🔲⭕️در ژاپن اعداد خجالت نمیکشند! مقایسه ایران و ژاپن
مجتبی لشکربلوکی
در ژاپن هر کسی دیپلم داره، مفاهیم اولیه آمار رو به صورت کامل بلده و میتونه با نرمافزارهای تحلیل آماری کار کنه و نمودار و تحلیل براش کار سادهایه. از سوم ابتدایی تا دیپلم، از دانشکدههای فنی تا دانشکدههای علوم سیاسی، حقوق و روانشناسی، حداقل نصف وقت افراد صرف آمار، تحلیل و مدلسازی ریاضی پدیدهها و رویدادها میشه. حتی یک میوهفروشی کوچیک محلی هم برید، طرف از کشو چندتا برگه پر از جدول و نمودار درمیاره و میگه مثلا فروش گوجه گیلاسی بعد از کرونا، سی درصد کمتر شده، یا نسبت به قبل، مردم بیشتر اول صبح خرید میکنن! و بعدش طبق چیزی که به دست آورده برنامهریزی کاری آینده رو انجام میده.
در ژاپن ریزترین مسائل هم به صورت آماری بررسی میشن. مثلا مدرسهای که من درس میدم، هر ماه یه نمودار بهمون میدن که چند درصد از کسانی که کلاس آزمایشی میان، واقعا برای ثبتنام برمیگردن و هر معلم چند درصد در جذب شاگردان آزمایشی موفق بوده.
متاسفانه آمار در ایران بسیار ضعیف و نحیفه. خود من بارها در این دام افتادم که مثلا تو لابراتوار گفتم عه چه جالب ایران هم همین طوره! بعد استادم ذوق زده گفته برو آمارشو بیار که با ژاپن مقایسه کنیم! بعد من رفتم دست از پا درازتر برگشتم که ببخشید از بیخ آمارشو نداریم یا صدتا مرکز حرفای مختلف زدن و همدیگه رو نقض کردن!!
نه فقط تو نکات منفی، که در موارد مثبت مثل موفقیتها هم اگر کشور آمار درستی ارائه میکرد، این همه دست دیگران برای شایعهسازی باز نبود.
وقتی یک کشوری مثل ژاپن آمار دقیق کوچکترین مشکلاتش رو درمیاره، بعد میاد با سروصدا اعلام میکنه، مثل دزدیده شدن سه عدد دوچرخه طی یک سال گذشته در شهر کیوتو، یا اطلاعیههای بیشمار پلیس در منطقه ما که یک فرد مزاحم پیدا شده که خانمی که داشته تو بالکن لباس پهن میکرده رو دید میزده، به همه اعلام کردن اگر آدم مشکوک چشمچران دیدین فورا با پلیس تماس بگیرید.
اگر چنین آمارهایی رسما و با سروصدا اعلام میشه، کاملا قابل استناده و پلیس و دولت برای اطلاعرسانی عمومی این کارو میکنن. این به معنای غرق شدن جامعه در دزدی و فساد نیست مثلا. به معنای اینکه «ببین دیگه چه خبره که خودشونم میگن» نیست!!
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی
آنچه خواندیم از زینب بهرامی است که همزمان در ژاپن هم دانشجوی دکتراست و هم معلم مدرسه بزرگسالان. چهار نکته کلیدی و مهم:
◻️«در ژاپن عدد محترم است.» اول آن که عدد تولید میشود؛ آن هم مستمر، منظم و با کیفیت. در کشوری که عدد وجود دارد دیگر نمیتوان گفت که همه مردم از این طرح راضیاند! یا نمیشود گفت که شرایط بهتر یا بدتر شده است یا نمیتوان گفت که عملکرد ما نسبت به قبلیها بهتر بوده است، مگر اینکه همراه با یک فکت آماری قابل اطمینان باشد. دیگر کشور با حدس و گمان و حرفِ روی هوا اداره نمیشود.
◻️«در ژاپن اعداد خجالت نمیکشند!» هر واقعیتی که لازم باشد اندازهگیری و افشا میشود. در ایران اما اصل بر آبروداری است. به همین خاطر است که ما یعنی عموم جامعه و تحلیلگران، اطلاعات دقیقی در مورد تعداد دقیق ایرانیان خارج از کشور، میزان فرار سرمایه، میزان رضایت جامعه از حاکمیت و روسپیان خیابانی و غیرخیابانی نداریم. چرا چون در ایران اعداد خجالت میکشند! ما ترجیح میدهیم ندانیم تا اینکه بدانیم و شرمگین باشیم. ما اعداد را انکار میکنیم. ما ترجیح میدهیم اعداد را دفن کنیم!
◻️در ژاپن عدد نه تنها محترم است که «عدد به اشتراک گذاشته میشود.» در رسانه و اخبار هم پیوسته نمودار، رقم و آمار ارائه میشود و نه کلیگویی. اعداد در ژاپن امنیتی نیستند؛ دارایی ملیاند. مبنای مفاهمهاند. اعداد تولید میشوند تا بهبود حاصل شود نه اینکه مبنای اداره افکار عمومی باشد! چگونه؟ بخشی از آن که مطلوب است ارائه شود و بخشی از آن که مطلوب نیست منتشر نشود.
◻️«در ژاپن اعداد فهمیده میشوند.» ژاپنیها مسلط به فهم جهان از زاویه اعداد، آمار و ریاضیات هستند. بنابراین نمیتوان مردم را به راحتی فریفت. نمیتوان یک بار تورم مصرفکننده گزارش داد و یک بار تورم تولیدکننده، یک بار تورم نقطه به نقطه و یک بار ... نمیتوان با اعداد بازی کرد. نمیتوان آنقدر اعداد را زجر داد که به هر چه میخواهی اعتراف کنند!
چه باید کرد؟ اول اینکه نسل فعلی و بعدی را توانمند کنیم که از دریچه عدد و رقم جهان را ببینند؛ به عبارتی «اعداد را بفهمند». دوم اینکه مطالبهگریِ جمعی کنیم که اعداد در ایران منظم، قابلاعتماد و پایدار تولید شوند، نه آنکه یک مرکز دولتی تصمیم بگیرد که از این پس آمار مسکن را منتشر نمیکنیم. سوم اینکه تلاش کنیم آمارهایی که تولید یا منتشر نمیشوند، منتشر شوند. بگذار از خجالت بمیریم اگر قاچاق دختران زیاد شده و ذوق کنیم اگر قاچاق دختران به صفر رسیده.
@Dr_Lashkarbolouki
مجتبی لشکربلوکی
در ژاپن هر کسی دیپلم داره، مفاهیم اولیه آمار رو به صورت کامل بلده و میتونه با نرمافزارهای تحلیل آماری کار کنه و نمودار و تحلیل براش کار سادهایه. از سوم ابتدایی تا دیپلم، از دانشکدههای فنی تا دانشکدههای علوم سیاسی، حقوق و روانشناسی، حداقل نصف وقت افراد صرف آمار، تحلیل و مدلسازی ریاضی پدیدهها و رویدادها میشه. حتی یک میوهفروشی کوچیک محلی هم برید، طرف از کشو چندتا برگه پر از جدول و نمودار درمیاره و میگه مثلا فروش گوجه گیلاسی بعد از کرونا، سی درصد کمتر شده، یا نسبت به قبل، مردم بیشتر اول صبح خرید میکنن! و بعدش طبق چیزی که به دست آورده برنامهریزی کاری آینده رو انجام میده.
در ژاپن ریزترین مسائل هم به صورت آماری بررسی میشن. مثلا مدرسهای که من درس میدم، هر ماه یه نمودار بهمون میدن که چند درصد از کسانی که کلاس آزمایشی میان، واقعا برای ثبتنام برمیگردن و هر معلم چند درصد در جذب شاگردان آزمایشی موفق بوده.
متاسفانه آمار در ایران بسیار ضعیف و نحیفه. خود من بارها در این دام افتادم که مثلا تو لابراتوار گفتم عه چه جالب ایران هم همین طوره! بعد استادم ذوق زده گفته برو آمارشو بیار که با ژاپن مقایسه کنیم! بعد من رفتم دست از پا درازتر برگشتم که ببخشید از بیخ آمارشو نداریم یا صدتا مرکز حرفای مختلف زدن و همدیگه رو نقض کردن!!
نه فقط تو نکات منفی، که در موارد مثبت مثل موفقیتها هم اگر کشور آمار درستی ارائه میکرد، این همه دست دیگران برای شایعهسازی باز نبود.
وقتی یک کشوری مثل ژاپن آمار دقیق کوچکترین مشکلاتش رو درمیاره، بعد میاد با سروصدا اعلام میکنه، مثل دزدیده شدن سه عدد دوچرخه طی یک سال گذشته در شهر کیوتو، یا اطلاعیههای بیشمار پلیس در منطقه ما که یک فرد مزاحم پیدا شده که خانمی که داشته تو بالکن لباس پهن میکرده رو دید میزده، به همه اعلام کردن اگر آدم مشکوک چشمچران دیدین فورا با پلیس تماس بگیرید.
اگر چنین آمارهایی رسما و با سروصدا اعلام میشه، کاملا قابل استناده و پلیس و دولت برای اطلاعرسانی عمومی این کارو میکنن. این به معنای غرق شدن جامعه در دزدی و فساد نیست مثلا. به معنای اینکه «ببین دیگه چه خبره که خودشونم میگن» نیست!!
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی
آنچه خواندیم از زینب بهرامی است که همزمان در ژاپن هم دانشجوی دکتراست و هم معلم مدرسه بزرگسالان. چهار نکته کلیدی و مهم:
◻️«در ژاپن عدد محترم است.» اول آن که عدد تولید میشود؛ آن هم مستمر، منظم و با کیفیت. در کشوری که عدد وجود دارد دیگر نمیتوان گفت که همه مردم از این طرح راضیاند! یا نمیشود گفت که شرایط بهتر یا بدتر شده است یا نمیتوان گفت که عملکرد ما نسبت به قبلیها بهتر بوده است، مگر اینکه همراه با یک فکت آماری قابل اطمینان باشد. دیگر کشور با حدس و گمان و حرفِ روی هوا اداره نمیشود.
◻️«در ژاپن اعداد خجالت نمیکشند!» هر واقعیتی که لازم باشد اندازهگیری و افشا میشود. در ایران اما اصل بر آبروداری است. به همین خاطر است که ما یعنی عموم جامعه و تحلیلگران، اطلاعات دقیقی در مورد تعداد دقیق ایرانیان خارج از کشور، میزان فرار سرمایه، میزان رضایت جامعه از حاکمیت و روسپیان خیابانی و غیرخیابانی نداریم. چرا چون در ایران اعداد خجالت میکشند! ما ترجیح میدهیم ندانیم تا اینکه بدانیم و شرمگین باشیم. ما اعداد را انکار میکنیم. ما ترجیح میدهیم اعداد را دفن کنیم!
◻️در ژاپن عدد نه تنها محترم است که «عدد به اشتراک گذاشته میشود.» در رسانه و اخبار هم پیوسته نمودار، رقم و آمار ارائه میشود و نه کلیگویی. اعداد در ژاپن امنیتی نیستند؛ دارایی ملیاند. مبنای مفاهمهاند. اعداد تولید میشوند تا بهبود حاصل شود نه اینکه مبنای اداره افکار عمومی باشد! چگونه؟ بخشی از آن که مطلوب است ارائه شود و بخشی از آن که مطلوب نیست منتشر نشود.
◻️«در ژاپن اعداد فهمیده میشوند.» ژاپنیها مسلط به فهم جهان از زاویه اعداد، آمار و ریاضیات هستند. بنابراین نمیتوان مردم را به راحتی فریفت. نمیتوان یک بار تورم مصرفکننده گزارش داد و یک بار تورم تولیدکننده، یک بار تورم نقطه به نقطه و یک بار ... نمیتوان با اعداد بازی کرد. نمیتوان آنقدر اعداد را زجر داد که به هر چه میخواهی اعتراف کنند!
چه باید کرد؟ اول اینکه نسل فعلی و بعدی را توانمند کنیم که از دریچه عدد و رقم جهان را ببینند؛ به عبارتی «اعداد را بفهمند». دوم اینکه مطالبهگریِ جمعی کنیم که اعداد در ایران منظم، قابلاعتماد و پایدار تولید شوند، نه آنکه یک مرکز دولتی تصمیم بگیرد که از این پس آمار مسکن را منتشر نمیکنیم. سوم اینکه تلاش کنیم آمارهایی که تولید یا منتشر نمیشوند، منتشر شوند. بگذار از خجالت بمیریم اگر قاچاق دختران زیاد شده و ذوق کنیم اگر قاچاق دختران به صفر رسیده.
@Dr_Lashkarbolouki
به پایان رسید!
🔲⭕️فوری: جلسه سوم ارایه کتاب چرا عقب ماندیم و چگونه پیشرفت کنیم، به صورت آنلاین
دوشنبه عصر ساعت 19 تا 21:30
این لینک ورود به جلسه آنلاین:
https://meet.google.com/kgo-ndva-mno
کافیست روی لینک ضربه بزنید و سپس درخواست پیوستن بدهید.
اگر اشکالی وجود داشت با https://instagram.com/rajavandan در اینستاگرام
یا https://t.me/Rajavandan در تلگرام تماس بگیرید.
🔲⭕️فوری: جلسه سوم ارایه کتاب چرا عقب ماندیم و چگونه پیشرفت کنیم، به صورت آنلاین
دوشنبه عصر ساعت 19 تا 21:30
این لینک ورود به جلسه آنلاین:
https://meet.google.com/kgo-ndva-mno
کافیست روی لینک ضربه بزنید و سپس درخواست پیوستن بدهید.
اگر اشکالی وجود داشت با https://instagram.com/rajavandan در اینستاگرام
یا https://t.me/Rajavandan در تلگرام تماس بگیرید.
🔲⭕️ایران سرزمین پر خاطره، کم آرزو
مجتبی لشکربلوکی
قبل از اینکه به ایران بپردازم، بگذارید از عربستان مثال بزنم تا بتوانم منظورم را بهتر منتقل کنم. عربستان در سال های ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ (حدود هفت سال پیش) یک برنامه چشم اندازی بلندپروازانه ای را منتشر کرد با افق ۲۰۳۰ که حدودا هفت سال دیگر به پایان می رسد. این چشم انداز تصویر روشنی ارایه می کرد که عربستان در آینده چه خواهد شد. عربستان به سند چشم انداز خشک و خالی هم بسنده نکرد بلکه اولا هدف گذاری کمی انجام داد نه اینکه حرف های کلی و مبهم و چندپهلوی کیفی بزنند. دوم اینکه ۱۱ طرح ملی و حدود ۸۰ پروژه ملی را تعریف کرد. سوم اینکه فرایند تدوین آن به یک سو، تبلیغ جهانی کرد. به گونه ای که اکنون تمام رسانه ها و شرکت های بزرگ مشاوره دنیا آن را ردگیری می کنند. این سند یک سایت اختصاصی هم دارد. این سند هیچگاه فراموش نشد. تعهدی در کل مدیران ارشد عربستان ایجاد کرد که دیگر نه می توانستند آن را کتمان کنند، نه فراموش و نه آنکه از آن سر باز بزنند ... حالا که چند سالی است از انتشار این سند گذشته بد نیست نگاه کنیم به برخی ادعاها که آیا عملی شده اند یا نه؟
عربستان متعهد شده که سهم زنان را در بازار کار از ۲۲ به ۳۰ درصد برساند. امروز که صحبت می کنیم عربستان نرسیده به ۲۰۳۰ نه تنها این هدف را محقق کرده بلکه از آن عبور کرده و بر قله ۳۴ درصدی ایستاده. یا عربستان هدف بسیار جسورانه ای را گذاشته و آن اینکه درآمد غیرنفتی اش شش برابر شود! امروز که در میانه این برنامه هستیم، درآمد غیرنفتی عربستان ۲.۵ برابر شده. نرخ بیکاری از ۱۱ درصد به ۸ رسیده و تنها یک درصد با هدف نهایی فاصله دارد. البته عربستان در همه اهداف موفق نبوده و ناکامی هم داشته. مساله چیز دیگری است. مساله این است که آیا در کشور تعهد جمعی نسبت به تصویر مشترک از آینده وجود دارد یا نه؟ تصویری که اگر رسیدیم همه با هم خوشحال شویم و اگر نرسیدیم همه با هم تلاش بیشتری کنیم. بن سلمان جمله جالبی دارد: ثروت حقیقی ما، آرزو و جاه طلبی مردمان ماست. حتی در یک کشور پادشاهی غیردموکرات اقتدارگرا نیز به این باور رسیده اند که آرزوی مشترک جمعی نقشی کلیدی دارد.
