🔲⭕️راز کبریت های بی خطر در ایران
دکتر مجتبی لشکربلوکی
در تاریخ ایران، طولانی ترین دوران نخست وزیری را هویدا داشت یعنی سیزده سال. در مورد عصا و پیپ اش می گفت، کارِ کاریکاتوریستها را آسان کرده و بهانه بیشتری برای کشیدن کاریکاتور من دارند!
پس از سیزده سال نخست وزیری در ایران، تقریبا هیچ چیزی از دارِ دنیا نداشت، تورم صفر درصد در طی سیزده سال نخستوزیری او، رویایی است که امروزه، باورش برای ما سخت است. در دادگاه گفت: خودکار بیک طی سیزده سال نخست وزیری من سه ریال باقی ماند [البته تورم صفر درصد سیزده ساله واقعیت ندارد کافیست به ارقام نگاه کنیم حالا ممکن است قیمت یک کالا ثابت مانده باشد ولی متوسط تورم سال های نخست وزیری هویدا هشت درصد بود].
اما تاسف در اینست که راز صدارت سیزده ساله هویدا و اینکه طولانی ترین دوره را داشته نه بخاطر این بوده که فساد مالی نداشته یا تورم را در صفر درصد نگهداشته بوده بلکه، تملق و کرنش افراطی او بوده، به قول میلانی: «شاه تشنه تعریف و تمجید بوده و هویدا به خوبی «برق چشمان شاه را به هنگام مقایسه با ژنرال دوگل دیده بود»!
تمام وزیران کابینه اش به دستور شاه انتخاب میشدند جداگانه شرفیاب شده و از شاه دستور میگرفتند. هویدا بدون توجه به حدود اختیارات و مسئولیتهای نخست وزیر یک کشور مشروطه و با آشنایی با روحیه محمدرضا شاه، سعی میکرد مقام خود را حفظ کند و فرمانبردار بی چون و چرای «ارباب» باشد. وزیران هویدا نیز اغلب از او حساب نمی بردند و خود را منصوب شاه می دانستند طوریکه گاهی وزیران در حضور او در جلسات هیئت وزیران، فحاشی می کردند حتی در یک مورد، اردشیر زاهدی در حضور دیگر وزیران، هویدا را به باد دشنام گرفت.
وی همیشه تأکید داشت که در مملکت، شخص دومی وجود ندارد و شاه همه چیز است. در دهمین سالگرد نخست وزیری اش، از او سؤال شد که فکر میکند تا چند سال دیگر بر این مسند بنشیند؟ با خنده گفت: «سند نخست وزیری را مادام العمر به نام من زده اند»!
هویدا برعکس کثیری از دولتمردان فاسد ایرانی، هرگز فساد مالی نداشت اما به قول بیژن جزنی، اختیاراتش کمتر از اختیارات کریم شیره ایِ دلقکِ دربار ناصرالدین شاه بود! کبریت بی خطر بود و رمز ماندگاریش، کرنش و تملق بود، همیشه «تابع حزب باد» بود،
پس از انقلاب نیز به صف موافقان جمهوری اسلامی درآمد و در رفراندوم ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ در زندان قصر در کمال شگفتی به جمهوری اسلامی رأی داد و خدا را شکر کرد که بساط دیکتاتوری در این مملکت جمع شد! این تلون مزاج هویدا باعث شگفتی خبرنگاران شد و وقتی پرسیدند چه رأیی دادید؟ پاسخ داد به جمهوری اسلامی رأی دادم...انشاالله مبارک است» (به نقل از تاریخ پژوه معاصر علی مردای مراغه ای)
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
در نگاه اول می توان صورت مساله را به سطح مسایل شخصی و روانشناختی تقلیل داد که ایشان را فردی ناتوان، ضعیف النفس، وابسته، غیرمقتدر، حزب باد و متلون دانست. ولی سطح تحلیل را می توان عمیق تر کرد. می توان از خود سه سوال پرسید:
۱) چرا چنین فردی میتواند به بالاترین مقام اجرایی کشور دست یابد؟
۲) چرا چنین فردی میتواند در چنین مقامی ۱۳سال دوام بیاورد؟
۳) آیا این فرد، موثرترین و بهترین و شایسته ترین فرد برای حکمرانی است؟
ددر سلسله گزارش های چرا ایران عقب ماند (دانلود رایگان اینجا) و استراتژی توسعه ایران (دانلود رایگان اینجا) به هفت چرخه شوم (دور باطل) توسعه نیافتگی ایران اشاره شده. یکی از آن هفت چرخه، تدوام ترتیبات سیاسی محدود نام دارد. توضیح آنکه اگر ترتیبات سیاسی محدود باشد، هزینه کنشگری، انتقاد و فعالیت سیاسی بالا می رود. به همین خاطر بسیاری عطای مشارکت در بهبود کشور را به لقایش می بخشند و با بهانه سیاست پدر و مادر ندارد و کثیف است به امور علمی، فنی، شخصی میرسند و وقت گذاشتن برای فرزند و نوه و حیوان خانگی را به کنشگری سیاسی ترجیح می دهند. جامعه به سکوت کشیده می شود. چه نتیجه ای دارد؟ بروز و ظهور نسل بله قربان گو، پاچه خوار و منفعل، وابسته و کمبود کنشگران مرزی مستقل و عدم تغییر در قواعد بازی سیاسی و در نتیجه تداوم نهاد سیاست با دسترسی محدود.
و همین می شود که یکی از مدیران ارشد کشور و یکی از وزرای دولت فعلی گفته است: در نظام مدیریت کشور راز بقاء در سکوت و همراهی است. راز رشد در تئوریزه کردن منویات اصحاب قدرت و راز حذف در مشاوره صادقانه و کارشناسانه!
بیشتر از آنکه آدم ها را تخطئه کنیم به ساختارها، قواعد و نهادها بپردازیم و فعلا برای شروع از «خرده ساختارها و خرده نهادهای» دور و بر خود اعم از خانواده، مدرسه، محله، اداره، دپارتمان، شرکت و شهر خود را بر اساس قواعد (ترتیبات) باز، شفاف و منصفانه طراحی کنیم.
کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
دکتر مجتبی لشکربلوکی
در تاریخ ایران، طولانی ترین دوران نخست وزیری را هویدا داشت یعنی سیزده سال. در مورد عصا و پیپ اش می گفت، کارِ کاریکاتوریستها را آسان کرده و بهانه بیشتری برای کشیدن کاریکاتور من دارند!
پس از سیزده سال نخست وزیری در ایران، تقریبا هیچ چیزی از دارِ دنیا نداشت، تورم صفر درصد در طی سیزده سال نخستوزیری او، رویایی است که امروزه، باورش برای ما سخت است. در دادگاه گفت: خودکار بیک طی سیزده سال نخست وزیری من سه ریال باقی ماند [البته تورم صفر درصد سیزده ساله واقعیت ندارد کافیست به ارقام نگاه کنیم حالا ممکن است قیمت یک کالا ثابت مانده باشد ولی متوسط تورم سال های نخست وزیری هویدا هشت درصد بود].
اما تاسف در اینست که راز صدارت سیزده ساله هویدا و اینکه طولانی ترین دوره را داشته نه بخاطر این بوده که فساد مالی نداشته یا تورم را در صفر درصد نگهداشته بوده بلکه، تملق و کرنش افراطی او بوده، به قول میلانی: «شاه تشنه تعریف و تمجید بوده و هویدا به خوبی «برق چشمان شاه را به هنگام مقایسه با ژنرال دوگل دیده بود»!
تمام وزیران کابینه اش به دستور شاه انتخاب میشدند جداگانه شرفیاب شده و از شاه دستور میگرفتند. هویدا بدون توجه به حدود اختیارات و مسئولیتهای نخست وزیر یک کشور مشروطه و با آشنایی با روحیه محمدرضا شاه، سعی میکرد مقام خود را حفظ کند و فرمانبردار بی چون و چرای «ارباب» باشد. وزیران هویدا نیز اغلب از او حساب نمی بردند و خود را منصوب شاه می دانستند طوریکه گاهی وزیران در حضور او در جلسات هیئت وزیران، فحاشی می کردند حتی در یک مورد، اردشیر زاهدی در حضور دیگر وزیران، هویدا را به باد دشنام گرفت.
وی همیشه تأکید داشت که در مملکت، شخص دومی وجود ندارد و شاه همه چیز است. در دهمین سالگرد نخست وزیری اش، از او سؤال شد که فکر میکند تا چند سال دیگر بر این مسند بنشیند؟ با خنده گفت: «سند نخست وزیری را مادام العمر به نام من زده اند»!
هویدا برعکس کثیری از دولتمردان فاسد ایرانی، هرگز فساد مالی نداشت اما به قول بیژن جزنی، اختیاراتش کمتر از اختیارات کریم شیره ایِ دلقکِ دربار ناصرالدین شاه بود! کبریت بی خطر بود و رمز ماندگاریش، کرنش و تملق بود، همیشه «تابع حزب باد» بود،
پس از انقلاب نیز به صف موافقان جمهوری اسلامی درآمد و در رفراندوم ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ در زندان قصر در کمال شگفتی به جمهوری اسلامی رأی داد و خدا را شکر کرد که بساط دیکتاتوری در این مملکت جمع شد! این تلون مزاج هویدا باعث شگفتی خبرنگاران شد و وقتی پرسیدند چه رأیی دادید؟ پاسخ داد به جمهوری اسلامی رأی دادم...انشاالله مبارک است» (به نقل از تاریخ پژوه معاصر علی مردای مراغه ای)
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
در نگاه اول می توان صورت مساله را به سطح مسایل شخصی و روانشناختی تقلیل داد که ایشان را فردی ناتوان، ضعیف النفس، وابسته، غیرمقتدر، حزب باد و متلون دانست. ولی سطح تحلیل را می توان عمیق تر کرد. می توان از خود سه سوال پرسید:
۱) چرا چنین فردی میتواند به بالاترین مقام اجرایی کشور دست یابد؟
۲) چرا چنین فردی میتواند در چنین مقامی ۱۳سال دوام بیاورد؟
۳) آیا این فرد، موثرترین و بهترین و شایسته ترین فرد برای حکمرانی است؟
ددر سلسله گزارش های چرا ایران عقب ماند (دانلود رایگان اینجا) و استراتژی توسعه ایران (دانلود رایگان اینجا) به هفت چرخه شوم (دور باطل) توسعه نیافتگی ایران اشاره شده. یکی از آن هفت چرخه، تدوام ترتیبات سیاسی محدود نام دارد. توضیح آنکه اگر ترتیبات سیاسی محدود باشد، هزینه کنشگری، انتقاد و فعالیت سیاسی بالا می رود. به همین خاطر بسیاری عطای مشارکت در بهبود کشور را به لقایش می بخشند و با بهانه سیاست پدر و مادر ندارد و کثیف است به امور علمی، فنی، شخصی میرسند و وقت گذاشتن برای فرزند و نوه و حیوان خانگی را به کنشگری سیاسی ترجیح می دهند. جامعه به سکوت کشیده می شود. چه نتیجه ای دارد؟ بروز و ظهور نسل بله قربان گو، پاچه خوار و منفعل، وابسته و کمبود کنشگران مرزی مستقل و عدم تغییر در قواعد بازی سیاسی و در نتیجه تداوم نهاد سیاست با دسترسی محدود.
و همین می شود که یکی از مدیران ارشد کشور و یکی از وزرای دولت فعلی گفته است: در نظام مدیریت کشور راز بقاء در سکوت و همراهی است. راز رشد در تئوریزه کردن منویات اصحاب قدرت و راز حذف در مشاوره صادقانه و کارشناسانه!
بیشتر از آنکه آدم ها را تخطئه کنیم به ساختارها، قواعد و نهادها بپردازیم و فعلا برای شروع از «خرده ساختارها و خرده نهادهای» دور و بر خود اعم از خانواده، مدرسه، محله، اداره، دپارتمان، شرکت و شهر خود را بر اساس قواعد (ترتیبات) باز، شفاف و منصفانه طراحی کنیم.
کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
🔲⭕️وقتی سگ پاولوف درون ما کتاب می خواند
دکتر مجتبی لشکربلوکی
نوشته ای در فضای مجازی خواندم که تامل برانگیز بود:
ما ایرانیان معمولاً برای غیر از «آگاهی» کتاب میخوانیم: گرفتن مدرک، نوشتن مقاله، نوشتن کتاب، برای سرگرمی و بدتر از همهی اینها کشتار زمان.
