دو بیت کاشی
188 subscribers
1 photo
1 video
82 links
رباعیات
محمد رمضانی فرخانی

ویراست رباعی‌هایی که در سال‌های ۹۱ تا ۹۷ در مشهد نوشته‌ام و نیز رباعی‌هایی که پس از آن گه‌گاه نوشته‌ام یا می‌نویسم در تهران

.
Download Telegram
۱)
با من تو چه دیده‌ای و یا می‌بینی
کز صبح ازل مرا تو سرسنگینی؟
فرمود تو را کشتن و سوزاندن به‌
اما چه کنم که سخت مهرآیینی


۲)
جان کرب و بلاست، دل چلیپاست، بیا
آتشکده‌ات هنوز برپاست، بیا
انگشت‌نمای خلق بودن صنما!
زشت است و لیک با تو زیباست، بیا



۳)
فرمود که استخاره در خیر مکن
در زیر و بم اشاره‌ها سیر مکن
خود آگهم از آنچه که در دل داری
دَیًار یکی است رو به هر دِیر مکن


#رباعی #شعر_فارسی #شعر_ایرانشهر #شاعران_ایران #شعر_خراسان
#مکتب_مشهد #محمد_رمضانی_فرخانی

https://t.me/+Dk1xJOcVG9gzMjVk
۱)
در دام تو و کمند گیسویی چند
دل در پی او دواند آهویی چند
ای کعبه‌ی جان! به جز تو از کاخ جهان
بنگر که چه مانده؟ برج و بارویی چند


۲)
خود را فرمود پای بندت نکنم
بر مذهب خود علاقمندت نکنم
دل در گرو زلف کمندت ننهم
یاری عجبی ولی پسندت نکنم


۳)
فرمود که رنگ و بو گرفتی از من
ساغر بودی سبو‌ گرفتی از من
جز روی توام مباد در چشم‌انداز
یک عمر اگرچه رو گرفتی از من


#رباعی #شعر_فارسی #شعر_ایرانشهر #شاعران_ایران #شعر_خراسان #مکتب_مشهد #محمد_رمضانی_فرخانی

https://t.me/+Dk1xJOcVG9gzMjVk
۱)
مهتاب نشسته بود ضمن لب تو
گیسوی بنفشه بسته ماه شب تو
با صید کمند خود چه خواهی فرمود؟
فرمود به شیوه‌ای که در مذهب تو


۲)
ای کاش کسی به کار ما کار نداشت
دل بردن و دل سپردگی عار نداشت
یا آن‌که به جز یک دل تنها یوسف
یک دل نه هزار دل خریدار نداشت


۳)
تو: خانقهی که از طرب لبریز است
من: شمس‌الدین محمد تبریز است
بگذر ز بهار باغ و بی‌ برگ ببین:
شاهنشاهِ مقامران، پاییز است


#رباعی #شعر_فارسی #شعر_ایرانشهر #شاعران_ایران #شعر_خراسان #مکتب_مشهد #محمد_رمضانی_فرخانی

https://t.me/+Dk1xJOcVG9gzMjVk
۱)
با نرگس مست، عشوه زنهار مکن
این میکده را ز خواب بیدار مکن
دل می‌بَرَد از تو و نهان خواهد شد
دل را به نظاره‌اش‌ گرفتار مکن

۲)
آن‌گونه که در اَبَد نظر دوخته‌ام
آن‌گونه که تلخ‌کامی آموخته‌ام
خاموشی را به مهر افروخته‌ام
اتش‌نگرفته‌ام ولی سوخته‌ام

۳)
چشمم را بست: مست و مدهوشم کرد
لب‌هايش با سکوت خاموشم کرد
پرسید مرا که شادمانی ز چه رو؟
گفتم: چه کنم غمت فراموشم کرد


#رباعی #شعر_فارسی #شعر_ایرانشهر #شاعران_ایران #شعر_خراسان #مکتب_مشهد #محمد_رمضانی_فرخانی

https://t.me/DoBeytKashi
۱)
هم زلفِ سیاهِ مُشکبار تو مراست
هم عارضه‌ی شب‌آشکار تو مراست
صرّاف دو عالمي تو ای جان جهان!
دریاب مرا! که کار و بار تو مراست

۲)
لب را چو رساند بر لب ساغرِ تو
اینک منم و قدح قدح پَرپَرِ تو
ای جان جهان! دو عالم ارزانی توست
بی من ولی این همه چه ارزد برِ تو؟

