انگاره‌‌‌‌ | رسانه علوم اجتماعی و سیاست‌گذاری اجتماعی
1.8K subscribers
197 photos
2 videos
3 files
1K links
دسترسی به آرشیو کتابخانه، مقاله، مالتی‌مدیا و تحلیل‌های جامعه‌شناسی و سیاستگذاری اجتماعی
https://Engare.Net

ارتباط با:
@ATU_SOCIOLOG

اینستا:
Instragram.com/EngareNet

کار علوم اجتماعی
@SocioJob
رویداد علوم اجتماعی
@Socio_event
Download Telegram
🎥 هر نفر از ما، در زمینه تولید پلاستیک در برابر آیندگان‌مان چقدر مسئولیم ؟!؟
https://www.instagram.com/p/B0VKIhsg8op


💡 #رسانه شمایید. اگر می‌پسندید، برای دوستان‌تان بفرستید.

🌐 شبکه جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology
@engarenet
🔰 ظهور ایدۀ ضداجتماعی از دل آموزش مجازی
🖋 گفت‌و‌گوی شادی خوشکار با رضا امیدی

🔹 تصویر دانش‌آموزان مناطق کم‌برخوردار برای همه‌مان روشن است. آنها در کلاس‌هایی کوچک و بی‌نور، بدون سیستم‌های ‏گرمایشی و سرمایشی مناسب، روی نیمکت‌هایی که عمر خود را کرده‌اند، با تراکم بالا نشسته‌اند و درس می‌خوانند. امکانات ‏آموزشی در این مناطق معنای دیگری دارد و کیفیت آموزش بسته به این است که معلم‌شان چقدر تجربه یا علاقه داشته باشد. ‏کلاس‌هایی که فقط در آمارهای آموزش‌وپرورش می‌آیند و امکاناتی که به آنها می‌‌رسد حداقلی است. شرایط تحصیل آنها با ‏دانش‌آموزانی در مناطق برخوردار کلانشهرها قابل مقایسه نیست.

🔸آموزش در سال‌های اخیر همواره با مسأله کمبود بودجه روبه‌رو ‏بوده و این روزها شیوع بیماری کووید- ۱۹ هم بار جدیدی بر آن اضافه کرده است. باری که عمدتا از کیفیت آموزش مدارس دولتی ‏و در مناطق کم‌برخوردار می‌کاهد. این شرایط دوباره این پرسش را پیش می‌کشد که آیا این ویروس می‌تواند نابرابری‌ها را در ‏آموزش بیشتر کند؟ مجازی شدن آموزش در این چند ماه به گفته رضا امیدی، جامعه‌شناس و پژوهشگر حوزه آموزش، مثل ‏نورافکنی بود که وجوه مختلفی از نابرابری‌ها ازجمله نابرابری آموزشی را روشن کرد. امیدی در گفت‌وگویی که برای بررسی تبعات ‏بیماری کووید- ۱۹ بر عدالت آموزشی با او انجام دادیم در ادامه بحث‌هایی که همیشه درباره عدالت آموزشی مطرح کرده، ابعاد ‏مختلف این ماجرا را مشخص می‌کند.

🔹در حوزه‌های اجتماعی نظیر آموزش و سلامت در نظام سیاست‌گذاری، نخواهندگی وجود دارد نه محدودیت منابع. دولت در این حوزه‌ها به‌شدت بدنبال مخارج‌زدایی است و سپردن تأمین مالی آموزش به جیب مردم. این موضوع صراحتاً از سوی مدیران عالی کشور و آموزش و پرورش بیان می‌شود. اتفاقاً از این لحاظ دولت‌ها به اهدافی که داشته‌اند رسیده‌اند و تا توانسته‌اند از سهم دولت در تأمین مالی آموزش کاسته‌اند. گزارش اخیر یونسکو دربارۀ سهم مشارکت دولت‌ها در تأمین مالی آموزش نشان می‌دهد که ما با میانگین جهانی فاصله‌ای جدی داریم و این همان چیزی است که در سیاست‌گذاری‌ها دنبال شده است!

🔸واقعیت این است که چنین بحران‌هایی در دل خود می‌تواند فرصت‌ها و ظرفیت‌هایی برای بازنگری بنیادین در سیاست‌ها داشته باشد. نمونه‌های تاریخی هم در این زمینه وجود دارد، اما چنین فرصت‌سازی‌هایی تا حد زیادی به ظرفیت نظام سیاست‌گذاری از یکسو و آرایش نیروهای سیاسی و طبقاتی از سوی دیگر بستگی دارد. اگر بپرسیم آیا این «لحظه»، لحظه‌ای است که می‌تواند به دگرگونی در سیاست‌ها منجر شود؟ متأسفانه باید بگویم در ایران خیر. آرایش و وزن نیروها و ایده‌ها چنین چیزی را نشان نمی‌دهد. ضعف جدی گفتمان سیاست‌گذاری اجتماعی در بین نخبگان و روشنفکران و نهادهای مدنی هم موجب می‌شود مقاومت جدی در این زمینه شکل نگیرد. مسیر چسبنده‌ای طی دو سه دهه شکل گرفته و ذینفعان قدرتمندی، هم در جامعه و هم در درون نظام سیاسی دارد. به همین دلیل این نگرانی جدی است که دولت از بحران برای شتاب‌دادن به کالایی‌سازی آموزش استفاده کند.

🗒 ادامه مصاحبه را در InstantView یا در انگاره بخوانید🔻
https://engare.net/?p=8134

💡 #رسانه شمایید. اگر می‌پسندید، برای دوستان‌تان بفرستید.

🌐 شبکه جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology
@EngareNet
🔰 آخرین دفاع آلبرت پارسونز، یکی از جان‌باختگان جنبش اول ماه مه
🖋 محسن حکیمی

🔹 چنان که می دانیم، در پی جنبش طبقۀ کارگر آمریکا برای ۸ ساعت کار در روز، که با تظاهرات کارگران شیکاگو در اول ماه مه ۱۸۸۶ ابعاد گسترده ای به خود گرفت، روز چهارم مه از درون تجمع کارگران در میدان «هی مارکتِ» شهر شیکاگو بمبی به طرف پلیس پرتاب شد و چند تن از افراد پلیس کشته شدند. سال ها بعد معلوم شد که کارگران هیچ نقشی در این بمب اندازی نداشته اند و در واقع پرتاب بمب به سوی پلیس توطئۀ خودِ پلیس برای سرکوب جنبش کارگران بوده است. این جنبش سرکوب شد و در جریان آن شمار زیا۸ تن از رهبران این جنبش در تابستان و پائیزِ سال بعد به محاکمه کشیده شدند. قاضی «گری»، رئیس بیدادگاهی که این کارگران را محاکمه کرد، یکی از آنان را به ۱۵ سال زندان و بقیه را به اعدام محکوم کرد. از اعدامیان، دو تن تقاضای عفو کردند، که پذیرفته شد و محکومیت شان به حبس ابد تقلیل یافت، یکی دیگر خود را در زندان کشت و ۴ تن دیگر در نوامبر ۱۸۸۷ به دار کشیده شدند. ازاین ۴ تن یکی آلبرت پارسونز بود، که در اینجا به مناسبت اول ماه مه امسال (۲۰۲۰) آخرین دفاع او را به شرحی که در کتاب «مرگ در هی مارکت» آمده بازگو می کنم.

🔸روز ۸ اکتبر [۱۸۸۷] رو به پایان بود که نوبت آخرین دفاع به آلبرت پارسونز رسید. او پیش از آن سخنرانی های فراوانی کرده بود – در تجمع های بردگان آزادشده در کشتزارهای تکزاس و در گردهمایی های بزرگ کارگران در میدان های شلوغ شیکاگو – اما اکنون باید در دادگاه و برای هزاران نفر از همشهریانش و شمار زیادی خبرنگار سخن می گفت. او می خواست سخنانی را به زبان آورد که مخاطبانش نه تنها نسل آن روز بلکه نسل های آینده باشند، سخنانی که ممکن بود جان او را نجات ندهد اما صدایش را برای نسل های آیندۀ طبقۀ کارگر به یادگار می گذاشت.

🔹پارسونز، که زندان او را نحیف و رنگ پریده کرده بود، با کت و شلواری به رنگ مشکی و کراواتی هماهنگ با رنگ لباسش و گل سرخی بر یقۀ کتش، برای آخرین دفاع به پا خاست. پوشه ای پُر از کاغذ روی میز مقابلش گذاشت و با صدایی بلند و رسا صحبت خود را آغاز کرد. نخست، از رئیس دادگاه درخواست اعادۀ دادرسی کرد:

🔸«عالی جناب، اگر یک ویژگی وجود داشته باشد که محاکمۀ کنونی را شاخص کرده باشد آن ویژگی هیجان و حرارت و خشم و خشونتی است که از همان روز نخست بر این پرونده حاکم شد … شما از من می پرسید چرا نمی خواهم حکم اعدام در مورد من اجرا شود. می پرسید چرا باید فرصت محاکمۀ جدیدی به من داده شود که بتوانم بی گناهی خود را ثابت کنم و اجرای عدالت را از دادگاه درخواست کنم. عالی جناب، من به پرسش شما پاسخ می دهم : حکمی که شما صادر کرده اید حکمی است هیجانی، واقعه را به گونه ای هیجانی یک کلاغ چهل کلاغ کرده، و از دل هیجان سازمان یافتۀ شهر شیکاگو بیرون آمده است. به همین دلیل است که از شما می خواهم حکم اعدام را معلق کنید و دادگاه جدیدی در فضایی آرام برگزار کنید».

