عمریست ثنا گو و کف زن صدا و موسیقی شخصی هستیم که از قوم لک نیست و ما به خاطر همسایگی و نزدیکی فرهنگی و خدماتی که به موسیقی لکی کرده است ، برایش ارزش قائلیم.
از اینها گذشته مقام موسیقایی ایشان بر کسی پوشیده نیست .نظراتی که راجع به موسیقی و سیر تحول و تداخل موسیقی لکی و لری دارد برایمان ارزشمند است.
با اینهمه در مقابل انتظار داریم که در بیان حقایقِ روشن و واضح به جد جانب احتیاط را نگه دارند.همچنین در مورد مسائل و مداخل زبانشناسی در مورد زبانها و سیر تحول واژه ها که در حیطه ی تخصص ایشان نیست اظهار نظر نفرمایند.
انتقاد ما بر می گردد به نوشته ای در کتاب « هفتاد نغمه در مقابل باد » استاد علی اکبر شکارچی که زحمات زیادی متحمل گردیده و ترانه های لکی را در کنار ترانه های لری با توجه به اصول و متد آکادمیک نت نگاری و ثبت نموده اند.
متاسفانه در بخش معرفی لکی و مردمان لک و جغرافیای آنان هر چند کوتاه اما در پایان واژه ی لک را به خاطر محصور بودن قوم لک بین کرد و لر ترکیبی از حروف اول این دو قوم دانسته اند.
سوال اینجاست که فرض کنیم این نامگذاری اینگونه باشد ،از چه قومی هستند؟ آیا می شود یک قوم هم کرد باشد و هم لر؟ از کدام منبع معتبر و تاریخی بی طرف استفاده کرده اید؟در هر صورت با توجه به اینکه این تعبیر ایشان بنیه ی علمی و تاریخی ندارد از استاد عزیز جناب شکارچی تقاضا داریم در تصحیح نوشته ی خود اقدام فرمایند.
استدعا داریم نام و شهرت خود را همچنان بر پرده ی دل قوم لک ماندگار نمایند.
جهت آگاهی شما استاد ارجمند زبان لکی به عنوان یک زبان رسمی و مستقل در فهرست آثار غیر ملموس میراث فرهنگی ایران ثبت گردیده است.
#مهدی_زینی
#ali.akbar.shekarchi
@karam doostl
@abdolalimirzania
@davouddavoudi
@asarehshekarchi
از اینها گذشته مقام موسیقایی ایشان بر کسی پوشیده نیست .نظراتی که راجع به موسیقی و سیر تحول و تداخل موسیقی لکی و لری دارد برایمان ارزشمند است.
با اینهمه در مقابل انتظار داریم که در بیان حقایقِ روشن و واضح به جد جانب احتیاط را نگه دارند.همچنین در مورد مسائل و مداخل زبانشناسی در مورد زبانها و سیر تحول واژه ها که در حیطه ی تخصص ایشان نیست اظهار نظر نفرمایند.
انتقاد ما بر می گردد به نوشته ای در کتاب « هفتاد نغمه در مقابل باد » استاد علی اکبر شکارچی که زحمات زیادی متحمل گردیده و ترانه های لکی را در کنار ترانه های لری با توجه به اصول و متد آکادمیک نت نگاری و ثبت نموده اند.
متاسفانه در بخش معرفی لکی و مردمان لک و جغرافیای آنان هر چند کوتاه اما در پایان واژه ی لک را به خاطر محصور بودن قوم لک بین کرد و لر ترکیبی از حروف اول این دو قوم دانسته اند.
سوال اینجاست که فرض کنیم این نامگذاری اینگونه باشد ،از چه قومی هستند؟ آیا می شود یک قوم هم کرد باشد و هم لر؟ از کدام منبع معتبر و تاریخی بی طرف استفاده کرده اید؟در هر صورت با توجه به اینکه این تعبیر ایشان بنیه ی علمی و تاریخی ندارد از استاد عزیز جناب شکارچی تقاضا داریم در تصحیح نوشته ی خود اقدام فرمایند.
