🔲⭕️چه شد که کار به این جا کشیده شد؟
کتاب چرا ایران عقب ماند؟ و چگونه پیشرفت کنیم؟
این کتاب بالاخره مجوز چاپ و نشر گرفت. تعداد محدودی نسخه کاغذی کتاب برای سفارش گذاری در دسترس است.
در این کتاب به صورت مستقیم و غیرمستقیم اندیشه های ۵۰ اندیشمند و دغدغه مند توسعه مورد برررسی قرار گرفته و در نهایت توضیح داده شده که چرا ایران در مسیر توسعه با سرعت به پیش نمی رود و چه می توان کرد؟
منافع فروش این کتاب صرف امور عام المنفعه و فرهنگی خواهد شد.
سفارش در تلگرام
@NashrShams
شماره تماس
۰۹۱۰۱۹۳۲۱۱۴
۰۲۱-۸۸۷۵۵۸۹۴
کتاب چرا ایران عقب ماند؟ و چگونه پیشرفت کنیم؟
این کتاب بالاخره مجوز چاپ و نشر گرفت. تعداد محدودی نسخه کاغذی کتاب برای سفارش گذاری در دسترس است.
در این کتاب به صورت مستقیم و غیرمستقیم اندیشه های ۵۰ اندیشمند و دغدغه مند توسعه مورد برررسی قرار گرفته و در نهایت توضیح داده شده که چرا ایران در مسیر توسعه با سرعت به پیش نمی رود و چه می توان کرد؟
منافع فروش این کتاب صرف امور عام المنفعه و فرهنگی خواهد شد.
سفارش در تلگرام
@NashrShams
شماره تماس
۰۹۱۰۱۹۳۲۱۱۴
۰۲۱-۸۸۷۵۵۸۹۴
🔲⭕️شش ویژگی نسلی که ما را شگفت زده کرد!
مجتبی لشکربلوکی
باید اعتراف کرد که دهه هشتادی ها و بخشی از دهه هفتادی ها همه ما را غافل گیر کردند. پیشاپیش بابت جمله ای که در ادامه می خواهم بگویم از نسل جدید معذرت خواهی می کنم؛ همیشه در مورد شما این ذهنیت را داشتم که نسلی بی خبر، ساده، عشرت طلب و غیرجنگجو هستید اما این روزها به همه ما ثابت شد که نسلی آگاه، پیچیده، جنگنده و فعالید. احتمالا مسوولان هم غافل گیر شده اند. طبیعی است. چون تا کنون تصوری که از جامعه داشته اند برمی گشت به نسل ما. این اولین مواجهه جدی مسوولان ما با نسلی جدید است. همه ما شگفت زده شدیم.
به عنوان نمونه دو سال پیش، تحقیقی انجام شد که در آن نسلهای دهه ۶۰ و ماقبل، نسلهای بعدتر از خود را اینگونه توصیف می کردند: فردگرا، لذتطلب، مصرفگرا و بیآرمان و غیرسیاسی! بنابراین مسوولین هم به عنوان بخشی از جامعه اینگونه فکر می کردند.
بدترین کار ممکن این است که تحلیل های ساده و سطحی ارایه کنیم که این ها نسل گیمرهایی هستند که از پای بازی بلند شده اند و دچار هیجان شده اند و به خاطر غریزه جنسی به خیابان ها آمده اند و فریب رسانه های اجتماعی را خورده اند. (این ها را من نمی گویم متاسفانه عده ای کارشناس گفته اند). فریب خورده، گیمر هیجان زده و گرفتار غریزه جنسی شایسته میلیونها فرزند این سرزمین نیست.
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
من اگر جای مسوولین بودم حتما دو کار می کردم:
▪️حتما برای شناخت عمیق این نسل و خواستگاه هایش، خواسته هایش و آرمان هایش وقت می گذاشتم.
▪️حتما به خاطر چنین نسلی سجده شکر می کردم. می پرسید چرا؟ توضیح می دهم.
مشخصات این نسل تا آنجا که تعامل، تامل و تحقیق کرده ام (برخی منابع به عنوان نمونه +، + و +):
۱) این نسل برخلاف ما نسل اطاعت نیست. ما یاد گرفته بودیم که باید در برابر بزرگ ترها هر چه شنیدیم، بگوییم چشم. اصلاً، ملاک اصلی بچه خوب همین حرف شنوی از بزرگ ترها بود. این بزرگ ترها هم دایره وسیعی داشت: پدر، مادر، خاله و عمو گرفته تا معلم و مدیر مدرسه و مقامات. این نسل یاغی نیست اما اهل اطاعت نیست. حرف آن ها این است: به جای دستور دادن، ما را قانع کنید. دستور نه! اطاعت هرگز، گفتگو کنیم!
۲) این نسل جسورتر از نسل ماست. ما ارزش ها، سنت ها و عادت ها را می پذیرفتیم. این نسل اما سوال می کند، رد می کند، نقد می کند، نمی پذیرد. این نسل به خاطر جسارتش سبک زندگی اجباری را نمی پذیرد. نمیپذیرد کس دیگری برایش تعیین تکلیف کند. نمیپذیرد حتی معلمش خارج از برنامه درسی چیزی از او بخواهد.
۳) این نسل برخلاف ما با نظام رسانه ای حکومت کمترین ارتباط را داشته. این نسل، نسل «نو تیوی» (no TV) است. نسلی که با برنامه کودک تلویزیون ایران بزرگ نشده. به احتمال زیاد اخبار تلویزیون را ندیده. اما در عوض، درون شبکههای اجتماعی متولد شده. مصرف کننده ساده باور نیست، جستجوگر تیزبین است.
۴) این نسل برخلاف ما «شهروند جهان» است. ما تا سال های سال کل ارتباط مان با جهان هستی، برنامه «دیدنی ها» بود. یادتان هست؟ این نسل برخلاف ما که عمدتا دنیا را در محدوده روستا و شهر و کشور خودمان می دیدیم، جهانآگاهتر از همه اجدادمان در تمام طول تاریخ شده اند و دارای سطح بالاتری از انتظار از زندگی و حکمرانی اند.
۵) این نسل سیاسی است اما مرجعیت سیاسی ندارد. این نسل جناح های سیاسی را نمی شناسد و اگر هم بشناسد، قبول ندارد! این نسل خودش مرجع است نه مقلد!
۶) این نسل برخلاف نسل ما، خود را بالاتر از حکومت می داند. این نسل قدرت دولت را مفروض و مطلق نمی گیرد. قدرت باید کارکرد داشته باشد و سطح استانداردی از معیشت را تامین کند وگرنه مشروعیت ندارد. این نسل ورود دولت به همه حوزه ها را مجاز نمی داند بویژه حوزه زندگی شخصی. آنها می گویند که قدرت در خدمت ماست و نه برعکس.
بنابراین ما با یک نسل هوشیار اطاعت گریزِ جهان آگاهِ غیرمقلدِ جسور روبرو هستیم و چه ظرفیتی بالاتر از این نسل برای ساختن ایران آینده. به شرط آنکه توانایی بکارگیری این ظرفیت را داشته باشیم. حکمرانی جدید نیز باید متفاوت باشد مثلا حکمرانی مبتنی بر اجبار-اطاعت دیگر برای این نسل کار نمی کند و باید تغییر کند به حکمرانی مبتنی بر اجماع- اقناع. نسل جدید جمعیتی یعنی نیاز به نسل جدید حکمرانی.
دهه هشتادی های عزیز! ممکن است نتوانم فضای ذهنی تان را درک کنم، شاید خواسته های شما با خواسته های من تفاوت داشته باشد اما از اینکه نسبت به کشور، دیگران و آینده تان بی تفاوت نیستید کیف می کنم. برخی کارها و روش های شما را نمی پسندم ولی به خاطر شما از گذشته به آینده ایران امیدوارترم. سخت امیدوارم که کنشگری مدنی، گفتگوی مسالمت آمیز و کار تشکیلاتی را یاد بگیرید و آینده بهتری برای همه ما رقم بزنید.
کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
مجتبی لشکربلوکی
باید اعتراف کرد که دهه هشتادی ها و بخشی از دهه هفتادی ها همه ما را غافل گیر کردند. پیشاپیش بابت جمله ای که در ادامه می خواهم بگویم از نسل جدید معذرت خواهی می کنم؛ همیشه در مورد شما این ذهنیت را داشتم که نسلی بی خبر، ساده، عشرت طلب و غیرجنگجو هستید اما این روزها به همه ما ثابت شد که نسلی آگاه، پیچیده، جنگنده و فعالید. احتمالا مسوولان هم غافل گیر شده اند. طبیعی است. چون تا کنون تصوری که از جامعه داشته اند برمی گشت به نسل ما. این اولین مواجهه جدی مسوولان ما با نسلی جدید است. همه ما شگفت زده شدیم.
به عنوان نمونه دو سال پیش، تحقیقی انجام شد که در آن نسلهای دهه ۶۰ و ماقبل، نسلهای بعدتر از خود را اینگونه توصیف می کردند: فردگرا، لذتطلب، مصرفگرا و بیآرمان و غیرسیاسی! بنابراین مسوولین هم به عنوان بخشی از جامعه اینگونه فکر می کردند.
بدترین کار ممکن این است که تحلیل های ساده و سطحی ارایه کنیم که این ها نسل گیمرهایی هستند که از پای بازی بلند شده اند و دچار هیجان شده اند و به خاطر غریزه جنسی به خیابان ها آمده اند و فریب رسانه های اجتماعی را خورده اند. (این ها را من نمی گویم متاسفانه عده ای کارشناس گفته اند). فریب خورده، گیمر هیجان زده و گرفتار غریزه جنسی شایسته میلیونها فرزند این سرزمین نیست.
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
من اگر جای مسوولین بودم حتما دو کار می کردم:
▪️حتما برای شناخت عمیق این نسل و خواستگاه هایش، خواسته هایش و آرمان هایش وقت می گذاشتم.
▪️حتما به خاطر چنین نسلی سجده شکر می کردم. می پرسید چرا؟ توضیح می دهم.
مشخصات این نسل تا آنجا که تعامل، تامل و تحقیق کرده ام (برخی منابع به عنوان نمونه +، + و +):
۱) این نسل برخلاف ما نسل اطاعت نیست. ما یاد گرفته بودیم که باید در برابر بزرگ ترها هر چه شنیدیم، بگوییم چشم. اصلاً، ملاک اصلی بچه خوب همین حرف شنوی از بزرگ ترها بود. این بزرگ ترها هم دایره وسیعی داشت: پدر، مادر، خاله و عمو گرفته تا معلم و مدیر مدرسه و مقامات. این نسل یاغی نیست اما اهل اطاعت نیست. حرف آن ها این است: به جای دستور دادن، ما را قانع کنید. دستور نه! اطاعت هرگز، گفتگو کنیم!
۲) این نسل جسورتر از نسل ماست. ما ارزش ها، سنت ها و عادت ها را می پذیرفتیم. این نسل اما سوال می کند، رد می کند، نقد می کند، نمی پذیرد. این نسل به خاطر جسارتش سبک زندگی اجباری را نمی پذیرد. نمیپذیرد کس دیگری برایش تعیین تکلیف کند. نمیپذیرد حتی معلمش خارج از برنامه درسی چیزی از او بخواهد.
۳) این نسل برخلاف ما با نظام رسانه ای حکومت کمترین ارتباط را داشته. این نسل، نسل «نو تیوی» (no TV) است. نسلی که با برنامه کودک تلویزیون ایران بزرگ نشده. به احتمال زیاد اخبار تلویزیون را ندیده. اما در عوض، درون شبکههای اجتماعی متولد شده. مصرف کننده ساده باور نیست، جستجوگر تیزبین است.
۴) این نسل برخلاف ما «شهروند جهان» است. ما تا سال های سال کل ارتباط مان با جهان هستی، برنامه «دیدنی ها» بود. یادتان هست؟ این نسل برخلاف ما که عمدتا دنیا را در محدوده روستا و شهر و کشور خودمان می دیدیم، جهانآگاهتر از همه اجدادمان در تمام طول تاریخ شده اند و دارای سطح بالاتری از انتظار از زندگی و حکمرانی اند.
۵) این نسل سیاسی است اما مرجعیت سیاسی ندارد. این نسل جناح های سیاسی را نمی شناسد و اگر هم بشناسد، قبول ندارد! این نسل خودش مرجع است نه مقلد!
۶) این نسل برخلاف نسل ما، خود را بالاتر از حکومت می داند. این نسل قدرت دولت را مفروض و مطلق نمی گیرد. قدرت باید کارکرد داشته باشد و سطح استانداردی از معیشت را تامین کند وگرنه مشروعیت ندارد. این نسل ورود دولت به همه حوزه ها را مجاز نمی داند بویژه حوزه زندگی شخصی. آنها می گویند که قدرت در خدمت ماست و نه برعکس.
بنابراین ما با یک نسل هوشیار اطاعت گریزِ جهان آگاهِ غیرمقلدِ جسور روبرو هستیم و چه ظرفیتی بالاتر از این نسل برای ساختن ایران آینده. به شرط آنکه توانایی بکارگیری این ظرفیت را داشته باشیم. حکمرانی جدید نیز باید متفاوت باشد مثلا حکمرانی مبتنی بر اجبار-اطاعت دیگر برای این نسل کار نمی کند و باید تغییر کند به حکمرانی مبتنی بر اجماع- اقناع. نسل جدید جمعیتی یعنی نیاز به نسل جدید حکمرانی.
دهه هشتادی های عزیز! ممکن است نتوانم فضای ذهنی تان را درک کنم، شاید خواسته های شما با خواسته های من تفاوت داشته باشد اما از اینکه نسبت به کشور، دیگران و آینده تان بی تفاوت نیستید کیف می کنم. برخی کارها و روش های شما را نمی پسندم ولی به خاطر شما از گذشته به آینده ایران امیدوارترم. سخت امیدوارم که کنشگری مدنی، گفتگوی مسالمت آمیز و کار تشکیلاتی را یاد بگیرید و آینده بهتری برای همه ما رقم بزنید.
کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
دغدغه ایران.amr
7.4 MB
🔲⭕️گفتگوی محمد فاضلی و مجتبی لشکربلوکی در پادکست دغدغه ایران
عنوان: توسعه ایران: چرا کار به اینجا کشید؟
ایران چرا عقب ماند؟ و چگونه توسعه پیدا کنیم؟ نظریهپردازان مختلف به این سؤال پاسخهای متفاوت دادهاند. مجتبی لشکربلوکی در کتاب «استراتژی توسعه ایران: چرا ایران عقب ماند؟ چگونه پیشرفت کنیم؟» پاسخهای محققان را تحلیل و صورتبندی کرده و در نهایت مدلی ترکیبی و چندسطحی از عقبماندگی ایران ارائه می کند. لشکربلوکی بر مبنای همین بررسی استراتژی هایی عملگرایانه و شدنی (و نه آرزواندیشانه و نشدنی) برای پیشرفت ایران هم ارائه میکند. این گفتوگو در دو اپیزود ۷۲ و ۷۳ ارائه میشود. اپیزود ۷۲ به علل عقبماندگی ایران می پردازد.