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
اما ایران؛ ما کشوری هستیم پرخاطره و کم آرزو. وقتی به گذشته نگاه می کنیم در بخش بزرگی از تاریخ، عظمت و شکوه است و تمدن وفرهنگ. در حوزه کشورداری امپراطوری بوده ایم. در حوزه فرهنگ حافظ و مولانا و فردوسی داریم. در حوزه هنر فقط به عنوان نمونه معماری های ایرانی هنوز که هنوز است مسحورکننده است. در حوزه دین، تاریخ بلند یگانه پرستی ایرانیان غیرقابل انکار است. در حوزه فناوری ابداع اولین یخچال، آسیاب و سیستم تهویه هوا را به ایرانیان نسبت می دهند. در حوزه علم بوعلی سینا افتخار ماست. معمولا وقتی به گذشته نگاه می کنیم غرورآفرین است. تاریخ ما بلند است و سنگین و مثبت. اما اما اما کشور را نمی توان با خاطره ها و گذشته ها اداره کرد.
به تجربه دریافته ام فرآیند گفتگو برای دستیابی به تصویر مشترک از آینده از فرآورده (خود تصویر مشترک) مهم تر است.به قول آن شاعر: من و تو حق داریم که به اندازه ما هم شده با هم باشیم. گفتنی ها کم نیست.
بگذارید با یک مثال کمی این را روشن کنم. به طراحی ماشین نگاه کنید. شما وقتی پشت فرمان ماشین مینشینید، سه آیینه کوچک وجود دارد یکی سمت راننده، یک سمت شاگرد و دیگری در وسط که تصویر پشت سر شما را نشان می دهد و در عوض شما سه شیشه بزرگ در پیش رو و دو طرف خود دارید تصویر دو طرف (وضعیت موجود) و تصویر پیش رو (آینده) شما را نشان می دهد. حرفم این است نمی توان با نگاه کردن به گذشته به آینده رسید.
خب خواهید گفت وظیفه دولت است. من می گویم نه. وظیفه همه ماست. تصویرسازی از آینده قابل برون سپاری و دگرسپاری نیست. وظیفه همه ماست. تصویر از آینده از درون جامعه می جوشد. شکل می گیرد. در ذهن ها می نشیند و سپس روزی روزگاری پنجره فرصتی باز می شود تا این تصویر از آینده امکان بروز و ظهور پیدا کند. ما باید مشق شب خود را انجام دهیم. ما باید ذهن ها، قلب ها و تخیل مان را آماده و گرم نگاه داریم. باید با هم گفتگو کنیم. با بگوییم و بنویسیم که ما چه می خواهیم؟ چه سبک زندگی را دوست داریم. دولت مطلوب ما چگونه است؟
فکر می کنید که واضح است؟ به شما قول می دهم که نه! وقتی کمی از کلیات که پوزیسیون و اپوزیسیون و مذهبی و غیرمذهبی که در آن مشترکند گذر کنیم می فهمیم که نه فهم مشترکی داریم و نه تصویر مشترکی و در نتیجه نه عزم مشترکی. به عنوان نمونه نگاه کنید به این تمرین اولیه که سعی کردیم یک تصویر خام و اولیه از آینده ارایه کنیم. گفتگو باید کرد. مشق باید نوشت. خط باید زد و دوباره از نو نوشت و از نو گفتگو کرد.
@Dr_Lashkarbolouki
مجتبی لشکربلوکی
قبل از اینکه به ایران بپردازم، بگذارید از عربستان مثال بزنم تا بتوانم منظورم را بهتر منتقل کنم. عربستان در سال های ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ (حدود هفت سال پیش) یک برنامه چشم اندازی بلندپروازانه ای را منتشر کرد با افق ۲۰۳۰ که حدودا هفت سال دیگر به پایان می رسد. این چشم انداز تصویر روشنی ارایه می کرد که عربستان در آینده چه خواهد شد. عربستان به سند چشم انداز خشک و خالی هم بسنده نکرد بلکه اولا هدف گذاری کمی انجام داد نه اینکه حرف های کلی و مبهم و چندپهلوی کیفی بزنند. دوم اینکه ۱۱ طرح ملی و حدود ۸۰ پروژه ملی را تعریف کرد. سوم اینکه فرایند تدوین آن به یک سو، تبلیغ جهانی کرد. به گونه ای که اکنون تمام رسانه ها و شرکت های بزرگ مشاوره دنیا آن را ردگیری می کنند. این سند یک سایت اختصاصی هم دارد. این سند هیچگاه فراموش نشد. تعهدی در کل مدیران ارشد عربستان ایجاد کرد که دیگر نه می توانستند آن را کتمان کنند، نه فراموش و نه آنکه از آن سر باز بزنند ... حالا که چند سالی است از انتشار این سند گذشته بد نیست نگاه کنیم به برخی ادعاها که آیا عملی شده اند یا نه؟
عربستان متعهد شده که سهم زنان را در بازار کار از ۲۲ به ۳۰ درصد برساند. امروز که صحبت می کنیم عربستان نرسیده به ۲۰۳۰ نه تنها این هدف را محقق کرده بلکه از آن عبور کرده و بر قله ۳۴ درصدی ایستاده. یا عربستان هدف بسیار جسورانه ای را گذاشته و آن اینکه درآمد غیرنفتی اش شش برابر شود! امروز که در میانه این برنامه هستیم، درآمد غیرنفتی عربستان ۲.۵ برابر شده. نرخ بیکاری از ۱۱ درصد به ۸ رسیده و تنها یک درصد با هدف نهایی فاصله دارد. البته عربستان در همه اهداف موفق نبوده و ناکامی هم داشته. مساله چیز دیگری است. مساله این است که آیا در کشور تعهد جمعی نسبت به تصویر مشترک از آینده وجود دارد یا نه؟ تصویری که اگر رسیدیم همه با هم خوشحال شویم و اگر نرسیدیم همه با هم تلاش بیشتری کنیم. بن سلمان جمله جالبی دارد: ثروت حقیقی ما، آرزو و جاه طلبی مردمان ماست. حتی در یک کشور پادشاهی غیردموکرات اقتدارگرا نیز به این باور رسیده اند که آرزوی مشترک جمعی نقشی کلیدی دارد.
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
اما ایران؛ ما کشوری هستیم پرخاطره و کم آرزو. وقتی به گذشته نگاه می کنیم در بخش بزرگی از تاریخ، عظمت و شکوه است و تمدن وفرهنگ. در حوزه کشورداری امپراطوری بوده ایم. در حوزه فرهنگ حافظ و مولانا و فردوسی داریم. در حوزه هنر فقط به عنوان نمونه معماری های ایرانی هنوز که هنوز است مسحورکننده است. در حوزه دین، تاریخ بلند یگانه پرستی ایرانیان غیرقابل انکار است. در حوزه فناوری ابداع اولین یخچال، آسیاب و سیستم تهویه هوا را به ایرانیان نسبت می دهند. در حوزه علم بوعلی سینا افتخار ماست. معمولا وقتی به گذشته نگاه می کنیم غرورآفرین است. تاریخ ما بلند است و سنگین و مثبت. اما اما اما کشور را نمی توان با خاطره ها و گذشته ها اداره کرد.
به تجربه دریافته ام فرآیند گفتگو برای دستیابی به تصویر مشترک از آینده از فرآورده (خود تصویر مشترک) مهم تر است.به قول آن شاعر: من و تو حق داریم که به اندازه ما هم شده با هم باشیم. گفتنی ها کم نیست.
بگذارید با یک مثال کمی این را روشن کنم. به طراحی ماشین نگاه کنید. شما وقتی پشت فرمان ماشین مینشینید، سه آیینه کوچک وجود دارد یکی سمت راننده، یک سمت شاگرد و دیگری در وسط که تصویر پشت سر شما را نشان می دهد و در عوض شما سه شیشه بزرگ در پیش رو و دو طرف خود دارید تصویر دو طرف (وضعیت موجود) و تصویر پیش رو (آینده) شما را نشان می دهد. حرفم این است نمی توان با نگاه کردن به گذشته به آینده رسید.
خب خواهید گفت وظیفه دولت است. من می گویم نه. وظیفه همه ماست. تصویرسازی از آینده قابل برون سپاری و دگرسپاری نیست. وظیفه همه ماست. تصویر از آینده از درون جامعه می جوشد. شکل می گیرد. در ذهن ها می نشیند و سپس روزی روزگاری پنجره فرصتی باز می شود تا این تصویر از آینده امکان بروز و ظهور پیدا کند. ما باید مشق شب خود را انجام دهیم. ما باید ذهن ها، قلب ها و تخیل مان را آماده و گرم نگاه داریم. باید با هم گفتگو کنیم. با بگوییم و بنویسیم که ما چه می خواهیم؟ چه سبک زندگی را دوست داریم. دولت مطلوب ما چگونه است؟
فکر می کنید که واضح است؟ به شما قول می دهم که نه! وقتی کمی از کلیات که پوزیسیون و اپوزیسیون و مذهبی و غیرمذهبی که در آن مشترکند گذر کنیم می فهمیم که نه فهم مشترکی داریم و نه تصویر مشترکی و در نتیجه نه عزم مشترکی. به عنوان نمونه نگاه کنید به این تمرین اولیه که سعی کردیم یک تصویر خام و اولیه از آینده ارایه کنیم. گفتگو باید کرد. مشق باید نوشت. خط باید زد و دوباره از نو نوشت و از نو گفتگو کرد.
@Dr_Lashkarbolouki
Telegram
مجتبی لشکربلوکی
🔲⭕️گزارش ایران پلاس ۲۰ تقدیم می شود؛ بیست تصویر از آینده
آنچه در این فایل آمده، گزارش یک هم آفرینی چند هزار نفره است در مورد بیست تصویر از ایران آینده.
در یک هم اندیشی مجازی ۵۵۶۱ نفر شرکت کردند و موافقت یا مخالفت خود را با بیست تصویر از آینده ایران مطرح…
آنچه در این فایل آمده، گزارش یک هم آفرینی چند هزار نفره است در مورد بیست تصویر از ایران آینده.
در یک هم اندیشی مجازی ۵۵۶۱ نفر شرکت کردند و موافقت یا مخالفت خود را با بیست تصویر از آینده ایران مطرح…
🔲⭕️آیین مبارک جمع خوانی
به صورت موازی دو گروه (یک گروه در فضای مجازی و یک گروه در شیراز) در حال جمع خوانی و نقد کتاب چرا عقب ماندیم و چگونه پیشرفت کنیم هستند.
اطلاعات این دو را به اشتراک می گذاریم برای علاقه مندان:
در گروه مجازی تاکنون سه جلسه برگزار شده و امروز دوشنبه بیستم شهریور ساعت ۱۹ «آخرین جلسه» را خواهند داشت در ساعت مقرر به این آدرس بروید و دکمه join یا درخواست پیوست را بزنید
https://meet.google.com/wba-nitg-uzz
برای شیراز هم آنها که دوست دارند به مدت ۱۱ هفته پیاپی این کتاب بررسی و نقد می شود.
شیراز، خیابان همت جنوبی، کوچه ۱۷، نبش فرعی ۱۷/۲
دوشنبه ها، ساعت ۱۸ تا ۲۰
می توانید در این آدرس اینستاگرام با مدیر این نشست ها تماس بگیرید
☑️⭕️فعلا کتاب چاپی در بازار کمیاب است. چاپ هفتم کتاب به زودی منتشر می شود اما خبر خوب آنکه نسخه الکترونیک کتاب را می توانید در این آدرس از اپلیکیشن طاقچه بخرید. کتاب صوتی هم آماده شده و در راه است.
☑️⭕️ بعد از این نشست های جمع خوانی، ان شاء الله، نویسنده کتاب در یک نشست مجزای آنلاین به انتقادات و ابهامات حلقه جمع خوانی کتاب پاسخ می دهد.
شما هم به این آیین بپیوندید!
به صورت موازی دو گروه (یک گروه در فضای مجازی و یک گروه در شیراز) در حال جمع خوانی و نقد کتاب چرا عقب ماندیم و چگونه پیشرفت کنیم هستند.
اطلاعات این دو را به اشتراک می گذاریم برای علاقه مندان:
در گروه مجازی تاکنون سه جلسه برگزار شده و امروز دوشنبه بیستم شهریور ساعت ۱۹ «آخرین جلسه» را خواهند داشت در ساعت مقرر به این آدرس بروید و دکمه join یا درخواست پیوست را بزنید
https://meet.google.com/wba-nitg-uzz
برای شیراز هم آنها که دوست دارند به مدت ۱۱ هفته پیاپی این کتاب بررسی و نقد می شود.
شیراز، خیابان همت جنوبی، کوچه ۱۷، نبش فرعی ۱۷/۲
دوشنبه ها، ساعت ۱۸ تا ۲۰
می توانید در این آدرس اینستاگرام با مدیر این نشست ها تماس بگیرید
☑️⭕️فعلا کتاب چاپی در بازار کمیاب است. چاپ هفتم کتاب به زودی منتشر می شود اما خبر خوب آنکه نسخه الکترونیک کتاب را می توانید در این آدرس از اپلیکیشن طاقچه بخرید. کتاب صوتی هم آماده شده و در راه است.
☑️⭕️ بعد از این نشست های جمع خوانی، ان شاء الله، نویسنده کتاب در یک نشست مجزای آنلاین به انتقادات و ابهامات حلقه جمع خوانی کتاب پاسخ می دهد.
شما هم به این آیین بپیوندید!
🔲⭕️«چرا ما ایرانیان جا ماندیم؟»
مصاحبه مجتبی لشکربلوکی با شبکه تلویزیونی اینترنتی اکوایران
در گفتگو با «هادی خسروشاهین» پژوهشگر و روزنامهنگار به سوالاتی در مورد گذشته، حال و آینده ایران پاسخ می دهد.
◽️ نسخه صوتی این گفتگو نیز به زودی منتشر می شود ولی چون در بخش هایی از مصاحبه تصاویری از مدل ها و الگوها نشان داده شده پیشنهاد می شود که نسخه تصویری را ببینید.
◽️قرار بود این گفتگو در مورد جنبه های دینامیک توسعه نیافتگی ایران باشد اما آنقدر مقدماتش طول کشید که به اصل ماجرا که قرار بود گفتگو در مورد آن صورت بگیرد نرسیدیم و بیشتر معطوف شد به مباحث بنیادین.
مشاهده ویدئو به صورت کامل
مصاحبه مجتبی لشکربلوکی با شبکه تلویزیونی اینترنتی اکوایران
در گفتگو با «هادی خسروشاهین» پژوهشگر و روزنامهنگار به سوالاتی در مورد گذشته، حال و آینده ایران پاسخ می دهد.
◽️ نسخه صوتی این گفتگو نیز به زودی منتشر می شود ولی چون در بخش هایی از مصاحبه تصاویری از مدل ها و الگوها نشان داده شده پیشنهاد می شود که نسخه تصویری را ببینید.
◽️قرار بود این گفتگو در مورد جنبه های دینامیک توسعه نیافتگی ایران باشد اما آنقدر مقدماتش طول کشید که به اصل ماجرا که قرار بود گفتگو در مورد آن صورت بگیرد نرسیدیم و بیشتر معطوف شد به مباحث بنیادین.