استدعا داریم نام و شهرت خود را همچنان بر پرده ی دل قوم لک ماندگار نمایند.
جهت آگاهی شما استاد ارجمند زبان لکی به عنوان یک زبان رسمی و مستقل در فهرست آثار غیر ملموس میراث فرهنگی ایران ثبت گردیده است.
#مهدی_زینی
#ali.akbar.shekarchi
@karam doostl
@abdolalimirzania
@davouddavoudi
@asarehshekarchi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فیلمی تاریخی از تشییع جنازه ی فروغ فرخزاد....
سال 1345..
با حضور احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، جلال آل احمد، حسین منصوری و...
فروغزمان فرخزاد (زادهٔ ۸ دی ۱۳۱۳، تهران – درگذشتهٔ ۲۴ بهمن ۱۳۴۵، تهران) معروف به فروغ فرخزاد و فروغ، شاعر نامدار معاصر ایران است.
وی پنج دفتر شعر منتشر کرد که از نمونههای قابل توجه شعر معاصر فارسی هستند.
فروغ فرخزاد در ۳۲ سالگی بر اثر واژگونی اتومبیل درگذشت....
فروغ با مجموعههای اسیر، دیوار و عصیان در قالب شعر نیمایی کار خود را آغاز کرد.
سپس آشنایی با ابراهیم گلستان، نویسنده و فیلمساز سرشناس ایرانی، و همکاری با او، موجب تحول فکری و ادبی در فروغ شد.
وی در بازگشت دوباره به شعر، با انتشار مجموعهٔ تولدی دیگر، تحسین گستردهای را برانگیخت.
سپس مجموعهٔ ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد را منتشر کرد تا جایگاه خود را در شعر معاصر ایران بهعنوان شاعری بزرگ تثبیت کند.
آثار و اشعار فروغ به زبانهای انگلیسی، ترکی، عربی، چینی، فرانسوی، اسپانیایی، ژاپنی، آلمانی و عبری ترجمه شدهاند.
سال 1345..
با حضور احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، جلال آل احمد، حسین منصوری و...
فروغزمان فرخزاد (زادهٔ ۸ دی ۱۳۱۳، تهران – درگذشتهٔ ۲۴ بهمن ۱۳۴۵، تهران) معروف به فروغ فرخزاد و فروغ، شاعر نامدار معاصر ایران است.
وی پنج دفتر شعر منتشر کرد که از نمونههای قابل توجه شعر معاصر فارسی هستند.
فروغ فرخزاد در ۳۲ سالگی بر اثر واژگونی اتومبیل درگذشت....
فروغ با مجموعههای اسیر، دیوار و عصیان در قالب شعر نیمایی کار خود را آغاز کرد.
سپس آشنایی با ابراهیم گلستان، نویسنده و فیلمساز سرشناس ایرانی، و همکاری با او، موجب تحول فکری و ادبی در فروغ شد.
وی در بازگشت دوباره به شعر، با انتشار مجموعهٔ تولدی دیگر، تحسین گستردهای را برانگیخت.
سپس مجموعهٔ ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد را منتشر کرد تا جایگاه خود را در شعر معاصر ایران بهعنوان شاعری بزرگ تثبیت کند.
آثار و اشعار فروغ به زبانهای انگلیسی، ترکی، عربی، چینی، فرانسوی، اسپانیایی، ژاپنی، آلمانی و عبری ترجمه شدهاند.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بانو فروغ_فرخزاد شاعر بزرگ و خوشذوق، نماد زن مدرن و امروزی و شاکی از زندگی سنتی....
اگر زندهبود الان ۸۶ساله بود.....
به گوشههایی از زندگی پرشور او اشاره کردهایم....
#حتمأببینید...
@Doroodfaraman
اگر زندهبود الان ۸۶ساله بود.....
به گوشههایی از زندگی پرشور او اشاره کردهایم....
#حتمأببینید...
@Doroodfaraman
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
8 دیماه زادروز فروغ فرخزاد ...
