بیاید تو دنیای امروز، با این همه گرفتاری و سرشلوغی، تا به هم میرسیم و فرصتی برای ارتباط پیش میاد، هی نگیم:
نیستی!
مارو فراموش کردی!
دیگه منو دوست نداری!
با فلانی میگردی با ما نمیگردی!
و ...
بهجاش بگیم:
چقدر خوشحالم از دیدنت یا شنیدن صدات.
چه خوب که فرصتی پیش اومد همدیگه رو ببینیم و باهم حرف بزنیم.
و ...
بهخاطر احساس تنهایی و نیازهای ارضا نشدهی خودمون، به دیگران احساس گناه و کم بودن رو القا نکنیم. باور کنید مردم هزار و یک گرفتاری دارند و نمیتونن مدام نگران و مراقب احساس تنهایی و ناامنی بقیه باشند.
این نیازها رو باید افراد خیلی خیلی نزدیک ما پاسخگو باشند.
دکتر پرستوامیری
@engaarr
@engaarr
@engaarr
نیستی!
مارو فراموش کردی!
دیگه منو دوست نداری!
با فلانی میگردی با ما نمیگردی!
و ...
بهجاش بگیم:
چقدر خوشحالم از دیدنت یا شنیدن صدات.
چه خوب که فرصتی پیش اومد همدیگه رو ببینیم و باهم حرف بزنیم.
و ...
بهخاطر احساس تنهایی و نیازهای ارضا نشدهی خودمون، به دیگران احساس گناه و کم بودن رو القا نکنیم. باور کنید مردم هزار و یک گرفتاری دارند و نمیتونن مدام نگران و مراقب احساس تنهایی و ناامنی بقیه باشند.
این نیازها رو باید افراد خیلی خیلی نزدیک ما پاسخگو باشند.
دکتر پرستوامیری
@engaarr
@engaarr
@engaarr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
افکار من در همین لحظه:
مراجع تاخیر داره؛
ساعتم رو نبردم تعمیر؛
فردا باید برم کانون؛
نکنه مامانم بمیره؛
کلاغه چقدر عجیب قارقار میکنه؛
کاش تو این فاصله یکم از مقالهم رو مینوشتم.
از نظر نورولوژی، این افکار هیچ تفاوتی باهم ندارند؛ همه پیامهای عصبی هستند در مغز من؛ اما ناگهان در روان من، یکی از این افکار برجسته و پررنگ میشود:
نکنه مامانم بمیره!
بعد من شروع میکنم به بیشتر فکر کردن راجع به این فکر و درگیر شدن با آن؛ مثلا به خودم میگویم:
چرا این فکر به ذهنم اومد؟
چقدر ناراحت کننده!
باید از شر این فکر خلاص بشم!
اگه واقعا اتفاق بیفته چی؟
چطور جلوش رو بگیرم؟
و ...
میبینید؟! درگیری با یک پیام عصبی (فکر) باعث شد بیجهت از بین دهها فکر، یک فکر را برای خودم تبدیل به یک معضل و مشغلهی ذهنی کنم!
راحتتر نبود اگر از همان اول میپذیرفتم که این، فقط یک فکر است در بین دهها و صدها فکری که روزانه به ذهنم میرسد و از طریق پیامهای عصبی در مغز من تولید میشود؟
دکتر پرستوامیری
@engaarr
@engaarr
@engaarr
(پ.ن: وسط این افکار، به صدای دریا هم گوش کنید. ویدیو را چند هفته پیش از طلوع خزر ضبط کردم.)
مراجع تاخیر داره؛
ساعتم رو نبردم تعمیر؛
فردا باید برم کانون؛
نکنه مامانم بمیره؛
کلاغه چقدر عجیب قارقار میکنه؛
کاش تو این فاصله یکم از مقالهم رو مینوشتم.
از نظر نورولوژی، این افکار هیچ تفاوتی باهم ندارند؛ همه پیامهای عصبی هستند در مغز من؛ اما ناگهان در روان من، یکی از این افکار برجسته و پررنگ میشود:
نکنه مامانم بمیره!
بعد من شروع میکنم به بیشتر فکر کردن راجع به این فکر و درگیر شدن با آن؛ مثلا به خودم میگویم:
چرا این فکر به ذهنم اومد؟
چقدر ناراحت کننده!
باید از شر این فکر خلاص بشم!
اگه واقعا اتفاق بیفته چی؟
چطور جلوش رو بگیرم؟
و ...
میبینید؟! درگیری با یک پیام عصبی (فکر) باعث شد بیجهت از بین دهها فکر، یک فکر را برای خودم تبدیل به یک معضل و مشغلهی ذهنی کنم!
راحتتر نبود اگر از همان اول میپذیرفتم که این، فقط یک فکر است در بین دهها و صدها فکری که روزانه به ذهنم میرسد و از طریق پیامهای عصبی در مغز من تولید میشود؟
دکتر پرستوامیری
@engaarr
@engaarr
@engaarr
(پ.ن: وسط این افکار، به صدای دریا هم گوش کنید. ویدیو را چند هفته پیش از طلوع خزر ضبط کردم.)