مشاهده ویدئو به صورت کامل
اکوایران
«چرا ما ایرانیان جا ماندیم؟»
اساسا توسعه به چه معناست؟
آیا صرفا به معنای ساختوساز فیزیکی است، یا معنای دیگری دارد؟
آیا صرفا به معنای ساختوساز فیزیکی است، یا معنای دیگری دارد؟
🔲⭕️ایران ملت موزائیکی، موزائیک بعدی چیست؟
مجتبی لشکربلوکی
استاد برجسته فرهنگ و تمدنی ایرانی، دکتر محمدعلی اسلامی نُدوشن تعبیر و نوشته جالبی در مورد ایران دارد: ما ملتِ «موزائیک» هستیم، یعنی از ذره ذرههای حوادث، ماهیت یافتهایم. زمانی «ابرقدرت» بودهایم و زمانی دیگر فروافتاده و زیر دست. در سرزمینی زندگی کردهایم که به قول حافظ «رباط دو در» بوده. [کاروانسرا که دری برای ورود و دری برای خروج دارد به معنی تغییرپذیری، عدم ثبات، ورود و خروج بسیار] درجه حرارت هوا از مکانی به مکانی و از فصلی به فصلی، تا پنجاه درجه تفاوت میکرده، تَرسالی یا خشکسالی میتوانسته است شبحی از بهشت یا دوزخ را در برابرِ ما نهد. یک روز همه چیز بوده و روز دیگر میتوانسته است هیچ چیز نباشد. اندیشهها و معتقدات بر حسبِ عوارضِ بیرونی و «مَنویّاتِ» فرمانروایان رنگ به رنگ میشده.
ما از رسوب تاریخ سر برآوردهایم، در دست تندبادها به جلو رانده شدهایم و بخشِ عمده استعداد و تلاشِ ما در این راه به کار افتاده که موجودیتِ خود را نگه داریم. بنابراین آنچه در ما عیب گرفته شده، از نوع تَذَبذُب [دو دلی و ناپایداری و حزب باد بودن]، تقیّه، افراط و تفریط، تکروی، بیراههجویی، اکنونبینی [بیتوجهی به آینده]، کمتوجهی به منطق؛ بدانیم که اینها کم و بیش زائیده مقتضیات [تاریخی و جغرافیایی] بودهاند، پس برای تصحیح یا تعدیلِ آنها باید مقتضیاتِ تغییرپذیر را تغییر داد.
یکی از عوامل عمدهای که همواره در چگونگیِ سِیرِ تاریخیِ ایران اثر داشته، جغرافیاست؛ یعنی ما در میانِ دو موجِ شرق و غرب قرار داشتهایم.
[اما] اکنون دنیا رو به راهی دارد که بعضی از عوارضِ فیزیکی به دستِ بشر قابلتغییر شدهاند، به همراه آنها روحیهها نیز میتوانند تأثیرپذیر از مقتضیاتِ تازه گردند. (به نقل از کانال سخنرانیها)
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
سه درس عمیق در این نوشته دکتر محمد اسلامی ندوشن (ادیب، حقوقدان و ایرانپژوه) هست که قابلتامل است:
درس اول: اگر امروز ایران و ایرانی چنین شده است، رسوب تاریخ و جغرافیاست. تا به حال جاهایی که موزائیک میکنند را دیدهاید؟ موزاییکها دانه به دانه چیده میشوند و جلو میروند. سرگذشت ایران نیز چنین است. هر سالی که گذشته، هر جنگی که رخ داده، هر شاهی که به تخت نشسته، هر شاهی که از تخت به زیر کشیده شده، هر چپاولی که شدهایم یا کردهایم، هر کدام از اینها موزائیکی به دیگر موزائیکها اضافه کرده است. تاریخ و جغرافیا (از جغرافیای سیاسی بگیر تا جغرافیای طبیعی تا مذهبی) در ما رسوب کردهاند. شرح مفصل اینکه چگونه تاریخ و جغرافیا بر جان و روان ایرانی نشسته و سپس در توسعهنیافتگی ما خود را نشان داده در کتاب «چرا عقب ماندیم و چگونه پیشرفت کنیم» [نسخه صوتی کتاب را اینجا گوش کنید] آمده است.
درس دوم: خصلتهای منفی ایرانیان از جمله کوتاهنگری، حزب باد بودن و پنهانکاری زائیده تاریخ و جغرافیای ما بودهاند. ایراد از ذات ما نیست. اینها تغییرپذیرند.
درس سوم: در دنیا چیزهایی را میشود تغییر داد و چیزهایی را نه. دکتر ندوشن دست میگذارد روی فاکتورهای تغییرپذیر و میگوید برای تصحیح یا تعدیلِ وضعیت امروزین باید مقتضیاتِ تغییرپذیر را تغییر داد. درست است که تاریخ و جغرافیا بر ما موثر بوده و هست، اما قفلشدگی به تاریخ و جبر جغرافیا نداریم. میتوان و باید مسیر دیگری را رقم زد.
چه ظرفیتهایی پیش روی ما هست؟
بگذارید با یک جمله بامزه و غیرمنتظره از لی کوان یو از معمار و بنیانگذار سنگاپور مدرن شروع کنم: لی کوان یو، بنیانگذار سنگاپور مدرن: «کولر برای ما سنگاپوریها مهمترین اختراع بود، شاید یکی از اختراعات برجسته کل تاریخ. کولر با ایجاد امکان توسعه در مناطق استوایی، ماهیت تمدن را تغییر داد. بدون کولر فقط در ساعات اولیه صبح یا در هنگام غروب میتوانید کار کنید. اولین کاری که من با نخستوزیری انجام دادم نصب تهویه مطبوع در ساختمانهایی بود که خدمات ملکی در آنجا کار میکرد. این کلید کاراییِ بخش دولتی بود.»
به نظرم یکی از آن مقتضیات تغییرپذیری که دکتر ندوشن میگوید، استفاده از فناوری به ویژه فناوریهای سیستمساز یا نهادساز است. دنیا اکنون تکنولوژیهای متعددی اعم از ساخت و تولید، ارتباط و اطلاعات، پزشکی و کشاورزی در اختیار ما گذاشته است. استفاده هوشمندانه از اینها میتواند منجر به افزایش کارایی، بهینگی تخصیص منابع، شفافیت و فسادستیزی شود و گرامر زندگی جمعی و رفتار ما را تغییر دهد و پس از مدتی خصلتهایی مانند عدم شفافیت، چندلایگی، پنهانکاری، کوتاهمدتنگری و ... نیز تغییر میکند. فناوری مرز ناممکنها را به صورت پیوسته به عقب میراند. ما محکوم به ادامه تاریخ و جبر جغرافیا نیستیم. به شرط آن که حسرت پارامترهای تغییرناپذیر را رها کنیم و بر پارامترهای تغییرپذیر متمرکز شویم.
@Dr_Lashkarbolouki
مجتبی لشکربلوکی
استاد برجسته فرهنگ و تمدنی ایرانی، دکتر محمدعلی اسلامی نُدوشن تعبیر و نوشته جالبی در مورد ایران دارد: ما ملتِ «موزائیک» هستیم، یعنی از ذره ذرههای حوادث، ماهیت یافتهایم. زمانی «ابرقدرت» بودهایم و زمانی دیگر فروافتاده و زیر دست. در سرزمینی زندگی کردهایم که به قول حافظ «رباط دو در» بوده. [کاروانسرا که دری برای ورود و دری برای خروج دارد به معنی تغییرپذیری، عدم ثبات، ورود و خروج بسیار] درجه حرارت هوا از مکانی به مکانی و از فصلی به فصلی، تا پنجاه درجه تفاوت میکرده، تَرسالی یا خشکسالی میتوانسته است شبحی از بهشت یا دوزخ را در برابرِ ما نهد. یک روز همه چیز بوده و روز دیگر میتوانسته است هیچ چیز نباشد. اندیشهها و معتقدات بر حسبِ عوارضِ بیرونی و «مَنویّاتِ» فرمانروایان رنگ به رنگ میشده.
ما از رسوب تاریخ سر برآوردهایم، در دست تندبادها به جلو رانده شدهایم و بخشِ عمده استعداد و تلاشِ ما در این راه به کار افتاده که موجودیتِ خود را نگه داریم. بنابراین آنچه در ما عیب گرفته شده، از نوع تَذَبذُب [دو دلی و ناپایداری و حزب باد بودن]، تقیّه، افراط و تفریط، تکروی، بیراههجویی، اکنونبینی [بیتوجهی به آینده]، کمتوجهی به منطق؛ بدانیم که اینها کم و بیش زائیده مقتضیات [تاریخی و جغرافیایی] بودهاند، پس برای تصحیح یا تعدیلِ آنها باید مقتضیاتِ تغییرپذیر را تغییر داد.
یکی از عوامل عمدهای که همواره در چگونگیِ سِیرِ تاریخیِ ایران اثر داشته، جغرافیاست؛ یعنی ما در میانِ دو موجِ شرق و غرب قرار داشتهایم.
[اما] اکنون دنیا رو به راهی دارد که بعضی از عوارضِ فیزیکی به دستِ بشر قابلتغییر شدهاند، به همراه آنها روحیهها نیز میتوانند تأثیرپذیر از مقتضیاتِ تازه گردند. (به نقل از کانال سخنرانیها)
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
سه درس عمیق در این نوشته دکتر محمد اسلامی ندوشن (ادیب، حقوقدان و ایرانپژوه) هست که قابلتامل است:
درس اول: اگر امروز ایران و ایرانی چنین شده است، رسوب تاریخ و جغرافیاست. تا به حال جاهایی که موزائیک میکنند را دیدهاید؟ موزاییکها دانه به دانه چیده میشوند و جلو میروند. سرگذشت ایران نیز چنین است. هر سالی که گذشته، هر جنگی که رخ داده، هر شاهی که به تخت نشسته، هر شاهی که از تخت به زیر کشیده شده، هر چپاولی که شدهایم یا کردهایم، هر کدام از اینها موزائیکی به دیگر موزائیکها اضافه کرده است. تاریخ و جغرافیا (از جغرافیای سیاسی بگیر تا جغرافیای طبیعی تا مذهبی) در ما رسوب کردهاند. شرح مفصل اینکه چگونه تاریخ و جغرافیا بر جان و روان ایرانی نشسته و سپس در توسعهنیافتگی ما خود را نشان داده در کتاب «چرا عقب ماندیم و چگونه پیشرفت کنیم» [نسخه صوتی کتاب را اینجا گوش کنید] آمده است.
درس دوم: خصلتهای منفی ایرانیان از جمله کوتاهنگری، حزب باد بودن و پنهانکاری زائیده تاریخ و جغرافیای ما بودهاند. ایراد از ذات ما نیست. اینها تغییرپذیرند.
درس سوم: در دنیا چیزهایی را میشود تغییر داد و چیزهایی را نه. دکتر ندوشن دست میگذارد روی فاکتورهای تغییرپذیر و میگوید برای تصحیح یا تعدیلِ وضعیت امروزین باید مقتضیاتِ تغییرپذیر را تغییر داد. درست است که تاریخ و جغرافیا بر ما موثر بوده و هست، اما قفلشدگی به تاریخ و جبر جغرافیا نداریم. میتوان و باید مسیر دیگری را رقم زد.
چه ظرفیتهایی پیش روی ما هست؟
بگذارید با یک جمله بامزه و غیرمنتظره از لی کوان یو از معمار و بنیانگذار سنگاپور مدرن شروع کنم: لی کوان یو، بنیانگذار سنگاپور مدرن: «کولر برای ما سنگاپوریها مهمترین اختراع بود، شاید یکی از اختراعات برجسته کل تاریخ. کولر با ایجاد امکان توسعه در مناطق استوایی، ماهیت تمدن را تغییر داد. بدون کولر فقط در ساعات اولیه صبح یا در هنگام غروب میتوانید کار کنید. اولین کاری که من با نخستوزیری انجام دادم نصب تهویه مطبوع در ساختمانهایی بود که خدمات ملکی در آنجا کار میکرد. این کلید کاراییِ بخش دولتی بود.»
به نظرم یکی از آن مقتضیات تغییرپذیری که دکتر ندوشن میگوید، استفاده از فناوری به ویژه فناوریهای سیستمساز یا نهادساز است. دنیا اکنون تکنولوژیهای متعددی اعم از ساخت و تولید، ارتباط و اطلاعات، پزشکی و کشاورزی در اختیار ما گذاشته است. استفاده هوشمندانه از اینها میتواند منجر به افزایش کارایی، بهینگی تخصیص منابع، شفافیت و فسادستیزی شود و گرامر زندگی جمعی و رفتار ما را تغییر دهد و پس از مدتی خصلتهایی مانند عدم شفافیت، چندلایگی، پنهانکاری، کوتاهمدتنگری و ... نیز تغییر میکند. فناوری مرز ناممکنها را به صورت پیوسته به عقب میراند. ما محکوم به ادامه تاریخ و جبر جغرافیا نیستیم. به شرط آن که حسرت پارامترهای تغییرناپذیر را رها کنیم و بر پارامترهای تغییرپذیر متمرکز شویم.
@Dr_Lashkarbolouki
برگزار شد!!
🔲⭕️بررسی کتاب چرا ایران عقـــب ماند؟ چگونه پیشرفت کنیم؟ به میزبانی صندوق توسعه ملی
با حضور نویسنده کتاب: مجتبی لشکربلوکی
مکان: صندوق ملی توسعه؛ میدان آرژانتین، خیابان گاندی، نبش کوچه شهید پالیزوانی (هفتم)، پلاک بیست و پنج
برگزار کننده: انجمن حکمرانی متعالی
زمان: یکشنبه 16 مهرماه ساعت 17 تا 19:30
حضور برای عموم امکان پذیر است
صندوق توسعه ملی امکان مشاهده آنلاین را هم فراهم کرده در این آدرس: scvm.NDF.ir
🔲⭕️بررسی کتاب چرا ایران عقـــب ماند؟ چگونه پیشرفت کنیم؟ به میزبانی صندوق توسعه ملی
با حضور نویسنده کتاب: مجتبی لشکربلوکی
مکان: صندوق ملی توسعه؛ میدان آرژانتین، خیابان گاندی، نبش کوچه شهید پالیزوانی (هفتم)، پلاک بیست و پنج
برگزار کننده: انجمن حکمرانی متعالی
زمان: یکشنبه 16 مهرماه ساعت 17 تا 19:30
حضور برای عموم امکان پذیر است
صندوق توسعه ملی امکان مشاهده آنلاین را هم فراهم کرده در این آدرس: scvm.NDF.ir
معمای توسعه ایران.pdf
942.1 KB
🔲⭕️فایل ارایه معمای توسعه ایران که در صندوق توسعه ملی به همت انجمن حکمرانی متعالی برگزار شد تقدیم می شود.
کتاب چرا ایران عقب ماند و چگونه پیشرفت کنیم هم به صورت صوتی، هم به صورت الکترونیکی و هم به صورت چاپی (با تعداد محدود) قابل تهیه است:
◽️نسخه صوتی کتاب از طاقچه (لینک)
◽️نسخه الکترونیکی کتاب از طاقچه (لینک)
◽️نسخه فیزیکی/چاپ کاغذی (ثبت سفارش در تلگرام یا پیام به ۰۹۱۰۱۹۳۲۱۱۴
تمام منافع حاصل از فروش این کتاب صرف امور فرهنگی و عام المنفعه خواهد شد.
کتاب چرا ایران عقب ماند و چگونه پیشرفت کنیم هم به صورت صوتی، هم به صورت الکترونیکی و هم به صورت چاپی (با تعداد محدود) قابل تهیه است:
◽️نسخه صوتی کتاب از طاقچه (لینک)
◽️نسخه الکترونیکی کتاب از طاقچه (لینک)
◽️نسخه فیزیکی/چاپ کاغذی (ثبت سفارش در تلگرام یا پیام به ۰۹۱۰۱۹۳۲۱۱۴
تمام منافع حاصل از فروش این کتاب صرف امور فرهنگی و عام المنفعه خواهد شد.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔲⭕️بزرگ ترین چیزی که از ما دزدیده می شود "آبی دور دست" است. این فیلم کوتاه جذاب را نگاه کنید و با هم تلاش کنیم که آبی دور دست را از ما ندزدند.
گزارش ایران پلاس ۲۰؛ بیست تصویر از آینده هم با مشارکت کسانی تهیه شده است که به آبی دور دوست نگاه می کنند و برای کسانی تهیه شده هنوز به آبی دور دست اعتقاد دارند. رایگان دانلود کنید
مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
گزارش ایران پلاس ۲۰؛ بیست تصویر از آینده هم با مشارکت کسانی تهیه شده است که به آبی دور دوست نگاه می کنند و برای کسانی تهیه شده هنوز به آبی دور دست اعتقاد دارند. رایگان دانلود کنید
مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
🔲⭕️دست کم یکی از این شش کارت را باید بکشی!
