This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#مطالبهگری_قانونی_و_قانونمند_حق_ماست
#امام_خمینی(ره) فرمودند.
این #انقلاب مال #کوخ نشین هاست نه #کاخ_نشین ...
وضعیت نابسامان جاده #دورودفرامان کرمانشاه پیگیری خودروها و کامیونهای حمل زباله از وظایف شورای شهر و شهرداری کرمانشاه و معاونت خدمات شهری است که باید فکری به حال این شیرآبهها بکنند و مسیر جاده هم به اداره راه و شهرسازی تعلق دارد.
#حل_کردن_مشکلات_قانونی_مردم_وظیفه_مسئولان_است
@Doroodfaraman
#امام_خمینی(ره) فرمودند.
این #انقلاب مال #کوخ نشین هاست نه #کاخ_نشین ...
وضعیت نابسامان جاده #دورودفرامان کرمانشاه پیگیری خودروها و کامیونهای حمل زباله از وظایف شورای شهر و شهرداری کرمانشاه و معاونت خدمات شهری است که باید فکری به حال این شیرآبهها بکنند و مسیر جاده هم به اداره راه و شهرسازی تعلق دارد.
#حل_کردن_مشکلات_قانونی_مردم_وظیفه_مسئولان_است
@Doroodfaraman
آیا تابحال کسی به فکر پرورش ماهی کپور تو روستای خودش افتاده؟
اگه فکر میکنید کار خیلی سختیه میگم نه.
۱-استخر پرورش ماهی کپور نیاز نیست سیمانی باشه(اکثرا خاکیه )
۲- حتما نیاز نیست بزرگ باشه(مساحت حوضچه میشه به اندازه ی یه فرش ۶ متری با عمق ۱ متر باشه)
۳- مصرف آب این حوضچه۶متری فقط روزانه ۳یا ۴ دبه ۲۰ لیتریه(باور نکردنیه)
۴- غذای ماهی اصلا گران نیست،ماهی کپور رو با نان خشک ،باقیمانده محصولات کشاورزی(برگ و گیاه سبز) و حتی فضولات حیوانی تغذیه کرد.خیلی هم کم مصرفه
۵- از پسمانده آب حوضچه پرورش ماهی کپور هم جهت آبیاری درخت میشه استفاده کرد.از آب چاه هم برای پر کردن حوضچه میشه استفاده کرد
۶- پرورش کپور زیاد هم وقت گیر نیست حداکثر روزی یک ساعت.راحت به کارهای دیگرتان میرسید.
این طرح پیشنهادی توسط یه دانشجوی ۲۴ ساله انجام شده.
جالب تر اینجاست که این دانشجو اهل روستا هم نیست و تجربه اهل روستا را هم نداشته و داخل حیاط خانه قدیمی شان درشهر اینکار را انجام داده
راستی میدانید ماهی کپور کیلویی چنده؟
اگه فکر میکنید کار خیلی سختیه میگم نه.
۱-استخر پرورش ماهی کپور نیاز نیست سیمانی باشه(اکثرا خاکیه )
۲- حتما نیاز نیست بزرگ باشه(مساحت حوضچه میشه به اندازه ی یه فرش ۶ متری با عمق ۱ متر باشه)
۳- مصرف آب این حوضچه۶متری فقط روزانه ۳یا ۴ دبه ۲۰ لیتریه(باور نکردنیه)
۴- غذای ماهی اصلا گران نیست،ماهی کپور رو با نان خشک ،باقیمانده محصولات کشاورزی(برگ و گیاه سبز) و حتی فضولات حیوانی تغذیه کرد.خیلی هم کم مصرفه
۵- از پسمانده آب حوضچه پرورش ماهی کپور هم جهت آبیاری درخت میشه استفاده کرد.از آب چاه هم برای پر کردن حوضچه میشه استفاده کرد
۶- پرورش کپور زیاد هم وقت گیر نیست حداکثر روزی یک ساعت.راحت به کارهای دیگرتان میرسید.
این طرح پیشنهادی توسط یه دانشجوی ۲۴ ساله انجام شده.
