دلجویی حیف نون از زنش:

-دیروز چت بود؟

هیچی.

-امروز چته؟






هیچی.

-نبینم فردا چت باشه هاها!!
😂😂😂😂😂

رفتم درمونگاه منشی میگه :
مریض شمایید؟










میگم : نههه من میکروبم اومدم خودمو معرفی کنم
با شیاف افتادن دنبالم 😂😂😂

‏امتحان فقط اونجاش که اسمتو که مینویسی











میگی خداروشکر تا اینجاش که خوب پیش رفته!😂😂😂😂

طنز بابام غیر قابل کنترل شده

طرف اومده برا مهاجرین نوشته اگه اومدید آمریکا به فروشنده ها بددهنی نکنید
انگار ما توی ایران میریم سوپرمارکت میگیم بی ناموس یه پاکت سیگار بده

در ادامه معرفی مجسمه های سم کشور :

وقتی داری به آينده ات فکر ميکنی



يکمم به اون بدبختی که پشت در دستشويى داره زمينو چنگ ميزنه فکر کن 😂

وقتی بچه رو میسپاری به داییش 😂😂

۲ تا شیرازیه بانک میزنن .








اولیه میگه بیا بشماریم .

دومیه میگه هاااا کاکو حال داریا ، شب تو اخبار میگه😂😂😂

تفاوت نسل ها رو شاهد هستیم🥲

.

#متفاوت‌تولدش‌تبریک‌بگو 😍✨
ساخت کلیپ فوق العاده خاص تولد
با عکس شخصی #باطراحی‌‌خاص 🎂✨
جهت گرفتن #قیمت به پی وی زیر مراجعه کنید❤️🦋
@T1393

همه نوع کلیپی شاد وغمگین تولدنوزاد سالگردعشق پذیرفته میشود😍💫
#فوتوشاپ‌عکس‌‌
جذاب‌و‌دیدنی‌پذیرفته‌میشود🥰💎

وااااے‌هر‌چے‌آهنگ‌‌قشنگه‌اینجاس😍
🍀همه ترانه های گلچین شده☘
☘معین /عارف/گوگوش/مهستی🍀
☘داریوش/ هایده/شادمهر/ابی☘
🌸آهنگها کلیپای‌ جدید🌸👇🏻
🌸ماکان بند/هیراد/علیزاده🌸
🌸ابراهیمی/یراحی/بانی/ اموبند🌸
🌸ابراهیم زاده/آرون افشار🌸👇🏻
https://t.me/joinchat/AAAAAEfurdEyE3DatBDzgg
آهنگ‌‌جدیدکردی‌لری‌ترکی💛💜
آهنگ‌زنگخور،کلیپ‌عاشقانه🧡💙

برای سیسمونی خواهر زادم رفته بودیم کالسکه بخریم، انقدر مامانم گفت بهترین جنس باشه، نشکنه، مقاوم باشه که فروشنده کلافه شد رفت تو کالسکه نشست گفت حاج خانوم نوه‌تون از من که گنده تر نمیشه، واقعا من اسکار بهترین تبلیغات رو به ایشون میدم.

خانوادم:تو باکسی قرار میذاری؟
قرار من تو زندگیم

دختره یجوری با یه فرمون ماشینو لب به لب جوب پارک کرد من پشمام ریخت
بعد درو باز کرد پیاده شد افتاد تو‌جوب

پسرا غیر قابل پیشبینین.
هیچوقت سعی نکن فکر یه پسرو بخونی.

به بابام میگم منو میبینی یادچه ضرب المثلی میفتی؟

میگه یک لحظه غفلت یک عمر پشیمانی.

‏کم حافظه ترین موجود دنیا ماهی نیست کم حافظه ترین موجود دنیا منم وقتی مامانم بهم میگه یادت باشه زیر گازو خاموش کنی.

خیلی خوب بود😂😂

یبار رفته بودیم خاستگاری اینقد جمعیتمون زیاد بود، بابای عروس‌گفت با کتری نمیشه به اینا چایی داد، وایسین من برم سماور حسینیه رو بردارم بیارم

مهمونی های ایرانی:



‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