نگاه کن که غم درون دیدهام
چگونه قطره قطره آب میشود
چگونه
سایهی سیاه و سرکشم
اسیر دست آفتاب میشود
فروغ فرخزاد
فروغ فرخزاد؛ شاعر عصیانی روزگار اسارت زن
با صدای حبیب غراب
احمد شاملو درباره فروغ میگوید: «شاعری که پس از تولد دوباره خویش بیش از پنج یا شش سال نزیست، اما با مجالی که بیرحمانه اندک بود توانست به صورت یکی از درخشانترین چهرههای شعر امروز تثبیت شود».
نام فروغ فرخزاد با کلمه عصیان در ادبیات زبان فارسی به ثبت رسیده است. عصیان زنی بر علیه همه ظلمها و تبعیضها بر علیه زن ایرانی. کتاب عصیان فروغ فرخزاد، نمایه تلاش و کوششی نفسگیر زنی است، که میخواهد غل و زنجیرهای یک فرهنگ و زنستیز مردسالارانه را از دست و پای خود باز کند. میخواهد که مانند پرندهای آزاد و رها بر بلندای زمان پرواز نموده و روح تشنه خود را با عشق به زندگی و تعالی انسانی سیراب نماید....
نگاه کن که غم درون دیدهام
چگونه قطره قطره آب میشود
چگونه
سایهی سیاه و سرکشم
اسیر دست آفتاب میشود
فروغ فرخزاد
فروغ فرخزاد؛ شاعر عصیانی روزگار اسارت زن
با صدای حبیب غراب
احمد شاملو درباره فروغ میگوید: «شاعری که پس از تولد دوباره خویش بیش از پنج یا شش سال نزیست، اما با مجالی که بیرحمانه اندک بود توانست به صورت یکی از درخشانترین چهرههای شعر امروز تثبیت شود».
نام فروغ فرخزاد با کلمه عصیان در ادبیات زبان فارسی به ثبت رسیده است. عصیان زنی بر علیه همه ظلمها و تبعیضها بر علیه زن ایرانی. کتاب عصیان فروغ فرخزاد، نمایه تلاش و کوششی نفسگیر زنی است، که میخواهد غل و زنجیرهای یک فرهنگ و زنستیز مردسالارانه را از دست و پای خود باز کند. میخواهد که مانند پرندهای آزاد و رها بر بلندای زمان پرواز نموده و روح تشنه خود را با عشق به زندگی و تعالی انسانی سیراب نماید....
Forwarded from دوستانبهمرد «وَناویَل🌲»
پیام از طرف #پوریا_فخری
رییس کمیسیون عمران و شهرسازی
شورای شهر کرمانشاه
#آسفالت_معابر_شهری
؛✾࿐༅☃️🌨☃️༅࿐✾
#کانالدوستانبهمرد #سرونویها
❄️ @Behmard60042
✾࿐༅☃️🌨⛄️༅࿐✾
رییس کمیسیون عمران و شهرسازی
شورای شهر کرمانشاه
#آسفالت_معابر_شهری
؛✾࿐༅☃️🌨☃️༅࿐✾
#کانالدوستانبهمرد #سرونویها
❄️ @Behmard60042
✾࿐༅☃️🌨⛄️༅࿐✾
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مهلت بخشودگی دو برابری جرائم رانندگی تا پایان دی
رئیس پلیس راهور ناجا:
🔹بحث بخشودگی دو برابری جرائم رانندگی تا پایان دی ۱۴۰۰ است و دیگر تمدید نمی شود.