۳)
تا سلسه‌ی زلف تو بر شانه نشست
عهدی که نبسته بود را یار شکست
در خرقه‌ی صحبت تو ای جان جهان!
در بیعت با خودیم ما: جام به دست

#رباعی #شعر_فارسی #شعر_ایرانشهر #شاعران_ایران #شعر_خراسان #مکتب_مشهد #محمد_رمضانی_فرخانی

https://t.me/DoBeytKashi
۱)
با زلفِ شکسته در عبیر آمده‌ای
سیمین‌بری و مرا حریر آمده‌ای
هرچند که سخت دلپذیر آمده‌ای
دیر آمدی ای نگار! دیر آمده‌ای

۲)
جز سرمه که باب میل نوشیدن توست
این آینه را حیای پرسیدن توست
تا شرم کنی ز من در آغوش عدم
برنامه‌ام ای صنم! پرستیدن توست

۳)
فرمود: خزانِ شادخوار تو کجاست؟
یا بلکه بهارِ بی‌قرار تو کجاست؟
گفتم: تو دلی سپرده بودی با من
واپرسی کن از او که یار تو کجاست؟

#رباعی #شعر_فارسی #شعر_ایرانشهر #شاعران_ایران #شعر_خراسان #مکتب_مشهد #محمد_رمضانی_فرخانی

https://t.me/DoBeytKashi
۱)
بر دوشِ مَنَت چگونه باری مانده‌است
کز عهد تو، همچنان قراری مانده است؟
گفتم که نمانده رنگ و بویی با من
فرمود: و لیک با تو کاری مانده است

۲)
نامد صنما دلی ز ما شاد کنی
یا ضمن روایتی ز ما یاد کنی
فرمود بسازمت به مستی! گفتم:
ویران‌تر از آنم که تو آباد کنی

۳)
آیینه شدیم و مات اندر رُخ تو
تاجی از خار بر سر فرُّخ تو
فرمود تو یوسفی زلیخایت کو؟
_ شرمند‌ه‌ام ای عزیز، در پاسخ تو

#رباعی #شعر_فارسی #شعر_ایرانشهر #شاعران_ایران #شعر_خراسان #مکتب_مشهد #محمد_رمضانی_فرخانی

https://t.me/DoBeytKashi
۱)
گو این که غریبه‌اند، از خویشانند
چشمانت آن‌چنان که درویشانند
لب‌های تو خانه‌زاد عشقند و خوشا
مشتاق حدیث آن خِرَدکیشانند

۲)
ای شادیِ جان که غم‌پرستِ تو منم
من از تو چه‌دیده‌ام که مست تو منم؟
چون نوبت این قدح به دست تو رسید
مشکن صنما که ناز شست تو منم

ویراست
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ه‍.خورشیدی | تهران

#رباعی #شعر_فارسی #شعر_ایرانشهر #شاعران_ایران #شعر_خراسان #مکتب_مشهد #محمد_رمضانی_فرخانی

عکس: خرداد ۱۳۹۹ ابرکوه |
مزار عزیز‌الدین نسفی 💚


https://t.me/DoBeytKashi
۱)
در راهی که طریق خود ساخته‌ای
نشناخته کس مرا و نشناخته‌ای
کام از دو جهان گرفتم و ناکامم
با همچو منی چگونه دل باخته‌ای؟

۲)
ما را نرسیده‌ای که همراه شوی
تو سرو قدی و قمری آه شوی
یا با لب تشنه از لب چشمه بیا!
یا بگذر از این طریق...گمراه شوی

۳)
از هر دو جهان اگر چه آزاد آمد
دل را مشکن که با تو دلشاد آمد
می‌خواست که دیده بر دو عالم بندد
چشمم؛ که تو را دوباره در یاد آمد


#رباعی #شعر_فارسی #شعر_ایرانشهر #شاعران_ایران #شعر_خراسان #مکتب_مشهد #محمد_رمضانی_فرخانی

https://t.me/+Dk1xJOcVG9gzMjVk
۱)
گیسوی بلند و زلف کوتاه بس است
آه تو مرا گرفت ای ماه بس است
من سوته دلم؛ حکایتم آه مکن
با من صنما! شکایت شاه بس است

۲)
دیگر دستی به ساغرت نیست دلا
این‌بار قمار تازه‌ات چیست دلا؟
در پاسخ من سری تکان داد و گذشت:
این‌ها که قمار نیست، شوخی‌ست دلا!

