🔵رادیو کوچه گردان عاشق
🔹 با رادیو کوچه گردان در روزهای ماه مبارک رمضان با ما همراه باشید.
🔹همراه با برنامه های متنوع در حوزه مسائل اجتماعی، پادکست اسما عاشقی، سخنرانیهای حوزه آسیبهای اجتماعی و کارکرد دین در اجتماع، پخش موسیقی، ربنا و اذان، پادکست شورمس
🔹گزارش زنده از ستاد کوچه گردان عاشق و تیم های شناسایی
🕖زمان: یک ساعت پیش از اذان مغرب
📢مکان: کلاب هواداران جمعیت امام علی در کلاب هاوس
🔹 با رادیو کوچه گردان در روزهای ماه مبارک رمضان با ما همراه باشید.
🔹همراه با برنامه های متنوع در حوزه مسائل اجتماعی، پادکست اسما عاشقی، سخنرانیهای حوزه آسیبهای اجتماعی و کارکرد دین در اجتماع، پخش موسیقی، ربنا و اذان، پادکست شورمس
🔹گزارش زنده از ستاد کوچه گردان عاشق و تیم های شناسایی
🕖زمان: یک ساعت پیش از اذان مغرب
📢مکان: کلاب هواداران جمعیت امام علی در کلاب هاوس
باشگاه هواداران جمعیت امام علی برگزار میکند:
✅⏪کارگاه ارتباط با کودک⏩ ✅
🔸 مدرس: محیا واحدی
🔸 ویژهی مربیان و معلمین و تمامی داوطلبان جدید تیمها و خانههای ایرانی
🔸 زمان:
🔺بخش اول پنجشنبه بیستوپنجم فروردینماه از ساعت ۱۰:۳۰ الی ۱۳
🔺بخش دوم جمعه بیستوششم فروردینماه از ساعت ۱۰:۳۰ الی ۱۳
❌حضور در هر دو بخش کارگاه ضروری است
❌تکمیل فرم اطلاعات قبل از ورود به کارگاه الزامی است
🔸 سرفصلها و بخشهای کارگاه ارتباط با کودک:
🔹 تقابل دنیای من و کودک آسیبدیده
🔹 هدایت رفتارهای کودک و بازیهای رفتاری کودک آسیبدیده
🔹اهداف و رفتارهای درست در فرآیند ایجاد اعتماد و فرآیندهای تغییر
🔹 بعد درونی تسهیلگر و نگاه کلنگر داوطلب برای فعالیت اجتماعی
🔸 محل برگزاری: برنامه google meet و به صورت تصویری
🔸از ورود داوطلبانی که بیش از ۲۰ دقیقه تاخیر داشته باشند،معذوریم.
✔️ لطفاً حضورتان را اطلاع دهید.
@sosapovertyHR
✅⏪کارگاه ارتباط با کودک⏩ ✅
🔸 مدرس: محیا واحدی
🔸 ویژهی مربیان و معلمین و تمامی داوطلبان جدید تیمها و خانههای ایرانی
🔸 زمان:
🔺بخش اول پنجشنبه بیستوپنجم فروردینماه از ساعت ۱۰:۳۰ الی ۱۳
🔺بخش دوم جمعه بیستوششم فروردینماه از ساعت ۱۰:۳۰ الی ۱۳
❌حضور در هر دو بخش کارگاه ضروری است
❌تکمیل فرم اطلاعات قبل از ورود به کارگاه الزامی است
🔸 سرفصلها و بخشهای کارگاه ارتباط با کودک:
🔹 تقابل دنیای من و کودک آسیبدیده
🔹 هدایت رفتارهای کودک و بازیهای رفتاری کودک آسیبدیده
🔹اهداف و رفتارهای درست در فرآیند ایجاد اعتماد و فرآیندهای تغییر
🔹 بعد درونی تسهیلگر و نگاه کلنگر داوطلب برای فعالیت اجتماعی
🔸 محل برگزاری: برنامه google meet و به صورت تصویری
🔸از ورود داوطلبانی که بیش از ۲۰ دقیقه تاخیر داشته باشند،معذوریم.
✔️ لطفاً حضورتان را اطلاع دهید.
@sosapovertyHR
باشگاه هواداران جمعیت امام علی برگزار میکند:
✅⏪کارگاه سلامت روان داوطلبی⏩ ✅
🔸 مدرس: عسل نعمتاللهزاده
🔸 ویژهی اعضایی با بیشتر از یک سال فعالیت در کمیتهها و خانههای ایرانی
🔸 زمان:
🔺جمعه بیستوششم فروردینماه از ساعت ۱۴ الی ۱۷
🔸 سرفصلها و بخشهای کارگاه سلامت روان داوطلبی :
🔹️چگونه به بقای خود در جمعیت کمک کنیم؟
🔹چگونه جمعیت را از روزمرگیهای خود متمایز کنیم؟
🔸 محل برگزاری: برنامه google meet و به صورت تصویری
🔸از ورود داوطلبانی که بیش از ۲۰ دقیقه تاخیر داشته باشند، معذوریم.
✔️ لطفاً حضورتان را اطلاع دهید.
@sosapovertyHR
✅⏪کارگاه سلامت روان داوطلبی⏩ ✅
🔸 مدرس: عسل نعمتاللهزاده
🔸 ویژهی اعضایی با بیشتر از یک سال فعالیت در کمیتهها و خانههای ایرانی
🔸 زمان:
🔺جمعه بیستوششم فروردینماه از ساعت ۱۴ الی ۱۷
🔸 سرفصلها و بخشهای کارگاه سلامت روان داوطلبی :
🔹️چگونه به بقای خود در جمعیت کمک کنیم؟
🔹چگونه جمعیت را از روزمرگیهای خود متمایز کنیم؟
🔸 محل برگزاری: برنامه google meet و به صورت تصویری
🔸از ورود داوطلبانی که بیش از ۲۰ دقیقه تاخیر داشته باشند، معذوریم.
✔️ لطفاً حضورتان را اطلاع دهید.
@sosapovertyHR
باشگاه هواداران جمعیت امام علی برگزار میکند:
✅⏪کارگاه ارتباط با کودک⏩ ✅
🔸 مدرس: محیا واحدی
🔸 ویژهی مربیان و معلمین و تمامی داوطلبان جدید تیمها و خانههای ایرانی
🔸 زمان:
🔺️بخش اول دوشنبه پنجم اردیبهشتماه از ساعت ۱۶:۳۰ الی ۱۹
🔺بخش دوم سهشنبه ششم اردیبهشتماه از ساعت ۱۶:۳۰ الی ۱۹
❌حضور در هر دو بخش کارگاه ضروری است
❌تکمیل فرم اطلاعات قبل از ورود به کارگاه الزامی است
🔸 سرفصلها و بخشهای کارگاه ارتباط با کودک:
🔹 تقابل دنیای من و کودک آسیبدیده
🔹 هدایت رفتارهای کودک و بازیهای رفتاری کودک آسیبدیده
🔹اهداف و رفتارهای درست در فرآیند ایجاد اعتماد و فرآیندهای تغییر
🔹 بعد درونی تسهیلگر و نگاه کلنگر داوطلب برای فعالیت اجتماعی
🔸 محل برگزاری: برنامه google meet و به صورت تصویری
🔸از ورود داوطلبانی که بیش از ۲۰ دقیقه تاخیر داشته باشند،معذوریم.
✔️ لطفاً حضورتان را اطلاع دهید.
@sosapovertyHR
✅⏪کارگاه ارتباط با کودک⏩ ✅
🔸 مدرس: محیا واحدی
🔸 ویژهی مربیان و معلمین و تمامی داوطلبان جدید تیمها و خانههای ایرانی
🔸 زمان:
🔺️بخش اول دوشنبه پنجم اردیبهشتماه از ساعت ۱۶:۳۰ الی ۱۹
🔺بخش دوم سهشنبه ششم اردیبهشتماه از ساعت ۱۶:۳۰ الی ۱۹
❌حضور در هر دو بخش کارگاه ضروری است
❌تکمیل فرم اطلاعات قبل از ورود به کارگاه الزامی است
🔸 سرفصلها و بخشهای کارگاه ارتباط با کودک:
🔹 تقابل دنیای من و کودک آسیبدیده
🔹 هدایت رفتارهای کودک و بازیهای رفتاری کودک آسیبدیده
🔹اهداف و رفتارهای درست در فرآیند ایجاد اعتماد و فرآیندهای تغییر
🔹 بعد درونی تسهیلگر و نگاه کلنگر داوطلب برای فعالیت اجتماعی
🔸 محل برگزاری: برنامه google meet و به صورت تصویری
🔸از ورود داوطلبانی که بیش از ۲۰ دقیقه تاخیر داشته باشند،معذوریم.
✔️ لطفاً حضورتان را اطلاع دهید.