Forwarded from دورها | علوم انسانی
@dourha_ensani
اضطراب انتظاری
دکتر پرستو امیری
متخصص روانشناسی سلامت
(منبع: روزنامه خراسان)
چند روز پیش یک نفر در توییتر نوشته بود:
زمانی که منتظر چیزی باشم برای یک ساعت خاصی از روز، تمام ساعات قبل از آن را در اضطراب و عدم تمرکز میگذرانم.
شما هم با چنین مشکلی برخورد کردهاید؟
مثلا اگر عصر وقت ویزیت دکتر یا کلاس داشته باشید، یا شب دعوت باشید به مهمانی یا قرار ملاقات داشته باشید، تمام روزتان را با اضطراب، فکر کردن به اتفاق پیشرو و عدم تمرکز، از دست میدهید؟
شاید برایتان جالب باشد اگر بدانید در روانشناسی به این مشکل، "اضطراب انتظاری" یا "اضطراب پیش بینی" میگویند و جز شایع ترین مشکلات روانشناختی است.
اضطراب انتظاری، ترس و نگرانی دربارهی اتفاقی است که قرار است در آینده بیافتد. در حالی که بسیاری از مردم سطح متعادلی از نگرانی را در مورد وقایع و موقعیتهای روزمره تجربه میکنند، در اضطراب انتظاری ما با سطوح شدیدتری از اضطراب مواجه هستیم که موجب رنج بسیار فرد و کاهش عملکرد وی در انجام کارها میگردد.
اضطراب انتظاری، به تنهایی یک اختلال نیست؛ بلکه علامت سایر اختلالات اضطرابی است.
در این مقاله به تعریف، علائم، علل و راهکارهای اضطراب انتظاری پرداختهایم.
متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید؛ در سایت دورها:
http://dourha.ir/?p=624
اضطراب انتظاری
دکتر پرستو امیری
متخصص روانشناسی سلامت
(منبع: روزنامه خراسان)
چند روز پیش یک نفر در توییتر نوشته بود:
زمانی که منتظر چیزی باشم برای یک ساعت خاصی از روز، تمام ساعات قبل از آن را در اضطراب و عدم تمرکز میگذرانم.
شما هم با چنین مشکلی برخورد کردهاید؟
مثلا اگر عصر وقت ویزیت دکتر یا کلاس داشته باشید، یا شب دعوت باشید به مهمانی یا قرار ملاقات داشته باشید، تمام روزتان را با اضطراب، فکر کردن به اتفاق پیشرو و عدم تمرکز، از دست میدهید؟
شاید برایتان جالب باشد اگر بدانید در روانشناسی به این مشکل، "اضطراب انتظاری" یا "اضطراب پیش بینی" میگویند و جز شایع ترین مشکلات روانشناختی است.
اضطراب انتظاری، ترس و نگرانی دربارهی اتفاقی است که قرار است در آینده بیافتد. در حالی که بسیاری از مردم سطح متعادلی از نگرانی را در مورد وقایع و موقعیتهای روزمره تجربه میکنند، در اضطراب انتظاری ما با سطوح شدیدتری از اضطراب مواجه هستیم که موجب رنج بسیار فرد و کاهش عملکرد وی در انجام کارها میگردد.
اضطراب انتظاری، به تنهایی یک اختلال نیست؛ بلکه علامت سایر اختلالات اضطرابی است.
در این مقاله به تعریف، علائم، علل و راهکارهای اضطراب انتظاری پرداختهایم.
متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید؛ در سایت دورها:
http://dourha.ir/?p=624
بیایید قبول کنیم برقراری ارتباط مداوم بین اجزای مختلف وجودی خودمان (نیازها، امیال، تکانهها، هیجانها، تجارب و حالتهای لحظهای روانی ...) باهم، و پیوند دادن آنها با محیط اجتماعی و آدمهای اطرافمان، حقیقتا کار دشواریست که شاید همه ما از پس آن برنیاییم و به همین دلیل خودمان را سردرگم و روابطمان را آشفته میبینیم.
دشواری وقتی بیشتر میشود که آن آدمها هم، با همین مشکل دارند دست و پنجه نرم میکنند.
دکتر پرستوامیری
@engaarr
@engaarr
@engaarr
دشواری وقتی بیشتر میشود که آن آدمها هم، با همین مشکل دارند دست و پنجه نرم میکنند.
دکتر پرستوامیری
@engaarr
@engaarr
@engaarr
گذشتن از خواستهها و نیازهای خود و اولویت قرار دادن دیگران، لزوما به معنای ایثارگری نیست؛ بلکه وابسته به هدف این الگوی رفتاری، میتواند معانی متفاوتی داشته باشد.
آیا فرد برای اجتناب از پیامدهای ناخوشایند (مثلا طرد شدن، اشتباه کردن و غیره)، نیازها، خواستهها و ارادهی خود را به نفع دیگران نادیده میگیرد؟
آیا فرد برای رسیدن به حس ارزشمندی و کاهش احساس گناه، نیازها، خواستهها و ارادهی خود را به نفع دیگران نادیده میگیرد؟
آیا فرد برای دریافت تایید، تحسین و پذیرش دیگران، نیازها، خواستهها و ارادهی خود را به نفع دیگران نادیده میگیرد؟
هر کدام از این سناریوها، آسیبشناسی متفاوت و البته مسیر درمانی متفاوتی دارند.
