با این حال من تو را دوست داشتم:
من تو را در آغوش نمیگیرم
و همیشه تو را نمیبینم
دوستت داشتم چون برایت نوشتم
برایت خواندم و برایت خندیدم
و برای شما تغییر کرد
دوستت داشتم و تو دوری..!
- نزار قبانی
من تو را در آغوش نمیگیرم
و همیشه تو را نمیبینم
دوستت داشتم چون برایت نوشتم
برایت خواندم و برایت خندیدم
و برای شما تغییر کرد
دوستت داشتم و تو دوری..!
- نزار قبانی
یه جایی، توو یه مستند از چالز بوکوفسکی میپرسن تعریفت از عشق چیه؟
میگه: «عشق مث اون حالیه ک صبح از خواب پا میشی و همه جارو مه گرفته. قبل از این که خورشید طلوع کنه، زمان کوتاهیه و بعد نابود میشه.»
عشق فقط یه مهِ که با اولین پرتو از واقعیت از بین میره.
میگه: «عشق مث اون حالیه ک صبح از خواب پا میشی و همه جارو مه گرفته. قبل از این که خورشید طلوع کنه، زمان کوتاهیه و بعد نابود میشه.»
عشق فقط یه مهِ که با اولین پرتو از واقعیت از بین میره.
«من میتوانم با تنهایی خودم کنار بیایم چون هیچوقت تنها نیستم، ظاهراً تنها هستم ولی در تنهایی به شدت شلوغ خودم زندگی میکنم.»
- تنهایی پرهیاهو؛ بهومیل هرابال.
- تنهایی پرهیاهو؛ بهومیل هرابال.
حالا که رفتی برو
بر نگرد
به این فکر نکن من اینجا بودم
دقیقا پشت سرت
منتظر بودم برگردی نگام کنی
منتظر بودم بگی میخوام بمونم.
اما خب
نگفتی
یعنی نمیخواستی بگی
یعنی نمیخواستی اینجا باشی
عیبی نداره، درک میکنم،نمیشه کسیو به زور خواست.
ولی وقتی رفتی برو، یجوری برو که حتی رفتنتم یادم بره.
بر نگرد
به این فکر نکن من اینجا بودم
دقیقا پشت سرت
منتظر بودم برگردی نگام کنی
منتظر بودم بگی میخوام بمونم.
اما خب
نگفتی
یعنی نمیخواستی بگی
یعنی نمیخواستی اینجا باشی
عیبی نداره، درک میکنم،نمیشه کسیو به زور خواست.
ولی وقتی رفتی برو، یجوری برو که حتی رفتنتم یادم بره.
«همچنان بهار است، بهار پایدار. ولی در دلم همچنان خزان است. نمیتوانم بر افسردگی و پریشانی روحی خودم غلبه کنم، نمیتوانم زمام درونم را به دست بگیرم و خودم را راه ببرم، سکندری میخورم و روحم مثل آبی در ظرفی شکسته میریزد و پخش میشود... نمیتوانم خود را از زیر بمباران حوادث روز کنار بکشم، نفسی تازه کنم و به کار خودم بپردازم.»
- روزها در راه؛ شاهرخ مسکوب.
- روزها در راه؛ شاهرخ مسکوب.
“همیشه به نظرم میرسد اگر آنجایی که هستم نباشم حالم بهتر میشود و این مسئله جابه جا شدن موضوعیست که مادامالعمر روح مرا به خود مشغول میدارد.” شاید به همین خاطر بود که بعدها فهمیدم مقصد محملی بیش نیست؛ تنها مهم، رفتن و دور شدن است..
شبدر
شبدر
همیشه یک نفر برای تکیه کردن هست، یا یک جفت دست قوی برای کسانی که هیچچیز ندارند.
" در جستجوی آبیها - لوئیس لوری "
" در جستجوی آبیها - لوئیس لوری "
بعضی روزا دلم میخواد بچگیمو بنشونم جلوم
و باهاش حرف بزنم
بهش بگم اینقدر واسه بزرگ شدن جلو جلو
ذوق نکنه
بزرگ شدن ترسناکه
بزرگ تر که میشی انگار داری تو باتلاق زندگی
غرق میشی و هرچی دستو پا میزنی فایده نداره
غرق میشی و غرق میشی
و باهاش حرف بزنم
بهش بگم اینقدر واسه بزرگ شدن جلو جلو
ذوق نکنه
بزرگ شدن ترسناکه
بزرگ تر که میشی انگار داری تو باتلاق زندگی
غرق میشی و هرچی دستو پا میزنی فایده نداره
غرق میشی و غرق میشی
توخیلی زیبایی
نه فقط بخاطر چهرت!
بخاطر قلب بزرگ و مهربونت، بخاطر تکیه گاه بودنت، بخاطر سنگ صبور بودنت، بخاطر لبخندهای دلنشینت، بخاطر امنیت و اهمیتی که به اطرافیانت میدی. با وجود تو زندگی خیلی قشنگ تره...
نه فقط بخاطر چهرت!
بخاطر قلب بزرگ و مهربونت، بخاطر تکیه گاه بودنت، بخاطر سنگ صبور بودنت، بخاطر لبخندهای دلنشینت، بخاطر امنیت و اهمیتی که به اطرافیانت میدی. با وجود تو زندگی خیلی قشنگ تره...
راستش وقتی میخوام از تو بنویسم باید بگم که تو برام:
شبیهِ یه جعبه نون خامه ی بزرگ..
شبیهِ یه رنگ زرد قشنگ که روح آدمو زنده میکنه..