جالب تر اینجاست که این دانشجو اهل روستا هم نیست و تجربه اهل روستا را هم نداشته و داخل حیاط خانه قدیمی شان درشهر اینکار را انجام داده
راستی میدانید ماهی کپور کیلویی چنده؟
در خیابان شمس تبریزی شهر تبریز زیارتگاهی وجود دارد که به قبر حمّال معروفه.
فرد بیسوادی در تبریز زندگی میکرد و تمام عمر خود را در بازار به حمّالی و بارکشی گذرانده بود تا از این راه رزق حلالی بدست آورد. یک روز که مثل همیشه در کوچه پس کوچه های شلوغ بازار مشغول حمل بار بود، برای آنکه نفسی تازه کند، بارش را روی زمین میگذارد و کمر راست میکند.
صدایی توجه اش را جلب می کند؛ می بیند بچه ای روی پشت بام مشغول بازیست و مادرش مدام بچه را دعوا میکند که ورجه وورجه نکن، میافتی، در همان لحظه بچه به لبه بام نزدیک میشود و ناغافل پایش سر میخورد و به پایین پرت میشود.
مادر جیغی می کشد و مردم خیره میمانند. حمّال پیر فریاد میزند "نگهش دار !"، کودک میان آسمان و زمین معلق میماند، پیرمرد نزدیک میشود، به آرامی او را میگیرد و به مادرش تحویل می دهد.
جمعیتی که شاهد این واقعه بودند همه دور او جمع شده و هر کس از او سوالی میپرسد: یکی میگوید تو امام زمانی، دیگری میگوید حضرت خضر است، کسانی هم میگویند جادوگری میداند و سحر کرده.
حمّال که دوباره بسختی بارش را بر دوش میگذارد، خطاب به همه کسانی که هاج و واج مانده و هر یک به گونه ای واقعه را تفسیر میکنند، به آرامی و خونسردی میگوید :
" خیر، من نه امام زمانم، نه حضرت خضر و نه جادوگر، من همان حمّالی هستم که پنجاه شصت سال است در این بازار میشناسید. من کار خارق العاده ای نکردم ، بلکه ماجرا این است که یک عمر هر چه خدا فرموده بود، من اطاعت کردم،
یکبار من از خدا خواستم، او اجابت کرد.
حمّال همان شب از خدا مرگ خود را طلب کرد وخداوند جان او را گرفت و قبرش زیارتگاه مردم تبریز شد.
توبندگی چوگدایان به شرط مزد مکن
که خواجه خود روش بنده پروری داند.
فرد بیسوادی در تبریز زندگی میکرد و تمام عمر خود را در بازار به حمّالی و بارکشی گذرانده بود تا از این راه رزق حلالی بدست آورد. یک روز که مثل همیشه در کوچه پس کوچه های شلوغ بازار مشغول حمل بار بود، برای آنکه نفسی تازه کند، بارش را روی زمین میگذارد و کمر راست میکند.
صدایی توجه اش را جلب می کند؛ می بیند بچه ای روی پشت بام مشغول بازیست و مادرش مدام بچه را دعوا میکند که ورجه وورجه نکن، میافتی، در همان لحظه بچه به لبه بام نزدیک میشود و ناغافل پایش سر میخورد و به پایین پرت میشود.
مادر جیغی می کشد و مردم خیره میمانند. حمّال پیر فریاد میزند "نگهش دار !"، کودک میان آسمان و زمین معلق میماند، پیرمرد نزدیک میشود، به آرامی او را میگیرد و به مادرش تحویل می دهد.
جمعیتی که شاهد این واقعه بودند همه دور او جمع شده و هر کس از او سوالی میپرسد: یکی میگوید تو امام زمانی، دیگری میگوید حضرت خضر است، کسانی هم میگویند جادوگری میداند و سحر کرده.
