دکتر ابراهیمی دینانی
12.5K subscribers
79 photos
64 videos
5 files
162 links
کانال تخصصی بررسی آثار و اندیشه های دکتر ابراهیمی دینانی


صفحه زندگینامه، سخنرانی ها 👇

Ebrahi.me/dinani


صفحه اینستاگرام:
instagram.com/dr.ebrahimi.dinani

لیست کتاب ها:

ebrahi.me/books

صفحه برنامه معرفت

philosophyar.net/marefat
Download Telegram
جامعه بدون فلسفه مرده است

آنجایی که پرسش نیست، فلسفه نیست. اگر جامعه‌ای پرسش نداشته باشد، فلسفه در آن جامعه مرده است و جامعه بدون فلسفه، به معنی حقیقی کلمه «مرده است»

فلسفه گفتگوست. جامعه بدون فلسفه بی معنی است. آیا نمی‌شود که انسان گفتگو نکند و فکر کند؟ خیر. شما هیچگاه فکر جدی ندارید مگر اینکه سؤال جدی دارید. بدون سؤال و طرح پرسش در ذهنتان آیا دنبال چیزی می‌روید؟ مسائل روزمره (گرسنگی، تشنگی و…) منظورم نیست، آیا بدون طرح پرسش می‌توانید در مسائل فکری که مثلاً کتابی را بخوانید یا مساله ای را از شخصی بپرسید و دغدغه مند باشید؟

فکر شما آنجایی جدی است که یک پرسش داشته باشید و هرگاه پرسش نداشتید، هرگز فکر هم ندارید. این اشکال را به من نکنید که من باهوش هستم و خوب زندگی می‌کنم! بله برای حوائج زندگی ممکن است خیلی هم زیرک باشید ولی یک کشف حسابی (اعم از علمی یا معرفتی) نمی‌کنید مگر اینکه پرسش داشته باشید. حیوانات برای رفع آنچه به بقایشان کمک می‌کند، از انسان زیرک‌تر و باهوش‌تر هستند. کدام حیوانی هست که در رفع نیازهایش مانده باشد؟ تا پرسش در ذهن شما نقش نبندد شما به دنبال پاسخ نخواهید رفت.

@Dr_Dinani
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تفاوت امکان و احتمال

وقتی می گوییم که «چیزی امکان دارد» و «چیزی احتمال دارد» آیا بین این دو گزاره فرق است؟ به عبارت دیگر تفاوت امکان و احتمال در چیست؟ امکان، راستگوتر است اما احتمال گاهی دروغ می‌گوید. آنچه ممکن است، ممکن است که اتفاق بیفتد اما تلاش می‌خواهد. اما احتمال گاهی فریب می‌زند، گاهی چیزی را محتمل می‌داند اما در حالی که ممکن نیست!

مشاهده ویدئوهای کامل

@Dr_Dinani
مخالفت با فلسفه، فلسفه دیگری است

طرفداران فلسفه، مخالفان خود را در مقابل این استدلال قرار می‌دهند، و می‌گویند: یا فلسفه و استدلال فلسفی طریقی است که انسان می‌تواند از آن طریق به نوعی از حقیقت نائل گردد یا نه؟ اگر کسی بگوید: فلسفه چیزی است که می‌تواند چهره ای از حقیقت را برای انسان آشکار سازد، ناچار به ارزش و اعتبار فلسفه اعتراف کرده است. مخالفت با فلسفه فلسفه دیگری است.

ولی اگر کسی این ارزش و اعتبار را انکار کرده و فلسفه را امری بی حاصل به شمار آورد، ناچار باید برای اثبات این سخن به نوعی استدلال دست یازد و در همین مورد است که منکر فلسفه با حربهٔ فلسفه به جنگ فلسفه می‌رود و در عین انکار فلسفه، به دامن فلسفه پناه می‌برد.

مطالعه متن کامل

@Dr_Dinani
جان و دل از عاشقان می‌خواستند / جان و دل را می‌سپارم روز و شب

می‌گوید: از عاشقان، جان و دل می‌خواستند. شک نداریم که عاشقی که جان و دل ندهد، به واقع عاشق نیست. کسی که عاشق است، هم باید جان بدهد، هم باید دل بدهد. مولانا می‌گوید: جان و دلم را در راه عشق می‌دهم و هر شب و هر روز هم این کار را می‌کنم.

