چقدر گذشتیم؛ بخشیدیم، چقدر نادیده گرفتیم، چقدر گفتیم حالا یه اشتباهی کرد، سخت نگیر... چقدر گاهی کوچیک شدیم؛ حتی چقدر گاهی بیش از حد مهربون بودیم؛ چقدر قهر کردن رفتن و رفتیم برشون گردونیم، چقدر دلمونو شکوندن و بخاطر اینکه دوستشون داشتیم، چشم رو کاراشون بستیم؛ چقدر گریه کردیم، ناراحت شدیم، شکستیم، نابود شدیم و چیزی به طرف مقابلمون نفهموندیم که مبادا اونم مثل ما بشکنه، آسیب ببینه، گریه کنه و یا حتی دقیقهای دلش بگیره؛ صرفاً بخاطرِ اینکه خیلی دوستش داشتیم! همهی این کارا رو کردیم تا نگهشون داریم که بعداً شرمندهی دلمون نشیم، ولی همه جوره شرمندهی عقلمون شدیم!
𝐍𝐨𝐬𝐭𝐚𝐥𝐠𝐢𝐚 𝐢𝐬 𝐚𝐥𝐰𝐚𝐲𝐬 𝐟𝐨𝐫 𝐭𝐡𝐞 𝐚𝐛𝐬𝐞𝐧𝐜𝐞 𝐨𝐟 𝐬𝐨𝐦𝐞𝐨𝐧𝐞, 𝐬𝐨𝐦𝐭𝐢𝐦𝐞𝐬 𝐟𝐨𝐫 𝐛𝐞𝐢𝐧𝐠 𝐬𝐨𝐦𝐞𝐨𝐧𝐞 𝐰𝐡𝐨 𝐝𝐨𝐞𝐬 𝐧𝐨𝐭 𝐜𝐚𝐫𝐞 𝐚𝐛𝐨𝐮𝐭 𝐲𝐨𝐮.
همیشه دلتنگی به خاطر نبود کسی نیست، گاهی به خاطر بودن کسی است که حواسش به تو نیست.
- ونسا دیفن باخ
همیشه دلتنگی به خاطر نبود کسی نیست، گاهی به خاطر بودن کسی است که حواسش به تو نیست.
- ونسا دیفن باخ
من میشم اون بوسه ای که رو اشکات میخوابه
من میشم اون لبخندی که کنار لبت میشینه
من میشم اون بادی که تو موهات میرقصه
من میشم اون خواب قشنگی که یادت میمونه
من میشم آغوشی که دردات فراموشت بشن
من میشم یه پناهگاه واسه تو تا یادت نره که هنوز زنده ای
یادت نره من اینجام و تا وقتی که من اینجام از هیچی نترس.
من میشم اون لبخندی که کنار لبت میشینه
من میشم اون بادی که تو موهات میرقصه
من میشم اون خواب قشنگی که یادت میمونه
من میشم آغوشی که دردات فراموشت بشن
من میشم یه پناهگاه واسه تو تا یادت نره که هنوز زنده ای
یادت نره من اینجام و تا وقتی که من اینجام از هیچی نترس.
اگر میتوانستم
از آسمان و سقفِ اتاقم عذرخواهی میکردم
بابت همهی شبهایی که به آنها خیره شدم
و چیزهایی را به یاد آوردم که باید فراموش میکردم ...!
- ماکسول دیاوه
از آسمان و سقفِ اتاقم عذرخواهی میکردم
بابت همهی شبهایی که به آنها خیره شدم
و چیزهایی را به یاد آوردم که باید فراموش میکردم ...!
- ماکسول دیاوه
چطور رابطه لانگ دیستنس [ از راه دور ] رو حفظ کنیم؟
1- توی چت منظور شما به درستی انتقال پیدا نمیکنه پس زیاد چت نکنید.
2- از یکدیگر بی خبر نمانید و حتما در طول روز با یکدیگر تماس داشته باشید.
3- فعالیت مشترک مثل بازی آنلاین یا فیلم مشترک دیدن داشته باشید.
4- فاصله شما را حساس تر میکند پس اشتباهات خود در رابطه را به حداقل برسانید.
5- خواسته ها و انتظارات خود را بصورت واضح بیان کنید.
6- رفتارهای کنترلگری زیاد نداشته باشید. ( کجا رفتی؛ با کی رفتی و .. )
1- توی چت منظور شما به درستی انتقال پیدا نمیکنه پس زیاد چت نکنید.
2- از یکدیگر بی خبر نمانید و حتما در طول روز با یکدیگر تماس داشته باشید.