حمّال که دوباره بسختی بارش را بر دوش میگذارد، خطاب به همه کسانی که هاج و واج مانده و هر یک به گونه ای واقعه را تفسیر میکنند، به آرامی و خونسردی میگوید :
" خیر، من نه امام زمانم، نه حضرت خضر و نه جادوگر، من همان حمّالی هستم که پنجاه شصت سال است در این بازار میشناسید. من کار خارق العاده ای نکردم ، بلکه ماجرا این است که یک عمر هر چه خدا فرموده بود، من اطاعت کردم،
یکبار من از خدا خواستم، او اجابت کرد.
حمّال همان شب از خدا مرگ خود را طلب کرد وخداوند جان او را گرفت و قبرش زیارتگاه مردم تبریز شد.
توبندگی چوگدایان به شرط مزد مکن
که خواجه خود روش بنده پروری داند.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آرایش کردن پیره زن
@Doroodfaraman
@Doroodfaraman
سرکار خانم #مریم_هاشمی
کسب #مدال_طلا در مسابقات جهانی #ووشو در کشور #چین را به شما، خانواده محترم، قوم نژاده #لک و #ایرانیان سرافراز تبریک می گویم، برایتان آرزوی پیروزی و سربلندی روز افزون دارم.
از طرف جامعه فعالان فرهنگی قوم لک
سلام بر " قوم لک"رادمردان و شيرزنان تاریخ ساز و با فرهنگ دیار"مفرغ"
@Doroodfaraman
مردمان لک و لکستان از
پیج خانم مریم هاشمی قهرمان جهان حمایت کنید
http://instagram.com/_u/maryam.hashemi.orginal
کسب #مدال_طلا در مسابقات جهانی #ووشو در کشور #چین را به شما، خانواده محترم، قوم نژاده #لک و #ایرانیان سرافراز تبریک می گویم، برایتان آرزوی پیروزی و سربلندی روز افزون دارم.
از طرف جامعه فعالان فرهنگی قوم لک
سلام بر " قوم لک"رادمردان و شيرزنان تاریخ ساز و با فرهنگ دیار"مفرغ"
@Doroodfaraman
مردمان لک و لکستان از
پیج خانم مریم هاشمی قهرمان جهان حمایت کنید
http://instagram.com/_u/maryam.hashemi.orginal
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کسب پنجمین مدال جهانی(مدال طلا) بانو مریم هاشمی در مسابقات جهانی
@Doroodfaraman
@Doroodfaraman
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کسب پنجمین مدال جهانی(مدال طلا) بانو مریم هاشمی در مسابقات جهانی و تبریک به مردم تمام مردم ایران کرمانشاه و لک زبانان عزیز ایران
@Doroodfaraman
@Doroodfaraman
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📹صحبت های "مریم هاشمی" پس از پنجمین قهرمانی در جهان و تقدیم این مدال ارزشمندش به #رهبر_انقلاب و #مردم_ایران و مردم #کرمانشاه و #لک_زبانان
درود بر بانوان افتخار آفرین سرزمینم
@payamedelfan
@Doroodfaraman
http://instagram.com/_u/maryam.hashemi.orginal
درود بر بانوان افتخار آفرین سرزمینم
@payamedelfan
@Doroodfaraman
http://instagram.com/_u/maryam.hashemi.orginal
بدون شرح........
نذر مادر لک
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
به امید سلامتی تمام مادران سرزمینم ایران مخصوصاً مادران زحمت کش #لکستانی
@Doroodfaraman
نذر مادر لک
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
به امید سلامتی تمام مادران سرزمینم ایران مخصوصاً مادران زحمت کش #لکستانی
@Doroodfaraman
سلام!
چندی پیش در یکی از کانالهای تلگرامی — مربوط به یکی از مناطق لکستان — دوستی پرسیده بود: به نظرتان چرا در شهر کرمانشاه خیلیها نظر مساعدی نسبت به قوم لک ندارند و از ارتباط با آنها میپرهیزند؟
بنده مطلب زیر را در جوابش نوشتم و برای آن کانال فرستادم:
میدانیم که بچههای شهری چون امکانات آموزشی و مدرسه و کلاسهای تقویتی برایشان فراهم است؛ معمولاً سواد و اطلاعاتشان بیشتر از بچههای روستایی و عشایر است و بهاصطلاح، از آنها باکلاسترند.