دکتر پرستوامیری
@engaarr
@engaarr
@engaarr
آیا فرد برای اجتناب از پیامدهای ناخوشایند (مثلا طرد شدن، اشتباه کردن و غیره)، نیازها، خواستهها و ارادهی خود را به نفع دیگران نادیده میگیرد؟
آیا فرد برای رسیدن به حس ارزشمندی و کاهش احساس گناه، نیازها، خواستهها و ارادهی خود را به نفع دیگران نادیده میگیرد؟
آیا فرد برای دریافت تایید، تحسین و پذیرش دیگران، نیازها، خواستهها و ارادهی خود را به نفع دیگران نادیده میگیرد؟
هر کدام از این سناریوها، آسیبشناسی متفاوت و البته مسیر درمانی متفاوتی دارند.
دکتر پرستوامیری
@engaarr
@engaarr
@engaarr
بارِ دو موضوع از نوزادی بر دوش ما باقی میماند؛
نیازهای بنیادینِ ارضانشدهمان؛
و پیامهای والدینمان.
در بزرگسالی، اولی را به شکل حالتهای ناخوشایندِ روانی/هیجانی تجربه میکنیم؛
و دومی را به شکل باورها، قضاوتها و باید/نبایدها.
و تعامل این دو، برای همیشه بر زندگی ما اثر میگذارد.
دکتر پرستوامیری
@engaarr
@engaarr
@engaarr
نیازهای بنیادینِ ارضانشدهمان؛
و پیامهای والدینمان.
در بزرگسالی، اولی را به شکل حالتهای ناخوشایندِ روانی/هیجانی تجربه میکنیم؛
و دومی را به شکل باورها، قضاوتها و باید/نبایدها.
و تعامل این دو، برای همیشه بر زندگی ما اثر میگذارد.
دکتر پرستوامیری
@engaarr
@engaarr
@engaarr
یک باور دردسرساز کمالگراها این است که باور دارند فقط خودشان کارها را به بهترین شکل انجام میدهند و اگر کارها را به دیگران واگذار کنند خرابکاری اتفاق میافتد.
این باور باعث میشود مسئولیت تمام کارهای ریز و درشت را خودشان به عهده بگیرند. و در نتیجه فشار و اضطراب خیلی زیادی را متحمل میشوند.
اگر شما هم اینطور هستید، برای بیرون آمدن از این وضعیت چند سوال از خودتان بپرسید:
آیا ضروریست که همه کارها به بهترین شکل و بدون نقص انجام شود؟
چه اتفاقی میفتد اگر بعضی کارها به بهترین شکلشان انجام نشوند؟
اگر کار مشخصی را به دیگری بسپارید، بدترین/بهترین/محتملترین حالتی که ممکن است پیش بیاید چیست؟
آیا فشار و هزینهای که متحمل میشوید به چیزی که بهدست میآورید میارزد؟
دکتر پرستوامیری
@engaarr
@engaarr
@engaarr
این باور باعث میشود مسئولیت تمام کارهای ریز و درشت را خودشان به عهده بگیرند. و در نتیجه فشار و اضطراب خیلی زیادی را متحمل میشوند.
اگر شما هم اینطور هستید، برای بیرون آمدن از این وضعیت چند سوال از خودتان بپرسید:
آیا ضروریست که همه کارها به بهترین شکل و بدون نقص انجام شود؟
چه اتفاقی میفتد اگر بعضی کارها به بهترین شکلشان انجام نشوند؟
اگر کار مشخصی را به دیگری بسپارید، بدترین/بهترین/محتملترین حالتی که ممکن است پیش بیاید چیست؟
آیا فشار و هزینهای که متحمل میشوید به چیزی که بهدست میآورید میارزد؟
دکتر پرستوامیری
@engaarr
@engaarr
@engaarr
Forwarded from مشقِ داستاننویسی
مادر
خانم خسروی برای دو پسرش همیشه منبع آرامش و امنیت بود. با وجود آنکه حالا هردوی آنها مردهای بزرگسالی بودند و هر کدام خانوادهای تشکیل داده بودند و به اصطلاح برای خودشان کار و بار و اعتباری داشتند.
هر کدام از دو برادر هر زمان دچار گرفتاریای میشدند، با مراجعه به منزل مادر، به آرامشی میرسیدند و راهحلی برای گرفتاری پیدا میکردند. نه آنکه مادر، راهحلی به آنها بدهد؛ نه. تنها بودن در نزدیکی او، حضور در فضای او، برای آرامش خاطر و کار کردن مغز آنها کافی بود.
مادر آشپزی میکرد، از رادیو ترانههای قدیمی گوش میداد، شمعدانیهایش را آب میداد، اسپند دود میکرد، چایی دم میکرد، کتاب حافظش را میخواند، نمازش را ادا میکرد، زیرلب و بدون مخاطب میگفت: حل میشه مامان جان، نگران نباش ... و آنها در مجاورتش، به طرز جادوییای راه حل مشکلشان را پیدا می کردند؛ همین!