🗒 ادامه دفاعیات را در InstantView یا در انگاره بخوانید🔻
Engare.net/albert-parsons

💡 #رسانه شمایید. اگر می‌پسندید، برای دوستان‌تان بفرستید.

🌐 شبکه جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology
@EngareNet
🔰 می‌خواستم مانع نادیده‌گرفتن‌شان شوم
🖋 شادی خوشکار

گزارشی درباره کتاب مردم‌نگارانه «انگار لال شده بودم…» در مورد زندگی کودکان کار افغانستانی نوشته سپیده سالاروند

🔹 «انگار لال شده بودم و صدایی از گلویم درنمی‌آمد و فقط خیال می‌کردم که فریاد می‌زنم.» این چند جمله از داستان بیست‌وچهار ساعت در خواب و بیداری نوشته صمد بهرنگی است که نام کتابی مردم‌نگارانه این روزها از آن الهام گرفته شده. کتابی که روی جلد خود را «یک مردم‌نگاری از کودکان کارگر افغانستانی در ایران» معرفی می‌کند و حاصل تحقیق در دو میدان «خانه کودک ناصرخسرو» و «گود زباله سعید» در جاده تهران-سمنان است. سپیده سالاروند دانش‌آموخته مطالعات فرهنگی دانشگاه علم و فرهنگ متولد ۱۳۷۰ است و این کتاب براساس پایان‌نامه کارشناسی ارشد او است برای آنکه صدایی برای تغییر شرایط کودکان کار مهاجر در ایران باشد.

🔸 اهمیت این کتاب علاوه بر زحمتی که برای تحقیق آن کشیده شده، شیوه نگارش آن است که تعمدا از پژوهش‌های مرسوم فاصله گرفته است. سالاروند با تکیه بر آموخته‌های انسان‌شناسانه و مطالعه بر روش مردم‌نگاری به کتاب فرم جستار داده تا کتابی باشد که خوانده شود، چراکه نوشتن و پژوهش فقط برای یک کار پژوهشی هدفش نبوده و می‌خواسته منشأ تغییری باشد. این نگارش در نقاط مهمی دست به خودانتقادی زده است.

🔹راوی بارها به نگاه خود به‌عنوان زنی که از طبقه فرودست نیست، اشاره می‌کند و به یاد خودش می‌آورد که صدای فرودستان شدن کاری پیچیده است. در ‌عین حال این پژوهش کاری نیست که فقط در همان دو میدانی که درباره‌شان نوشته معنادار شود. کودکی، کار و مهاجرت سه عنصری که از نگاه سالاروند فرودستی این کودکان را رقم زده‌اند، در ارتباط با مجموعه‌ای از روابط سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی معنا دارند و از این‌رو تحقیقش را با توجه به این مجموعه‌ها انجام داده است. سپیده سالاروند درباره تجربه‌اش در مطالعات فرودستان در ایران می‌گوید: «وقتی که من شروع کردم حول‌و‌حوش ۹۳-۹۴ مثل الان نبود که همه دارند درباره فرودستان کار می‌کنند. اغلب درباره طبقه متوسط می‌نوشتند. بعد انگار یک موجی راه افتاد. انگار جامعه یک لحظه می‌ایستد و از خودش می‌پرسد چرا ما تا به حال به این آدم‌ها نمی‌پرداختیم. حالا هم البته طوری شده که هر کسی که خودم هم می‌توانم جزو آنها باشم، فکر می‌کند اجازه این را دارد که وارد زندگی مردم شود تا درباره‌شان بنویسد. این هم موضع خطرناکی است، چون ما خودمان فرودست نیستیم و ممکن است دچار نگاه از بالا باشیم، مثل کاری که شرق‌شناسان می‌کردند. سعی کردم این حساسیت را داشته باشم. برای همین چیزهایی بود که به دست آوردم، اما ننوشتم، چون فکر کردم به تصویر آنها لطمه می‌زند.»

🔸مایحتاج روزانه مردم به گود می‌آید و همین باعث می‌شود ارتباط کمی با محله‌های شهری اطراف‌شان داشته باشند: «کسی با تانکر، آب شیرین می‌فروشد، دیگری با وانت خربزه و هندوانه و یکی دیگر با موتور نان بربری می‌آورد، گردن مرغ بیشترین ماده غذایی گوشتی است که دیده‌ام خریداری می‌شود.» این فروشنده‌ها غالبا ایرانی‌اند و روابط‌شان با ساکنان گود بسیار خوب است. نویسنده برخی از تصورات رایج را رد می‌کند: «برخلاف تصور عمومی هر بچه‌ای که در گود زباله زندگی می‌کند، زباله‌گرد نیست. بچه‌های کوچک‌تر معمولا فال می‌فروشند یا گدایی می‌کنند که البته هیچ‌کدام این مشاغل ثابت نیست. یعنی ممکن است به نسبت میزان دستگیری و خطر بهزیستی یا ماموران بازیافت بچه‌های کوچک‌تر مدتی فال بفروشند و بعد مدتی زباله جمع کنند و باز دوباره فال بفروشند.»

🗒 ادامه گزارش را در InstantView یا در انگاره بخوانید🔻
Engare.net/?p=8151

💡 #رسانه شمایید. اگر می‌پسندید، برای دوستان‌تان بفرستید.

🌐 شبکه جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology
@EngareNet
🔰 پدرسالاری
🔄 Patriarchy

این مفهوم که به صورت (patriarcate )نیز آمده است خانواده و حتی جامعه‌ای را میرساند که در آن مرد حکومت می‌کند .بدین سان، پدرسالاری نه تنها حکومت و برتری مرد در خانه است ،بلکه حکومت مردان در جامعه (Androcracy) را نیز می‌رساند و نه تنها دارای ابعاد سیاسی ،نظامی و اقتصادی است بلکه از بعد تربیتی و فرهنگی نیز برخوردار است .از این رو ،فرهنگ وبستر بین المللی چنین تعریفی از آن ارائه می‌دهد:« پدرسالاری نه تنها مرد سالاری است و برتری جسمی و اقتصادی مردان را در جامعه ابتدایی می رساند ،بلکه پدر نسبی را نیز شامل می‌شود.» از این معنای عام که بگذریم ،پدرسالاری با تفاوت‌های بالنسبه محسوس توسط دانشمندان مطرح گردیده است :

۱- در بین انسان‌شناسان، پدرسالاری، شکل خاص خانواده در جامعه ما قبل خط و کتابت را می‌رساند:
الف: به عنوان مثال (رادکلیف براون) بر این عقیده است که «یک جامعه را زمانی می توان پدرسالار خواند که در آن پدر نسبی، پدر مکانی دیده شود ،همچنین میراث از آن افراد مذکر باشد ،جانشینی نیز توسط پسر صورت گیرد و قدرت در خانه در اختیار مرد باشد »
ب: از دیدگاه مالینوفسکی خانواده پدرسر« تنها خانواده‌ای است که در آن مرد قدرت می‌یابد ».

۲-در بین جامعه شناسان ،دیدگاه ها در این مورد، تمایز بیشتری می‌یابند:
الف: برخی چون (ریچارد)، خانواده پدرسالار را خانواده‌ای می‌دانند که در آن پدر نسبی به چشم می‌خورد و مردان بر جامعه حکومت میکنند.
ب:برخی دیگر ،نظیر (هویجز)، پدرسالاری را حکومت مطلقه مردان می دانند و آن را نمونه ای بسیار نادر تلقی می‌کند. نمونه ای که به نظر (هوبل)، چندان نیز با واقعیت انطباق ندارد .چه، به نظر وی ،«پدر جبار در گروه‌ها و جوامع ابتدایی جز از جر وبحث های قرن ۱۹ در بین دانشمندان منبعث نمی‌شود».

۳-روانکاوان نیز از جهاتی بسیار پدرسالاری را مطمح‌نظر قرار داده اند ،چه، عقده اودیپ و الکترا به ترتیب در خانواده‌های پدرسالار و مادرسالار تبلور می‌یابند. سرکوب تمایلات کودک به هنگام برخورد آنان با قوانین اجتماعی در چنین خانواده‌هایی به حد اعلا تجلی می‌کند. با این همه روانکاوان تعریفی دقیق از این مفهوم ارائه نکرده اند.