لینک حمایت از پادکست
شنیدن اپیزود در کست باکس
مکان ضبط: استودیوی مؤسسه نیکوکاری رعد
موسیقی آغازین: قطعه «سلام» استاد حسن کسائی
مدیر پادکست: محمد فاضلی
میهمان این اپیزود: مجتبی لشکربلوکی
امور فنی: مرتضی مشیریخواه
گرافیک: حامد ملیانی و کریم شاهین
کد تخفیف کتاب: diran
(۱۰٪ تخفیف + پست رایگان)
روش سفارش: پیغام در تلگرام به @nashrshams یا تماس با ۰۹۱۰۱۹۳۲۱۱۴ یا ۰۲۱۸۸۴۰۶۰۵۵
عنوان: توسعه ایران: چرا کار به اینجا کشید؟
ایران چرا عقب ماند؟ و چگونه توسعه پیدا کنیم؟ نظریهپردازان مختلف به این سؤال پاسخهای متفاوت دادهاند. مجتبی لشکربلوکی در کتاب «استراتژی توسعه ایران: چرا ایران عقب ماند؟ چگونه پیشرفت کنیم؟» پاسخهای محققان را تحلیل و صورتبندی کرده و در نهایت مدلی ترکیبی و چندسطحی از عقبماندگی ایران ارائه می کند. لشکربلوکی بر مبنای همین بررسی استراتژی هایی عملگرایانه و شدنی (و نه آرزواندیشانه و نشدنی) برای پیشرفت ایران هم ارائه میکند. این گفتوگو در دو اپیزود ۷۲ و ۷۳ ارائه میشود. اپیزود ۷۲ به علل عقبماندگی ایران می پردازد.
لینک حمایت از پادکست
شنیدن اپیزود در کست باکس
مکان ضبط: استودیوی مؤسسه نیکوکاری رعد
موسیقی آغازین: قطعه «سلام» استاد حسن کسائی
مدیر پادکست: محمد فاضلی
میهمان این اپیزود: مجتبی لشکربلوکی
امور فنی: مرتضی مشیریخواه
گرافیک: حامد ملیانی و کریم شاهین
کد تخفیف کتاب: diran
(۱۰٪ تخفیف + پست رایگان)
روش سفارش: پیغام در تلگرام به @nashrshams یا تماس با ۰۹۱۰۱۹۳۲۱۱۴ یا ۰۲۱۸۸۴۰۶۰۵۵
🔲⭕️«ما» ناتوانیم؟ «آنها» باید کاری کنند!؟
دکتر تیمور رحمانی: هیات علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران (صفحه دکتر رحمانی در اینتساگرام)
(در نقد و بررسی کتاب استراتژی توسعه ایران- چرا عقب ماندیم؟ چگونه پیشرفت کنیم؟ نوشته مجتبی لشکربلوکی)
این کتاب، کتابی غیرمتعارف از تحلیل توسعه و پیشنهاد استراتژی برای ایران است. غیرمتعارف به این معنی که به جای شرح مبسوط نشانههای توسعه نیافتگی از قبیل رشد اقتصادی پایین، نرخ بیکاری بالا، ناکارآمدی نظام بوروکراتیک، توزیع نامناسب درآمد و تهیسازی منابع و ... و علتیابی تکتک آنها که در کتب توسعه اقتصادی متداول است، به «هسته اصلی عوامل توسعه نیافتگی» بویژه عوامل تاریخی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی پرداخته است.
همچنین، غیرمتعارف از این جهت که نویسنده تلاش کرده با بررسی نکات کلیدی دیدگاههای برخی صاحبنظران حوزه توسعه اقتصادی و تحولات اجتماعی به «فراتحلیلی بین رشتهای از موضوع توسعه نیافتگی» بپردازد. آنچه جلب توجه می کند، نظم فکری کم نظیر نویسنده در استنتاج مختصر و مفید از نوشته های طیفی از صاحبنظران حوزههای مختلف و دستهبندی عوامل محوری بسترساز وضعیت کنونی توسعه ایران است که بدون تردید منحصر بفرد است، با وجود آنکه تخصص اصلی ایشان علم اقتصاد نیست. اما برداشت یک اقتصاد خوانده نسبتاً مقید به چارچوب فکری و تحلیلی جریان اصلی علم اقتصاد از کتاب مذکور چیست؟
▫️نکته اول آنست که در بخش غالب تحلیل نظرات توسعه نیافتگی ایران [فصول اولیه] و بویژه آن دسته از تحلیل هایی که بر جنبه های تاریخی، جغرافیایی، سیاسی و فرهنگی تمرکز کرده، نوعی گله کردن (یا به زبان عامیانه غر زدن) وجود دارد و نوعی نیروی برونزا و جبر تاریخی ورای آنچه که توسعه نیافتگی را شکل داده است، تصور می شود. آن گاه به طور ضمنی تصور میشود که گویی باید آن نیروی برونزا و جبر تاریخی امکان توسعه را فراهم نماید تا اساساً امکان تدوین استراتژی برای توسعه اقتصادی فراهم شود (گرچه نویسنده کتاب از این طرز تلقی به دور است [فصول پایانی]).
این موضوع سبب میشود که تحلیل توسعه نیافتگی توسط برخی از چنین صاحبنظرانی شکل گلایه و نکوهش و درد دل و التماس و امثالهم به خود بگیرد، به این معنی که نیروی برونزای حاکم بر توسعه نیافتگی مقصر قلمداد شود و امکان در پیش گرفتن استراتژی منجر به تغییر مسیر هرچند کُند به سمت فرایند توسعه را منتفی بداند. این نوع نگاه نقش تصمیمات و سیاستهایی را که مردم و دستگاه بوروکراتیک در آن سهیم بودهاند، کم اهمیت تلقی میکند. این نوع نگاه در ایجاد یاس و ناامیدی برای غلبه بر توسعه نیافتگی بسیار موثر بوده و سبب میشود «ما» ناتوان از ایجاد تغییر مثبت تلقی شویم و «آنها» باید کاری کنند تا ما قادر به شروع فرایند توسعه شویم.
▫️نکته دوم آنست که توسعهیافتگی یا توسعهنیافتگی از نظر درجه و نه از نظر ماهیت، متفاوت از مشکلات موردی اقتصادی است. به عنوان نمونه، مساله کنترل تورم در مجموع موضوعی شناخته شده است و درمان آن هم بدون تغییرات بنیادی در سیاست و فرهنگ امکان پذیر است. شاهد آن وجود تورم بالا در کشورهای صنعتی در دهه ۱۹۷۰ بود که بدون تغییر ساختاری محسوسی از دهه ۱۹۸۰ به تدریج کنترل و سپس ناپدید شد. به همین ترتیب، در بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین در دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ تورم و حتی ابرتورم وجود داشت و بدون آنکه هیچ تغییر بنیادی در آن کشورها رخ دهد، تورم مهار شد. مشابه این را در مورد افزایش مساله نرخ رشد اقتصادی نیز میتوان دید. اما هنگامی که از توسعه نیافتگی صحبت میشود، منظور آنست که یک کشور از ابعاد مختلفی با دشواریهایی روبروست که سبب بروز نشانههای توسعه نیافتگی میشوند و این ابعاد همدیگر را تقویت میکنند و توسعه نیافتگی را تداوم می بخشند.
لذا، برخلاف حل مشکلی مانند تورم یا رشد اقتصادی که درمان و راه حلهای نسبتا شناخته شده دارند، «درمان توسعه نیافتگی امری شناخته شده قابل کپی نیست و راه حل واحد هم برای آن وجود ندارد.» به عبارت دیگر، انواعی از تجربه در سطح جهان وجود دارد که کشورهایی به توسعه اقتصادی دست یافته اند که کپی دقیق تجربه بقیه کشورها نیست و حتی تفاوتهای بارزی دارد. به عنوان نمونه، شباهت چندانی بین تجربه توسعه اقتصادی آلمان و انگلستان وجود ندارد. شباهت بالایی بین تجربه توسعه اقتصادی آمریکا و ژاپن وجود ندارد. همین طور مشابهت قابل توجهی بین تجربه کشورهایی چون کره جنوبی، مالزی و امارات در فرایند توسعه اقتصادی آنها وجود ندارد. این بدان معناست که میتوان الگوهای متفاوتی از مسیر توسعه و گریز از توسعه نیافتگی را تصور کرد که نسخه پیچیدن برای توسعه را دشوار می نماید. کتاب «استراتژی توسعه ایران» تاکید دارد که راهی ویژه ایران باید یافت یا ساخت.
بخش پایانی نوشته در آینده منتشر میشود.
صفحات مجتبی لشکربلوکی در اپلیکیشن بله I تلگرام I اینستاگرام I لینکدین
دکتر تیمور رحمانی: هیات علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران (صفحه دکتر رحمانی در اینتساگرام)
(در نقد و بررسی کتاب استراتژی توسعه ایران- چرا عقب ماندیم؟ چگونه پیشرفت کنیم؟ نوشته مجتبی لشکربلوکی)
این کتاب، کتابی غیرمتعارف از تحلیل توسعه و پیشنهاد استراتژی برای ایران است. غیرمتعارف به این معنی که به جای شرح مبسوط نشانههای توسعه نیافتگی از قبیل رشد اقتصادی پایین، نرخ بیکاری بالا، ناکارآمدی نظام بوروکراتیک، توزیع نامناسب درآمد و تهیسازی منابع و ... و علتیابی تکتک آنها که در کتب توسعه اقتصادی متداول است، به «هسته اصلی عوامل توسعه نیافتگی» بویژه عوامل تاریخی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی پرداخته است.
همچنین، غیرمتعارف از این جهت که نویسنده تلاش کرده با بررسی نکات کلیدی دیدگاههای برخی صاحبنظران حوزه توسعه اقتصادی و تحولات اجتماعی به «فراتحلیلی بین رشتهای از موضوع توسعه نیافتگی» بپردازد. آنچه جلب توجه می کند، نظم فکری کم نظیر نویسنده در استنتاج مختصر و مفید از نوشته های طیفی از صاحبنظران حوزههای مختلف و دستهبندی عوامل محوری بسترساز وضعیت کنونی توسعه ایران است که بدون تردید منحصر بفرد است، با وجود آنکه تخصص اصلی ایشان علم اقتصاد نیست. اما برداشت یک اقتصاد خوانده نسبتاً مقید به چارچوب فکری و تحلیلی جریان اصلی علم اقتصاد از کتاب مذکور چیست؟
▫️نکته اول آنست که در بخش غالب تحلیل نظرات توسعه نیافتگی ایران [فصول اولیه] و بویژه آن دسته از تحلیل هایی که بر جنبه های تاریخی، جغرافیایی، سیاسی و فرهنگی تمرکز کرده، نوعی گله کردن (یا به زبان عامیانه غر زدن) وجود دارد و نوعی نیروی برونزا و جبر تاریخی ورای آنچه که توسعه نیافتگی را شکل داده است، تصور می شود. آن گاه به طور ضمنی تصور میشود که گویی باید آن نیروی برونزا و جبر تاریخی امکان توسعه را فراهم نماید تا اساساً امکان تدوین استراتژی برای توسعه اقتصادی فراهم شود (گرچه نویسنده کتاب از این طرز تلقی به دور است [فصول پایانی]).
این موضوع سبب میشود که تحلیل توسعه نیافتگی توسط برخی از چنین صاحبنظرانی شکل گلایه و نکوهش و درد دل و التماس و امثالهم به خود بگیرد، به این معنی که نیروی برونزای حاکم بر توسعه نیافتگی مقصر قلمداد شود و امکان در پیش گرفتن استراتژی منجر به تغییر مسیر هرچند کُند به سمت فرایند توسعه را منتفی بداند. این نوع نگاه نقش تصمیمات و سیاستهایی را که مردم و دستگاه بوروکراتیک در آن سهیم بودهاند، کم اهمیت تلقی میکند. این نوع نگاه در ایجاد یاس و ناامیدی برای غلبه بر توسعه نیافتگی بسیار موثر بوده و سبب میشود «ما» ناتوان از ایجاد تغییر مثبت تلقی شویم و «آنها» باید کاری کنند تا ما قادر به شروع فرایند توسعه شویم.
▫️نکته دوم آنست که توسعهیافتگی یا توسعهنیافتگی از نظر درجه و نه از نظر ماهیت، متفاوت از مشکلات موردی اقتصادی است. به عنوان نمونه، مساله کنترل تورم در مجموع موضوعی شناخته شده است و درمان آن هم بدون تغییرات بنیادی در سیاست و فرهنگ امکان پذیر است. شاهد آن وجود تورم بالا در کشورهای صنعتی در دهه ۱۹۷۰ بود که بدون تغییر ساختاری محسوسی از دهه ۱۹۸۰ به تدریج کنترل و سپس ناپدید شد. به همین ترتیب، در بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین در دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ تورم و حتی ابرتورم وجود داشت و بدون آنکه هیچ تغییر بنیادی در آن کشورها رخ دهد، تورم مهار شد. مشابه این را در مورد افزایش مساله نرخ رشد اقتصادی نیز میتوان دید. اما هنگامی که از توسعه نیافتگی صحبت میشود، منظور آنست که یک کشور از ابعاد مختلفی با دشواریهایی روبروست که سبب بروز نشانههای توسعه نیافتگی میشوند و این ابعاد همدیگر را تقویت میکنند و توسعه نیافتگی را تداوم می بخشند.
لذا، برخلاف حل مشکلی مانند تورم یا رشد اقتصادی که درمان و راه حلهای نسبتا شناخته شده دارند، «درمان توسعه نیافتگی امری شناخته شده قابل کپی نیست و راه حل واحد هم برای آن وجود ندارد.» به عبارت دیگر، انواعی از تجربه در سطح جهان وجود دارد که کشورهایی به توسعه اقتصادی دست یافته اند که کپی دقیق تجربه بقیه کشورها نیست و حتی تفاوتهای بارزی دارد. به عنوان نمونه، شباهت چندانی بین تجربه توسعه اقتصادی آلمان و انگلستان وجود ندارد. شباهت بالایی بین تجربه توسعه اقتصادی آمریکا و ژاپن وجود ندارد. همین طور مشابهت قابل توجهی بین تجربه کشورهایی چون کره جنوبی، مالزی و امارات در فرایند توسعه اقتصادی آنها وجود ندارد. این بدان معناست که میتوان الگوهای متفاوتی از مسیر توسعه و گریز از توسعه نیافتگی را تصور کرد که نسخه پیچیدن برای توسعه را دشوار می نماید. کتاب «استراتژی توسعه ایران» تاکید دارد که راهی ویژه ایران باید یافت یا ساخت.
بخش پایانی نوشته در آینده منتشر میشود.
صفحات مجتبی لشکربلوکی در اپلیکیشن بله I تلگرام I اینستاگرام I لینکدین
روزنه امیدی باقی مانده؟
7 MB
🔲⭕️آیا روزنه امیدی باقی مانده؟
اپیزود هفتادوسوم پادکست دغدغه ایران گفتگوی محمد فاضلی و مجتبی لشکربلوکی
آیا روزنه امیدی برای توسعه ایران باقی مانده؟ توسعهخواهان برای پیشبرد توسعه ایران باید چه راههایی را در پیش بگیرند؟ نویسنده بعد از شرح آراء ده نفر از محققان توسعه و تشریح علل عقبماندگی ایران، نظرات بیست محقق دیگر برای چگونگی پیشرفت را بررسی می کند و سپس شش نقطه شروع (عزیمت گاه) توسعهیافتگی را طرح می کند و در نهایت با توجه به میزان امکانپذیری آنها دو استراتژی اصلی و دو استراتژی مکمل برای حرکت به سمت توسعهیافتگی ارائه میکند.