به یاد دارم زمانی که از روستا به شهر میآمدیم، به علت اینکه خوب بلد نبودیم فارسی حرف بزنیم، یا اسم خیلی از چیزها و طرز استفاده از آنها را نمیدانستیم، و یا اینکه از ترسِ گم شدن در محیطِ شلوغ و گستردهی شهر، زیاد از خانه دور نمیافتادیم، مسخرهی بچههای شهری میشدیم. مخصوصاً اینکه آنها معمولاً از ما پولدارتر و شیکپوشتر بودند و دانش و اطلاعاتشان هم _چون شهری بود_ به کارشان میآمد. برعکسِ اطلاعات ما که مربوط به زندگی دامداری و کشاورزی بود و کاربردی در شهر نداشت. سگ و گاو و مار و تاریکی نیز در شهر پیدا نمیشد که با نترسیدن از آنها شجاعتمان را به رخ بچهشهریها بکشیم! وقتی هم با ما دعوا میکردند، چون در کوچهها و خیابانهای شهر چوب و سنگ پیدا نمیشد تا با استفاده از آنها به راحتی بر حریف چیره شویم، حداقل دهتا مشت و لگد میخوردیم تا آنها را میگرفتیم و به زمین میزدیم!
همهی این گرفتاریها را به نحو شدیدتری پدران و نیاکان ما _بهویژه در اواخر قاجار و دورهی پهلوی_ داشتهاند. من خودم بارها از پیرمردها شنیدهام که کمتر مسافری به شهر بود که شهریها بفهمند دهاتی است و بدون تحقیر و متلک انداختن یا حتی در خیلی از موارد بدون کتککاری و تلکه شدن رهایش بکنند.
باری، این تحقیر و آزار و اذیتها موجب میشده است که لکهای مهاجر به شهر، بکوشند لک بودن و دهاتی بودنشان را پنهان کنند و خود را شهری نشان بدهند. برای این کار، جز آنکه به شیوهی شهریها لباس میپوشیده و ادا و اطوار آنها را در میآوردهاند، با افراد غریبه نیز به زبان شهری حرف میزدهاند.
البته، با اینکه کرمانشاه از سه طرف به لکستان میرسد (در شمال به دهستان پایروند، در شرق به دهستان دورودفرامان و در جنوب به بخش فیروزآباد) لیکن مهاجرت لکها به کرمانشاه، تا نیم قرن پیش به کندی صورت میگرفته است و آنهایی هم که مهاجرت میکردهاند، چون از حضورِ دیگر همزبانانشان در شهر خبر نداشتهاند و احساس غربتشان زیاد بوده است، با رو آوردن به فارسیِ شکستهبستهای _که بعداً فارسیِ کرمانشاهی نام گرفت_ به تدریج، هویت خود را کنار گذاشته و به صفِ همان شهریانی پیوستهاند که به روستاییان و عشایر فخر میفروخته و اذیتشان میکردهاند.
از نیم قرن پیش که مهاجرتِ لکها به کرمانشاه گسترده شد و علاوه بر پراکندگیشان در سطح شهر، چندین شهرکِ پرجمعیت را نیز در شرق کرمانشاه به خود اختصاص دادند، عوامل متعددی باعث شد که شهریها نظر چندان مثبتی به لکها نداشته باشند.از میان آن عوامل، سه مورد را نام میبرم و سخن را کوتاه میکنم:
۱. لکهای مهاجر به شهر، در شهر هم نه تنها عادت به فرهنگ روستایی و عشایری داشتند (مثلاً توی کوچه نشستن و بلند حرف زدن و...) بلکه تفنگهایشان را نیز با خود به شهر آورده بودند. درگیریهای منجر به زد و خوردِ شهریها، چون با اسلحهی سرد بود، حتی اگر به قتل هم میانجامید، سر و صدایش در شهر نمیپیچید، اما صدای گلولهی تفنگِ لکها حتی اگر شلیکِ هوایی هم میبود، وحشتِ عمومی ایجاد میکرد و لکها را در نظر شهریها قومی خشن و جنگجو نشان میداد.