@sosapovertyHR
باشگاه هواداران جمعیت امام علی برگزار میکند:
✅⏪کارگاه سلامت روان داوطلبی⏩ ✅
🔸 مدرس: عسل نعمتاللهزاده
🔸 ویژهی اعضایی با بیشتر از یک سال فعالیت در کمیتهها و خانههای ایرانی
🔸 زمان:
🔺پنجشنبه بیستودوم اردیبهشتماه از ساعت ۱۴ الی ۱۷
🔸 سرفصلها و بخشهای کارگاه سلامت روان داوطلبی :
🔹️چگونه به بقای خود در جمعیت کمک کنیم؟
🔹چگونه جمعیت را از روزمرگیهای خود متمایز کنیم؟
🔸 محل برگزاری: برنامه google meet و به صورت تصویری
🔸از ورود داوطلبانی که بیش از ۲۰ دقیقه تاخیر داشته باشند، معذوریم.
✔️ لطفاً حضورتان را اطلاع دهید.
@sosapovertyHR
✅⏪کارگاه سلامت روان داوطلبی⏩ ✅
🔸 مدرس: عسل نعمتاللهزاده
🔸 ویژهی اعضایی با بیشتر از یک سال فعالیت در کمیتهها و خانههای ایرانی
🔸 زمان:
🔺پنجشنبه بیستودوم اردیبهشتماه از ساعت ۱۴ الی ۱۷
🔸 سرفصلها و بخشهای کارگاه سلامت روان داوطلبی :
🔹️چگونه به بقای خود در جمعیت کمک کنیم؟
🔹چگونه جمعیت را از روزمرگیهای خود متمایز کنیم؟
🔸 محل برگزاری: برنامه google meet و به صورت تصویری
🔸از ورود داوطلبانی که بیش از ۲۰ دقیقه تاخیر داشته باشند، معذوریم.
✔️ لطفاً حضورتان را اطلاع دهید.
@sosapovertyHR
باشگاه هواداران جمعیت امام علی برگزار میکند:
✅⏪کارگاه حضور اثربخش کنار کودکان⏩ ✅
(اشتراکگذاری تجربیات)
🔸مدرس: عاطفه صحرایی
🔸 ویژهی اعضایی با بیش از شش ماه فعالیت در خانههای ایرانی و کمیتهها
🔸 زمان:
🔺 جمعه ۳۰ اردیبهشتماه از ساعت ۱۵:۳۰ الی ۱۸:۳۰
🔸 سرفصلها و بخشهای کارگاه حضور اثربخش کنار کودکان:
🔹هنگام مواجه شدن با رفتارهای غیرقابل پیشبینی کودکان تحت آسیب چه عکسالعملی داشته باشیم؟
🔹️حضور آگاهانه در کنار کودکان با توجه به چالشها و بحرانهای پیش روی آنها
🔸 محل برگزاری: برنامه google meet و به صورت تصویری
🔸از ورود داوطلبانی که بیش از ۲۰ دقیقه تاخیر داشته باشند،معذوریم.
✔️ لطفاً حضورتان را اطلاع دهید.
@sosapovertyHR
✅⏪کارگاه حضور اثربخش کنار کودکان⏩ ✅
(اشتراکگذاری تجربیات)
🔸مدرس: عاطفه صحرایی
🔸 ویژهی اعضایی با بیش از شش ماه فعالیت در خانههای ایرانی و کمیتهها
🔸 زمان:
🔺 جمعه ۳۰ اردیبهشتماه از ساعت ۱۵:۳۰ الی ۱۸:۳۰
🔸 سرفصلها و بخشهای کارگاه حضور اثربخش کنار کودکان:
🔹هنگام مواجه شدن با رفتارهای غیرقابل پیشبینی کودکان تحت آسیب چه عکسالعملی داشته باشیم؟
🔹️حضور آگاهانه در کنار کودکان با توجه به چالشها و بحرانهای پیش روی آنها
🔸 محل برگزاری: برنامه google meet و به صورت تصویری
🔸از ورود داوطلبانی که بیش از ۲۰ دقیقه تاخیر داشته باشند،معذوریم.
✔️ لطفاً حضورتان را اطلاع دهید.
@sosapovertyHR
🔰 بیانیه بیش از ۵۰۰ عضو و هوادار جمعیت امام علی در محکومیت سوء استفاده از کودکان در حوادث اخیر
▪️در هنگامهی دستگیری اعضای جمعیت امام علی(ع) و دادگاههای ناعادلانهی آنها و انحلال جمعیت روی کاغذ، اصرار زیادی از طرف نوجوانان عضو خانواده جمعیت و خانوادههایشان برای اعتراض به این ظلم بود؛ اما مددکاران و اعضای جمعیت با توضیح این امر که «جمعیت برای کودکان است نه کودکان برای جمعیت» از دخالت میدانی کودکان در این امر ممانعت جدی کردند و هرگز به کودکان اجازهی حضور در محل برگزاری دادگاهها یا بازداشت اعضا را ندادند.
▪️پس از انحلال جمعیت برخی در مصاحبهها و مراودهها آنچنان واژهی منحله را در کنار اسم جمعیت امام علی(ع) تلفظ مینمودند که کامشان شیرین میشد، اما ما دلمان قرص بود، زیرا جمعیت همان دانهای بود که در دل این کودکان کاشته شده بود و هرگز این بذرها را نمیتوان از جوانه شدن نگاه داشت، چرا که طبیعت بذر جوانه زدن است، جوانه دانش و مهر و ارزشمندی.
▪️لیک اکنون از برخی کودکان میشنویم که دوستان و همکلاسیهایشان را برای سرکوب هموطنان به خیابان فراخواندهاند تا نه از حق خود که از ناحق به دفاع برخیزند.
▪️وای بر کسانی که نمیدانند ایران و آینده آن از آن این کودکان است، که به جای مهر و دوستی تخم کینه و دشمنی در دل کودکانمان میکارند و به جای آموزش صلح و دوستی در خشونت بارترین صحنههایی که دیدن آن برای کودکان مضر است کلاهخود بر سرشان گذاشتهاند و باتوم به دستشان دادهاند و نیشتر بر زخمهایشان زدهاند تا عقده و زخمهای سربسته از نداشتنها، نبودنها و ندیدنها اینگونه سرباز کند و زخمهای فروخورده دملهای چرکینی شود که ردش تا ابد خواهد ماند و وای بر کسانی که جامعه مدنی را نابودشده میخواهند تا با دادن چند کیسه آذوقه به ضعفا که حقشان را دریافت میکنند، حضورشان با چوب و چماق را گروکشی کنند.
▪️داوطلبان و هواداران جمعیت امام علی(ع) ضمن محکوم کردن سوء استفاده از کودکان، این امر را نقض آشکار حقوق کودک و در تضاد با روح حاکم بر کنوانسیون حقوق کودک و مصالح عالیه کودکان دانسته و زمامداران را از هرگونه استفاده از کودکان در این امور برحذر می دارد.
▪️در هنگامهی دستگیری اعضای جمعیت امام علی(ع) و دادگاههای ناعادلانهی آنها و انحلال جمعیت روی کاغذ، اصرار زیادی از طرف نوجوانان عضو خانواده جمعیت و خانوادههایشان برای اعتراض به این ظلم بود؛ اما مددکاران و اعضای جمعیت با توضیح این امر که «جمعیت برای کودکان است نه کودکان برای جمعیت» از دخالت میدانی کودکان در این امر ممانعت جدی کردند و هرگز به کودکان اجازهی حضور در محل برگزاری دادگاهها یا بازداشت اعضا را ندادند.
▪️پس از انحلال جمعیت برخی در مصاحبهها و مراودهها آنچنان واژهی منحله را در کنار اسم جمعیت امام علی(ع) تلفظ مینمودند که کامشان شیرین میشد، اما ما دلمان قرص بود، زیرا جمعیت همان دانهای بود که در دل این کودکان کاشته شده بود و هرگز این بذرها را نمیتوان از جوانه شدن نگاه داشت، چرا که طبیعت بذر جوانه زدن است، جوانه دانش و مهر و ارزشمندی.
▪️لیک اکنون از برخی کودکان میشنویم که دوستان و همکلاسیهایشان را برای سرکوب هموطنان به خیابان فراخواندهاند تا نه از حق خود که از ناحق به دفاع برخیزند.
▪️وای بر کسانی که نمیدانند ایران و آینده آن از آن این کودکان است، که به جای مهر و دوستی تخم کینه و دشمنی در دل کودکانمان میکارند و به جای آموزش صلح و دوستی در خشونت بارترین صحنههایی که دیدن آن برای کودکان مضر است کلاهخود بر سرشان گذاشتهاند و باتوم به دستشان دادهاند و نیشتر بر زخمهایشان زدهاند تا عقده و زخمهای سربسته از نداشتنها، نبودنها و ندیدنها اینگونه سرباز کند و زخمهای فروخورده دملهای چرکینی شود که ردش تا ابد خواهد ماند و وای بر کسانی که جامعه مدنی را نابودشده میخواهند تا با دادن چند کیسه آذوقه به ضعفا که حقشان را دریافت میکنند، حضورشان با چوب و چماق را گروکشی کنند.