لینک حمایت از پادکست
شنیدن اپیزود در کست باکس
مدیر پادکست: دکتر محمد فاضلی
مکان ضبط: استودیوی مؤسسه نیکوکاری رعد
موسیقی آغازین: قطعه نینوا استاد حسین علیزاده
میهمان این اپیزود: مجتبی لشکربلوکی
امور فنی: مرتضی مشیریخواه
گرافیک: حامد ملیانی و کریم شاهین
گوش دادن به تمام اپیزودهای قبلی پادکست دغدغه ایران
کد تخفیف کتاب: diran
(۱۰٪ تخفیف + پست رایگان)
روش سفارش: پیغام در تلگرام به @nashrshams یا تماس با ۰۹۱۰۱۹۳۲۱۱۴ یا ۰۲۱۸۸۴۰۶۰۵۵
اپیزود هفتادوسوم پادکست دغدغه ایران گفتگوی محمد فاضلی و مجتبی لشکربلوکی
آیا روزنه امیدی برای توسعه ایران باقی مانده؟ توسعهخواهان برای پیشبرد توسعه ایران باید چه راههایی را در پیش بگیرند؟ نویسنده بعد از شرح آراء ده نفر از محققان توسعه و تشریح علل عقبماندگی ایران، نظرات بیست محقق دیگر برای چگونگی پیشرفت را بررسی می کند و سپس شش نقطه شروع (عزیمت گاه) توسعهیافتگی را طرح می کند و در نهایت با توجه به میزان امکانپذیری آنها دو استراتژی اصلی و دو استراتژی مکمل برای حرکت به سمت توسعهیافتگی ارائه میکند.
لینک حمایت از پادکست
شنیدن اپیزود در کست باکس
مدیر پادکست: دکتر محمد فاضلی
مکان ضبط: استودیوی مؤسسه نیکوکاری رعد
موسیقی آغازین: قطعه نینوا استاد حسین علیزاده
میهمان این اپیزود: مجتبی لشکربلوکی
امور فنی: مرتضی مشیریخواه
گرافیک: حامد ملیانی و کریم شاهین
گوش دادن به تمام اپیزودهای قبلی پادکست دغدغه ایران
کد تخفیف کتاب: diran
(۱۰٪ تخفیف + پست رایگان)
روش سفارش: پیغام در تلگرام به @nashrshams یا تماس با ۰۹۱۰۱۹۳۲۱۱۴ یا ۰۲۱۸۸۴۰۶۰۵۵
🔲⭕️ایران؛ زندانی شده در تعادل نامطلوب
دکتر تیمور رحمانی: هیات علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران (صفحه دکتر رحمانی در اینتساگرام)
(در نقد و بررسی کتاب چرا عقب ماندیم؟ چگونه پیشرفت کنیم؟ نوشته مجتبی لشکربلوکی- بخش دوم)
تعادل شرایطی است که تمایلی برای تغییر بین بازیگران وجود ندارد و جمع جبری نیروهای تغییر دهنده و ثبات بخش به گونه ای است که تغییری رخ نمی دهد. مفهوم محوری تعادل در علم اقتصاد هر نوع تغییری را نشانه وجود نیرو و انگیزه تغییر می داند و هرگونه تمایل به عدم تغییر را نشانه فقدان نیرو و انگیزه تغییر. بنابراین، هنگامی که توسعه نیافتگی تداوم دارد و تغییری محسوس در فرآیند توسعه رخ نمیدهد، گویی نوعی تعادل وجود دارد. دقت کنید که تعادل در علم اقتصاد به وضعیت مطلوب اشاره ندارد. ممکن است در یک وضعیت نامطلوب به تعادل رسیده باشیم. یعنی اینکه تمام بازیگران کلیدی در مجموع به شرایط موجود رضایت داده اند (با در نظر گرفتن منافع و هزینه های تغییر) و به همین جهت تمایلی برای تغییر وجود ندارد. میدانیم برای آنکه توسعه اقتصادی اتفاق بیفتد، لازم است بازیگران کلیدی انگیزه لازم برای تغییر را داشته باشند و این زمانی رخ می دهد که از نظر آنها «مجموعه منفعت مورد انتظار» آنان از تغییر بیش از «مجموع هزینه مورد انتظار» از تغییر باشد.
در ادامه نوشته قبلی، باید به مفهوم تعادل اشاره کنم، به عنوان مفهومی محوری در مدلسازی و تحلیل پدیدههای اقتصادی. گرچه به طور ضمنی می توان دلالتهایی از مفهوم تعادل را در کتاب یافت، اما نگاه کردن به توسعه نیافتگی ایران از منظر تعادل می تواند در تکمیل مطالب این کتاب کمک کننده باشد.
حتی در برخی مسائل تک بعدی اقتصادی مانند کاهش کسری بودجه نیز امکان بروز نوعی تعادل وجود دارد که بازیگران را فاقد انگیزه برای تغییر (کاهش کسری بودجه) می کند. مثلا برای کاهش کسری بودجه ممکن است لازم باشد برخی مخارج رفاهی توسط دولت کاسته شود اما گروههای ذینفع از این مخارج رفاهی مقاومت می کنند. به همین ترتیب، ممکن است برای کاهش کسری بودجه لازم باشد دولت مالیاتها را افزایش دهد اما گروههای مورد اصابت مالیات در مقابل آن مقاومت کنند. این مقاومت ها ممکن است دولت را از کاهش کسری بودجه منصرف کند یا آن را به تاخیر اندازد، حتی اگر کاهش کسری بودجه نهایتا به نفع همه گروهها تمام شود و فقط موقتا سبب کاهش رفاه آنها شود. بنابراین، مساله کسری بودجه به خاطر تعادلی که در سیستم وجود دارد (عدم تمایل بازیگران کلیدی به تغییر) تغییر نمی کند و دولت همچنان به انتشار پول (مستقیم و غیرمستقیم) ادامه می دهد.
حتی علم اقتصاد از این فراتر رفته و نشان می دهد که تحت فروضی تصمیم جمعی مردم مانع تغییر در مسیر توسعه است.
اگر در مورد مسایلی مانند کاهش کسری بودجه یا کاهش ارزش پول ملی نوعی تعادل به معنی فقدان نیرو و انگیزه تغییر بروز می نماید، به طور طبیعی در مورد موضوعی چند بعدی مانند توسعه بروز نوعی تعادل و فقدان انگیزه و نیروی تغییر بسیار محتمل تر است. اگر این چنین به موضوع نگاه کنیم آن گاه کسی را مقصر توسعه نیافتگی تلقی نمیکنیم. زیرا توسعه نیافتگی برآیند نیروهایی است که انگیزه و نیروی عدم تغییر ایجاد کرده است، گرچه این عدم تغییر الزاماً مغرضانه و از روی قصد و تعمد نیست. این نوع نگاه به توسعه نیافتگی، رفتار غالب انفرادی و گروهی را رفتار عقلانی مبتنی بر هزینه – فایده در نظر می گیرد. اما دشواری در این است که تداوم توسعه نیافتگی به معنی عدم غلبه منفعت تغییر بر هزینه تغییر برای بازیگران تاثیرگذار است. به عنوان نمونه، تغییری که سبب فراگیر شدن بهرهمندی عموم جامعه از کسب ثروت میشود که از نظر عجم اوغلو و رابینسون مرحله گریز به فرایند توسعه اقتصادی است، گرچه کیک کل اقتصاد را افزایش میدهد اما الزاماً سهم کیک گروههای خاص تاثیرگذار را افزایش نمیدهد و در نتیجه آنان انگیزهای برای تسهیل این فراگیری ندارند.
اگر وجود توسعه نیافتگی و تداوم توسعه نیافتگی را نوعی تعادل در نظر بگیریم، این امکان را فراهم می کند که اولاً منتظر یک تغییر برونزای غیرقابل اتکا نباشیم تا توسعه اقتصادی را امکان پذیر کند و ثانیا به ما این امید را میدهد که پاره ای اقدامات از قبیل آنچه در استراتژی نیلوفر آبی [استراتژی پیشنهادی نویسنده کتاب برای توسعه ایران] ذکر شده است، به تدریج راه برون رفت از توسعه نیافتگی را محتمل می نماید.
متن کامل این نوشتار شامل دو نکته تکمیلی دیگر در سایت توسعه ایران منتشر خواهد شد.
صفحات مجتبی لشکربلوکی در اپلیکیشن بله I تلگرام I اینستاگرام I لینکدین
دکتر تیمور رحمانی: هیات علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران (صفحه دکتر رحمانی در اینتساگرام)
(در نقد و بررسی کتاب چرا عقب ماندیم؟ چگونه پیشرفت کنیم؟ نوشته مجتبی لشکربلوکی- بخش دوم)
تعادل شرایطی است که تمایلی برای تغییر بین بازیگران وجود ندارد و جمع جبری نیروهای تغییر دهنده و ثبات بخش به گونه ای است که تغییری رخ نمی دهد. مفهوم محوری تعادل در علم اقتصاد هر نوع تغییری را نشانه وجود نیرو و انگیزه تغییر می داند و هرگونه تمایل به عدم تغییر را نشانه فقدان نیرو و انگیزه تغییر. بنابراین، هنگامی که توسعه نیافتگی تداوم دارد و تغییری محسوس در فرآیند توسعه رخ نمیدهد، گویی نوعی تعادل وجود دارد. دقت کنید که تعادل در علم اقتصاد به وضعیت مطلوب اشاره ندارد. ممکن است در یک وضعیت نامطلوب به تعادل رسیده باشیم. یعنی اینکه تمام بازیگران کلیدی در مجموع به شرایط موجود رضایت داده اند (با در نظر گرفتن منافع و هزینه های تغییر) و به همین جهت تمایلی برای تغییر وجود ندارد. میدانیم برای آنکه توسعه اقتصادی اتفاق بیفتد، لازم است بازیگران کلیدی انگیزه لازم برای تغییر را داشته باشند و این زمانی رخ می دهد که از نظر آنها «مجموعه منفعت مورد انتظار» آنان از تغییر بیش از «مجموع هزینه مورد انتظار» از تغییر باشد.
در ادامه نوشته قبلی، باید به مفهوم تعادل اشاره کنم، به عنوان مفهومی محوری در مدلسازی و تحلیل پدیدههای اقتصادی. گرچه به طور ضمنی می توان دلالتهایی از مفهوم تعادل را در کتاب یافت، اما نگاه کردن به توسعه نیافتگی ایران از منظر تعادل می تواند در تکمیل مطالب این کتاب کمک کننده باشد.
حتی در برخی مسائل تک بعدی اقتصادی مانند کاهش کسری بودجه نیز امکان بروز نوعی تعادل وجود دارد که بازیگران را فاقد انگیزه برای تغییر (کاهش کسری بودجه) می کند. مثلا برای کاهش کسری بودجه ممکن است لازم باشد برخی مخارج رفاهی توسط دولت کاسته شود اما گروههای ذینفع از این مخارج رفاهی مقاومت می کنند. به همین ترتیب، ممکن است برای کاهش کسری بودجه لازم باشد دولت مالیاتها را افزایش دهد اما گروههای مورد اصابت مالیات در مقابل آن مقاومت کنند. این مقاومت ها ممکن است دولت را از کاهش کسری بودجه منصرف کند یا آن را به تاخیر اندازد، حتی اگر کاهش کسری بودجه نهایتا به نفع همه گروهها تمام شود و فقط موقتا سبب کاهش رفاه آنها شود. بنابراین، مساله کسری بودجه به خاطر تعادلی که در سیستم وجود دارد (عدم تمایل بازیگران کلیدی به تغییر) تغییر نمی کند و دولت همچنان به انتشار پول (مستقیم و غیرمستقیم) ادامه می دهد.
حتی علم اقتصاد از این فراتر رفته و نشان می دهد که تحت فروضی تصمیم جمعی مردم مانع تغییر در مسیر توسعه است.
اگر در مورد مسایلی مانند کاهش کسری بودجه یا کاهش ارزش پول ملی نوعی تعادل به معنی فقدان نیرو و انگیزه تغییر بروز می نماید، به طور طبیعی در مورد موضوعی چند بعدی مانند توسعه بروز نوعی تعادل و فقدان انگیزه و نیروی تغییر بسیار محتمل تر است. اگر این چنین به موضوع نگاه کنیم آن گاه کسی را مقصر توسعه نیافتگی تلقی نمیکنیم. زیرا توسعه نیافتگی برآیند نیروهایی است که انگیزه و نیروی عدم تغییر ایجاد کرده است، گرچه این عدم تغییر الزاماً مغرضانه و از روی قصد و تعمد نیست. این نوع نگاه به توسعه نیافتگی، رفتار غالب انفرادی و گروهی را رفتار عقلانی مبتنی بر هزینه – فایده در نظر می گیرد. اما دشواری در این است که تداوم توسعه نیافتگی به معنی عدم غلبه منفعت تغییر بر هزینه تغییر برای بازیگران تاثیرگذار است. به عنوان نمونه، تغییری که سبب فراگیر شدن بهرهمندی عموم جامعه از کسب ثروت میشود که از نظر عجم اوغلو و رابینسون مرحله گریز به فرایند توسعه اقتصادی است، گرچه کیک کل اقتصاد را افزایش میدهد اما الزاماً سهم کیک گروههای خاص تاثیرگذار را افزایش نمیدهد و در نتیجه آنان انگیزهای برای تسهیل این فراگیری ندارند.
اگر وجود توسعه نیافتگی و تداوم توسعه نیافتگی را نوعی تعادل در نظر بگیریم، این امکان را فراهم می کند که اولاً منتظر یک تغییر برونزای غیرقابل اتکا نباشیم تا توسعه اقتصادی را امکان پذیر کند و ثانیا به ما این امید را میدهد که پاره ای اقدامات از قبیل آنچه در استراتژی نیلوفر آبی [استراتژی پیشنهادی نویسنده کتاب برای توسعه ایران] ذکر شده است، به تدریج راه برون رفت از توسعه نیافتگی را محتمل می نماید.
متن کامل این نوشتار شامل دو نکته تکمیلی دیگر در سایت توسعه ایران منتشر خواهد شد.
صفحات مجتبی لشکربلوکی در اپلیکیشن بله I تلگرام I اینستاگرام I لینکدین
🔲⭕️چگونه ایده های احمقانه اما جذاب را تشخیص دهیم؟
هر روز بیشتر از دیروز! رسانه های جمعی روز به روز وسیع تر و متنوع تر می شوند. بمباران اطلاعاتی که بهتر است بگوییم «سونامی اطلاعاتی» سرشار از ایده ها، اخبار، افکار درست و غلط است. یکی از مهم ترین ابزارهای ما در این جهان پر از دروغ، تعصب، اشتباه، شیطنت، شبهه و سانسور مدرن، تفکر انتقادی یا همان موشکافانه است.
