انســانمـ آرزوست...
74 subscribers
5.48K photos
323 videos
49 files
59 links
https://t.me/EnssanamArezost/3 :اولین پست


از دیو و دد ملـــــولمـ
و
انســــانمـ آرزوســـت ...
Download Telegram
همه عالم
صنم چین به حکایت گویند
صنم ماست
که در هر خم زلفش چینی‌ست

#سعدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

امشب اے ماه بہ درد دل من تسڪینی
آخر اے ماه تو همدرد من مسڪینی


#شهریار

ماه کامل ۱۴۰۳/۶/۲۷
برگرفته از صفحه جناب خسرو جعفری‌زاده


به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد
به جویبار که در من جاری بود
به ابرها که فکرهای طویلم بودند
به رشد دردناک سپیدارهای باغ که با من
از فصل‌های خشک گذر می کردند
به دسته‌های کلاغان
که عطر مزرعه‌های شبانه را
برای من به هدیه می آورند
به مادرم که در آئینه زندگی می کرد
و شکل پیری من بود
و به زمین، که شهوت تکرار من،
درون ملتهبش را
از تخمه های سبز می انباشت،
سلامی دوباره خواهم داد

می آیم، می آیم، می آیم
با گیسویم: ادامهٔ بوهای زیر خاک
با چشمهام: تجربه‌های غلیظ تاریکی
با بوته‌ها که چیده‌ام از بیشه‌های آنسوی دیوار

می آیم، می آیم، می آیم
و آستانه پر از عشق میشود
و من در آستانه به آنها که دوست می دارند
و دختری که هنوز آنجا،
در آستانهٔ پر عشق ایستاده،
سلامی دوباره خواهم داد

#فروغ_فرخزاد


ره ندیدم چو برفت از نظرم صورت دوست
همچو چشمی که چراغش ز مقابل برود


#سعدی
می‌کند بادخزانی خاموش
شعله‌ی سرکش تابستان را
دست مرگ است و ز پا ننشیند.
تا به یغما نبرد بستان را

دلم از نام خزان می لرزد
زان که من زاده‌ی تابستانم
شعر من آتش پنهان من است
روز و شب شعله کشد در جانم

می‌رسد سردی پاییز حیات
تاب این باد بلاخیزم نیست
غنچه‌ام غنچه‌ی نشکفته به کام
طاقت سیلی پاییزم نیست!

#فریدون_مشیری
یادش گرامی
چون لاله
مِی مبین
و قَدَح
در میانِ کار
این داغ بین
که بر دلِ خونین
نهاده‌ایم
#حافظ‌جان

چگونه وصف جمالش کنم که حیران را
مجال نطق نباشد که بازگوید چون‌‌

همین تغیر بیرون دلیل عشق بس است
که در حدیث نمی‌گنجد اشتیاق درون

#سعدی
Ramze Parishaani (Avaze Dashti)
Mohammad Reza Shajarian
عشقت آموخت به من رمز پریشانی را
چون نسیم از غم تو بی سر و سامانی را

بوی پیراهنی ای باد بیاور ، ور نه
غم یوسف بکشد ، عاشق کنعانی را

دور از چاک گریبان تو آموخت به من
گل من غنچه صفت ، سر به گریبانی را

آه از این درد که زندان قفس خواهد کشت
مرغ خو کرده به پرواز گلستانی را

لیلی من ! غم عشق تو بنازم که کشی
به خیابان جنون ، قیس بیابانی را

اینک آن طرف شقایق ، دل من مرکز سوزش
داغ بر دل بنهد لاله ی نعمانی را

همه ، باغ دلم آثار خزان دارد ، کو ؟
آن که سامان بدهد این همه ویرانی را

#محمدرضا_شجریان
#حسین_منزوی

زادروزشان‌خجسته❤️❤️❤️


🎼♥️♥️👌

آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر با آن پوستینش سرد نمناکش
باغ بی‌برگی
روز و شب تنهاست
با سکوت پاک غمناکش
ساز او باران سرودش باد
جامه‌اش شولای عریانی‌ست
ور جز اینش جامه‌ای باید
بافته بس شعله‌ی زر تار پودش باد