▪️داوطلبان و هواداران جمعیت امام علی(ع) ضمن محکوم کردن سوء استفاده از کودکان، این امر را نقض آشکار حقوق کودک و در تضاد با روح حاکم بر کنوانسیون حقوق کودک و مصالح عالیه کودکان دانسته و زمامداران را از هرگونه استفاده از کودکان در این امور برحذر می دارد.
🔰 زخم عمیق
تبعات خونبار یک واکنش غیرمسئولانه
سالهاست با هموطنان صبور و مهربان بلوچ عهد خواهری و برادری بستهایم و حاصلِ بودن در کنار کنشگران و دغدغهمندان و آموختن از آنها، پروژههای متعددی شد که هدفش کاهش دردها و آسیبها و مرهم زخمهای عمیق مردمی بود که برخورداریشان از حقوق مادی بسیار کم اما از معرفت، محبت و عزت نفس، بسیار بالا بود.
مشکلاتی مانند بیآبی، فقرِ غذایی در حاشیه شهرها، نرخ اشتغال پایین و شغلهای کاذب، فقدان اوراق هویتی و شناسنامه، دسترسی آسان به مواد مخدر، جادههای ناایمن و نبود فضای آموزشی و ورزشی از جمله این حقوق اولیه و بدیهی بود که مردم فهیمِ استان، همواره مسالمتجویانه به آن پرداخته و یا مظلومانه با آنها روزگار گذراندهاند.
انتشار خبر تعرض به کودکی ۱۵ ساله توسط یکی از مسئولین، در رسانهها که خشم طبیعی مردم را به دنبال داشت میتوانست با یک واکنش مسئولانه و مدافعهگریِ قانونی مناسب از فرد بزهدیده و افکار عمومی جریحه دار شده، نقطه پایان این بحران باشد اما نه تنها کار بر این روال نرفت، بلکه واکنشهایی در جهت تحریک و افزایش خشم عمومی اتخاذ گردید تا سکوت نجیبانه را بشکنند و خشم مردم را به خروش بدل نمایند و متعاقب آن قدرتنمایی توام با کشتار شکل گرفت و روزهای سیاهی را برای زاهدان رقم زد که ایران را یکپارچه عزادار کرد.
ما داوطلبان جمعیت امام علی (ع) ضمن اظهار تعجب و تاسف از واکنشهای اینچنینی که گویا در آنها عمدی در خشمگین سازی مردم وجود دارد و رد پای خائنین به وطن در آن مشهود است، این مصیبت بزرگ و به ویژه کشتار افراد زیر هجده سال که طبق کنوانسیون حقوق کودک، طفل محسوب میشوند را محکوم نموده و مراتب همدردی و تسلیت خود را به بازماندگان کشتهشدگان اعلام مینماید.
بدیهی است مدت مدیدی است که از هرگونه رسیدگی عدالت محور و با سمت و سوی مردم ناامید هستیم و لذا درخواست مشخصی از زمامداران نداریم، اما امید داریم در فرصت مقتضی کمیته حقیقتیاب با نظارت نهادهای مدنی برای شناسایی عاملان این جنایت تشکیل گردد.
تبعات خونبار یک واکنش غیرمسئولانه
سالهاست با هموطنان صبور و مهربان بلوچ عهد خواهری و برادری بستهایم و حاصلِ بودن در کنار کنشگران و دغدغهمندان و آموختن از آنها، پروژههای متعددی شد که هدفش کاهش دردها و آسیبها و مرهم زخمهای عمیق مردمی بود که برخورداریشان از حقوق مادی بسیار کم اما از معرفت، محبت و عزت نفس، بسیار بالا بود.
مشکلاتی مانند بیآبی، فقرِ غذایی در حاشیه شهرها، نرخ اشتغال پایین و شغلهای کاذب، فقدان اوراق هویتی و شناسنامه، دسترسی آسان به مواد مخدر، جادههای ناایمن و نبود فضای آموزشی و ورزشی از جمله این حقوق اولیه و بدیهی بود که مردم فهیمِ استان، همواره مسالمتجویانه به آن پرداخته و یا مظلومانه با آنها روزگار گذراندهاند.
انتشار خبر تعرض به کودکی ۱۵ ساله توسط یکی از مسئولین، در رسانهها که خشم طبیعی مردم را به دنبال داشت میتوانست با یک واکنش مسئولانه و مدافعهگریِ قانونی مناسب از فرد بزهدیده و افکار عمومی جریحه دار شده، نقطه پایان این بحران باشد اما نه تنها کار بر این روال نرفت، بلکه واکنشهایی در جهت تحریک و افزایش خشم عمومی اتخاذ گردید تا سکوت نجیبانه را بشکنند و خشم مردم را به خروش بدل نمایند و متعاقب آن قدرتنمایی توام با کشتار شکل گرفت و روزهای سیاهی را برای زاهدان رقم زد که ایران را یکپارچه عزادار کرد.
ما داوطلبان جمعیت امام علی (ع) ضمن اظهار تعجب و تاسف از واکنشهای اینچنینی که گویا در آنها عمدی در خشمگین سازی مردم وجود دارد و رد پای خائنین به وطن در آن مشهود است، این مصیبت بزرگ و به ویژه کشتار افراد زیر هجده سال که طبق کنوانسیون حقوق کودک، طفل محسوب میشوند را محکوم نموده و مراتب همدردی و تسلیت خود را به بازماندگان کشتهشدگان اعلام مینماید.
بدیهی است مدت مدیدی است که از هرگونه رسیدگی عدالت محور و با سمت و سوی مردم ناامید هستیم و لذا درخواست مشخصی از زمامداران نداریم، اما امید داریم در فرصت مقتضی کمیته حقیقتیاب با نظارت نهادهای مدنی برای شناسایی عاملان این جنایت تشکیل گردد.
Forwarded from جمعیت امام علی
⭕️ جای دانشآموزان در مدرسه است.
به دستگیری دانشآموزان پایان دهید.
"پیام جمعی از سازمانهای مردم نهاد حامی کودک"
🆔@imamalisociety
به دستگیری دانشآموزان پایان دهید.
"پیام جمعی از سازمانهای مردم نهاد حامی کودک"
🆔@imamalisociety
Forwarded from جمعیت امام علی
🔰 حق اعتراض یا تکلیف سکوت؟!
تحلیلی بر وضعیت کودکان در وقایع اخیر
به نام خداوند کودکان
🔻بر حسب مشاهدات غیر قابل انکار و متواتر شدن روایتهای شاهدانی از ناآرامیهای اخیر، حتی اظهارات ضد و نقیض مسئولان درباره دستگیری و کشته شدن کودکان و نوجوانانی در شهرهای مختلف سرزمینمان بر آن شدیم تا دادخواه بیصدایان و حقخواه کودکانمان باشیم؛ بلکه به مأموریت انسانی و اجتماعی خود عمل کرده و از مسئولان پرسشی مکرر نماییم.
🔻سخن گفتن از حق اجتماع و اظهار نظر و اعتراض کودکان و نوجوانان، در شرایطی که بیشمار کودک در جامعه ما، نه امروز و دیروز که سالهاست حتی از داشتن شناسنامه و هویت محرومند، به اشکال گوناگون استثمار میشوند و خوردن یک وعده غذای سالم به آرزویشان تبدیل شده، به نظر نمیرسد فایده چندانی داشته باشد.
🔻با این وجود، تخطئهی رفتارهای اعتراضی مشروع و موجه کودکان و نوجوانان و توجیه سرکوب آنها به واسطهی ناآشنایی عموم مردم با این حقوق، آگاهیبخشی در این موارد را ضروری میکند.
🔻کودکان و نوجوانان ایرانزمین بر اساس مواد ۱۳ و ۱۵ کنوانسیون حقوق کودک، که به موجب قانون «اجازه الحاق دولت جمهوری اسلامی ایران به کنوانسیون حقوق کودک مصوب ۱۳۷۲» به مثابه قانون داخلی ایران به حساب میآید، حق «ابراز آزادانهی عقاید خود» و «تشکیل اجتماعات مسالمتآمیز» را داشته و در چارچوب قانون این حق قابل تعرض و تحدید نیست.
🔻همچنین در بند چهارم ماده ۸ «سند ملی حقوق کودک و نوجوان» نیز که به عنوان یک سند ضعیف مورد نقد جدی فعالان حقوق کودک قرار دارد، بر «حق شرکت در اجتماعات و مجامع اعم از عبادی، فرهنگی و سیاسی در چارچوب قانون و شرع» تاکید شده است.
🔻از این رو، نه تنها هیچ کودک و نوجوانی به صرف حضور در اجتماعات اعتراضی و ابراز عقاید خود در تعارض با قانون قرار ندارد، بلکه دولت و نهادهای مسئول در امور کودکان موظف به فراهم آوردن لوازم استفاده از این حقوق و تامین امنیت کودکان هستند.