۲. امروزه علاوه بر قشر فاخر و تحصیلکردهی لک، ثروتمندانِ لک نیز خود را با فرهنگ شهری تطبیق دادهاند. اما این دو گروه که اتفاقاً جمعیتشان هم خیلی زیاد است، متاسفانه در برخورد با غریبهها لکی حرف نمیزنند. آنان اگر لک بودنشان را آشکار بکنند، مردمِ کرمانشاه وقتی که خیل فرهیختگان و دکتر و مهندسان و متخصصان و مسئولان و مدیران و تجار و دیگر اتوکشیدههای عطرآگینِ لک را ببینند، تصورات غلطشان را در مورد این مردم اصلاح خواهند کرد.
۳. طبقهی مستضعف و کمسوادِ لک هنوز هم با فرهنگ شهرنشینی زیاد اُخت نشدهاند. هر جا هم میروند، مخلصانه لک بودنشان را آشکار میکنند. اگر هم به زبانی غیر از لکی حرف بزنند، باز لهجهی عمیقشان لک بودنشان را فاش میسازد. در واقع، نماد و نمایندهی قوم لک در کرمانشاه، همین قشر مستضعف و کمسوادند. در همهی دنیا نیز طبقهی مستضعف هزار تا مصیبت و گرفتاری و بِزهکاری و بدهکاری دارد. خلافهایشان هم پنهان نمیماند. مثلاً اگر کودکی از گرسنگی نانی بدزدد، مثل اختلاسهای میلیاردی نیست که پنهانش بکنند. دارش نزنند، جارش میزنند.
علی نظری
@Doroodfaraman
چندی پیش در یکی از کانالهای تلگرامی — مربوط به یکی از مناطق لکستان — دوستی پرسیده بود: به نظرتان چرا در شهر کرمانشاه خیلیها نظر مساعدی نسبت به قوم لک ندارند و از ارتباط با آنها میپرهیزند؟
بنده مطلب زیر را در جوابش نوشتم و برای آن کانال فرستادم:
میدانیم که بچههای شهری چون امکانات آموزشی و مدرسه و کلاسهای تقویتی برایشان فراهم است؛ معمولاً سواد و اطلاعاتشان بیشتر از بچههای روستایی و عشایر است و بهاصطلاح، از آنها باکلاسترند.
به یاد دارم زمانی که از روستا به شهر میآمدیم، به علت اینکه خوب بلد نبودیم فارسی حرف بزنیم، یا اسم خیلی از چیزها و طرز استفاده از آنها را نمیدانستیم، و یا اینکه از ترسِ گم شدن در محیطِ شلوغ و گستردهی شهر، زیاد از خانه دور نمیافتادیم، مسخرهی بچههای شهری میشدیم. مخصوصاً اینکه آنها معمولاً از ما پولدارتر و شیکپوشتر بودند و دانش و اطلاعاتشان هم _چون شهری بود_ به کارشان میآمد. برعکسِ اطلاعات ما که مربوط به زندگی دامداری و کشاورزی بود و کاربردی در شهر نداشت. سگ و گاو و مار و تاریکی نیز در شهر پیدا نمیشد که با نترسیدن از آنها شجاعتمان را به رخ بچهشهریها بکشیم! وقتی هم با ما دعوا میکردند، چون در کوچهها و خیابانهای شهر چوب و سنگ پیدا نمیشد تا با استفاده از آنها به راحتی بر حریف چیره شویم، حداقل دهتا مشت و لگد میخوردیم تا آنها را میگرفتیم و به زمین میزدیم!
همهی این گرفتاریها را به نحو شدیدتری پدران و نیاکان ما _بهویژه در اواخر قاجار و دورهی پهلوی_ داشتهاند. من خودم بارها از پیرمردها شنیدهام که کمتر مسافری به شهر بود که شهریها بفهمند دهاتی است و بدون تحقیر و متلک انداختن یا حتی در خیلی از موارد بدون کتککاری و تلکه شدن رهایش بکنند.
