“همیشه به نظرم میرسد اگر آنجایی که هستم نباشم حالم بهتر میشود و این مسئله جابه جا شدن موضوعیست که مادامالعمر روح مرا به خود مشغول میدارد.” شاید به همین خاطر بود که بعدها فهمیدم مقصد محملی بیش نیست؛ تنها مهم، رفتن و دور شدن است..
شبدر
شبدر
همیشه یک نفر برای تکیه کردن هست، یا یک جفت دست قوی برای کسانی که هیچچیز ندارند.
" در جستجوی آبیها - لوئیس لوری "
" در جستجوی آبیها - لوئیس لوری "
بعضی روزا دلم میخواد بچگیمو بنشونم جلوم
و باهاش حرف بزنم
بهش بگم اینقدر واسه بزرگ شدن جلو جلو
ذوق نکنه
بزرگ شدن ترسناکه
بزرگ تر که میشی انگار داری تو باتلاق زندگی
غرق میشی و هرچی دستو پا میزنی فایده نداره
غرق میشی و غرق میشی
و باهاش حرف بزنم
بهش بگم اینقدر واسه بزرگ شدن جلو جلو
ذوق نکنه
بزرگ شدن ترسناکه
بزرگ تر که میشی انگار داری تو باتلاق زندگی
غرق میشی و هرچی دستو پا میزنی فایده نداره
غرق میشی و غرق میشی
توخیلی زیبایی
نه فقط بخاطر چهرت!
بخاطر قلب بزرگ و مهربونت، بخاطر تکیه گاه بودنت، بخاطر سنگ صبور بودنت، بخاطر لبخندهای دلنشینت، بخاطر امنیت و اهمیتی که به اطرافیانت میدی. با وجود تو زندگی خیلی قشنگ تره...
نه فقط بخاطر چهرت!
بخاطر قلب بزرگ و مهربونت، بخاطر تکیه گاه بودنت، بخاطر سنگ صبور بودنت، بخاطر لبخندهای دلنشینت، بخاطر امنیت و اهمیتی که به اطرافیانت میدی. با وجود تو زندگی خیلی قشنگ تره...
راستش وقتی میخوام از تو بنویسم باید بگم که تو برام:
شبیهِ یه جعبه نون خامه ی بزرگ..
شبیهِ یه رنگ زرد قشنگ که روح آدمو زنده میکنه..
شبیهِ آخرین تیکه ی پیتزا...
شبیهِ خنکی هوای جنگلای شمال..
شبیهِ حسِ آخرین زنگ مدرسه..
شبیهِ وسطِ هندونه..
شبیهِ حسِ قدم زدن روی ماسه های ساحل..
شبیهِ بویِ خاک بارون زده..
شبیهِ قرمزی توت فرنگی..
شبیهِ چیزایی که هیچوقت حس خوبشون کم نمیشه!
شبیهِ یه جعبه نون خامه ی بزرگ..
شبیهِ یه رنگ زرد قشنگ که روح آدمو زنده میکنه..
شبیهِ آخرین تیکه ی پیتزا...
شبیهِ خنکی هوای جنگلای شمال..
شبیهِ حسِ آخرین زنگ مدرسه..
شبیهِ وسطِ هندونه..
شبیهِ حسِ قدم زدن روی ماسه های ساحل..
شبیهِ بویِ خاک بارون زده..
شبیهِ قرمزی توت فرنگی..
شبیهِ چیزایی که هیچوقت حس خوبشون کم نمیشه!
سوفیا: هاول بیا فرار کنیم، باهاشون نجنگ.
هاول: متاسفم، به اندازه کافی فرار کردم سوفیا، حالا چیزی دارم که باید ازش محافظت کنم و اون تویی.
"قسمتی از دیالوگ قعلهی متحرک هاول"
هاول: متاسفم، به اندازه کافی فرار کردم سوفیا، حالا چیزی دارم که باید ازش محافظت کنم و اون تویی.
"قسمتی از دیالوگ قعلهی متحرک هاول"
میخوام قشنگ ترین توصیف از کیوت ترین چیزای دنیارو راجب تو بکنم، میدونی اینه که تو برام مثلِ اهنگی هستی که هر وقت بهش گوش میدم حالم خوب میشه، مثلِ میوه های خوشمزهی تابستون، مثلِ شب بیداری از ذوق مسافرت فردا، مثلِ هیجانِ اولین قرار با یه ادم مهم، مثلِ قشنگیه لباسای رنگی رنگی، مثلِ یه نوشیدنی خنک وسط گرمای تابستون، مثلِ یه حس ترو تازه ی رسیدن به هدف مثلِ چیزی که هیچوقت نداشتی :))
میخواهمت؛
نمیدانم که بودم،
که خواهم بود و چه میشوم!
اما میخواهمت تا نهایت ویرانی...
- فاضل نظری.
نمیدانم که بودم،
که خواهم بود و چه میشوم!
اما میخواهمت تا نهایت ویرانی...
- فاضل نظری.
ما آدمهای احمقی نبودیم، ساده بودیم
و از روی سادگی به احمقها اجازه دادیم
تا در زندگیمان دخالت کنند!