تا اینکه یک روز دم غروب بعد از یک روز کاری سخت، برادر بزرگتر برای ملاقات هفتگی به منزل پدر و مادر رفت. وارد منزل که شد بوی عود به مشامش خورد. بعد از سلام و احوالپرسی، مادر برای پذیرایی دمنوشی آورد که مزهاش تازگی داشت. پدر در پاسخ به نگاه پرسشگر پسر گفت: چند روز است این دمنوش را میخوریم؛ و با لحنی طعنهآمیز ادامه داد: مربی ورزش پارک به مادرت گفته برای آرامش و لاغری موثر است؛ و باز ادامه داد که عود هم برای دور کردن انرژیهای منفی از خانهست!
در ملاقات هفته بعد، در کنار بوی عود و دمنوش، بهجای صدای رادیو، صدای پادکستی از تلفن همراه مادر میآمد که در آن زن جوانی با شور و هیجان داشت در مورد استرسهای دنیای مدرن و لزوم انجام تکنیکهای آرامش روح و مدیتیشن و اینجور مسائل حرف میزد.
در ملاقات دو هفتهی بعد، مادر چند گلدان کاکتوس گذاشته بود کنار شمعدانیها و داشت از انرژی مثبتی که کاکتوسها در فضای خانه منتشر میکنند صحبت میکرد و میگفت چقدر این حرکات جدید یوگا که یاد گرفته به تمرکزش کمک میکند. پسر به یاد نداشت که مادر قبلا مشکل تمرکز داشته است.
سه هفتهی بعد پسر بزرگتر روی نیمکت پارکی در نزدیکی منزل مادر نشسته بود و داشت در مغزش برای گرفتاری پیش آمده دنبال راهحل میگشت. چند دقیقه بعد با حرکاتی کلافه بلند شد تا از دکهی توی پارک یک لیوان چایی بگیرد.
پرستو امیری
خانم خسروی برای دو پسرش همیشه منبع آرامش و امنیت بود. با وجود آنکه حالا هردوی آنها مردهای بزرگسالی بودند و هر کدام خانوادهای تشکیل داده بودند و به اصطلاح برای خودشان کار و بار و اعتباری داشتند.
هر کدام از دو برادر هر زمان دچار گرفتاریای میشدند، با مراجعه به منزل مادر، به آرامشی میرسیدند و راهحلی برای گرفتاری پیدا میکردند. نه آنکه مادر، راهحلی به آنها بدهد؛ نه. تنها بودن در نزدیکی او، حضور در فضای او، برای آرامش خاطر و کار کردن مغز آنها کافی بود.
مادر آشپزی میکرد، از رادیو ترانههای قدیمی گوش میداد، شمعدانیهایش را آب میداد، اسپند دود میکرد، چایی دم میکرد، کتاب حافظش را میخواند، نمازش را ادا میکرد، زیرلب و بدون مخاطب میگفت: حل میشه مامان جان، نگران نباش ... و آنها در مجاورتش، به طرز جادوییای راه حل مشکلشان را پیدا می کردند؛ همین!
تا اینکه یک روز دم غروب بعد از یک روز کاری سخت، برادر بزرگتر برای ملاقات هفتگی به منزل پدر و مادر رفت. وارد منزل که شد بوی عود به مشامش خورد. بعد از سلام و احوالپرسی، مادر برای پذیرایی دمنوشی آورد که مزهاش تازگی داشت. پدر در پاسخ به نگاه پرسشگر پسر گفت: چند روز است این دمنوش را میخوریم؛ و با لحنی طعنهآمیز ادامه داد: مربی ورزش پارک به مادرت گفته برای آرامش و لاغری موثر است؛ و باز ادامه داد که عود هم برای دور کردن انرژیهای منفی از خانهست!
در ملاقات هفته بعد، در کنار بوی عود و دمنوش، بهجای صدای رادیو، صدای پادکستی از تلفن همراه مادر میآمد که در آن زن جوانی با شور و هیجان داشت در مورد استرسهای دنیای مدرن و لزوم انجام تکنیکهای آرامش روح و مدیتیشن و اینجور مسائل حرف میزد.
در ملاقات دو هفتهی بعد، مادر چند گلدان کاکتوس گذاشته بود کنار شمعدانیها و داشت از انرژی مثبتی که کاکتوسها در فضای خانه منتشر میکنند صحبت میکرد و میگفت چقدر این حرکات جدید یوگا که یاد گرفته به تمرکزش کمک میکند. پسر به یاد نداشت که مادر قبلا مشکل تمرکز داشته است.
سه هفتهی بعد پسر بزرگتر روی نیمکت پارکی در نزدیکی منزل مادر نشسته بود و داشت در مغزش برای گرفتاری پیش آمده دنبال راهحل میگشت. چند دقیقه بعد با حرکاتی کلافه بلند شد تا از دکهی توی پارک یک لیوان چایی بگیرد.
پرستو امیری
ما عموما هیجانات بنیادینی مانند غم، خشم و ترس را در بدنمان تجربه میکنیم؛ و هیجانات اجتماعی مانند خجالت، حسادت، گناه، شرم، ناامیدی و یاس را در ذهنمان.
سادهترین و ظریفترین حالتها و حرکات بدنی، اگر مشاهدهگر خوبی باشید از بنیادیترین احساسات و نیازهای انسانها خبر میدهند.
اینبار که دچار یک حالت هیجانی شدید، از خودتان بپرسید این هیجان را در کجا تجربه میکنید؟
در بدن؟ در کجای بدن؟ در سر؟ دستها؟ شکم؟ قلب؟ پاها؟ ...