🔻در حالی که دستگاه حاکم از هر فرصتی برای تایید مواضع خود با استفاده از حضور پُرشمار کودکان در اجتماعات مدنظرش - عموما در ساعات آموزشی - بهره برده و امکانات قابل توجهی در این راستا بسیج می کند، اجازه ندادن به کودکان و نوجوانان برای ابراز مخالفت و اعلام نظراتشان در بستر اجتماع، علاوه بر آن که خلاف قانون و نقض آشکار حقوق کودکان محسوب می شود، خشونتی نمادین علیه نسل آینده است که در روزگاری نه چندان دور، می تواند پرخاشگری، افسردگی، رفتارهای خشونت آمیز و رویکردهای رادیکال را در پی داشته باشد.
🔻شوربختانه در کشاکش اعتراضات مردمی که دامنه آن به مدارس نیز کشیده شده، شاهد جعل معنای اصلاح و تربیت هستیم. گویی تربیت با "رام شدن" و " اهلی شدن" برابر تلقی شده و هر گونه اعتراض فردی و مدنی، عدول از چارچوب تأدیب و تربیت بوده و مستحق اصلاحات اجباری و فرمایشی است؛ در حالی که هر گونه آموزش و تربیتِ حقیقی، بر مبنای آزادی، اختیار و احترام بوده و با اجبار، زور و تلقین مغایر است.
🔻باید یادآوری نمود که مدرسه جامعهای کوچک و مکانی برای تمرین برابری، عدالت، آزادی و ارزشهایی همچون صلح، دوستی و مدارا است. چنانچه دانشآموزان به زعم مسئولان خطایی تربیتی مرتکب شدهاند، اولیای مدرسه و دانشآموزان میتوانند در فضای گفت و شنود، تدابیری برای رفع خطاها بیندیشند و نیازی به تداوم سیاستهای تهدید، تحقیر و اجبار نیست.
🔻بازنگری در اهداف ناملموس آموزشی، تأمین فضای تأملی و تعاملی و افزایش سعه صدر و تحمل متولیان بزرگسال مناسبتر و مفیدتر از ارجاع کودکان و نوجوانان به کانون اصلاح و تربیت با انواع برچسبزنیهاست.
🔻بدیهی است که فرزندان ایران به رسم امانت به مدارس سپرده شده و ما به عنوان مطالبهگران و حامیان حقوق کودکان، مانند دیگر شهروندان و مردمان نگران، هر گونه زیر پا گذاشتن تعهدات اخلاقی- انسانی و قانونی- بینالمللی را محکوم کرده و خواهان بازگرداندن فوری دستگیرشدگان به آغوش خانواده هایشان و مدارس و مراعات حقوق ایشان هستیم.
🔻ضمن پاسداشت حق اعتراض و اجتماع کودکان و نوجوانان و آزادی بیان ایشان، دیگر بار نسبت به استفادهی ابزاری از کودکان و نوجوانان با توجه به خصایص ذاتی اشخاص در این سنین و تاثیری که میتواند در ادامهی زندگی ایشان داشته باشد هشدار داده و هرگونه تحریک کودکان و نوجوانان به رفتارهای خشونتبار را در هر طرف میدان محکوم میکنیم. کودکان و نوجوانان، آیندهی این جهانند و باید این آینده را ضمن آموزش دادن برای ابراز نظر و پرورش قوای انتقادی آنها، از هرگونه آسیب جسمی، جنسی و روانی حفظ کرد.
🆔@imamalisociety
تحلیلی بر وضعیت کودکان در وقایع اخیر
به نام خداوند کودکان
🔻بر حسب مشاهدات غیر قابل انکار و متواتر شدن روایتهای شاهدانی از ناآرامیهای اخیر، حتی اظهارات ضد و نقیض مسئولان درباره دستگیری و کشته شدن کودکان و نوجوانانی در شهرهای مختلف سرزمینمان بر آن شدیم تا دادخواه بیصدایان و حقخواه کودکانمان باشیم؛ بلکه به مأموریت انسانی و اجتماعی خود عمل کرده و از مسئولان پرسشی مکرر نماییم.
🔻سخن گفتن از حق اجتماع و اظهار نظر و اعتراض کودکان و نوجوانان، در شرایطی که بیشمار کودک در جامعه ما، نه امروز و دیروز که سالهاست حتی از داشتن شناسنامه و هویت محرومند، به اشکال گوناگون استثمار میشوند و خوردن یک وعده غذای سالم به آرزویشان تبدیل شده، به نظر نمیرسد فایده چندانی داشته باشد.
🔻با این وجود، تخطئهی رفتارهای اعتراضی مشروع و موجه کودکان و نوجوانان و توجیه سرکوب آنها به واسطهی ناآشنایی عموم مردم با این حقوق، آگاهیبخشی در این موارد را ضروری میکند.
🔻کودکان و نوجوانان ایرانزمین بر اساس مواد ۱۳ و ۱۵ کنوانسیون حقوق کودک، که به موجب قانون «اجازه الحاق دولت جمهوری اسلامی ایران به کنوانسیون حقوق کودک مصوب ۱۳۷۲» به مثابه قانون داخلی ایران به حساب میآید، حق «ابراز آزادانهی عقاید خود» و «تشکیل اجتماعات مسالمتآمیز» را داشته و در چارچوب قانون این حق قابل تعرض و تحدید نیست.
🔻همچنین در بند چهارم ماده ۸ «سند ملی حقوق کودک و نوجوان» نیز که به عنوان یک سند ضعیف مورد نقد جدی فعالان حقوق کودک قرار دارد، بر «حق شرکت در اجتماعات و مجامع اعم از عبادی، فرهنگی و سیاسی در چارچوب قانون و شرع» تاکید شده است.
🔻از این رو، نه تنها هیچ کودک و نوجوانی به صرف حضور در اجتماعات اعتراضی و ابراز عقاید خود در تعارض با قانون قرار ندارد، بلکه دولت و نهادهای مسئول در امور کودکان موظف به فراهم آوردن لوازم استفاده از این حقوق و تامین امنیت کودکان هستند.
🔻در حالی که دستگاه حاکم از هر فرصتی برای تایید مواضع خود با استفاده از حضور پُرشمار کودکان در اجتماعات مدنظرش - عموما در ساعات آموزشی - بهره برده و امکانات قابل توجهی در این راستا بسیج می کند، اجازه ندادن به کودکان و نوجوانان برای ابراز مخالفت و اعلام نظراتشان در بستر اجتماع، علاوه بر آن که خلاف قانون و نقض آشکار حقوق کودکان محسوب می شود، خشونتی نمادین علیه نسل آینده است که در روزگاری نه چندان دور، می تواند پرخاشگری، افسردگی، رفتارهای خشونت آمیز و رویکردهای رادیکال را در پی داشته باشد.
🔻شوربختانه در کشاکش اعتراضات مردمی که دامنه آن به مدارس نیز کشیده شده، شاهد جعل معنای اصلاح و تربیت هستیم. گویی تربیت با "رام شدن" و " اهلی شدن" برابر تلقی شده و هر گونه اعتراض فردی و مدنی، عدول از چارچوب تأدیب و تربیت بوده و مستحق اصلاحات اجباری و فرمایشی است؛ در حالی که هر گونه آموزش و تربیتِ حقیقی، بر مبنای آزادی، اختیار و احترام بوده و با اجبار، زور و تلقین مغایر است.
🔻باید یادآوری نمود که مدرسه جامعهای کوچک و مکانی برای تمرین برابری، عدالت، آزادی و ارزشهایی همچون صلح، دوستی و مدارا است. چنانچه دانشآموزان به زعم مسئولان خطایی تربیتی مرتکب شدهاند، اولیای مدرسه و دانشآموزان میتوانند در فضای گفت و شنود، تدابیری برای رفع خطاها بیندیشند و نیازی به تداوم سیاستهای تهدید، تحقیر و اجبار نیست.
🔻بازنگری در اهداف ناملموس آموزشی، تأمین فضای تأملی و تعاملی و افزایش سعه صدر و تحمل متولیان بزرگسال مناسبتر و مفیدتر از ارجاع کودکان و نوجوانان به کانون اصلاح و تربیت با انواع برچسبزنیهاست.
🔻بدیهی است که فرزندان ایران به رسم امانت به مدارس سپرده شده و ما به عنوان مطالبهگران و حامیان حقوق کودکان، مانند دیگر شهروندان و مردمان نگران، هر گونه زیر پا گذاشتن تعهدات اخلاقی- انسانی و قانونی- بینالمللی را محکوم کرده و خواهان بازگرداندن فوری دستگیرشدگان به آغوش خانواده هایشان و مدارس و مراعات حقوق ایشان هستیم.
🔻ضمن پاسداشت حق اعتراض و اجتماع کودکان و نوجوانان و آزادی بیان ایشان، دیگر بار نسبت به استفادهی ابزاری از کودکان و نوجوانان با توجه به خصایص ذاتی اشخاص در این سنین و تاثیری که میتواند در ادامهی زندگی ایشان داشته باشد هشدار داده و هرگونه تحریک کودکان و نوجوانان به رفتارهای خشونتبار را در هر طرف میدان محکوم میکنیم. کودکان و نوجوانان، آیندهی این جهانند و باید این آینده را ضمن آموزش دادن برای ابراز نظر و پرورش قوای انتقادی آنها، از هرگونه آسیب جسمی، جنسی و روانی حفظ کرد.
