از این، ابزارها هستند که خودسازی و رشدمان را به پیش میبرند و در رسیدن به اهداف زندگی یاریمان میکنند. اما ثورو میگوید باید مراقب بود، چرا که ممکن است ابزارِ ابزارمان شویم. "... پیشرفت همیشه مثبت نیست... اختراعات ما همچون اسباببازیهای قشنگیاند که حواس ما را از مسائل جدی پرت میکنند. آنها ابزار بهبود یافتهای برای اهدافی بهبود نیافتهاند." شاید اصلاً پیچیدگی و زیبایی و برازندگیای در طنابِ رخت، دوچرخه، مخزن آب میدید که دستگاهِ خشککن، اتوموبیل، و تأسیساتِ نمکزدایی از آب قطعاً فاقد آن دیده میشدند. او همنظرِ لئوناردو داوینچی بود: "سادگی، نهایت باریکبینی و پیچیدگی است."
🔹و اما رفاهیات: ثورو باور دارد که اینها زندگی را لذتبخش میکنند؛ ولی خطر رفاهیّات در آن است که اعتیادآورند. آنان میتوانند به سادگی به کانون اصلی زندگی بدل شوند، و بخش عمدهی وقت و انرژیمان را به مصرف برسانند. وی پرشور بودن زندگی را ترجیح میداد. علاوه براین درنظرش پول و وقتی که برای خرید یا داشتن رفاهیّات میدهیم، میتواند معاملهای صرفا زیانبار باشد، از این نظر که در نهایت، رفاهیّات از نظر «عمری» که برایشان میدهیم، گرانتر از زندگیای است که میدهند.
🔹ثورو به تفکیک دو مقولهی تکلفات و تجملات از هم نمیپردازد، در حالی که ملکیان به این نکته به شکل گذرایی توجه داشتهاست. هر دو تاکید دارند که دلبستن به چشم دیگران نکوهیده و ضدّ صرفه است. اما باید توجه داشت که تکلف، از جنسِ تندادنِ ناخواسته به چشم و انتظارِ دیگران است، در حالی که تجمل، شرکتِ خودخواسته و حریصانه در مسابقهی چشم دیگران است. این هر دو از نگاه ثورو و ملکیان، هدر دهندهی عمر و کُشَندهی شور و معنای زندگیاند؛ و هر دو از جنس همرنگیِ نامعقول با جماعت هم هستند.
🔹جدا از این تاثیرات فردیِ ساده زیستی، الکساندر از تاثیرات اجتماعیِ سادهزیستی و مبارزهی فردی با مذهب مصرف غافل نیست و به مصرفکنندگانِ جهان بهعنوان طبقهی انقلابیِ بیخشونت فکر میکند:
پول قدرت است و در پیِ این قدرت مسئولیت میآید. پس: مصرفکنندگانِ جهان متحد شوید!
🔹در ابتدای این کتاب مصطفی ملکیان در ذیل مقدمه ای به عنوان «ساده زیستی،راهی به تعالی» در ده فقره پیام ساده زیستی هنری دیوید ثورو را تلخیص کرده اند که امیدوارم با مطالعه آن بیش از پیش با پیام ساده زیستی ثورو آشنا شده و انس گیرید .
https://t.me/arshiv_arshiv/33
🔻
http://t.me/gahferestghkeshani
@mostafamalekuan
Forwarded from مصطفی ملکیان
🍃پیکرتراشان معنویت کیستند؟
🔹 آمریکای قرن 19 شاهد برآمدن چهار اندیشمند برجسته در آن سرزمین بود که به استعلاگرایان شهرت یافتند. اینان میگویند عمل انسانی باید منجر به استعلا و فرا رویِ فرد از سطح فرودین پیشین شود. معتقدند که وجود هر فردی در ابتدا مانند صخرهای است نتراشیده در اختیار پیکرتراشی که جز خود او نیست. این خود فرد است که باید تیشه بردارد و با عمل اخلاقیِ خود، آن قَدَر از زواید این سنک روان-تنی (سایکو-سوماتیک) کم کند تا پیکرهای زیبا و با معنا و معنوی از سنگ نتراشیده باقی بماند و دیگر هیچ، همه ی دور و برش پاک! لذا اخلاق در خدمت استعلای روح از سطح روان -تنانه و جسم-ذهن-شعور است.