مجتبی لشکربلوکی
ما دست به فورواردمان خوب است. احتمالا شما هم. اگر فسادی در نظام بانکی، ناکارآمدی در آموزش و پرورش و یا بی تدبیری در نظام سلامت رخ دهد بلافاصله می خوانیم و آن را برای دیگران به اشتراک می گذاریم. اما اگر فرزندان ما بپرسند برای ایران چه کردید چه می گوییم؟ می گوییم روزی یک ساعت در شبکه های اجتماعی مطلب فوروارد می کردیم؟
موسسه برکانا از سال ۱۹۹۱ (حدود ۳۲ سال) با رهبران و کنشگران تغییر در تعامل است. این موسسه معتقد است برای آنکه وضعیت مطلوب رقم بخورد و سیستم جدید جوانه بزند و سیستم قبلی را به کنار بزند، دست کم چهار کار اصلی باید انجام شود.
◻️نویابی و شناسایی: افراد نوآور به صورت ناشناخته عمل می کنند، غافل از اینکه کارشان ارزش وسیع تری دارد. آنها آنقدر مشغول هستند که به گسترش کارشان فکر نمی کنند، و متواضعتر از آن هستند که فکر کنند دیگران از آن سود میبرند. اولین اقدام این است که آنها را به عنوان پیشگامان با تجربیاتی که برای دیگران ارزشمند است، بشناسیم. [مثال استارت آپ دانشگاهی را در خاطر بیاورید که روی بازیافت زباله الکترونیک کار می کند]
◻️پیوندیابی و شبکه سازی: زندگی جمعی از طریق ارتباطات و روابطش رشد می کند و تغییر می کند. بعد از کشف در این افراد همدیگر را پیدا می کنند و به پیشگام ها می پیوندند. در این مرحله جوامع و شبکه های کنشگر شکل می گیرند. ما میتوانیم ارتباطات را به روشهای مختلف ایجاد کنیم: طراحی و تسهیل گردهماییهای اجتماعی، میزبانی شبکههایی که مردم میتوانند تبادل نظر و منابع و غیره. [در همان مثال بالا استاد دانشگاهی که تیم استارتآپ را به تیمی که ایده مشابهی داشته اند و به شهردار یکی از مناطق متصل می کند]
◻️پشتیابی و تغذیه: جوامع و شبکه کنشگران به منابع مختلف زیادی نیاز دارند: ایده، مربی، فناوری، تجهیزات، پول. هر کدام مهم هستند، اما مهمترین آنها یادگیری و آگاهی است: دانستن اینکه چه تکنیکها و فرآیندهایی به خوبی کار میکنند. رهبران پیشگام نیاز دارند و می خواهند تا شیوه ها، تجربیات و رویاهای خود را به اشتراک بگذارند. [در ادامه مثال بالا سرمایه گذاری پیدا می شود که روی این قضیه سرمایه گذاری جسورانه کند و به خاطر تجربیات قبلی اش از تعامل با استارت آپ های قبلی تیم را تقویت می کند و یک مدیر اجرایی را به تیم اضافه می کند]
◻️روشنگری و روایت گری: دیدن کار بر اساس پارادایم متفاوت برای آدم ها متفاوت است. اگر مردم متوجه چنین کاری شوند، اغلب به عنوان «انحراف از هنجار الهام بخش» یا «انحراف مثبت» استقبال می کنند و اینجاست که مردم به سیستم های جدید می پیوندند و سیستمهای قبلی عملا متروکه می شوند. [این ایده در شبکه های روابط شخصی و خانوادگی و سپس شبکه های اجتماعی سینه به سینه نقل می شود تا اینکه تبدیل به یک سیستم جدید می شود.] (منبع تکمیلی)
☑️⭕️تجویز راهبردی: برای خلق موقعیت مطلوب چه نقش هایی می توانیم بازی کنیم؟
بر اساس آموزه های موسسه برکانا برای گذار از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب نقشهای زیر وجود دارد:
◻️پیشگامان (خط شکنان): افرادی که شهامت تجربه ورزی، سعی و خطا، آزمایش کردن آینده را در امروز دارند.
◻️ شبکهسازان (رابطان): کسانی که روابط را در سیستم جدید تقویت میکنند، به طوری که می تواند آنقدر قوی باشد که در برابر حملات سیستم قدیمی مقاومت کند.
◻️ پرستاران (مراقبان): افرادی که دلسوزانه در سیستمهای در حال فروپاشی باقی میمانند و باقی ماندگان را برای گذار به سیستم های جدید در حال ظهور راهنمایی میکنند.
◻️ روایتگران (مبلغان): افرادی که داستانهای سیستم نوظهور را تعریف میکنند تا دیگران بتوانند آنها را بیابند و در مورد آینده خود انتخابهای عاقلانهتری داشته باشند. یکی از کارهای این ها شناسایی و معرفی موفقیت های اولیه پیشگامان است.
◻️ محافظان (حامیان): کسانی که موقعیت امنی در سیستم قدیمی دارند، اما از آن برای ایجاد یک پناهگاه محافظ برای رویش جوانه های شکننده سیستم جدید استفاده می کنند.
◻️ تغذیه کنندگان (پشتیبان): کسانی که حمایت مالی، معنوی، فناوری، اداری، مدنی می کنند و شبکه های اقدام را تغذیه می کنند.
خیال همه ما راحت؛ اگر تا صد سال دیگر همه ما از نقش کلاسیک فوروارد کنندگان به یکی از این نقش های شش گانه تغییر موقعیت ندهیم وضعیت عوض نخواهد شد. دقت کنیم قرار نیست همه ما، همه نقش ها را بازی کنیم. و حتما هم نقش ما در تغییرات یکسان نیست. ممکن است من در تغییر نظام بانکی، جزو روایت گران باشم و در تغییر نظام آموزشی جزو پشتیبان ها. حتی اگر داخل سیستم هستید و دست تان برای پیشگامی و روایت گری بسته است می توانید نقش محافظ و پرستار را بردارید. دست کم باید یک نقش را بازی کنیم، وگرنه صحبت از توسعه ایران حرف مفت است.
@Dr_Lashkarbolouki
مجتبی لشکربلوکی
ما دست به فورواردمان خوب است. احتمالا شما هم. اگر فسادی در نظام بانکی، ناکارآمدی در آموزش و پرورش و یا بی تدبیری در نظام سلامت رخ دهد بلافاصله می خوانیم و آن را برای دیگران به اشتراک می گذاریم. اما اگر فرزندان ما بپرسند برای ایران چه کردید چه می گوییم؟ می گوییم روزی یک ساعت در شبکه های اجتماعی مطلب فوروارد می کردیم؟
موسسه برکانا از سال ۱۹۹۱ (حدود ۳۲ سال) با رهبران و کنشگران تغییر در تعامل است. این موسسه معتقد است برای آنکه وضعیت مطلوب رقم بخورد و سیستم جدید جوانه بزند و سیستم قبلی را به کنار بزند، دست کم چهار کار اصلی باید انجام شود.
◻️نویابی و شناسایی: افراد نوآور به صورت ناشناخته عمل می کنند، غافل از اینکه کارشان ارزش وسیع تری دارد. آنها آنقدر مشغول هستند که به گسترش کارشان فکر نمی کنند، و متواضعتر از آن هستند که فکر کنند دیگران از آن سود میبرند. اولین اقدام این است که آنها را به عنوان پیشگامان با تجربیاتی که برای دیگران ارزشمند است، بشناسیم. [مثال استارت آپ دانشگاهی را در خاطر بیاورید که روی بازیافت زباله الکترونیک کار می کند]
◻️پیوندیابی و شبکه سازی: زندگی جمعی از طریق ارتباطات و روابطش رشد می کند و تغییر می کند. بعد از کشف در این افراد همدیگر را پیدا می کنند و به پیشگام ها می پیوندند. در این مرحله جوامع و شبکه های کنشگر شکل می گیرند. ما میتوانیم ارتباطات را به روشهای مختلف ایجاد کنیم: طراحی و تسهیل گردهماییهای اجتماعی، میزبانی شبکههایی که مردم میتوانند تبادل نظر و منابع و غیره. [در همان مثال بالا استاد دانشگاهی که تیم استارتآپ را به تیمی که ایده مشابهی داشته اند و به شهردار یکی از مناطق متصل می کند]
◻️پشتیابی و تغذیه: جوامع و شبکه کنشگران به منابع مختلف زیادی نیاز دارند: ایده، مربی، فناوری، تجهیزات، پول. هر کدام مهم هستند، اما مهمترین آنها یادگیری و آگاهی است: دانستن اینکه چه تکنیکها و فرآیندهایی به خوبی کار میکنند. رهبران پیشگام نیاز دارند و می خواهند تا شیوه ها، تجربیات و رویاهای خود را به اشتراک بگذارند. [در ادامه مثال بالا سرمایه گذاری پیدا می شود که روی این قضیه سرمایه گذاری جسورانه کند و به خاطر تجربیات قبلی اش از تعامل با استارت آپ های قبلی تیم را تقویت می کند و یک مدیر اجرایی را به تیم اضافه می کند]
◻️روشنگری و روایت گری: دیدن کار بر اساس پارادایم متفاوت برای آدم ها متفاوت است. اگر مردم متوجه چنین کاری شوند، اغلب به عنوان «انحراف از هنجار الهام بخش» یا «انحراف مثبت» استقبال می کنند و اینجاست که مردم به سیستم های جدید می پیوندند و سیستمهای قبلی عملا متروکه می شوند. [این ایده در شبکه های روابط شخصی و خانوادگی و سپس شبکه های اجتماعی سینه به سینه نقل می شود تا اینکه تبدیل به یک سیستم جدید می شود.] (منبع تکمیلی)
☑️⭕️تجویز راهبردی: برای خلق موقعیت مطلوب چه نقش هایی می توانیم بازی کنیم؟
بر اساس آموزه های موسسه برکانا برای گذار از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب نقشهای زیر وجود دارد:
◻️پیشگامان (خط شکنان): افرادی که شهامت تجربه ورزی، سعی و خطا، آزمایش کردن آینده را در امروز دارند.
◻️ شبکهسازان (رابطان): کسانی که روابط را در سیستم جدید تقویت میکنند، به طوری که می تواند آنقدر قوی باشد که در برابر حملات سیستم قدیمی مقاومت کند.
◻️ پرستاران (مراقبان): افرادی که دلسوزانه در سیستمهای در حال فروپاشی باقی میمانند و باقی ماندگان را برای گذار به سیستم های جدید در حال ظهور راهنمایی میکنند.
◻️ روایتگران (مبلغان): افرادی که داستانهای سیستم نوظهور را تعریف میکنند تا دیگران بتوانند آنها را بیابند و در مورد آینده خود انتخابهای عاقلانهتری داشته باشند. یکی از کارهای این ها شناسایی و معرفی موفقیت های اولیه پیشگامان است.
◻️ محافظان (حامیان): کسانی که موقعیت امنی در سیستم قدیمی دارند، اما از آن برای ایجاد یک پناهگاه محافظ برای رویش جوانه های شکننده سیستم جدید استفاده می کنند.
◻️ تغذیه کنندگان (پشتیبان): کسانی که حمایت مالی، معنوی، فناوری، اداری، مدنی می کنند و شبکه های اقدام را تغذیه می کنند.
خیال همه ما راحت؛ اگر تا صد سال دیگر همه ما از نقش کلاسیک فوروارد کنندگان به یکی از این نقش های شش گانه تغییر موقعیت ندهیم وضعیت عوض نخواهد شد. دقت کنیم قرار نیست همه ما، همه نقش ها را بازی کنیم. و حتما هم نقش ما در تغییرات یکسان نیست. ممکن است من در تغییر نظام بانکی، جزو روایت گران باشم و در تغییر نظام آموزشی جزو پشتیبان ها. حتی اگر داخل سیستم هستید و دست تان برای پیشگامی و روایت گری بسته است می توانید نقش محافظ و پرستار را بردارید. دست کم باید یک نقش را بازی کنیم، وگرنه صحبت از توسعه ایران حرف مفت است.
@Dr_Lashkarbolouki
❌تکمیل شد متاسفانه امکان ثبت نام وجود ندارد!
🔲⭕️کارگاه دو روزه برنامه ریزی استراتژیک کاربردی
در این کارگاه نگاهی می کنیم به توصیه های شرکت های معتبر مشاوره جهانی مانند McKinsey، PWC، Bain and Company و مدرسه کسب وکار هاروارد (HBS) و نشریه کسب وکار هاروارد (HBR) در مورد برنامه ریزی استراتژیک و سپس یک روش ساده، عملیاتی، کاربردی برای برنامه ریزی استراتژیک در دنیای واقعی و یک نمونه واقعی و یک نمونه شبه واقعی را با هم مرور می کنیم.
هفتم و هشتم دی ماه (پنجشبه و جمعه)
مشاوره و ثبت نام:
Postmba.org/strategic-planning
این کارگاه تخصصی است و برای عموم مناسب نیست
🔲⭕️کارگاه دو روزه برنامه ریزی استراتژیک کاربردی
در این کارگاه نگاهی می کنیم به توصیه های شرکت های معتبر مشاوره جهانی مانند McKinsey، PWC، Bain and Company و مدرسه کسب وکار هاروارد (HBS) و نشریه کسب وکار هاروارد (HBR) در مورد برنامه ریزی استراتژیک و سپس یک روش ساده، عملیاتی، کاربردی برای برنامه ریزی استراتژیک در دنیای واقعی و یک نمونه واقعی و یک نمونه شبه واقعی را با هم مرور می کنیم.
هفتم و هشتم دی ماه (پنجشبه و جمعه)
مشاوره و ثبت نام:
Postmba.org/strategic-planning
این کارگاه تخصصی است و برای عموم مناسب نیست
🔳⭕️من آقای گاو هستم!
مجتبی لشکربلوکی
در یک مدرسه راهنمایی دخترانه کار می کردم و چند سالی بود که مدیر شده بودم. چند دقیقه مانده به زنگ تفریح، مردی با ظاهری آراسته وارد دفتر مدرسه شد و گفت: با خانم... دبیر کلاس دوم کار دارم و میخواهم درباره درس و انضباط فرزندم از او سؤال کنم.
از او خواستم خودش را معرفی کند. گفت: من گاو هستم! خانم دبیر بنده را می شناسند. بفرمایید گاو آمده. ایشان متوجه می شوند چه کسی آمده. تعجب کردم و موضوع را به خانم دبیر گفتم.
یکه خورد و گفت: ممکن است این آقا اختلال رفتار داشته باشد. یعنی چه گاو؟ من که چیزی نمیفهمم! از او خواستم پیش پدر این دانش آموز برود. با اکراه پذیرفت. مرد آراسته، با احترام به خانم دبیر ما سلام داد و خودش را معرفی کرد: من گاو هستم!
معلم پاسخ داد خواهش میکنم، ولی ...
مرد ادامه داد شما بنده را به خوبی می شناسید. من گاو هستم، پدر گوساله؛ همان دختر۱۳ ساله ای که شما دیروز در کلاس، او را به همین نام صدا زدید... دبیر ما به لکنت افتاد و گفت: آخه، میدونید ...
بله، ممکن است واقعاً فرزندم مشکلی داشته باشد و من هم در این مورد به شما حق میدهم. ولی بهتر بود مشکل انضباطی او را با من نیز در میان میگذاشتید. قطعاً من هم میتوانستم اندکی به شما کمک کنم. خانم دبیر و پدر دانش آموز مدتی با هم گفتگو کردند.
آن آقا، در خاتمه کارتی را به خانم دبیر ما داد و رفت. وقتی او رفت، کارت را با هم خواندیم روی آن نوشته شده بود: دکتر فلانی عضو هیأت علمی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه ... (نویسنده: ناشناس)
☑️⭕️تحلیل و تجویز کاربردی:
خشونت آن گونه كه ما فکر می کنیم فقط محدود به خشونت فيزيكي و بدني نيست. عموما ما درگيري هاي فيزيكي یا تعرض جنسی را خشونت می دانیم. ولی واقعیت آنست که دامنة خشونت حوزه های گسترده تري دارد از جمله خشونت زبانی.