رئیس پلیس راهور ناجا:
🔹بحث بخشودگی دو برابری جرائم رانندگی تا پایان دی ۱۴۰۰ است و دیگر تمدید نمی شود.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هم خوانی زیبای دختران لک خانقین
ئەور بووچانی
Xincîlane
چیرووک ئەور بووچانی
تیم خوەنیاری :
هسارە عەباسی
هڵاڵە کەڵهوڕ
مەجید خانموحەمەدی
سابر سەبووری
پەرهام وەیسی
نۊسان چیرووک : سابر سەبووری
هەڵوەسان شێعر : پەرهام وەیسی
تێیار کردن و دابەش: عەلی عەلیزادە
کارێگ تیمی لە جەرخەی : #خنجیلانە
کلهری لکستان
تیم خوەنیاری :
هسارە عەباسی
هڵاڵە کەڵهوڕ
مەجید خانموحەمەدی
سابر سەبووری
پەرهام وەیسی
نۊسان چیرووک : سابر سەبووری
هەڵوەسان شێعر : پەرهام وەیسی
تێیار کردن و دابەش: عەلی عەلیزادە
کارێگ تیمی لە جەرخەی : #خنجیلانە
کلهری لکستان
(انالله واناالیه راجعون)🏴🏴🏴
بمناسبت #اولین سالگرد روز درگذشت مادری دلسوز و مهربان مرحومه مغفوره آسیه درویشی دهنوئی
مادر بزرگ #فعال_فرهنگی_قوم_لک_گودرز_جیحونی_پور
تسلیت واژه کوچکیست در برابر غم و اندوه بزرگ شما، مصیبت وارده را به خانواده داغدارش تسلیت عرض میگوئیم روحش قرین دریای رحمت الهی قرارگیرد.
@Doroodfaraman
بمناسبت #اولین سالگرد روز درگذشت مادری دلسوز و مهربان مرحومه مغفوره آسیه درویشی دهنوئی
مادر بزرگ #فعال_فرهنگی_قوم_لک_گودرز_جیحونی_پور
تسلیت واژه کوچکیست در برابر غم و اندوه بزرگ شما، مصیبت وارده را به خانواده داغدارش تسلیت عرض میگوئیم روحش قرین دریای رحمت الهی قرارگیرد.
@Doroodfaraman
«داو»
«داو» واژه ای لکی و به معنای ادعای کاری را داشتن و نوبت گرفتن برای پرداختن به کاری مخصوصا جنگ است. هر گاه همراه «طلب»(تلو) بیاید « داوُتلو» تلفظ می شود و همان معنی فارسی داوطلب را دارد.معنی دیگر آن در زبان لکی جنگ و درگیری و مهیا شدن برای شرکت در جنگ است.درابیات فولکلور مویه آمده است :
ئیمرو داوُیِ داوُ برا برایه / هر کی بی برایه سره نگرایه
ترسم دُما تو قالیِ بر پا بو / کیِ ئو کیِ بکن که س داوتلو نو
در فلکلور اول «داویِ داوُ کردن» مساوی رجز خوانی زبان فارسی است و معنای جنگ طلبی و حریف خواهی از آن استنباط می شود.
درر فولکلوردوم به این معنی اشاره دارد که «داوُ تلو شدن» و یا «داویِ داو کردن» کار هر کسی نیست و مردانی شجاع و نترس لازم دارد.ممکن است به ذهن کسی متبادر شود که جنگ طلبی کار خوب و پسندیده ای نیست ،درست است همه بر این باورند ،اما گاهی برای حفظ آبرو، ناموس،شرف خانواده و دفاع ازخاک کشور در مقابل مهاجمان، اینگونه افراد لازمند و کارشان پسندیده و شایان ذکر رشادتها و«موگه خوانی» درمرگشان.
واژه ی« داوُارو» که به معنای درد سر و درگیری است نیز از همین بن است ،در فولکلوری لکی آمده است :
کم بو کم بچو ،کم بیه ئر ورم / ئاخر «داوُارو» مارین ئو سرم
در گذشته که وسایل حمل و نقل از جایهای دور به منطقه کم بود ، مردم بیشتر با استر بارها را حمل می کردند ، در این زمانی کسانی از اطراف کرمانشاه برای فروش محصولات باغی مخصوصا توت ،این میوه را در جوالهای مخصوصی می ریختند و بر پشت استر می گذاشتند و به جایهای دور برای فروش عرضه می کردند. به این جوالها که عموما سیاه رنگ بود، «داوُ» گفته می شد.
در زبان لکی واژه هایی مانند : داوُ ئاوُردن ، داویِ داوُکردن ، داوُه بار= (دُرده بار)،داوهواردن و ....از این بن هستند. همچنین به بسته های بزرگ غلات و حبوبات درو شده را که برای حمل به خرمنگاه به اندازه ی یک «خر بار» روی هم جمع می کنند ، داو گفته می شود ، البته این واژه در برخی نقاط کار برد دارد.