🔹هر کس باید بتواند پیکرهی ویژهی معنویِ خود را بتراشد، اما در همه حال، با کمکردن زوائد. زندگی را باید همچون شعری سرود و معنا بخشید و هر کس باید شاعر زندگیِ خود باشد. صریحترین، آزادترین و شریفترین این چهارتن هنری دیوید ثورو شاعر، طبیعیدان، فیلسوف عملی و کنشگر اجتماعی (1817-1862)، درکنار معلم سابق، همدم و پشتیبان همیشگی خود، رالف والدو امرسون حکیم بزرگ (1803-1882)، والت ویتمن شاعر بزرگ ابتدا مطرود (1819-1892) و ناتانیل هاثورن رمان نویس بزرگ (1804-1864) همگی براین باور بودند.
ثورو یکی از معدود کسانی بود که در کنار نظر عملا هم به پیکرتراشیِ معنویای پرداخت که این نِحلهی فکری مدعیاش بود و در نهایت پیکرهای معنوی از خود باقی گذاشت که خود به آن معنا بخشیده بود. او معتقد بود در جریان این معنابخشی است که انسان از رذایل اخلاقی عملا باید با تیشهی رهاییِ هر چه بیشتر از کالا و با ساده زیستی حداکثری (اما غیر مرتاضانه) از رذایل اخلاقی پاک شود.
🔹" و منِ ملکیان [از میان سایر اندیشمندان بزرگ و متفاوت با همهشان] با تمام وجود ازو یاد میکنم."
🌂درسگفتار فلسفه اخلاق ، موسسه پرسش @porseshiha ، ترم 3
@mostafamalekian
🔹 آمریکای قرن 19 شاهد برآمدن چهار اندیشمند برجسته در آن سرزمین بود که به استعلاگرایان شهرت یافتند. اینان میگویند عمل انسانی باید منجر به استعلا و فرا رویِ فرد از سطح فرودین پیشین شود. معتقدند که وجود هر فردی در ابتدا مانند صخرهای است نتراشیده در اختیار پیکرتراشی که جز خود او نیست. این خود فرد است که باید تیشه بردارد و با عمل اخلاقیِ خود، آن قَدَر از زواید این سنک روان-تنی (سایکو-سوماتیک) کم کند تا پیکرهای زیبا و با معنا و معنوی از سنگ نتراشیده باقی بماند و دیگر هیچ، همه ی دور و برش پاک! لذا اخلاق در خدمت استعلای روح از سطح روان -تنانه و جسم-ذهن-شعور است.
🔹هر کس باید بتواند پیکرهی ویژهی معنویِ خود را بتراشد، اما در همه حال، با کمکردن زوائد. زندگی را باید همچون شعری سرود و معنا بخشید و هر کس باید شاعر زندگیِ خود باشد. صریحترین، آزادترین و شریفترین این چهارتن هنری دیوید ثورو شاعر، طبیعیدان، فیلسوف عملی و کنشگر اجتماعی (1817-1862)، درکنار معلم سابق، همدم و پشتیبان همیشگی خود، رالف والدو امرسون حکیم بزرگ (1803-1882)، والت ویتمن شاعر بزرگ ابتدا مطرود (1819-1892) و ناتانیل هاثورن رمان نویس بزرگ (1804-1864) همگی براین باور بودند.
ثورو یکی از معدود کسانی بود که در کنار نظر عملا هم به پیکرتراشیِ معنویای پرداخت که این نِحلهی فکری مدعیاش بود و در نهایت پیکرهای معنوی از خود باقی گذاشت که خود به آن معنا بخشیده بود. او معتقد بود در جریان این معنابخشی است که انسان از رذایل اخلاقی عملا باید با تیشهی رهاییِ هر چه بیشتر از کالا و با ساده زیستی حداکثری (اما غیر مرتاضانه) از رذایل اخلاقی پاک شود.
🔹" و منِ ملکیان [از میان سایر اندیشمندان بزرگ و متفاوت با همهشان] با تمام وجود ازو یاد میکنم."
🌂درسگفتار فلسفه اخلاق ، موسسه پرسش @porseshiha ، ترم 3
@mostafamalekian
چاپ سومِ "دارندگی در بسندگی" (اقتصاد جایگزین ثورو)، پس از چند ماه نایابی.
نوشتهی سمیوئل الکساندر،
مقدمه و ویرایشِ مصطفی ملکیان،
ترجمهی غلامعلی کشانی،
کتابی در باره مطرحترین راهنمای خودیاری در جهان:
کتاب والدن!، به قلم هنری دیوید ثورو، که مخاطباش را برای زیستنی اصیل و معماریِ خلاقانهی زندگیِ فردی-جمعیِ خود و معنویتی خود-بنیاد به تامل وامیدارد.