🆔@imamalisociety
Forwarded from جمعیت امام علی
قسم به یخ
قسم به برادر
آنگاه که جسد برادر کولبر را از میان یخها یافت و در آغوش گرفت
قسم به دستهای یخ زده کودکان آواره در شبهای شهر سرد
قسم به یخ
به سردی گلوله داغ
و قسم به پدر
آنگاه که جنازه فرزند را از میانه جهنم ربود و دنبال یخ بود تا سردش کند.
قسم به یخهای یخچالهای همه همسایهها که این داغ را سرد نمیکند.
قسم به یخهای قطب که از خجالت این درد آب شدند و گریستند.
و قسم به گل یخ
آنگاه که در زمهریر خواهد شکفت
بوی روزهای خوب را خواهد آورد.
🆔@imamalisociety
قسم به برادر
آنگاه که جسد برادر کولبر را از میان یخها یافت و در آغوش گرفت
قسم به دستهای یخ زده کودکان آواره در شبهای شهر سرد
قسم به یخ
به سردی گلوله داغ
و قسم به پدر
آنگاه که جنازه فرزند را از میانه جهنم ربود و دنبال یخ بود تا سردش کند.
قسم به یخهای یخچالهای همه همسایهها که این داغ را سرد نمیکند.
قسم به یخهای قطب که از خجالت این درد آب شدند و گریستند.
و قسم به گل یخ
آنگاه که در زمهریر خواهد شکفت
بوی روزهای خوب را خواهد آورد.
🆔@imamalisociety
Forwarded from ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺳﻼﻣﺖ ﺟﻤﻌﻴﺖ اﻣﺎﻡ ﻋلی
◼️◼️◼️مرگ مشکوک دکتر آیدا رستمی ما را در غمی بزرگ و اندوهی عظیم فرو برد. دکتر رستمی از پزشکان داوطلب جمعیت و داوطلب همیشه در صحنه در هر جایی بود که هموطنانش نیاز به کمک داشتند. وی علاوه بر همکاری مستمر با گروه درمان جمعیت در زلزله کرمانشاه، معاینات کودکان در محلات حاشیه و لیگ پرشین، فعالیتهای درمانی انسان دوستانه زیادی داشتند. جمعیت امام علی فقدان این پزشک ارزشمند را به خانواده ایشان جامعه پزشکی اعضای جمعیت و مردم ایران تسلیت گفته و امید دارد عاملان این جنایت روزی در دادگاه صالح مجازات شوند.
Forwarded from جمعیت امام علی
✅بی پاسخ ماندن یک پرسش درست، دلیل بر تکرار نکردنش نیست: به چه جرمی بازداشت کردهاید؟!
📍بیانیه اعضای جمعیت امام علی در خصوص بازداشت محیا واحدی
تقدیر ما زیستن در روزگاری بوده که بهای خدمت به خلق، حبس و زنجیر است و بازجویی پس دادن! و شادیمان همه این که عزیز در بندمان که عمرش را وقف استیفای حقوق محرومان کرده، ای کاش هر چه زودتر با تودیع وثیقه آزاد شود و رنگ آفتاب را دوباره ببیند و بعد، همه دلمشغولیمان، گذر ایام با این اضطراب که چه حکمی در انتظارش است.
اما در جمعیت امام علی(ع) وقتی با چشمان پرسشگر کودکان دردمند در گوشه گوشه دیارمان مواجه شدیم، دانستیم که تقدیر ما علاوه بر زیستن در این دوران سخت، پرسشگری در خصوص چراییِ هر وضعیت غیرانسانی و ظالمانه است.
وقتی لگدمال شدن زندگیهای معصوم بی شمار را زیر پای قوانین ناکارآمد و سازمانهای عریض و طویل بیکارکرد دیدیم، دانستیم که تقدیر ما هر چه باشد، کنار کشیدن و سکوت و انفعال نیست.
همین درسی که در مدرسه عشق «خانههای ایرانی جمعیت امام علی» آموختهایم است که اینک ما را وامیدارد علیرغم ناامیدی از شنیدن پاسخی معقول، صدای خود را بلند کنیم و بپرسیم محیا واحدی را به چه حقی و به چه جرمی بازداشت کردهاید و در شرایط غیرقانونی حبس انفرادی، چه چیزهایی از او میپرسید؟
او که با حمایت مستمر از کودکان آسیب دیده دروازه غار و سیستان و بلوچستان و دیگر نقاط محروم ایران، عامل قوام امنیت کشور در برابر پدیدههای شومی چون بزهکاری و داعشیسم و طالبانیسم و خشونتگراییهای کور بوده، چرا و به موجب کدام قانون یا عقل سلیمی باید پاسخگوی نهادهای امنیتی باشد؟! این برخوردهای نابخردانه، جز ساختن ویرانستان از ایرانمان، چه حاصلی دارد؟
بی پاسخ ماندن یک پرسش درست، دلیل بر تکرار نکردنش نیست، این تکرار، بیش از آن که ما را _ که طی سالها فعالیت اجتماعی یاد گرفتهایم صخره باشیم و نشکنیم _ خسته کند، آبروی ناقضان قانون را میبرد و عمق فسادشان را بیش از پیش آشکار می کند؛ لذا ما اعضای جمعیت امام علی(ع) علاوه بر گواهی دادن بر درستکاری و سختکوشی و مجاهدت محیا واحدی برای بهبود وضعیت حقوق کودکان و زنان حاشیه نشین میهنمان، ضمن اعتراض به نحوه دستگیری و حبس وی، خواهان آزادی فوری و بدون قید و شرط این فعال اجتماعی هستیم.
🆔@imamalisociety
📍بیانیه اعضای جمعیت امام علی در خصوص بازداشت محیا واحدی
تقدیر ما زیستن در روزگاری بوده که بهای خدمت به خلق، حبس و زنجیر است و بازجویی پس دادن! و شادیمان همه این که عزیز در بندمان که عمرش را وقف استیفای حقوق محرومان کرده، ای کاش هر چه زودتر با تودیع وثیقه آزاد شود و رنگ آفتاب را دوباره ببیند و بعد، همه دلمشغولیمان، گذر ایام با این اضطراب که چه حکمی در انتظارش است.
اما در جمعیت امام علی(ع) وقتی با چشمان پرسشگر کودکان دردمند در گوشه گوشه دیارمان مواجه شدیم، دانستیم که تقدیر ما علاوه بر زیستن در این دوران سخت، پرسشگری در خصوص چراییِ هر وضعیت غیرانسانی و ظالمانه است.
وقتی لگدمال شدن زندگیهای معصوم بی شمار را زیر پای قوانین ناکارآمد و سازمانهای عریض و طویل بیکارکرد دیدیم، دانستیم که تقدیر ما هر چه باشد، کنار کشیدن و سکوت و انفعال نیست.
همین درسی که در مدرسه عشق «خانههای ایرانی جمعیت امام علی» آموختهایم است که اینک ما را وامیدارد علیرغم ناامیدی از شنیدن پاسخی معقول، صدای خود را بلند کنیم و بپرسیم محیا واحدی را به چه حقی و به چه جرمی بازداشت کردهاید و در شرایط غیرقانونی حبس انفرادی، چه چیزهایی از او میپرسید؟
او که با حمایت مستمر از کودکان آسیب دیده دروازه غار و سیستان و بلوچستان و دیگر نقاط محروم ایران، عامل قوام امنیت کشور در برابر پدیدههای شومی چون بزهکاری و داعشیسم و طالبانیسم و خشونتگراییهای کور بوده، چرا و به موجب کدام قانون یا عقل سلیمی باید پاسخگوی نهادهای امنیتی باشد؟! این برخوردهای نابخردانه، جز ساختن ویرانستان از ایرانمان، چه حاصلی دارد؟
بی پاسخ ماندن یک پرسش درست، دلیل بر تکرار نکردنش نیست، این تکرار، بیش از آن که ما را _ که طی سالها فعالیت اجتماعی یاد گرفتهایم صخره باشیم و نشکنیم _ خسته کند، آبروی ناقضان قانون را میبرد و عمق فسادشان را بیش از پیش آشکار می کند؛ لذا ما اعضای جمعیت امام علی(ع) علاوه بر گواهی دادن بر درستکاری و سختکوشی و مجاهدت محیا واحدی برای بهبود وضعیت حقوق کودکان و زنان حاشیه نشین میهنمان، ضمن اعتراض به نحوه دستگیری و حبس وی، خواهان آزادی فوری و بدون قید و شرط این فعال اجتماعی هستیم.