در فرهنگهای فارسی برای آن معانی مختلف آمده است :درفرهنگ دهخدا به معنای نوبت بازی در نرد و شطرنج آمده است.در فرهنگ .در فرهنگ معین به معنای نوبت ، نوبت بازی یا تیر اندازی در نظر گرفته شده است.در فرهنگ عمید علاوه بر معانی بالا به معنای ادعا و دعوی کاری داشتن هم آمده است.
همچنین داو به معنای نوبت نرد باختن هر کدام از طرفین نرد بازی آمده است.
و چون نرد بازی یا شطرنج در نزد عامه نوعی جنگ است ، جنگیدن و نبرد به خاطر وطن و مرز و بوم را در زبان لکی ،داو می خوانند
حافظ می فرماید:ا
اهل نظر دو عالم در یک نظر ببازند
عشق است و داو اول بر نقد جان توان زد
منابع : فرهنگ دهخدا / فرهنگ معین / فرهنگ عمید /دیوان حافظ
#مهدی_زینی
https://t.me/Doroodfaraman
«داو» واژه ای لکی و به معنای ادعای کاری را داشتن و نوبت گرفتن برای پرداختن به کاری مخصوصا جنگ است. هر گاه همراه «طلب»(تلو) بیاید « داوُتلو» تلفظ می شود و همان معنی فارسی داوطلب را دارد.معنی دیگر آن در زبان لکی جنگ و درگیری و مهیا شدن برای شرکت در جنگ است.درابیات فولکلور مویه آمده است :
ئیمرو داوُیِ داوُ برا برایه / هر کی بی برایه سره نگرایه
ترسم دُما تو قالیِ بر پا بو / کیِ ئو کیِ بکن که س داوتلو نو
در فلکلور اول «داویِ داوُ کردن» مساوی رجز خوانی زبان فارسی است و معنای جنگ طلبی و حریف خواهی از آن استنباط می شود.
درر فولکلوردوم به این معنی اشاره دارد که «داوُ تلو شدن» و یا «داویِ داو کردن» کار هر کسی نیست و مردانی شجاع و نترس لازم دارد.ممکن است به ذهن کسی متبادر شود که جنگ طلبی کار خوب و پسندیده ای نیست ،درست است همه بر این باورند ،اما گاهی برای حفظ آبرو، ناموس،شرف خانواده و دفاع ازخاک کشور در مقابل مهاجمان، اینگونه افراد لازمند و کارشان پسندیده و شایان ذکر رشادتها و«موگه خوانی» درمرگشان.
واژه ی« داوُارو» که به معنای درد سر و درگیری است نیز از همین بن است ،در فولکلوری لکی آمده است :
کم بو کم بچو ،کم بیه ئر ورم / ئاخر «داوُارو» مارین ئو سرم
در گذشته که وسایل حمل و نقل از جایهای دور به منطقه کم بود ، مردم بیشتر با استر بارها را حمل می کردند ، در این زمانی کسانی از اطراف کرمانشاه برای فروش محصولات باغی مخصوصا توت ،این میوه را در جوالهای مخصوصی می ریختند و بر پشت استر می گذاشتند و به جایهای دور برای فروش عرضه می کردند. به این جوالها که عموما سیاه رنگ بود، «داوُ» گفته می شد.
در زبان لکی واژه هایی مانند : داوُ ئاوُردن ، داویِ داوُکردن ، داوُه بار= (دُرده بار)،داوهواردن و ....از این بن هستند. همچنین به بسته های بزرگ غلات و حبوبات درو شده را که برای حمل به خرمنگاه به اندازه ی یک «خر بار» روی هم جمع می کنند ، داو گفته می شود ، البته این واژه در برخی نقاط کار برد دارد.
در فرهنگهای فارسی برای آن معانی مختلف آمده است :درفرهنگ دهخدا به معنای نوبت بازی در نرد و شطرنج آمده است.در فرهنگ .در فرهنگ معین به معنای نوبت ، نوبت بازی یا تیر اندازی در نظر گرفته شده است.در فرهنگ عمید علاوه بر معانی بالا به معنای ادعا و دعوی کاری داشتن هم آمده است.