بارها این جمله را شنیدهام مگر درسات تمام نشده است؟ پس چرا این کتابها را داری؟ یعنی همه اینها را خواندهای؟ کسی که این سوالها را میپرسد معمولاً نمیداند که خواندن چه کنشی است و برای چه باید کتابخانه داشت؟
چگونه میتوانم به شما بگویم بدون کتاب نمیتوان «قانون» و «دموکراسی» داشت.کتاب را برای امتحان دادن یا مدرک گرفتن نمیخوانند. کتاب نمیخوانم که مقاله بنویسم مقاله مینویسم تا خود را منتشر کنم. نمینویسم که دانشیار و استاد شوم. من مینویسم چون نوشتن عالیترین کنش بودن است. حق با بورخس است که گفت هر جا که کتاب نباشد آنجا جهنم است. (نوشته سینا جهاندیده)
☑️⭕️تجویز راهبردی:
از کلاس اول تا سال های پایان دانشگاه، صدها کتاب خواندیم اما محض رضای خدا یک بار یکی نیامد به ما بگوید که چگونه کتاب بخوان. در طول این سال ها به شیوه سعی و خطا چیزهایی آموختم که آن ها را با شما به اشتراک می گذارم. برخی از این نکات را هم از سایت خوب متمم یاد گرفتم.
۱. با ذهن ناآرام کتاب بخوانید! یعنی چه؟ یعنی اینکه از دیگران نپرسید که چه کتابی خوب است و یا اینکه نپرسید این روزها چه کتابی روی بورس است. این غلط است. اول از همه از خودتان شروع کنید از خودتان بپرسید که سوالات و مسایل اصلی تان در زندگی چیست؟ مثلا ممکن است من مساله اصلی ام در زندگی، بهبود ارتباطات با خانواده ام باشد و شما مساله اصلی تان در زندگی افزایش مهارت مذاکره. بنابراین کتابی که برای من خوب است برای شما بی فایده است و برعکس. حالا ذهن ناآرام یعنی چه؟ یعنی اینکه ذهن وقتی با یک سوال روبرو می شود، یک چاله در آن پیدا می شود و تا آن چاله پر نشود آرام نمی گیرد. علت اینکه کتاب خواندن گاهی برای ما خسته کننده و ملال آور می شود این است که این کتاب ربطی به چاله های ذهنی ما ندارد. اول سوراخ ایجاد کنید!
۲. اول جنگل را ببینید بعد سراغ درختان بروید. معمولا ما بخش پیشگفتار و مقدمه و مطالب نوشته شده پشت جلد کتاب را خیلی مهم نمیدانیم. اما نکته این جاست که برای خواندن کتاب شما اول باید جغرافیای موضوع دست تان بیاید. یا اینکه تصویر از بالا یا Big Picture را درک کنید آنوقت خیلی راحت تر می توانید فصول، پاراگراف ها و مفاهیم را یاد بگیرید. خواندن خلاصه کتاب، معرفی نامه ها، توصیه نامه هایی که در مورد یک کتاب هست، بسرعت می تواند برای ما یک تصویر از بالا ایجاد کند.
۳. همیشه لازم نیست خواندن کتابی را که آغاز کرده اید به پایان ببرید. هر جا فکر کردید کتاب، کتاب خوبی نیست و به سوالات شما (تجویز شماره 1) پاسخ نمی دهد، بزنید کنار و دنده عقب بگیرید. ما در نظام آموزشی خود طی ۱۲ تا ۲۰ سال، مجبور بودیم کتاب هایی را بخوانیم که دیگران ما را به خواندن آنها مجبور کرده اند.لازم نیست تا ابد این رویه را ادامه دهیم.
۴. همیشه لازم نیست خود کتاب را بخوانید. بخشی از بهترین مطالعه هایی که داشته ام، خواندن خلاصه کتاب هایی بوده است که بهتر از خود کتاب، جان کتاب را منتقل می کنند. برخی از کتاب ها (البته برخی از کتاب ها را) را می شود در دو صفحه خلاصه کرد، پس بهتر است قبل از خرید و خواندن کتاب توصیه شماره 2 را انجام دهید. یک موقع دیدید که همان خلاصه کتاب مساله شما را حل کرد و حتی بهتر از کتاب.
۵.حواستان به سگ پاولف باشد! شرطی شدن را خاطرتان هست؟ ما هم ممکن است مانند سگ پاولف شرطی بشویم. بسیاری از ما، مطالعه را نه با هدف افزایش اطلاعات و دانسته ها و باز شدن افق دید، بلکه برای فرار از مشکلات و مسائل روزمره انتخاب میکنیم. زمانی که از دوست یا همسر یا مدیر خود دلگیر هستیم، گوشه ای مینشینیم و کتاب ورق میزنیم. شاید این کار در کوتاه مدت، مفید باشد اما در بلندمدت ما را شرطی میکند و ذهن ما عادت میکند که «کتاب»، «همراه لحظات تلخ زندگی» است.
این نوشته ادامه دارد.
کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
Instagram | Website | Linkedin |
دکتر مجتبی لشکربلوکی
نوشته ای در فضای مجازی خواندم که تامل برانگیز بود:
ما ایرانیان معمولاً برای غیر از «آگاهی» کتاب میخوانیم: گرفتن مدرک، نوشتن مقاله، نوشتن کتاب، برای سرگرمی و بدتر از همهی اینها کشتار زمان.
بارها این جمله را شنیدهام مگر درسات تمام نشده است؟ پس چرا این کتابها را داری؟ یعنی همه اینها را خواندهای؟ کسی که این سوالها را میپرسد معمولاً نمیداند که خواندن چه کنشی است و برای چه باید کتابخانه داشت؟
چگونه میتوانم به شما بگویم بدون کتاب نمیتوان «قانون» و «دموکراسی» داشت.کتاب را برای امتحان دادن یا مدرک گرفتن نمیخوانند. کتاب نمیخوانم که مقاله بنویسم مقاله مینویسم تا خود را منتشر کنم. نمینویسم که دانشیار و استاد شوم. من مینویسم چون نوشتن عالیترین کنش بودن است. حق با بورخس است که گفت هر جا که کتاب نباشد آنجا جهنم است. (نوشته سینا جهاندیده)
☑️⭕️تجویز راهبردی:
از کلاس اول تا سال های پایان دانشگاه، صدها کتاب خواندیم اما محض رضای خدا یک بار یکی نیامد به ما بگوید که چگونه کتاب بخوان. در طول این سال ها به شیوه سعی و خطا چیزهایی آموختم که آن ها را با شما به اشتراک می گذارم. برخی از این نکات را هم از سایت خوب متمم یاد گرفتم.
۱. با ذهن ناآرام کتاب بخوانید! یعنی چه؟ یعنی اینکه از دیگران نپرسید که چه کتابی خوب است و یا اینکه نپرسید این روزها چه کتابی روی بورس است. این غلط است. اول از همه از خودتان شروع کنید از خودتان بپرسید که سوالات و مسایل اصلی تان در زندگی چیست؟ مثلا ممکن است من مساله اصلی ام در زندگی، بهبود ارتباطات با خانواده ام باشد و شما مساله اصلی تان در زندگی افزایش مهارت مذاکره. بنابراین کتابی که برای من خوب است برای شما بی فایده است و برعکس. حالا ذهن ناآرام یعنی چه؟ یعنی اینکه ذهن وقتی با یک سوال روبرو می شود، یک چاله در آن پیدا می شود و تا آن چاله پر نشود آرام نمی گیرد. علت اینکه کتاب خواندن گاهی برای ما خسته کننده و ملال آور می شود این است که این کتاب ربطی به چاله های ذهنی ما ندارد. اول سوراخ ایجاد کنید!
۲. اول جنگل را ببینید بعد سراغ درختان بروید. معمولا ما بخش پیشگفتار و مقدمه و مطالب نوشته شده پشت جلد کتاب را خیلی مهم نمیدانیم. اما نکته این جاست که برای خواندن کتاب شما اول باید جغرافیای موضوع دست تان بیاید. یا اینکه تصویر از بالا یا Big Picture را درک کنید آنوقت خیلی راحت تر می توانید فصول، پاراگراف ها و مفاهیم را یاد بگیرید. خواندن خلاصه کتاب، معرفی نامه ها، توصیه نامه هایی که در مورد یک کتاب هست، بسرعت می تواند برای ما یک تصویر از بالا ایجاد کند.
۳. همیشه لازم نیست خواندن کتابی را که آغاز کرده اید به پایان ببرید. هر جا فکر کردید کتاب، کتاب خوبی نیست و به سوالات شما (تجویز شماره 1) پاسخ نمی دهد، بزنید کنار و دنده عقب بگیرید. ما در نظام آموزشی خود طی ۱۲ تا ۲۰ سال، مجبور بودیم کتاب هایی را بخوانیم که دیگران ما را به خواندن آنها مجبور کرده اند.لازم نیست تا ابد این رویه را ادامه دهیم.
۴. همیشه لازم نیست خود کتاب را بخوانید. بخشی از بهترین مطالعه هایی که داشته ام، خواندن خلاصه کتاب هایی بوده است که بهتر از خود کتاب، جان کتاب را منتقل می کنند. برخی از کتاب ها (البته برخی از کتاب ها را) را می شود در دو صفحه خلاصه کرد، پس بهتر است قبل از خرید و خواندن کتاب توصیه شماره 2 را انجام دهید. یک موقع دیدید که همان خلاصه کتاب مساله شما را حل کرد و حتی بهتر از کتاب.
۵.حواستان به سگ پاولف باشد! شرطی شدن را خاطرتان هست؟ ما هم ممکن است مانند سگ پاولف شرطی بشویم. بسیاری از ما، مطالعه را نه با هدف افزایش اطلاعات و دانسته ها و باز شدن افق دید، بلکه برای فرار از مشکلات و مسائل روزمره انتخاب میکنیم. زمانی که از دوست یا همسر یا مدیر خود دلگیر هستیم، گوشه ای مینشینیم و کتاب ورق میزنیم. شاید این کار در کوتاه مدت، مفید باشد اما در بلندمدت ما را شرطی میکند و ذهن ما عادت میکند که «کتاب»، «همراه لحظات تلخ زندگی» است.
این نوشته ادامه دارد.
کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
Instagram | Website | Linkedin |
ترجیحات شغلی نسل زد.pdf
1.5 MB
🔲⭕️ نسل زد را چقدر می شناسید؟
اخیرا گزارش مشترکی از جاب ویژن و دانشکده مدیریت دانشگاه_تهران منتشر شده که به شما کمک می کند نسل عجیب و غریب جدید را بیشتر بشناسید.
این گزارش را از کانال خوب دکتر امیرحسین صبورطینت بازنشر می دهم در عین حال توصیه می کنم که کانال ایشان را هم نگاه کنید. دریچه های خوبی به روی شما خواهد گشود از برند شخصی تا مدیریت منابع انسانی با رویکرد استراتژیک و تفکر استراتژیک مطالب خوبی خواهید یافت.
این هم آدرس کانال تلگرامی ایشان:
@romapacks
اخیرا گزارش مشترکی از جاب ویژن و دانشکده مدیریت دانشگاه_تهران منتشر شده که به شما کمک می کند نسل عجیب و غریب جدید را بیشتر بشناسید.
این گزارش را از کانال خوب دکتر امیرحسین صبورطینت بازنشر می دهم در عین حال توصیه می کنم که کانال ایشان را هم نگاه کنید. دریچه های خوبی به روی شما خواهد گشود از برند شخصی تا مدیریت منابع انسانی با رویکرد استراتژیک و تفکر استراتژیک مطالب خوبی خواهید یافت.
این هم آدرس کانال تلگرامی ایشان:
@romapacks
🔲⭕️چرا مغز بعضی ها سولفاته می شود؟
دکتر مجتبی لشکربلوکی
دکتر سریع القلم در نوشته ای سی ویژگی کسانی که کتاب نمی خوانند را آورده است. از جمله:
حکومت ها را خوشحال می کنند؛
خیلی راحت تحت تأثیر تبلیغات و پروپاگاندا قرار می گیرند؛
حرف های تکراری می زنند؛
دایره واژگان آنها بسیار محدود است؛
بخش استدلالی ذهن آنها تقریباً تعطیل است؛
استعداد پوپولیست شدن را پیدا می کنند؛
مستعد پذیرش شایعات هستند؛ [مستعد حماقتند!]
مغز، حالت سولفاته پیدا می کند؛
زمینه های تداوم اقتدارگرایی را فراهم می آورند؛
از حقوق شهروندی خود و دیگران ناآگاه هستند؛
در همه زمینه ها، اظهار نظر می کنند؛
تعریفشان در خصوص زندگی، از غرایز انسانی فراتر نمی رود؛
یکی از نکات جالبی که ایشان اشاره کرده اینست که مغز سولفاته می شود. اما آیا امکان دارد کسانی که کتاب هم می خوانند هم مغزشان سولفاته شود؟ به نظر من بله. در ادامه توضیح می دهم.