در اینجا، «می‌سپارم روز و شب» می‌تواند نشانه این موضوع به شمار برود که جان و دل سپردنم، یکبار نیست بلکه همیشه و هر روز است. یعنی علی الدوام جان و دل می‌سپارم و جان و دل من، در گرو عشق محبوب است، هر لحظه و هر آن و هر شبانه روز.

مطالعه متن کامل

@Dr_Dinani
ایراد عرفا به فلاسفه

عارف، استدلال فلسفی را مردود نمی‌شمارد و فلسفه را نیز در جایگاه خود نکوهش نمی‌کند بلکه آنچه مورد اعتراض و انتقاد وی واقع می‌شود توقف در مرحله استدلال و منحصر دانستن راه حق به سبک و اسلوب اندیشه فلسفی است.

حمله عرفا به فلاسفه به علت این است که آنان کار فلاسفه را ناقص دانسته و معتقدند که این گروه باید پای خود را از مرحله استدلال فراتر گذاشته و با عبور از این مرحله به ساحت بی پایان شهود و مکاشفه راه یابند.

جهت مطالعه بیشتر در مورد تعامل و تقابلهای بین فیلسوفان و عرفاء، کتاب «دفتر عقل آیت عشق» نوشته دکتر ابراهیمی دینانی را مطالعه کنید

@Dr_Dinani
12.Ordibehesht.1390-chapter06-philosophyar.net
Dr ebrahimi Dinani
استخوان‌های پوسیده به چه درد ما می‌خورد!

عده‌ای می‌گویند اصلا ما با تاریخ چه کاری می‌توانیم داشته باشیم و استخوان‌های پوسیده به چه درد ما می‌خورد! بنده در کتاب ماجرای فکر فلسفی به این مساله پرداختم آنجا که:

ذهن آدمی از چنان وحدت و جامعیتی برخوردار است که با بازگشت و توجه به گذشته می تواند امکانات آینده خود را مورد جستجو و ارزیابی قرار دهد، به همین جهت می توان گفت کسی که با گذشته ارتباط ندارد بطور ژرف و عمیق به آینده نمی نگرد. عدم توجه به گذشته موجب می شود که انسان دچار روزمرگی گردد و کسی که با روزمرگی روزگار خویش را می گذراند جز آنچه پیش پای او قرار دارد چیز دیگری را نمی بیند.

البته بازگشت به گذشته امکان پذیر نیست، اعاده گذشته به حال نیز ممتنع شناخته می شود ولی گفتگو با گذشته که میتوان آن را نوعی استعاده بشمار آورد همواره برای بشر میسر است. توجه دقیق به تاریخ همان چیزی است که میتواند آنرا بر حسب اصطلاح نوعی استعاده و ارتباط با گذشته نامید.

#فایل_صوتی کلاس #ماجرای_فکر_فلسفی


@Dr_Dinani
Forwarded from برنامه معرفت
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
محبت بدون معرفت آیا امکان‌پذیر است؟ بنده چنین باوری ندارم.

انسان وقتی واردِ وادیِ محبت حق تعالی می‌شود، محبتش (نسبت به حق) فرع بر معرفت (اش) است. انسانی که نسبت به حق تعالی «معرفت» (شناخت) نداشته باشد، «محبت» هم نمی‌تواند داشته باشد. محبت داشتن بدون معرفت، تقریبا «نامعقول» است. محبت، تابعِ معرفت است.

انسان باید بکوشد تا نسبت به حق تعالی عالم و عارف شود (تا نسبت به حق تعالی بتواند محبت داشته باشد و محبوبیت خود را نزد حق درک کند)

ویدئوی کامل: https://ebrahi.me/hg

@maarefat_Dinani
Forwarded from فیلسوف یار
یا با من هستی یا علیه من. 
فلسفه چیزی نیست جز انتزاعیات و بافتن‌های ذهن.
مشکلات من فقط به دلیل چشم شوری فلانی است.
و....

اگر شما هم جملاتی مشابه موارد بالا شنیده‌اید یا به ذهن‌تان آمده، بدانید که اینها مغالطه یا همان سفسطه است.

مغالطه «هیچ نیست به جز»

که به نام‌های «دوگانه کاذب» یا «تقلیل‌گرایی» یا «مغالطه کنه و وجه» نیز شناخته می‌شود، نوعی مغالطه منطقی است که در آن گوینده به طور ضمنی یا صریح فرض می‌کند که فقط دو گزینه یا توضیح برای یک پدیده وجود دارد، در حالی که در واقع گزینه‌های دیگری نیز وجود دارند.