همچنین داو به معنای نوبت نرد باختن هر کدام از طرفین نرد بازی آمده است.
و چون نرد بازی یا شطرنج در نزد عامه نوعی جنگ است ، جنگیدن و نبرد به خاطر وطن و مرز و بوم را در زبان لکی ،داو می خوانند
حافظ می فرماید:ا
اهل نظر دو عالم در یک نظر ببازند
عشق است و داو اول بر نقد جان توان زد
منابع : فرهنگ دهخدا / فرهنگ معین / فرهنگ عمید /دیوان حافظ
#مهدی_زینی
https://t.me/Doroodfaraman
Telegram
اِتحاد وَ سَربَرزی دورودفرامان🇮🇷
این کانال جهت پیشرفت و سربلندی کشورعزیزمان ایران مردم خونگرم و مهماندار #لکستان اهالی #منطقهدورودفرامان دهستانهای #فرامان #قرهسو با حدود ۱۰۰ روستا در شرق شهر #کرمانشاه در نظر گرفته شده است.
ارتباط با گرداننده: گودرزجیحونیپور
👇👇👇
@Doroodfaramans
ارتباط با گرداننده: گودرزجیحونیپور
👇👇👇
@Doroodfaramans
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خِرَه ماری زمین اِ دورِ چَمِت
هُوَرِت ناسِه سیاتی قُورِ چمت
خدا دی تا قیامت دَس نِموری
بسازی چی تِرِک اِ طورِ چَمِت
خوانش: دکتر داود داودی
شاعر: #مرتضا_خدایگان
@Doroodfaraman
هُوَرِت ناسِه سیاتی قُورِ چمت
خدا دی تا قیامت دَس نِموری
بسازی چی تِرِک اِ طورِ چَمِت
خوانش: دکتر داود داودی
شاعر: #مرتضا_خدایگان
@Doroodfaraman
گفتم مال هالو کجا؟پرید کفش دوزک از سر انگشتان من و هیچ وقت برنگشت
می گویند دختری یتیم که از دست نامادری خود به ستوه آمده بود سر به کوه و بیابان گذاشت از بختِ بد جهت خانه اقوام مادری خود را گم کرد،خسته و درمانده پای بوته ای ارژن نشسته بود که چشمش به حشره ای سرخ رنگ با بالهای سیاه افتاد که چند بار از تنه ارژن بالا می رفت و پرواز می کرد،آهسته و آرام حشره را گرفت و با او درد و دل کرد و اشک ریخت،عاقبت آن را در کف دست گذاشت و چند بار تکرار کرد،مال حالو کجا؟مال حالو کجا؟حشره از نوک انگشت او پرید و دختر او را تعقیب کرد،شب ها در گوشه ای می خوابیدند و روزها حرکت می کردند،پس از هفت شبانه روز بالاخره به روستای دایی اش رسید و حال و حکایت را تعریف کرد و از آن روز آن حشره،کمک رسان را مال حالو کجا؟نامیدند،مال حالو کجا؟خانه دایی ام کجاست؟
راوی:حوری حسنوند مادر آقای علیمردان عسکری
#کفشدوزک #مال_حالو
می گویند دختری یتیم که از دست نامادری خود به ستوه آمده بود سر به کوه و بیابان گذاشت از بختِ بد جهت خانه اقوام مادری خود را گم کرد،خسته و درمانده پای بوته ای ارژن نشسته بود که چشمش به حشره ای سرخ رنگ با بالهای سیاه افتاد که چند بار از تنه ارژن بالا می رفت و پرواز می کرد،آهسته و آرام حشره را گرفت و با او درد و دل کرد و اشک ریخت،عاقبت آن را در کف دست گذاشت و چند بار تکرار کرد،مال حالو کجا؟مال حالو کجا؟حشره از نوک انگشت او پرید و دختر او را تعقیب کرد،شب ها در گوشه ای می خوابیدند و روزها حرکت می کردند،پس از هفت شبانه روز بالاخره به روستای دایی اش رسید و حال و حکایت را تعریف کرد و از آن روز آن حشره،کمک رسان را مال حالو کجا؟نامیدند،مال حالو کجا؟خانه دایی ام کجاست؟
راوی:حوری حسنوند مادر آقای علیمردان عسکری
#کفشدوزک #مال_حالو
اِتحاد وَ سَربَرزی دورودفرامان🇮🇷
Photo
کمرخان سالاروند شاعر لکیسرای کرمانشاهی
ایل سالاروند دیرزمانی در حدود کرمانشاهان درحدفاصل فیروزآباد تا ذهاب ساکن بودهاند. سنگ قبور دورههای صفوی و افشاریه بیانگر استقرار سالاروندها در این نواحیست.