در نوشته قبلی ۵ نکته مهم در مورد تکنیک ها و نکات مطالعه و خواندن کتاب را گفتم، ۵ نکته دیگر را هم تقدیم می کنم:
☑️⭕️تجویز راهبردی
۱. بین بیست تا سی دقیقه بکوب بروید جلو! یکی از مهم ترین قاتلان وقت، پرش و تغییر مداوم کاری است که داریم انجام می دهیم. هم تجربه و هم مطالعه نشان داده است که وقتی به کاری می پردازیم ابتدا ذهن ما خیلی متمرکز نیست و سپس به ماکزیمم تمرکز حواس و انرژی می رسیم. اما زمانی که به هر دلیلی کار متوقف می شود و به کار دیگری می پردازیم. آهنگ آن کار را از دست می دهیم و مسیر انجام کار را گم می کنیم و وقتی دوباره سراغ آن می رویم، دوباره باید مسیری را برای اوج گیری طی کنیم. بیشترین انرژی ما در رفت و برگشت بین کارهای مختلف صرف می کنیم. به بیان ساده، تک کاری می تواند زمان لازم را برای انجام کارهای مهم تا ۸۰ درصد کاهش داده و کیفیت کار نهایی را به شدت افزایش دهد.
۲.لازم نیست با برنامه کتاب بخوانید! همیشه به ما گفته اند که با برنامه کتاب بخوانید. بیایید با خود صادق باشیم خود کتاب خواندن کار آسانی نیست. با برنامه بودن هم آسان نیست. حالا اگر بخواهیم این دو را ترکیب کنیم معلوم نیست که چه می شود. راه حل؟ هم با برنامه و هم بی برنامه کتاب بخوانیم. با برنامه یعنی اینکه در ابتدای هر دوره زمانی مثلا فصل بگوییم که من می خواهم تا پایان این فصل یا سال به سوالات جواب بدهم. و احتمالا برای پاسخ دادن به این سوالات باید حدود ۵۰۰صفحه کتاب بخوانم. و تعهد می کنیم که تا آخر فصل به سوالات پاسخ دهم. حالا بی برنامه یعنی چه؟ یعنی اینکه همیشه کتاب همراه مان باشد. ما در طول روز به دلایل مختلف علاف می شویم! به جای وقت تلف کردن و دید زدن مردم و ور رفتن با گوشی سریع می رویم سراغ کتاب. حالا اگر شد کتاب کاغذی نشد، کتاب الکترونیکی و صوتی. من بسیاری از مطالعه هایم را در وقت های تلف شده انجام داده ام و خیلی هم چسبیده.
۳. مغزتان را خاموش نکنید. مطالعه عصب شناسان نشان میدهد که وقتی ما به حرف کارشناسان و خبرگان گوش می کنیم، بخش هایی از مغز ما کم فعالیت می شود و یا به عبارتی خاموش می شود. این نشان می دهد ما به خاطر اعتماد بیش از حد به کارشناسان، دکترها، متخصصان، نخبگان و .. حرف آن ها را دربست قبول می کنیم. حواستان باشد یک نویسنده غیرمعصوم هر چقدر بزرگ و کار درست و خفن باشد باز هم یک انسان است. پس باید همیشه تفکر انتقادی (تفکر موشکافانه) در ما فعال باشد. تفکر انتقادی جزو اولین کتاب هایی باشد که بخوانید. ولی عجالتا تا آن موقع سه سوال به شما یاد بدهم؟
الف) این حرفی که در این کتاب زده است بر چه مبنایی است؟ آیا شواهد، مدارک، عدد و رقم آن را تایید می کند؟
ب) آیا استدلال ارایه شده برای اثبات آن چیزی که نویسنده می گوید کافی است؟
ج) آیا نمی شود شواهد نقض کننده برای این موضوع پیدا کرد؟
اگر از مغزتان فقط برای انباشت و حافظه استفاده کنید و بخش انتقادی مغزتان را بکار نگیرید، مغزتان سولفاته خواهد شد.
۴. از قاعده بیست-هشتاد پیروی کنید. به صورت شهودی میتوان گفت ۲۰ درصد از مطالب کتاب واجد ۸۰ درصد اهمیت هستند و باید ۸۰٪ انرژی روی همان ها گذاشته شود. همه مطالب یک کتاب یک ارزش را ندارند! به مرور که کتابخوانی را بیشتر و بیشتر تجربه کنید، می توانید بو بکشید که کدام بخش های یک کتاب آن ۲۰٪ طلایی است.
۵. رونویسی نکنید. خلاصه نویسی نکنید. شخصی نویسی کنید! باز یکی از چیزهایی که به ما آموخته اند این است که مطالب را خلاصه کنید. تکنیک بهتری وجود دارد: هر وقت یک فصل از کتاب را به پایان بردید، مهم ترین نکات کلیدی آن فصل را با زبان خودتان و برای خودتان بازنویسی کنید. اینگونه ذهنتان بیشتر درگیرِ کتاب خواهد شد و احتمال به خاطرسپاری مفاهیمِ آن هم بیشتر است.
کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
Instagram | Website | Linkedin |
دکتر مجتبی لشکربلوکی
دکتر سریع القلم در نوشته ای سی ویژگی کسانی که کتاب نمی خوانند را آورده است. از جمله:
حکومت ها را خوشحال می کنند؛
خیلی راحت تحت تأثیر تبلیغات و پروپاگاندا قرار می گیرند؛
حرف های تکراری می زنند؛
دایره واژگان آنها بسیار محدود است؛
بخش استدلالی ذهن آنها تقریباً تعطیل است؛
استعداد پوپولیست شدن را پیدا می کنند؛
مستعد پذیرش شایعات هستند؛ [مستعد حماقتند!]
مغز، حالت سولفاته پیدا می کند؛
زمینه های تداوم اقتدارگرایی را فراهم می آورند؛
از حقوق شهروندی خود و دیگران ناآگاه هستند؛
در همه زمینه ها، اظهار نظر می کنند؛
تعریفشان در خصوص زندگی، از غرایز انسانی فراتر نمی رود؛
یکی از نکات جالبی که ایشان اشاره کرده اینست که مغز سولفاته می شود. اما آیا امکان دارد کسانی که کتاب هم می خوانند هم مغزشان سولفاته شود؟ به نظر من بله. در ادامه توضیح می دهم.
در نوشته قبلی ۵ نکته مهم در مورد تکنیک ها و نکات مطالعه و خواندن کتاب را گفتم، ۵ نکته دیگر را هم تقدیم می کنم:
☑️⭕️تجویز راهبردی
۱. بین بیست تا سی دقیقه بکوب بروید جلو! یکی از مهم ترین قاتلان وقت، پرش و تغییر مداوم کاری است که داریم انجام می دهیم. هم تجربه و هم مطالعه نشان داده است که وقتی به کاری می پردازیم ابتدا ذهن ما خیلی متمرکز نیست و سپس به ماکزیمم تمرکز حواس و انرژی می رسیم. اما زمانی که به هر دلیلی کار متوقف می شود و به کار دیگری می پردازیم. آهنگ آن کار را از دست می دهیم و مسیر انجام کار را گم می کنیم و وقتی دوباره سراغ آن می رویم، دوباره باید مسیری را برای اوج گیری طی کنیم. بیشترین انرژی ما در رفت و برگشت بین کارهای مختلف صرف می کنیم. به بیان ساده، تک کاری می تواند زمان لازم را برای انجام کارهای مهم تا ۸۰ درصد کاهش داده و کیفیت کار نهایی را به شدت افزایش دهد.
۲.لازم نیست با برنامه کتاب بخوانید! همیشه به ما گفته اند که با برنامه کتاب بخوانید. بیایید با خود صادق باشیم خود کتاب خواندن کار آسانی نیست. با برنامه بودن هم آسان نیست. حالا اگر بخواهیم این دو را ترکیب کنیم معلوم نیست که چه می شود. راه حل؟ هم با برنامه و هم بی برنامه کتاب بخوانیم. با برنامه یعنی اینکه در ابتدای هر دوره زمانی مثلا فصل بگوییم که من می خواهم تا پایان این فصل یا سال به سوالات جواب بدهم. و احتمالا برای پاسخ دادن به این سوالات باید حدود ۵۰۰صفحه کتاب بخوانم. و تعهد می کنیم که تا آخر فصل به سوالات پاسخ دهم. حالا بی برنامه یعنی چه؟ یعنی اینکه همیشه کتاب همراه مان باشد. ما در طول روز به دلایل مختلف علاف می شویم! به جای وقت تلف کردن و دید زدن مردم و ور رفتن با گوشی سریع می رویم سراغ کتاب. حالا اگر شد کتاب کاغذی نشد، کتاب الکترونیکی و صوتی. من بسیاری از مطالعه هایم را در وقت های تلف شده انجام داده ام و خیلی هم چسبیده.
۳. مغزتان را خاموش نکنید. مطالعه عصب شناسان نشان میدهد که وقتی ما به حرف کارشناسان و خبرگان گوش می کنیم، بخش هایی از مغز ما کم فعالیت می شود و یا به عبارتی خاموش می شود. این نشان می دهد ما به خاطر اعتماد بیش از حد به کارشناسان، دکترها، متخصصان، نخبگان و .. حرف آن ها را دربست قبول می کنیم. حواستان باشد یک نویسنده غیرمعصوم هر چقدر بزرگ و کار درست و خفن باشد باز هم یک انسان است. پس باید همیشه تفکر انتقادی (تفکر موشکافانه) در ما فعال باشد. تفکر انتقادی جزو اولین کتاب هایی باشد که بخوانید. ولی عجالتا تا آن موقع سه سوال به شما یاد بدهم؟
الف) این حرفی که در این کتاب زده است بر چه مبنایی است؟ آیا شواهد، مدارک، عدد و رقم آن را تایید می کند؟
ب) آیا استدلال ارایه شده برای اثبات آن چیزی که نویسنده می گوید کافی است؟
ج) آیا نمی شود شواهد نقض کننده برای این موضوع پیدا کرد؟
اگر از مغزتان فقط برای انباشت و حافظه استفاده کنید و بخش انتقادی مغزتان را بکار نگیرید، مغزتان سولفاته خواهد شد.
۴. از قاعده بیست-هشتاد پیروی کنید. به صورت شهودی میتوان گفت ۲۰ درصد از مطالب کتاب واجد ۸۰ درصد اهمیت هستند و باید ۸۰٪ انرژی روی همان ها گذاشته شود. همه مطالب یک کتاب یک ارزش را ندارند! به مرور که کتابخوانی را بیشتر و بیشتر تجربه کنید، می توانید بو بکشید که کدام بخش های یک کتاب آن ۲۰٪ طلایی است.
۵. رونویسی نکنید. خلاصه نویسی نکنید. شخصی نویسی کنید! باز یکی از چیزهایی که به ما آموخته اند این است که مطالب را خلاصه کنید. تکنیک بهتری وجود دارد: هر وقت یک فصل از کتاب را به پایان بردید، مهم ترین نکات کلیدی آن فصل را با زبان خودتان و برای خودتان بازنویسی کنید. اینگونه ذهنتان بیشتر درگیرِ کتاب خواهد شد و احتمال به خاطرسپاری مفاهیمِ آن هم بیشتر است.
کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
Instagram | Website | Linkedin |
🔲⭕️تکنیک عمه هفتاد ساله یا بچه ۷ ساله
دکتر مجتبی لشکربلوکی
همه ما تا به حال کلی کتاب خریده ایم و خوانده ایم (آن هایی که نخوانده ایم را کاری ندارم). کلی سخنرانی گوش داده ایم، کلی کلاس رفته ایم. کلی مطلب شنیده ایم و کلی کتاب صوتی گوش کرده ایم. اما بسیاری از آن ها را فراموش کرده ایم. یعنی ظاهرا رابطه ای بین وقت گذاشتن برای مطالعه و ذخیره دانش وجود ندارد. در یادداشت های قبلی (وقتی سگ پاولوف درون ما کتاب می خواند و همچنین چرا مغز بعضی ها سولفاته می شود؟) ۱۰ تکنیک مطالعه را پیشنهاد کردم. این بار می خواهم ۵ تکنیک در مورد یادگیری عمیق معرفی کنم.
☑️⭕️تجویز راهبردی
۱. اگر خاطرتان باشد یکی از موسسات کنکوری این را تبلیغ می کرد: به جای اینکه چند کتاب بخوانید، یک کتاب را چندین بار بخوانید. این حرف کاملا درست است. اگر کتابی خوب است، اصلا به هیچ وجه فکر نکنید که آن را با یک بار خواندن فهمیده اید. پس به جای اینکه تعداد زیادی کتاب بخوانید که هیچ کدامشان را یادتان نیست یک کتاب که آن را خوب و ارزشمند یافته اید را چندین بار بخوانید. فقط یک نکته مهم: کتاب هایی که می گذارید برای مطالعه مجدد را بلافاصله نخوانید، بلکه با فاصله بخوانید.