🆔@imamalisociety
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پس از سالها کنشگری مستمر داوطلبانه در محرومترین و معضلخیزترین محلات کشور برای بهبود وضعیت زندگی کودکان و مطالبهگری از مسئولین به منظور احقاق حقوق پایمال شده آنان در محلات حاشیه، حال پاسخ این فعالیتهای دگرخواهانه و خالصانه و شفاف اجتماعی برخوردهای امنیتی در قالب دستگیری و بازداشت در انفرادی است؟
#محیا_واحدی بهمدت ۱۳ سال در مناطق محروم و حاشیه از دروازه غار تا سیستان و بلوچستان، فعالیت داوطلبانه برای کودکان و زنان داشته، که متاسفانه در تاریخ ۲۵ دی ماه بدون هیچ توضیحی بازداشت شده و از روز ۲۶ دی ماه هیچ تماسی با خانواده نداشته است
#محیا_واحدی_را_آزاد_کنید
#محیا_واحدی بهمدت ۱۳ سال در مناطق محروم و حاشیه از دروازه غار تا سیستان و بلوچستان، فعالیت داوطلبانه برای کودکان و زنان داشته، که متاسفانه در تاریخ ۲۵ دی ماه بدون هیچ توضیحی بازداشت شده و از روز ۲۶ دی ماه هیچ تماسی با خانواده نداشته است
#محیا_واحدی_را_آزاد_کنید
Forwarded from خانه ایرانی دروازهغار
🔻برای محیا واحدی، معلم عشق که اکنون در بند است...
🖌دروازهغار، نامش ترسآور است اما مردمانی رنج کشیده که خود را در درد و خماری فراموش کردهاند در شبهای تاریک دروازهغار، در کوچههای غربت این شهر که هیچ کس صدای هیچ کس را نمیشنید تو شدی صدای ما. زمانی که این کوچه و پارکهایش لابهلای دود و خماری گم شده بود، پیدایمان کردی. بهجای تیزی و مواد مخدر، توپ فوتبال به دستمان دادی. پارکهایی که روزی پر از مواد و موادفروش بود را زمین فوتبال کردی.
گفتی دخترها باید درس بخوانند، باید بهجای زود ازدواج کردن، قلم و دفتر دستشان بگیرند.
افسوس که نجاتبخشی مثل تو جایی که باید باشد نیست؛ اگر در این شهر ده تا خاله محیا وجود داشت الان به جای معتاد شدن نوجوانها و کودکان، بهجای دزدی و فلاکت،
همه درس میخواندند، مدرسه میرفتند، به زندگیای که همیشه لعنت میفرستادند امیدوار میشدند و...
آرزو کردن را به ما یاد دادی؛ یاد دادی که چطور ببخشیم و همدیگر رو دوست داشته باشیم. دلهایمان را از نفرت خالی کردی آن زمان که از همهی مردم شهر پر از خشم و نفرت بودیم.
مهر ورزیدن را به ما آموختی. آغوش گرمت که در دردناکترین شبهای زندگیمان پناهمان بود و دستانت که دستان سرد و یخ زدهمان را گرم میکرد.
معلم عشق و حقیقت،
معلم روزهای درد و سختی،
بیا که پسرها و دخترهایت دلهایشان برای چشمان پر از محبتت و قلبی که همیشه از رنج کودکان درد میکشید تنگ شده است...
✍️نوشته یکی از فرزندان خانه ایرانی دروازهغار
https://t.ly/im9B
🏡@darvazehghar_ias
🖌دروازهغار، نامش ترسآور است اما مردمانی رنج کشیده که خود را در درد و خماری فراموش کردهاند در شبهای تاریک دروازهغار، در کوچههای غربت این شهر که هیچ کس صدای هیچ کس را نمیشنید تو شدی صدای ما. زمانی که این کوچه و پارکهایش لابهلای دود و خماری گم شده بود، پیدایمان کردی. بهجای تیزی و مواد مخدر، توپ فوتبال به دستمان دادی. پارکهایی که روزی پر از مواد و موادفروش بود را زمین فوتبال کردی.
گفتی دخترها باید درس بخوانند، باید بهجای زود ازدواج کردن، قلم و دفتر دستشان بگیرند.
افسوس که نجاتبخشی مثل تو جایی که باید باشد نیست؛ اگر در این شهر ده تا خاله محیا وجود داشت الان به جای معتاد شدن نوجوانها و کودکان، بهجای دزدی و فلاکت،
همه درس میخواندند، مدرسه میرفتند، به زندگیای که همیشه لعنت میفرستادند امیدوار میشدند و...
آرزو کردن را به ما یاد دادی؛ یاد دادی که چطور ببخشیم و همدیگر رو دوست داشته باشیم. دلهایمان را از نفرت خالی کردی آن زمان که از همهی مردم شهر پر از خشم و نفرت بودیم.
مهر ورزیدن را به ما آموختی. آغوش گرمت که در دردناکترین شبهای زندگیمان پناهمان بود و دستانت که دستان سرد و یخ زدهمان را گرم میکرد.
معلم عشق و حقیقت،
معلم روزهای درد و سختی،
بیا که پسرها و دخترهایت دلهایشان برای چشمان پر از محبتت و قلبی که همیشه از رنج کودکان درد میکشید تنگ شده است...
✍️نوشته یکی از فرزندان خانه ایرانی دروازهغار
https://t.ly/im9B
🏡@darvazehghar_ias
Forwarded from خانه ایرانی دروازهغار
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🌱محیا واحدی به روایت فرزندانش
(تکههایی کوتاه از صحبتهای فرزندان خانه ایرانی دروازه غار به مناسبت چهارم بهمن ماه، زادروزش)
🔸از زبان دوست میشنوم و تو را میبینمت، قدم به قدم در کوچههای غربت.
از زبان دوستانی که سالها پیش وقتی ایام کودکی را در محله دروازهغار سپری میکردند، معلم و یارشان شدی و هر آن چه در توان داشتی برای تغییر سرنوشتشان به کار بستی و امید بستی به فردایشان که دست بر زانوی اراده خویش زنند و برخیزند برای تغییر سرنوشت دیگر کودکان این سرزمین.
🔹اینک که در چهاردیوار حبسِ انفرادی گرفتار آمدهای، این دوستانت که از جان بیشتر دوستشان میداری، به شهادت آمدهاند بودن پُرمهر و بیدریغت را و گواهی میدهند که بازداشت تو، تا چه اندازه نابهخردانه و خلاف معرفت و شرافت است.
این دوستان تو نیک میدانند هر ساعتی که در بند باشی، ساعتی تدبیر و آرامش و عشق و دست نوازش است که از کودکان رنجدیده این وطن گرفته میشود.
🏡@darvazehghar_ias
(تکههایی کوتاه از صحبتهای فرزندان خانه ایرانی دروازه غار به مناسبت چهارم بهمن ماه، زادروزش)
🔸از زبان دوست میشنوم و تو را میبینمت، قدم به قدم در کوچههای غربت.
از زبان دوستانی که سالها پیش وقتی ایام کودکی را در محله دروازهغار سپری میکردند، معلم و یارشان شدی و هر آن چه در توان داشتی برای تغییر سرنوشتشان به کار بستی و امید بستی به فردایشان که دست بر زانوی اراده خویش زنند و برخیزند برای تغییر سرنوشت دیگر کودکان این سرزمین.
🔹اینک که در چهاردیوار حبسِ انفرادی گرفتار آمدهای، این دوستانت که از جان بیشتر دوستشان میداری، به شهادت آمدهاند بودن پُرمهر و بیدریغت را و گواهی میدهند که بازداشت تو، تا چه اندازه نابهخردانه و خلاف معرفت و شرافت است.
این دوستان تو نیک میدانند هر ساعتی که در بند باشی، ساعتی تدبیر و آرامش و عشق و دست نوازش است که از کودکان رنجدیده این وطن گرفته میشود.
🏡@darvazehghar_ias
🔻 «مددکاری از نگاه جمعیت امام علی»
محیا واحدی کمال
گل یخ/ شماره ۱۰/ زمستان ۹۲
نگاه اول به کودکی که نمود رفتار و عملش از دید جامعه منفی و تخریبگرایانه است، به اقدام در جهت تغییر در وی میانجامد.
شاید در برخورد نخست، با اتکای به آموزههای مبتنی بر عرف جامعهمان است که او را قضاوت میکنیم و به دنبال رفتار و روشی هستیم که وی را دگرگون سازد.
به دنبال چنین تفکریست که ما امروزه میبینیم کودکان و نوجوانانی که بزرگشدهی محلات حاشیهاند و عنوان کار و خیابان دارند، از درون و بیرونِ خود گریزانند و قصد انتقام از خود و جامعهای دارند که تنها نگاه قضاوتگرش را سهم آنان مینماید.
« کودک غربت و من»، « کودک حاشیه و من»٫ « من که مددکارم و او که مددجوست»، « من آمدهام تا او را به کودکی خود نزدیک کنم»، « من آمدهام تا کلام و رفتار و نمود بیرونی او را شبیه به آنچه کنم که در دایرهای به نام «من» -که تعریف شدهی باید و نبایدهای خانواده و جامعه است- محدود شود.»
پندارهای پیشفرض ذهن ما این است که: « در قدم نخست، این کودک است که باید تغییر کند، اوست که ملغمهای است از تمام نقصها، ناهنجاریها و کاستیها…» و « اوست که میبایست دچار انقلاب فکری و رفتاری شود تا تصویر اکنونش رنگ ببازد و آهسته آهسته تصویری نمود پیدا کند که من آن را هنجار مینامم و به آن در جامعهی ناآشنا به حاشیه و نوع زندگی در آن، خو کردهام.»