👈 راه تشخیص: ببینید که آیا پاسخ به این سه سوال مثبت است؟ اگر آری است مغالطه در حال اتفاق افتادن است!

آیا گوینده فقط دو گزینه ارائه می‌دهد؟
آیا گوینده شواهدی را که با فرض خود مغایرت دارند، نادیده می‌گیرد؟
آیا فرض گوینده واقعاً ساده‌سازی بیش از حد پدیده نیست؟

برای مطالعه و دانستن درباره این مغالطه مواردی چون: چند نمونه از این مغالطه، راه مقابله با این مغالطه، وجه مغالطه‌آمیز بودن، اینجا بزنید و در وبسایت مطالعه کنید

@philosophyar_official
آیا اهل علم اهل سفرند؟ آیا میان سفر و تحول فکری ملازمه وجود دارد؟
آیا می‌توان میان فلسفه و سفر هم رابطه برقرار کرد؟
آیا می‌توان گفت سفر دریچه دانایی‌های جدید است؟

در
فلسفه نیز مانند هر علم دیگر سفر زمینی و جغرافیایی بوده است. اما اگر منظورتان سفر معنوی و رابطه آن با فلسفه باشد، خود فلسفه نوعی سفر است. هر تفکری سفر است، ولی نه سفر زمینی. سفر اقسامی دارد و نباید آنها را با هم قاطی کنیم. سفر زمینی برای آموختن علم‌ها، مانند هر دانشی در فلسفه هم بوده است.  اما به یک معنی همه علوم و بخصوص فلسفه دقیقاً سفر است. و انسان متفکر سفر می‌کند. از مرحله‌ای از تفکر به مرحله‌ای دیگر. خود حرکت فکری، نوعی سفر است؛ سفری روحانی، معنوی، فکری.

متن کامل مصاحبه را از اینجا بخوانید

@Dr_Dinani
02-Majara.19.Ordibehesht.1390-chapter12-philosophyar.net
Dr Ebrahimi Dinani
درس اول منطق ارسطویی

کسانی که با علوم عقلی آشنایی دارند بخوبی می‌دانند که منطق، ابزار اندیشه شمرده شده است و در زمره علوم آلی قرار دارد ولی در عین اینکه فقط ابزار اندیشه است بر محور سه مطلب اصلی و اساسی می‌گردد. آن سه مطلب به ترتیب عبارتست از:

مطلب ما (چیستی)
مطلب هل (هستی)
مطلب لِمَ (چرایی)

حکیم سبزواری این مساله را به صورت نظم درآورده و گفته است:

أُسّ المطالبِ ثلثهٌ عُلِم / مطلب ما، مطلب هل، مطلب لِم

مطالب سه گانه ای که محور مسائل منطقی را تشکیل می‌دهد در سه پرسش اساسی خلاصه می‌شود که به ترتیب عبارتند از:

پرسش از گوهر شیئ
پرسش از هستی شیئ
پرسش از چرایی شیئ

#فایل_صوتی کلاس #ماجرای_فکر_فلسفی

@Dr_Dinani
02-Majara.19.Ordibehesht.1390-chapter04-philosophyar.net
Dr Ebrahimi Dinani
ماهیت فلسفه چیست؟

البته در مورد ماهیت فلسفه دیدگاههای دیگری نیز وجود دارد که با آنچه ابن رشد در این باب می‌گوید متفاوت است. با این همه بررسی آثار فلاسفه نشان می‌دهد که در نظر بیشتر این بزرگان، فلسفه جز جهد و طلب و کوشش و کشش در راه کشف حقیقت چیز دیگری نیست در نظر برخی اندیشمندان نقطه آغاز فلسفه نوعی بی قراری ما بعد الطبیعی است انسان برای رفع این بی قراری به جستجو و طلب بر می‌خیزد. کسانی معتقدند فلسفه نوعی کوشش است برای متحد ساختن تجارب و یافته‌های انسانی به عمل می‌آید اقوال و آراء دیگری نیز در این باب وجود دارد که ما از ذکر آنها در اینجا صرف نظر می‌کنیم.