۲. از تکنیک عمه ۷۰ ساله یا بچه ۷ ساله استفاده کنید! میخواهید مطمئن شوید که کتاب را فهمیده اید؟ باشد یک تست پیش روی شما می گذارم و آن اینکه آیا می توانید آن را به زبانی ساده برای عمه ۷۰ ساله تان یا بچه ۷ ساله تان بیان کنید؟ من این تکنیک را سر کارگاه های آموزشی ام استفاده می کنم و بسیار چالش برانگیز است.
۳. ما فکر می کنیم کتاب را خوانده ایم و فهمیده ایم و بخاطر داریم تا اینکه .... ما معمولا فکر می کنیم که اگر کتابی را خواندیم و همان موقع هم فهمیدیم یعنی دیگر کار تمام است. اما زمان هایی پیش می آید که می خواهیم کتاب را برای فرد دیگری تعریف کنیم. جمله سوم به بعد دیگر به تته و پته می افتیم و از این جمله رهایی بخش و جادویی استفاده می کنیم: خیلی کتاب خوبیه خودت باید بخونی! و سپس نفس راحتی می کشیم و به خودمان می گوییم واقعا چرا هیچی یادم نیست! خودتان را تست کنید: آیا می توانید جانمایه کتاب را در عرض یک ربع برای خودتان یا دیگران تعریف کنید؟
۴. کتاب را زندگی کنید. اهمیت کتاب خواندن در اینست که به بهبود کیفیت زندگی یا تغییر رفتار ما منجر شود. پس سعی کنید، مفاهیمی را که فرا گرفته اید، در زندگی خودتان هم بکار بگیرید. تا میتوانید به مفاهیم فکر کنید و دنبال مصادیق آن در زندگی تان باشید. بگذارید مثالی بزنم کتابی خوانده اید در مورد مهارت های مذاکره، از همان اول صبح چک کنید ببینید چه تکنیکی از تکنیک های مذاکره را می توانید برای فرزندتان به کار بگیرید که حتما صبحانه بخورد یا کتابی خوانده اید در زمینه سواد رسانه ای، در طول روز رادیو که گوش می کنید یا یک کانال تلگرامی مطلبی می شنوید یا می خوانید که با این جمله شروع می شود: دانشمندان کشف کرده اند خوردن کره در ساعت ۱۲ ظهر باعث.... سریع از خودتان بپرسید آیا این همان جملات خبری علمیطور اما مبهم نیست؟ سریع بپرسید کدام دانشمندان؟ کدام پژوهش؟ چه سالی؟ نتایج آن در کدام نشریه علمی کجا منتشر شده؟ نمونه آماری چند نفر بوده است؟ (رجوع کنید به نوشته چگونه احمق نباشیم). آنچه می خوانید را رها نکنید. ذهن تان را ورزش دهید.
۵. فکر می کنم بیش از ۹۵٪ جامعه ما هنوز به یک چیز معتقد است؛ نان حرام سر سفره مان نبریم. از این جهت فرقی نمی کند که ما مذهبی باشیم یا غیرمذهبی. مطالعه باید برکت داشته باشد. خوشبختانه از سویی و متاسفانه از سویی دیگر، دسترسی ما به محتوا زیاد شده است و انبوهی از کتاب ها به صورت پی.دی.اف و فایل صوتی در دسترس ماست. مال حرام، حرام است فرقی نمی کند که نانی باشد که سر سفره می بریم یا پاراگرافی است که به حافظه مان می سپاریم. ورودی حرام، تاثیر منفی دارد، مواظب باشیم و مالکیت معنوی را رعایت کنیم. همانگونه که مال حرام برکت ندارد، آگاهی حرام هم نیز بی برکت است. این نکته آخر را به تجربه دریافتم کسی هم نبود به ما تذکر بدهد و خیلی دیر فهمیدم. آنهایی که از من جوانترند جدی بگیرند. همین جا فرصت را غنیمت می شمارم و با اینکه معمول نیست در نوشته های آزاد و کوتاه تلگرامی رفرنس بدهیم بگویم در تنظیم این یادداشت ها از سایت جعبه ابزار ذهنی (+) سایت متمم (+) سایت محمدرضا شعبانعلی و امین آرامش سود جسته ام یا الهام گرفته ام.
سخن پایانی: تا حالا به این فکر کرده اید که مطالعه و طلوع هم خانواده اند! و یک ریشه دارند؟ ما یک قرائت داریم یک مطالعت (مطالعه). بین این دو تفاوتی است که به آن فکر کنید!
کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
Instagram | Website | Linkedin |
دکتر مجتبی لشکربلوکی
همه ما تا به حال کلی کتاب خریده ایم و خوانده ایم (آن هایی که نخوانده ایم را کاری ندارم). کلی سخنرانی گوش داده ایم، کلی کلاس رفته ایم. کلی مطلب شنیده ایم و کلی کتاب صوتی گوش کرده ایم. اما بسیاری از آن ها را فراموش کرده ایم. یعنی ظاهرا رابطه ای بین وقت گذاشتن برای مطالعه و ذخیره دانش وجود ندارد. در یادداشت های قبلی (وقتی سگ پاولوف درون ما کتاب می خواند و همچنین چرا مغز بعضی ها سولفاته می شود؟) ۱۰ تکنیک مطالعه را پیشنهاد کردم. این بار می خواهم ۵ تکنیک در مورد یادگیری عمیق معرفی کنم.
☑️⭕️تجویز راهبردی
۱. اگر خاطرتان باشد یکی از موسسات کنکوری این را تبلیغ می کرد: به جای اینکه چند کتاب بخوانید، یک کتاب را چندین بار بخوانید. این حرف کاملا درست است. اگر کتابی خوب است، اصلا به هیچ وجه فکر نکنید که آن را با یک بار خواندن فهمیده اید. پس به جای اینکه تعداد زیادی کتاب بخوانید که هیچ کدامشان را یادتان نیست یک کتاب که آن را خوب و ارزشمند یافته اید را چندین بار بخوانید. فقط یک نکته مهم: کتاب هایی که می گذارید برای مطالعه مجدد را بلافاصله نخوانید، بلکه با فاصله بخوانید.
۲. از تکنیک عمه ۷۰ ساله یا بچه ۷ ساله استفاده کنید! میخواهید مطمئن شوید که کتاب را فهمیده اید؟ باشد یک تست پیش روی شما می گذارم و آن اینکه آیا می توانید آن را به زبانی ساده برای عمه ۷۰ ساله تان یا بچه ۷ ساله تان بیان کنید؟ من این تکنیک را سر کارگاه های آموزشی ام استفاده می کنم و بسیار چالش برانگیز است.
۳. ما فکر می کنیم کتاب را خوانده ایم و فهمیده ایم و بخاطر داریم تا اینکه .... ما معمولا فکر می کنیم که اگر کتابی را خواندیم و همان موقع هم فهمیدیم یعنی دیگر کار تمام است. اما زمان هایی پیش می آید که می خواهیم کتاب را برای فرد دیگری تعریف کنیم. جمله سوم به بعد دیگر به تته و پته می افتیم و از این جمله رهایی بخش و جادویی استفاده می کنیم: خیلی کتاب خوبیه خودت باید بخونی! و سپس نفس راحتی می کشیم و به خودمان می گوییم واقعا چرا هیچی یادم نیست! خودتان را تست کنید: آیا می توانید جانمایه کتاب را در عرض یک ربع برای خودتان یا دیگران تعریف کنید؟
۴. کتاب را زندگی کنید. اهمیت کتاب خواندن در اینست که به بهبود کیفیت زندگی یا تغییر رفتار ما منجر شود. پس سعی کنید، مفاهیمی را که فرا گرفته اید، در زندگی خودتان هم بکار بگیرید. تا میتوانید به مفاهیم فکر کنید و دنبال مصادیق آن در زندگی تان باشید. بگذارید مثالی بزنم کتابی خوانده اید در مورد مهارت های مذاکره، از همان اول صبح چک کنید ببینید چه تکنیکی از تکنیک های مذاکره را می توانید برای فرزندتان به کار بگیرید که حتما صبحانه بخورد یا کتابی خوانده اید در زمینه سواد رسانه ای، در طول روز رادیو که گوش می کنید یا یک کانال تلگرامی مطلبی می شنوید یا می خوانید که با این جمله شروع می شود: دانشمندان کشف کرده اند خوردن کره در ساعت ۱۲ ظهر باعث.... سریع از خودتان بپرسید آیا این همان جملات خبری علمیطور اما مبهم نیست؟ سریع بپرسید کدام دانشمندان؟ کدام پژوهش؟ چه سالی؟ نتایج آن در کدام نشریه علمی کجا منتشر شده؟ نمونه آماری چند نفر بوده است؟ (رجوع کنید به نوشته چگونه احمق نباشیم). آنچه می خوانید را رها نکنید. ذهن تان را ورزش دهید.
۵. فکر می کنم بیش از ۹۵٪ جامعه ما هنوز به یک چیز معتقد است؛ نان حرام سر سفره مان نبریم. از این جهت فرقی نمی کند که ما مذهبی باشیم یا غیرمذهبی. مطالعه باید برکت داشته باشد. خوشبختانه از سویی و متاسفانه از سویی دیگر، دسترسی ما به محتوا زیاد شده است و انبوهی از کتاب ها به صورت پی.دی.اف و فایل صوتی در دسترس ماست. مال حرام، حرام است فرقی نمی کند که نانی باشد که سر سفره می بریم یا پاراگرافی است که به حافظه مان می سپاریم. ورودی حرام، تاثیر منفی دارد، مواظب باشیم و مالکیت معنوی را رعایت کنیم. همانگونه که مال حرام برکت ندارد، آگاهی حرام هم نیز بی برکت است. این نکته آخر را به تجربه دریافتم کسی هم نبود به ما تذکر بدهد و خیلی دیر فهمیدم. آنهایی که از من جوانترند جدی بگیرند. همین جا فرصت را غنیمت می شمارم و با اینکه معمول نیست در نوشته های آزاد و کوتاه تلگرامی رفرنس بدهیم بگویم در تنظیم این یادداشت ها از سایت جعبه ابزار ذهنی (+) سایت متمم (+) سایت محمدرضا شعبانعلی و امین آرامش سود جسته ام یا الهام گرفته ام.
سخن پایانی: تا حالا به این فکر کرده اید که مطالعه و طلوع هم خانواده اند! و یک ریشه دارند؟ ما یک قرائت داریم یک مطالعت (مطالعه). بین این دو تفاوتی است که به آن فکر کنید!
کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
Instagram | Website | Linkedin |
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔳⭕️اگر یک آغازین هم نیستیم ...
دکتر مجتبی لشکربلوکی
شما را به دیدن این فیلم کوتاه یک دقیقه ای دعوت می کنم
توسعه از یک شروع می شود. یک نفر شروع می کند و بقیه می پیوندند. یک آغاز توسعه است. هر کدام از ما می تواند در حوزه خودش "یک" آغازین باشد. حتی اگر شکست هم بخوریم و دیگران همراه نشدند باز هم موفق شده ایم. چون ترس درونی خود را شکست دادیم. چون به بی تفاوتی نه گفتیم و چون جسارت را تمرین کردیم. ما یک گام به جلو برداشته ایم.
اگر یک آغازین هم نیستیم می توانیم آن یک نفر دوم و سوم باشیم ولی در هر صورت باشیم!
کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
دکتر مجتبی لشکربلوکی
شما را به دیدن این فیلم کوتاه یک دقیقه ای دعوت می کنم
توسعه از یک شروع می شود. یک نفر شروع می کند و بقیه می پیوندند. یک آغاز توسعه است. هر کدام از ما می تواند در حوزه خودش "یک" آغازین باشد. حتی اگر شکست هم بخوریم و دیگران همراه نشدند باز هم موفق شده ایم. چون ترس درونی خود را شکست دادیم. چون به بی تفاوتی نه گفتیم و چون جسارت را تمرین کردیم. ما یک گام به جلو برداشته ایم.
اگر یک آغازین هم نیستیم می توانیم آن یک نفر دوم و سوم باشیم ولی در هر صورت باشیم!
کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
🔳⭕️فقط آغاز سال را جشن نگیریم
کاری کنیم پایان سال مان جشن گرفتنی باشد
مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
کاری کنیم پایان سال مان جشن گرفتنی باشد
مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔲⭕️ آرایش کودکان بیمار در ایستگاه آخر زندگی
شش روز هفته در یک آرایشگاه در برلین کار میکند. ولی یکشنبهها کیف آرایشگری را برمیدارد و به دو مرکزی میرود که به عنوان ایستگاه آخر بیماران شناخته میشود و موهای آنها را رایگان کوتاه میکند. به او می گویند دکتر تونی! داوطلبانه با کودکان دارای بیماریهای لاعلاج ارتباط دوستانه برقرار میکند، از ظاهر آنها تعریف میکند و میکوشد زندگی برای این کودکان رنگ و بوی بهتری پیدا کند. (دویچه وله فارسی)
تفاوت قهرمانان اینچنینی با ما آدم های عادی در این است ما می خواهیم کارهای بزرگ و طوفانی انجام دهیم و هیچگاه هم انجام نمی دهیم ولی اینان در جستجوی کارهای کوچکِ عملی اند، ولی انجام می دهند. تفاوت دوم اینکه ما در زندان «خود محدود» گرفتاریم اما آن ها به «خود تعمیم یافته» رسیده اند.
توسعه یافتگی محصول کِش آمدن وجود است. یا به تعبیر دیگر توسعه حاصل تبدیل «خود محدود» به «خودِ تعمیم یافته» است. در اولی، من به خودم و خانواده ام توجه می کنم ولی در خود تعمیم یافته، همسایه و همشهری را جزوی از خود میدانم. خود تعمیم یافته را تمرین و تجربه کنیم.
دکتر مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
شش روز هفته در یک آرایشگاه در برلین کار میکند. ولی یکشنبهها کیف آرایشگری را برمیدارد و به دو مرکزی میرود که به عنوان ایستگاه آخر بیماران شناخته میشود و موهای آنها را رایگان کوتاه میکند. به او می گویند دکتر تونی! داوطلبانه با کودکان دارای بیماریهای لاعلاج ارتباط دوستانه برقرار میکند، از ظاهر آنها تعریف میکند و میکوشد زندگی برای این کودکان رنگ و بوی بهتری پیدا کند. (دویچه وله فارسی)
تفاوت قهرمانان اینچنینی با ما آدم های عادی در این است ما می خواهیم کارهای بزرگ و طوفانی انجام دهیم و هیچگاه هم انجام نمی دهیم ولی اینان در جستجوی کارهای کوچکِ عملی اند، ولی انجام می دهند. تفاوت دوم اینکه ما در زندان «خود محدود» گرفتاریم اما آن ها به «خود تعمیم یافته» رسیده اند.
توسعه یافتگی محصول کِش آمدن وجود است. یا به تعبیر دیگر توسعه حاصل تبدیل «خود محدود» به «خودِ تعمیم یافته» است. در اولی، من به خودم و خانواده ام توجه می کنم ولی در خود تعمیم یافته، همسایه و همشهری را جزوی از خود میدانم. خود تعمیم یافته را تمرین و تجربه کنیم.
دکتر مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
Forwarded from مدیریت سرمایه دایموند
پیش بینی 70 اقتصاددان سال 1401.pdf
751.7 KB
🔲⭕️پروفسور بالتازار دروغ بود!
دکتر مجتبی لشکربلوکی
کارتون شیرین و در عین حال احمقانه پروفسور بالتازار را یادتان میآید؟ مشکلی که پیش میآمد، مسئولین یا مردم شهر به سراغ دانشمند ریزه و محبوب شهر، پروفسور بالتازار میرفتند. جناب پروفسور، شروع می کرد به راه رفتن و با فکر کردن و فکر کردن و فکر کردن، یکباره یک فکر بدیع به سرش میزد و میرفت چهار تا دکمه را میزد و یک ماشین بزرگ شروع میکرد به کار، و آخرش یک ماده شیمیایی یا یک ماشین دیگری بیرون میداد که مسئله را، هرچه که بود، حل میکرد. نگاه خیلی از مردم و مسئولین ما به مقوله علم و تکنولوژی نگاهی پروفسور بالتازارانه است! (برداشت از کانال جناب گاو)
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
جوان تر که بودم فکر می کردم که همه چیز «یک» جواب علمی مشخص دارد که باید آن را کشف کرد. دانشمندان، دکترها و متخصصان، برای من مانند یک بت بزرگ بودند که جواب درست را در آستین شان دارند.
این روزها، هرچند همچنان به علم به عنوان ابزاری برای اداره عاقلانه جوامع معتقدم، اما این بت های قبلی برای من فرو ریختند به چندین دلیل که سه دلیلش را اینجا می نویسم:
۱. اگر علم واقعا دقیق و قطعی است. چرا متخصصان یک رشته یک حرف واحد نمی زنند. خاطرم هست روزی یکی از وزرای اقتصاد می گفت که اگر دو اقتصاددان در یک اتاق باشند معمولا دو نظریه از آن بیرون می آید و گاهی هم سه نظریه!! فقط اقتصاد هم نیست، فیزیوتراپ ها، متخصصین علوم اعصاب، جامعه شناس ها و موزیسین ها هم نظرات و نظریات متفاوتی دارند. بنابراین آن قدرها که ما فکر می کنیم علم (یا دست کم نمادهای علم) قطعی و دقیق نیست.
۲. فهمیدم علوم انسانی و اجتماعی که بیشتر مرتبط با کشورداری و توسعه هستند اصلا به میزان علوم پایه و مهندسی دقیق نیستند. محاسبات نیوتونی، استاتیک و مقاومت مصالح در ساختن یک پل در سان فرانسیسکو و سبزوار یکی است. اما مدیریت دو شرکت همسایه در یک شهر چه سان فرانسسیسکو باشد چه سبزوار متفاوت است و غیرقابل تقلید.
۳. فهمیدم در کشورداری و اداره سازمان، اصلا ما با مسایل شسته رفته سروکار نداریم. مسایلی هستند که چندبعدی اند (مثلا هم جنبه اقتصادی دارد هم جنبه اجتماعی) و هم ساختارنایافته (هیچ کس به درستی نمی تواند تمام ابعاد مساله را ببیند و درک کند) و هم مانند یک موجود زنده عمل می کنند (وقتی راه حلی را اجرا می کنی مساله به شکل دیگری در می آید).
به پیش بینی های غلط و تجویزهای اشتباه همان بت های سابق دیگر اشاره نمی کنم.
چه باید کرد؟
تا اطلاع ثانوی به این جمع بندی رسیده ام که برای اداره کشور و سازمان باید از فرمول زیر پیروی کنم.
۱. بالتازاری به دنیا نگاه نکنم. فکر نکنم که با صرف تفکر آن هم به صورت فردی می شود به راه حل رسید. بلکه اولا بخشی از راه حل احتمالا حاصل آزمایش، سعی و خطا، پایلوت کردن (اول اجرا بعد تفکر) است و دوم اینکه هیچ کس از ما عقل کل نیست! بنابراین باید با کوششی جمعی به حقیقت رسید.
۲. بپذیرم که چون موضوعات بین رشته ای هستند، همه اطلاعات نزد یک فرد نیست و همه راه حل ها به ذهن یک فرد نمی رسد. بنابراین مهم ترین تکنولوژی/متدولوژی حل مساله، «گفتگو» است. هنر رهبران کشورها و سازمان ها ایجاد فضایی برای گفتگوی آزاد فراگیر است. کسانی که با من مخالفت می کنند بزرگ ترین خدمت را می کنند چون سوراخ های احتمالی راه حل را بدون هزینه به من نشان می دهند. مخالفان را به سکوت نکشانم.
۳. تا آنجا که می توانم باید حساب و کتاب کنم. تحلیل هزینه-منفعت کنم. عدد و رقم و تحلیل باید مبنای کار من باشد اما چون ما نمی توانیم مطمئن باشیم که به جواب قطعی و بهینه رسیده ایم، بسیاری از تصمیمات توافقی است و نه انتخاب بهینه. بنابراین اقناع و اجماع بین ذینفعان کلیدی برای حل مسایل جمعی بسیار مهم است. ترکیبی از عقلانیت ابزاری و عقلانیت تفاهمی (به تعبیر هابرماس فیلسوف معاصر).
حل مساله در کشور و سازمان یعنی ترکیبی از اقدام، تست، آزمایش، تحلیل، ایده یابی، بحث، نقد و گفتگو و نه فقط فکر کردن و پژوهش علمی. حل کردن مساله ملی یعنی بررسی بین رشته ای، اجماع و توافق جمعی روی معقول ترین و حساب شده ترین گزینه ها نه فقط اینکه یک فرد یک مساله را معجزه وار حل کند. باور کنیم پروفسور بالتازاری وجود ندارد. کشورداری بالتازاری و مدیریت بالتازاری یک توهم است. اگر در جستجوی توسعه هستیم نگاهمان را در مورد علم، دانشمندان، حل مسائل ملی، اهمیت گفتگو و اجماع روزآمد کنیم.
کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
Instagram | Website | Linkedin |
دکتر مجتبی لشکربلوکی
کارتون شیرین و در عین حال احمقانه پروفسور بالتازار را یادتان میآید؟ مشکلی که پیش میآمد، مسئولین یا مردم شهر به سراغ دانشمند ریزه و محبوب شهر، پروفسور بالتازار میرفتند. جناب پروفسور، شروع می کرد به راه رفتن و با فکر کردن و فکر کردن و فکر کردن، یکباره یک فکر بدیع به سرش میزد و میرفت چهار تا دکمه را میزد و یک ماشین بزرگ شروع میکرد به کار، و آخرش یک ماده شیمیایی یا یک ماشین دیگری بیرون میداد که مسئله را، هرچه که بود، حل میکرد. نگاه خیلی از مردم و مسئولین ما به مقوله علم و تکنولوژی نگاهی پروفسور بالتازارانه است! (برداشت از کانال جناب گاو)
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
جوان تر که بودم فکر می کردم که همه چیز «یک» جواب علمی مشخص دارد که باید آن را کشف کرد. دانشمندان، دکترها و متخصصان، برای من مانند یک بت بزرگ بودند که جواب درست را در آستین شان دارند.
این روزها، هرچند همچنان به علم به عنوان ابزاری برای اداره عاقلانه جوامع معتقدم، اما این بت های قبلی برای من فرو ریختند به چندین دلیل که سه دلیلش را اینجا می نویسم:
۱. اگر علم واقعا دقیق و قطعی است. چرا متخصصان یک رشته یک حرف واحد نمی زنند. خاطرم هست روزی یکی از وزرای اقتصاد می گفت که اگر دو اقتصاددان در یک اتاق باشند معمولا دو نظریه از آن بیرون می آید و گاهی هم سه نظریه!! فقط اقتصاد هم نیست، فیزیوتراپ ها، متخصصین علوم اعصاب، جامعه شناس ها و موزیسین ها هم نظرات و نظریات متفاوتی دارند. بنابراین آن قدرها که ما فکر می کنیم علم (یا دست کم نمادهای علم) قطعی و دقیق نیست.
۲. فهمیدم علوم انسانی و اجتماعی که بیشتر مرتبط با کشورداری و توسعه هستند اصلا به میزان علوم پایه و مهندسی دقیق نیستند. محاسبات نیوتونی، استاتیک و مقاومت مصالح در ساختن یک پل در سان فرانسیسکو و سبزوار یکی است. اما مدیریت دو شرکت همسایه در یک شهر چه سان فرانسسیسکو باشد چه سبزوار متفاوت است و غیرقابل تقلید.
۳. فهمیدم در کشورداری و اداره سازمان، اصلا ما با مسایل شسته رفته سروکار نداریم. مسایلی هستند که چندبعدی اند (مثلا هم جنبه اقتصادی دارد هم جنبه اجتماعی) و هم ساختارنایافته (هیچ کس به درستی نمی تواند تمام ابعاد مساله را ببیند و درک کند) و هم مانند یک موجود زنده عمل می کنند (وقتی راه حلی را اجرا می کنی مساله به شکل دیگری در می آید).
به پیش بینی های غلط و تجویزهای اشتباه همان بت های سابق دیگر اشاره نمی کنم.
چه باید کرد؟
تا اطلاع ثانوی به این جمع بندی رسیده ام که برای اداره کشور و سازمان باید از فرمول زیر پیروی کنم.
۱. بالتازاری به دنیا نگاه نکنم. فکر نکنم که با صرف تفکر آن هم به صورت فردی می شود به راه حل رسید. بلکه اولا بخشی از راه حل احتمالا حاصل آزمایش، سعی و خطا، پایلوت کردن (اول اجرا بعد تفکر) است و دوم اینکه هیچ کس از ما عقل کل نیست! بنابراین باید با کوششی جمعی به حقیقت رسید.