- ارنستو چگوارا
و از روی سادگی به احمقها اجازه دادیم
تا در زندگیمان دخالت کنند!
- ارنستو چگوارا
کاش بودی، آلبرتینا.
کاش الان اینجا بودی و مقابل حرارت ذغالی که مرا گرم میکند، مینشستی، کاش با آن چشمهای غمزدهات، و با سکوتت که مورد پسند من است، اینجا بودی.
بیا یا لااقل به من فکر کن.
"نامه از پابلو نرودا به آلبرتینا رزا"
کاش الان اینجا بودی و مقابل حرارت ذغالی که مرا گرم میکند، مینشستی، کاش با آن چشمهای غمزدهات، و با سکوتت که مورد پسند من است، اینجا بودی.
بیا یا لااقل به من فکر کن.
"نامه از پابلو نرودا به آلبرتینا رزا"
دردی در اعماق قلبش احساس میکرد که همچون سنگریزهای در کفشش او را آزار میداد.
" صد سال تنهایی - گابریل گارسیا مارکز "
" صد سال تنهایی - گابریل گارسیا مارکز "
من تشنه ام
هزاران نوشیدنی وجود داره
تشنگی منو آب برطرف میکنه.
من انسانم
هزاران انسان وجود داره
من فقط باتو تکمیل میشم .
هزاران نوشیدنی وجود داره
تشنگی منو آب برطرف میکنه.
من انسانم
هزاران انسان وجود داره
من فقط باتو تکمیل میشم .
تو فقط باش نبودن هیچکس به چشم نمیاد
تو باهام مهربون باش نامهربونی هیچکس به چشم نمیاد
تو کنارم باش دردامو از یاد میبرم
تو بگو دوسم داری حتی اگه کل دنیا حسشون تنفر باشه نسبت بهم باز هم مهم نیست
تو حواست به من باشه مهم نیست اگه کسی حواسش بهم نباشه
تو بمون کنارم و یه خنده از ته قلب رو مهمونِ لبام کن
ببین تو بمون کنارم حتی اگه بد باشی هم مهم نیست فقط بزار با تو بودن رو برای همیشه لمس کنم.
تو باهام مهربون باش نامهربونی هیچکس به چشم نمیاد
تو کنارم باش دردامو از یاد میبرم
تو بگو دوسم داری حتی اگه کل دنیا حسشون تنفر باشه نسبت بهم باز هم مهم نیست
تو حواست به من باشه مهم نیست اگه کسی حواسش بهم نباشه
تو بمون کنارم و یه خنده از ته قلب رو مهمونِ لبام کن
ببین تو بمون کنارم حتی اگه بد باشی هم مهم نیست فقط بزار با تو بودن رو برای همیشه لمس کنم.
کاترین هیچوقت تسلیم نشو؛
خیلی چیزها رو در درونت داری و
نجیب ترینشون، احساسِ خوشبختیه.
فقط منتظر مردی نباش که باهات کنار بیاد
این اشتباهیه که خیلی از زن ها دچارش میشن
تو خودت خوشبختی رو پیدا کن.
"مرگ خوش - آلبر کامو"
خیلی چیزها رو در درونت داری و
نجیب ترینشون، احساسِ خوشبختیه.
فقط منتظر مردی نباش که باهات کنار بیاد
این اشتباهیه که خیلی از زن ها دچارش میشن
تو خودت خوشبختی رو پیدا کن.
"مرگ خوش - آلبر کامو"
نمیدانم چرا تحمل جمعیت را ندارم.
چرا تحمل زندگی فامیلی را ندارم.
من آنقدر به تنهایی خودم عادت کردهام که در هر حالت دیگری خودم را بلافاصله تحت فشار و مظلوم حس میکنم.
• نامه به ابراهیم گلستان / فروغ فرخزاد
چرا تحمل زندگی فامیلی را ندارم.
من آنقدر به تنهایی خودم عادت کردهام که در هر حالت دیگری خودم را بلافاصله تحت فشار و مظلوم حس میکنم.
• نامه به ابراهیم گلستان / فروغ فرخزاد
ارتباط با آدم اشتباه اینجوریه که به نحوی یه عیب و ایرادی روت میذاره، حتی حستو نسبت به چیزایی که دوسشون داری منفی میکنه و گُه میزنه به اعتماد به نفست، انقدری که بعد از یه مدت وقتی یکی ازت تعریف میکنه فکر میکنی داره دستت میندازه.
تو فیلم The walking dead یه جملهای بود که میگفت:
«شاید اون کسی که داره میره من باشم؛ ولی این تو هستی که منو تنها گذاشتی..!»
و چقدر درست میگفت!
دوست داشتنهای عمیق ما هیچوقت تموم نشدن، فقط ما مجبور به رها کردن شدیم :)
«شاید اون کسی که داره میره من باشم؛ ولی این تو هستی که منو تنها گذاشتی..!»
و چقدر درست میگفت!
دوست داشتنهای عمیق ما هیچوقت تموم نشدن، فقط ما مجبور به رها کردن شدیم :)