گو بروید یا نروید هرچه در هرجا که خواهد یا نمی‌خواهد
باغبان و رهگذاری نیست
باغ نومیدان
چشم در راه بهاری نیست
گر زچشمش پرتو گرمی نمی‌تابد
ور به رویش برگ لبخندی نمی‌روید
باغ بی‌برگی
که می‌گوید زیبا نیست؟
داستان از میوه‌های سر به گردون‌سای اینک خفته در تابوت پست خاک می‌گوید

باغ بی‌برگی
خنده‌اش خونی‌ست اشک‌آمیز
جاودان بر اسب یال افشان زردش می‌چمد در آن
پادشاه فصل‌ها پاییز


#مهدی_اخوان_ثالث 
🍂🍂🍂


پاییز کوچک من،
گنجایش هزار بهار،
گنجایش هزار شکفتن دارد
وقتی به باغچه می­نگرم
روح عظیم «مولانا» را می­بینم
که با قبای افشان
و دفتر کبیرش
زیر درخت­های گلابی
                               قدم می­زند
و برگ­های خشک
                      زیر قدم­هایش شاعر می­شوند
وقتی به باغچه می­نگرم
«بودا» حلول می­کند
در قامت تمام نیلوفرها
وقتی به باغچه می­نگرم
پاییز «نیروانا» ست
پاییز نی‌زنی است
که سحر ساده­‌ی نفسش را
در ذره­‌های باغ
                        دمیده است
و می­زند
           که سرو
                        به رقص آید
پاییز کوچک من
دنیای سازش همه رنگ­هاست
                                    با یکدیگر
تا من نگاه شیفته­ام را
در خوش­ترین زمینه به گردش برم
و از درخت­های باغ بپرسم
خواب کدام رنگ
                        یا
                        بیرنگی را
                                    می­بینند
در طیف عارفانه­‌ی پاییز؟


#حسین_منزوی

ای دل اگر فراق او و آتش اشتیاق او
در تو اثر نمی‌کند تو نه دلی که آهنی


#سعدے‌

چگونه برانمش از در؟
محنت...
بومیِ این خانه است و چادرهایش را
هر جا دلش بخواهد
بر پا می دارد

چادرهایی–از جنس آه...


#منوچهر_آتشی
یادش گرامی❤️💔

دل بی چیزم
پروبالم را می فروشد
تو خریدارش باش.
دریاچه‌ی بی صدف، بی ماهی
رودخانه های مرا می فروشد
تو چشمه و رود من باش.
سنگ های خانه ام از هم باز می شوند
و به کوهستان ها می گریزند
تو مأمن باش.

ابرهای پاییزی پیراهن پاره اند،
تکه تکه و خونین
پیراهن پاره اند،
به درختانم مپوشان.
کاج های صلیب شده
دنبالم می دوند
و من کبوتر ترس خورده ای
که به ناجاها می گریزم
تو منزل آخرم باش ...


#شمس_لنگرودی


مباد رَخت خزانت به بر، همیشه بهار!
که غیر جامه‌ی سبزت، به بر نمی‌خواهم

#حسین_منزوی
هایده_پاییز
کانال هایده؛مهستی؛حمیرا

مثل باد سرد پاییز
غم لعنتی بہ من زد
حتی باغبون نفہمید
ڪہ چہ آفتی بہ من زد...
💔
.
چشمم
ز
غمت
نمی‌برد
خواب
#سعدی

آدمی… آدمی
سرانجام از عقوبتِ مُقَدَر
آزاد خواهد شد
اما من همچنان
درگیرِ آن دقیقه‌ام که باز تو
از پشتِ درگاهِ بسته بگویی:
منم

#سیدعلی_صالحی
همه تو از شکفتگی گلشن
همه دلتنگی خزان‌ها ، من

#حسین_منزوی