دارندگی در بارهی اینچنین کتابی است و در عین حال، میخواهد فوتوفنِ نجات اقتصادِ نانوآبِ ما را هم به بحث بگذارد.
او از راهحل رهاییبخش و بسیار مشهور ثورو برای بازکردن بحث شروع میکند. سمیوئل الکساندر، خود، اقتصاددان است، پا برزمین دارد و در آسمانها و هورقلیا سِیر نمیکند. او همْ پیاز را بعضی وقتها مجبور است خیلی گران بخرد!
قیمت، خیلی ارزان: ۱۹۰۰۰ تومن، به قیمت حدوداً دو کیلو پیاز.
برای اطلاع بیشتر، نک: 👇
t.me/gahferestghkeshani/4217
t.me/gahferestghkeshani/4218
ناشر: نگاه معاصر
تلفن: ۰۲۱۲۲۴۴۸۴۱۹
آدرس غرفه در نمایشگاه کتاب:
سالن: شبستان، راهرو: 5، غرفه: 15
https://t.me/nashrnegahemoaser
نوشتهی سمیوئل الکساندر،
مقدمه و ویرایشِ مصطفی ملکیان،
ترجمهی غلامعلی کشانی،
کتابی در باره مطرحترین راهنمای خودیاری در جهان:
کتاب والدن!، به قلم هنری دیوید ثورو، که مخاطباش را برای زیستنی اصیل و معماریِ خلاقانهی زندگیِ فردی-جمعیِ خود و معنویتی خود-بنیاد به تامل وامیدارد.
دارندگی در بارهی اینچنین کتابی است و در عین حال، میخواهد فوتوفنِ نجات اقتصادِ نانوآبِ ما را هم به بحث بگذارد.
او از راهحل رهاییبخش و بسیار مشهور ثورو برای بازکردن بحث شروع میکند. سمیوئل الکساندر، خود، اقتصاددان است، پا برزمین دارد و در آسمانها و هورقلیا سِیر نمیکند. او همْ پیاز را بعضی وقتها مجبور است خیلی گران بخرد!
قیمت، خیلی ارزان: ۱۹۰۰۰ تومن، به قیمت حدوداً دو کیلو پیاز.
برای اطلاع بیشتر، نک: 👇
t.me/gahferestghkeshani/4217
t.me/gahferestghkeshani/4218
ناشر: نگاه معاصر
تلفن: ۰۲۱۲۲۴۴۸۴۱۹
آدرس غرفه در نمایشگاه کتاب:
سالن: شبستان، راهرو: 5، غرفه: 15
https://t.me/nashrnegahemoaser
چاپ چهارم:نافرمانیِ مدنی درخدمت عدالت در حاکمیت! ☝️
کتابی کلاسیک، اما پر از حکمت زنده!
هنری دیوید ثورو، در نیمه ی قرن 19، چیزی می نویسد که تولستوی، گاندی، مارتین لوتر کینگ، واسلاو هاول، ماندلا، و دیگرانی را به تامل وامی دارد و از خود متاثر می کند.
ثورو سرآمد استعلاگرایان و «پیکرتراشان معنویِ» آمریکا، در کنار امرسون و ویتمن بود، نه فقط در خطابه و قلم، بل در عمل و اقدام.
او پیکره ای معنوی، شاعرانه و شجاع از خود به یادگار گذاشت که زیبایی خاص خود را یافت، با نوشتن و عمل کردن به «والدن»، «نافرمانی مدنی»، «دفاعیه ای برای کاپیتان جان براون»، «زندگیِ بی اصالت» و ...
والدن او یکی از برجسته ترین نوشته های بشر در وصف کفایت طبیعت و زیبایی هایش، برای زیستی شاعرانه، سرافراز و آزاد است.
در نافرمانی می خوانیم:
«بهترین دولت، دولتی است که کمترین فرمان را صادر کند.» ... و در نهایت... «بهترین حاکمیت، حاکمیتی است که اصلاً حکومت نکند.»
«قهرمانان، وطن پرستان، شهدا، مصلحین -به معنایی گسترده- و نیز انسان های حقیقی، از طریق وجدان شان است که به حکومت خدمت می کنند.»
«در سرزمینی که حاکمیت انسان ها را ستمگرانه به زندان می اندازد، طبیعی است که جای راستین انسان منصف هم، در زندان باشد.»