وقتی توهین می کنیم، قومی را مسخره می کنیم. صاحبان یک عقیده را تحقیر می کنیم. وقتی تهمت یا برچسب می زنیم یا تهدید می کنیم همه این ها خشونت است؛ منتها خشونت زبانی. بدون خون و خونریزی است. خشونت زبانی از درون می کُشد. تا حالا هیچ کس را دیده اید که به دلیل اینکه مسخره شده و یا فحش خورده باشد به اورژانس مراجعه کند؟ یا به پلیس شکایت کند؟ قربانیان خشونت زبانی، اثری از جای زخم بر بدنشان یا مدرک دیگری ندارند.
خشونت ابتدا در ذهن شكل مي گيرد بعد خود را در زبان نشان می دهد و سپس زمینه ساز خشونت فیزیکی می شود. وقتی رهبر یک گروه سیاسی در جامعه، افراد طرف مقابل را احمق، متعصب، متحجر، مغرض و فاسد معرفی می کند، ما به عنوان طرفداران او آمادگی لازم را پیدا می کنیم که در زمان مناسب با ماشین از روی او رد شویم. چرا؟ چون دیگر او را شایسته زندگی نمی دانیم! وقتی در یک ورزشگاه صد هزار نفری، طرفداران تیم مقابل را با ده ها فحش آبدار و ناموسی می نوازیم، زمینه را برای زد و خورد بعد از بازی فراهم می کنیم. وقتی ما جریان رقیب را فریب خورده و عامل دست دشمن معرفی می کنیم، آنگاه حذف سیاسی و فیزیکی رقیب مشروعیت پیدا می کند.
وقتی دختر همسایه را داف خطاب می کنم، راننده کناری را یابو، مشتری را گاو، دانش آموزم را خنگ و فرد قانون مدار را اُسکُل، همه این ها خشونت های زبانی یعنی آمادگی برای خشونت رفتاری در آینده؛ از تعرض جنسی بگیرید تا صدمه فیزیکی.
چه باید کرد؟
اولین کار این است که مهارت گفتگو را بیاموزیم. فقدان مهارتهای گفتوگو باعث می شود افراد نتوانند آنچه که مدنظر دارند را بهزبان روشن بیان کنند و ایده و احساس خود را در یک کلام خشن و تند تخلیه می کنند. تمرین گفتگو تمرین تخلیه ذهن و قلب به شیوه ای غیرخشونت آمیز است. آنانکه مسیر گفتگو را مسدود می کنند (چه برای خودشان چه برای دیگران) مسیر خشونت را هموار می کنند.
دومین کار این است که به خودمان بارها و بارها یادآوری کنیم کشتن آدم ها فقط به فرو کردن چاقو در سینه آنان نیست. دختر یا پسر، زن یا مردی که شخصیت اش تخریب شده، شرافت اش لکه دار شده، عزت نفس اش لگدمال شده دیگر زندگی نرمال نخواهد داشت. به خودم یادآوری کنم که جریان رقیب من، طرفداران تیم مقابل، صاحبان دین و مذهب و اندیشه متفاوت از من، نه بی شعور هستند نه فاسد نه احمق نه هوس باز نه فریب خورده نه ... آن ها فقط انسان هستند درست و دقیقا مانند من! آنگاه یاد خواهم گرفت کلمه گاو را فقط و فقط برای خود گاو بکار بگیرم نه کمتر و نه بیشتر.
@Dr_Lashkarbolouki
مجتبی لشکربلوکی
در یک مدرسه راهنمایی دخترانه کار می کردم و چند سالی بود که مدیر شده بودم. چند دقیقه مانده به زنگ تفریح، مردی با ظاهری آراسته وارد دفتر مدرسه شد و گفت: با خانم... دبیر کلاس دوم کار دارم و میخواهم درباره درس و انضباط فرزندم از او سؤال کنم.
از او خواستم خودش را معرفی کند. گفت: من گاو هستم! خانم دبیر بنده را می شناسند. بفرمایید گاو آمده. ایشان متوجه می شوند چه کسی آمده. تعجب کردم و موضوع را به خانم دبیر گفتم.
یکه خورد و گفت: ممکن است این آقا اختلال رفتار داشته باشد. یعنی چه گاو؟ من که چیزی نمیفهمم! از او خواستم پیش پدر این دانش آموز برود. با اکراه پذیرفت. مرد آراسته، با احترام به خانم دبیر ما سلام داد و خودش را معرفی کرد: من گاو هستم!
معلم پاسخ داد خواهش میکنم، ولی ...
مرد ادامه داد شما بنده را به خوبی می شناسید. من گاو هستم، پدر گوساله؛ همان دختر۱۳ ساله ای که شما دیروز در کلاس، او را به همین نام صدا زدید... دبیر ما به لکنت افتاد و گفت: آخه، میدونید ...
بله، ممکن است واقعاً فرزندم مشکلی داشته باشد و من هم در این مورد به شما حق میدهم. ولی بهتر بود مشکل انضباطی او را با من نیز در میان میگذاشتید. قطعاً من هم میتوانستم اندکی به شما کمک کنم. خانم دبیر و پدر دانش آموز مدتی با هم گفتگو کردند.
آن آقا، در خاتمه کارتی را به خانم دبیر ما داد و رفت. وقتی او رفت، کارت را با هم خواندیم روی آن نوشته شده بود: دکتر فلانی عضو هیأت علمی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه ... (نویسنده: ناشناس)
☑️⭕️تحلیل و تجویز کاربردی:
خشونت آن گونه كه ما فکر می کنیم فقط محدود به خشونت فيزيكي و بدني نيست. عموما ما درگيري هاي فيزيكي یا تعرض جنسی را خشونت می دانیم. ولی واقعیت آنست که دامنة خشونت حوزه های گسترده تري دارد از جمله خشونت زبانی.
وقتی توهین می کنیم، قومی را مسخره می کنیم. صاحبان یک عقیده را تحقیر می کنیم. وقتی تهمت یا برچسب می زنیم یا تهدید می کنیم همه این ها خشونت است؛ منتها خشونت زبانی. بدون خون و خونریزی است. خشونت زبانی از درون می کُشد. تا حالا هیچ کس را دیده اید که به دلیل اینکه مسخره شده و یا فحش خورده باشد به اورژانس مراجعه کند؟ یا به پلیس شکایت کند؟ قربانیان خشونت زبانی، اثری از جای زخم بر بدنشان یا مدرک دیگری ندارند.
خشونت ابتدا در ذهن شكل مي گيرد بعد خود را در زبان نشان می دهد و سپس زمینه ساز خشونت فیزیکی می شود. وقتی رهبر یک گروه سیاسی در جامعه، افراد طرف مقابل را احمق، متعصب، متحجر، مغرض و فاسد معرفی می کند، ما به عنوان طرفداران او آمادگی لازم را پیدا می کنیم که در زمان مناسب با ماشین از روی او رد شویم. چرا؟ چون دیگر او را شایسته زندگی نمی دانیم! وقتی در یک ورزشگاه صد هزار نفری، طرفداران تیم مقابل را با ده ها فحش آبدار و ناموسی می نوازیم، زمینه را برای زد و خورد بعد از بازی فراهم می کنیم. وقتی ما جریان رقیب را فریب خورده و عامل دست دشمن معرفی می کنیم، آنگاه حذف سیاسی و فیزیکی رقیب مشروعیت پیدا می کند.
وقتی دختر همسایه را داف خطاب می کنم، راننده کناری را یابو، مشتری را گاو، دانش آموزم را خنگ و فرد قانون مدار را اُسکُل، همه این ها خشونت های زبانی یعنی آمادگی برای خشونت رفتاری در آینده؛ از تعرض جنسی بگیرید تا صدمه فیزیکی.
چه باید کرد؟
اولین کار این است که مهارت گفتگو را بیاموزیم. فقدان مهارتهای گفتوگو باعث می شود افراد نتوانند آنچه که مدنظر دارند را بهزبان روشن بیان کنند و ایده و احساس خود را در یک کلام خشن و تند تخلیه می کنند. تمرین گفتگو تمرین تخلیه ذهن و قلب به شیوه ای غیرخشونت آمیز است. آنانکه مسیر گفتگو را مسدود می کنند (چه برای خودشان چه برای دیگران) مسیر خشونت را هموار می کنند.
دومین کار این است که به خودمان بارها و بارها یادآوری کنیم کشتن آدم ها فقط به فرو کردن چاقو در سینه آنان نیست. دختر یا پسر، زن یا مردی که شخصیت اش تخریب شده، شرافت اش لکه دار شده، عزت نفس اش لگدمال شده دیگر زندگی نرمال نخواهد داشت. به خودم یادآوری کنم که جریان رقیب من، طرفداران تیم مقابل، صاحبان دین و مذهب و اندیشه متفاوت از من، نه بی شعور هستند نه فاسد نه احمق نه هوس باز نه فریب خورده نه ... آن ها فقط انسان هستند درست و دقیقا مانند من! آنگاه یاد خواهم گرفت کلمه گاو را فقط و فقط برای خود گاو بکار بگیرم نه کمتر و نه بیشتر.
@Dr_Lashkarbolouki
🔲⭕️هدیه پیشنهادی شب یلدا و شب عید
به لطف خدا؛
کتاب خلاصه خوشبختی به چاپ نهم.
کتاب استراتژی های یک حرفه ای به چاپ چهارم
و کتاب چرا ایران عقب ماند؟ چگونه پیشرفت کنیم؟ به چاپ هفتم رسیدند.
انتشاراتی محترم این کتاب ها را تا آخر آذر ماه با 15% تخفیف به فروش می رساند.
توضیح مهم:
◽️کتاب خلاصه خوشبختی در مورد تکنیک های شادکامی است و حال تان را بهتر می کند.
◽️کتاب استراتژی های یک حرفه ای در مورد موفقیت است و برای رشد و کامیابی در کار و زندگی به دردتان می خورد
◽️کتاب آخر هم که از نامش معلوم است.
⭕️☑️ مخصوصا دو کتاب اول برای هدیه های فردی و سازمانی (مثلا شب عید یا شب یلدا) بسیار مناسب است. امکان چاپ اختصاصی برای یک سازمان نیز وجود دارد. تیراژ بالا همراه با تخفیف اختصاصی است.
⭕️☑️تمام منافع هر سه کتاب برای امور فرهنگی و عام المنفعه صرف خواهد شد.
سفارش در تلگرام
@NashrShams
شماره تماس
۰۹۱۰۱۹۳۲۱۱۴
۰۲۱-۸۸۷۵۵۸۹۴
به لطف خدا؛
کتاب خلاصه خوشبختی به چاپ نهم.
کتاب استراتژی های یک حرفه ای به چاپ چهارم
و کتاب چرا ایران عقب ماند؟ چگونه پیشرفت کنیم؟ به چاپ هفتم رسیدند.
انتشاراتی محترم این کتاب ها را تا آخر آذر ماه با 15% تخفیف به فروش می رساند.
توضیح مهم:
◽️کتاب خلاصه خوشبختی در مورد تکنیک های شادکامی است و حال تان را بهتر می کند.
◽️کتاب استراتژی های یک حرفه ای در مورد موفقیت است و برای رشد و کامیابی در کار و زندگی به دردتان می خورد
◽️کتاب آخر هم که از نامش معلوم است.
⭕️☑️ مخصوصا دو کتاب اول برای هدیه های فردی و سازمانی (مثلا شب عید یا شب یلدا) بسیار مناسب است. امکان چاپ اختصاصی برای یک سازمان نیز وجود دارد. تیراژ بالا همراه با تخفیف اختصاصی است.
⭕️☑️تمام منافع هر سه کتاب برای امور فرهنگی و عام المنفعه صرف خواهد شد.
سفارش در تلگرام
@NashrShams
شماره تماس
۰۹۱۰۱۹۳۲۱۱۴
۰۲۱-۸۸۷۵۵۸۹۴
🔲⭕️برای دختری که هم استاد تاریخ بود و هم قربانی تاریخ!
مجتبی لشکربلوکی
دو سال پیش یک آپارتمان کوچک خریدم که دفتر کارم بشود؛ اما جناب بنگاهی بدون هماهنگی با من برای آپارتمان مستاجری پیدا کرد و قراردادی بست. به بنگاهی اعتراض کردم که من اصلا مستاجر نمی خواستم و چرا بی اجازه چنین کردی!
با مستاجر قرار گذاشتم که قرار داد را فسخ کنم؛ اما دیدم مستاجر خانم جوان فرهیخته سی ساله ای است که مدرس تاریخ است و پسر شش ساله ای دارد و دو روز در تهران تدریس می کند و دو روز در شهرستان. از ملاقاتش خوشحال شدم و گفتم شما همین جا باش ولی خیلی مراقبت کن از همه چیز چون اینجا دفتر انتشارات من است و بعد از یکسال به آن احتیاج دارم و نمی توانم قرارداد را تمدید کنم. دختر هم قبول کرد و ماجرا ختم به خیر شد.
پنج ماه بعد دختر پیش پدرم آمد که همسر سابقم مرا اذیت و آزار می کند و من می ترسم و می خواهم خانه را عوض کنم یا بروم شهرستان پیش پدرم. پدرم می گوید باشد من اول با شوهر سابقت صحبت می کنم و اتمام حجت می کنم اما اگر فایده نداشت پول تو آماده است، شاید صلاح این باشد که به خانواده ات پناه ببری. چند روز گذشت و دیگر از دختر خبری نشد تا اینکه پلیس با پدرم تماس گرفت و گفت که مستاجرتان را کشته اند و معلوم نیست قاتل کیست.
آپارتمان پلمپ شد و ما یقین داشتیم که زن جوان را شوهر سابقش کشته است تا اینکه بعدها معلوم شد پدر و برادرش با اسلحه او را جلوی چشم پسر کوچکش کشته اند و جرمش این بوده که چرا درس خوانده، چرا به تهران آمده، چرا تدریس می کرده و چرا از شوهر معتادش جدا شده است.
پدری که قاتل بود از ما شکایت کرد و افراد قبیله به آپارتمانم حمله کردند و پلمپ را شکستند وسایل مقتول را بردند. دیوارها را تخریب کردند و هنوز که هنوز است ما در گیر دادگاه قاتلانیم و همچنان ما را تهدید می کنند و آزار می دهند.
روزی مادرم به پدر دختر گفت: این دختر چند قرن برای شما زود بود شما لیاقت چنان دختری را نداشتید، او را کشتید تا دیگر نبینیدش تا نفهمید چقدر متعصب و جاهل و بی لیاقتید. نه آن پدر هرگز مجازات شد نه آن برادر نه آن شوهر سابق.
نه می دانم قبر آن دختر کجاست و نه می دانم روی سنگ قبرش چه نوشته اند.
دختر هم استاد تاریخ بود و هم قربانی تاریخ سرزمینش. من هر روز به مظلومیت چشم های آن پسرک معصوم فکر می کنم که به دیوار اتاقم تکیه داده بود؛ من از او پرسیدم اسمت چیه و کلاس چندمی؟ گفت: اسمم [...] است و سال دیگر به کلاس اول می روم. آن روز او نمی دانست که اسم خودش مظلوم است اسم مادرش مقتول و اسم پدر و پدربزرگ و دایی اش قاتل. پسر بچه را به روستا بردند؛ او هرگز به کلاس اول نرفت (بر اساس روایتی واقعی از عرفان نظرآهاری؛ نویسنده و شاعره معاصر)
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی
این فاجعه نه اولین بار است که رخ می دهد و نه آخرین بار. آیا بدان معناست که تمام مسوولیت این عمل زشت بر عهده پدر و برداران مقتول است؟ قطعا نه! همه ما مسوولیم. مسوولیم و باید کاری کنیم. اخلاقی زیستن فقط به معنای دروغ نگفتن و دزدی نکردن نیست (اخلاق منفی گریز). بلکه اخلاقی زیستن یعنی آگاهی بخشی، مبارزه، روشن کردن و روشن نگاه داشتن چراغ های عقلانیت، عاطفه، امید و آگاهی در جان خویشتن و سپس دیگران (اخلاق مثبت گرا).