🔸 در هر حال، پدرسالاری علیرغم همه اختلاف‌های بین اندیشمندان علم انسان ویژگی‌های چند می‌یابد .بدین قرار :
حاکی از اقتداروسیع مرد در خانه و هم در جامعه است .از این رو آن را ،در برابر مادرسالاری (matriarchy) که جزئی از قدرت در خانه و جامعه در آن به زن تفویض می‌شود ،پدیده تام می دانند.
با پدر مکانی، پدر نسبی، پدر تباری و پدرنامی همراه است.
بردوگانگی جامعه با توجه به تباین شرایط زن و مرد در همه موارد (میراث، اعتبار، قدرت و….) متکی است. آنچنان که در آن اخلاق جنسی نیز دوگانه است.
مرد بودن فی نفسه حاکی از برتری در برابر زنان است و سن عامل ارجحیت و حاوی اعتبار است .چه در چنین جامعه ای، مسن بودن دال بر دارا بودن تجربیات انباشته جامعه است.

🔸 همچنین می‌توانید در #انگاره بخوانید🔻
Engare.net/patriarchy

#مفاهیم_علوم_اجتماعی

💡 #رسانه شمایید. اگر می‌پسندید، برای دوستان‌تان بفرستید.

🌐 شبکه جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology
🔰حکومت ایدئولوژیک
🔄 Ideological state

ایدئولوژی
نوعی نظام اعتقادی ذات‌گرایانه است که در آن انسان موظف به تحقق اهداف تعیین شده و متعین است. ذات‌انگاری آن نوع از تلقی است که مدعی دستیابی انحصاری به حقیقت است. حقیقتی که وظایف مشخصی برای انسان تعریف و برای تحقق آن بایدها و نبایدهای ثابت و انعطاف ناپذیری را دیکته می‌کند.

حکومتهای ایدئولوژیک، مشروعیت خود را از یک نظام اعتقادی کسب می‌کنند که آن نظام تکالیف و وظایف مشخصی را در برنامه کاری خود دارد. وظایفی که خارج از اراده و حاکمیت مردم تعیین و همگان موظف به انجام آن هستند.

در نظام های اعتقادی همه چیز در خدمت به اهداف آرمانی تعریف می‌شود و قدرت نیز در بدو امر همچون سایر منابع برای پیشبرد اهداف مصرف می‌شود.

در مراحل نخستین شکل گیری حکومت‌های اعتقادی، قدرت تابعی از عوامل مشروعیت‌بخش است که در قالب احکام و پارادایم‌های ثابت پشتیبانی می‌شود. هم سنخی بین باور توده ها با مبانی اعتقادی نظام ایدئولوژیک، بسیج توده‌ها را برای حمایت از نظام سامان می‌بخشد. البته این فرایند به شکل مستمر از طریق طوفان تبلیغات انحصاری از سوی نظام تقویت می‌شود.
با امنیتی تر شدن ساختار نظام، چرخشی در ترکیب هیئت حاکمه صورت پذیرفته و از وزن نیروهای فکری به نفع سرکردگان نظامی‌ کاسته می‌شود. با تغییر جایگاه گروههای مرجع در درون حاکمیت، رفته رفته نظریه پردازان اعتقادی نظام جایگاه مرجعیت خود را از دست خواهند داد. نه تنها از نقش آنان کاسته خواهد شد، بلکه وجود گروههای مرجع و مستقل برای نظام تحمل‌ناپذیر می‌شود. از این منظر جامعه به تودهای بی شکل و فرمان‌بردار مبدل و دستگاه تبلیغی رفتار اجتماعی مردم را شرطی می‌کند.

همزمان با کم وزن شدن نظام اعتقادی، ریزش از محیط و بدنه نظام آغاز می‌شود. ابتدا نیروهای چپ، سپس میانه و سرانجام نیروهای راست وفادار به نظام از گرد آن پراکنده می‌شوند. با فاصله گرفتن نظام از عاملیت دستگاه اعتقادی، فساد شکل عریان پذیرفته و غارت اموال عمومی‌از سوی صاحبان قدرت فراگیر می‌شود. هر بار خبر از اختلاس و فساد اخلاقی از گوشه و کنار به گوش خواهد رسید.

دستگاه قضایی نیز با حمایت از صاحبان قدرت به چرخه فساد دامن خواهد زد. ارزش های اجتماعی افول و ناهنجاری رواج می‌یابد. با کاهش سرمایه اجتماعی، اعتماد متقابل در بین مردم تقلیل و هزینه مبادله افزایش می‌یابد.

در این هنگام با بی ثباتی مستمر نظام اقتصادی و کارایی پایین عملکرد دولت، دستگاه سرکوب بیش از پیش تقویت می‌شود و حاصل این دور باطل، نارضایتی فزاینده توده مردم از عملکرد حاکمیت است
آن نوع از حکومت‌های ایدئولوژیک که مبانی اعتقادیشان قدرت بقا ندارند (مذهبیون افراطی یا مارکسیسم) سرانجامی‌جز فروپاشی نخواهند داشت، اما در سایر اشکال حکومت های اعتقادی، تداوم حکومت زمانی امکان پذیر می‌شود که دستگاه اعتقادی از قابلیت انعطاف و تطبیق با نیازهای روز برخوردار شود. تطبیق با نیاز روز از طریق نقد درونی حاصل می‌شود.

چنانچه فرایند انجام اصلاحات نیازمند نقد مبانی اعتقادی برای سازگاری با نیازهای روز شده و انجام نقد درونی نیز منجر به تغییر هویت آن نظام فکری نشود، امکان انجام اصلاحات بنیادی وجود خواهد داشت، در غیر این صورت، اصلاحات صرفا ناظر بر تغییرات شکلی و در نهایت محدود به تغییر آرایش سیاسی می‌شود، مطلوب ترین گزینه برای انجام اصلاحات همه جانبه در شرایطی که نارضایتی در حال گسترش است آن است که مرجعیت دستگاه اعتقادی، خود را از دستگاه قدرت و سیاست جدا سازد تا امکان بقای خود را با کمترین هزینه فراهم کند. آنگاه صاحبان قدرت حاکم می‌توانند با جریان سیاسی رقیب به تفاهم رسیده و مانع از افزایش هزینه های اجتماعی شوند.

🔸 این یادداشت در #انگاره🔻
Engare.net/ideological-state
🔹 نوشته‌های مرتبط🔻
ایدئولوژی از منظر لویی آلتوسر

#مفاهیم_علوم_اجتماعی

💡 #رسانه شمایید. اگر می‌پسندید، برای دوستان‌تان بفرستید.

🌐 شبکه جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology
🔰 ریشه‌های قتل رومینا: فرار دختران، کودک‌همسری، ناموس‌پرستی، کدامیک؟
🖋شیوا پروائی؛ دکترای جامعه‌شناسی و فرزند تالش

نویسنده نوشتار خود فرزند تالش است. در آن فرهنگ زیسته است و آن را خوب می شناسد. فرزند آن خطه است و دوران کودکی، نوجوانی و جوانی اش را در آن خطه گذرانده و با زیر و بم آن فرهنگ زیسته و دردهای آنها را چشیده است.

فرار
دختران در فرهنگ تالشی­‌ها یک سنت دیرین است. فرار یک پدیده فرانسلی است که طی چند دهه اخیر در نسل­‌های مختلف تداوم داشته است؛ نه‌فقط در بین دختران نسل گذشته یعنی نسل مادربزرگان، مادران و خواهران ما، بلکه حتی در بین دختران دهه هفتادی و امروز در بین رومیناهای دهه هشتادی نیز فرار از خانه به قصد ازدواج دیده می­‌شود. چرا این سنت دیرین همچنان تداوم دارد، جای سوال است! بنظر می­رسد تداوم آن برمی­‌گردد به کارکردهای آن در یک جامعه و فرهنگ سنتی.

می­‌توان گفت فرار دختران برای خودشان و خانواده‌­هایشان یک بازی برد و باخت است. دختران با عمل فرار می‌­توانند از اقتدار پدر و خانواده پدری بکاهند و با ایجاد فشار به تصمیم فردی خود نائل شوند اما نباید فراموش کرد که با این تصمیم، قدرت چانه­‌زنی آن­ها از همان اوایل شروع زندگی متأهلی کاهش می‌­یابد.

دختران و پسرانی که فرار می­کنند در واقع از ناموس­‌پرستی به نفع خود بهره می­‌برند چرا که سعی دارند با جریحه­‌دار کردن آبرو و غیرت پدر و دیگر مردان خانواده به هدف خود برسند. در اقدام فرار، پدر اقتدار خود را از دست رفته می‌­بیند و درنهایت به خاطر حفظ آبروی خانوادگی است که مجوز ازدواج می­‌دهد.

فرار دختران برای خانواده‌­ها نیز دارای کارکرد است؛ باورش سخت است اما هستند خانواده­‌هایی که در این بحران­‌های اقتصادی و تورم­‌ها و ابرتورم‌­ها از فرار دختران خود خوشحال می­‌شوند! چرا که این سبک از ازدواج یکی از کم­‌هزینه­‌ترین و سهل­‌گیرانه‌­ترین نوع ازدواج است. در خانواده­‌هایی که در کشاکش این تلاطم­‌های اقتصادی، توان خرید جهیزیه، توانایی تأمین مسکن، قدرت برگزاری مراسم عروسی، خرید طلا و دیگر انتظارات مرتبط با ازدواج را ندارند، این سبک از ازدواج­‌ها همچنان طرفداران زیادی دارد.