۳)
تا بوته‌ی‌ خار و‌ پلّه‌ی کاجی نیست
تا بر سر ما سوته‌دلان تاجی نیست
جز چشمانت چراغ در کویی نیست
جز زلف تو، ره به هیچ معراجی نیست

#رباعی #شعر_فارسی #شعر_ایرانشهر #شاعران_ایران #شعر_خراسان #مکتب_مشهد #محمد_رمضانی_فرخانی

https://t.me/+Dk1xJOcVG9gzMjVk
۱)
آن یار مُقامر، آن تشَّرُف، آن گُرد
ما را به وداع آخرت با خود برد
نوشاند به ما هزار سال آتش تلخ
وانگه _‌به سلامتی‌ش_ ما را هم خورد

۱)
گفتا: برِ من مگرد! این کار تو نیست
گفتم: به کجا روم که بازار تو نیست؟
بر هر طرفی شوم تویی در نظرم
آن کیست که محوِ ماه دیدار تو نیست؟

۳)
شب را بنگر! که کهکشانت ریزد
مژگان تر کن! که رستخیز انگیزد
چون تو جگر‌آوری که دیده است به دهر؟
از چون تو یلی، چگونه جان پرهیزد؟

#رباعی #شعر_فارسی #شعر_ایرانشهر #شاعران_ایران #شعر_خراسان #مکتب_مشهد #محمد_رمضانی_فرخانی

https://t.me/+Dk1xJOcVG9gzMjVk
۱)
نقشیم که جملگی بر آبیم همه
انگار تمام عمر خوابیم همه
دل می‌گیرد که در عذابیم همه
شب آمده است و ما خرابیم همه

۲)
بی خواب و خورم، خُرد و خرابِ تو منم
من آینه‌ام! بیا جوابِ تو منم
از خیرِ خلایقِ دو عالم بگذر
ای مرگ! مرا بچش؛ شراب‌ِ تو منم

۳)
آهسته به نام گل سرخی که نبود
فرمود امام گل سرخی که نبود:
در حسرت آن ماه تمامی تو هنوز؟
رفته است به بام گل سرخی که نبود


#رباعی #شعر_فارسی #شعر_ایرانشهر #شاعران_ایران #شعر_خراسان #مکتب_مشهد #محمد_رمضانی_فرخانی

https://t.me/+Dk1xJOcVG9gzMjVk
۱)
عمری که تمام و نقد پرداخته‌ام
دریافته‌ام، که نردِ دل باخته‌ام
از برزخِ هر دو عالم، ای جان جهان!
عشقت به جهان دیگر انداخته‌ام

۲)
خوش سر به علمداری‌‌اش افراخته‌ای
خوش کار دلم به یاری‌اش ساخته‌ای
نه برده مرا و نه مرا باخته‌ای
بد دردی را به جانم انداخته‌ای

۳)
این لعل لبی که نقد پرداخته‌ام
از خاموشی و خستگی ساخته‌ام
_ای عشق مگر کجا مرا خواهی برد؟
_آنجا که همه تو را به خود باخته‌ام

#رباعی #شعر_فارسی #شعر_ایرانشهر #شاعران_ایران #شعر_خراسان #مکتب_مشهد #محمد_رمضانی_فرخانی

https://t.me/+Dk1xJOcVG9gzMjVk
۱)
ای عقربِ کج‌پسند! نیشِ تو، به‌چند؟
وان نِشترِ خوش قِر و قمیشِ تو، به‌چند؟
شادم که به قتل‌عام دل آمده‌ای
اما دل چاک‌خوده، پیشِ تو، به‌چند؟

۲)
ای جان جهان! بت پدیدار! بیا
ای قبله‌ی هر دو عالم! ای یار! بیا
این دیده‌ی لاحول و ولا دیده، چه دید؟
کز نرگس مست توست بیمار، بیا

۳)
گفتم: به شهادتم سرود آوری؟
گفتی: غم توست بس که زود آوردی
گفتم‌: بِسِتان مرا که این گُرده تو راست
پس خنجر عشق را فرود ٱوردی

#رباعی #شعر_فارسی #شعر_ایرانشهر #شاعران_ایران #شعر_خراسان #مکتب_مشهد #محمد_رمضانی_فرخانی


https://t.me/+Dk1xJOcVG9gzMjVk
۱)
آن یارِ کمین گرفته‌ی رخ‌افروز
آمد که مرا مستوری می‌آموز
گفتم که سرت به باده گرم است هنوز
زیرا که سراغ شب نگیرند از روز