بخش مهمی از جمعیت آنها توسط کریمخانزند به ناحیهی تیان در حد فاصل ازنا و دورود کوچ داده شدند. سالاروندها به دلیل معیشت مبتنی بر کوچ تا خوزستان نیز رفتهاند. آنها به دلیل تعلق خاطر به تبار خود واژهی لک را بر روی سنگ قبور تیان حک کردهاند.
اما بخشی از جمعیت سالاروندهای حدود فیروزآباد تا ذهاب چند دهه بعد از دورهی زندیه در روستایی بهنام کرناچی مستقر شدند که اکنون شهرکیست در حومهی شمالی شهر کرمانشاه. کمرخان از سالاروندهای کرناچی بود که در زمان وکیلالدوله به دنیا آمد و در سال ۱۳۳۲ نیز در کرمانشاه فوت کرد. با وجود اینکه وی طبع شعری خوبی داشته، اما متأسفانه آثار چندانی از اشعار ایشان بر جای نمانده است. در جلد دوم کتاب حدیقهی سلطانی اثر محمدعلی سلطانی چند قطعه از اشعار لکی کمرخان سالاروند ذکر شده است. بهنظر میرسد قطعهی معروف به هامسران فانی و چند بیت در پاسخ به یک شاعر لک یعنی خانی هرسینی تنها آثار برجای مانده از کمرخان سالاروند باشد.
د.داودی
با تشکر از جناب آقای وروایی برای ارسال صفحات اشعار کمرخان سالاروند از کتاب حدیقه سلطانی
ایل سالاروند دیرزمانی در حدود کرمانشاهان درحدفاصل فیروزآباد تا ذهاب ساکن بودهاند. سنگ قبور دورههای صفوی و افشاریه بیانگر استقرار سالاروندها در این نواحیست.
بخش مهمی از جمعیت آنها توسط کریمخانزند به ناحیهی تیان در حد فاصل ازنا و دورود کوچ داده شدند. سالاروندها به دلیل معیشت مبتنی بر کوچ تا خوزستان نیز رفتهاند. آنها به دلیل تعلق خاطر به تبار خود واژهی لک را بر روی سنگ قبور تیان حک کردهاند.
اما بخشی از جمعیت سالاروندهای حدود فیروزآباد تا ذهاب چند دهه بعد از دورهی زندیه در روستایی بهنام کرناچی مستقر شدند که اکنون شهرکیست در حومهی شمالی شهر کرمانشاه. کمرخان از سالاروندهای کرناچی بود که در زمان وکیلالدوله به دنیا آمد و در سال ۱۳۳۲ نیز در کرمانشاه فوت کرد. با وجود اینکه وی طبع شعری خوبی داشته، اما متأسفانه آثار چندانی از اشعار ایشان بر جای نمانده است. در جلد دوم کتاب حدیقهی سلطانی اثر محمدعلی سلطانی چند قطعه از اشعار لکی کمرخان سالاروند ذکر شده است. بهنظر میرسد قطعهی معروف به هامسران فانی و چند بیت در پاسخ به یک شاعر لک یعنی خانی هرسینی تنها آثار برجای مانده از کمرخان سالاروند باشد.
د.داودی
با تشکر از جناب آقای وروایی برای ارسال صفحات اشعار کمرخان سالاروند از کتاب حدیقه سلطانی