#فایل_صوتی کلاس #ماجرای_فکر_فلسفی

@Dr_Dinani
قانون جذب در بیان شیخ شبستری

شیخ محمود شبستری صاحب کتاب نفیس «گلشن راز» حقیقت را «کهربا» می‌داند؛ داستان کاه و کهربا را شاید خیلی‌ها شنیده باشند اما این بار شیخ شبستری آن را به شکل دیگری بیان می‌کند و از دل آن «راز قانون جذب» که همان جذب کنندگی حقیقت هستی است، استدلال می‌کند.

انسان‌ها از ازل تا ابد، مجذوب حقیقت هستند. همه حقیقت را می‌خواهند و مجذوب آن هستند. شبستری می‌گوید: ذات انسان توسط حقیقت ربوده می‌شود ولی در انسان، کوهی از خود و خودیت وجود دارد که آن دیگر توسط کهربا جذب نمی‌شود.

مطالعه متن کامل

@Dr_Dinani
کسی که گوش ندارد، سخن نیز ندارد

در یک گفتگو به همان اندازه که سخن اهمیت دارد، شنیدن نیز نقش بنیادی و بی‌بدیل ایفا می‌نماید. سخن برای شنیده شدن است و در آنجا که استماع و شنیدن وجود نداشته باشد سخن نیز جایگاهی نخواهد داشت. به عبارت دیگر می‌توان گفت کسی که گوش ندارد سخن نیز نمی‌گوید.
بزرگان اهل معرفت به این مساله توجه داشته‌اند و گفته‌اند: «آدمی فربه شود از راه گوش» در قرآن کریم کلمه سمیع پیش از کلمه بصیر آمده و خداوند تبارک و تعالی سمیع بصیر خوانده شده است.

فکر فلسفی فعال است وقتی از فعال بودن فکر فلسفی سخن گفته می‌شود منظور این است که انسان با مسائل هستی درگیر می‌شود و به همان اندازه که از فهم مسائل هستی برخوردار می‌گردد، ذات خود را نیز می‌آفریند و حقیقت خویش را دگرگون و متعالی می‌سازد.

مطالعه متن کامل
@Dr_Dinani
02-Majara.19.Ordibehesht.1390-chapter14-philosophyar.net
Dr Ebrahimi Dinani
تعصّب چیست؟

کسی که در اثر جمود بر ظواهر، باب قلب و دروازه ذهن خود را مسدود کرده متعصّبانه اصرار می‌ورزد که از ورود هر گونه اندیشه تازه و فکر جدید در عالم درون جلوگیری کند. ریشه پرسش خشکانده و در نتیجه به حیات فکر فلسفی پایان داده است.

#فایل_صوتی کلاس #ماجرای_فکر_فلسفی

@Dr_Dinani
02-Majara.19.Ordibehesht.1390-chapter11-philosophyar.net
Dr Ebrahimi Dinani
پرسش بمیرد، فلسفه مرده است

اندیشه فلسفی در جایی مجال بروز و ظهور می‌یابد که پرسش اساسی مطرح گردد. به عبارت دیگر می‌توان گفت که فکر فلسفی با طرح پرسش اساسی زنده می‌ماند و آنجا که پرسش اساسی نیست، فلسفه هم وجود ندارد. فلسفه با پرسش آغاز شده و ادامه حیات آن نیز در گرو دوام پرسش خواهد بود.

#فایل_صوتی کلاس #ماجرای_فکر_فلسفی

@Dr_Dinani
12.Ordibehesht.1390-chapter05-philosophyar.net
Dr Ebrahimi Dinani
در عالم تضادها فیلسوف به دنبال چیست؟

فلسفه نمی تواند از جستجوی وحدت بنیادی در این جهان آرمانی چشم بپوشد. در نظر فیلسوف هیچ گونه کثرت و تعددی قابل ادراک نیست مگر اینکه پیش از آن نوعی وحدت مفروض باشد. بر اثر همین تمایل به وحدت است که همه تجربه‌ها و اندیشه های انسانی در عین اینکه به صور مختلف در راستای تاریخ ظاهر شده‌اند کل واحد را تشکیل می‌دهند.

#فایل_صوتی کلاس #ماجرای_فکر_فلسفی

@Dr_Dinani
انسان آیا زاده محیط است؟

اختیار را کسی نمی‌تواند از انسان بگیرد، حتی وقتی در قفس، زنجیر و زندان باشد. اختیار از شما سلب نمی‌شود. ممکن است نتوانیم عمل کنیم ولی اختیار از ما سلب نمی‌شود. پس اختیار همیشگی است. اختیار در عالم قضا و قدر کار می‌کند، اختیار از نظام هستی بیرون نیست و نمی‌تواند نظام هستی را به هم بزند.