در کتاب استراتژی یک حرفه ای در مورد جایگاه تفکر انتقادی و منابعی که می توانید از آن استفاده کنید صحبت کرده ام اما این کانال تلگرامی را هم معرفی می کنم. چاره ای نیست باید خود را مجهز کنیم!
https://t.me/TeachingCriticalThinking
هر روز بیشتر از دیروز! رسانه های جمعی روز به روز وسیع تر و متنوع تر می شوند. بمباران اطلاعاتی که بهتر است بگوییم «سونامی اطلاعاتی» سرشار از ایده ها، اخبار، افکار درست و غلط است. یکی از مهم ترین ابزارهای ما در این جهان پر از دروغ، تعصب، اشتباه، شیطنت، شبهه و سانسور مدرن، تفکر انتقادی یا همان موشکافانه است.
در کتاب استراتژی یک حرفه ای در مورد جایگاه تفکر انتقادی و منابعی که می توانید از آن استفاده کنید صحبت کرده ام اما این کانال تلگرامی را هم معرفی می کنم. چاره ای نیست باید خود را مجهز کنیم!
https://t.me/TeachingCriticalThinking
🔲⭕️شیمی درمانی برای سرطان وطن
مجتبی لشکربلوکی
سرطان گرفته اما بیش از آنکه نگران سرطان بدن باشد، نگران سرطان وطن است. می گوید چیزی که میتواند سرطان وطن را با همه سختیها به سمت بهبود ببرد، گشودن راهی به سمت گفتگوست. گفتگودرمانی را میتوان معادل شیمیدرمانی گرفت؛ سخت، دردآور و در عین حال، لازم و شفابخش.
او معتقد است که نه تنها حاکمیت با جامعه مشکل گفتگو دارد. بلکه خود جامعه نیز توانایی گفتگو با هم را ندارند. به این خاطره نگران کننده دقت کنید: زمانی سردبیر نشریه آیین بودم. یکی از شمارههایش درباره این بود که «مسأله ایران چیست؟» و برای آن نشست، ۱۱نفر از سرآمدان حوزههای مختلف دعوت کردیم؛ در حوزه علم دکتر منصوری، در سینما ناصر تقوایی، در فلسفه آقای ملکیان، در اقتصاد دکتر ستاریفر، در سیاست آقای رضا خاتمی، از حوزه آیتالله ایازی، در ادبیات محمود دولتآبادی و…. جالب استکه این۱۱نفر که همه دغدغه ایران را داشتند، برخی برای اولینبار همدیگر را میدیدند و با اسامی همآشنا نبودند.
این ها نکاتی است که دکتر هادی خانیکی استاد ارتباطات می گوید.
شاید بگویید غیر از او، مسوولین و دیگران هم می گویند گفتگو کنیم. اما خانیکی برای گفتگو شروط و الزاماتی دارد که شنیدنی است. او هر مکالمه ای را گفتگو نمی داند؛ از جمله مکالمه زندانبان با زندانی و صحبت بیمار با پزشک. سخنرانی مقامات گفتگو نیست. حتی جلسات دیدار با مسوولین گفتگو نیست. این ها «شبه گفتگو» است و ما سخت از این گفتگوهای نمایشی غیرواقعی زجر می کشیم. تعیین تکلیف کردن و نصیحت کردن، تهدید کردن نه تنها گفتگو نیست که مانع گفتگوست. او معتقد است که سخت باید در جستجوی گفتگوی اصیل بود بدون آنکه مفهوم آن را به ابتذال بکشیم. برخی نکات را با هم مرور کنیم:
۱) گفتگو به رسمیت شناختن واقعی و عملی طرف مقابل است. پس اگر من تو را به رسمیت نشناسم، این گفتگو نیست. به گفته مارتینبوبر، گفتگو تبدیل کردن رابطه من و او، به رابطه من و تو است. و اگر خوب عمل کنیم من و او به «ما»
۲) گفتگو در شرایط برابر است. اگر من بتوانم هر حرفی بزنم، و تو نتوانی به خاطر ترس، حیا، شرم حرف هایت را بزنی این گفتگو نیست.
۳) لازمه گفتگو بالا بردن توان ارتباطی ما و پذیرش تفاوتها و تکثرهاست. قرار نیست در گفتگو من آنچه را دوست دارم از زبان تو بشنوم. اصلا گفتگو هست تا تو متفاوت از من حرف بزنی.
۴) در گفتگو می پذیریم که حقیقیت نه نزد من است و نه نزد تو بلکه می تواند در تعامل من و تو حقیقت زاده شود. به گفته سقراط، دیالوگ کاری است از جنس کار قابله؛ یعنی سالم به دنیا آوردن کودک. به همین دلیل سقراط میگفت من از شاگردان بیشتر میآموزم تا آنها از من.
۵) لازمه گفتگو عبور از باورهای خودم به سمت باورهای توست. اگر من با این فرض که می روم گفتگو کنم که حرفم را به کرسی بنشانم. این گفتگو نیست. یک هنرمند هلندی ترکتبار گفته بود «بیایید توافق کنیم که با من موافق باشید!»
۶) گفتگو نیازمند مکان و امکان است. کجا گفتگو کنیم؟ الان میگویند در دانشگاه گفتگو کنیم. کجای دانشگاه و چگونه؟ و آن وقت حاصل این گفتگو چگونه تأثیرگذار خواهد بود؟
☑️⭕️تجویز راهبردی:
برخی چیزها از جنس دانش اند. یعنی با خواندن بدست می آیند. مثلا چرایی شکست نور در آب یا تاریخ مشروطه یا دلایل تورم ساختاری. اما برخی امور از جنس مهارتند. هیچ کسی با کتاب رانندگی، راننده نشده است. یا مایکل جردن با کتاب چگونه بسکتبالیست شویم، بازیگر نشده. کریستیانو رونالدو زندگی اش را در کتابخانه سپری نکرده. مهارت با تمرین و تکرار به دست می آید.
مساله کلیدی اینجاست که گفتگو (برخلاف بسکتبال که یک مهارت فردی است) یک مهارت جمعی است. یعنی یک جامعه باید به مهارت دست پیدا کند. بنابراین نه تنها خودمان باید تمرین کنیم که دیگران را نیز به تمرین فرابخوانیم.
گفتگو یعنی تعامل بر اساس هم پذیری و هم شنوی در شرایط آزاد و برابر. یعنی شنیدن و گفتن بر اساس ادب، مدارا، عقلانیت و حوصله. اکنون شرایط آستانه ای برای گفتگوی مردم-حکومت فراهم نیست، باشد! ولی برای گفتگوی مردم با مردم چه؟ ما مهارت جمعی گفتگو را نداریم.
◾️در سطح جامعه؛ از خانه مان شروع کنیم. در اداره مان ادامه دهیم، به محله مان گسترش دهیم.
◾️در سطح جامعه و حاکمیت هر دو: گفتگو را با موعظه، نصیحت، هدایت، توجیه،بگومگو و سخنرانی، مونولوگ و تبلیغات اشتباه نگیریم. مثلا من اگر فکر کنم که تو فریب خورده ای، این مکالمه دیگر گفتگو نیست، موعظه است.
◾️در سطح حاکمیت؛ بپذیریم برخلاف تصور گفتگو اصلا امر آسانی نیست. اصلا! همانگونه که خانیکی گفته: گفتوگودرمانی، شیمیدرمانی حکمرانی است؛ سخت، دردآور ولی شفابخش.
توسعه زاده اجماع است و اجماع محصول گفتگو و گفتگو نتیجه تحمل درد!
صفحات مجتبی لشکربلوکی در اپلیکیشن بله I تلگرام I اینستاگرام I لینکدین
مجتبی لشکربلوکی
سرطان گرفته اما بیش از آنکه نگران سرطان بدن باشد، نگران سرطان وطن است. می گوید چیزی که میتواند سرطان وطن را با همه سختیها به سمت بهبود ببرد، گشودن راهی به سمت گفتگوست. گفتگودرمانی را میتوان معادل شیمیدرمانی گرفت؛ سخت، دردآور و در عین حال، لازم و شفابخش.
او معتقد است که نه تنها حاکمیت با جامعه مشکل گفتگو دارد. بلکه خود جامعه نیز توانایی گفتگو با هم را ندارند. به این خاطره نگران کننده دقت کنید: زمانی سردبیر نشریه آیین بودم. یکی از شمارههایش درباره این بود که «مسأله ایران چیست؟» و برای آن نشست، ۱۱نفر از سرآمدان حوزههای مختلف دعوت کردیم؛ در حوزه علم دکتر منصوری، در سینما ناصر تقوایی، در فلسفه آقای ملکیان، در اقتصاد دکتر ستاریفر، در سیاست آقای رضا خاتمی، از حوزه آیتالله ایازی، در ادبیات محمود دولتآبادی و…. جالب استکه این۱۱نفر که همه دغدغه ایران را داشتند، برخی برای اولینبار همدیگر را میدیدند و با اسامی همآشنا نبودند.
این ها نکاتی است که دکتر هادی خانیکی استاد ارتباطات می گوید.
شاید بگویید غیر از او، مسوولین و دیگران هم می گویند گفتگو کنیم. اما خانیکی برای گفتگو شروط و الزاماتی دارد که شنیدنی است. او هر مکالمه ای را گفتگو نمی داند؛ از جمله مکالمه زندانبان با زندانی و صحبت بیمار با پزشک. سخنرانی مقامات گفتگو نیست. حتی جلسات دیدار با مسوولین گفتگو نیست. این ها «شبه گفتگو» است و ما سخت از این گفتگوهای نمایشی غیرواقعی زجر می کشیم. تعیین تکلیف کردن و نصیحت کردن، تهدید کردن نه تنها گفتگو نیست که مانع گفتگوست. او معتقد است که سخت باید در جستجوی گفتگوی اصیل بود بدون آنکه مفهوم آن را به ابتذال بکشیم. برخی نکات را با هم مرور کنیم:
۱) گفتگو به رسمیت شناختن واقعی و عملی طرف مقابل است. پس اگر من تو را به رسمیت نشناسم، این گفتگو نیست. به گفته مارتینبوبر، گفتگو تبدیل کردن رابطه من و او، به رابطه من و تو است. و اگر خوب عمل کنیم من و او به «ما»
۲) گفتگو در شرایط برابر است. اگر من بتوانم هر حرفی بزنم، و تو نتوانی به خاطر ترس، حیا، شرم حرف هایت را بزنی این گفتگو نیست.
۳) لازمه گفتگو بالا بردن توان ارتباطی ما و پذیرش تفاوتها و تکثرهاست. قرار نیست در گفتگو من آنچه را دوست دارم از زبان تو بشنوم. اصلا گفتگو هست تا تو متفاوت از من حرف بزنی.
۴) در گفتگو می پذیریم که حقیقیت نه نزد من است و نه نزد تو بلکه می تواند در تعامل من و تو حقیقت زاده شود. به گفته سقراط، دیالوگ کاری است از جنس کار قابله؛ یعنی سالم به دنیا آوردن کودک. به همین دلیل سقراط میگفت من از شاگردان بیشتر میآموزم تا آنها از من.
۵) لازمه گفتگو عبور از باورهای خودم به سمت باورهای توست. اگر من با این فرض که می روم گفتگو کنم که حرفم را به کرسی بنشانم. این گفتگو نیست. یک هنرمند هلندی ترکتبار گفته بود «بیایید توافق کنیم که با من موافق باشید!»
۶) گفتگو نیازمند مکان و امکان است. کجا گفتگو کنیم؟ الان میگویند در دانشگاه گفتگو کنیم. کجای دانشگاه و چگونه؟ و آن وقت حاصل این گفتگو چگونه تأثیرگذار خواهد بود؟
☑️⭕️تجویز راهبردی:
برخی چیزها از جنس دانش اند. یعنی با خواندن بدست می آیند. مثلا چرایی شکست نور در آب یا تاریخ مشروطه یا دلایل تورم ساختاری. اما برخی امور از جنس مهارتند. هیچ کسی با کتاب رانندگی، راننده نشده است. یا مایکل جردن با کتاب چگونه بسکتبالیست شویم، بازیگر نشده. کریستیانو رونالدو زندگی اش را در کتابخانه سپری نکرده. مهارت با تمرین و تکرار به دست می آید.
مساله کلیدی اینجاست که گفتگو (برخلاف بسکتبال که یک مهارت فردی است) یک مهارت جمعی است. یعنی یک جامعه باید به مهارت دست پیدا کند. بنابراین نه تنها خودمان باید تمرین کنیم که دیگران را نیز به تمرین فرابخوانیم.
گفتگو یعنی تعامل بر اساس هم پذیری و هم شنوی در شرایط آزاد و برابر. یعنی شنیدن و گفتن بر اساس ادب، مدارا، عقلانیت و حوصله. اکنون شرایط آستانه ای برای گفتگوی مردم-حکومت فراهم نیست، باشد! ولی برای گفتگوی مردم با مردم چه؟ ما مهارت جمعی گفتگو را نداریم.
◾️در سطح جامعه؛ از خانه مان شروع کنیم. در اداره مان ادامه دهیم، به محله مان گسترش دهیم.
◾️در سطح جامعه و حاکمیت هر دو: گفتگو را با موعظه، نصیحت، هدایت، توجیه،بگومگو و سخنرانی، مونولوگ و تبلیغات اشتباه نگیریم. مثلا من اگر فکر کنم که تو فریب خورده ای، این مکالمه دیگر گفتگو نیست، موعظه است.
◾️در سطح حاکمیت؛ بپذیریم برخلاف تصور گفتگو اصلا امر آسانی نیست. اصلا! همانگونه که خانیکی گفته: گفتوگودرمانی، شیمیدرمانی حکمرانی است؛ سخت، دردآور ولی شفابخش.
توسعه زاده اجماع است و اجماع محصول گفتگو و گفتگو نتیجه تحمل درد!
صفحات مجتبی لشکربلوکی در اپلیکیشن بله I تلگرام I اینستاگرام I لینکدین
🔲⭕️شهروند باشعوری باشیم!
دکتر ابوذر سمیعی و مجتبی لشکربلوکی
هیچ حواسمان نبود! در هیاهوی اعتراضات و هیجان جام جهانی چیزی که فراموش شد این است که روز جهانی معلول بود و ما هیچ توجهی نداشتیم. امسال هم آمد و رفت و ما هنوز رفتارمان با معلولان همانند سال پیش است.
یک آمار تکان دهنده و عجیب: بر اساس آمارهای جهانی، حدودا 15% هر جامعه را افراد دارای معلولیت تشکیل میدهند؛ یعنی از هر 6 نفری که در اطراف شما هستند، یک نفر دارای نوعی از معلولیت است. اما تا کنون از خودمان پرسیده ایم که آیا این افراد در جهان واقعی نیز به همین میزان مشاهده میشوند؟ چرا معلول ها کمتر دیده می شوند؟ یکی از دلایلش می تواند این باشد: ما به گونه ای رفتار می کنیم که آن ها کنار گذاشته شده اند. مبلمان شهری، معیارهای استخدامی، شرایط کاری، خیابان، اتوبوس، مترو و سایر فضاهای عمومی برای شهروندان معلول دسترسپذیر نیست. با این شرایط آن ها امکان یا توان خروج از خانه را ندارند. این وضعیتی است که توسط همه افراد جامعه به شهروندان دارای معلولیت تحمیل شده. همین من و شما. یک بار دیگر جمله قبل را بخوانید. ما برای عدالت فریاد می کشیم اما خودمان .... یادمان باشد معلولیت امری اجتماعی است و نه یک مساله فردی.