در ذهن؟ به صورت خودگویی؟ به صورت تصویر ذهنی؟ یا فقط یک حالت ذهنی؟
دکتر پرستوامیری
@engaarr
@engaarr
@engaarr
سادهترین و ظریفترین حالتها و حرکات بدنی، اگر مشاهدهگر خوبی باشید از بنیادیترین احساسات و نیازهای انسانها خبر میدهند.
اینبار که دچار یک حالت هیجانی شدید، از خودتان بپرسید این هیجان را در کجا تجربه میکنید؟
در بدن؟ در کجای بدن؟ در سر؟ دستها؟ شکم؟ قلب؟ پاها؟ ...
در ذهن؟ به صورت خودگویی؟ به صورت تصویر ذهنی؟ یا فقط یک حالت ذهنی؟
دکتر پرستوامیری
@engaarr
@engaarr
@engaarr
Forwarded from دورها | علوم انسانی
@dourha_ensani
نیاز فوری به پدران/ نه آباء کلیسا، بلکه آباء قبایل
علی اشکان نژاد/ دانش آموخته دکتری فلسفه غرب
دکتر پرستو امیری/ متخصص روانشناسی سلامت
در روزگارانی زندگی میکنیم که پدر مرده است. هم در خانواده و هم در اجتماع. نقش پدر، کنار گذاشته شده، واگذار شده و یا بازنویسی شده است. امروز پدران در خانواده و در اجتماع، تنها، عضوی هستند مانند سایر اعضا و گویی ضرورتی برای ایفای نقش سنتی آنان وجود ندارد.
ما با فقدان پدری مواجه هستیم که هم جایگزینی شایسته و کارآمد برای او نیافتهایم و هم، همچنان تصویر او را در روان خود حفظ کرده و حمل میکنیم.
در واقع، بدون توجه به حضوری بیرونی و واقعی پدر، تمام انسانها یک تصویر درونی از فیگور پدر دارند و این تصویر نقش بسیار مهمی در ساختار روانی- اجتماعی ما ایفا میکند.
تصویر درونی ما از پدر، نمادی است از قانون، از جهان خارج، انضباط بیرونی (و بعدها درونی)، قدرت و محدودیت. پدر، در روان ما، فراهم کنندهی امکانات بقای زیستی و بقا در اجتماع؛ محافظ، الگو، تسهیل کننده، چالشگر، محدود کننده، قانون گذار، تنبیه کننده، آغازگر و مربی است.
اما بیایید یک نگاه به اطراف خود بکنیم. چند پدر با این ویژگیها در دوروبر خود میشناسید؟ در جهان، چند رهبر با این ویژگی ها میشناسید؟
در دنیای مدرن حاضر، چه کسانی قرار است مابهازای بیرونی تصویر درونی ما از پدر باشند؟ چه کسی قرار است آن نقش مهم محافظ، فراهمکننده، الگو و محدودکننده را برای ما، در خانواده، در جوامع و در جهان ایفا کند؟
انگار ما بدون حضور فیگور پدر، در جهان به حال خود واگذاشته شدهایم. اما این ماجرا از کجا شروع شد؟ پدران چطور به زیر کشیده شدند؟ چه شد که ما فکر کردیم می توانیم جایگزینهایی مدرن برای پدران سنتی برای خودمان دست و پا کنیم؟
متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید؛ در سایت دورها:
http://dourha.ir/?p=629
نیاز فوری به پدران/ نه آباء کلیسا، بلکه آباء قبایل
علی اشکان نژاد/ دانش آموخته دکتری فلسفه غرب
دکتر پرستو امیری/ متخصص روانشناسی سلامت
در روزگارانی زندگی میکنیم که پدر مرده است. هم در خانواده و هم در اجتماع. نقش پدر، کنار گذاشته شده، واگذار شده و یا بازنویسی شده است. امروز پدران در خانواده و در اجتماع، تنها، عضوی هستند مانند سایر اعضا و گویی ضرورتی برای ایفای نقش سنتی آنان وجود ندارد.
ما با فقدان پدری مواجه هستیم که هم جایگزینی شایسته و کارآمد برای او نیافتهایم و هم، همچنان تصویر او را در روان خود حفظ کرده و حمل میکنیم.
در واقع، بدون توجه به حضوری بیرونی و واقعی پدر، تمام انسانها یک تصویر درونی از فیگور پدر دارند و این تصویر نقش بسیار مهمی در ساختار روانی- اجتماعی ما ایفا میکند.
تصویر درونی ما از پدر، نمادی است از قانون، از جهان خارج، انضباط بیرونی (و بعدها درونی)، قدرت و محدودیت. پدر، در روان ما، فراهم کنندهی امکانات بقای زیستی و بقا در اجتماع؛ محافظ، الگو، تسهیل کننده، چالشگر، محدود کننده، قانون گذار، تنبیه کننده، آغازگر و مربی است.