«ما فقط عاشق گپ زدن از خوبی هستیم.
ماموریت ما فقط سخن گفتن از آن است، نه عمل به آن!
اصلاح طلبیِ ما فقط انبوه روزنامه ها را به خدمت می گیرد، اما نه آن تک نفر را [، آن انسان شریفِ اصلاح طلبِ واقعی را]»
«رای کامل ات را به صندوق بینداز، رای واقعی ات را می گویم، نه فقط آن یک تکه کاغذ را، بلکه تمامیِ نفوذت را بکار گیر.
اقلیت، وقتی که خودش را با اکثریت همساز می کند، بی خاصیت است و حتی اقلیت هم نیست.»
«فرصت های زندگی، با افزایش آنچه که ابزار نامیده می شوند، کم می شوند.
بهترین کاری که انسان می تواند در زمان ثروتمندی برای اعتلای روحش انجام دهد، این است که تلاش کند آن رویاهایی را زنده سازد که در زمان فقر او را سرگرم می کردند.»
کنفسیوس می گفت: «اگر حکومتی خردمندانه عمل کند، این فقر و فلاکت است که شرم آور خواهد بود. اما اگر حکومتی بی خردی کند، این ثروتمندان و اشراف اند که وجودشان شرم آور است.». من بالاتر از آن را می گویم : تا زمانی که ...»
«متوجه شدم عامه ی مردم ... خیلی هم شریف نیستند، طوری که با دزد همان طور رفتار می کنند که دزد با آنان، و امیدوارند تا با کمک برخی مراسمِ مذهبیِ ظاهری، قدری نماز-روزه، دعا و پرسه زدن گه گاهی در یک مسیرِ سر راست، بی خطر، اما بی فایده، روح خود را نجات دهند. شاید این قضاوت در مورد آنان قضاوتی خشن باشد، ...»
«چرا حکومت پیش از این که صدمه ای ببیند، بانگ و فریاد بر می آرد، هیاهو به راه می اندازد و با اصلاحات مخالفت می ورزد؟
چرا شهروندانش را تشویق نمی کند که برای کشف و نقد خطاهایش در آماده باش همیشگی بسر برند، و چرا با آنان برخورد سزاوارتری نمی کند؟ چرا همیشه مسیح را به صلیب می کشد، کپرنیک و ولتر را از جامعه طرد می کند و واشنگتن و فرانکلین را شورشی نام می نهد؟»
«خوبی تنها سرمایهگذاریِ بیورشکستگی است.»
«انسان به نسبت چیزهایی که میتواند کنار بگذارد، ثروتمندتر است.»
برای اطلاع بیشتر، نک: 👇
t.me/gahferestghkeshani/4217
t.me/gahferestghkeshani/4218
نشر قطره، تلفن: 3 - 02188973351
کتابی کلاسیک، اما پر از حکمت زنده!
هنری دیوید ثورو، در نیمه ی قرن 19، چیزی می نویسد که تولستوی، گاندی، مارتین لوتر کینگ، واسلاو هاول، ماندلا، و دیگرانی را به تامل وامی دارد و از خود متاثر می کند.
ثورو سرآمد استعلاگرایان و «پیکرتراشان معنویِ» آمریکا، در کنار امرسون و ویتمن بود، نه فقط در خطابه و قلم، بل در عمل و اقدام.
او پیکره ای معنوی، شاعرانه و شجاع از خود به یادگار گذاشت که زیبایی خاص خود را یافت، با نوشتن و عمل کردن به «والدن»، «نافرمانی مدنی»، «دفاعیه ای برای کاپیتان جان براون»، «زندگیِ بی اصالت» و ...
والدن او یکی از برجسته ترین نوشته های بشر در وصف کفایت طبیعت و زیبایی هایش، برای زیستی شاعرانه، سرافراز و آزاد است.
در نافرمانی می خوانیم:
«بهترین دولت، دولتی است که کمترین فرمان را صادر کند.» ... و در نهایت... «بهترین حاکمیت، حاکمیتی است که اصلاً حکومت نکند.»
«قهرمانان، وطن پرستان، شهدا، مصلحین -به معنایی گسترده- و نیز انسان های حقیقی، از طریق وجدان شان است که به حکومت خدمت می کنند.»
«در سرزمینی که حاکمیت انسان ها را ستمگرانه به زندان می اندازد، طبیعی است که جای راستین انسان منصف هم، در زندان باشد.»
«ما فقط عاشق گپ زدن از خوبی هستیم.