جامعه‌­ای که اقتصاد بخش زیادی از خانواده­‌های آن بر کارگری روزمرد متکی است. هر روز در شغلی بدون هر گونه امنیت شغلی و تضمین سال­های پیری یعنی بیمه بازنشستگی. اگر در گذشته به دامداری و کشاورزی می­‌پرداختند، امروز کم‌­آبی به آنجا هم رسیده و کارگری غلبه یافته است.

برخی دام‌­های خود را فروخته‌­اند، از جنگل­‌ها و ییلاق‌­ها به روستاهای اطراف شهر آمده‌­اند و در باغ­‌های کیوی که روزی شالیزارهای برنج بود، کار می­‌کنند. در انبارها و سردخانه­‌هایی که به تازگی تاسیس شده است مشغول شده‌­اند و به صورت روزمرد کسب معاش می­کنند. در چنین جامعه‌­ای، این سبک از ازدواج­‌ها دارای کارکرد است.

کارکردها و مزایای فرار به قصد ازدواج است که تداوم این سنت را موجب می­شود. فرار هم برای پسر و خانواده پسر و هم برای دختر و خانواده پسر دارای کارکرد است اما در این میان بنظر می‌­رسد که در یک جامعه سنتی و توأم با ایدئولوژی­‌های جنسیتی و فرهنگ مردسالاری، باخت­‌های آن برای دختران و خانواده­‌هایشان بیشتر است چرا که دختران با عمل فرار، غیرت و آبروی خانوادگی خود را نشانه می‌­ر‌وند که پیامدهای آن می‌­تواند تا سالیان سال در مسیر زندگی­شان حضور داشته باشد.

در فاجعه قتل رومینا، رابطه‌­ای شکل گرفته و فراری به قصد ازدواج رخ داده درحالی که پدر خانواده، مخالف این ازدواج است. پدر از سویی، قدرت و اقتدار خود را از دست رفته می‌­بیند اما از سوی دیگر از جانب اقوام نزدیک و دور و حتی همسایگان، برچسب بی­‌‌آبرویی و بی­‌غیرتی می­‌خورد. او از این برچسب­‌ها می­‌‌هراسد و تلاش می­کند تا از آبروی خانوادگی خود پاسداری کند. او با سر بریدن دختر می­‌خواهد داغ ننگ آبروریزی و بی­‌غیرتی را ا­ز خود و خانواده‌­اش بزداید چرا که در این جامعه غیرت، ناموس و آبرو ستایش می‌شود و همین ناموس‌­پرستی جوامع سنتی موجب می‌­شود هر گونه هنجارشکنی از سوی فرد، مستوجب گناه و مجازات باشد.

🔸 ادامه یادداشت را در Instantview یا لینک زیر بخوانید🔻
https://engare.net/?p=8448

💡 #رسانه شمایید. اگر می‌پسندید، برای دوستان‌تان بفرستید.

🌐 شبکه جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology
@EngareNet
‌‌🔰 طبقه
🔄 Class

اصطلاح
طبقه به معنای اجتماعی بر گروه‌های بزرگی دلالت می‌کند که در میان آنها توزیع نابرابر کالاهای اقتصادی و/ یا تقسیم نابرابر امتیازات سیاسی و/ یا تفاوت تبعیض آمیز ارزش‌های فرهنگی به ترتیب ناشی از استثمار اقتصادی، ستم سیاسی و سلطه فرهنگی است؛ همه این موارد به صورت بالقوه ممکن است که کشمکش اجتماعی بر سر کنترل منابع کمیاب منجر شود. در سنت تفکر اجتماعی، طبقه اجتماعی مفهومی کلی است که در مطالعه تحرک نظام جامعه بر اساس جنبه‌های رابطه ای ساختار اجتماعی، و جنبه های توزیعی آن ، به کار گرفته می شود.

در این معنا ، طبقه ها نه فقط انبوهه هایی از افراد بلکه گروه های اجتماعی واقعی دیده می‌شوند که تاریخ مختص به خود و نیز جایگاهی مشخص در سازمان جامعه دارند. با این حال ، این تصور که طبقه های اجتماعی را می‌توان معادل حاصل جمع افرادی دانست که بر اساس سطوح مشابه تحصیل، درآمد یا سایر ویژگی‌های نابرابری اجتماعی مشخص می شوند، هنوز هم رواج دارد.

و موجب خلط معنای این مفهوم با مفهوم قشربندی اجتماعی می شود. از همین رو، معنا هایی که به اصطلاح طبقه اجتماعی داده می‌شود متفاوت اند و به انواع مختلف ساخت یابی جامعه اشاره دارند . در جامعه شناسی نظری و تاریخی انواع گوناگون ساخت یابی را می‌توان در بحث های مربوط به طبقه های اقتصادی، طبقه های سیاسی و طبقه های فرهنگی سراغ گرفت.

🔸 این یادداشت در #انگاره🔻
Engare.net/class
🔹 نوشته‌های مرتبط🔻
1️⃣ طبقه از نگاه وبر
2️⃣ طبقه‌خوانی در دانشگاه ایرانی


#مفاهیم_علوم_اجتماعی

💡 #رسانه شمایید. اگر می‌پسندید، برای دوستان‌تان بفرستید.

🌐 شبکه جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology
‌‌‌‌🔰 شیوه تولید
🔄 MODE OF PRODUTION

در
قرن بیستم، شیوه تولید به مفهوم اصلی طرز فکر موسوم به “ماتریالیسم یا ماده گرایی دیالکتیکی” تبدیل شد که طرفداران بعضی از صورت های آن همچنان مارکسیسم را از سایر شکل های تفکر اجتماعی متمایز می کنند( ماده‌گرایی).
طبق این دیدگاه به تاریخ ،تفاوت بنیادی انواع جوامع در روش‌های تولید آنهاست. “شیوه تولید “هر جامعه ای مرکب از دو عنصر است: نیروهای تولید و روابط تولید.

نیروهای تولید به استعدادها یا ظرفیت های مولد جامعه اطلاق می شود، نه فقط به معنای تکنولوژی بلکه به معنای اجتماعی آن ، و نه فقط شامل ابزارهای مادی است بلکه شامل توانایی های جسمی و فکری انسان نیز می‌شود . روابط تولید به معنای آن دسته از روابط اجتماعی است که تولید در چارچوب آنها سازماندهی می شود: چگونگی تخصیص منابع و کار ، چگونگی سازماندهی فرآیند کار و چگونگی توزیع محصولات.

ترکیب خاص و معین نیروها و روابط تولید است که الگوی روابط طبقاتی هر جامعه و بنابراین پویش درونی آن جامعه را تعریف می کند.

🔸 این یادداشت در #انگاره🔻
Engare.net/mode-of-prodution
🔹 نوشته‌های مرتبط🔻
1️⃣ بررسی شیوه تولید درایران

#مفاهیم_علوم_اجتماعی

💡 #رسانه شمایید. اگر می‌پسندید، برای دوستان‌تان بفرستید.

🌐 شبکه جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology
🔰 بیایید آن ۵ نفر را فراموش کنیم!
🔸 تحلیلی بر مرگ خانواده آرتین ایران‌نژاد و 14 ایرانی مهاجر دیگر
🖋 لیلا عراقی

صبح روز سه‌شنبه ۶ آبان ۹۹ یک خانواده ایرانی که قصد داشتند با قایق خود را به انگلیس برسانند، در کانال مانش غرق شدند. این قایق که در نزدیکی شهر دانکرک فرانسه دچار حادثه شد ۱۹ سرنشین داشت که همگی ایرانی بودند.

” باید فکری بکنیم که این‌قدر رعایای ما از فرط فقر به خارجه مهاجرت ننمایند. ما باید وسایل آسایش آن‌ها را فراهم کنیم. بنده هرچه فکر می‌کنم می‌بینم این رعایایی که به خارج مهاجرت می‌کنند یک پولی در آنجا گذاشته نشده که بروند و بگیرند که بگوییم به یک طمعی می‌روند… آنچه بنده فکر می‌کنم غیر از ظلم هیچ‌چیز رعیت را فراری نمی‌دهد. ظلم ارباب، مأمور، مباشر، تحصیل‌دار مالیه، مفتش مالیه است که فقط و فقط به‌واسطه اتکا به قوه دولت ظلم می‌کنند.”

این
بخش‌هایی از نطق ابوالحسن حائری‌زاده نماینده یزد در دوره ششم مجلس شورای ملی، جلسه بیست و سوم به تاریخ ۵ آبان ۱۳۰۵ در مورد مهاجرت ایرانیان از وطن است. اگر ۹۴ سال پیش، رفتن ایرانیان و مهاجرت دغدغه‌ای در سطح مجلس ملی ایجاد می‌کرد امروز به یمن نرمال‌سازی و بحران فراگیر در همه زمینه‌ها نه مجلس دغدغه‌ای دارد و نه مطبوعات. خبر از بین رفتن یک خانواده ۵ نفرِه در میان انبوه خبرهای مرگ گم می‌شود. مرگ‌ها هم به تبعیت از زندگی دسته‌بندی طبقاتی خودشان را دارند، مرگ‌های مهم سیاستمداران، مرگ‌های خبرساز سلبریتی‌ها و مرگ‌های بی‌اهمیت مردم عادی.