اما بیایید یک نگاه به اطراف خود بکنیم. چند پدر با این ویژگیها در دوروبر خود میشناسید؟ در جهان، چند رهبر با این ویژگی ها میشناسید؟
در دنیای مدرن حاضر، چه کسانی قرار است مابهازای بیرونی تصویر درونی ما از پدر باشند؟ چه کسی قرار است آن نقش مهم محافظ، فراهمکننده، الگو و محدودکننده را برای ما، در خانواده، در جوامع و در جهان ایفا کند؟
انگار ما بدون حضور فیگور پدر، در جهان به حال خود واگذاشته شدهایم. اما این ماجرا از کجا شروع شد؟ پدران چطور به زیر کشیده شدند؟ چه شد که ما فکر کردیم می توانیم جایگزینهایی مدرن برای پدران سنتی برای خودمان دست و پا کنیم؟
متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید؛ در سایت دورها:
http://dourha.ir/?p=629
دو قطب نیازی بنیادین و غیرقابل تقلیل که در ما ریشههای زیستی و تکاملی دارند عبارتاند از:
قطب دلبستگی (پیوندجویی با دیگران)
قطب استقلال، کنترل و ابراز وجود (غلبه بر دیگران)
این دو نیاز رابطهی معکوسی با یکدیگر دارند؛ یعنی اگر بخواهیم در پیوند و دلبستگی با دیگران باقی بمانیم باید از ابراز وجود بپرهیزیم و اگر بخواهیم بر دیگران غلبه کنیم و مرتبهی اجتماعی بالاتری کسب کنیم باید از پیوند و دلبستگی با دیگران بگذریم.
بسته به غلبهی هرکدام از این نیازها و مغفول ماندن دیگری، ما به انواع اختلالات درون فردی و بین فردی دچار میشویم.
با این وصف، شاید مهمترین و البته دشوارترینِ کارها برای رسیدن به سلامت روان، برقراری تعادل بین این دو نیاز است؛ طوری که ما در عین مراقبت از پیوند و دلبستگیمان با آدمهای دیگر، استقلال و ابراز وجود خود را نیز در ارتباط با آنها حفظ کنیم.
دکتر پرستوامیری
@engaarr
@engaarr
@engaarr
قطب دلبستگی (پیوندجویی با دیگران)
قطب استقلال، کنترل و ابراز وجود (غلبه بر دیگران)
این دو نیاز رابطهی معکوسی با یکدیگر دارند؛ یعنی اگر بخواهیم در پیوند و دلبستگی با دیگران باقی بمانیم باید از ابراز وجود بپرهیزیم و اگر بخواهیم بر دیگران غلبه کنیم و مرتبهی اجتماعی بالاتری کسب کنیم باید از پیوند و دلبستگی با دیگران بگذریم.
بسته به غلبهی هرکدام از این نیازها و مغفول ماندن دیگری، ما به انواع اختلالات درون فردی و بین فردی دچار میشویم.
با این وصف، شاید مهمترین و البته دشوارترینِ کارها برای رسیدن به سلامت روان، برقراری تعادل بین این دو نیاز است؛ طوری که ما در عین مراقبت از پیوند و دلبستگیمان با آدمهای دیگر، استقلال و ابراز وجود خود را نیز در ارتباط با آنها حفظ کنیم.
دکتر پرستوامیری
@engaarr
@engaarr
@engaarr
Forwarded from دورها | علوم انسانی
@dourha_ensani
چرا تغییر رفتارهای اشتباهمان دشوار است؟
دکتر پرستو امیری
متخصص روانشناسی سلامت
(این یادداشت پیشتر در روزنامه خراسان منتشر شده است.)
حتما شما هم تا بهحال از خودتان پرسیدهاید که چرا نمیتوانم فلان اخلاق یا رفتارم را تغییر دهم؟
رفتارهایی که میدانیم اشتباه یا آسیبزننده هستند، اما همچنان انجامشان میدهیم و نمیتوانیم از دستشان خلاص شویم؛ مانند عصبانیت و پرخاشگری، دروغگویی، تنبلی، رفتاری مضر برای سلامت مثل مصرف سیگار، تغذیه نادرست و ...
اما چرا تغییر این رفتارهای اشتباه و آزاردهنده، آنقدر دشوار است؟
رویکردهای متفاوت روانشناسی پاسخهای متفاوتی به این سوال میدهند، ما در این یادداشت به برخی از این پاسخها می پردازیم؛ از جمله به نقش افکار، نگرشها و مهارتها ...
متن کامل یادداشت را در لینک زیر بخوانید؛ در سایت دورها:
http://dourha.ir/?p=634
چرا تغییر رفتارهای اشتباهمان دشوار است؟
دکتر پرستو امیری
متخصص روانشناسی سلامت
(این یادداشت پیشتر در روزنامه خراسان منتشر شده است.)
حتما شما هم تا بهحال از خودتان پرسیدهاید که چرا نمیتوانم فلان اخلاق یا رفتارم را تغییر دهم؟
رفتارهایی که میدانیم اشتباه یا آسیبزننده هستند، اما همچنان انجامشان میدهیم و نمیتوانیم از دستشان خلاص شویم؛ مانند عصبانیت و پرخاشگری، دروغگویی، تنبلی، رفتاری مضر برای سلامت مثل مصرف سیگار، تغذیه نادرست و ...
اما چرا تغییر این رفتارهای اشتباه و آزاردهنده، آنقدر دشوار است؟
رویکردهای متفاوت روانشناسی پاسخهای متفاوتی به این سوال میدهند، ما در این یادداشت به برخی از این پاسخها می پردازیم؛ از جمله به نقش افکار، نگرشها و مهارتها ...