☑️⭕️تجویز راهبردی:
برای شروع این پنج نکته را رعایت کنیم.
▫️ موانع فیزیکی برای افراد دارای معلولیت ایجاد نکنیم!
اگر طراح یا مهندس ساختمان هستیم، در طراحی مان حتما استانداردهای دسترسپذیری را رعایت کنیم.
هرگز خودرومان را در پارکینگ ویژه معلولان پارک نکنیم. همچنین وسیله نقلیهمان را در پیاده رو یا در مقابل پل قرار ندهیم.
موزاییکهای برجسته زرد رنگ وسط برخی پیادهروها، مسیر ویژه نابینایان است. از قرار دادن وسایل در این مسیر خودداری کنیم.
به هنگام نصب داربست در پیادهرو، حتما آن را ایمن کنیم تا افراد دارای آسیب بینایی با آن برخورد نکنند.
▫️ خیره نشویم!
اندک بودن میزان حضور افراد دارای معلولیت در جامعه باعث شده آنها متفاوت به چشم بیایند و بیشتر از دیگران تحت نظر باشند. برخی افراد با حسن نیت آنها را رصد میکنند تا اگر نیاز به کمک داشتند اقدام کنند. حواسمان باشد به هر دلیلی به آنها خیره شویم، شدیداً آنها را مورد آزار قرار میدهیم و احتمال حضور دوباره آنها را در مجامع عمومی کمرنگتر میکنیم.
▫️ ترحم نکنیم!
شاید برای بسیاری، تشخیص مرز میان ترحم و کمک و همدلی به راحتی ممکن نباشد. در همدلی، نوعی برابری نهفته است اما در ترحم، نگاه از بالا به پایین. گویی با ترحم، به طور ضمنی به فرد دارای معلولیت القاء میشود که تو ناتوان و محکوم به شکستی. محبت اغراق شده، لطف بیجا، نادیده گرفتن بی دلیل یک اشتباه، کمک ناخواسته و بیش از حد یا وابسته کننده، صحبت کردن با لحنی متفاوت و کودکانه و ... مصداقهای بارز ترحمند. در مواجهه با افراد دارای معلولیت، خودتان باشیم همین!
▫️ حریم شخصی شان را رعایت کنیم!
برخی از ما تصور میکنیم به هنگام روبرو شدن با افراد دارای معلولیت اجازه دارند از خصوصیترین مسائل آنها سوال بپرسند. اینکه یک فرد معلول چگونه و از چه زمانی دچار معلولیت شده؛ برای رفع این موضوع چه کارهای درمانی انجام داده؛ شاغل یا متاهل است و آیا اعضای خانوادهاش هم معلولیت دارند یا نه، به ما مربوط نیست! این را بفهمیم!
▫️ از خرافات بپرهیزیم!
اینکه برخی فیلمسازان و نویسندگان برای تأدیب شخصیت منفی داستان، او را دچار معلولیت میکنند نتیجهاش این میشود که افراد به هنگام مواجهه با فرد معلول تصور میکنند احتمالا به خاطر گناه خودش یا خانوادهاش دچار مکافات شده. معلولیت نه برای پیشگیری از گناه است و نه عقوبت گناه. معلولیت امری زیستی-اجتماعی است که ممکن است همه افراد به طور موقت یا دائم، در زندگی آن را تجربه کنند.
نکات دیگر هم بود که فعلا به همین پنج نکته بسنده می کنیم.
از منظر توسعه اگر به قضیه بنگریم یکی از شاخصه های جامعه توسعه یافته، شمولیت و یا فراگیری است؛ شرایطی که تضمین می کند تمام شهروندان از فرصت ها و منابع لازم برای فعالیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی برخوردارند و محرومیت و جاماندگی ندارند. مهندسی که هنگام طراحی ساختمان نیازهای معلولان را در نظر نمیگیرد؛ شهروندی که با دیدن یک فرد دارای معلول به او خیره میشود؛ معلمی که به یک دانشآموز معلول ترحم میکند؛ فیلمسازی که معلولیت را دستمایه تمسخر قرار میدهد؛ نویسندهای که از ادبیات ضد معلول استفاده میکند؛ نمونههای کوچکی از جامعهای هستند که حذف یک معلول کمک کردهاند. با رعایت حقوق افراد دارای معلولیت، امکان حضور فعالانه و موثر آنها را در جامعه فراهم کنیم و یک کنشگر توسعه باشیم.
@Dr_Lashkarbolouki
صفحات مجتبی لشکربلوکی در اپلیکیشن بله I تلگرام I اینستاگرام I لینکدین
دکتر ابوذر سمیعی و مجتبی لشکربلوکی
هیچ حواسمان نبود! در هیاهوی اعتراضات و هیجان جام جهانی چیزی که فراموش شد این است که روز جهانی معلول بود و ما هیچ توجهی نداشتیم. امسال هم آمد و رفت و ما هنوز رفتارمان با معلولان همانند سال پیش است.
یک آمار تکان دهنده و عجیب: بر اساس آمارهای جهانی، حدودا 15% هر جامعه را افراد دارای معلولیت تشکیل میدهند؛ یعنی از هر 6 نفری که در اطراف شما هستند، یک نفر دارای نوعی از معلولیت است. اما تا کنون از خودمان پرسیده ایم که آیا این افراد در جهان واقعی نیز به همین میزان مشاهده میشوند؟ چرا معلول ها کمتر دیده می شوند؟ یکی از دلایلش می تواند این باشد: ما به گونه ای رفتار می کنیم که آن ها کنار گذاشته شده اند. مبلمان شهری، معیارهای استخدامی، شرایط کاری، خیابان، اتوبوس، مترو و سایر فضاهای عمومی برای شهروندان معلول دسترسپذیر نیست. با این شرایط آن ها امکان یا توان خروج از خانه را ندارند. این وضعیتی است که توسط همه افراد جامعه به شهروندان دارای معلولیت تحمیل شده. همین من و شما. یک بار دیگر جمله قبل را بخوانید. ما برای عدالت فریاد می کشیم اما خودمان .... یادمان باشد معلولیت امری اجتماعی است و نه یک مساله فردی.
☑️⭕️تجویز راهبردی:
برای شروع این پنج نکته را رعایت کنیم.
▫️ موانع فیزیکی برای افراد دارای معلولیت ایجاد نکنیم!
اگر طراح یا مهندس ساختمان هستیم، در طراحی مان حتما استانداردهای دسترسپذیری را رعایت کنیم.
هرگز خودرومان را در پارکینگ ویژه معلولان پارک نکنیم. همچنین وسیله نقلیهمان را در پیاده رو یا در مقابل پل قرار ندهیم.
موزاییکهای برجسته زرد رنگ وسط برخی پیادهروها، مسیر ویژه نابینایان است. از قرار دادن وسایل در این مسیر خودداری کنیم.
به هنگام نصب داربست در پیادهرو، حتما آن را ایمن کنیم تا افراد دارای آسیب بینایی با آن برخورد نکنند.
▫️ خیره نشویم!
اندک بودن میزان حضور افراد دارای معلولیت در جامعه باعث شده آنها متفاوت به چشم بیایند و بیشتر از دیگران تحت نظر باشند. برخی افراد با حسن نیت آنها را رصد میکنند تا اگر نیاز به کمک داشتند اقدام کنند. حواسمان باشد به هر دلیلی به آنها خیره شویم، شدیداً آنها را مورد آزار قرار میدهیم و احتمال حضور دوباره آنها را در مجامع عمومی کمرنگتر میکنیم.
▫️ ترحم نکنیم!
شاید برای بسیاری، تشخیص مرز میان ترحم و کمک و همدلی به راحتی ممکن نباشد. در همدلی، نوعی برابری نهفته است اما در ترحم، نگاه از بالا به پایین. گویی با ترحم، به طور ضمنی به فرد دارای معلولیت القاء میشود که تو ناتوان و محکوم به شکستی. محبت اغراق شده، لطف بیجا، نادیده گرفتن بی دلیل یک اشتباه، کمک ناخواسته و بیش از حد یا وابسته کننده، صحبت کردن با لحنی متفاوت و کودکانه و ... مصداقهای بارز ترحمند. در مواجهه با افراد دارای معلولیت، خودتان باشیم همین!
▫️ حریم شخصی شان را رعایت کنیم!
برخی از ما تصور میکنیم به هنگام روبرو شدن با افراد دارای معلولیت اجازه دارند از خصوصیترین مسائل آنها سوال بپرسند. اینکه یک فرد معلول چگونه و از چه زمانی دچار معلولیت شده؛ برای رفع این موضوع چه کارهای درمانی انجام داده؛ شاغل یا متاهل است و آیا اعضای خانوادهاش هم معلولیت دارند یا نه، به ما مربوط نیست! این را بفهمیم!
▫️ از خرافات بپرهیزیم!
اینکه برخی فیلمسازان و نویسندگان برای تأدیب شخصیت منفی داستان، او را دچار معلولیت میکنند نتیجهاش این میشود که افراد به هنگام مواجهه با فرد معلول تصور میکنند احتمالا به خاطر گناه خودش یا خانوادهاش دچار مکافات شده. معلولیت نه برای پیشگیری از گناه است و نه عقوبت گناه. معلولیت امری زیستی-اجتماعی است که ممکن است همه افراد به طور موقت یا دائم، در زندگی آن را تجربه کنند.
نکات دیگر هم بود که فعلا به همین پنج نکته بسنده می کنیم.
از منظر توسعه اگر به قضیه بنگریم یکی از شاخصه های جامعه توسعه یافته، شمولیت و یا فراگیری است؛ شرایطی که تضمین می کند تمام شهروندان از فرصت ها و منابع لازم برای فعالیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی برخوردارند و محرومیت و جاماندگی ندارند. مهندسی که هنگام طراحی ساختمان نیازهای معلولان را در نظر نمیگیرد؛ شهروندی که با دیدن یک فرد دارای معلول به او خیره میشود؛ معلمی که به یک دانشآموز معلول ترحم میکند؛ فیلمسازی که معلولیت را دستمایه تمسخر قرار میدهد؛ نویسندهای که از ادبیات ضد معلول استفاده میکند؛ نمونههای کوچکی از جامعهای هستند که حذف یک معلول کمک کردهاند. با رعایت حقوق افراد دارای معلولیت، امکان حضور فعالانه و موثر آنها را در جامعه فراهم کنیم و یک کنشگر توسعه باشیم.
@Dr_Lashkarbolouki
صفحات مجتبی لشکربلوکی در اپلیکیشن بله I تلگرام I اینستاگرام I لینکدین
⭕️🖋من نه قاضی ام نه فقیه! نه مدارک و شواهد کافی دارم برای قضاوت. امکان کسب اطلاعات دقیق هم ندارم. آدم سیاسی هم نیستم.
اما دیشب داشتم در شبکه های اجتماعی لینکدین که عمدتا مطالب حرفه ای نشر می شود را جستجو می کردم به چنین مطلبی برخوردم. تلنگر سخت و دردناکی بود. از ریاست محترم قوه قضاییه می خواهم همانگونه که به درستی اصلاحاتی را در قوه قضائیه استارت زدند از جمله (اجتناب از بازداشت موقت در مواقع غیر ضرور و استفاده از مجازات های جایگزین زندان) در مورد حکم اعدام برای معترضینی که مرتکب قتل عمد نشده اند بازاندیشی و تدبیر کنند.
امضا: یک شهروند
اما دیشب داشتم در شبکه های اجتماعی لینکدین که عمدتا مطالب حرفه ای نشر می شود را جستجو می کردم به چنین مطلبی برخوردم. تلنگر سخت و دردناکی بود. از ریاست محترم قوه قضاییه می خواهم همانگونه که به درستی اصلاحاتی را در قوه قضائیه استارت زدند از جمله (اجتناب از بازداشت موقت در مواقع غیر ضرور و استفاده از مجازات های جایگزین زندان) در مورد حکم اعدام برای معترضینی که مرتکب قتل عمد نشده اند بازاندیشی و تدبیر کنند.
امضا: یک شهروند
🔲⭕️ایران؛ تنهاترین نهنگ ۵۲ هرتزی
مجتبی لشکربلوکی
بگذارید با یک پدیده غم انگیز و جالب شروع کنم. در دهه نود صدایی در اقیانوس ها ضبط شده بود که کمی عجیب بود. بعد از بررسی های متعدد به این جمع بندی رسیدند که این صدای یک نهنگ است. ماجرا هم این است که نهنگ های آبی صدایشان بین ۱۰ تا ۳۹ هرتز است و اما صدای این نهنگ ۵۲ هرتز است و به همین خاطر توسط دیگر نهنگ ها شنیده نمی شود. این نهنگ به خاطر آن که نمی تواند در محدوده فرکانسی دیگر نهنگ ها صحبت کند به تنهایی برای جفتی که هرگز نخواهد یافت آواز خواهد خواند و به تنهایی و به دور از جمع و در مسیری متفاوت با حرکت سایر نهنگها حرکت خواهد کرد.
صدای این نهنگ دست مایه ساخت موزیک های مختلفی هم شده است. صدای تنهایی او پس زمینه موسیقی ها شده است (اینجا می توانید یک نمونه از این آهنگ ها را گوش دهید)
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
مهم نیست که چه نغمه ای می خوانی و از چه چیزی صحبت می کنی، مهم نیست که چقدر زیبا می خوانی، مهم نیست که چقدر حرف های درستی می زنی، مهم این است که چقدر حرف های تو شنیده و فهمیده می شود. مهم این است که در جامعه جهانی چند کشور با تو همراه می شوند.
برداشت من از وضعیت ایران امروز این است که ما شده ایم یک نهنگ ۵۲ هرتزی با نغمه هایی آرمانی اما نشنیدنی و نفهمیدنی. مرتب نباید بگوییم که جهان دچار اختلال شنیداری است به این فکر کنیم که ما اختلال گفتاری داریم. چند کشور در جهان هستند که ما را همراهی می کنند؟ با چند کشور جهان رابطه استراتژیک داریم؟
نمونه موردی: چین با عربستان یک توافق نامه بلندمدت جامع ایجاد کرد. در آن در مورد جزایر سه گانه ایرانی صحبت کرد و ده ها نکته دیگر. و ما اکنون در شوک به سر می بریم که چرا چین چنین کرد؟ شریک استراتژیک ما، چین عزیز چرا وارد چنین تفاهماتی شد. مساله این است که تبدیل شده ایم به یک نهنگ ۵۲ هرتزی!
کمی در مورد واقعیت ها بدانیم: تجارت خارجی چین ۶ هزار میلیارد دلار است. سهم ایران چقدر است؟ ۲۰ میلیارد دلار. اندازه تجارت خارجی آمریکا با چین چقدر است؟ ۶۵۰ میلیارد دلار (۳۲ برابر ما). همین عربستان ۸۷ میلیارد دلار تجارت خارجی با چین دارد. یعنی ۴.۵ برابر ایران. بنابراین اینکه انتظار داشته باشیم چین بخواهد تجارت ۶ هزار میلیارد دلاری خود را در پای ۲۰ میلیارد دلار بسوزاند سخت در اشتباهیم. شاید چین شریک استراتژیک ما باشد اما واقعیت تلخ ابن است که ما شریک استراتژیک چین نیستیم.