🔹 برای مطالعه ادامه یادداشت می‌توانید از InstantView (در موبایل) و لینک زیر (کامپیوتر) را باز کنید🔻
engare.net/artin-irannejad

💡 #رسانه شمایید. اگر می‌پسندید، برای دوستان‌تان بفرستید.

🌐 شبکه جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology
@EngareNet
🔰 نمایش متظاهرانه
🖋 لیلی حاجی‌آقایی (دانش آموخته جامعه‌شناسی)

در عصری زندگی می کنیم که ” پول” به خدای انسان تبدیل شده است و ارزش هایی چون دارایی اموال ، لوکس گرایی در صدر قاعده ی ارزشی جامعه قرار گرفته اند و شوربختانه اینگونه القا می شود، که هیچ ارزشی به جز ثروت ،وجود ندارد و راه سعادتمندی ،ازین مسیر می گذرد. سیطره ی این نوع گفتمان ،بر جامعه و قرایت از تجربه ی زیسته ی افراد متمول که، بیانگر وجه عینی این نوع گفتمان است ،به تازگی چرخشی تراژیک و قالبی تفرعن امیز به خود گرفته است که، به نوعی مصداق خشونت عریان بر علیه زیست جهان طبقه پایین و متوسط شهری است.

چند روزی است که در قالب محتوایی طنز و جد ،مطالبی پیرامون نحوه ی تولد کودکانی به گوش می رسد که ،در تاریخی رند، بدنیا می آیند و خانواده های آنان با دادن هزینه های گزاف نمایشی سعی درتظاهرات مصرف نمایشی دارند. وبلن ، نظریه پرداز “مصرف متظاهرانه” طبقه تن‌آسا بود ، که مطالعاتی در راستای نگرش این گروه به زندگی داشت. نیکسن وفری، مصرف متظاهرانه را نمایش عمومی دارایی‌ها، زندگی و رفتار مرفهانه و تظاهر آشکار به این رفتار برای برانگیختن رشک دیگران تعریف کرده‌اند. صاحبان قدرت و ثروت از یک طرف و محرومان از طرف دیگر دو طبقه عمده در اغلب نظام‌های اجتماعی در اغلب دوره‌های تاریخی بوده‌اند ولی با پیشرفت بشری و تحولات اجتماعی به خصوص در دنیای مدرن تقسیم‌بندی پیچیده شد و اقشار لایه‌های مختلف برای جهش به لایه بالاتر تلاش مداوم دارند.وبلن، در نظریه تن‌آسا ،ادعا می‌کند که طبقه‌ای که در سطح بالاتر نیازهای اولیه زندگی می‌کنند ومازاد سرمایه دارند به جای زندگی خردمندانه و فهیمانه و قدم نهادن در مسیر شکوفا کردن خود ، با هدر دادن پول و تعقیب لذت بخش بزرگ جلوه داد خود بیشر همتشان صرف تأثیر گذاری و روش های متظاهرانه است»(۱).

چشم و هم چشمی مالی، تظاهر به تن آسایی، مصرف تظاهری، معیارهای مالی در زندگی، معیارهای مالی در ذوق و سلیقه، لباس به عنوان نمودی از فرهنگ توانگری، از کار تولیدی کناره رفتن و محافظه کاری، حفظ صفات دیرینه ، بقایای زورمندی (دنیای بربریت) در امروز، باور داشتن به بخت و اقبال و آموزش عالی به عنوان نمودی از فرهنگ پول مداری از جمله رفتار ها ،عادات ، تفکرات و ویژگی هایی است که در توصیف طبقه تن آسا بر شمرده شده است.( همان ).

در این حقیقت، فرهنگ مصرفی نمایشی ،خالق آدمیانی است که ،دیگر هیچ گونه مانعی را برسر ارضا امیال خود بر نمی تابند. مصرف نمایشی ، بعنوان ابزار یا ابژه ی قدرت برای تحریک ذایقه مصرفی جامعه مد نظر، لحاظ می گردد که، آبشخور فکری آن اقتصاد و بازار است. یعنی هویت بازاری یافتن رفتارهای عادی زندگی از قبیل ازدواج، فرزند آوری و حتی سوگواری.از طرفی نمایش چنین تظاهرات مصرفی ،بدترین نوع خشونت بر علیه خانواده هایی است که، به نان شب خود محتاجند و در یک سیستم نابرابر و حکمرانی نامطلوب زندگی زاجره ای را تجزبه می کنند.تکاپوی غیر منطقی برخی خانواده های متمول ،مبنی بر رند بودن تاریخ تولد یا مراسمات دیگر، که با نوعی خرافات عصر مدرنیته ای هم عجین گریده ،مبنی بر خوش یمنی، دالی است از نوعی وسواس فرهنگی و بیمارگونه که سعی در” آیینی شدن “آن دارند....

🗒 ادامه گزارش را در InstantView یا در انگاره بخوانید🔻
Engare.net/9-9-99

💡 #رسانه شمایید. اگر می‌پسندید، برای دوستان‌تان بفرستید.

🌐 شبکه جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology
@EngareNet
🔰 درباره حماقت*

هر خیزش بزرگ عمومی، چه خصلتی سیاسی یا مذهبی داشته باشد، انبوه گسترده‌ای از آدمیان را با حماقت مسموم می‌سازد.

حماقت بیش از بداندیشی با نیکی به ستیز می‌ایستد. با یک بداندیش پلید می‌توان به مخالفت پرداخت، او را رسوا کرد، و در صورت لزوم به زور متوسل شد. یک نیروی اهریمنی همواره هسته واژگونی خود را در درون حمل می‌کند زیرا دست کم در آدمیان رگه‌ای از خود نارضایی به جای می‌گذارد. اما در برابر حماقت، همه ما بی‌دفاع می‌مانیم. نه اعتراض و نه زور، هیچکدام در مقابله با حماقت کارساز نیستند. منطق به گوش احمق نمی‌نشیند. واقعیت، اگر با پیشداوری‌های فرد تضاد داشته باشد، باور نمی‌شود. در مقطعی از این دست، فرد احمق مقاوم می‌شود و هنگامی که حقایق انکار‌ناپذیر می‌شوند، آنها را تصادفی و بی‌پیامد می‌خواند. در این شرایط است که فرد احمق، بر خلاف یک فرد خبیث، که در کل خود‌شیفته است، تحریک شده و موضع تهاجمی می‌گیرد. به این دلیل، مواجهه با یک احمق محتاج احتیاط بیشتر از رویارویی با یک فرد خبیث است. کوشش در ترغیب افراد احمق به پذیرش منطق بیهوده است، زیرا تلاشی بی‌معنا و خطرناک است.

برای درک بهتر حماقت، باید به شناخت طبیعت آن دست یافت. یک نکته قطعیت دارد، آن که حماقت نه یک نارسایی ذهنی، بلکه یک نقص انسانی است. بسیارند انسان‌هایی که ذکاوت فراوان دارند، اما احمق هستند، و چه بسا کسان که از دیدگاه ذهنی کند، اما گرفتار حماقت نیستند. در شرایط گوناگون این اصل را کشف کرده‌ایم که حماقت یک نارسایی مادرزادی نیست، بلکه بعضی مردم یا «احمق می‌شوند»، یا مجاز می‌دارند تا حماقت بر آنان جاری شود. همچنین از مجرای تجربه در می‌یابیم آدم هایی که خود را از دیگران منزوی ساخته و در خلوت تنهایی زندگی می‌کنند، کم‌تر از افراد و گروه‌هایی که مایل یا محکوم به زندگی و معاشرت اجتماعی هستد، ویژگی‌های این نارسایی را بروز می‌دهند.

بدین ترتیب، چنین به نظر می‌رسد که حماقت بیشتر یک مشکل اجتماعی باشد تا روانشناختی. حماقت نماد خاصی از تأثیر شرایط تاریخی بر انسان‌ها است؛ یک همگنی روانشناختی با شرایط ویژه خارجی. در یک بررسی دقیق‌تر، روشن می‌شود که هر خیزش بزرگ عمومی، چه خصلتی سیاسی یا مذهبی داشته باشد، انبوه گسترده‌ای از آدمیان را با حماقت مسموم می‌سازد. حتی چنین به نظر می‌رسد که این ویژگی به صورت یک قانون اجتماعی – روانی در آمده. تمرکز قدرت در یک فرد، محتاج حماقت انبوه دیگران است. فراگرد بروز این ویژگی آن نیست که توانایی‌های انسانی، برای مثال ذهن فرد به یک‌باره از کار باز ایستند. در عوض، گویی انسان‌ها متأثر از اقتدار فزاینده یک فرد، استقلال درونی خویش را از کف داده و کم و بیش آگاهانه خود را در اختیار قدرت نو‌رسیده می‌گذارند. سرسختی یک احمق نباید چشمان ما را به این واقعیت ببندد که چنین فردی دارای استقلال نیست. در گفتگو با او احساس می‌کنید که نه با او به عنوان یک شخص، که با تکیه کلام و شعارهایی که بر وجود او مستولی شده‌اند، محاوره دارید. او چشم‌بسته، خوار و خفیف به بند یک افسون گرفتار آمده. به ابزاری بی‌اعتنا تبدیل شده. فرد احمق بدین ترتیب قادر به انجام هر کردار پلیدی می‌شود، بدون آن که توانای درک این پلیدی باشد. در این مقطع است که خطر اهریمنی یک احمق در خفا توان نابودی تمامی بشریت را در خود متمرکز می‌سازد.