۲. بپذیرم که چون موضوعات بین رشته ای هستند، همه اطلاعات نزد یک فرد نیست و همه راه حل ها به ذهن یک فرد نمی رسد. بنابراین مهم ترین تکنولوژی/متدولوژی حل مساله، «گفتگو» است. هنر رهبران کشورها و سازمان ها ایجاد فضایی برای گفتگوی آزاد فراگیر است. کسانی که با من مخالفت می کنند بزرگ ترین خدمت را می کنند چون سوراخ های احتمالی راه حل را بدون هزینه به من نشان می دهند. مخالفان را به سکوت نکشانم.
۳. تا آنجا که می توانم باید حساب و کتاب کنم. تحلیل هزینه-منفعت کنم. عدد و رقم و تحلیل باید مبنای کار من باشد اما چون ما نمی توانیم مطمئن باشیم که به جواب قطعی و بهینه رسیده ایم، بسیاری از تصمیمات توافقی است و نه انتخاب بهینه. بنابراین اقناع و اجماع بین ذینفعان کلیدی برای حل مسایل جمعی بسیار مهم است. ترکیبی از عقلانیت ابزاری و عقلانیت تفاهمی (به تعبیر هابرماس فیلسوف معاصر).
حل مساله در کشور و سازمان یعنی ترکیبی از اقدام، تست، آزمایش، تحلیل، ایده یابی، بحث، نقد و گفتگو و نه فقط فکر کردن و پژوهش علمی. حل کردن مساله ملی یعنی بررسی بین رشته ای، اجماع و توافق جمعی روی معقول ترین و حساب شده ترین گزینه ها نه فقط اینکه یک فرد یک مساله را معجزه وار حل کند. باور کنیم پروفسور بالتازاری وجود ندارد. کشورداری بالتازاری و مدیریت بالتازاری یک توهم است. اگر در جستجوی توسعه هستیم نگاهمان را در مورد علم، دانشمندان، حل مسائل ملی، اهمیت گفتگو و اجماع روزآمد کنیم.
کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
Instagram | Website | Linkedin |
🔲⭕️من معلم بدی هستم
دکتر مجتبی لشکربلوکی
روز معلم است و کم و بیش تبریک هایی برایم ارسال می شود اما باید اینجا و امروز اعتراف تلخی کنم: من معلم خوبی نیستم.
☑️ اگر معلم خوبی بودم باید از سه جمله سر کلاس هایم زیاد استفاده می کردم:
الف) من این موضوع را بلد نیستم. بگذارید جلسه بعد برای تان بگویم.
ب) این نکته ای که درس دادم برداشت من از دستاورد بشر است تا بدین لحظه و بنابراین قابل ابطال و اصلاح است.
ج) من از شما انتظار دارم درس های مرا بفهمید اما نمی خواهم که قبول کنید.
☑️ اگر معلم خوبی بودم باید با صداقت به دانشجویانم می گفتم
الف) من فقط کمی، بله! واقعا فقط کمی بیشتر از شما بلدم.
ب) کسوت استادی به معنای آن نیست که من در همه زمینه های آن رشته صاحب نظر باشم. چه اینکه در بسیاری از حوزه ها صاحب نظر که هیچ، حتی انتقال دهنده درست نظر دیگران نیز نیستم.
ج) متواضعانه بگویم که آنچه من/ما می دانیم در برابر آن چه نمی دانیم یک سوزن در کویر بیش نیست.
☑️ معلم بدی هستم
الف) چون وقتی سر کلاس اشتباه می کنم، خجالت می کشم که بگویم اشتباه کردم، سعی می کنم که توجیه کنم.
ب) چون وقتی دانشجویی به نظریه ای نقد وارد می کند، سعی می کنم با ترفندهای مختلف مثلا بزرگ نشان دادن آن نظریه پرداز قدرت نقادی دانشجویم را اگر نه سرکوب، دست کم مهار کنم.
ج) چون وقتی دانشجویی ایده جدیدی مطرح می کند، سعی می کنم آنقدر نقدش کنم که قدرت خلاقیتش را دست کم تا آخر ترم کنترل کنم که مرا آزار ندهد.
معلم خوب آنست که تدریس اندیشه ها را سکویی کند برای تحریک قدرت اندیشیدن (قدرت نقادی و خلاقیت) و نه اینکه گرزی کند برای سرکوب خلاقیت و نقادی دانش جویان و نیادیشیدن.
☑️⭕️تجویز راهبردی:
من و سایر معلمان اگر می خواهیم خوب باشیم باید ۵ کار انجام دهیم:
▫️فضیلت را برتر از علم و دانش بدانیم: با توجه به شناختم از انسان ایرانی و شکاف توسعه جمع بندی من این است که باید این فضائل را لابه لای مباحثم باید به دانشجویانم/دانش آموزانم منتقل کنم: انضباط، صداقت و تعهد به سه گانه «عقل و عدد و علم» در مقابله با این ۱۳ آفت: آرزواندیشی، هیجانزدگی، کوتاهنگری، شتاب زدگی، محدود اندیشی، تقدیرپذیری، زودپذیری، تلقینپذیری، القاءپذیری، خرافهپرستی، شخصیتپرستی، سلطهگری و سلطهپذیری.
▫️به جای پذیرش مقلدانه، تفکر انتقادی و استقلال را آموزش دهیم. به جای پر کردن حافظه، حفره و سوراخ ایجاد کنیم: حفره هایی که با سوال و به چالش کشیدن مفروضات ایجاد می شود.
▫️به دانش آموزان/دانشجویانمان بیاموزیم هیچ کدام از ما مالک صد در صد حقیقت نیست ما تا انتهای عمر جستجوگر حقیقتیم.
▫️معلم نه خداست و نه پیغمبر. آدمی است خطاپذیر که ممکن است گذشته اش، تیپ روانشناختی اش و علاقه اش روی اندیشه اش تاثیر بگذارد. پس ما را به دیده تردید بنگرید.
▫️بیاموزانیم معلم یک پل است یا یک پله. باید پای روی معلم بگذاری و بروی. احترام بگذار ولی از من عبور کن.
به خودم و شما یادآوری می کنم:
اشتباه پزشك زير خاك دفن مي شود،
اشتباه مهندس روي خاك سقوط مي كند،
اما اشتباه معلم روي خاك راه مي رود و جهانی را به نابودی می کشاند..!
کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
Instagram | Website | Linkedin |
دکتر مجتبی لشکربلوکی
روز معلم است و کم و بیش تبریک هایی برایم ارسال می شود اما باید اینجا و امروز اعتراف تلخی کنم: من معلم خوبی نیستم.
☑️ اگر معلم خوبی بودم باید از سه جمله سر کلاس هایم زیاد استفاده می کردم:
الف) من این موضوع را بلد نیستم. بگذارید جلسه بعد برای تان بگویم.
ب) این نکته ای که درس دادم برداشت من از دستاورد بشر است تا بدین لحظه و بنابراین قابل ابطال و اصلاح است.
ج) من از شما انتظار دارم درس های مرا بفهمید اما نمی خواهم که قبول کنید.
☑️ اگر معلم خوبی بودم باید با صداقت به دانشجویانم می گفتم
الف) من فقط کمی، بله! واقعا فقط کمی بیشتر از شما بلدم.
ب) کسوت استادی به معنای آن نیست که من در همه زمینه های آن رشته صاحب نظر باشم. چه اینکه در بسیاری از حوزه ها صاحب نظر که هیچ، حتی انتقال دهنده درست نظر دیگران نیز نیستم.
ج) متواضعانه بگویم که آنچه من/ما می دانیم در برابر آن چه نمی دانیم یک سوزن در کویر بیش نیست.
☑️ معلم بدی هستم
الف) چون وقتی سر کلاس اشتباه می کنم، خجالت می کشم که بگویم اشتباه کردم، سعی می کنم که توجیه کنم.
ب) چون وقتی دانشجویی به نظریه ای نقد وارد می کند، سعی می کنم با ترفندهای مختلف مثلا بزرگ نشان دادن آن نظریه پرداز قدرت نقادی دانشجویم را اگر نه سرکوب، دست کم مهار کنم.
ج) چون وقتی دانشجویی ایده جدیدی مطرح می کند، سعی می کنم آنقدر نقدش کنم که قدرت خلاقیتش را دست کم تا آخر ترم کنترل کنم که مرا آزار ندهد.
معلم خوب آنست که تدریس اندیشه ها را سکویی کند برای تحریک قدرت اندیشیدن (قدرت نقادی و خلاقیت) و نه اینکه گرزی کند برای سرکوب خلاقیت و نقادی دانش جویان و نیادیشیدن.
☑️⭕️تجویز راهبردی:
من و سایر معلمان اگر می خواهیم خوب باشیم باید ۵ کار انجام دهیم:
▫️فضیلت را برتر از علم و دانش بدانیم: با توجه به شناختم از انسان ایرانی و شکاف توسعه جمع بندی من این است که باید این فضائل را لابه لای مباحثم باید به دانشجویانم/دانش آموزانم منتقل کنم: انضباط، صداقت و تعهد به سه گانه «عقل و عدد و علم» در مقابله با این ۱۳ آفت: آرزواندیشی، هیجانزدگی، کوتاهنگری، شتاب زدگی، محدود اندیشی، تقدیرپذیری، زودپذیری، تلقینپذیری، القاءپذیری، خرافهپرستی، شخصیتپرستی، سلطهگری و سلطهپذیری.
▫️به جای پذیرش مقلدانه، تفکر انتقادی و استقلال را آموزش دهیم. به جای پر کردن حافظه، حفره و سوراخ ایجاد کنیم: حفره هایی که با سوال و به چالش کشیدن مفروضات ایجاد می شود.
▫️به دانش آموزان/دانشجویانمان بیاموزیم هیچ کدام از ما مالک صد در صد حقیقت نیست ما تا انتهای عمر جستجوگر حقیقتیم.
▫️معلم نه خداست و نه پیغمبر. آدمی است خطاپذیر که ممکن است گذشته اش، تیپ روانشناختی اش و علاقه اش روی اندیشه اش تاثیر بگذارد. پس ما را به دیده تردید بنگرید.
▫️بیاموزانیم معلم یک پل است یا یک پله. باید پای روی معلم بگذاری و بروی. احترام بگذار ولی از من عبور کن.
به خودم و شما یادآوری می کنم:
اشتباه پزشك زير خاك دفن مي شود،
اشتباه مهندس روي خاك سقوط مي كند،
اما اشتباه معلم روي خاك راه مي رود و جهانی را به نابودی می کشاند..!
کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
Instagram | Website | Linkedin |
Forwarded from مدیریت سرمایه دایموند
پیش بینی 1100 فعال اقتصادی.pdf
763.3 KB
🔲پيشبینی ۱۱۰۰ بازاری و کارآفرین از سال ۱۴۰۱
در این گزارش خلاصهای از افکارسنجی دیده بانی محیط کسب و کار ایران از فعالان کسب و کار را ارائه و تحلیل کردهایم.
پیش تر نیز گزارشی از نظرات ۷۰ اقتصاددان را منتشر و تحلیل کردیم.
مدیریت سرمایه دایموند
آینده مطمئن سرمایه شما
Telegram | Website | Whatsapp | Instagram |Linkedin
در این گزارش خلاصهای از افکارسنجی دیده بانی محیط کسب و کار ایران از فعالان کسب و کار را ارائه و تحلیل کردهایم.
پیش تر نیز گزارشی از نظرات ۷۰ اقتصاددان را منتشر و تحلیل کردیم.
مدیریت سرمایه دایموند
آینده مطمئن سرمایه شما
Telegram | Website | Whatsapp | Instagram |Linkedin
🔲⭕️ از چاپیدن مقاله تا حل مساله
دکتر مجتبی لشکربلوکی
از دانشگاهیان قطع امید کردهام. دانشگاهیان با توسعه آموزش عالی در سالهای اخیر دو گروه شدهاند: گروهی که دانشمندند و گروهی که بیشترشان شغل دانشگاهی دارند. از گروه دوم که توقع نباید داشت اما گروه اول هم بیشتر به علم و تخصص خود مشغولاند و کمتر مجال نگاه کردن به بیرون و مسائل جامعه دارند. معمولاً فکر نمیکنند که چه باید کرد. بیآنکه به عمل بیندیشند تصمیم میگیرند و اقدام میکنند. دانشگاه روزبهروز بیشتر گرفتار مسائل انتزاعی میشود و دیگر چندان پیوندی با سیاست و جامعه و زندگی ندارد. کشور فردایی هم خواهد داشت که نمیدانیم چیست و چگونه خواهد بود و خدا کند که فردا، فقر و حرمان و ملال بیشتر و زمینی خشکتر و هوایی آلودهتر و دلهای پراکندهتر و خاطرههای آزردهتر نباشد.