تجویز راهبردی چه می تواند باشد؟
روزگاری مطرح می شد که برخی می خواهند در حوزه سیاست داخلی چین را الگوی خود قرار دهند به نظرم آدرس اشتباهی داده شده. آنچه باید از چین آموخته شود سیاست خارجی است و نه داخلی. در سیاست خارجی مانند چین عمل کنیم؛ چین در حوزه سیاست خارجی کاملا پراگماتیک (عمل گرا)، غیرایدئولوژیک (غیرآرمان گرا) و معاملهگرایانه (منفعت گرا) عمل می کند.هر کشوری که توان خلق منفعت اقتصادی بیشتری برای چین داشته باشد چین با آن ها می بندد! همین! در کنار سه گانه عملگرایی منفعت گرایی و غیرارمان گرایی تنها چیزی که ما را باید محدود می کند چارچوب اخلاقی است. یعنی سیاست خارجی ما نباید مخالف اخلاق باشد.
یکی از سفرای ایران در چین می گفت در جلسات متعددی که با چینی ها از ادارات و سازمان ها و موسسات مختلف داشتم یک حرف به طرز تعجب آوری تکرار و تاکید می شد و آن اینکه استراتژی ما این است که تا ۵۰ سال اقتصاد در اولویت باشد و سیاست خارجی ما کاملا بر اساس منافع اقتصادی تنظیم شود. ما روابط مان را با تک تک کشورهای جهان بر اساس اقتصاد تنظیم می کنیم و نه برعکس. حتی بازه ۵۰ سال هم در گفته ها یکسان بود.
نظام جهانی، منافع متقابل را می فهمد. نه دوستی دیرینه، نه سابقه و گذشته، نه ایدئولوژی، نه همسایگی هیچ کدام معیار اول تصمیمات سیاست گذاری خارجی نیست. بنابراین کشوری که در این جهان با زبانی دیگر (فرکانسی دیگر) صحبت کند کشوری تنها (نهنگ ۵۲ هرتزی) خواهد بود. نهنگ های تنها سرنوشت غم انگیزی دارند.
@Dr_Lashkarbolouki
سایر صفحات مجتبی لشکربلوکی در اپلیکیشن بله I تلگرام I اینستاگرام I لینکدین
مجتبی لشکربلوکی
بگذارید با یک پدیده غم انگیز و جالب شروع کنم. در دهه نود صدایی در اقیانوس ها ضبط شده بود که کمی عجیب بود. بعد از بررسی های متعدد به این جمع بندی رسیدند که این صدای یک نهنگ است. ماجرا هم این است که نهنگ های آبی صدایشان بین ۱۰ تا ۳۹ هرتز است و اما صدای این نهنگ ۵۲ هرتز است و به همین خاطر توسط دیگر نهنگ ها شنیده نمی شود. این نهنگ به خاطر آن که نمی تواند در محدوده فرکانسی دیگر نهنگ ها صحبت کند به تنهایی برای جفتی که هرگز نخواهد یافت آواز خواهد خواند و به تنهایی و به دور از جمع و در مسیری متفاوت با حرکت سایر نهنگها حرکت خواهد کرد.
صدای این نهنگ دست مایه ساخت موزیک های مختلفی هم شده است. صدای تنهایی او پس زمینه موسیقی ها شده است (اینجا می توانید یک نمونه از این آهنگ ها را گوش دهید)
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
مهم نیست که چه نغمه ای می خوانی و از چه چیزی صحبت می کنی، مهم نیست که چقدر زیبا می خوانی، مهم نیست که چقدر حرف های درستی می زنی، مهم این است که چقدر حرف های تو شنیده و فهمیده می شود. مهم این است که در جامعه جهانی چند کشور با تو همراه می شوند.
برداشت من از وضعیت ایران امروز این است که ما شده ایم یک نهنگ ۵۲ هرتزی با نغمه هایی آرمانی اما نشنیدنی و نفهمیدنی. مرتب نباید بگوییم که جهان دچار اختلال شنیداری است به این فکر کنیم که ما اختلال گفتاری داریم. چند کشور در جهان هستند که ما را همراهی می کنند؟ با چند کشور جهان رابطه استراتژیک داریم؟
نمونه موردی: چین با عربستان یک توافق نامه بلندمدت جامع ایجاد کرد. در آن در مورد جزایر سه گانه ایرانی صحبت کرد و ده ها نکته دیگر. و ما اکنون در شوک به سر می بریم که چرا چین چنین کرد؟ شریک استراتژیک ما، چین عزیز چرا وارد چنین تفاهماتی شد. مساله این است که تبدیل شده ایم به یک نهنگ ۵۲ هرتزی!
کمی در مورد واقعیت ها بدانیم: تجارت خارجی چین ۶ هزار میلیارد دلار است. سهم ایران چقدر است؟ ۲۰ میلیارد دلار. اندازه تجارت خارجی آمریکا با چین چقدر است؟ ۶۵۰ میلیارد دلار (۳۲ برابر ما). همین عربستان ۸۷ میلیارد دلار تجارت خارجی با چین دارد. یعنی ۴.۵ برابر ایران. بنابراین اینکه انتظار داشته باشیم چین بخواهد تجارت ۶ هزار میلیارد دلاری خود را در پای ۲۰ میلیارد دلار بسوزاند سخت در اشتباهیم. شاید چین شریک استراتژیک ما باشد اما واقعیت تلخ ابن است که ما شریک استراتژیک چین نیستیم.
تجویز راهبردی چه می تواند باشد؟
روزگاری مطرح می شد که برخی می خواهند در حوزه سیاست داخلی چین را الگوی خود قرار دهند به نظرم آدرس اشتباهی داده شده. آنچه باید از چین آموخته شود سیاست خارجی است و نه داخلی. در سیاست خارجی مانند چین عمل کنیم؛ چین در حوزه سیاست خارجی کاملا پراگماتیک (عمل گرا)، غیرایدئولوژیک (غیرآرمان گرا) و معاملهگرایانه (منفعت گرا) عمل می کند.هر کشوری که توان خلق منفعت اقتصادی بیشتری برای چین داشته باشد چین با آن ها می بندد! همین! در کنار سه گانه عملگرایی منفعت گرایی و غیرارمان گرایی تنها چیزی که ما را باید محدود می کند چارچوب اخلاقی است. یعنی سیاست خارجی ما نباید مخالف اخلاق باشد.
یکی از سفرای ایران در چین می گفت در جلسات متعددی که با چینی ها از ادارات و سازمان ها و موسسات مختلف داشتم یک حرف به طرز تعجب آوری تکرار و تاکید می شد و آن اینکه استراتژی ما این است که تا ۵۰ سال اقتصاد در اولویت باشد و سیاست خارجی ما کاملا بر اساس منافع اقتصادی تنظیم شود. ما روابط مان را با تک تک کشورهای جهان بر اساس اقتصاد تنظیم می کنیم و نه برعکس. حتی بازه ۵۰ سال هم در گفته ها یکسان بود.
نظام جهانی، منافع متقابل را می فهمد. نه دوستی دیرینه، نه سابقه و گذشته، نه ایدئولوژی، نه همسایگی هیچ کدام معیار اول تصمیمات سیاست گذاری خارجی نیست. بنابراین کشوری که در این جهان با زبانی دیگر (فرکانسی دیگر) صحبت کند کشوری تنها (نهنگ ۵۲ هرتزی) خواهد بود. نهنگ های تنها سرنوشت غم انگیزی دارند.
@Dr_Lashkarbolouki
سایر صفحات مجتبی لشکربلوکی در اپلیکیشن بله I تلگرام I اینستاگرام I لینکدین
🔲⭕️ کتاب «چرا ایران عقب ماند؟ چگونه پیشرفت کنیم؟» تمام شد.
هم اکنون امکان خرید و ارسال سریع وجود ندارد. اما امکان پیش سفارش وجود دارد.
ثبت سفارش در تلگرام
@NashrShams
شماره تماس
۰۹۱۰۱۹۳۲۱۱۴
۰۲۱-۸۸۷۵۵۸۹۴
منافع فروش این کتاب صرف امور عام المنفعه و فرهنگی خواهد شد.
هم اکنون امکان خرید و ارسال سریع وجود ندارد. اما امکان پیش سفارش وجود دارد.
ثبت سفارش در تلگرام
@NashrShams
شماره تماس
۰۹۱۰۱۹۳۲۱۱۴
۰۲۱-۸۸۷۵۵۸۹۴
منافع فروش این کتاب صرف امور عام المنفعه و فرهنگی خواهد شد.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔲⭕️ایران شبیه این بازیکن است
مجتبی لشکربلوکی
اگر بخواهم در مورد ایران یک مثال از جهان فوتبال بیاورم این فیلم شاید یکی از بهترین تشبیه ها باشد. کشوری که افت و خیز دارد. زمین می خورد، بلند می شود. شرایط دشواری دارد. لحظاتی در تاریخ پیش می آید که همه می گوییم دیگر پویش و کوشش ایران به پایان رسید اما معجزه وار دوباره جان می گیرد! ققنوس وار از خاکستر برمی خیزد و در نهایت به آنچه لایق آن است خواهد رسید.
به این افت و خیز زیبا، این سخت جانی و این بی تابی، این پیچش تن و جوشش جان می گویم «رقص توسعه» (Dance of Development)
پایان این رقص زیباست!
@Dr_Lashkarbolouki
صفحات در اپلیکیشن بله I تلگرام I اینستاگرام I لینکدین
مجتبی لشکربلوکی
اگر بخواهم در مورد ایران یک مثال از جهان فوتبال بیاورم این فیلم شاید یکی از بهترین تشبیه ها باشد. کشوری که افت و خیز دارد. زمین می خورد، بلند می شود. شرایط دشواری دارد. لحظاتی در تاریخ پیش می آید که همه می گوییم دیگر پویش و کوشش ایران به پایان رسید اما معجزه وار دوباره جان می گیرد! ققنوس وار از خاکستر برمی خیزد و در نهایت به آنچه لایق آن است خواهد رسید.
به این افت و خیز زیبا، این سخت جانی و این بی تابی، این پیچش تن و جوشش جان می گویم «رقص توسعه» (Dance of Development)
پایان این رقص زیباست!
@Dr_Lashkarbolouki
صفحات در اپلیکیشن بله I تلگرام I اینستاگرام I لینکدین
🔲⭕️ باختیم بد هم باختیم؛ ایران ۱ - قطر ۵؛ در جام جهانی واقعی!
مجتبی لشکربلوکی
حقیقت کوتاه و تلخ است: قطر تاکنون از میدان مشترک گازی با ایران، بالغ بر ۱۵۰۰ میلیارد دلار کسب درآمد کرده ولی ما ۳۰۰ میلیارد دلار.
قطر توسعه میدان گنبد شمالی خود را از سال ۱۹۹۱ آغاز کرد اما ایران توسعه پارس جنوبی را از سال ۲۰۰۱. در همین ده سال، قطر حدود ۲۱۰ میلیارد مترمکعب گاز از این میدان استخراج کرد که به ارزش آن زمان، حدود ۶۰ میلیارد دلار درآمد برای قطر به دنبال داشته. قطر تمامی نیاز داخلی و صادراتی گاز خود را از گنبد شمالی تامین میکند.
این کشور در سال ۲۰۲۰ از مجموع ۲۱۱ میلیارد مترمکعب گاز طبیعی تولیدشده تنها ۲۲ میلیارد مترمکعب را با خط لوله دلفین به امارات و عمان صادر و ۱۰۶ میلیارد مترمکعب را بهصورت الانجی به کشورهای هندوستان، کره جنوبی، ژاپن، چین، انگلستان، پاکستان، کویت و سایر کشورها صادر کرده است. جالبتر اینکه؛ در سالهای پیشرو، قطر در نظر دارد تا سال ۲۰۲۷ ظرفیت صادراتی خود را با عملیاتی کردن دو فاز جدید، ۶۸ میلیارد مترمکعب بیشتر تولیدش را افزایش دهد. (افشارنیک/ تجارت فردا)
ایران دومین ذخایر گاز شناخته شده جهان را در اختیار دارد ولی کمتر از ۲٪ کل صادرات گاز جهان را در اختیار دارد. (رفرنس)
☑️⭕️تجویز راهبردی:
گاز نه تنها برای ما درآمد است که می تواند سپر امنیتی نیز باشد. اگر اروپا و هندوستان به گاز ما وابسته بودند به شدت روی امنیت ملی ما موثر بود. هر روز که می گذرد ما میلیون دلاری ضرر می کنیم!
چه باید کرد؟ توسعه تولید گاز و صادرات نیازمند سرمایه گذاری های بزرگ و عظیم است. سرمایه گذاری هم فقط مالی نیست بلکه فنی و مدیریتی نیز هست. این حجم از سرمایه گذاری نیازمند ورود سرمایه گذاران خارجی و مشارکت سرمایه گذاران داخلی است. اما سرمایه فرّار است! این مرغ وحشی به بامی نمی نشیند که امنیت نداشته باشد. امنیت در گرو ثبات داخلی است. ثبات داخلی معلول روابط بین المللی پایدار و رضایت شهروندان است. اگر می خواهیم به همین روند ادامه بدهیم که هیچ! جلوی چشمانمان مال مان را می برند و می فروشند و پولش را می خورند! اما اگر فکر می کنیم که می توان به درآمد میلیارد دلاری در گاز رسید این مسیر را برویم:
۱)ترمیم و تثبیت رابطه با جهان
۲)ترمیم رابطه با جامعه با نشان دادن اصلاحات واقعی و شفاف
۳)تبدیل شماره ۱ و ۲ به ثبات و امنیت
۴)دعوت سرمایه گذاران داخلی و خارجی به سرمایه گذاری های تضمین شده
۵)توسعه توان تولید و صادرات گاز
۶) ورود به تجارت و تهاتر گاز و تبدیل شدن به هاب گازی منطقه
۷)تبدیل ۵ و ۶ به درآمد گازی برای بهبود معیشت و کسب رضایت شهروندان
۸) استفاده از دیپلماسی گازی (ناشی از بند ۴ و ۵) برای تامین امنیت بین المللی ایران و تثبیت رابطه با جهان
و این چرخه ادامه خواهد یافت (تبدیل بند ۸ به ۱ و ۲). یک حلقه مثبت خود تقویت کننده!
حتی با بهترین تیم و منابع و امکانات ولی با «استراتژی اشتباه» در هیچ جام جهانی نمی توان برنده شد.
@Dr_Lashkarbolouki
سایر صفحات مجتبی لشکربلوکی در اپلیکیشن بله I تلگرام I اینستاگرام I لینکدین
مجتبی لشکربلوکی
حقیقت کوتاه و تلخ است: قطر تاکنون از میدان مشترک گازی با ایران، بالغ بر ۱۵۰۰ میلیارد دلار کسب درآمد کرده ولی ما ۳۰۰ میلیارد دلار.