ماموریت ما فقط سخن گفتن از آن است، نه عمل به آن!
اصلاح طلبیِ ما فقط انبوه روزنامه ها را به خدمت می گیرد، اما نه آن تک نفر را [، آن انسان شریفِ اصلاح طلبِ واقعی را]»
«رای کامل ات را به صندوق بینداز، رای واقعی ات را می گویم، نه فقط آن یک تکه کاغذ را، بلکه تمامیِ نفوذت را بکار گیر.
اقلیت، وقتی که خودش را با اکثریت همساز می کند، بی خاصیت است و حتی اقلیت هم نیست.»
«فرصت های زندگی، با افزایش آنچه که ابزار نامیده می شوند، کم می شوند.
بهترین کاری که انسان می تواند در زمان ثروتمندی برای اعتلای روحش انجام دهد، این است که تلاش کند آن رویاهایی را زنده سازد که در زمان فقر او را سرگرم می کردند.»
کنفسیوس می گفت: «اگر حکومتی خردمندانه عمل کند، این فقر و فلاکت است که شرم آور خواهد بود. اما اگر حکومتی بی خردی کند، این ثروتمندان و اشراف اند که وجودشان شرم آور است.». من بالاتر از آن را می گویم : تا زمانی که ...»
«متوجه شدم عامه ی مردم ... خیلی هم شریف نیستند، طوری که با دزد همان طور رفتار می کنند که دزد با آنان، و امیدوارند تا با کمک برخی مراسمِ مذهبیِ ظاهری، قدری نماز-روزه، دعا و پرسه زدن گه گاهی در یک مسیرِ سر راست، بی خطر، اما بی فایده، روح خود را نجات دهند. شاید این قضاوت در مورد آنان قضاوتی خشن باشد، ...»
«چرا حکومت پیش از این که صدمه ای ببیند، بانگ و فریاد بر می آرد، هیاهو به راه می اندازد و با اصلاحات مخالفت می ورزد؟
چرا شهروندانش را تشویق نمی کند که برای کشف و نقد خطاهایش در آماده باش همیشگی بسر برند، و چرا با آنان برخورد سزاوارتری نمی کند؟ چرا همیشه مسیح را به صلیب می کشد، کپرنیک و ولتر را از جامعه طرد می کند و واشنگتن و فرانکلین را شورشی نام می نهد؟»
«خوبی تنها سرمایهگذاریِ بیورشکستگی است.»
«انسان به نسبت چیزهایی که میتواند کنار بگذارد، ثروتمندتر است.»
برای اطلاع بیشتر، نک: 👇
t.me/gahferestghkeshani/4217
t.me/gahferestghkeshani/4218
نشر قطره، تلفن: 3 - 02188973351
Telegram
گاه فرست غلامعلی کشانی
#تازه_های_نشر
📚 معرفی کتاب «دارندگی در بسندگی است»نوشته الگزاندر با ترجمه غلامعلی کشانی
✔️به همراه مقدمه مصطفی ملکیان با عنوان «ساده زیستی راهی به تعالی»
✍️غلامعلی کشانی
🔹ثورو دو سال تجربهی زندگیِ سنجیدهتر، خودگردان و ساده زیستانه در کنار غوغای شهر…
📚 معرفی کتاب «دارندگی در بسندگی است»نوشته الگزاندر با ترجمه غلامعلی کشانی
✔️به همراه مقدمه مصطفی ملکیان با عنوان «ساده زیستی راهی به تعالی»
✍️غلامعلی کشانی
🔹ثورو دو سال تجربهی زندگیِ سنجیدهتر، خودگردان و ساده زیستانه در کنار غوغای شهر…
- ساده زی، سادهتر زی، سادهتر از سادهتر زی!
- انسان به نسبت چیزهایی که میتواند کنار بگذارد، ثروتمندتر است.
(هنری دیوید ثورو، فیلسوف آمریکایی، نویسندهی والدن و نافرمانی مدنی)
برای اطلاع بیشتر، نک: 👇
t.me/gahferestghkeshani/4217
t.me/gahferestghkeshani/4219
t.me/gahferestghkeshani/4220
چاپ چهارم نافرمانی مدنی، ترجمهی غلامعلی کشانی، نشر قطره، تلفن: 3 – 02188973351
- انسان به نسبت چیزهایی که میتواند کنار بگذارد، ثروتمندتر است.