این را جملات را چه کسی گفته است؟ دکتر رضا داوری اردکانی؛ رئیس فرهنگستان علوم، چهره ماندگار کشور، استاد نمونه کشور و ده ها افتخار و عنوان دیگر. اما چرا به این جا رسیدیم؟
بگذارید مطلبی منتسب به دکتر مظفر چشمه سهرابی؛ متخصص دانششناسی را نیز با هم مرور کنیم:
رتبه بندی دانشگاهی ایران بر اساس نظامی است که خارج از ایران برنامه ریزی می شود و ما بین المللی کار کردن را با اِعمال این شاخص ها اشتباه گرفته ایم در حالی که خود آمریکا که وضع کننده ISI است، به طور ناچیز از این نظام استفاده می کند.
حدود ۴۰۰ جایزه علمی در دنیا وجود دارد که هیچ یک از شاخص های آی.اس.آی استفاده نمی کنند. ایران از بیانیه سانفرانسیسکو که هشداری به همه بود درس نگرفت. در این بیانیه بیش از چند هزار دانشمند و پژوهشگر و حدود ۸۰۰ مجله علمی معتبر دنیا اعلام کردند که مبنا را در ارزیابی ها بر اساس مجلات قرار ندهید.
از یکی از اساتیدی که ۴۰۰ مقاله بین المللی داشتند سوال کردم فقط یکی از مشکلاتی را که در کشور حل کرده اید نام ببرید؟ پاسخ سکوت بود. از مدیران کشور ۹۷٪ از مقالات آی.اس.آی استفاده نمیکنند، ۹۳٪ نیز مجلات داخلی را نه می شناسند و نه از آنها استفاده می کنند؟! برای چه کسی می نویسیم؟
هدف علم سنجی که در ایران بسیار محبوب است در واقع مجله سنجی است نه حقیقت علم. علم سنجی قدرت تحلیل محتوای علم را ندارد. مبدع این اصطلاح اصلاً چنین منظوری نداشته است. علم سنجی صرفاً بیانگر شاخص های کمّی است نه کیفی.
در سنت های اصیل علمی، تولید مقاله هیچ گاه نشان دهنده تولید علم نبوده است. مثلا کتابی نوشته به نام اشاعه نوآوری. تا به حال ۲۵۰۰ مقاله در خصوص این کتاب منتشر شده است. این مقالات تولید علم نیست، یک مناقشه علمی است. این نبردهای علمی زمینه ساز تولید علم است نه الزاما خود علم.
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
به من بگو که به چه پاداش می دهی، تا من بگویم که بازیگران چه می کنند؟ ایده ای ساده اما بنیادی در طراحی مکانیزم ها و سیستم ها. اگر بخواهم کمی سخت تر بگویم: نظام تمایلات ما تعاملات را شکل می دهد. قواعد نهادی مشخص می کند که کدام رفتار مطلوب است و کدام نامقبول. نهادها تعیین می کنند که چه بازیگری بر اساس چه رفتاری پاداش می گیرد و کامیاب می شود و کدام بازیگر ناکام می ماند و محروم می شود. وقتی شاخص ارزیابی ما شد «چاپ مقاله» و نه «حل مساله»، نخبگان علمی کشور با چه انگیزه ای روی مسائل ملی کار کنند؟
در طراحی سسیستم های اقتصادی و اجتماعی باید فرض گرفت که افراد به فکر منافع شخصی خود هستند و با موعظه و پند اخلاقی هدایت نمی شوند بلکه با طراحی نظام تمایلات (پاداش دهی هوشمندانه) رفتار بازیگران به همان سمتی سوق داد که منفعت جمعی اقتضاء می کند. به عبارت ساده گره زدن منافع شخصی به منافع جمعی. آیا در نظام دانشگاهی ما چنین است؟
یک پیش بینی تلخ را در پایان می آورم و تمام: اگر قواعد نهادی (نظام تمایلات) دانشگاهیان تا یک دهه دیگر همین باشد، ما علاوه بر پیشتازی در چاپیدن مقاله، بیشترین استاد تمام دنیا را نیز خواهیم داشت. بدا به حال این سرزمین پر استاد!
کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
Instagram | Website | Linkedin |
دکتر مجتبی لشکربلوکی
از دانشگاهیان قطع امید کردهام. دانشگاهیان با توسعه آموزش عالی در سالهای اخیر دو گروه شدهاند: گروهی که دانشمندند و گروهی که بیشترشان شغل دانشگاهی دارند. از گروه دوم که توقع نباید داشت اما گروه اول هم بیشتر به علم و تخصص خود مشغولاند و کمتر مجال نگاه کردن به بیرون و مسائل جامعه دارند. معمولاً فکر نمیکنند که چه باید کرد. بیآنکه به عمل بیندیشند تصمیم میگیرند و اقدام میکنند. دانشگاه روزبهروز بیشتر گرفتار مسائل انتزاعی میشود و دیگر چندان پیوندی با سیاست و جامعه و زندگی ندارد. کشور فردایی هم خواهد داشت که نمیدانیم چیست و چگونه خواهد بود و خدا کند که فردا، فقر و حرمان و ملال بیشتر و زمینی خشکتر و هوایی آلودهتر و دلهای پراکندهتر و خاطرههای آزردهتر نباشد.
این را جملات را چه کسی گفته است؟ دکتر رضا داوری اردکانی؛ رئیس فرهنگستان علوم، چهره ماندگار کشور، استاد نمونه کشور و ده ها افتخار و عنوان دیگر. اما چرا به این جا رسیدیم؟
بگذارید مطلبی منتسب به دکتر مظفر چشمه سهرابی؛ متخصص دانششناسی را نیز با هم مرور کنیم:
رتبه بندی دانشگاهی ایران بر اساس نظامی است که خارج از ایران برنامه ریزی می شود و ما بین المللی کار کردن را با اِعمال این شاخص ها اشتباه گرفته ایم در حالی که خود آمریکا که وضع کننده ISI است، به طور ناچیز از این نظام استفاده می کند.
حدود ۴۰۰ جایزه علمی در دنیا وجود دارد که هیچ یک از شاخص های آی.اس.آی استفاده نمی کنند. ایران از بیانیه سانفرانسیسکو که هشداری به همه بود درس نگرفت. در این بیانیه بیش از چند هزار دانشمند و پژوهشگر و حدود ۸۰۰ مجله علمی معتبر دنیا اعلام کردند که مبنا را در ارزیابی ها بر اساس مجلات قرار ندهید.
از یکی از اساتیدی که ۴۰۰ مقاله بین المللی داشتند سوال کردم فقط یکی از مشکلاتی را که در کشور حل کرده اید نام ببرید؟ پاسخ سکوت بود. از مدیران کشور ۹۷٪ از مقالات آی.اس.آی استفاده نمیکنند، ۹۳٪ نیز مجلات داخلی را نه می شناسند و نه از آنها استفاده می کنند؟! برای چه کسی می نویسیم؟
هدف علم سنجی که در ایران بسیار محبوب است در واقع مجله سنجی است نه حقیقت علم. علم سنجی قدرت تحلیل محتوای علم را ندارد. مبدع این اصطلاح اصلاً چنین منظوری نداشته است. علم سنجی صرفاً بیانگر شاخص های کمّی است نه کیفی.
در سنت های اصیل علمی، تولید مقاله هیچ گاه نشان دهنده تولید علم نبوده است. مثلا کتابی نوشته به نام اشاعه نوآوری. تا به حال ۲۵۰۰ مقاله در خصوص این کتاب منتشر شده است. این مقالات تولید علم نیست، یک مناقشه علمی است. این نبردهای علمی زمینه ساز تولید علم است نه الزاما خود علم.
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
به من بگو که به چه پاداش می دهی، تا من بگویم که بازیگران چه می کنند؟ ایده ای ساده اما بنیادی در طراحی مکانیزم ها و سیستم ها. اگر بخواهم کمی سخت تر بگویم: نظام تمایلات ما تعاملات را شکل می دهد. قواعد نهادی مشخص می کند که کدام رفتار مطلوب است و کدام نامقبول. نهادها تعیین می کنند که چه بازیگری بر اساس چه رفتاری پاداش می گیرد و کامیاب می شود و کدام بازیگر ناکام می ماند و محروم می شود. وقتی شاخص ارزیابی ما شد «چاپ مقاله» و نه «حل مساله»، نخبگان علمی کشور با چه انگیزه ای روی مسائل ملی کار کنند؟
در طراحی سسیستم های اقتصادی و اجتماعی باید فرض گرفت که افراد به فکر منافع شخصی خود هستند و با موعظه و پند اخلاقی هدایت نمی شوند بلکه با طراحی نظام تمایلات (پاداش دهی هوشمندانه) رفتار بازیگران به همان سمتی سوق داد که منفعت جمعی اقتضاء می کند. به عبارت ساده گره زدن منافع شخصی به منافع جمعی. آیا در نظام دانشگاهی ما چنین است؟
یک پیش بینی تلخ را در پایان می آورم و تمام: اگر قواعد نهادی (نظام تمایلات) دانشگاهیان تا یک دهه دیگر همین باشد، ما علاوه بر پیشتازی در چاپیدن مقاله، بیشترین استاد تمام دنیا را نیز خواهیم داشت. بدا به حال این سرزمین پر استاد!
کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
Instagram | Website | Linkedin |
سخنرانی در روز ملی توسعه.pdf
994.6 KB
🔲⭕️فایل سخنرانی در روز ملی توسعه - دکتر مجتبی لشکربلوکی
عنوان سخنرانی: ما و کتاب توسعه ۱۴۰۰
خانه اندیشمندان علوم انسانی
امیدواریم به زودی فایل صوتی و تصویری نیز فراهم شود تا به اشتراک گذاشته شود.
عنوان سخنرانی: ما و کتاب توسعه ۱۴۰۰
خانه اندیشمندان علوم انسانی
امیدواریم به زودی فایل صوتی و تصویری نیز فراهم شود تا به اشتراک گذاشته شود.
🎬 ⭕️مشاهده سخنرانی دکتر لشکربلوکی به عنوان سخنران پایانی در همایش روز ملی توسعه
در آپارات
در یوتیوب
از دقیقه ۷۸ تا انتها
به همت پویش فکری توسعه
🎙این فیلم شامل سخنرانی اساتید گرانقدر زیر است:
▫️ دکتر مقصود فراستخواه
▫️ دکتر درخشان (پژوهشگر اصلی کتاب توسعه ۱۴۰۰)
▫️ دکتر محمدعلی اکبری
▫️ دکتر محسن رنانی
دانلود فایل ارائه دکتر لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
به نقل از پویش فکری توسعه
@PooyeshFekri
در آپارات
در یوتیوب
از دقیقه ۷۸ تا انتها
به همت پویش فکری توسعه
🎙این فیلم شامل سخنرانی اساتید گرانقدر زیر است:
▫️ دکتر مقصود فراستخواه
▫️ دکتر درخشان (پژوهشگر اصلی کتاب توسعه ۱۴۰۰)
▫️ دکتر محمدعلی اکبری
▫️ دکتر محسن رنانی
دانلود فایل ارائه دکتر لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
به نقل از پویش فکری توسعه
@PooyeshFekri
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
فیلم کامل همایش روز ملی توسعه - ۲۲ اردیبهشت 1401
همایش روز ملی توسعه در روز پنج شنبه ۲۲ اردیبهشت با سخنرانی دکتر مقصود فراستخواه، دکتر مجتبی لشکربلوکی، دکتر محمدعلی اکبری و دکتر محسن رنانی برگزار شد.
🔲⭕️بهترین سرمایه گذاری برای شرکت شما چیست؟
شرکت شما می خواهد سرمایه گذاری مطمئن کند دایموند این خدمات را ارایه می دهد:
◼️طراحی سبد سرمایه گذاری برای شرکت های دارای نقدینگی آزاد در بازارهای سهام، اوراق، طلا، املاک و رمزارز
◼️از صفر تا صد خدمات املاک و مستغلات شرکتها (آنالیز اقتصادی، امور اداری،خرید و فروش و مولدسازی املاک)
◼️آنالیز اقتصادی مستقل طرح های سرمایه گذاری شرکت شما
◼️تهیه گزارش های ویژه در حوزه مورد علاقه شما برای سرمایه گذاری
جهت اطلاعات بیشتر به این صفحه بروید
شرح خدمات + مسیر ارتباطی
تا شما با دایموند تماس بگیرید یا
دایموند با شما تماس بگیرد
شرکت شما می خواهد سرمایه گذاری مطمئن کند دایموند این خدمات را ارایه می دهد:
◼️طراحی سبد سرمایه گذاری برای شرکت های دارای نقدینگی آزاد در بازارهای سهام، اوراق، طلا، املاک و رمزارز
◼️از صفر تا صد خدمات املاک و مستغلات شرکتها (آنالیز اقتصادی، امور اداری،خرید و فروش و مولدسازی املاک)
◼️آنالیز اقتصادی مستقل طرح های سرمایه گذاری شرکت شما
◼️تهیه گزارش های ویژه در حوزه مورد علاقه شما برای سرمایه گذاری
جهت اطلاعات بیشتر به این صفحه بروید
شرح خدمات + مسیر ارتباطی
تا شما با دایموند تماس بگیرید یا
دایموند با شما تماس بگیرد
🔲⭕️رعایای پدرسوخته
🖋️دکتر مجتبی لشکربلوکی
میگویند روزی امیرکبیر که از حیف و میل شدن سفره های دربار به تنگ آمده بود. به ناصرالدین شاه پیشنهاد کرد که برای یک روز آنچه رعیت میخورند میل کند! شاه پرسید مگر رعیت ما چه می خورند؟! امیرکبیر گفت: ماست و خیار !
