⚔غلام ابیذر غفاری گفت: در میدان #جمل وقتی چشمم به عایشه افتاد، قلبم لرزید که چه بکنم.؟!
این اضطراب تا وقت ظهر ادامه داشت و مردد بودم که به این سو بروم یا آن سو؟
🌞 هنگام ظهر امر برایم منکشف شد و در رکاب #امیر_المؤمنین علیهالسلام رفتم و وظیفهام را انجام دادم. وقتی کار تمام شد، با اضطراب به سوی مدینه روانه شدم، یک سر به خانهی امّسلمه رفتم، گفتم: نه برای مأکلی آمدهام، نه برای مطعمی، فقط برای این آمدهام که این اضطراب درونیام رفع شود.
⁉️امّسلمه به من گفت: آن روز چه کردی؟
ماجرای خودم را گفتم که وقتی چشمم به عایشه افتاد، چنین حالی برای من رخ داد و هنگام ظهر مطلب برایم کشف شد.
🌹امّ سلمه به من گفت: احسنت، ای ابیثابت من از #پیغمبر صلیاللهعلیهوآله شنیدم که فرمود: «عَلِي مَعَ القُرآن وَ القُرآنُ مَعَ عَلِي، لَنْ یَتَفَرَّقا حَتی یَردا عَلیَّ الحَوْض»،
📌۱_المستدرك، الحاكم النيسابوري، ج ۳، ص ۱۲۴ و قال: هذا حديث صحيح الاسناد؛
🎙آیت الله العظمی وحید خراسانی
🗓۱۱آبان ۱۳۷۷
▫️ #کلام_فقیه #امیر_المومنین علیهالسلام
✅ @Fatemyeh_ValiAsr
این اضطراب تا وقت ظهر ادامه داشت و مردد بودم که به این سو بروم یا آن سو؟
🌞 هنگام ظهر امر برایم منکشف شد و در رکاب #امیر_المؤمنین علیهالسلام رفتم و وظیفهام را انجام دادم. وقتی کار تمام شد، با اضطراب به سوی مدینه روانه شدم، یک سر به خانهی امّسلمه رفتم، گفتم: نه برای مأکلی آمدهام، نه برای مطعمی، فقط برای این آمدهام که این اضطراب درونیام رفع شود.
⁉️امّسلمه به من گفت: آن روز چه کردی؟
ماجرای خودم را گفتم که وقتی چشمم به عایشه افتاد، چنین حالی برای من رخ داد و هنگام ظهر مطلب برایم کشف شد.
🌹امّ سلمه به من گفت: احسنت، ای ابیثابت من از #پیغمبر صلیاللهعلیهوآله شنیدم که فرمود: «عَلِي مَعَ القُرآن وَ القُرآنُ مَعَ عَلِي، لَنْ یَتَفَرَّقا حَتی یَردا عَلیَّ الحَوْض»،
📌۱_المستدرك، الحاكم النيسابوري، ج ۳، ص ۱۲۴ و قال: هذا حديث صحيح الاسناد؛
🎙آیت الله العظمی وحید خراسانی
🗓۱۱آبان ۱۳۷۷
▫️ #کلام_فقیه #امیر_المومنین علیهالسلام
✅ @Fatemyeh_ValiAsr