3- فعالیت مشترک مثل بازی آنلاین یا فیلم مشترک دیدن داشته باشید.
4- فاصله شما را حساس تر میکند پس اشتباهات خود در رابطه را به حداقل برسانید.
5- خواسته ها و انتظارات خود را بصورت واضح بیان کنید.
6- رفتارهای کنترلگری زیاد نداشته باشید. ( کجا رفتی؛ با کی رفتی و .. )
چقدر سخته دوست داشتنِ کسی از دور!
اینکه نتونی کسی که دوسش داریو محکم توی بغلت فشار بدی، نتونی هروقت که دلت خواست کنارت داشته باشیش،
نتونی کُل خیابونارو باهاش قدم بزنی، بوسیدَنِش در حد خواستن باشه یا اینکه بدونی قرار نیست هیچوقت دستاتو به موهاش عادت بدی،
اینکه نشه لباساتو تنش کنی، ذوق کردنشو از نزدیک نبینی یا نتونی نوشیدنی مورد علاقتو مهمونش کنی،
اخرشم دلمون مچاله میشه از این دوری، این آدمیزاد گاهی که میشه حسرتِ متحرکه...
اینکه نتونی کسی که دوسش داریو محکم توی بغلت فشار بدی، نتونی هروقت که دلت خواست کنارت داشته باشیش،
نتونی کُل خیابونارو باهاش قدم بزنی، بوسیدَنِش در حد خواستن باشه یا اینکه بدونی قرار نیست هیچوقت دستاتو به موهاش عادت بدی،
اینکه نشه لباساتو تنش کنی، ذوق کردنشو از نزدیک نبینی یا نتونی نوشیدنی مورد علاقتو مهمونش کنی،
اخرشم دلمون مچاله میشه از این دوری، این آدمیزاد گاهی که میشه حسرتِ متحرکه...
اگر ندانیم که میمیریم طعم زنده بودن را نمیتوانیم بچشیم و بدون دریافت شگفتی شگرف زندگی، تصور مرگ نیز ناممکن است.
روزی که پزشک به مادربزرگش خبر داد که بیماریاش لاعلاج است چیزی بدین مضمون بر زبان آورد: «تا این لحظه نفهمیده بودم زندگی چه زیباست.»
تاثرآور نیست که آدم باید بیمار شود تا بفهمد زنده بودن چه نعمتی است؟
دنیای سوفی – یوستین گردر
روزی که پزشک به مادربزرگش خبر داد که بیماریاش لاعلاج است چیزی بدین مضمون بر زبان آورد: «تا این لحظه نفهمیده بودم زندگی چه زیباست.»
تاثرآور نیست که آدم باید بیمار شود تا بفهمد زنده بودن چه نعمتی است؟
دنیای سوفی – یوستین گردر
هیچوقت جواب قطعی را پیدا نخواهیم کرد. هیچوقت خیالمان کاملا راحت نخواهد شد.
به قول گوردون آلپورت «یقینی نصفه و نیمه و شهامتی تمام و کمال» برای زندگی کافی است.
خود را نباید معطل اطمینان کرد.
باید شک را در آغوش گرفت و شجاعانه زندگی کرد.
به قول گوردون آلپورت «یقینی نصفه و نیمه و شهامتی تمام و کمال» برای زندگی کافی است.
خود را نباید معطل اطمینان کرد.
باید شک را در آغوش گرفت و شجاعانه زندگی کرد.
تو خیلی چیزا رو نمیدونی...!
تو نمیدونی چقدر یواشکی نگات کردم
تو نمیدونی حتی چقدر اخلاقای بدت واسم قشنگ بودن
تو نمیدونی چقدر شبا قبل خواب بهت فکر کردم
تو نمیدونی چقدر وقتی ازم دور بودی نگرانت میشدم
تو نمیدونی چقدر دوست داشتنت تو قلبم ریشه کرده
تو نمیدونی چقدر عزیز ترینی برام...
تو خیلی چیزا رو نمیدونی و احتمالا هیچوقتم قرار نیست بدونی.
تو نمیدونی چقدر یواشکی نگات کردم
تو نمیدونی حتی چقدر اخلاقای بدت واسم قشنگ بودن
تو نمیدونی چقدر شبا قبل خواب بهت فکر کردم
تو نمیدونی چقدر وقتی ازم دور بودی نگرانت میشدم
تو نمیدونی چقدر دوست داشتنت تو قلبم ریشه کرده
تو نمیدونی چقدر عزیز ترینی برام...
تو خیلی چیزا رو نمیدونی و احتمالا هیچوقتم قرار نیست بدونی.