ادامه یادداشت را می‌توانید در انتهای یادداشت InstantView یا در انگاره🔻 بخوانید؛
engare.net/stupidity

بازنشر از همسایگان

💡 #رسانه شمایید. اگر دوست داشتید به اشتراک بگذارید.

شبکه جامعه‌شناسی
@SocioNet | اینستاگرام
@EngareNet | اینستاگرام
🔰 تابستان شد و باز هم "فرهنگ مصرف آب"!
🖋 محمدرضا تهمک

آدرس غلط دادن و فرافکنی مسائل کشور و جابجایی واقعیت ها (تبدیل کردن مسأله حداقلی به مسأله حداکثری و برعکس) از وظایف دستگاه فرهنگی و رسانه ای سیستم های ایدئولوژیک است. چندسالی است رویکرد فرهنگ گرا/زده که در آکادمی و میان برخی روشنفکران و رسانه های عمومی جا باز کرده و غالباً با سیستم سیاسی کشور همدست و هم منفعت است تلاش می کند از دولت (state) سلب مسئولیت کند. نگرش فرهنگ گرا/زده – و نه نگرش فرهنگی که یکی از عوامل را فرهنگ می داند – ریشه همه مسائل جامعه را به فرهنگ یا تاریخ فرهنگی جامعه ربط می دهد، کلاف سر درگمی می سازد که نهایتاً مردم و فرهنگ شان مقصرند.

یکی از این تبلیغات مربوط به بحران آب و فرهنگ مصرف آب توسط شهروندان است. این موضوعی ساده است که بیش از 90 درصد مصرف آب ایران در بخش کشاورزی و دامداری و تنها کمتر از 10 درصد آن مربوط به بخش مصارف خانگی (اعم از شهری و روستایی) و صنعتی است. حدود 30 درصد از آب بخش کشاورزی (نزدیک به 3 برابر کل مصارف خانگی) به دلیل روشهای نادرست انتقال آب تا زمین و نگهداری و آبیاری اراضی هدر می رود. و اینها همه به خاطر مدیریت نادرست منابع آبی کشور است. گرمایش جهانی و پیامدهای آن چون به هم خوردن چرخه بارش ها و ... درست است و غیرقابل چشم پوشی، اما نباید فراموش کرد که میزان آب و بارش که در طبیعت ثابت است. آنچه مسأله ساز می شود نوع مواجهه با منابع آبی و مدیریت آب است؛ سیستم مدیریتی بی کفایتی که در معنای تخصصی کلمه، عزمی برای اداره سرزمین ندارد.

هر روز اخبار متفاوتی راجع به بهره برداری نامناسب از منابع آب سطحی و زیرزمینی و پیامدهای آن همچون خشکیدن یا کم آبی قناتها و رودهایی چون زاینده رود و دشت های کشور منتشر می شود. اکنون از ميان 612 دشت وسیع کشور حدود 65 درصد آنها با مشکل کم آبي مواجه اند. در همین سال هایی که تمدن کاریزی و پارادایسی ایران این باغچه خاورمیانه درحال خشکیدن بوده است، بیخ گوشمان کشور خشک امارات با مدیریت درست نه تنها کمبود آب کشورش را جبران کرده بلکه اکنون صادرکننده آب شیرین شده است.

در مورد ایران، شاید حیاتی ترین مولفه اثرگذار بهم خوردن شدید نسبت و توزیع جغرافیایی نادرست جمعیت کشور (متمرکز کردن آنها در چند کلانشهر بویژه تهران) و مدیریت نادرست این مسأله و منابع آبی مورد نیاز آنها است...

🔸 ادامه نوشته را در Instant View یا در انگاره بخوانید🔻
📎 Engare.net/mismanagement-of-waterless

💡 #رسانه شمایید. اگر می‌پسندید، برای دوستان‌تان بفرستید.

🌐 شبکه جامعه‌شناسی
@SocioNet
@EngareNet
🔰 تأملی بر مسئله کنش
🖋 ایمان نمدیان‌پور

۱. مرادم از کنش نوعی مواجهه با جهان از جنس پراتیک و درگیری و همکنشی با ابژه قدرت، چه در سطح خرد و چه در سطح ساختاری است. البته مرادم از قدرت تصوری از نیرو است که تلاش می‌کند در میدان نزاع‌های رخ داده شده، گفتار و کردار خود را در یک گفتمان تاریخی به وساطت نیروهای موجود در جهان و میدان اجتماعی سامان دهد و اراده خود را به یک اراده غالب تبدیل کند. کنش یا کنش فرد در یک میدان و فضاهای مشخص و تاریخ‌مند خود را آشکار می‌کند و به‌طور مشخص کرانه‌های یک کنش محدود به جهان و موقعیت‌های خاص جهان خود است. سوژه در چنین فضای برساخته می‌شود و در این مناسبات (اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی) به یک سوژه تکین یا منحصربه‌فرد تبدیل می‌شود. هر چند به‌طور طبیعی سوژه اساساً ناب نیست و در یک باهم بودگی تاریخی موجودیت خود را سامان می‌دهد و به‌طور مشخص «سوژگی» می‌کند. می‌توانم بگویم کنش با این پیش‌فرض‌ها اساساً نمی‌تواند پراکسیس نسبتی نداشته باشد، اساساً کنش معطوف به پراکسیس است که انسان و هستی او را سامان می‌دهد و مناسبات او کرانه‌های تفکر او را محدود یا نامحدود می‌کند. شاید مهم‌ترین و اساسی‌ترین امر انضمامی و آنجا که یک‌چیز خود را به وساطت آن نشان می‌دهد، عینیت و پدیدار بیرونیِ محقق شده در تاریخ است. امری که در بیرون از کرانه‌های تاریخ زیسته قرار دارد را نمی‌توان به‌مثابه یک امر مسئله‌مند مورد تأمل قرار داد، زیرا حتی انتزاعی‌ترین مفاهیم همچون مفهوم متافیزیک، امر استعلایی دقیقاً به خاطر مسئله‌مندی برای سوژه انسانی واجد اهمیت شده‌اند و متفکران تلاش کرده‌اند با پیش‌فرض‌های خود پاسخی به این مفاهیم بدهند.

۲. متفکران از چه چیز سخن می‌گویند؟ این پرسش مشخصاً در ظاهر امر یک پرسش ابتدایی و پاسخی مشخص دارد، ولی به گمان من به هر امر بدیهی باید شک کرد و امر بدیهی را باید مورد تأمل واکاوی و بازخوانی دوباره قرار داد. تا آنجا که به ذهن من می‌رسد، تمام اندیشمندان به پرسش و پرسش‌های می‌اندیشیدند که به انسان یا ارتباط مستقیم دارد و یا با یک واسطه انسان در مقام پرسش قرار می‌گیرد. افلاطون تمام تلاشش پرداختن و ساختن ایده‌ای بود که انسان بتواند زندگی نیک و ایده نیک را پرورش دهد. تمام تلاش مارکس رهایی سوژه‌ای به نام کارگر از بند استثمار و بیان ایده‌ای که کارگر به‌واسطه آن از بند مناسبات یک‌طرفه رهایی یابد. مارکس در فصل اول سرمایه به مفهوم کالا می‌پردازد و قرار است در خلال این مفهوم دقیقاً راه رهایی انسان را در نقد بت‌وارگی کالا نشان دهد. برای مارکس کالا یک مفهوم انتزاعی نبود، کالا دقیقاً از دل مفهومی برساخته شده بود که انسان کنش‌گر در مواجهه با آن دچار استیصال شده بود و کالا به‌مثابه یک بت کلیت پراکسیس‌های انسان و طرح‌اندازهای انسان را مورد تهاجم قرار داده بود...

🔸 ادامه نوشته را در انگاره بخوانید🔻
📎 Engare.net/issue-of-praxis

💡 #رسانه شمایید. اگر می‌پسندید، برای دوستان‌تان بفرستید.