متاسفانه بیشتر انسان‌ها در طول عمرشان یا در خواب و رؤیا هستند و یا در حالت شبه‌خواب؛ ما بیشتر تحت تأثیر محیط هستیم، از بچگی یک فکر و اندیشه‌ای در ما القاء می‌شود و ما به آن عمل می‌کنیم. وقتی انسان بیدار می‌شود که به فردیت خودش آگاه شود.

هر انسانی در عین اینکه فرد است، محدود به محیط پیرامون خودش هم هست اما نباید فردیت خودمان را فراموش کنیم.

بعضی‌ها می گویند شخص زاده محیط است، این درست نیست. انسان شخص است و منفرد است، ولی تحت تأثیر محیط هم هست اما باید بداند که تا چه اندازه خودش است و تا چه اندازه از محیط گرفته است. اگر این مرز را تشخیص بدهد، بهتر می‌تواند تصمیم بگیرد.

جهت مطالعه متن کامل اینجا بزنید

@Dr_Dinani
02-Majara.19.Ordibehesht.1390-chapter15-philosophyar.net
Dr Ebrahimi Dinani
چراغ روشن عارف و پای استدلالی فیلسوف

تفاوت میان عرفا و اهل ظاهر در باب مخالفت با فلسفه این است که عارف ستیزه گری خود را با فلسفه، بر اساس جمود به ظواهر و تعصب در این مقام استوار نساخته است. آنچه موجب شده که عرفای عالی مقام با دیده تحقیر به فلسفه بنگرند جز علوّ مقام و رفعت درجه در وادی سلوک، چیز دیگری نیست.
عارف با قدم سلوک و معرفت، طیّ طریق حق کرده و با گذشتن از وادیهای سهمناک و منازل صب العبور نفس، به قله قاف شهود و وادی ایمن یقین نائل گشته است. چشم عارف حقیقی، چشم حق بین است. او به دیده حق می‌نگرد، تکلف استدلال و کوششهای فلسفی را کودکانه دانسته و ارزش چندانی برای آن قائل نخواهد بود.

#فایل_صوتی کلاس #ماجرای_فکر_فلسفی

@Dr_Dinani
04-Majara.02.Khordad.1390-chapter05-philosophyar.net
Dr Ebrahimi Dinani
شجاعت در زور بازو نیست در فهمیدن است

ابن تیمیه در باب دفع تعارض و تضاد میان عقل و شرع، کوشش بسیار کرده و کتابی بزرگ تحت عنوان دَرء تعارض العقل و النقل به رشته تحریر درآورده است. او در این کتاب می‌کوشد هرگونه تضاد و تعارض میان عقل و شرع را از میان بردارد. ابن تیمیه خود را طرفدار عقل و استدلال می‌داند ولی عقل را من حیث هو عقل نمی‌خواهد. او عقلی را می‌خواهد که در جهت تأمین مقاصد و آرزوهایش بکار رود. به همین جهت در جایی از همین کتاب عقل را عرض دانسته و حتی تا سر حد غریزه تنزّل داده است.

او مدعی است که مسلمانان نیز از کلمه عقل همان چیزی می‌فهمند که او منظور می‌کند. البته این مساله که عقل عرض یا غریزه شناخته شود مساله ای نیست که تنها ابن تیمیه ابراز داشته است. کم نیستند کسانی که در این مساله با ابن تیمیه هم رأی و هم مشرب به شمار می‌آیند. آنچه ابن تیمیه بیش از دیگران به آن پرداخته و آن را اساس بسیاری از استدلال‌های خویش ساخته همان چیزی است که می‌توان آن را تعدد شخصی یا تعدد نوع عقل نام نهاد.

متن فایل صوتی در وبسایت

#فایل_صوتی کلاس #ماجرای_فکر_فلسفی

@Dr_Dinani
02-Majara.19.Ordibehesht.1390-chapter13-philosophyar.net
Dr Ebrahimi Dinani
اندیشه براساس پرسش استوار است و آنجا که پرسش اساسی مطرح نیست، اندیشه واقعی و جدی نیز وجود نخواهد داشت


#فایل_صوتی کلاس #ماجرای_فکر_فلسفی

@Dr_Dinani