Ecstasy
7.35K subscribers
653 photos
92 videos
71 links
«هر آن‌چه درون توست زیباست؛
حتّی تلاش‌های ناموفقت
برای پنهان کردن غم‌هایت...»🤍🕊

📮: @Ecstasim_bot
‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌
Download Telegram
هنگامی که آدمی پی به محال می‌برد درصدد نگارش آیین خوشبختی برمی‌آید. خواهند گفت: «عجب! از همین کوره‌راه‌ها می‌خواهید به سرزمین سعادت برسید؟» در پاسخ می‌گویم: ولی یک دنیا بیشتر وجود ندارد، بهروزی و محال دو فرزند همین خاکدانند. این دو را نمی‌توان از هم جدا ساخت. اگر بگوییم سعادت الزاماً مولود کشف محال است، اشتباه کرده‌ایم. چرا که گاهی احساس بیهودگی زاییده خوشبختی است. ادیپ می‌گوید: «من معتقدم که همه‌چیز خوب است.» چه سخن مقدسی! این سخن در جهان رموک و وحشی و محدودآمیزادگان طنین می‌افکند.

دلهره اصلی – آلبر کامو
... روزگاری یکی از دوستانم می‌گفت:
دوست‌بودن با کسی
صدبار بهتر از
عاشقِ او بودن است.
گمان می‌کنم حق داشت...


🖌️ریچارد براتیگان
📗هوای عشق بارانی‌ست
وقتی کسی سودایی و شوریده، اندوهگین و تنها دریا را روبه‌روی خود تماشا می‌کند و یا منظره‌ای در نظرش شگفت می‌آید، همیشه فکرهایی حقیقی از این قبیل که زندگی می‌کند و خواهد مرد، به طور نامحسوس با غم و اندوهش درمی‌آمیزد و به خاطر واکنش‌های عصبی همان وقت مدادی به دست می‌گیرد، برایش تفاوتی ندارد روی هرچه باشد سعی می‌کند نامش را بنویسد.

روشنایی‌ها – آنتوان چخوف
Embrace the imperfections. Seize the challenges. Overcome the obstacles. Every step, every stride, makes you stronger. Don't wait for perfection, start now and become unstoppable.

نواقص را در آغوش بگیرید.
چالش ها را به دست بگیرید.
بر موانع غلبه کنید.
هر قدم، شما را قوی تر می کند.
منتظر کمال نباشید،
همین حالا شروع کنید و غیرقابل توقف شوید.
هر کار که بکنی می‌دانم که درست است، چون از وقتی می‌شناسمت با احساسی عمیق فهمیده‌ام که تو هرگز چیزی نمی‌گویی که با هستی‌ات در تضاد باشد.
درواقع من اگر مرد به دنیا آمده بودم دلم می‌خواست یکی مثل تو باشم.
بعد از این چطور از من می‌خواهی که دوستت نداشته باشم؟ بعد از درک این‌ها، بعد از تحولی عمیق که در وجودم که در وجودم ایجاد شده، چطور می‌خواهی که این رابطه تا آخر طول نکشد؟
‌‌

"‌از نامه‌ی ماریا به کامو"
نواب گفت:
«بعضی آدم‌ها هستند که تحمل زندگی در غیابشان سخت است.
زمانی از یکی از درویش‌های عجمیر پرسیدم: چرا این آدم خاص؟ چرا یکی دیگر نه؟ و او این جواب را داد که خیلی خوشم آمد: این‌ها همان‌هایی هستند که زمانی در بهشت، نزدیکت نشسته‌اند.

این نظر قشنگی است، نه الیویا؟ این که ما زمانی در بهشت نزدیک هم نشسته بودیم.

" گرما و غبار - روت پریور جابوالا "
با این حال من تو را دوست داشتم:
من تو را در آغوش نمی‌گیرم
و همیشه تو را نمی‌بینم
دوستت داشتم چون برایت نوشتم
برایت خواندم و برایت خندیدم
و برای شما تغییر کرد
دوستت داشتم و تو دوری..!