باری، این تحقیر و آزار و اذیتها موجب میشده است که لکهای مهاجر به شهر، بکوشند لک بودن و دهاتی بودنشان را پنهان کنند و خود را شهری نشان بدهند. برای این کار، جز آنکه به شیوهی شهریها لباس میپوشیده و ادا و اطوار آنها را در میآوردهاند، با افراد غریبه نیز به زبان شهری حرف میزدهاند.
البته، با اینکه کرمانشاه از سه طرف به لکستان میرسد (در شمال به دهستان پایروند، در شرق به دهستان دورودفرامان و در جنوب به بخش فیروزآباد) لیکن مهاجرت لکها به کرمانشاه، تا نیم قرن پیش به کندی صورت میگرفته است و آنهایی هم که مهاجرت میکردهاند، چون از حضورِ دیگر همزبانانشان در شهر خبر نداشتهاند و احساس غربتشان زیاد بوده است، با رو آوردن به فارسیِ شکستهبستهای _که بعداً فارسیِ کرمانشاهی نام گرفت_ به تدریج، هویت خود را کنار گذاشته و به صفِ همان شهریانی پیوستهاند که به روستاییان و عشایر فخر میفروخته و اذیتشان میکردهاند.
از نیم قرن پیش که مهاجرتِ لکها به کرمانشاه گسترده شد و علاوه بر پراکندگیشان در سطح شهر، چندین شهرکِ پرجمعیت را نیز در شرق کرمانشاه به خود اختصاص دادند، عوامل متعددی باعث شد که شهریها نظر چندان مثبتی به لکها نداشته باشند.از میان آن عوامل، سه مورد را نام میبرم و سخن را کوتاه میکنم:
۱. لکهای مهاجر به شهر، در شهر هم نه تنها عادت به فرهنگ روستایی و عشایری داشتند (مثلاً توی کوچه نشستن و بلند حرف زدن و...) بلکه تفنگهایشان را نیز با خود به شهر آورده بودند. درگیریهای منجر به زد و خوردِ شهریها، چون با اسلحهی سرد بود، حتی اگر به قتل هم میانجامید، سر و صدایش در شهر نمیپیچید، اما صدای گلولهی تفنگِ لکها حتی اگر شلیکِ هوایی هم میبود، وحشتِ عمومی ایجاد میکرد و لکها را در نظر شهریها قومی خشن و جنگجو نشان میداد.
۲. امروزه علاوه بر قشر فاخر و تحصیلکردهی لک، ثروتمندانِ لک نیز خود را با فرهنگ شهری تطبیق دادهاند. اما این دو گروه که اتفاقاً جمعیتشان هم خیلی زیاد است، متاسفانه در برخورد با غریبهها لکی حرف نمیزنند. آنان اگر لک بودنشان را آشکار بکنند، مردمِ کرمانشاه وقتی که خیل فرهیختگان و دکتر و مهندسان و متخصصان و مسئولان و مدیران و تجار و دیگر اتوکشیدههای عطرآگینِ لک را ببینند، تصورات غلطشان را در مورد این مردم اصلاح خواهند کرد.
۳. طبقهی مستضعف و کمسوادِ لک هنوز هم با فرهنگ شهرنشینی زیاد اُخت نشدهاند. هر جا هم میروند، مخلصانه لک بودنشان را آشکار میکنند. اگر هم به زبانی غیر از لکی حرف بزنند، باز لهجهی عمیقشان لک بودنشان را فاش میسازد. در واقع، نماد و نمایندهی قوم لک در کرمانشاه، همین قشر مستضعف و کمسوادند. در همهی دنیا نیز طبقهی مستضعف هزار تا مصیبت و گرفتاری و بِزهکاری و بدهکاری دارد. خلافهایشان هم پنهان نمیماند. مثلاً اگر کودکی از گرسنگی نانی بدزدد، مثل اختلاسهای میلیاردی نیست که پنهانش بکنند. دارش نزنند، جارش میزنند.