قطر توسعه میدان گنبد شمالی خود را از سال ۱۹۹۱ آغاز کرد اما ایران توسعه پارس جنوبی را از سال ۲۰۰۱. در همین ده سال، قطر حدود ۲۱۰ میلیارد مترمکعب گاز از این میدان استخراج کرد که به ارزش آن زمان، حدود ۶۰ میلیارد دلار درآمد برای قطر به دنبال داشته. قطر تمامی نیاز داخلی و صادراتی گاز خود را از گنبد شمالی تامین میکند.
این کشور در سال ۲۰۲۰ از مجموع ۲۱۱ میلیارد مترمکعب گاز طبیعی تولیدشده تنها ۲۲ میلیارد مترمکعب را با خط لوله دلفین به امارات و عمان صادر و ۱۰۶ میلیارد مترمکعب را بهصورت الانجی به کشورهای هندوستان، کره جنوبی، ژاپن، چین، انگلستان، پاکستان، کویت و سایر کشورها صادر کرده است. جالبتر اینکه؛ در سالهای پیشرو، قطر در نظر دارد تا سال ۲۰۲۷ ظرفیت صادراتی خود را با عملیاتی کردن دو فاز جدید، ۶۸ میلیارد مترمکعب بیشتر تولیدش را افزایش دهد. (افشارنیک/ تجارت فردا)
ایران دومین ذخایر گاز شناخته شده جهان را در اختیار دارد ولی کمتر از ۲٪ کل صادرات گاز جهان را در اختیار دارد. (رفرنس)
☑️⭕️تجویز راهبردی:
گاز نه تنها برای ما درآمد است که می تواند سپر امنیتی نیز باشد. اگر اروپا و هندوستان به گاز ما وابسته بودند به شدت روی امنیت ملی ما موثر بود. هر روز که می گذرد ما میلیون دلاری ضرر می کنیم!
چه باید کرد؟ توسعه تولید گاز و صادرات نیازمند سرمایه گذاری های بزرگ و عظیم است. سرمایه گذاری هم فقط مالی نیست بلکه فنی و مدیریتی نیز هست. این حجم از سرمایه گذاری نیازمند ورود سرمایه گذاران خارجی و مشارکت سرمایه گذاران داخلی است. اما سرمایه فرّار است! این مرغ وحشی به بامی نمی نشیند که امنیت نداشته باشد. امنیت در گرو ثبات داخلی است. ثبات داخلی معلول روابط بین المللی پایدار و رضایت شهروندان است. اگر می خواهیم به همین روند ادامه بدهیم که هیچ! جلوی چشمانمان مال مان را می برند و می فروشند و پولش را می خورند! اما اگر فکر می کنیم که می توان به درآمد میلیارد دلاری در گاز رسید این مسیر را برویم:
۱)ترمیم و تثبیت رابطه با جهان
۲)ترمیم رابطه با جامعه با نشان دادن اصلاحات واقعی و شفاف
۳)تبدیل شماره ۱ و ۲ به ثبات و امنیت
۴)دعوت سرمایه گذاران داخلی و خارجی به سرمایه گذاری های تضمین شده
۵)توسعه توان تولید و صادرات گاز
۶) ورود به تجارت و تهاتر گاز و تبدیل شدن به هاب گازی منطقه
۷)تبدیل ۵ و ۶ به درآمد گازی برای بهبود معیشت و کسب رضایت شهروندان
۸) استفاده از دیپلماسی گازی (ناشی از بند ۴ و ۵) برای تامین امنیت بین المللی ایران و تثبیت رابطه با جهان
و این چرخه ادامه خواهد یافت (تبدیل بند ۸ به ۱ و ۲). یک حلقه مثبت خود تقویت کننده!
حتی با بهترین تیم و منابع و امکانات ولی با «استراتژی اشتباه» در هیچ جام جهانی نمی توان برنده شد.
@Dr_Lashkarbolouki
سایر صفحات مجتبی لشکربلوکی در اپلیکیشن بله I تلگرام I اینستاگرام I لینکدین
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔳⭕️ببار ای برف!
ببار ای برف سنگین بر مزارش
بر مزار آرزوهایی که هرگز محقق نشدند
گاهی اوقات تنها کار شاید این باشد که به یک موسیقی گوش داد، گریه کرد و گریه کرد و باز هم گریه کرد خالی شد و لیست آرزوها را آپدیت کرد و آماده شد برای جنگیدن بخاطر تحقق شان. زندگی بی رویا می شود زنده ماندن.
هر انسان یک رویای شخصی و هر جامعه یک رویای مشترک نیاز دارد! هیچ کس نمی تواند رویاپردازی را از ما بدزدد.
مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
ببار ای برف سنگین بر مزارش
بر مزار آرزوهایی که هرگز محقق نشدند
گاهی اوقات تنها کار شاید این باشد که به یک موسیقی گوش داد، گریه کرد و گریه کرد و باز هم گریه کرد خالی شد و لیست آرزوها را آپدیت کرد و آماده شد برای جنگیدن بخاطر تحقق شان. زندگی بی رویا می شود زنده ماندن.
هر انسان یک رویای شخصی و هر جامعه یک رویای مشترک نیاز دارد! هیچ کس نمی تواند رویاپردازی را از ما بدزدد.
مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
کشورداری کانادایی.pdf
1.8 MB
🔲⭕️ کانادایی ها چگونه کشورشان را اداره می کنند؟
درس های کشورداری کانادا برای ایران
به قلم یوسف عمادی و مجتبی لشکربلوکی
در این گزارش سعی شده به سوالات این چنینی پرداخته شود: چرا کانادایی ها جزو چارک اول کشورهای شاد جهان اند و ما در چارک چهارم (آخر) غمگین؟ چرا رفاه مصرفی کانادایی ها سه برابر ماست؟ چرا سالانه حدود ۳۰۰ هزار نفر به کانادا مهاجرت می کنند؟
این گزارش تقدیم شده به:
▫️معلمانی که می خواهند اندیشه های نو تدریس کنند
▫️جوانانی که آینده ایــران را متفاوت از ما خواهند ساخت
▫️مردمانی که در عین اعتماد به نفس، تواضعِ یادگیری از دیگران را دارند
▫️سیاستمدارانی که فکر میکنند روشهای قدیمی کشورداری دیگر پاسخگو نیست
صفحه یوسف عمادی در لینکدین
صفحات مجتبی لشکربلوکی در اپلیکیشن بله I تلگرام I اینستاگرام I لینکدین
درس های کشورداری کانادا برای ایران
به قلم یوسف عمادی و مجتبی لشکربلوکی
در این گزارش سعی شده به سوالات این چنینی پرداخته شود: چرا کانادایی ها جزو چارک اول کشورهای شاد جهان اند و ما در چارک چهارم (آخر) غمگین؟ چرا رفاه مصرفی کانادایی ها سه برابر ماست؟ چرا سالانه حدود ۳۰۰ هزار نفر به کانادا مهاجرت می کنند؟
این گزارش تقدیم شده به:
▫️معلمانی که می خواهند اندیشه های نو تدریس کنند
▫️جوانانی که آینده ایــران را متفاوت از ما خواهند ساخت
▫️مردمانی که در عین اعتماد به نفس، تواضعِ یادگیری از دیگران را دارند
▫️سیاستمدارانی که فکر میکنند روشهای قدیمی کشورداری دیگر پاسخگو نیست
صفحه یوسف عمادی در لینکدین
صفحات مجتبی لشکربلوکی در اپلیکیشن بله I تلگرام I اینستاگرام I لینکدین
🔲⭕️کتاب چرا ایران عقب ماند؟ چگونه پیشرفت کنیم؟ تجدید چاپ شد و اکنون موجود است.
هم اکنون امکان خرید و ارسال پستی وجود دارد.
ثبت سفارش در تلگرام
@NashrShams
شماره تماس
۰۹۱۰۱۹۳۲۱۱۴
۰۲۱-۸۸۷۵۵۸۹۴
منافع فروش این کتاب صرف امور عام المنفعه و فرهنگی خواهد شد.
هم اکنون امکان خرید و ارسال پستی وجود دارد.
ثبت سفارش در تلگرام
@NashrShams
شماره تماس
۰۹۱۰۱۹۳۲۱۱۴
۰۲۱-۸۸۷۵۵۸۹۴
منافع فروش این کتاب صرف امور عام المنفعه و فرهنگی خواهد شد.
🔲⭕️ایران؛ پول هست، عقل نیست!
مجتبی لشکربلوکی
۷۰سال است که در ایران برنامههای توسعه تدوین میشود. چرا به میزان مطلوب توسعه پیدا نکردیم؟ جواب اول: به اندازه کافی سرمایه نداشتیم برای اهداف توسعه ای مان! ولی آمارها چیز دیگری می گوید.
درآمدهای ارزی صادرات نفت و گاز کشور طی سالهای ۱۳۹۹-۱۳۳۸ برابر با بیش از ۱۶۰۰ میلیارد دلار! (بی زحمت آن را در ماشین حساب تان در دلار ۴۰ هزار تومان ضرب کنید) این میزان، ارزی است که بهطور مستقیم طی این سالها در اختیار کشور بوده.
فقط این نیست. از ۱۳۵۲ تا پایان ۱۳۹۷ حدود ۱۸۵۰ میلیارد دلار انرژی از منابع داخلی مصرف کرده ایم. اگر این منابع (چاه های نفت و گاز) در ایران به این فراوانی وجود نداشت بهناچار باید چنین رقمی برای واردات انرژی هزینه میشد (مثلا نفت می خریدیم). اگر اعداد دیگر را هم در نظر بگیریم بیش از ۴ هزار میلیارد دلار در اختیار ما بوده تا توسعه پیدا کنیم. (رفرنس)
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
عقلانیت فردی متفاوت است از عقلانیت جمعی. ممکن است در جامعه ای افراد آن باهوش باشند اما آن جامعه باهوش نباشد. مثال: باهوش ترین افراد جامعه ما می روند و پزشک می شوند. سیستم بهداشت و درمان کشور هم در اختیار پزشکان است اما آیا نظام بهداشت و درمان ما حال و روزی بهتر از سیستم های دیگر دارد؟ جمعی از افراد باهوش (پزشکان) لزوما یک سیستم باهوش را شکل نمی دهند. اولین و بدیهی ترین مشکل سیستم بهداشت و درمان ما اینست که بهداشت (پیشگیری) یک دهم درمان هم در واولویت نیست! مثال بعدی نظام دانشگاهی ماست. مثال دیگرش نظام بانکی. اجزای باهوش ولی ....
ایران توسعه پیدا نکرده چون عقل جمعی ما دچار خلل شده. تک تک ما باهوشیم! عاقلیم! اما کنار هم یک جامعه عاقل را تشکیل نداده ایم. ما نتوانسته ایم نظامهای باهوش، سیستمهای عقلایی و سازوکارهای خردمندانه تولید کنیم.
از نشانههای عقلانیت جمعی آنست که اگر راهی را رفت و فهمید به خطا رفته، تکرار نکند. سعی و خطا ایرادی ندارد. گاهی اوقات هیچ راهی جز سعی و خطا وجود ندارد. ولی تفاوت بنیادینی وجود دارد بین «سعی و خطا» و «سعی در خطا»! همه چیز را نمی توان به ناکارآمدی برنامه های توسعه تقلیل داد اما این هم یکی از مصادیق است.
✔️⭕️حالا چند سوال برای تامل:
▫️سالهاست که برنامه پنج ساله داریم، هیچ از خودمان پرسیده ایم که منطق ۵سال چیست؟ واقعا بعد از دههها، همچنان برنامهها باید ۵ساله باشد؟ چرا سه ساله نه؟
▫️سالهاست وسط برنامه توسعه، انتخاب ریاست جمهوری داریم با کلی وعده های نامربوط. بالاخره برنامه توسعه یا وعده های بی پشتوانه رییس جمهور؟
▫️سال هاست که دولت برنامه می ریزد ولی اجرای آن منوط به همکاری فرادولت است چرا باید کاری که تا کنون جواب نداده را تکرار کنیم؟ وقتی الزامات موفقیت برنامه دست دولت نیست اصلا چرا برنامه ریزی کنیم؟
▫️یک دولت برنامه توسعه می نویسد و دولت بعدی می آید می گوید که من اصلاً این برنامه را قبول ندارم و می گذارد کنار. چرا دوباره...؟
▫️سال هاست که بخش مردمی اقتصاد در برنامه ریزی متمرکز بروکرات های دولتی تقریبا هیچ جایگاهی ندارند چرا ..؟
▫️سال هاست که برنامه ریزی می کنیم و به جای تعیین سه تا پنج مساله مشخص و طراحی حداکثر ده اقدام معین برای آن ۵ مساله مشخص. لیستی از آرزوها می نویسیم. بازهم ...؟
▫️سال هاست نقش اقتصاددانان در تلفیق برنامه توسعه ۹۰٪ است و بقیه اعم از جامعه شناسان، سیاست پژوهان، روان شناسان اجتماعی و ... سرجمع کمتر از ۱۰٪ چرا همچنان...؟
▫️سال هاست عده ای برنامه می نویسند برای خودشان. عده ای هم تصمیمات کلان را می گیرند بر اساس دو مدل ذهنی مختلف! باز هم...؟
▫️صادقانه پاسخ دهیم لایحه بودجه را جدی تر می گیریم یا برنامه توسعه را؟
۷۰ سال اینگونه رفتیم، ۷۰ سال دیگر هم به همین روش برویم به جایی نمی رسیم. جرات کنیم به این شش تغییر فکر کنیم:
۱) برنامه با مشارکت نهادهای مدنی (بخش مردمی تشکل یافته) تدوین شود نه صرفا دولت.
۲) الزامات توسعه با تصمیم گیران اصلی کشور مفاهمه و تضمین شود و اگر تفاهم و تضمین حاصل نشد اصلا برنامه توسعه ننویسیم.
۳) سند توسعه به جای ۱۵۰ صفحه، ۵ صفحه باشد. ۵موضوع و ۱۰ اقدام، همین و تمام!
۴) قبل از تصویب به نظرسنجی عمومی گذاشته شود و اجماع ملی ایجاد شود.
۵) متخصصان غیراقتصادی در تلفیق نهایی آن نقش بیشتری داشته باشند
۶) به جای هر پنج سال یکبار، پویا باشد هر ساله روزآمد شود. عملا ما یک فهرست از مهم ترین موضوعات و اقدامات کشور داریم که هر ساله متناسب با متقضیات روزآمد می شود. این بدان معنا نیست که هر سال تمام موضوعات عوض می شوند ممکن است یک موضوع دو سال در این سند بماند و یک موضوع یا اقدام ده سال!
برنامه ثابت توسعه با برش زمانی پنجساله در جهان متغیر امروز کاملا بی معناست!
مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
مجتبی لشکربلوکی
۷۰سال است که در ایران برنامههای توسعه تدوین میشود. چرا به میزان مطلوب توسعه پیدا نکردیم؟ جواب اول: به اندازه کافی سرمایه نداشتیم برای اهداف توسعه ای مان! ولی آمارها چیز دیگری می گوید.
درآمدهای ارزی صادرات نفت و گاز کشور طی سالهای ۱۳۹۹-۱۳۳۸ برابر با بیش از ۱۶۰۰ میلیارد دلار! (بی زحمت آن را در ماشین حساب تان در دلار ۴۰ هزار تومان ضرب کنید) این میزان، ارزی است که بهطور مستقیم طی این سالها در اختیار کشور بوده.