از امروز به بعد هر دختری که از حق خود محروم می شود، هر زنی که مورد سوءنیت و سوءرفتار قرار می گیرد، هر بانویی که در زندان بی شعوری مردان زندانی میشود، من و شما مسوولیم. ما مسوولیم که بنوییسم، بگوییم، فریاد بزنیم، آگاهی ببخشیم، نجات بدهیم، پشتیبانی کنیم. و اگر ننویسیم، نگوییم، فریاد نزنیم، آگاهی نبخشیم، نجات ندهیم و پشتیبانی نکنیم پاسخی در برابر وجدان و جامعه و جهان و خدا نخواهیم داشت. و قطعا اینگونه زندگی هیچگاه اخلاقی نخواهد بود حتی اگر یک دروغ در طول زندگی نگفته باشیم. صرفا با اخلاقی منفی گریز نمی توان اخلاقی زیست.
اصلا بگذارید از منظری دیگر نگاه کنیم: توسعه وابسته است به جمع عملکرد ما انسان ها. عملکرد ما انسان ها در دو ساحت بیرونی خود را نشان می دهد: رفتار و گفتار. این دو ساحت کاملا وابسته است به سه ساحت درونی: باورها، احساسات و تمایلات. اگر توسعه می خواهیم باید گذر کنیم از باورهای نادرست، احساسات نابالغ و تمایلات نامطلوب و این مبارزه می خواهد. صرفا با «زندگی پاکیزه شخصی» نمی توان به توسعه دست یافت. توسعه یعنی یادگیری عمیق جمعی. باید باورهای درست، احساسات بجا و تمایلات عقلایی را ترویج و تمرین و گفتگو کنیم. اینجاست که توسعه، مسوولیت اجتماعی و اخلاق مثبت گرا کنار هم قرار می گیرند.
@Dr_Lashkarbolouki
مجتبی لشکربلوکی
دو سال پیش یک آپارتمان کوچک خریدم که دفتر کارم بشود؛ اما جناب بنگاهی بدون هماهنگی با من برای آپارتمان مستاجری پیدا کرد و قراردادی بست. به بنگاهی اعتراض کردم که من اصلا مستاجر نمی خواستم و چرا بی اجازه چنین کردی!
با مستاجر قرار گذاشتم که قرار داد را فسخ کنم؛ اما دیدم مستاجر خانم جوان فرهیخته سی ساله ای است که مدرس تاریخ است و پسر شش ساله ای دارد و دو روز در تهران تدریس می کند و دو روز در شهرستان. از ملاقاتش خوشحال شدم و گفتم شما همین جا باش ولی خیلی مراقبت کن از همه چیز چون اینجا دفتر انتشارات من است و بعد از یکسال به آن احتیاج دارم و نمی توانم قرارداد را تمدید کنم. دختر هم قبول کرد و ماجرا ختم به خیر شد.
پنج ماه بعد دختر پیش پدرم آمد که همسر سابقم مرا اذیت و آزار می کند و من می ترسم و می خواهم خانه را عوض کنم یا بروم شهرستان پیش پدرم. پدرم می گوید باشد من اول با شوهر سابقت صحبت می کنم و اتمام حجت می کنم اما اگر فایده نداشت پول تو آماده است، شاید صلاح این باشد که به خانواده ات پناه ببری. چند روز گذشت و دیگر از دختر خبری نشد تا اینکه پلیس با پدرم تماس گرفت و گفت که مستاجرتان را کشته اند و معلوم نیست قاتل کیست.
آپارتمان پلمپ شد و ما یقین داشتیم که زن جوان را شوهر سابقش کشته است تا اینکه بعدها معلوم شد پدر و برادرش با اسلحه او را جلوی چشم پسر کوچکش کشته اند و جرمش این بوده که چرا درس خوانده، چرا به تهران آمده، چرا تدریس می کرده و چرا از شوهر معتادش جدا شده است.
پدری که قاتل بود از ما شکایت کرد و افراد قبیله به آپارتمانم حمله کردند و پلمپ را شکستند وسایل مقتول را بردند. دیوارها را تخریب کردند و هنوز که هنوز است ما در گیر دادگاه قاتلانیم و همچنان ما را تهدید می کنند و آزار می دهند.
روزی مادرم به پدر دختر گفت: این دختر چند قرن برای شما زود بود شما لیاقت چنان دختری را نداشتید، او را کشتید تا دیگر نبینیدش تا نفهمید چقدر متعصب و جاهل و بی لیاقتید. نه آن پدر هرگز مجازات شد نه آن برادر نه آن شوهر سابق.
نه می دانم قبر آن دختر کجاست و نه می دانم روی سنگ قبرش چه نوشته اند.
دختر هم استاد تاریخ بود و هم قربانی تاریخ سرزمینش. من هر روز به مظلومیت چشم های آن پسرک معصوم فکر می کنم که به دیوار اتاقم تکیه داده بود؛ من از او پرسیدم اسمت چیه و کلاس چندمی؟ گفت: اسمم [...] است و سال دیگر به کلاس اول می روم. آن روز او نمی دانست که اسم خودش مظلوم است اسم مادرش مقتول و اسم پدر و پدربزرگ و دایی اش قاتل. پسر بچه را به روستا بردند؛ او هرگز به کلاس اول نرفت (بر اساس روایتی واقعی از عرفان نظرآهاری؛ نویسنده و شاعره معاصر)
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی
این فاجعه نه اولین بار است که رخ می دهد و نه آخرین بار. آیا بدان معناست که تمام مسوولیت این عمل زشت بر عهده پدر و برداران مقتول است؟ قطعا نه! همه ما مسوولیم. مسوولیم و باید کاری کنیم. اخلاقی زیستن فقط به معنای دروغ نگفتن و دزدی نکردن نیست (اخلاق منفی گریز). بلکه اخلاقی زیستن یعنی آگاهی بخشی، مبارزه، روشن کردن و روشن نگاه داشتن چراغ های عقلانیت، عاطفه، امید و آگاهی در جان خویشتن و سپس دیگران (اخلاق مثبت گرا).
از امروز به بعد هر دختری که از حق خود محروم می شود، هر زنی که مورد سوءنیت و سوءرفتار قرار می گیرد، هر بانویی که در زندان بی شعوری مردان زندانی میشود، من و شما مسوولیم. ما مسوولیم که بنوییسم، بگوییم، فریاد بزنیم، آگاهی ببخشیم، نجات بدهیم، پشتیبانی کنیم. و اگر ننویسیم، نگوییم، فریاد نزنیم، آگاهی نبخشیم، نجات ندهیم و پشتیبانی نکنیم پاسخی در برابر وجدان و جامعه و جهان و خدا نخواهیم داشت. و قطعا اینگونه زندگی هیچگاه اخلاقی نخواهد بود حتی اگر یک دروغ در طول زندگی نگفته باشیم. صرفا با اخلاقی منفی گریز نمی توان اخلاقی زیست.
اصلا بگذارید از منظری دیگر نگاه کنیم: توسعه وابسته است به جمع عملکرد ما انسان ها. عملکرد ما انسان ها در دو ساحت بیرونی خود را نشان می دهد: رفتار و گفتار. این دو ساحت کاملا وابسته است به سه ساحت درونی: باورها، احساسات و تمایلات. اگر توسعه می خواهیم باید گذر کنیم از باورهای نادرست، احساسات نابالغ و تمایلات نامطلوب و این مبارزه می خواهد. صرفا با «زندگی پاکیزه شخصی» نمی توان به توسعه دست یافت. توسعه یعنی یادگیری عمیق جمعی. باید باورهای درست، احساسات بجا و تمایلات عقلایی را ترویج و تمرین و گفتگو کنیم. اینجاست که توسعه، مسوولیت اجتماعی و اخلاق مثبت گرا کنار هم قرار می گیرند.
@Dr_Lashkarbolouki
❌برگزار شد
نقد کتاب چرا عقب ماندیم، چگونه پیشرفت کنیم؟
شیرازی ها دور هم نشستند و فصل به فصل (در طول بیش از ده جلسه) کتاب را خواندند حالا یک بار دیگر کلیت کتاب رو مرور می کنیم و سپس به نقدها و ابهامات و سوالات (تا آنجا که می توان) پاسخ می دهیم. این رخداد آنلاین به میزبانی نشست های گفتار و اندیشه شیراز است.
با حضور
دکتر علی سرزعیم
دکتر مهران صولتی
و نویسنده کتاب: مجتبی لشکربلوکی
یکشنبه ۱۹ آذرماه ۱۴۰۲ ، ساعت ۲۰
این جلسه بهصورت مجازی و در اسکایروم برگزار میشود و امکان حضور برای همه وجود دارد.
نقد کتاب چرا عقب ماندیم، چگونه پیشرفت کنیم؟
شیرازی ها دور هم نشستند و فصل به فصل (در طول بیش از ده جلسه) کتاب را خواندند حالا یک بار دیگر کلیت کتاب رو مرور می کنیم و سپس به نقدها و ابهامات و سوالات (تا آنجا که می توان) پاسخ می دهیم. این رخداد آنلاین به میزبانی نشست های گفتار و اندیشه شیراز است.
با حضور
دکتر علی سرزعیم
دکتر مهران صولتی
و نویسنده کتاب: مجتبی لشکربلوکی
یکشنبه ۱۹ آذرماه ۱۴۰۲ ، ساعت ۲۰
این جلسه بهصورت مجازی و در اسکایروم برگزار میشود و امکان حضور برای همه وجود دارد.
🔳⭕️ملوانان چرا حامله می شوند؟
مجتبی لشکربلوکی
در یکی از کشتی های نظامی پیشرفته اروپایی، چندین ملوان زن باردار شدند و با هلی کوپتر به خشکی و سپس به کشورشان باز گردانده شدند. ظاهرا این مساله برای اولین بار نبوده و چند بار تکرار شده. این در حالی است که هر گونه رابطه در این ناوها مطلقا ممنوع است حتی برای زوج های رسمی. خب چرا چنین اتفاقی می افتد؟ مطمئنا این را نمی شود به گردن دزدان دریایی یا عوامل ناشناخته فضایی انداخت. قبل از اینکه به این سوال پاسخ دهم، سه سوال دیگر هم می پرسم و جواب این سه سوال هم عینا همان مانند سوال اولی است.
چرا میلیون ها دلار ارز با نرخ ترجیحی را رانت خواران یقه سفید محترم خوردند و یک لیوان آب هم روش؟
چرا برخی سر جلسه امتحان تقلب می کنند؟
چرا در برخی ادارات درآمد رشوه از درآمد حقوق رسمی بیشتر است؟
نقطه مشترک ملوانان باردار، رانت خواران، متقلبان و رشوه بگیران چیست؟
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
فساد و هر گونه رفتار غیرقانونی ریشه در چهار متغیر دارد: امکان، توجیه، وسوسه و فشار.
◽️امکان: یعنی آنکه عملا امکان یک رفتار دیگر غیر از رفتار مورد انتظار وجود داشته باشد؟ مثلا شما نمی توانید به یک دستگاه خودپرداز رشوه بدهید و از او بخواهید که به جای ۲۰۰ هزار تومان پول، به شما سیصد هزار تومان پول بدهد. ماشین است و نفهم و غیرقابل مذاکره. پس شما عملا امکان لابی و رشوه ندارید.
◽️وسوسه: یک فکر موذی و اغواکننده است که وارد ذهن می شود و ما را به کاری یا استفاده از موقعیتی یا تجربه کردن چیزی دعوت می کند و گاهی اوقات این دعوت را ادامه می دهد تا در برابرش تسلیم شویم. وقتی شما می بینید که با استفاده از ارز دولتی ارزان می توانیدیک ماهه، معادل ۳۰ سال حقوق یک کارمند درآمد داشته باشید، حداقل یک بار وسوسه می شوید.
◽️فشار: فرض کنید که کالای شما پشت گمرک گیر کرده است و اگر تا هفته بعد ترخیص نشود یک ضرر ده میلیاردی می کنید و نتایج یک عمر زحمت شما بر باد می رود. در چنین موقعیتی شما تحت فشار هستید. یا فرض کنید که فرزند شما بیمار است و تا هفته دیگر اگر عمل نشود می میرد، شما هم پول ندارید، کسی به شما پیشنهاد رشوه می کند! فشار فضا را مساعد می کند برای رشوه، تبانی، تقلب، رابطه غیراخلاقی و ....
◽️توجیه: یعنی اینکه وجدان خود را با یک سری دلایل قانع کنیم. به عبارت دیگر شستشوی اخلاقی دهیم. مثلا به این جملات دقت کنید: همه تقلب می کنند من چرا نکنم؟ همه رشوه می دهند حالا من بچه پیغمبر که نیستم. بابا همه دارند می خورند و می برند، فقط سر ما بی کلاه مونده بود. حتی گاهی اوقات فساد و رفتار غیرقانونی با اتکا به دلایل اخلاقی و اهداف متعالی شستشو داده می شود.
حالا فکر می کنم جواب سوال معلوم شد: کافیست فضای کشتی جنگی را تصور کنید! در آن کشتی هم امکان خطا وجود دارد، هم وسوسه و هم فشار و در نهایت همه این ها با توجیه، شستشوی اخلاقی می شود و می شود آنچه نباید بشود.
رانت خواران، متقلبان و رشوه بگیران دقیقا شبیه ملوانان باردار هستند. وقتی هم امکان فساد هست (رانت دولتی و ارتباط)، هم وسوسه (عادی شدن فساد)، هم فشار (فشار برای یک شبه پول دار شدن و به باقی ثروتمندان پیوستن) و در نهایت توجیه (وقتی هر کسی دستش به هر جایی می رسد می خورد چرا من نخورم)، شما هم باردار (رانت خوار/متقلب/رشوه بگیر/دزد) می شوید.
حذف ارتباطات انسانی، کنترل متقاطع اطلاعات، قاعده ثروتت را از کجا آورده ای، عقوبت های بسیار دردناک، انتشار شفاف نتایج پرونده های مفسدین در مهار فساد موثر است. متاسفانه در کشتی ما هر چهار رکن مربع فساد فراهم است. برای توسعه نیازمند آن هستیم که طراحی های هوشمند انجام دهیم تا مربع فساد در هم شکسته شود.
t.me/Dr_Lashkarbolouki
مجتبی لشکربلوکی
در یکی از کشتی های نظامی پیشرفته اروپایی، چندین ملوان زن باردار شدند و با هلی کوپتر به خشکی و سپس به کشورشان باز گردانده شدند. ظاهرا این مساله برای اولین بار نبوده و چند بار تکرار شده. این در حالی است که هر گونه رابطه در این ناوها مطلقا ممنوع است حتی برای زوج های رسمی. خب چرا چنین اتفاقی می افتد؟ مطمئنا این را نمی شود به گردن دزدان دریایی یا عوامل ناشناخته فضایی انداخت. قبل از اینکه به این سوال پاسخ دهم، سه سوال دیگر هم می پرسم و جواب این سه سوال هم عینا همان مانند سوال اولی است.
چرا میلیون ها دلار ارز با نرخ ترجیحی را رانت خواران یقه سفید محترم خوردند و یک لیوان آب هم روش؟
چرا برخی سر جلسه امتحان تقلب می کنند؟
چرا در برخی ادارات درآمد رشوه از درآمد حقوق رسمی بیشتر است؟
نقطه مشترک ملوانان باردار، رانت خواران، متقلبان و رشوه بگیران چیست؟
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
فساد و هر گونه رفتار غیرقانونی ریشه در چهار متغیر دارد: امکان، توجیه، وسوسه و فشار.
◽️امکان: یعنی آنکه عملا امکان یک رفتار دیگر غیر از رفتار مورد انتظار وجود داشته باشد؟ مثلا شما نمی توانید به یک دستگاه خودپرداز رشوه بدهید و از او بخواهید که به جای ۲۰۰ هزار تومان پول، به شما سیصد هزار تومان پول بدهد. ماشین است و نفهم و غیرقابل مذاکره. پس شما عملا امکان لابی و رشوه ندارید.
◽️وسوسه: یک فکر موذی و اغواکننده است که وارد ذهن می شود و ما را به کاری یا استفاده از موقعیتی یا تجربه کردن چیزی دعوت می کند و گاهی اوقات این دعوت را ادامه می دهد تا در برابرش تسلیم شویم. وقتی شما می بینید که با استفاده از ارز دولتی ارزان می توانیدیک ماهه، معادل ۳۰ سال حقوق یک کارمند درآمد داشته باشید، حداقل یک بار وسوسه می شوید.