- نزار قبانی
ضعیف ترین آدما :
- آدمایی که وابستن.
- آدمایی که از تنهایی می‌ترسن.
-آدمایی که اعتماد به نفس ندارن.
-آدمایی که همش دنبال راضی کردن بقین. حرف مردم براشون مهمه.
-آدمایی که خودشون اولویت خودشون نیستن.
- آدمایی که تسلیم می‌شن.
- آدمایی که بی هدفن.
- آدمایی که یکسره درحال غر زدن و انرژی منفی دادنن.
- آدمای بدبین و همیشه نا امید.
-آدمایی که تقلید می‌کنن. خودشون نیستن.
- ضعف چیزی نیست که بپذیریش و دوسش داشته باشی. باید حلش کنی. وگرنه محو و نابود می‌شی.
-دیاکو.
ضعیف ترین آدما :
- آدمایی که وابستن.
- آدمایی که از تنهایی می‌ترسن.
-آدمایی که اعتماد به نفس ندارن.
-آدمایی که همش دنبال راضی کردن بقین. حرف مردم براشون مهمه.
-آدمایی که خودشون اولویت خودشون نیستن.
- آدمایی که تسلیم می‌شن.
- آدمایی که بی هدفن.
- آدمایی که یکسره درحال غر زدن و انرژی منفی دادنن.
- آدمای بدبین و همیشه نا امید.
-آدمایی که تقلید می‌کنن. خودشون نیستن.
- ضعف چیزی نیست که بپذیریش و دوسش داشته باشی. باید حلش کنی. وگرنه محو و نابود می‌شی.
-دیاکو.
‏«من می‌توانم با تنهایی خودم کنار بیایم چون هیچ‌وقت تنها نیستم، ظاهراً تنها هستم ولی در تنهایی به شدت شلوغ خودم زندگی می‌کنم.»

- تنهایی پرهیاهو؛ بهومیل هرابال.
هر کار که بکنی می‌دانم که درست است، چون از وقتی می‌شناسمت با احساسی عمیق فهمیده‌ام که تو هرگز چیزی نمی‌گویی که با هستی‌ات در تضاد باشد.
درواقع من اگر مرد به دنیا آمده بودم دلم می‌خواست یکی مثل تو باشم.
بعد از این چطور از من می‌خواهی که دوستت نداشته باشم؟ بعد از درک این‌ها، بعد از تحولی عمیق که در وجودم که در وجودم ایجاد شده، چطور می‌خواهی که این رابطه تا آخر طول نکشد؟
‌‌

"‌از نامه‌ی ماریا به کامو"
بعضی‌ها انواع گیاهان را خوب می‌شناسند 
‏برخی انواع ماهی‌ها را،
‏من انواع جدایی‌ها را 

‏بعضی‌ها نام ستارگان را از بر می‌دانند،
‏من نام حسرت‌ها را...

‏- ناظم حکمت.
اگر ندانیم که می‌میریم طعم زنده بودن را نمی‌توانیم بچشیم و بدون دریافت شگفتی شگرف زندگی، تصور مرگ نیز ناممکن است.
روزی که پزشک به مادربزرگش خبر داد که بیماری‌اش لاعلاج است چیزی بدین مضمون بر زبان آورد‌‌: «تا این لحظه نفهمیده بودم زندگی چه زیباست.»
تاثرآور نیست که آدم باید بیمار شود تا بفهمد زنده بودن چه نعمتی است؟

دنیای سوفی – یوستین گردر
ما همه خواهیم مرد،
همگی ما
عجب سیرکی!
همین به تنهایی باید کافی باشد تا همدیگر را دوست داشته باشیم.