شبیهِ آخرین تیکه ی پیتزا...
شبیهِ خنکی هوای جنگلای شمال..
شبیهِ حسِ آخرین زنگ مدرسه..
شبیهِ وسطِ هندونه..
شبیهِ حسِ قدم زدن روی ماسه های ساحل..
شبیهِ بویِ خاک بارون زده..
شبیهِ قرمزی توت فرنگی..
شبیهِ چیزایی که هیچوقت حس خوبشون کم نمیشه!
شبیهِ یه جعبه نون خامه ی بزرگ..
شبیهِ یه رنگ زرد قشنگ که روح آدمو زنده میکنه..
شبیهِ آخرین تیکه ی پیتزا...
شبیهِ خنکی هوای جنگلای شمال..
شبیهِ حسِ آخرین زنگ مدرسه..
شبیهِ وسطِ هندونه..
شبیهِ حسِ قدم زدن روی ماسه های ساحل..
شبیهِ بویِ خاک بارون زده..
شبیهِ قرمزی توت فرنگی..
شبیهِ چیزایی که هیچوقت حس خوبشون کم نمیشه!
سوفیا: هاول بیا فرار کنیم، باهاشون نجنگ.
هاول: متاسفم، به اندازه کافی فرار کردم سوفیا، حالا چیزی دارم که باید ازش محافظت کنم و اون تویی.
"قسمتی از دیالوگ قعلهی متحرک هاول"
هاول: متاسفم، به اندازه کافی فرار کردم سوفیا، حالا چیزی دارم که باید ازش محافظت کنم و اون تویی.
"قسمتی از دیالوگ قعلهی متحرک هاول"
میخوام قشنگ ترین توصیف از کیوت ترین چیزای دنیارو راجب تو بکنم، میدونی اینه که تو برام مثلِ اهنگی هستی که هر وقت بهش گوش میدم حالم خوب میشه، مثلِ میوه های خوشمزهی تابستون، مثلِ شب بیداری از ذوق مسافرت فردا، مثلِ هیجانِ اولین قرار با یه ادم مهم، مثلِ قشنگیه لباسای رنگی رنگی، مثلِ یه نوشیدنی خنک وسط گرمای تابستون، مثلِ یه حس ترو تازه ی رسیدن به هدف مثلِ چیزی که هیچوقت نداشتی :))
میخواهمت؛
نمیدانم که بودم،
که خواهم بود و چه میشوم!
اما میخواهمت تا نهایت ویرانی...
- فاضل نظری.
نمیدانم که بودم،
که خواهم بود و چه میشوم!
اما میخواهمت تا نهایت ویرانی...
- فاضل نظری.
ما آدمهای احمقی نبودیم، ساده بودیم
و از روی سادگی به احمقها اجازه دادیم
تا در زندگیمان دخالت کنند!
- ارنستو چگوارا
و از روی سادگی به احمقها اجازه دادیم
تا در زندگیمان دخالت کنند!
- ارنستو چگوارا
کاش بودی، آلبرتینا.
کاش الان اینجا بودی و مقابل حرارت ذغالی که مرا گرم میکند، مینشستی، کاش با آن چشمهای غمزدهات، و با سکوتت که مورد پسند من است، اینجا بودی.
بیا یا لااقل به من فکر کن.
"نامه از پابلو نرودا به آلبرتینا رزا"
کاش الان اینجا بودی و مقابل حرارت ذغالی که مرا گرم میکند، مینشستی، کاش با آن چشمهای غمزدهات، و با سکوتت که مورد پسند من است، اینجا بودی.
بیا یا لااقل به من فکر کن.
"نامه از پابلو نرودا به آلبرتینا رزا"
دردی در اعماق قلبش احساس میکرد که همچون سنگریزهای در کفشش او را آزار میداد.
" صد سال تنهایی - گابریل گارسیا مارکز "
" صد سال تنهایی - گابریل گارسیا مارکز "
من تشنه ام
هزاران نوشیدنی وجود داره
تشنگی منو آب برطرف میکنه.
من انسانم
هزاران انسان وجود داره
من فقط باتو تکمیل میشم .
هزاران نوشیدنی وجود داره
تشنگی منو آب برطرف میکنه.
من انسانم
هزاران انسان وجود داره
من فقط باتو تکمیل میشم .
تو فقط باش نبودن هیچکس به چشم نمیاد
تو باهام مهربون باش نامهربونی هیچکس به چشم نمیاد
تو کنارم باش دردامو از یاد میبرم
تو بگو دوسم داری حتی اگه کل دنیا حسشون تنفر باشه نسبت بهم باز هم مهم نیست
تو حواست به من باشه مهم نیست اگه کسی حواسش بهم نباشه
تو بمون کنارم و یه خنده از ته قلب رو مهمونِ لبام کن
ببین تو بمون کنارم حتی اگه بد باشی هم مهم نیست فقط بزار با تو بودن رو برای همیشه لمس کنم.
تو باهام مهربون باش نامهربونی هیچکس به چشم نمیاد
تو کنارم باش دردامو از یاد میبرم
تو بگو دوسم داری حتی اگه کل دنیا حسشون تنفر باشه نسبت بهم باز هم مهم نیست
تو حواست به من باشه مهم نیست اگه کسی حواسش بهم نباشه
تو بمون کنارم و یه خنده از ته قلب رو مهمونِ لبام کن
ببین تو بمون کنارم حتی اگه بد باشی هم مهم نیست فقط بزار با تو بودن رو برای همیشه لمس کنم.