◽️فشار: فرض کنید که کالای شما پشت گمرک گیر کرده است و اگر تا هفته بعد ترخیص نشود یک ضرر ده میلیاردی می کنید و نتایج یک عمر زحمت شما بر باد می رود. در چنین موقعیتی شما تحت فشار هستید. یا فرض کنید که فرزند شما بیمار است و تا هفته دیگر اگر عمل نشود می میرد، شما هم پول ندارید، کسی به شما پیشنهاد رشوه می کند! فشار فضا را مساعد می کند برای رشوه، تبانی، تقلب، رابطه غیراخلاقی و ....
◽️توجیه: یعنی اینکه وجدان خود را با یک سری دلایل قانع کنیم. به عبارت دیگر شستشوی اخلاقی دهیم. مثلا به این جملات دقت کنید: همه تقلب می کنند من چرا نکنم؟ همه رشوه می دهند حالا من بچه پیغمبر که نیستم. بابا همه دارند می خورند و می برند، فقط سر ما بی کلاه مونده بود. حتی گاهی اوقات فساد و رفتار غیرقانونی با اتکا به دلایل اخلاقی و اهداف متعالی شستشو داده می شود.
حالا فکر می کنم جواب سوال معلوم شد: کافیست فضای کشتی جنگی را تصور کنید! در آن کشتی هم امکان خطا وجود دارد، هم وسوسه و هم فشار و در نهایت همه این ها با توجیه، شستشوی اخلاقی می شود و می شود آنچه نباید بشود.
رانت خواران، متقلبان و رشوه بگیران دقیقا شبیه ملوانان باردار هستند. وقتی هم امکان فساد هست (رانت دولتی و ارتباط)، هم وسوسه (عادی شدن فساد)، هم فشار (فشار برای یک شبه پول دار شدن و به باقی ثروتمندان پیوستن) و در نهایت توجیه (وقتی هر کسی دستش به هر جایی می رسد می خورد چرا من نخورم)، شما هم باردار (رانت خوار/متقلب/رشوه بگیر/دزد) می شوید.
حذف ارتباطات انسانی، کنترل متقاطع اطلاعات، قاعده ثروتت را از کجا آورده ای، عقوبت های بسیار دردناک، انتشار شفاف نتایج پرونده های مفسدین در مهار فساد موثر است. متاسفانه در کشتی ما هر چهار رکن مربع فساد فراهم است. برای توسعه نیازمند آن هستیم که طراحی های هوشمند انجام دهیم تا مربع فساد در هم شکسته شود.
t.me/Dr_Lashkarbolouki
◼️⭕️ پشت دریاها شهری است!
تا حالا هیچوقت این شعر سهراب را خوانده اید؟
خیلی مهمه که زندگی را چه بدانیم یک خانه یا یک سفر. مانند سهراب فکر می کنم زندگی یک سفر است.
و در این غوغای دنیای امروزی که همه چیز پر از طمع جمع کردن و حسرت داشتن و حرص نداشتن است، هستند کسانی که تلنگر می زنند به ما که آهای رفیق!
دور باید شد، دور!
شب سرودش را خواند،
نوبت پنجرههاست.
یکی از جاهایی که تلنگر می زند و آدم ها را سوار قایقی می کند و می برد تا جایی که
خاک، موسیقی احساس تو را میشنود موسسه مردم نهادی است که دوره های آموزشی زندگی، دین، اخلاق و معنویت برگزار می کند.
سه شرط اصلی برای ورود
◻️ اراده کافی برای پیریزی یک زندگی متعالی
◻️تخصیص زمان برای مهمترین فرد زندگیتان: یعنی خودِتان
◻️ کوله پشتی آماده برای مسافرت و کشف سرزمین های جدید.
تا کنون بیش از ۱۵۰۰ استاد و دانشجوی دانشگاههای تهران به این سفر پیوستهاند
فرصت ثبت نام: تا ۷ دی ساعت ۱۰ تا ۱۸، ☎️ ۸۸۷۵۰۰۲۱
پیام در تلگرام به این آدرس:
@amozeshshams
دوره ها رایگان است در تهران و حضوری برگزار میشود
موسسه مردم نهاد شمسالشموس
تا حالا هیچوقت این شعر سهراب را خوانده اید؟
خیلی مهمه که زندگی را چه بدانیم یک خانه یا یک سفر. مانند سهراب فکر می کنم زندگی یک سفر است.
و در این غوغای دنیای امروزی که همه چیز پر از طمع جمع کردن و حسرت داشتن و حرص نداشتن است، هستند کسانی که تلنگر می زنند به ما که آهای رفیق!
دور باید شد، دور!
شب سرودش را خواند،
نوبت پنجرههاست.
یکی از جاهایی که تلنگر می زند و آدم ها را سوار قایقی می کند و می برد تا جایی که
خاک، موسیقی احساس تو را میشنود موسسه مردم نهادی است که دوره های آموزشی زندگی، دین، اخلاق و معنویت برگزار می کند.
سه شرط اصلی برای ورود
◻️ اراده کافی برای پیریزی یک زندگی متعالی
◻️تخصیص زمان برای مهمترین فرد زندگیتان: یعنی خودِتان
◻️ کوله پشتی آماده برای مسافرت و کشف سرزمین های جدید.
تا کنون بیش از ۱۵۰۰ استاد و دانشجوی دانشگاههای تهران به این سفر پیوستهاند
فرصت ثبت نام: تا ۷ دی ساعت ۱۰ تا ۱۸، ☎️ ۸۸۷۵۰۰۲۱
پیام در تلگرام به این آدرس:
@amozeshshams
دوره ها رایگان است در تهران و حضوری برگزار میشود
موسسه مردم نهاد شمسالشموس
🔳⭕️ببخشید دماغ شما چند متر است؟
مجتبی لشکربلوکی
لحظه ای با خود خلوت کنید و به این سوال صادقانه (تاکید میکنم صادقانه) پاسخ دهید: کدامیک از ما در زندگی مان مانند یک قدیس معصوم بوده ایم و کاملا پاک، بدون خطا و اشتباه بوده ایم؟ همه ما در برهه هایی از زندگی کارهایی کردهایم که بعدها آرزو کردهایم کاش هیچوقت آن ها را انجام نداده بودیم. تلاش می کنیم که آن ها را از حافظه خود نیز پاک کنیم. یکی در بخشی از زندگی اش سیگاری بوده، یا شیشه می کشیده. فرد دیگری در زندگی اش چند باری تقلب کرده. بخشی دیگر روابطی داشته که به خانواده اش منتقل نکرده. فرد دیگری یک بیماری دارد که هیچکس جز اعضای خانواده اش نمی دانند. اما شبکههای اجتماعی به جایزالخطا بودن انسانها احترامی نمیگذارند. کافی است اشتباه کوچکی از شما سر بزند، دیگر باید منتظر باشید که روزی کسی آن را منتشر کند و شما را به نابودی بکشاند. اگر فرد مشهوری باشید که اوضاع خیلی خیلی بدتر می شود. همه ما به خودمان حق می دهیم که دماغ مان تا هر جا که می توانیم در زندگی فرد مشهور فرو کنیم و از آن بدتر به خودمان حق می دهیم که هر چه فهمیدیم را سخاوتمندانه و پیروزمندانه با دیگران به اشتراک بگذاریم و از این دو بدتر اینکه بدون اطلاعات کافی در مورد زمینه و شرایطی که منجر به آن رفتار شده در مورد او قضاوت کنیم. اما آیا این «هتاکیِ جمعیِ هنجار-شده» به نفع من و شما و نسل آینده است؟ جامعه ای با دهان های گشاد و دماغ های بزرگ، جامعه کامیاب و شادی نخواهد بود. امروز پرده از زندگی من برداشته می شود و فردا قطعا نوبت شماست.
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
تکنولوژی و رسانه ها دسترسی ما را به اطلاعات به شدت گسترش داده اند اما انگار که دکمه بمب اتم را گذاشته باشی زیر دست یک انسان نخستین. خاصیت تکنولوژی برطرف کردن محدودیت هاست. در ازای هر تکنولوژی ای که خلق می شود و به کار گرفته می شود حداقل یک محدودیت از پیش روی آدمی کم می شود و دقیقا همین جاست که ما محتاج آنیم که چیزی این مساله را مهار کند و متوازن کند؛ یعنی هر چقدر این محدودیت ها کمتر و کمتر می شود باید چیزی وجود داشته باشد که این انسان آزادتر شده را مهار و محدود کند: دیسیپلین شخصی. به عبارت دیگر به ازای هر آزادی که فناوری به ما می دهد باید یک قاعده اخلاقی در ما نهادینه شود.
برای تمرین دیسیپلین شخصی در حوزه رسانه (کاهش میزان فرو کردن دماغ در زندگی شخصی سایرین) تکنیک سه پرسش سقراطی بسیار مفید است..
هر زمان که تیتری دیدید در مورد رسوایی زندگی شخصی فلان آدم معروف یا غیرمعروف از «سه پرسش سقراطی» استفاده کنید. هر زمان که کسی خواست مطلبی را بگوید یا شما مطلبی را بگویید این تکنیک را به کار ببرید.
یک روز فرد بزرگي که از آشنايان سقراط بود، با هيجان آمد پیش او و گفت: ميداني راجع به يکي از شاگردانت چه شنيده ام؟
سقراط پاسخ داد: قبل از آن سه سوال از تو می پرسم. اولين سوال این است که کاملا مطمئني که آنچه را که مي خواهي به من بگويي حقيقت دارد؟ مرد جواب داد: نه. فقط در موردش شنيده ام. حالا سوال دوم؛ آنچه را که در مورد شاگردم مي خواهي به من بگويي خبرخوبي است؟ مرد جواب داد: نه! سقراط گفت: پس مي خواهي خبري بد در مورد شاگردم که حتي درمورد آن مطمئن هم نيستي بگويي؟ و اما سوال سوم؛ آن چه را که مي خواهي در مورد شاگردم به من بگويي براي من فایده ای هم دارد؟ مرد کمی فکر کرد و پاسخ داد راستش نه! سقراط گفت: اگرمي خواهي به من چيزي را بگويي که نه حقيقت دارد و نه خوب است و نه حتي سودمند است پس چرا اصلا آن رابه من مي گويي؟!!
این سه سوال به ترتیب پرسش حقیقت، پرسش خوبی، پرسش سودمندی نام دارند و دیسیپلین شخصی در عرصه رسانه ای یعنی اینکه من با این سه پرسش، دماغ خودم را کوتاه کنم.
درست آن است که آموزش و پرورش، آموزش عالی و صدا و سیما با بودجه های هزار میلیاردی در من و شما این دیسیپلین شخصی را ایجاد کنند. ادبستان که بعدها شد دبستان، در اصل هدف اصلی اش همین آموزش دیسیپلین شخصی یعنی حد نگهداشتن و مودب شدن بود که متاسفانه فروکاسته شد به خواندن و نوشتن.
وظیفه جمعی ما این است که نقصانهای اساسی سیستم آموزشی و رسانه ای (شامل آموزش و پرورش، آموزش عالی و صدا و سیما) را جبران کنیم. حال که این سیستم ها در خلق یک فرهنگ درست درمانده اند، باید خودمان دست به کار شویم و دیسیپلین شخصی را ابتدا در خودمان و سپس در نسل بعدی تمرین کنیم و پایدار کنیم.
«هتاکیِ جمعیِ هنجار-شده» را باید تبدیل کنیم به «جامعه ای با دهان ها و دماغهای با دیسیپلین». مقدمات کامیابی را تمرین جمعی کنیم.
t.me/Dr_Lashkarbolouki
مجتبی لشکربلوکی
لحظه ای با خود خلوت کنید و به این سوال صادقانه (تاکید میکنم صادقانه) پاسخ دهید: کدامیک از ما در زندگی مان مانند یک قدیس معصوم بوده ایم و کاملا پاک، بدون خطا و اشتباه بوده ایم؟ همه ما در برهه هایی از زندگی کارهایی کردهایم که بعدها آرزو کردهایم کاش هیچوقت آن ها را انجام نداده بودیم. تلاش می کنیم که آن ها را از حافظه خود نیز پاک کنیم. یکی در بخشی از زندگی اش سیگاری بوده، یا شیشه می کشیده. فرد دیگری در زندگی اش چند باری تقلب کرده. بخشی دیگر روابطی داشته که به خانواده اش منتقل نکرده. فرد دیگری یک بیماری دارد که هیچکس جز اعضای خانواده اش نمی دانند. اما شبکههای اجتماعی به جایزالخطا بودن انسانها احترامی نمیگذارند. کافی است اشتباه کوچکی از شما سر بزند، دیگر باید منتظر باشید که روزی کسی آن را منتشر کند و شما را به نابودی بکشاند. اگر فرد مشهوری باشید که اوضاع خیلی خیلی بدتر می شود. همه ما به خودمان حق می دهیم که دماغ مان تا هر جا که می توانیم در زندگی فرد مشهور فرو کنیم و از آن بدتر به خودمان حق می دهیم که هر چه فهمیدیم را سخاوتمندانه و پیروزمندانه با دیگران به اشتراک بگذاریم و از این دو بدتر اینکه بدون اطلاعات کافی در مورد زمینه و شرایطی که منجر به آن رفتار شده در مورد او قضاوت کنیم. اما آیا این «هتاکیِ جمعیِ هنجار-شده» به نفع من و شما و نسل آینده است؟ جامعه ای با دهان های گشاد و دماغ های بزرگ، جامعه کامیاب و شادی نخواهد بود. امروز پرده از زندگی من برداشته می شود و فردا قطعا نوبت شماست.
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
تکنولوژی و رسانه ها دسترسی ما را به اطلاعات به شدت گسترش داده اند اما انگار که دکمه بمب اتم را گذاشته باشی زیر دست یک انسان نخستین. خاصیت تکنولوژی برطرف کردن محدودیت هاست. در ازای هر تکنولوژی ای که خلق می شود و به کار گرفته می شود حداقل یک محدودیت از پیش روی آدمی کم می شود و دقیقا همین جاست که ما محتاج آنیم که چیزی این مساله را مهار کند و متوازن کند؛ یعنی هر چقدر این محدودیت ها کمتر و کمتر می شود باید چیزی وجود داشته باشد که این انسان آزادتر شده را مهار و محدود کند: دیسیپلین شخصی. به عبارت دیگر به ازای هر آزادی که فناوری به ما می دهد باید یک قاعده اخلاقی در ما نهادینه شود.
برای تمرین دیسیپلین شخصی در حوزه رسانه (کاهش میزان فرو کردن دماغ در زندگی شخصی سایرین) تکنیک سه پرسش سقراطی بسیار مفید است..
هر زمان که تیتری دیدید در مورد رسوایی زندگی شخصی فلان آدم معروف یا غیرمعروف از «سه پرسش سقراطی» استفاده کنید. هر زمان که کسی خواست مطلبی را بگوید یا شما مطلبی را بگویید این تکنیک را به کار ببرید.
یک روز فرد بزرگي که از آشنايان سقراط بود، با هيجان آمد پیش او و گفت: ميداني راجع به يکي از شاگردانت چه شنيده ام؟
سقراط پاسخ داد: قبل از آن سه سوال از تو می پرسم. اولين سوال این است که کاملا مطمئني که آنچه را که مي خواهي به من بگويي حقيقت دارد؟ مرد جواب داد: نه. فقط در موردش شنيده ام. حالا سوال دوم؛ آنچه را که در مورد شاگردم مي خواهي به من بگويي خبرخوبي است؟ مرد جواب داد: نه! سقراط گفت: پس مي خواهي خبري بد در مورد شاگردم که حتي درمورد آن مطمئن هم نيستي بگويي؟ و اما سوال سوم؛ آن چه را که مي خواهي در مورد شاگردم به من بگويي براي من فایده ای هم دارد؟ مرد کمی فکر کرد و پاسخ داد راستش نه! سقراط گفت: اگرمي خواهي به من چيزي را بگويي که نه حقيقت دارد و نه خوب است و نه حتي سودمند است پس چرا اصلا آن رابه من مي گويي؟!!
این سه سوال به ترتیب پرسش حقیقت، پرسش خوبی، پرسش سودمندی نام دارند و دیسیپلین شخصی در عرصه رسانه ای یعنی اینکه من با این سه پرسش، دماغ خودم را کوتاه کنم.
