Gabbro
5.65K subscribers
6.18K photos
87 videos
39 files
1.71K links
کانال فاقد محتوای آموزشی، انگیزشی، سفارشی است.
من هرآن‌چه شما فکر می‌کنید نیستم.
پر فتنه‌ی ناپیدا
Download Telegram
دقت کردین آشپزی پسرها چقدر جذابه؟ یا پسرها موقع آشپزی چقدر جذابن؟
ولی من هرچی خوبی میکنم و در دجله می‌اندازم، در بیابان تف هم کف دستم نمی‌اندازه کسی.
هر بار فامیل من رو می‌بینن، از بحث چرا زرنگ نیستی و شوهر نمیکنی، تخصص پوست چند ساله‌است و کی میتونی مطب بزنی، سوییچ میکننن روی توصیه‌های پزشکی‌شون به همه من جمله من. منم اونجا می‌شینم فقط لبخند میزنم.
زندگی اینطوریه که تو واسه یه ساعت بعدت هم نمیتونی برنامه داشته باشی، چه برسه به یه سال بعد.
فامیل پدری جایی امضا دادن که رومخ و منفور باشن یا فامیل‌های ما فقط در این زمینه از هیچ تلاشی دست بردار نیستن.
یکی از انگیزه‌های من برای مهاجرت دوری از فامیله، بعد میگن بیا همینجا یه کلینیک بزن میگن درآمدش خوبه بعد برو عشق دنیارو بکن. چشم عذرا خانوم.
من دوست نداشتم؟ من فقط برای تو پرحرف‌ بودم.
من دوست نداشتم؟ من دو ساعت منتظر تو می‌موندم.
من دوست نداشتم؟ من وقتی تاریک‌ترین بودم برای تو نور می‌شدم.
من دوست نداشتم؟ من بخاطر تو با زندگی هم صلح کرده بودم.
باز خوبه ریه‌های حساسی دارم و از بوی سیگار خوشم نمیاد، وگرنه این‌که اینکه اول صبح دارم انواع سیگار رو نگاه میکنم اصلا نشونه خوبی نیست.
میدونستید سیگار شکلاتی و وانیلی و قهوه داریم؟ پتانسیل اینو دارم به اینا ادیکت بشم!
میگه بهت میاد سیگار بکشی، میگم چرا میگه آخه حقیقت گرایی، همه‌ی حقیقت گرا برای تحمل به یه چیزی متوسل می‌شن، تو به چی متوسل شدی؟
دلم آبنبات چوبی می‌خواد!
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دوتا مکالمه تلفنی واسه مقاله‌ها داشتم و واقعا از سخت‌ترین کارهاست تماس تلفنی. مگه چت چشه آخه که وقتی جواب نمیدم، پیام میدین لطفا تماس بگیرین با من‌. نه میگین چی شده، نه هیچ هینتی.
من دوست نداشتم؟ من سعی کردم برات اونی باشم که خودم همیشه دوست داشتم کنارم داشته باشم.
Gabbro
چهار ماهه میام اینجا طرح و هر روز به اندازه یه لیوان از آبسرد کن اینجا آب میخوردم. حالا امروز یه نفر تازه بهم گفته از آب اینجا نخور چون آب غیر تصفیه‌ی فضای سبزه :)))))) یعنی اینجا نه سرویس بهداشتی دارم و نه آب آشامیدنی. ریدم تو این پزشکی‌ که ما شدیم!
امروز یکی از اهداکننده‌ها وقتی بهش گفتم نمیتونه خون بده، اینو مچاله کرد و پرت کرد تو صورتم موقع رفتن و من هاج و واج از نتیجه‌ی‌ تمام تلاش‌های زندگیم که دستاوردش اینجا و این برخورد و این آدماست.
میدونی با تو حتی نور هم نمیخوام، تو باشی توی تاریکی هم میرقصیم.