- چارلز بوکوفسکی.
دو سال پیش یه نفر برگشت بهم گفت تو جزوِ دسته‌ی عادمایی هستی که وقتی هستی، نیستی، ولی وقتی نیستی، هستی! گفتم ینی چی!؟ گفت وقتی هستی انقد فکرِ دغدغه‌های عادمی که حضور خودت گم میشه لای همه چی! نمیذاری آب توو دل عادم تکون بخوره. حواست به همه چی هست جز خودت، و نمیذاری حواس کسی به تو باشه. دغدغه‌هاتو نمیدی دست مردم؛ ولی دغدغه‌های عادمو دست می‌گیری! وقتی عادم ازت فاصله می‌گیره تازه جای خالیِ بودنت حس میشه! انقد قوی حس میشه که عادم طاقت نمیاره نبودنتو...
اگر ندانیم که می‌میریم طعم زنده بودن را نمی‌توانیم بچشیم و بدون دریافت شگفتی شگرف زندگی، تصور مرگ نیز ناممکن است.
روزی که پزشک به مادربزرگش خبر داد که بیماری‌اش لاعلاج است چیزی بدین مضمون بر زبان آورد‌‌: «تا این لحظه نفهمیده بودم زندگی چه زیباست.»
تاثرآور نیست که آدم باید بیمار شود تا بفهمد زنده بودن چه نعمتی است؟

دنیای سوفی – یوستین گردر
چقدر گذشتیم؛ بخشیدیم، چقدر نادیده گرفتیم، چقدر گفتیم حالا یه اشتباهی کرد، سخت نگیر... چقدر گاهی کوچیک شدیم؛ حتی چقدر گاهی بیش از حد مهربون بودیم؛ چقدر قهر کردن رفتن و رفتیم برشون گردونیم، چقدر دلمونو شکوندن و بخاطر اینکه دوستشون داشتیم، چشم رو کاراشون بستیم؛ چقدر گریه کردیم، ناراحت شدیم، شکستیم، نابود شدیم و چیزی به طرف مقابلمون نفهموندیم که مبادا اونم مثل ما بشکنه، آسیب ببینه، گریه کنه و یا حتی دقیقه‌ای دلش بگیره؛ صرفاً بخاطرِ اینکه خیلی دوستش داشتیم! همه‌ی این کارا رو کردیم تا نگه‌شون داریم که بعداً شرمنده‌ی دلمون نشیم، ولی همه جوره شرمنده‌ی عقلمون شدیم!
𝐍𝐨𝐬𝐭𝐚𝐥𝐠𝐢𝐚 𝐢𝐬 𝐚𝐥𝐰𝐚𝐲𝐬 𝐟𝐨𝐫 𝐭𝐡𝐞 𝐚𝐛𝐬𝐞𝐧𝐜𝐞 𝐨𝐟 𝐬𝐨𝐦𝐞𝐨𝐧𝐞, 𝐬𝐨𝐦𝐭𝐢𝐦𝐞𝐬 𝐟𝐨𝐫 𝐛𝐞𝐢𝐧𝐠 𝐬𝐨𝐦𝐞𝐨𝐧𝐞 𝐰𝐡𝐨 𝐝𝐨𝐞𝐬 𝐧𝐨𝐭 𝐜𝐚𝐫𝐞 𝐚𝐛𝐨𝐮𝐭 𝐲𝐨𝐮.

همیشه دلتنگی به‌ خاطر نبود کسی نیست، گاهی به‌ خاطر بودن کسی است که حواسش به تو نیست.


- ونسا‌ دیفن باخ
دلم خون بود؛
می‌خواستم حرف بزنم،
درد دل کنم،
اما دهانم باز نمی‌شد.

"داستایفسکی "
تو وقتی می‌بینی که من افسرده‌ام
نباید بگذری،
سکوت کنی،
یا فقط همدردی کنی؛
بنا کننده‌ی شادی‌های من باش!
مگر چقدر وقت داریم؟
یک قطره ایم که میچکیم در تنِ کویر و تمام می‌شویم.

-نادر ابراهیمی
بوسیدیش گذاشتیش کنار؟
+ نه!
پس چرا دیگه حرفی راجبش نمیزنی؟
+ اینکه حرفی نمیزنم لزوما دلیل نمیشه گذاشته باشمش کنار
فقط دیدم رفت و هیچ وقت نیومد
و همیشه من رفتم دنبالش
خب اینبار گذاشتم بره
دنبالشم نرفتم
حرفی ام راجبش نمیزنم
اصلا چه حرفی راجب کسی که نمیخوادت میشه زد؟
هیچی…
نمیدونم حالا شاید بقول تو هم گذاشتمش کنار.