ناصرالدین شاه سرآشپز را صدا زد گفت: که برای ناهار فردایمان ماست و خیار درست کنید. سرآشپز دستور تهیه مواد زیر را به تدارک چی برای ماست خیار شاهی داد :
ماست پر چرب اعلا، خیار قلمی ورامین، گردوی مغز سفید بانه، پیاز اعلای همدان، کشمش بدون هسته، نان دو آتیشۀ خاش خاش، سبزیهای بهاری اعلا و...
ناصرالدین شاه بعد از اینکه یک شکم سیر ماست و خیار خورد به امیرکبیر گفت: رعایای پدرسوخته چه غذاهایی میخورند و ما بیخبریم!
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی
در ذهن برخی به درستی این ابهام ایجاد شده است که آیا فضای فکری-زیستی حاکمان با فضای فکری-زیستی مردمان یکی است؟ آیا یک نفر از مدیران ارشد کشور هست که دخترش یا پسرش به خاطر بیکاری به زندان و اعتیاد و تن فروشی گرفتار شده باشد؟ به نظرم این ذهنیت (تفاوت فضای فکری-زیستی حاکمان و مردمان) به راحتی قابل رد کردن نیست.
شما کدامیک از مدیران ارشد را دیده اید که در صف مرغ و تخم مرغ باشند؟ کدامیک از مدیران ارشد کارخانه شان به خاطر تلاطمات سیاسی و اقتصادی ناشی از سیاست ها و تصمیمات تا مرز خودکشی رفته اند؟ کدام مدیر ارشد در دوران مسوولیت به خاطر چک برگشتی به زندان رفته است؟ اصلا آیا کسانی که توصیه می کنند مردم اشکنه بخورند یا لنگ بپوشند یا یک وعده در روز غذا بخورند. آیا خودشان هم اشکنه می خورند و لنگ می پوشند و یک وعده در روز غذا می خورند؟
⭕وقتی فضای فکری - زیستی حاکمان و مردمان یکی نیست؛ اولویت های کشورداری متفاوت خواهد شد. مردم الف می خواهند و حاکمان ب را هدف گیری می کنند و به همین خاطر اولویت های مردمان و حاکمان دو بردار غیرهمجهت خواهد شد. اصولا برای آنکه اولویت های کشور با اولویت های مردم یکی شود بنابر تجربیات بشری دست کم دو راهکار بنیادین وجود دارد:
۱. نظام حزبی جایگزین نظام قارچی شود. در نظام حزبی، عمر احزاب بلندتر از عمر افراد است. افراد شب انتخابات چون قارچ سر برمی آورند بر مسند و مصدر می نشینند و بعد از دوران مسوولیت در افق محو می شوند. اما احزاب شناسنامه دار قبل از انتخابات هستند، در زمان مسوولیت هستند و بعد از انتخابات هم هستند. اما افراد (یک نماینده یا یک مدیر) بعد از دوران مسوولیت به کنجی می خزد و فراموش می شود و اگر هم فراموش نشود دیوار حاشا بلند است. احزاب باقی می مانند و پاسخگو هستند و مجبورند عملکردی مطلوب و کاملا در راستای خواسته های جامعه داشته باشند. احزاب چون می خواهند در بلندمدت بمانند باید فضای فکری-زیستی شان مرتبط و همسو با جامعه باشد.
۲. سازوکارهای مدنی: نظامی از تشکل ها، اصناف، رسانه ها، شخصیت های حقوقی که به نیابت از بخش خاصی از جامعه در حال رایزنی، گمانه زنی، همفکری، انتقال مساله به بدنه حاکمیت هستند. این تشکل ها باعث می شود که حکومت نه تنها درد مردم را بفهمد، از آن مهم تر، اولویت هایشان را به ترتیب اهمیت درک کند. که حکومت درک کند که اکنون مساله الف در رده اول اهمیت قرار دارد و مساله ب در رده هشتم. و اگر چیزی قرار است قربانی شود این ب و ج و د است که باید در پای الف قربانی شود.
راهکارها می تواند بیش از این ها باشد اما اگر کسی دلش برای این سرزمین می سوزد باید تلاش کند برای جامعه متشکل (شکل دهی به جامعه اتمیزه در قالب اصناف و تشکل های حرفه ای مستقل از حکومت اما مرتبط با حکومت و تمرین حکمرانی شبکه ای) و نظام سیاسی متشکل (احزاب حرفه ای شناسنامه دار به گونه ای مردم در انتخابات به احزاب رای بدهند و نه فقط به افراد). سریع نگوییم که از دست ما کاری برنمی آید. کمترین کنشی که می توان کرد این است که آگاهی را گسترش دهیم. روزی تحصیل دختران در این مملکت تابو بود (افغانستان امروز را بخاطر بیاورید)، تحصیل دختران از سمت بالای حکومت تسهیل نشد، بلکه از پایین جامعه عده ای شروع کردند به تردید در اینکه چرا باید دختران محروم باشند؟ و این شد که تلاش آن آدم ها امروز شده است نسلی از دختران و همسران و مادران تحصیل کرده، جهان دیده و خوشفکر. توسعه از تردید شروع می شود. تردید در باورها و پندارهای قبلی و با عبور تکمیل می شود: عبور از عادت ها و نهادهای غلط.
کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
🖋️دکتر مجتبی لشکربلوکی
میگویند روزی امیرکبیر که از حیف و میل شدن سفره های دربار به تنگ آمده بود. به ناصرالدین شاه پیشنهاد کرد که برای یک روز آنچه رعیت میخورند میل کند! شاه پرسید مگر رعیت ما چه می خورند؟! امیرکبیر گفت: ماست و خیار !
ناصرالدین شاه سرآشپز را صدا زد گفت: که برای ناهار فردایمان ماست و خیار درست کنید. سرآشپز دستور تهیه مواد زیر را به تدارک چی برای ماست خیار شاهی داد :
ماست پر چرب اعلا، خیار قلمی ورامین، گردوی مغز سفید بانه، پیاز اعلای همدان، کشمش بدون هسته، نان دو آتیشۀ خاش خاش، سبزیهای بهاری اعلا و...
ناصرالدین شاه بعد از اینکه یک شکم سیر ماست و خیار خورد به امیرکبیر گفت: رعایای پدرسوخته چه غذاهایی میخورند و ما بیخبریم!
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی
در ذهن برخی به درستی این ابهام ایجاد شده است که آیا فضای فکری-زیستی حاکمان با فضای فکری-زیستی مردمان یکی است؟ آیا یک نفر از مدیران ارشد کشور هست که دخترش یا پسرش به خاطر بیکاری به زندان و اعتیاد و تن فروشی گرفتار شده باشد؟ به نظرم این ذهنیت (تفاوت فضای فکری-زیستی حاکمان و مردمان) به راحتی قابل رد کردن نیست.
شما کدامیک از مدیران ارشد را دیده اید که در صف مرغ و تخم مرغ باشند؟ کدامیک از مدیران ارشد کارخانه شان به خاطر تلاطمات سیاسی و اقتصادی ناشی از سیاست ها و تصمیمات تا مرز خودکشی رفته اند؟ کدام مدیر ارشد در دوران مسوولیت به خاطر چک برگشتی به زندان رفته است؟ اصلا آیا کسانی که توصیه می کنند مردم اشکنه بخورند یا لنگ بپوشند یا یک وعده در روز غذا بخورند. آیا خودشان هم اشکنه می خورند و لنگ می پوشند و یک وعده در روز غذا می خورند؟
⭕وقتی فضای فکری - زیستی حاکمان و مردمان یکی نیست؛ اولویت های کشورداری متفاوت خواهد شد. مردم الف می خواهند و حاکمان ب را هدف گیری می کنند و به همین خاطر اولویت های مردمان و حاکمان دو بردار غیرهمجهت خواهد شد. اصولا برای آنکه اولویت های کشور با اولویت های مردم یکی شود بنابر تجربیات بشری دست کم دو راهکار بنیادین وجود دارد:
۱. نظام حزبی جایگزین نظام قارچی شود. در نظام حزبی، عمر احزاب بلندتر از عمر افراد است. افراد شب انتخابات چون قارچ سر برمی آورند بر مسند و مصدر می نشینند و بعد از دوران مسوولیت در افق محو می شوند. اما احزاب شناسنامه دار قبل از انتخابات هستند، در زمان مسوولیت هستند و بعد از انتخابات هم هستند. اما افراد (یک نماینده یا یک مدیر) بعد از دوران مسوولیت به کنجی می خزد و فراموش می شود و اگر هم فراموش نشود دیوار حاشا بلند است. احزاب باقی می مانند و پاسخگو هستند و مجبورند عملکردی مطلوب و کاملا در راستای خواسته های جامعه داشته باشند. احزاب چون می خواهند در بلندمدت بمانند باید فضای فکری-زیستی شان مرتبط و همسو با جامعه باشد.
۲. سازوکارهای مدنی: نظامی از تشکل ها، اصناف، رسانه ها، شخصیت های حقوقی که به نیابت از بخش خاصی از جامعه در حال رایزنی، گمانه زنی، همفکری، انتقال مساله به بدنه حاکمیت هستند. این تشکل ها باعث می شود که حکومت نه تنها درد مردم را بفهمد، از آن مهم تر، اولویت هایشان را به ترتیب اهمیت درک کند. که حکومت درک کند که اکنون مساله الف در رده اول اهمیت قرار دارد و مساله ب در رده هشتم. و اگر چیزی قرار است قربانی شود این ب و ج و د است که باید در پای الف قربانی شود.
راهکارها می تواند بیش از این ها باشد اما اگر کسی دلش برای این سرزمین می سوزد باید تلاش کند برای جامعه متشکل (شکل دهی به جامعه اتمیزه در قالب اصناف و تشکل های حرفه ای مستقل از حکومت اما مرتبط با حکومت و تمرین حکمرانی شبکه ای) و نظام سیاسی متشکل (احزاب حرفه ای شناسنامه دار به گونه ای مردم در انتخابات به احزاب رای بدهند و نه فقط به افراد). سریع نگوییم که از دست ما کاری برنمی آید. کمترین کنشی که می توان کرد این است که آگاهی را گسترش دهیم. روزی تحصیل دختران در این مملکت تابو بود (افغانستان امروز را بخاطر بیاورید)، تحصیل دختران از سمت بالای حکومت تسهیل نشد، بلکه از پایین جامعه عده ای شروع کردند به تردید در اینکه چرا باید دختران محروم باشند؟ و این شد که تلاش آن آدم ها امروز شده است نسلی از دختران و همسران و مادران تحصیل کرده، جهان دیده و خوشفکر. توسعه از تردید شروع می شود. تردید در باورها و پندارهای قبلی و با عبور تکمیل می شود: عبور از عادت ها و نهادهای غلط.
کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔳⭕️این نامه را برسانید به یک دختر خانوم
(به مناسبت روز دختر)
این ویدئو بر اساس نوشته ای از دکتر لشکربلوکی تولید شده است. سازنده ویدئو را پیدا نکردیم که به آن رفرنس بدهیم. اگر می دانید معرفی کنید.
کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
Instagram | Website | Linkedin |
(به مناسبت روز دختر)
این ویدئو بر اساس نوشته ای از دکتر لشکربلوکی تولید شده است. سازنده ویدئو را پیدا نکردیم که به آن رفرنس بدهیم. اگر می دانید معرفی کنید.
کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
Instagram | Website | Linkedin |
🔲⭕️کارگاه فشرده تحلیل مگاترندها و آینده جهان و سرمایه گذاری استراتژیک
مدرس: دکتر مجتبی لشکربلوکی
زمان: پنجشنبه 6 مرداد 1401
مشاوره و اطلاعات بیشتر
http://shakhes.org/megatrend/
مدرس: دکتر مجتبی لشکربلوکی
زمان: پنجشنبه 6 مرداد 1401
مشاوره و اطلاعات بیشتر
http://shakhes.org/megatrend/