اونجایی که قوی تر از بهونههات بودی، اونجایی که باورت نکردن و بازهم ادامه دادی، اونجایی که تلاش میکردی و هیچکس تورو نمیدید، اونجایی که حرفهای پشت سرت رو میشنیدی و سکوت میکردی، دقیقا همون روزها داشتی رشد میکردی، ممنونِ خودت باش بابتِ کسی که اینروزها هستی.
ادامه بده. حتی اگه هیچ کس حواسش به زانوهای خسته و زخمی تو نبود. حتی اگه هیچکس نفهمید چقد کم آوردی و داری لابلای خنده هات چه اندوه عظیمی رو حمل میکنی. حتی اگه خودت رو تنها و آسیب پذیر حس میکردی. ادامه بده حتی اگه کسی دستتو نگرفت و بهت کمک نکرد. حتی اگه بقیه فقط بهت نگاه میکردن. ادامه بده چون این زندگی تو و مسیر توئه. مطمن باش تسلیم نشی میرسی و بقیه فقط نگاه میکنن.
دیاکو
دیاکو
بعضیها انواع گیاهان را خوب میشناسند
برخی انواع ماهیها را،
من انواع جداییها را
بعضیها نام ستارگان را از بر میدانند،
من نام حسرتها را...
- ناظم حکمت.
برخی انواع ماهیها را،
من انواع جداییها را
بعضیها نام ستارگان را از بر میدانند،
من نام حسرتها را...
- ناظم حکمت.
دو سال پیش یه نفر برگشت بهم گفت تو جزوِ دستهی عادمایی هستی که وقتی هستی، نیستی، ولی وقتی نیستی، هستی! گفتم ینی چی!؟ گفت وقتی هستی انقد فکرِ دغدغههای عادمی که حضور خودت گم میشه لای همه چی! نمیذاری آب توو دل عادم تکون بخوره. حواست به همه چی هست جز خودت، و نمیذاری حواس کسی به تو باشه. دغدغههاتو نمیدی دست مردم؛ ولی دغدغههای عادمو دست میگیری! وقتی عادم ازت فاصله میگیره تازه جای خالیِ بودنت حس میشه! انقد قوی حس میشه که عادم طاقت نمیاره نبودنتو...
من تو را مثل آخرين روز هفته، مثل پنج دقيقه خواب بيشتر، مثل يک صبحانهى دورهمى، مثل بوى سنگک داغ، دوست دارم. من تو را مثل يک فنجان چاى دنج و گرم، مثل يک صندلى كنار شومينه، مثل يک كلبهى چوبى در دل جنگل، دوست دارم. من تو را مثل خوابيدن زير نور ستارهها، مثل لبخند زدن به يک كودک، مثل قدم زدن در زير باران، دوست دارم. من تو را مثل يک مادر، مثل يک پدر، مثل يک خانواده، دوست دارم. من تمام اينها را، در كنار تو دوست دارم.
زیباترین قسمت دوست داشتن، شیفته جزئیات شدن درباره اون آدمه. مثل جای زخمِ روی دستش، یا آهنگ خاص صداش موقع گفتن یک واژه، یا حالت نگاه کردنش توی دقیقه و ثانیهی فلان فیلمی که ازش داری و میتونی تا ابد هی فیلم رو برگردونی عقب و هی اون لحظه رو نگاه کنی.
وقتی توفان تمام شد، یادت نمیآید چگونه از آن گذشتی، چطور جان به در بردی. حتّی در حقیقت مطمئن نیستی توفان واقعاً تمام شده باشد. امّا یک چیز مسلّم است. وقتی از توفان بیرون آمدی دیگر همان آدمی نیستی که قدم به درون توفان گذاشت!
-کافکا در کرانه
-کافکا در کرانه
دوست عزیزم؛
همهی مامان باباها خوب نیستن
بعضی هاشون خیلی ترسناکن
اینطوریه که انگار فقط تو رو به دنیا آوردن
تو این مرحله از زندگی تنها کاری که میتونی بکنی اینه که همه تلاشتو بکنی تا ازشون جدا شی
سخته،زمان میبره میدونم.
اما بعضی وقتا سمی ترین افراد میتونن پدر،مادر باشن،پس دور شو.
همهی مامان باباها خوب نیستن
بعضی هاشون خیلی ترسناکن
اینطوریه که انگار فقط تو رو به دنیا آوردن
تو این مرحله از زندگی تنها کاری که میتونی بکنی اینه که همه تلاشتو بکنی تا ازشون جدا شی
سخته،زمان میبره میدونم.
اما بعضی وقتا سمی ترین افراد میتونن پدر،مادر باشن،پس دور شو.