متن کامل یادداشت را در لینک زیر بخوانید؛ در سایت دورها:
http://dourha.ir/?p=634
معمولا از مراجعانم دو مورد را میپرسم؛
در خانوادهی شما
چه کسی و با چه معیاری موفق محسوب میشود؟
و چه کسی و با چه معیاری شکستخورده؟
این دو سوال اطلاعات زیادی دربارهی فضای خانوادگی، تشویقها، تحسینها، تنبیهها و سرزنشها میدهد.
(شما به این دو سوال فکر کنید؛ آیا ارتباطی بین پاسخها و الگوهای رفتاری/فکری/احساسی فعلیتان میبینید؟)
دکتر پرستوامیری
@engaarr
@engaarr
@engaarr
در خانوادهی شما
چه کسی و با چه معیاری موفق محسوب میشود؟
و چه کسی و با چه معیاری شکستخورده؟
این دو سوال اطلاعات زیادی دربارهی فضای خانوادگی، تشویقها، تحسینها، تنبیهها و سرزنشها میدهد.
(شما به این دو سوال فکر کنید؛ آیا ارتباطی بین پاسخها و الگوهای رفتاری/فکری/احساسی فعلیتان میبینید؟)
دکتر پرستوامیری
@engaarr
@engaarr
@engaarr
آدمها با دو روش ناسالم از خودشان دربرابر دردهای روانی/عاطفیِ روابط محافظت میکنند؛
بعضیها دکمهی احساساتشان را خاموش میکنند! از دیگران دور میشوند؛ هیچ کمکی را قبول نمیکنند؛ از هر موقعیت عاطفی و احساسی فرار میکنند؛ بیش از حد مستقلاند و مانند یک ربات عمل میکنند.
این افراد اغلب از احساس پوچی و ملال، احساس خالی بودن، و علائم جسمی شکایت دارند.
گروه دوم، تلاش میکنند فعالانه با هیجانات منفی مقابله کنند؛ آنها به فعالیتهایی مثل مصرف مواد و الکل، پرخوری، سکس زیاد، کار زیاد، ورزش زیاد، قمار، بازیهای کامپیوتری، تماشای بیش از حد فیلم و سریال و خیالپردازی بیش از اندازه، روی میآورند.
این رفتارها در لحظه باعث ایجاد تسکین یا حواسپرتی میشوند اما در دراز مدت کار را بدتر میکنند.
دکتر پرستوامیری
@engaarr
@engaarr
@engaarr
(شما از کدام گروه هستید؟ یکی از این دو یا روشهای سالمتری دارید؟)
بعضیها دکمهی احساساتشان را خاموش میکنند! از دیگران دور میشوند؛ هیچ کمکی را قبول نمیکنند؛ از هر موقعیت عاطفی و احساسی فرار میکنند؛ بیش از حد مستقلاند و مانند یک ربات عمل میکنند.
این افراد اغلب از احساس پوچی و ملال، احساس خالی بودن، و علائم جسمی شکایت دارند.
گروه دوم، تلاش میکنند فعالانه با هیجانات منفی مقابله کنند؛ آنها به فعالیتهایی مثل مصرف مواد و الکل، پرخوری، سکس زیاد، کار زیاد، ورزش زیاد، قمار، بازیهای کامپیوتری، تماشای بیش از حد فیلم و سریال و خیالپردازی بیش از اندازه، روی میآورند.
این رفتارها در لحظه باعث ایجاد تسکین یا حواسپرتی میشوند اما در دراز مدت کار را بدتر میکنند.
دکتر پرستوامیری
@engaarr
@engaarr
@engaarr
(شما از کدام گروه هستید؟ یکی از این دو یا روشهای سالمتری دارید؟)
میدانم
شمس لنگرودی
@engaarr
میدانم شامهای زیادی در پیش است
میدانم داغهای زیادی خاموش است
میدانم رودها و صداها خشکیـده است
میدانم، برفهای گرانی باریده است
اما ...
صبحهای عجیب و رودهای غریب و آفتاب نجیـبـی در راه است
میدانم میدانم
میدانم، قفلهای گرانی میسازند
میدانم، رنجهای من و تو همسازند
میدانم، خارهای زیادی در راهاند
اما ...
دستهای نجیب و راههای عجیب و کلیدهای غریبی در راه است
میدانم، میدانم ...
میدانم شامهای زیادی در پیش است
هر شب تانکهای سیاهی می آیند
هرشب خوابهای عجیبی میبیـنند
هر شب بالهای غریبی میکوبند
اما ...
در آتش فردا
@engaarr
ملودی، شعر و صدا:
شمس لنگرودی
تنظیم ارکستر: محمد فرمانیان
میدانم شامهای زیادی در پیش است
میدانم داغهای زیادی خاموش است
میدانم رودها و صداها خشکیـده است
میدانم، برفهای گرانی باریده است
اما ...
صبحهای عجیب و رودهای غریب و آفتاب نجیـبـی در راه است
میدانم میدانم
میدانم، قفلهای گرانی میسازند
میدانم، رنجهای من و تو همسازند
میدانم، خارهای زیادی در راهاند
اما ...
دستهای نجیب و راههای عجیب و کلیدهای غریبی در راه است
میدانم، میدانم ...