(هنری دیوید ثورو، فیلسوف آمریکایی، نویسندهی والدن و نافرمانی مدنی)
برای اطلاع بیشتر، نک: 👇
t.me/gahferestghkeshani/4217
t.me/gahferestghkeshani/4219
t.me/gahferestghkeshani/4220
چاپ چهارم نافرمانی مدنی، ترجمهی غلامعلی کشانی، نشر قطره، تلفن: 3 – 02188973351
خوبی تنها سرمایهگذاریِ بیورشکستگی است (هنری دیوید ثورو)
ثورو، جانِ خود را با جانِ سعدی یکی میدانست و برایاش مهم نبود که استخوانهای سعدی کِیْ و در کجا دفن شدهاست.
(هنری دیوید ثورو، فیلسوف آمریکایی، نویسندهی والدن و نافرمانی مدنی)
برای اطلاع بیشتر، نک: 👇
t.me/gahferestghkeshani/4217
t.me/gahferestghkeshani/4219
t.me/gahferestghkeshani/4220
چاپ چهارم نافرمانی مدنی، ترجمهی غلامعلی کشانی،قطره، تلفن: 3 - 02188973351
ثورو، جانِ خود را با جانِ سعدی یکی میدانست و برایاش مهم نبود که استخوانهای سعدی کِیْ و در کجا دفن شدهاست.
(هنری دیوید ثورو، فیلسوف آمریکایی، نویسندهی والدن و نافرمانی مدنی)
برای اطلاع بیشتر، نک: 👇
t.me/gahferestghkeshani/4217
t.me/gahferestghkeshani/4219
t.me/gahferestghkeshani/4220
چاپ چهارم نافرمانی مدنی، ترجمهی غلامعلی کشانی،قطره، تلفن: 3 - 02188973351
چاپ چهارم:نافرمانیِ مدنی درخدمت عدالت در حاکمیت!
شاهکار هنری دیوید ثورو
ترجمهی غلامعلی کشانی
کتابی کلاسیک، اما پر از حکمت زنده!
هنری دیوید ثورو، در نیمه ی قرن 19، چیزی می نویسد که تولستوی، گاندی، مارتین لوتر کینگ، واسلاو هاول، ماندلا، و دیگرانی را به تامل وامی دارد و از خود متاثر می کند.
ثورو سرآمد استعلاگرایان و «پیکرتراشان معنویِ» آمریکا، در کنار امرسون و ویتمن بود، نه فقط در خطابه و قلم، بل در عمل و اقدام.
او پیکره ای معنوی، شاعرانه و شجاع از خود به یادگار گذاشت که زیبایی خاص خود را یافت، با نوشتن و عمل کردن به «والدن»، «نافرمانی مدنی»، «دفاعیه ای برای کاپیتان جان براون»، «زندگیِ بی اصالت» و ...
والدن او یکی از برجسته ترین نوشته های بشر در وصف کفایت طبیعت و زیبایی هایش، برای زیستی شاعرانه، سرافراز و آزاد است.
برای اطلاع بیشتر، نک: 👇
t.me/gahferestghkeshani/4217
t.me/gahferestghkeshani/4219
t.me/gahferestghkeshani/4220
ناشر: قطره، تلفن 3 - 02188973351
شاهکار هنری دیوید ثورو
ترجمهی غلامعلی کشانی
کتابی کلاسیک، اما پر از حکمت زنده!
هنری دیوید ثورو، در نیمه ی قرن 19، چیزی می نویسد که تولستوی، گاندی، مارتین لوتر کینگ، واسلاو هاول، ماندلا، و دیگرانی را به تامل وامی دارد و از خود متاثر می کند.
ثورو سرآمد استعلاگرایان و «پیکرتراشان معنویِ» آمریکا، در کنار امرسون و ویتمن بود، نه فقط در خطابه و قلم، بل در عمل و اقدام.
او پیکره ای معنوی، شاعرانه و شجاع از خود به یادگار گذاشت که زیبایی خاص خود را یافت، با نوشتن و عمل کردن به «والدن»، «نافرمانی مدنی»، «دفاعیه ای برای کاپیتان جان براون»، «زندگیِ بی اصالت» و ...
والدن او یکی از برجسته ترین نوشته های بشر در وصف کفایت طبیعت و زیبایی هایش، برای زیستی شاعرانه، سرافراز و آزاد است.
برای اطلاع بیشتر، نک: 👇
t.me/gahferestghkeshani/4217
t.me/gahferestghkeshani/4219
t.me/gahferestghkeshani/4220
ناشر: قطره، تلفن 3 - 02188973351