درست آن است که آموزش و پرورش، آموزش عالی و صدا و سیما با بودجه های هزار میلیاردی در من و شما این دیسیپلین شخصی را ایجاد کنند. ادبستان که بعدها شد دبستان، در اصل هدف اصلی اش همین آموزش دیسیپلین شخصی یعنی حد نگهداشتن و مودب شدن بود که متاسفانه فروکاسته شد به خواندن و نوشتن.
وظیفه جمعی ما این است که نقصانهای اساسی سیستم آموزشی و رسانه ای (شامل آموزش و پرورش، آموزش عالی و صدا و سیما) را جبران کنیم. حال که این سیستم ها در خلق یک فرهنگ درست درمانده اند، باید خودمان دست به کار شویم و دیسیپلین شخصی را ابتدا در خودمان و سپس در نسل بعدی تمرین کنیم و پایدار کنیم.
«هتاکیِ جمعیِ هنجار-شده» را باید تبدیل کنیم به «جامعه ای با دهان ها و دماغهای با دیسیپلین». مقدمات کامیابی را تمرین جمعی کنیم.
t.me/Dr_Lashkarbolouki
🔲⭕️از نخبه کشی تا پخمه پروری
مجتبی لشکربلوکی
جملاتی با این مفهوم را بسیار شنیده ام و خوانده ام احتمالا شما هم: ما توسعه پیدا نمی کنیم چون مدیران ما بی سوادند! باندبازند! فاسدند! دنبال منافع شخصی اند. مشکل اصلی مملکت سوء مدیریت است! اینجوری که نگاه می کنی فرمول توسعه خیلی ساده است: مدیران را عوض کنید همه چیز درست می شود. اصولا ما دنبال جواب های آسان هستیم. وقتی با یک پدیده روبرو می شویم که نمی فهمیمش، حفره ای در مغز ما ایجاد می شود و تا این حفره را پر نکنیم آرام نمی شویم. و چون تعداد سوالات زیاد است و پیدا کردن پاسخ های درست هم دشوار است، بلافاصله دنبال جواب های آسان دم دستی کار را بنداز می گردیم. و چه چیزی بهتر از اینکه مشهودترین قسمت ماجرا یعنی آدم ها را پیدا می کنیم و تمام! و سپس آرام می گیریم.
کافیست در گوگل کلمه مدیران ناکارآمد را جستجو کنید. من چنین کردم 178 هزار نتیجه در یک چهارم ثانیه! و مدیریت ناکارآمد 69 هزار نتیجه در همان زمان! جالب نیست؟!
اما دقیقا سوال اینجاست که اگر جواب توسعه نیافتگی ما این است ما یک سوال ساده اما بنیادی دیگر، باید بپرسیم چه می شود که نخبگان سر کار نمی آیند، چرا نخبگان له می شوند. چرا پخمگان می آیند و می مانند. (البته تاکید کنم بسیاری از مدیران دولتی که با آنان تعامل کرده ام هم باهوشند و هم فرهیخته)
استاد رضا قلی، نویسنده کتاب جامعه شناسی نخبه کشی در اواخر عمرش مصاحبه ای کرده و چند نکته جالب گفته: نخبگان مصلح در این کشور بسیار تنهایند. نه اینکه وطنپرستی در این کشور وجود نداشته باشد بلکه شرایط بهگونهای است که [نخبگان] قادر به عملی نیستند. نخبگان مصلح معمولا در مواجهه با انبوهی از افراد قرار میگیرند که منافع شخصی را به منافع ملی ترجیح میدهند. بنابراین مصلحان یا همان نخبگان مصلح، نمیتوانند کاری از پیش ببرند و عرصه برای آنها تنگ خواهد شد. همین تعارضات بود که قائممقام [و امیرکبیر] را در روزگاری از بین برد؛ و به قول میرزاتقیخان امیرکبیر برای نخبه اصلاحگر «ز منجنیق فلک سنگ فتنه میبارد.»
جواب را باید در ریشه ها جست. بنا به مشاهدات عینی و کاملا مبتنی بر تجربیات از نزدیک عرض می کنم که:
1) بسیاری افراد قدرتمند تمایلی ندارند در دولت کار کنند. چرا؟ کار کردن در دولت مختصات روانی خاصی می طلبد که هر کسی نمی تواند خود را با آن تطبیق دهد.
2) افراد بنا به ملاحظات غیرفنی دعوت نمی شوند یا کنار گذاشته می شوند: یکی به دلایل خانوادگی، دیگری به دلایل مذهبی، دیگری به دلایل امنیتی یا دعوت نمی شود یا کنار گذاشته می شود.
3) افراد مثله می شوند: فرض کنید که طرف از فیلتر اول (عدم تمایل) و دوم (عدم دعوت) رد شد، سازوکارهای بروکراتیک دولتی مانند ناظم سخت گیری است که هر مدیر خلاق تحول خواهی را بعد از مدتی ادب می کند و تبدیل می کند به ماشین عطف و پیرو (توضیح بیشتر برای آن ها که کار اداری نکرده اند که هر نامه ای که می آید را یا پاسخ می دهیم بدون کنش واقعی یا پیگیری می کنیم بدون کنشی)
4) افراد زود به زود عوض می شوند. فرض کنید که طرف وارد دولت شد، رشد هم کرد، پرونده برایش ایجاد نشد، خلاقیت و نشاطش را هم حفظ کرد در دام بعدی می افتد: تغییرات پیاپی مدیریتی. مثلا آموزش و پرورش هر سال یک وزیر عوض کرده! این یعنی تا آن پایین همه در معرض تلاطم قرار می گیرند.
5) افرادغیر فنی و غیرنخبه (بهترین متضاد نخبه فکر می کنم پخمه باشد) وارد می شوند: به مصیبت های فوق ورود افراد غیرفنی را هم اضافه کنید. طرف تا حالا یک روز در حوزه ایکس کار نکرده، بدون طی مراحل کارشناسی و تجربی، وزیر و وکیل و مدیر می شود.
کشتن نخبگان فقط حذف فیزیکی آنان نیست. نخبگانی که به دولت راه پیدا نمی کنند. نخبگانی که به خاطر بروکراسی دولتی، تعویض های پیاپی خلاقیت و جسارت خود را از دست می دهند. نخبگانی که مجبورند زیر دست پخمگان کار کنند، کشته می شوند حتی اگر نفس بکشند و پشت میزشان هم باشند. تبدیل می شوند به ماشین های باکلاس عطف و پیرو!
☑️⭕️تجویز راهبردی
بارها نوشته و خواندهایم که در کشورمان، مشکل مدیریت، ضعف مدیریت و سوءمدیریت وجود دارد. اما این اصل ماجرا نیست. این آدرس غلط است! مساله نظام نامطلوب حکمرانی؛ نهادهای کژکارکرد و از ریخت افتاده انتخابات و انتصابات است. اگر می خواهیم کشور توسعه پیدا کند، ما (یعنی جامعه) باید روی سازوکارها، سیستم ها و قواعدی پافشاری، تمرکز و مطالبه گری کنیم که؛
◻اولا: بهترین ها (نخبگان) را برای امر کشورداری جذب کند (مثل سنگاپور)
◻دوم اینکه: نظام پاداش ها کشورداران را به درستی طراحی کنیم تا بهترین ها بمانند و انگیزه داشته باشند (مثل کره جنوبی)
◻سوم اینکه: رسانه های آزاد بیشترین نظارت ها را بر کشورداران انجام دهد (مانند کشورهای اسکاندیناوی)
t.me/Dr_Lashkarbolouki
مجتبی لشکربلوکی
جملاتی با این مفهوم را بسیار شنیده ام و خوانده ام احتمالا شما هم: ما توسعه پیدا نمی کنیم چون مدیران ما بی سوادند! باندبازند! فاسدند! دنبال منافع شخصی اند. مشکل اصلی مملکت سوء مدیریت است! اینجوری که نگاه می کنی فرمول توسعه خیلی ساده است: مدیران را عوض کنید همه چیز درست می شود. اصولا ما دنبال جواب های آسان هستیم. وقتی با یک پدیده روبرو می شویم که نمی فهمیمش، حفره ای در مغز ما ایجاد می شود و تا این حفره را پر نکنیم آرام نمی شویم. و چون تعداد سوالات زیاد است و پیدا کردن پاسخ های درست هم دشوار است، بلافاصله دنبال جواب های آسان دم دستی کار را بنداز می گردیم. و چه چیزی بهتر از اینکه مشهودترین قسمت ماجرا یعنی آدم ها را پیدا می کنیم و تمام! و سپس آرام می گیریم.
کافیست در گوگل کلمه مدیران ناکارآمد را جستجو کنید. من چنین کردم 178 هزار نتیجه در یک چهارم ثانیه! و مدیریت ناکارآمد 69 هزار نتیجه در همان زمان! جالب نیست؟!
اما دقیقا سوال اینجاست که اگر جواب توسعه نیافتگی ما این است ما یک سوال ساده اما بنیادی دیگر، باید بپرسیم چه می شود که نخبگان سر کار نمی آیند، چرا نخبگان له می شوند. چرا پخمگان می آیند و می مانند. (البته تاکید کنم بسیاری از مدیران دولتی که با آنان تعامل کرده ام هم باهوشند و هم فرهیخته)
استاد رضا قلی، نویسنده کتاب جامعه شناسی نخبه کشی در اواخر عمرش مصاحبه ای کرده و چند نکته جالب گفته: نخبگان مصلح در این کشور بسیار تنهایند. نه اینکه وطنپرستی در این کشور وجود نداشته باشد بلکه شرایط بهگونهای است که [نخبگان] قادر به عملی نیستند. نخبگان مصلح معمولا در مواجهه با انبوهی از افراد قرار میگیرند که منافع شخصی را به منافع ملی ترجیح میدهند. بنابراین مصلحان یا همان نخبگان مصلح، نمیتوانند کاری از پیش ببرند و عرصه برای آنها تنگ خواهد شد. همین تعارضات بود که قائممقام [و امیرکبیر] را در روزگاری از بین برد؛ و به قول میرزاتقیخان امیرکبیر برای نخبه اصلاحگر «ز منجنیق فلک سنگ فتنه میبارد.»
جواب را باید در ریشه ها جست. بنا به مشاهدات عینی و کاملا مبتنی بر تجربیات از نزدیک عرض می کنم که:
1) بسیاری افراد قدرتمند تمایلی ندارند در دولت کار کنند. چرا؟ کار کردن در دولت مختصات روانی خاصی می طلبد که هر کسی نمی تواند خود را با آن تطبیق دهد.
2) افراد بنا به ملاحظات غیرفنی دعوت نمی شوند یا کنار گذاشته می شوند: یکی به دلایل خانوادگی، دیگری به دلایل مذهبی، دیگری به دلایل امنیتی یا دعوت نمی شود یا کنار گذاشته می شود.
3) افراد مثله می شوند: فرض کنید که طرف از فیلتر اول (عدم تمایل) و دوم (عدم دعوت) رد شد، سازوکارهای بروکراتیک دولتی مانند ناظم سخت گیری است که هر مدیر خلاق تحول خواهی را بعد از مدتی ادب می کند و تبدیل می کند به ماشین عطف و پیرو (توضیح بیشتر برای آن ها که کار اداری نکرده اند که هر نامه ای که می آید را یا پاسخ می دهیم بدون کنش واقعی یا پیگیری می کنیم بدون کنشی)
4) افراد زود به زود عوض می شوند. فرض کنید که طرف وارد دولت شد، رشد هم کرد، پرونده برایش ایجاد نشد، خلاقیت و نشاطش را هم حفظ کرد در دام بعدی می افتد: تغییرات پیاپی مدیریتی. مثلا آموزش و پرورش هر سال یک وزیر عوض کرده! این یعنی تا آن پایین همه در معرض تلاطم قرار می گیرند.
5) افرادغیر فنی و غیرنخبه (بهترین متضاد نخبه فکر می کنم پخمه باشد) وارد می شوند: به مصیبت های فوق ورود افراد غیرفنی را هم اضافه کنید. طرف تا حالا یک روز در حوزه ایکس کار نکرده، بدون طی مراحل کارشناسی و تجربی، وزیر و وکیل و مدیر می شود.
کشتن نخبگان فقط حذف فیزیکی آنان نیست. نخبگانی که به دولت راه پیدا نمی کنند. نخبگانی که به خاطر بروکراسی دولتی، تعویض های پیاپی خلاقیت و جسارت خود را از دست می دهند. نخبگانی که مجبورند زیر دست پخمگان کار کنند، کشته می شوند حتی اگر نفس بکشند و پشت میزشان هم باشند. تبدیل می شوند به ماشین های باکلاس عطف و پیرو!
☑️⭕️تجویز راهبردی
بارها نوشته و خواندهایم که در کشورمان، مشکل مدیریت، ضعف مدیریت و سوءمدیریت وجود دارد. اما این اصل ماجرا نیست. این آدرس غلط است! مساله نظام نامطلوب حکمرانی؛ نهادهای کژکارکرد و از ریخت افتاده انتخابات و انتصابات است. اگر می خواهیم کشور توسعه پیدا کند، ما (یعنی جامعه) باید روی سازوکارها، سیستم ها و قواعدی پافشاری، تمرکز و مطالبه گری کنیم که؛
◻اولا: بهترین ها (نخبگان) را برای امر کشورداری جذب کند (مثل سنگاپور)
◻دوم اینکه: نظام پاداش ها کشورداران را به درستی طراحی کنیم تا بهترین ها بمانند و انگیزه داشته باشند (مثل کره جنوبی)
◻سوم اینکه: رسانه های آزاد بیشترین نظارت ها را بر کشورداران انجام دهد (مانند کشورهای اسکاندیناوی)
t.me/Dr_Lashkarbolouki
Dirancast EP103.amr
8.5 MB
🔲⭕️ده توصیه برای آنها که میمانند!
اپیزود صد و سوم پادکست دغدغه ایران
این اپیزود حاصل گفتگوی محمد فاضلی و مجتبی لشکربلوکی است.
برخی رفتهاند، برخی در حال رفتن و گروهی هم در سودای رفتن زیست میکنند. اما جمع زیادی تصمیم گرفتهاند که بمانند یا اصلا نمیتوانند از ایران بروند. ما برای این جمع بزرگ چه گفتنیهایی داریم؟ این پرسش بالاخص بعد از دو اپیزود درباره مهاجرت، معنای خاصی هم دارد.
مجتبی لشکربلوکی در این اپیزود ۱۰ توصیه ارائه میکند به آنها که میمانند. توصیههای او ناظر بر زندگی اقتصادی، اجتماعی و فردی است.
◻️ایده یازدهم با شما. ما ده ایده گفتیم شما یازدهمی را بگویید. در بخش کامنت های این پست در پادکست دغدغه ایران (اینجا)
◻️ اگر این پادکست را مفید یافتید، برای دیگران هم بفرستید، شاید عده ای سخت محتاج شنیدن این پادکست باشند.
◻️ نسخه با کیفیت تر (اینجا)
◻️حمایت از پادکست
@DIrancast_Official
@Mojtaba_Lashkarbolouki
اپیزود صد و سوم پادکست دغدغه ایران
این اپیزود حاصل گفتگوی محمد فاضلی و مجتبی لشکربلوکی است.
برخی رفتهاند، برخی در حال رفتن و گروهی هم در سودای رفتن زیست میکنند. اما جمع زیادی تصمیم گرفتهاند که بمانند یا اصلا نمیتوانند از ایران بروند. ما برای این جمع بزرگ چه گفتنیهایی داریم؟ این پرسش بالاخص بعد از دو اپیزود درباره مهاجرت، معنای خاصی هم دارد.
مجتبی لشکربلوکی در این اپیزود ۱۰ توصیه ارائه میکند به آنها که میمانند. توصیههای او ناظر بر زندگی اقتصادی، اجتماعی و فردی است.
◻️ایده یازدهم با شما. ما ده ایده گفتیم شما یازدهمی را بگویید. در بخش کامنت های این پست در پادکست دغدغه ایران (اینجا)
◻️ اگر این پادکست را مفید یافتید، برای دیگران هم بفرستید، شاید عده ای سخت محتاج شنیدن این پادکست باشند.
◻️ نسخه با کیفیت تر (اینجا)
◻️حمایت از پادکست
@DIrancast_Official
@Mojtaba_Lashkarbolouki