حال، این «من»، سایهایست بر سر این کودک تا عملکننده، تغییردهنده و قضاوتکننده باشد که منجر به ایجاد رابطهای میگردد که بر اساس
« رفتار والدانهی من» و « کنشهای کودکانهی او» بنا نهاده شده است.
این مسأله همان است که کودک را به انزجار از این رابطه میرساند چراکه باز هم محکوم است به اجرا کردن… چون پدری که خیابانی بودن، غربتی شدن و در حاشیه زندگی کردن را به او میآموخت حال، معلمی شده است که « تکرار کردن طوطیوار» را به او میآموزد؛ حال بین آن پدر و این «من» فرقی نمییابد که حتی آن پدر یا مادر را به خود نزدیکتر میبیند و این «منِ» مددکار را که از جزئیترین حالات شامل رفتار و سکنات، گویش و پوشش، آرزوها و باورها در تضاد با اوست، چون بیگانهای مییابد که حاصل این تفاوت است که هر لحظه و هرجا او را به ناسازگاری و تخریب این «من» میخواند و هر زمان که دست این «من» را بر سر خود کشیده میبیند که سعی به تعریف مهر و پناهش دارد، کودک خواهان اثبات به خود و این سایه است که حضور و ادعایش توهمی بیش نیست و مهرش قدمتی ندارد و رو به خاموشی میرود و خیلی دور نیست که شانه از این نقش معلمی- مددکاری مبتنی بر «من» خالی کند.
محیا واحدی کمال
گل یخ/ شماره ۱۰/ زمستان ۹۲
نگاه اول به کودکی که نمود رفتار و عملش از دید جامعه منفی و تخریبگرایانه است، به اقدام در جهت تغییر در وی میانجامد.
شاید در برخورد نخست، با اتکای به آموزههای مبتنی بر عرف جامعهمان است که او را قضاوت میکنیم و به دنبال رفتار و روشی هستیم که وی را دگرگون سازد.
به دنبال چنین تفکریست که ما امروزه میبینیم کودکان و نوجوانانی که بزرگشدهی محلات حاشیهاند و عنوان کار و خیابان دارند، از درون و بیرونِ خود گریزانند و قصد انتقام از خود و جامعهای دارند که تنها نگاه قضاوتگرش را سهم آنان مینماید.
« کودک غربت و من»، « کودک حاشیه و من»٫ « من که مددکارم و او که مددجوست»، « من آمدهام تا او را به کودکی خود نزدیک کنم»، « من آمدهام تا کلام و رفتار و نمود بیرونی او را شبیه به آنچه کنم که در دایرهای به نام «من» -که تعریف شدهی باید و نبایدهای خانواده و جامعه است- محدود شود.»
پندارهای پیشفرض ذهن ما این است که: « در قدم نخست، این کودک است که باید تغییر کند، اوست که ملغمهای است از تمام نقصها، ناهنجاریها و کاستیها…» و « اوست که میبایست دچار انقلاب فکری و رفتاری شود تا تصویر اکنونش رنگ ببازد و آهسته آهسته تصویری نمود پیدا کند که من آن را هنجار مینامم و به آن در جامعهی ناآشنا به حاشیه و نوع زندگی در آن، خو کردهام.»
حال، این «من»، سایهایست بر سر این کودک تا عملکننده، تغییردهنده و قضاوتکننده باشد که منجر به ایجاد رابطهای میگردد که بر اساس
« رفتار والدانهی من» و « کنشهای کودکانهی او» بنا نهاده شده است.
این مسأله همان است که کودک را به انزجار از این رابطه میرساند چراکه باز هم محکوم است به اجرا کردن… چون پدری که خیابانی بودن، غربتی شدن و در حاشیه زندگی کردن را به او میآموخت حال، معلمی شده است که « تکرار کردن طوطیوار» را به او میآموزد؛ حال بین آن پدر و این «من» فرقی نمییابد که حتی آن پدر یا مادر را به خود نزدیکتر میبیند و این «منِ» مددکار را که از جزئیترین حالات شامل رفتار و سکنات، گویش و پوشش، آرزوها و باورها در تضاد با اوست، چون بیگانهای مییابد که حاصل این تفاوت است که هر لحظه و هرجا او را به ناسازگاری و تخریب این «من» میخواند و هر زمان که دست این «من» را بر سر خود کشیده میبیند که سعی به تعریف مهر و پناهش دارد، کودک خواهان اثبات به خود و این سایه است که حضور و ادعایش توهمی بیش نیست و مهرش قدمتی ندارد و رو به خاموشی میرود و خیلی دور نیست که شانه از این نقش معلمی- مددکاری مبتنی بر «من» خالی کند.
Forwarded from خانه ایرانی دروازهغار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📜نامه یکی از فرزندان خانه ایرانی دروازهغار برای مربی چندین ساله دلسوزش که در بیعدالتی این روزها در انفرادی به سر میبرد.
🔻امروز در تاریخ ۸ بهمن ۱۴۰۱، سیزده روز از بازداشت یکی از فعالین اجتماعی ارزشمند جامعه، #محیا_واحدی، میگذرد و کودکان زیادی در محله دروازهغار نگران حال او هستند و بزرگترین سوالشان این است که به چه جرمی کسی که ۱۳ سال در محله دروازهغار فعالیت اجتماعی دلسوزانه داشته باید بازداشت شود و در انفرادی به سر برد؟
🏡@darvazehghar_ias
🔻امروز در تاریخ ۸ بهمن ۱۴۰۱، سیزده روز از بازداشت یکی از فعالین اجتماعی ارزشمند جامعه، #محیا_واحدی، میگذرد و کودکان زیادی در محله دروازهغار نگران حال او هستند و بزرگترین سوالشان این است که به چه جرمی کسی که ۱۳ سال در محله دروازهغار فعالیت اجتماعی دلسوزانه داشته باید بازداشت شود و در انفرادی به سر برد؟
🏡@darvazehghar_ias
🔻از غار بخوان...
برگِ یازدهم
از مجموعه یادداشتهای محیا واحدی، عضو داوطلب جمعیت امام علی(ع)
🖌ایستگاه ابدی
زُل زده به سبزی قد کشیده کنج اتاق، نامش را در دالان ذهن فریاد میزنم که تلوتلو نامش در ذهنم پیچکی شود به گِرد یادم. فرانک نامیست که چون آذرخشی بر آسمان یادم میدرخشد. دختری در قوارهی تن ناسور همه دخترکانِ اسفند به دستی که بازی کودکیشان با دانهی اسفند و داغی زغال، یکی است و هنوز، جوهر رقم کودکیشان، بر صفحهی سن نخشکیده، رخت زنانهگی بر تنشان میکنند و فرزندی جای عروسک، به دست خردسالشان میدهند. روزی که چشم در چشم فرانک شدم، در همان روزهای نخستین رفتن به دروازهغار بود که به رسم بر پا شدن خانه علم گذر ماداممان شده بود رفتن به این محله. روزی که میزبان چشمانش شدم و چون ستاره دنبالهداری روشنای قلبم شد، در قاب پنجرهی مترو زل زده به نگاهم ایستاده بود. چند باری نامش را از دختران دیگر شنیده بودم که بیش از پانزده سال نداشت و غریب و تنها تک ایستاده در جنگی به نام زندگی. مادرش در زندان و پدرش افیون زده پی ناکجاآباد. با تنی عطرآگین به دود اسفند، دستان پینه بسته و سردش، دستانم را به آغوش میکشد تا زمهریر دستانش بیدارم کند، آن دم به یاد کلام استاد رهیافت افتادم؛ به دروازهغار که میروی، وحی امروز را می فهمی، پیام را می شنوی در حقیقت امروز. چون کودک تازه راه یافته به کلاس درس و مدرسه، خجول تاب نگاهش را نداشتم، آب میشوم چون شمع از سرمای استخوان سوز دستانش و خواهشی که چون قرآن ناطقم شد. دانهی آرزویش را در دستانِ بهم پیچیدهمان میکارد و اشکهایش بارانی میشود بر گلدانِ دستهای یکی شدهیمان که خواستش را به آغوش خود کشیده. ناز و نیازش داشتن شناسنامه ای بود، خسته از نداشتن تذکرهای و نالان ازگمنام بودن و شبحگون زیستن. تمنای داشتن شناسنامه، بیشتر از آنکه برای خودش باشد، برای کودک در بطنش بود که چون او بینام نباشد و رفتن به مدرسه را چون محالی بر تخت سینه اش نکوبند. چون شهابسنگی که به ناگه صید نگاهت میشود، فرانک هم در ایستگاهی و سر کوی و برزنی راهگیرم میشد. زخم تیغ بازیهایش،چون زیوری بر دستانش چشم را خیره خود میکرد! هر خطش حکایت از یک روز پر دردش داشت، آن هنگام که شکایت به محضر آسمان میبرد، فریادی میشد از زمینِ خالی از خدای آسمان،یک به یک ایام خالی از رحمان و رحیمش را بر هر پرنده در پرواز میخواند.