🌐 شبکه جامعه‌شناسی
@SocioNet
@EngareNet
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مارتین لوتر کینگ، ۲۸مارس۱۹۶۵:

یک قانون ناعادلانه اصلا قانون نیست. همه ما وظیفه اخلاقی داریم از قوانین ناعادلانه سرپیچی کنیم
کسی که از قانون ناعادلانه سرپیچی می‌کند و با ماندن در زندان تاوان آن را میدهد تا وجدان جامعه را بیدار کند، بیشترین احترام را به قانون گذاشته است.

🔻همچنین می‌توانید نامه‌ی سرگشاده‌ی مارتین لوترکینگ از زندان بیرمنگام، پس از دستگیری به جرم اعتراض علیه بی‌عدالتی را در انگاره مطالعه کنید.


🔁 بازنشر از حافظه‌ی تاریخی

💡 #رسانه شمایید. اگر می‌پسندید، برای دوستان‌تان بفرستید.

🌐 شبکه جامعه‌شناسی
@SocioNet
@EngareNet
🔰حکومت ایدئولوژیک
🔄 Ideological state

ایدئولوژی
نوعی نظام اعتقادی ذات‌گرایانه است که در آن انسان موظف به تحقق اهداف تعیین شده و متعین است. ذات‌انگاری آن نوع از تلقی است که مدعی دستیابی انحصاری به حقیقت است. حقیقتی که وظایف مشخصی برای انسان تعریف و برای تحقق آن بایدها و نبایدهای ثابت و انعطاف ناپذیری را دیکته می‌کند.

حکومتهای ایدئولوژیک، مشروعیت خود را از یک نظام اعتقادی کسب می‌کنند که آن نظام تکالیف و وظایف مشخصی را در برنامه کاری خود دارد. وظایفی که خارج از اراده و حاکمیت مردم تعیین و همگان موظف به انجام آن هستند.

در نظام های اعتقادی همه چیز در خدمت به اهداف آرمانی تعریف می‌شود و قدرت نیز در بدو امر همچون سایر منابع برای پیشبرد اهداف مصرف می‌شود.

در مراحل نخستین شکل گیری حکومت‌های اعتقادی، قدرت تابعی از عوامل مشروعیت‌بخش است که در قالب احکام و پارادایم‌های ثابت پشتیبانی می‌شود. هم سنخی بین باور توده ها با مبانی اعتقادی نظام ایدئولوژیک، بسیج توده‌ها را برای حمایت از نظام سامان می‌بخشد. البته این فرایند به شکل مستمر از طریق طوفان تبلیغات انحصاری از سوی نظام تقویت می‌شود.
با امنیتی تر شدن ساختار نظام، چرخشی در ترکیب هیئت حاکمه صورت پذیرفته و از وزن نیروهای فکری به نفع سرکردگان نظامی‌ کاسته می‌شود. با تغییر جایگاه گروههای مرجع در درون حاکمیت، رفته رفته نظریه پردازان اعتقادی نظام جایگاه مرجعیت خود را از دست خواهند داد. نه تنها از نقش آنان کاسته خواهد شد، بلکه وجود گروههای مرجع و مستقل برای نظام تحمل‌ناپذیر می‌شود. از این منظر جامعه به تودهای بی شکل و فرمان‌بردار مبدل و دستگاه تبلیغی رفتار اجتماعی مردم را شرطی می‌کند.

همزمان با کم وزن شدن نظام اعتقادی، ریزش از محیط و بدنه نظام آغاز می‌شود. ابتدا نیروهای چپ، سپس میانه و سرانجام نیروهای راست وفادار به نظام از گرد آن پراکنده می‌شوند. با فاصله گرفتن نظام از عاملیت دستگاه اعتقادی، فساد شکل عریان پذیرفته و غارت اموال عمومی‌از سوی صاحبان قدرت فراگیر می‌شود. هر بار خبر از اختلاس و فساد اخلاقی از گوشه و کنار به گوش خواهد رسید.

دستگاه قضایی نیز با حمایت از صاحبان قدرت به چرخه فساد دامن خواهد زد. ارزش های اجتماعی افول و ناهنجاری رواج می‌یابد. با کاهش سرمایه اجتماعی، اعتماد متقابل در بین مردم تقلیل و هزینه مبادله افزایش می‌یابد.

در این هنگام با بی ثباتی مستمر نظام اقتصادی و کارایی پایین عملکرد دولت، دستگاه سرکوب بیش از پیش تقویت می‌شود و حاصل این دور باطل، نارضایتی فزاینده توده مردم از عملکرد حاکمیت است
آن نوع از حکومت‌های ایدئولوژیک که مبانی اعتقادیشان قدرت بقا ندارند (مذهبیون افراطی یا مارکسیسم) سرانجامی‌جز فروپاشی نخواهند داشت، اما در سایر اشکال حکومت های اعتقادی، تداوم حکومت زمانی امکان پذیر می‌شود که دستگاه اعتقادی از قابلیت انعطاف و تطبیق با نیازهای روز برخوردار شود. تطبیق با نیاز روز از طریق نقد درونی حاصل می‌شود.

چنانچه فرایند انجام اصلاحات نیازمند نقد مبانی اعتقادی برای سازگاری با نیازهای روز شده و انجام نقد درونی نیز منجر به تغییر هویت آن نظام فکری نشود، امکان انجام اصلاحات بنیادی وجود خواهد داشت، در غیر این صورت، اصلاحات صرفا ناظر بر تغییرات شکلی و در نهایت محدود به تغییر آرایش سیاسی می‌شود، مطلوب ترین گزینه برای انجام اصلاحات همه جانبه در شرایطی که نارضایتی در حال گسترش است آن است که مرجعیت دستگاه اعتقادی، خود را از دستگاه قدرت و سیاست جدا سازد تا امکان بقای خود را با کمترین هزینه فراهم کند. آنگاه صاحبان قدرت حاکم می‌توانند با جریان سیاسی رقیب به تفاهم رسیده و مانع از افزایش هزینه های اجتماعی شوند.

🔸 این یادداشت در #انگاره🔻
Engare.net/ideological-state

🔹 نوشته‌های مرتبط🔻
ایدئولوژی از منظر لویی آلتوسر

#مفاهیم_علوم_اجتماعی

💡 #رسانه شمایید. اگر می‌پسندید، برای دوستان‌تان بفرستید.

🌐 شبکه جامعه‌شناسی
@SocioNet
چکیده کتاب « قدرت بی قدرتان» نوشته‌ی واتسلاف هاول
🖋 رحیم زایرکعبه (دکترای جامعه‌شناسی)

واتسلاف هاول(۲۰۱۱-۱۹۳۶) در سال ۱۹۷۸ و پس از سرکوبی بهار اصلاح‌طلبی در پراگ، کتاب قدرت بی قدرتان را درباره ماهیت نظام سیاسی ایدئولوژیک یا پساتوتالیتر منتشر کرد. هاول، تفکر سیاسی خود برای مبارزه با نظام ایدئولوژیک را از طریق مثالی درباره یک سبزی‌فروش توضیح می دهد، سپس با استفاده از این مثال، تفکر سیاسی خود را مطرح می‌سازد.

مثال سبزی فروش

یک سبزی‌فروش، شعارنوشته‌ای با عنوان «کارگران جهان، متحد شوید» را به شیشه مغازه‌اش نصب کرده است. سوال این است که چرا او این کار را کرده است؟ در پاسخ می‌توان گفت نصب شعارنوشته نه به خاطر میل شخصی سبزی‌فروش، نه به خاطر محتوای معنایی آن و نه به خاطر بیان عمومی آرمان نهفته در شعارنوشته، بلکه به خاطر نشانه‌ای برای اعلام وفاداری به رژیم حاکم، یا برای طرد نشدن از جامعه، یا به عنوان سپری در برابر دردسرها و یا به عنوان همنوایی با رژیم حاکم می‌باشد. سبزی‌فروش با وجود اینکه به شعارنوشته، اعتقادی ندارد، اما آن را نصب کرده تا اعتراف کند که قواعد بازی حاکم بر جامعه و مشروعیت نظام حاکم را قبول دارد و به این وسیله، اطاعتش را نشان می‌دهد. به این ترتیب او با این کار، زیستن در دایره دروغ را انتخاب کرده و در نتیجه در خلق و بازتولید نظام حاکم، سهیم شده است. به عبارت دیگر او نظام حاکم را اشاعه داده و اصلاً جزئی از نظام می شود. خلاصه اینکه سبزی‌فروش با این کار خود هم قربانی نظام حاکم و هم سازنده و پشتیبان آن است.

از طرف دیگر خانم کارمندی را در نظر بگیریدکه...

🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر یا اینستنت ویو بخوانید 🔻
📎 Engare.net/power-of-powerless

نسخه کامل کتاب به همراه منشور را می‌توانید اینجا دانلود کنید.


💡 #رسانه شمایید. اگر می‌پسندید، برای دوستان‌تان بفرستید.