علی نظری
@Doroodfaraman
#جشن_تویلتکن_گرامی_باد😍
▫️فرارسیدن 1 آبان تاریخ برگزاری جشن باستانی تویلتکن گرامی باد. جشن (عید) تویلتکن از جشن های باستانی ایرانی است که هم اکنون توسط مردمان قوم لک برگزار می شود.
#آغاز_تویلتکن به صورت تقریبی اواخر مهرماه و اوایل آبانماه گفته میشود.
▫️چونکه در این زمان تقریبا نزدیک به روزهای آغاز بارندگی است و میوه و برگ درختان دچار ریزش میشود به همین دلیل به آن تویل+تَکِن گفته میشود. در زبان لکی تَکِن تقریبا همان معنای چیدن و ریزش است و تویل هم نام درخت.
▫️در تویلتکن به دلیل اینکه ایام بارندگی نزدیک است عشایر و روستاییان لک انبارهای خود را از کاه پر میکنند که از بارش باران در امان باشن و اگر محصولات کشاورزی در معرض باران قرار دارد آنرا را در مکان مناسب قرار میدهند.
▫️آخرین پنج شنبه ی مهر ماه برابر با عید مردگان و فردایش جشن زندگان یا تویلتکن میباشد. به نظر میرسد روز اول آبان همان روز برگزاری جشن تویلتکن است و با مرسوم شدن پنج شنبه ها به عنوان دیدار با مردگان بعد از اسلام این روز پس و پیش شده است شاید در روزگاران گذشته نام ماه آبان به لکی تویلتکن بوده است.
▫️تویل تکن از دو بخش تویل به معنای نهال و شاخه ی درخت و تکن به معنای ریختن و تکاندن تشکیل شده است و تویل تکن یعنی آغاز ریختن برگ درختان.
▫️هر ساله در چنین روزی مردم #لک جشن می گیرند و آن را گرامی می دارند و پنج شنبه ی قبل از این روز را به بر مزار درگذشتگان حاضر شده و به آنها ادای احترام می نمایند.
✍امیر کیانی
@Doroodfaraman
▫️فرارسیدن 1 آبان تاریخ برگزاری جشن باستانی تویلتکن گرامی باد. جشن (عید) تویلتکن از جشن های باستانی ایرانی است که هم اکنون توسط مردمان قوم لک برگزار می شود.
#آغاز_تویلتکن به صورت تقریبی اواخر مهرماه و اوایل آبانماه گفته میشود.
▫️چونکه در این زمان تقریبا نزدیک به روزهای آغاز بارندگی است و میوه و برگ درختان دچار ریزش میشود به همین دلیل به آن تویل+تَکِن گفته میشود. در زبان لکی تَکِن تقریبا همان معنای چیدن و ریزش است و تویل هم نام درخت.
▫️در تویلتکن به دلیل اینکه ایام بارندگی نزدیک است عشایر و روستاییان لک انبارهای خود را از کاه پر میکنند که از بارش باران در امان باشن و اگر محصولات کشاورزی در معرض باران قرار دارد آنرا را در مکان مناسب قرار میدهند.
▫️آخرین پنج شنبه ی مهر ماه برابر با عید مردگان و فردایش جشن زندگان یا تویلتکن میباشد. به نظر میرسد روز اول آبان همان روز برگزاری جشن تویلتکن است و با مرسوم شدن پنج شنبه ها به عنوان دیدار با مردگان بعد از اسلام این روز پس و پیش شده است شاید در روزگاران گذشته نام ماه آبان به لکی تویلتکن بوده است.
▫️تویل تکن از دو بخش تویل به معنای نهال و شاخه ی درخت و تکن به معنای ریختن و تکاندن تشکیل شده است و تویل تکن یعنی آغاز ریختن برگ درختان.
▫️هر ساله در چنین روزی مردم #لک جشن می گیرند و آن را گرامی می دارند و پنج شنبه ی قبل از این روز را به بر مزار درگذشتگان حاضر شده و به آنها ادای احترام می نمایند.
✍امیر کیانی
@Doroodfaraman