فقط این نیست. از ۱۳۵۲ تا پایان ۱۳۹۷ حدود ۱۸۵۰ میلیارد دلار انرژی از منابع داخلی مصرف کرده ایم. اگر این منابع (چاه های نفت و گاز) در ایران به این فراوانی وجود نداشت بهناچار باید چنین رقمی برای واردات انرژی هزینه میشد (مثلا نفت می خریدیم). اگر اعداد دیگر را هم در نظر بگیریم بیش از ۴ هزار میلیارد دلار در اختیار ما بوده تا توسعه پیدا کنیم. (رفرنس)
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
عقلانیت فردی متفاوت است از عقلانیت جمعی. ممکن است در جامعه ای افراد آن باهوش باشند اما آن جامعه باهوش نباشد. مثال: باهوش ترین افراد جامعه ما می روند و پزشک می شوند. سیستم بهداشت و درمان کشور هم در اختیار پزشکان است اما آیا نظام بهداشت و درمان ما حال و روزی بهتر از سیستم های دیگر دارد؟ جمعی از افراد باهوش (پزشکان) لزوما یک سیستم باهوش را شکل نمی دهند. اولین و بدیهی ترین مشکل سیستم بهداشت و درمان ما اینست که بهداشت (پیشگیری) یک دهم درمان هم در واولویت نیست! مثال بعدی نظام دانشگاهی ماست. مثال دیگرش نظام بانکی. اجزای باهوش ولی ....
ایران توسعه پیدا نکرده چون عقل جمعی ما دچار خلل شده. تک تک ما باهوشیم! عاقلیم! اما کنار هم یک جامعه عاقل را تشکیل نداده ایم. ما نتوانسته ایم نظامهای باهوش، سیستمهای عقلایی و سازوکارهای خردمندانه تولید کنیم.
از نشانههای عقلانیت جمعی آنست که اگر راهی را رفت و فهمید به خطا رفته، تکرار نکند. سعی و خطا ایرادی ندارد. گاهی اوقات هیچ راهی جز سعی و خطا وجود ندارد. ولی تفاوت بنیادینی وجود دارد بین «سعی و خطا» و «سعی در خطا»! همه چیز را نمی توان به ناکارآمدی برنامه های توسعه تقلیل داد اما این هم یکی از مصادیق است.
✔️⭕️حالا چند سوال برای تامل:
▫️سالهاست که برنامه پنج ساله داریم، هیچ از خودمان پرسیده ایم که منطق ۵سال چیست؟ واقعا بعد از دههها، همچنان برنامهها باید ۵ساله باشد؟ چرا سه ساله نه؟
▫️سالهاست وسط برنامه توسعه، انتخاب ریاست جمهوری داریم با کلی وعده های نامربوط. بالاخره برنامه توسعه یا وعده های بی پشتوانه رییس جمهور؟
▫️سال هاست که دولت برنامه می ریزد ولی اجرای آن منوط به همکاری فرادولت است چرا باید کاری که تا کنون جواب نداده را تکرار کنیم؟ وقتی الزامات موفقیت برنامه دست دولت نیست اصلا چرا برنامه ریزی کنیم؟
▫️یک دولت برنامه توسعه می نویسد و دولت بعدی می آید می گوید که من اصلاً این برنامه را قبول ندارم و می گذارد کنار. چرا دوباره...؟
▫️سال هاست که بخش مردمی اقتصاد در برنامه ریزی متمرکز بروکرات های دولتی تقریبا هیچ جایگاهی ندارند چرا ..؟
▫️سال هاست که برنامه ریزی می کنیم و به جای تعیین سه تا پنج مساله مشخص و طراحی حداکثر ده اقدام معین برای آن ۵ مساله مشخص. لیستی از آرزوها می نویسیم. بازهم ...؟
▫️سال هاست نقش اقتصاددانان در تلفیق برنامه توسعه ۹۰٪ است و بقیه اعم از جامعه شناسان، سیاست پژوهان، روان شناسان اجتماعی و ... سرجمع کمتر از ۱۰٪ چرا همچنان...؟
▫️سال هاست عده ای برنامه می نویسند برای خودشان. عده ای هم تصمیمات کلان را می گیرند بر اساس دو مدل ذهنی مختلف! باز هم...؟
▫️صادقانه پاسخ دهیم لایحه بودجه را جدی تر می گیریم یا برنامه توسعه را؟
۷۰ سال اینگونه رفتیم، ۷۰ سال دیگر هم به همین روش برویم به جایی نمی رسیم. جرات کنیم به این شش تغییر فکر کنیم:
۱) برنامه با مشارکت نهادهای مدنی (بخش مردمی تشکل یافته) تدوین شود نه صرفا دولت.
۲) الزامات توسعه با تصمیم گیران اصلی کشور مفاهمه و تضمین شود و اگر تفاهم و تضمین حاصل نشد اصلا برنامه توسعه ننویسیم.
۳) سند توسعه به جای ۱۵۰ صفحه، ۵ صفحه باشد. ۵موضوع و ۱۰ اقدام، همین و تمام!
۴) قبل از تصویب به نظرسنجی عمومی گذاشته شود و اجماع ملی ایجاد شود.
۵) متخصصان غیراقتصادی در تلفیق نهایی آن نقش بیشتری داشته باشند
۶) به جای هر پنج سال یکبار، پویا باشد هر ساله روزآمد شود. عملا ما یک فهرست از مهم ترین موضوعات و اقدامات کشور داریم که هر ساله متناسب با متقضیات روزآمد می شود. این بدان معنا نیست که هر سال تمام موضوعات عوض می شوند ممکن است یک موضوع دو سال در این سند بماند و یک موضوع یا اقدام ده سال!
برنامه ثابت توسعه با برش زمانی پنجساله در جهان متغیر امروز کاملا بی معناست!
مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
سلام!
حال همه ما خوب است
ملالی نيست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خيالی دور،
که مردم به آن شادمانیِ بیسبب میگويند
.....
نه ریرا جان
نامهام بايد کوتاه باشد
ساده باشد
بی حرفی از ابهام و آينه،
از نو برايت مینويسم
حال همه ما خوب است
اما تو باور نکن
تکه هایی از شعری از سیدعلی صالحی که این روزها ....
حال همه ما خوب است
ملالی نيست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خيالی دور،
که مردم به آن شادمانیِ بیسبب میگويند
.....
نه ریرا جان
نامهام بايد کوتاه باشد
ساده باشد
بی حرفی از ابهام و آينه،
از نو برايت مینويسم
حال همه ما خوب است
اما تو باور نکن
تکه هایی از شعری از سیدعلی صالحی که این روزها ....
🔲⭕️پرفسور! قیمه می خوری یا قرمه؟
مجتبی لشکربلوکی
ابتدا یک نوشته زیبا از محمّد حسین کریمی پور، فعال کسب وکار را با هم بخوانیم: خدمتکارِ جدیدِ یک پرفسور ازو پرسید که قرمه بپزم یا قیمه؟ دو ماه بعد، آقای دکتر پاسخ مکتوب داد. جواب، یک دفترچه ۵۹ صفحه ای بود با ۴ دیاگرام و یک جدولِ اکسل پر حجم که نشان می داد اولا برای پاسخ باین سوال، باید ابتدا به ۱۷ سوال بنیادین دیگر جواب داد. ثانیا یکمطالعه رفتاری سه ماهه روی یک جامعه صد نفری از پرفسورهای ۵۲ الی ۶۰ ساله لازمست. پیوست اقتصادی می گفت این مطالعات ۶۵۰ میلیون تومان هزینه دارد.
گزارش شرح می داد در صورت تامین بودجه، ممکن است ظرف ۱۱ ماه با روایی ۵۳٪ بین قرمه و قیمه انتخاب کرد.
خدمتکار زان پس یاد گرفت دیگر سوال نکند. او با اتکا به سه کلاس سوادش، در ایکی ثانیه با روایی ۱۰۰٪ باین نتیجه رسید که اشکنه هم از سر چنین آدمی زیادست. لذا زان پس همان را بار گذاشت. مشکلی هم پیش نیامد (منبع).
تحلیل و تجویز راهبردی:
آنچه ایشان به طنز گفته از منظر علمی نام و نشان مشخصی دارد: «فلج تحلیلی Analysis paralysis » یا فلج بیش تحلیلی. که هم در سطح زندگی شخصی و هم در سطح سازمان و ملی به کرات دیده می شود. معنی آن چیست؟ زمانی که یک فردی یا گروه برای حل یک مساله آنقدر فکر یا آنقدر تحلیل می کنند که فلج می شوند و نمی توانند تصمیم بگیرند.
چرا چنین چیزی رخ می دهد؟
•به دلیل نگرانی از بروز یک مساله بالقوه بزرگتر
•به دلیل ترس از اشتباه کردن
•به خاطر عدم توانایی در تفکیک مسایل مهم و از مهم فرعی
•جستجوی یک راه حل کامل بدون هیچ نقطه ضعفی به خاطر کمال گرایی.
این ها باعث می شود که یا هرگز تصمیمی گرفته نمی شود یا خیلی دیر گرفته می شود.
راه حلی هم دارد؟
بسته به ریشه مساله ممکن است راه حل های زیر کاربرد داشته باشد:
۱)تعیین زمان برای تصمیم گیری. به خودتان یا سازمان تان بگویید تا این زمان باید این تصمیم گرفته شود.
۲)تفکیک مسایل: مسایل مهم را از مسایل غیرمهم شناسایی کنید و برای مسائل غیرمهم اصلا وقت نگذارید و یا کم بگذارید.
۳)روتین سازی: تصمیمات تکرار شونده را شناسایی کنید (مثلا چی بپوشم یا چی بپزم؟) و یک بار به صورت جدی به آن ها فکر کنید نتیجه را نهایی کنید و سپس سیستم را بگذارید روی حالت اتوماتیک.
۴)برون سپاری تصمیمات. اخذ تصمیمات غیرمهم را به دیگران بسپارید.
۵)روی این باور کار کنید که هیچ گزینه ای کامل نیست. هنر تصمیم گیری عالی این است که بین گزینه های ناقص یک گزینه کمتر ناقص پیدا کنم و نه گزینه بدون نقص.
۶)این باور را در خود تغییر دهید که اول باید فکر کرد و بعد انتخاب. گاهی اوقات بهترین روش سعی و خطاست. اول یک انتخاب موقتی (عمل کوچک)، سپس دریافت اطلاعات بیشتر، بعد تحلیل اطلاعات و سپس انتخاب بهتر و عمل مجدد.
توسعه ملی، بهبود سازمانی و رشد شخصی همه در گرو تصمیم ها و انتخاب های بهتر ماست. اگر از وضعیت امروز خود راضی نیستیم این ناشی از انتخاب های بد گذشته ماست. اگر آینده بهتری می خواهیم از انتخاب های امروز شروع کنیم.
صفحات مجتبی لشکربلوکی در اپلیکیشن بله I تلگرام I اینستاگرام I لینکدین
مجتبی لشکربلوکی
ابتدا یک نوشته زیبا از محمّد حسین کریمی پور، فعال کسب وکار را با هم بخوانیم: خدمتکارِ جدیدِ یک پرفسور ازو پرسید که قرمه بپزم یا قیمه؟ دو ماه بعد، آقای دکتر پاسخ مکتوب داد. جواب، یک دفترچه ۵۹ صفحه ای بود با ۴ دیاگرام و یک جدولِ اکسل پر حجم که نشان می داد اولا برای پاسخ باین سوال، باید ابتدا به ۱۷ سوال بنیادین دیگر جواب داد. ثانیا یکمطالعه رفتاری سه ماهه روی یک جامعه صد نفری از پرفسورهای ۵۲ الی ۶۰ ساله لازمست. پیوست اقتصادی می گفت این مطالعات ۶۵۰ میلیون تومان هزینه دارد.
گزارش شرح می داد در صورت تامین بودجه، ممکن است ظرف ۱۱ ماه با روایی ۵۳٪ بین قرمه و قیمه انتخاب کرد.
خدمتکار زان پس یاد گرفت دیگر سوال نکند. او با اتکا به سه کلاس سوادش، در ایکی ثانیه با روایی ۱۰۰٪ باین نتیجه رسید که اشکنه هم از سر چنین آدمی زیادست. لذا زان پس همان را بار گذاشت. مشکلی هم پیش نیامد (منبع).
تحلیل و تجویز راهبردی:
آنچه ایشان به طنز گفته از منظر علمی نام و نشان مشخصی دارد: «فلج تحلیلی Analysis paralysis » یا فلج بیش تحلیلی. که هم در سطح زندگی شخصی و هم در سطح سازمان و ملی به کرات دیده می شود. معنی آن چیست؟ زمانی که یک فردی یا گروه برای حل یک مساله آنقدر فکر یا آنقدر تحلیل می کنند که فلج می شوند و نمی توانند تصمیم بگیرند.
چرا چنین چیزی رخ می دهد؟
•به دلیل نگرانی از بروز یک مساله بالقوه بزرگتر
•به دلیل ترس از اشتباه کردن
•به خاطر عدم توانایی در تفکیک مسایل مهم و از مهم فرعی
•جستجوی یک راه حل کامل بدون هیچ نقطه ضعفی به خاطر کمال گرایی.
این ها باعث می شود که یا هرگز تصمیمی گرفته نمی شود یا خیلی دیر گرفته می شود.
راه حلی هم دارد؟
بسته به ریشه مساله ممکن است راه حل های زیر کاربرد داشته باشد:
۱)تعیین زمان برای تصمیم گیری. به خودتان یا سازمان تان بگویید تا این زمان باید این تصمیم گرفته شود.
۲)تفکیک مسایل: مسایل مهم را از مسایل غیرمهم شناسایی کنید و برای مسائل غیرمهم اصلا وقت نگذارید و یا کم بگذارید.
۳)روتین سازی: تصمیمات تکرار شونده را شناسایی کنید (مثلا چی بپوشم یا چی بپزم؟) و یک بار به صورت جدی به آن ها فکر کنید نتیجه را نهایی کنید و سپس سیستم را بگذارید روی حالت اتوماتیک.
۴)برون سپاری تصمیمات. اخذ تصمیمات غیرمهم را به دیگران بسپارید.
۵)روی این باور کار کنید که هیچ گزینه ای کامل نیست. هنر تصمیم گیری عالی این است که بین گزینه های ناقص یک گزینه کمتر ناقص پیدا کنم و نه گزینه بدون نقص.
۶)این باور را در خود تغییر دهید که اول باید فکر کرد و بعد انتخاب. گاهی اوقات بهترین روش سعی و خطاست. اول یک انتخاب موقتی (عمل کوچک)، سپس دریافت اطلاعات بیشتر، بعد تحلیل اطلاعات و سپس انتخاب بهتر و عمل مجدد.
توسعه ملی، بهبود سازمانی و رشد شخصی همه در گرو تصمیم ها و انتخاب های بهتر ماست. اگر از وضعیت امروز خود راضی نیستیم این ناشی از انتخاب های بد گذشته ماست. اگر آینده بهتری می خواهیم از انتخاب های امروز شروع کنیم.
صفحات مجتبی لشکربلوکی در اپلیکیشن بله I تلگرام I اینستاگرام I لینکدین