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
🔶 @SocioNet
زیستنِ وفادارانه
🖋 مهسا اسداله‌نژاد

حالا این خیزش دارد صدروزه می‌شود. منتهایی برای آن متصور نیست. کسی نمی‌داند چه زمانی به سرمنزل مقصود می‌رسد و کسی نمی‌داند که منازلی که طی می‌کند آن را به سرمنزلِ ازپیش‌معینی می‌رساند یا نه. قبل‌تر نوشتم که قدرتِ این جنبش در خلق مداوم معناست و دربرابرش دولتِ مستقری‌ست که یکی از دو بالش، مشروعیت‌داشتن و خلق معنا، ناتوان‌تر از همیشه‌ است. گفتم جنبشی که خلق معنا می‌کند، به دولت‌شدن نزدیک‌ است؛ به استقرار شیوه‌ی تازه‌ای از بودن. اکنون می‌خواهم بگویم که به نظرم این خلق معنا جز از مجرایِ اجراهایی که چه در ابعاد وسیع چه خرد و چه به شکل یک تئاتر در جریان‌اند، دیگر چگونه ممکن است تداوم بیابد؟

این جا کمی از بدیو کمک می‌گیرم ولی به پیامد صحبت او کاری ندارم. اصطلاحی دارد از این قرار : statify. ترجمه‌اش کرده‌اند به «دولتی‌شدن»[1]. بدیو می‌گوید که زمانی که درجه‌ی رخدادپذیریِ وضعیت کاهش یابد و یا درواقع قسمی ته‌نشست یا رسوب در یک گسست صورت گیرد، چیزها شروع می‌کنند به استیتیفاید‌شدن؛ به دولتی‌شدن؛ به استقرار یافتن. رخداد همواره پابرجا نمی‌ماند. عن‌قریب است که بدل به چیزی نشست‌کرده و رسوب‌یافته شود. در این زمان است که سوژه‌ شکل می‌گیرد و بعد از شکل‌گیری ممکن است قفل شود. رخداد همیشه رخداد نمی‌ماند. تا زمانی رخداد در جریان است، که سوژگی‌ها و مواضع‌ این‌جا و آن‌جا دیده ‌شوند؛ اما به‌محضِ ساکن‌شدن و به‌پایان‌رسیدنِ رخداد، سوژه قوام می‌یابد. برای همین هم هست که هر سوژه با دولتِ خودش چفت‌وبست می‌شود و رخداد گسستی‌ست در نظم دولت و پیداشدنِ سوژگی‌های جدید یا سوژه‌هایی درحالِ ساخت که دیگر آن شکلی که سوژه بودند، نیستند.

او می‌گوید که برای تداوم رخداد به وفاداری نیاز است...

🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر یا اینستنت ویو بخوانید 🔻
📎 Engare.net/faithfulness-living/


💡 #رسانه شمایید. اگر می‌پسندید، برای دوستان‌تان بفرستید.

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
🔶 @SocioNet
تأملی پیرامون روایی یا ناروایی اعدام
🖋 فاطمه حیدری

مجازات اعدام به گناه آدم‌کشی، به‌مراتب وحشتناک‌تر از خود آدم‌کشی است. کشته شدن به‌حکم دادگاه به‌قدری هولناک است که هیچ تناسبی با کشته شدن به‌دست تبهکار ندارد. نه، انسان را نباید این‌طور شکنجه کرد.
- ابله، فئودور داستایوفسکی

اعدام از چه فلسفه وجودی‌ای برمی‌خیزد؟ چه سازوکاری در اندیشه و زیستگاه جوامع بشری پذیرشش را تسهیل می‌کند؟ اعدام، کیفری عادلانه است یا انتقامی کور و بدوی؟ کشتن دیگری، بدون شک مذموم و نکوهیده است؛ اما کشتن در قبال کشتن چطور؟ تکرار امر نکوهیده در پاسخ به امر نکوهیده تا چه پایه اخلاقی است؟ اگر اخلاقی بودن را گزاره‌ای مفروض بدانیم، از منظری کارکردگرایانه اعدام به مثابه فعلی که فی نفسه خشونت‌آمیز است تا چه اندازه بر کاستن از سطح و گسترده خشونت موثر است؟ پاسخ به این پرسش‌ها از مهم‌ترین گره‌گاه‌های فلسفی و اخلاقی حقوق کیفری است.

حکم به اعدام هر انسان، مبتنی بر این انگاره پیشینی است که جان او شایسته زیستن در این جهان نیست. مبنای اعتباربخشی به این گزاره تابعی است از ماهیت و چارچوب هنجاری هر نظام سیاسی و کیفری. در نظام‌های تئوکراتیک، حکم الهی خداوند منبعی مقدس و خدشه‌ناپذیر است که بر جان انسان‌ها ارزش‌گذاری می‌کند و در صورت نقض شریعت آن‌ها را «مهدورالدم» می‌داند. در نظام‌های توتالیتر «اقدام علیه نظم و امنیت» به‌واسطه مقابله با دستگاه حاکمه مجوز سلب حق حیات از انسان‌هاست. در یک نظام سیاسی دموکراتیک، اعدام می‌تواند پاسخی عادلانه به «قتل عمد» تلقی شود....

🔸 ادامه نوشته را در انگاره بخوانید 🔻
📎 Engare.net/about-execution

💡 #رسانه شمایید. اگر می‌پسندید، برای دوستان‌تان بفرستید.

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
🔶 @SocioNet
جنبش‌های اجتماعی اینترنتی از نظر کاستلز
🖋رحیم زایرکعبه – دکترای جامعه‌شناسی

جنبش‌های اجتماعی عصر اینترنت، الگوی جدیدی از جنبش‌های اجتماعی و اشکال جدیدی از تغییر اجتماعی در قرن ۲۱ به شمار می‌روند. جنبش‌های اجتماعی در عصر اینترنت به آن جنبش‌های اجتماعی اشاره دارد که از طریق کاربرد اینترنت و شبکه‌های ارتباطات بی‌سیم ابتدا در فضای اینترنتی ( فضای جریان‌ها) و سپس در فضای شهری ( فضای مکان‌ها) رخ دادند. برای مثال می‌توان به جنبش‌های اینترنتی در مادرید سال ۲۰۰۴ ؛ ایران سال ۲۰۰۹؛ ایسلند سال ۲۰۰۹ ؛ تونس، مصر، یمن، بحرین، لیبی، مراکش و سوریه (دسامبر۲۰۱۰ - دسامبر ۲۰۱۱) ؛ اسپانیا ۲۰۱۱(مه ۲۰۱۱- مه ۲۰۱۲) و اشغال وال‌استریت (فوریه ۲۰۱۱ – مارس ۲۰۱۲) اشاره کرد.

شبکه‌های اینترنتی دیجیتالی و چندوجهی ارتباط افقی، سریع‌ترین، مستقل‌ترین، تعاملی‌ترین، قابل برنامه‌ریزی‌ترین و خودگسترنده‌ترین ابزارهای ارتباطی طول تاریخ هستند. بنابراین اینترنت و شبکه‌های تلفن همراه فقط ابزار نیستند، بلکه اشکال سازمانی، مظاهر فرهنگی و سکوهای خاصی برای خودمختاری سیاسی هستند. از آنجا که در جوامع دیکتاتوری، سازمان‌های سیاسی رسمی مثل احزاب و تشکل‌های مدنی بر اثر سرکوب حاکمیت دیکتاتوری قبلاً سرکوب شده و از بین رفته‌اند. لذا رسانه‌های دیجیتال، زیرساختی فراهم می‌کنند که موجب می‌شود پیوندهای ارتباطی عمیق و ظرفیت‌های سازمانی در گروه‌های فعالان برای تشکیل جنبش‌های اینترنتی ایجاد شود. اینترنت فضایی ایمن فراهم آورد که شبکه‌های خشم و امید در آن به هم متصل شدند.

در جامعه شبکه‌ای، قدرت، پدیده‌ای چندبعدی است. یعنی هر یک از ابعاد اقتصادی، سیاسی ، نظامی، ایدئولوژیک و فرهنگی، شبکه‌های قدرت خاصی را با اهداف خاص خود، اعمال می‌کنند. این دارندگان شبکه‌های قدرت همه یک هدف مشترک دارند و آن کنترل ظرفیت تعریف قواعد و هنجارهای جامعه از طریق یک نظام سیاسی یا دولت است که عمدتاً به منافع و ارزش‌های آن‌ها پاسخگوست. بنابراین شبکه قدرت ساخته‌شده پیرامون دولت و نظام سیاسی قطعاً نقش بنیادین در شبکه‌بندی کلی قدرت دارد. زیرا اولاً عملکرد باثبات نظام و تولید روابط قدرت در هر شبکه در تحلیل نهایی وابسته به کارکردهای هماهنگ‌سازی و تنظیمی دولت است. ثانیاً از طریق دولت است که اشکال مختلف اعمال قدرت در حوزه‌های اجتماعی مختلف با انحصار و خشونت به‌مثابه ظرفیت اعمال قدرت نهایی مرتبط است.

🔅 ویژگی‌های جنبش‌های اجتماعی اینترنتی را در انگاره یا در اینستنت‌ویو بخوانید 🔻
📎 Engare.net/internet-social-movements

💡 #رسانه شمایید. اگر می‌پسندید، برای دوستان‌تان بفرستید.

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
🔶 @SocioNet