آنقدر سکوتِ آسمان و زمین بر فریادش زهرخند میزد که تنها نیشترتیغ بر تنش و داغی خون، این سکوت را برایش پایان میداد و از سمفونی گریه به تک نوازی قهقهه، جنونش به پایان میرسید. شمار ملاقاتم با فرانک از اندک، اندکتر اما حک شدن نامش بر تخته قلبم از بینهایت کمی بیشتر است. باز شدن گره کور داشتن شناسنامه در حالی که نه مادری بود و نه پدری و نه قباله ازدواج و نه گواهی تولد یکی کودک از مادر، چون طیّ طریقی در قواره هفت خوان رستم مینمود، آنهم در روزهایی که نام کودک ایرانی بدون شناسنامه را به گوش مسئولین میخواندی برایشان چون افسانهی خیالی بود، آنقدر که بعید و بیخبر بودند از این حقیقتِ چنبره زده در دروازهغار و خاکسفید و... بعد از مدتی بیخبر از فرانک، بالاخره از او خبردار شدم. در همان ایستگاه که پل صراطم شد، همان روز اول ملاقاتم با او که سجل درد و غریبی بر دست داشت. خبر پرکشیدنش به هنگامه تولدِ فرزند، چون طنابِ داری شد که نفس بیخبریم را گرفت. تن لاجون چون کودکش توان تولد یکی کودک را نداشت و با پرکشیدنش فغانی شد که تُهی از سجل این بازارِ مکاره به گور میروم، بینام میمانم تا آنانی که پر نامند به خیال نامهایشان فربه شوند از وهم خود که روزی این حباب خواهد ترکید و بر گذر پلی راهگیرشان خواهم شد تا حبسِ جاودان چاردیواری شوند که خشت و گِلش، درد و عذاب هر روز و شبم است تا به انفرادی برزخ گونی معطل شوند به سوالات بیشمارم. هنوز آن روز را به خاطرم دارم که چون مستی،گیج و منگ پس از شنیدن آسمانی شدنش به این سو آن سو میشدم از ایستگاهی به ایستگاهی دیگر،به تمنای دیدن دوباره چشمانش و در آغوش کشیدن تن نحیفش. با قلبی پُر شده از یک وحی که جبرییلش بهنام فرانک "اِقْرَأْ "یی شد، بخوان و بگو حقیقتی که زندهست نام بیشمار کودک همچون فرانک،چونانی که استاد رهیافت هم از دختری بهنام فرانک بر ما خواند که در همان روزهای نخست جمعیت او را ملاقات کرده بود، معصومیت ذبح شده بر کف خیابانها، دختری که تن میفروخت. فرانک را نامیدم بر دانهی کاشته در قلب و گلدان کُنج اتاقم که اکنون قد کشیده سبز شده و پیچیده بر دیواره اتاق که هر روز به او مینگرم، آغازی شود برای رفتن به سوی فرانکی که خدا را میخواند...
برگِ یازدهم
از مجموعه یادداشتهای محیا واحدی، عضو داوطلب جمعیت امام علی(ع)
🖌ایستگاه ابدی
زُل زده به سبزی قد کشیده کنج اتاق، نامش را در دالان ذهن فریاد میزنم که تلوتلو نامش در ذهنم پیچکی شود به گِرد یادم. فرانک نامیست که چون آذرخشی بر آسمان یادم میدرخشد. دختری در قوارهی تن ناسور همه دخترکانِ اسفند به دستی که بازی کودکیشان با دانهی اسفند و داغی زغال، یکی است و هنوز، جوهر رقم کودکیشان، بر صفحهی سن نخشکیده، رخت زنانهگی بر تنشان میکنند و فرزندی جای عروسک، به دست خردسالشان میدهند. روزی که چشم در چشم فرانک شدم، در همان روزهای نخستین رفتن به دروازهغار بود که به رسم بر پا شدن خانه علم گذر ماداممان شده بود رفتن به این محله. روزی که میزبان چشمانش شدم و چون ستاره دنبالهداری روشنای قلبم شد، در قاب پنجرهی مترو زل زده به نگاهم ایستاده بود. چند باری نامش را از دختران دیگر شنیده بودم که بیش از پانزده سال نداشت و غریب و تنها تک ایستاده در جنگی به نام زندگی. مادرش در زندان و پدرش افیون زده پی ناکجاآباد. با تنی عطرآگین به دود اسفند، دستان پینه بسته و سردش، دستانم را به آغوش میکشد تا زمهریر دستانش بیدارم کند، آن دم به یاد کلام استاد رهیافت افتادم؛ به دروازهغار که میروی، وحی امروز را می فهمی، پیام را می شنوی در حقیقت امروز. چون کودک تازه راه یافته به کلاس درس و مدرسه، خجول تاب نگاهش را نداشتم، آب میشوم چون شمع از سرمای استخوان سوز دستانش و خواهشی که چون قرآن ناطقم شد. دانهی آرزویش را در دستانِ بهم پیچیدهمان میکارد و اشکهایش بارانی میشود بر گلدانِ دستهای یکی شدهیمان که خواستش را به آغوش خود کشیده. ناز و نیازش داشتن شناسنامه ای بود، خسته از نداشتن تذکرهای و نالان ازگمنام بودن و شبحگون زیستن. تمنای داشتن شناسنامه، بیشتر از آنکه برای خودش باشد، برای کودک در بطنش بود که چون او بینام نباشد و رفتن به مدرسه را چون محالی بر تخت سینه اش نکوبند. چون شهابسنگی که به ناگه صید نگاهت میشود، فرانک هم در ایستگاهی و سر کوی و برزنی راهگیرم میشد. زخم تیغ بازیهایش،چون زیوری بر دستانش چشم را خیره خود میکرد! هر خطش حکایت از یک روز پر دردش داشت، آن هنگام که شکایت به محضر آسمان میبرد، فریادی میشد از زمینِ خالی از خدای آسمان،یک به یک ایام خالی از رحمان و رحیمش را بر هر پرنده در پرواز میخواند.آنقدر سکوتِ آسمان و زمین بر فریادش زهرخند میزد که تنها نیشترتیغ بر تنش و داغی خون، این سکوت را برایش پایان میداد و از سمفونی گریه به تک نوازی قهقهه، جنونش به پایان میرسید. شمار ملاقاتم با فرانک از اندک، اندکتر اما حک شدن نامش بر تخته قلبم از بینهایت کمی بیشتر است. باز شدن گره کور داشتن شناسنامه در حالی که نه مادری بود و نه پدری و نه قباله ازدواج و نه گواهی تولد یکی کودک از مادر، چون طیّ طریقی در قواره هفت خوان رستم مینمود، آنهم در روزهایی که نام کودک ایرانی بدون شناسنامه را به گوش مسئولین میخواندی برایشان چون افسانهی خیالی بود، آنقدر که بعید و بیخبر بودند از این حقیقتِ چنبره زده در دروازهغار و خاکسفید و... بعد از مدتی بیخبر از فرانک، بالاخره از او خبردار شدم. در همان ایستگاه که پل صراطم شد، همان روز اول ملاقاتم با او که سجل درد و غریبی بر دست داشت. خبر پرکشیدنش به هنگامه تولدِ فرزند، چون طنابِ داری شد که نفس بیخبریم را گرفت. تن لاجون چون کودکش توان تولد یکی کودک را نداشت و با پرکشیدنش فغانی شد که تُهی از سجل این بازارِ مکاره به گور میروم، بینام میمانم تا آنانی که پر نامند به خیال نامهایشان فربه شوند از وهم خود که روزی این حباب خواهد ترکید و بر گذر پلی راهگیرشان خواهم شد تا حبسِ جاودان چاردیواری شوند که خشت و گِلش، درد و عذاب هر روز و شبم است تا به انفرادی برزخ گونی معطل شوند به سوالات بیشمارم. هنوز آن روز را به خاطرم دارم که چون مستی،گیج و منگ پس از شنیدن آسمانی شدنش به این سو آن سو میشدم از ایستگاهی به ایستگاهی دیگر،به تمنای دیدن دوباره چشمانش و در آغوش کشیدن تن نحیفش. با قلبی پُر شده از یک وحی که جبرییلش بهنام فرانک "اِقْرَأْ "یی شد، بخوان و بگو حقیقتی که زندهست نام بیشمار کودک همچون فرانک،چونانی که استاد رهیافت هم از دختری بهنام فرانک بر ما خواند که در همان روزهای نخست جمعیت او را ملاقات کرده بود، معصومیت ذبح شده بر کف خیابانها، دختری که تن میفروخت. فرانک را نامیدم بر دانهی کاشته در قلب و گلدان کُنج اتاقم که اکنون قد کشیده سبز شده و پیچیده بر دیواره اتاق که هر روز به او مینگرم، آغازی شود برای رفتن به سوی فرانکی که خدا را میخواند...