میدانم شامهای زیادی در پیش است
هر شب تانکهای سیاهی می آیند
هرشب خوابهای عجیبی میبیـنند
هر شب بالهای غریبی میکوبند
اما ...
در آتش فردا
@engaarr
ملودی، شعر و صدا:
شمس لنگرودی
تنظیم ارکستر: محمد فرمانیان
@engaarr
دوستان من در حال حاضر، اصلا در حوزههای کودک، مشاوره درسی، اعتیاد و مشکلات جنسی کار نمیکنم؛ از تبلیغاتی که سایتهای مختلف میکنند و چیزهایی که با اسم من مینویسند هم اطلاعی ندارم. احتمالا زیر اسم همه روانشناسها یک سری کلیدواژهی ثابت رو مینویسند و مراجعان رو به اشتباه میندازند.
حوزههایی که من کار میکنم
درمان شناختی/رفتاری و طرحوارهدرمانی:
اختلالات افسردگی، اضطرابی، وسواس، اختلالات شخصیت، شکست عاطفی، کمالگرایی و اهمالکاری، و به صورت محدود زوجدرمانی.
دکتر پرستو امیری
متخصص روانشناسی بالینی سلامت
دوستان من در حال حاضر، اصلا در حوزههای کودک، مشاوره درسی، اعتیاد و مشکلات جنسی کار نمیکنم؛ از تبلیغاتی که سایتهای مختلف میکنند و چیزهایی که با اسم من مینویسند هم اطلاعی ندارم. احتمالا زیر اسم همه روانشناسها یک سری کلیدواژهی ثابت رو مینویسند و مراجعان رو به اشتباه میندازند.
حوزههایی که من کار میکنم
درمان شناختی/رفتاری و طرحوارهدرمانی:
اختلالات افسردگی، اضطرابی، وسواس، اختلالات شخصیت، شکست عاطفی، کمالگرایی و اهمالکاری، و به صورت محدود زوجدرمانی.
دکتر پرستو امیری
متخصص روانشناسی بالینی سلامت
.
این روزها مغز ما مدام در حال دریافت و پردازش اطلاعات تهدید و خطر است و در نتیجه، ذهن و بدنمان را در حالت "آمادهباش" قرار میدهد.
خستگی جسمی،
احساس کرختی،
افسردگی و فرسودگی روانی،
مشکل در توجه و تمرکز،
اختلال در سیستم گوارش،
دردهای ماهیچهای،
اختلال در خواب،
از پیامدهای این حالتِ مزمنِ "آمادهباش" است.
برای مراقبت از خودتان:
بپذیرید که تجربهی این حالتها در این شرایط طبیعیست.
رفتارهای موثر و همراستا (هرچند کوچک) با ارزشهایتان انجام دهید (هیچ فضیلتی در پیگیری و جمعآوریِ صرف اطلاعات و اخبار نیست، مگر آنکه به عمل موثر تبدیل شود).
معاشرت کنید، درد دل کنید، با دیگران در مورد حال و احوالتان صحبت کنید.
فعالیت بدنیتان را افزایش دهید و سعی کنید سالمتر غذا بخورید.
برای ساعاتی از اخبار و اطلاعات فاصله بگیرید تا ذهن و بدنتان دوباره خودش را ترمیم و تجهیز کند.
به یاد داشته باشید ما باید دوام بیاوریم.
که میگوید « مایوس نباش » ؟
من امیدم را در یاس یافتم
مهتابم را در شب
عشقم را در سالِ بد یافتم
و هنگامی که داشتم خاکستر میشدم
گـُر گرفتم …*
دکتر پرستوامیری
@engaarr
@engaarr
*احمدشاملو
این روزها مغز ما مدام در حال دریافت و پردازش اطلاعات تهدید و خطر است و در نتیجه، ذهن و بدنمان را در حالت "آمادهباش" قرار میدهد.
خستگی جسمی،
احساس کرختی،
افسردگی و فرسودگی روانی،
مشکل در توجه و تمرکز،
اختلال در سیستم گوارش،
دردهای ماهیچهای،
اختلال در خواب،
از پیامدهای این حالتِ مزمنِ "آمادهباش" است.
برای مراقبت از خودتان:
بپذیرید که تجربهی این حالتها در این شرایط طبیعیست.
رفتارهای موثر و همراستا (هرچند کوچک) با ارزشهایتان انجام دهید (هیچ فضیلتی در پیگیری و جمعآوریِ صرف اطلاعات و اخبار نیست، مگر آنکه به عمل موثر تبدیل شود).
معاشرت کنید، درد دل کنید، با دیگران در مورد حال و احوالتان صحبت کنید.
فعالیت بدنیتان را افزایش دهید و سعی کنید سالمتر غذا بخورید.
برای ساعاتی از اخبار و اطلاعات فاصله بگیرید تا ذهن و بدنتان دوباره خودش را ترمیم و تجهیز کند.
به یاد داشته باشید ما باید دوام بیاوریم.
که میگوید « مایوس نباش » ؟
من امیدم را در یاس یافتم
مهتابم را در شب
عشقم را در سالِ بد یافتم
و هنگامی که داشتم خاکستر میشدم
گـُر گرفتم …*
دکتر پرستوامیری
@engaarr
@engaarr
*احمدشاملو