۲)
آن طرٌه که در رهش دل و جان فرسود
بر ناله‌ی من مگر چه آهی افزود؟
وان لب که به بوسه‌ایم دعوت فرمود
در نیمه شب آمد و رخی هم ننمود

۳)
هم بر نمکِ جراحتم می‌افزود
هم بر سر راهِ دل، کمین می‌فرمود
گفتیم درود و التفاتی‌ش نبود
وز جانب او، دریغ از یک بدرود


#رباعی #شعر_فارسی #شعر_ایرانشهر #شاعران_ایران #شعر_خراسان #مکتب_مشهد #محمد_رمضانی_فرخانی


https://t.me/+Dk1xJOcVG9gzMjVk
۱)
ای یار بیا و شِکوه با یار مکن
عاشق به توام و لیکن اظهار مکن
با داغ لبت مرا همین پند بس است
در این رمضان بمان و افطار مکن

۲)
ای بوسه به پرهیز خود اصرار مکن
حیف از لب توست، دیر افطار مکن
تو کوزه‌ی می به‌دوش و من کاسه به‌دست
از پای فتاده‌ایم، انکار مکن

۳)
ای تازه بهار! قصد پاییز مکن
خاکسترم، آتش مرا تیز مکن
لب بر لب من نهاد آن شوخ چه تلخ
فرمود: غنیمت است، پرهیز مکن

#رباعی #شعر_فارسی #شاعران_فارسی #شاعران_ایرانشهر #شعر_ایران
#شاعران_ایران #شعر_خراسان #مکتب_مشهد #محمد_رمضانی_فرخانی

https://t.me/+Dk1xJOcVG9gzMjVk
۱)
فرمود: اگر روایتی هست بگو
یا کُنج دلت شکایتی هست بگو
گفتم: تو که راهِ عاشقان را زده‌ای!
جز عشق چنانچه آیتی هست بگو

۲)
هر‌چند که جهد کرده‌ای بسیاری
نتوانستی مرا ز خود واداری
ای آن که تو کُشته‌ی دو صد بازاری
جز با لب یار، بر نیاید کاری

۳)
با ناز خود از نیاز گویم؟ هیهات
با شمع ز سوز و ساز گویم؟ هیهات
بر کُشته‌ی خود نماز گویم؟ هیهات
وان قصه دوباره باز گویم؟ هیهات

#رباعی #شعر_فارسی #شعر_ایرانشهر #شاعران_ایران #شعر_خراسان #مکتب_مشهد #محمد_رمضانی_فرخانی


https://t.me/+Dk1xJOcVG9gzMjVk
۱)
جز لب‌های تو نوشدارویی هست؟
جز چشمانت طلسم و جادویی هست؟
کی بود مرا که جز تو مینویی بود
یا بلکه کجا به جز توام کویی هست؟


۲)
ان ماه بنفشه تا که مفتون نشود
وان نرگس مست کاسه‌ی خون نشود
زنهار که یار غار مجنون نشوی
زیرا که ز خویش، یار، بیرون نشود


۳)
در سجده شدم، ز خاک برپایم کرد
یک نقطه چکیدم و الفبایم کرد
دیوانگی‌اش چقدر زیبایم کرد
خوش باد مرا که دوست پیدایم کرد

#رباعی #شعر_فارسی #شعر_ایرانشهر #شاعران_ایران #شعر_خراسان #مکتب_مشهد #محمد_رمضانی_فرخانی


https://t.me/+Dk1xJOcVG9gzMjVk
۱)
با باد صبا شقایق افروخته شد:
خوش باد مرا اگر دلم سوخته شد
گفتم که دلا! مرا به خود وا مگذار
بوسید مرا چنان که لب دوخته شد

۲)
مگذار که بیش از این تو را زار شود
جانا! مپسند دل، بَرَت خوار شود
باشد که ز دیده‌ی گهربار ِ تو‌ام
نم نم اشکی به دیده احضار شود

۳)
پیچیده به زلف دوست، بویی که هنوز...
افتاده به چنگِ می، سبویی که هنوز...
من مانده‌ام و بگومگویی که هنوز...
پس بدرقه کن مرا به کویی که هنوز...

#رباعی #شعر_فارسی #شعر_ایرانشهر #شاعران_ایران #شعر_خراسان #مکتب_مشهد #محمد_رمضانی_فرخانی


https://t.me/+Dk1xJOcVG9gzMjVk
۱)
دلواپسِ آن صاعقه بودم؛ که زدی
در ضمن، کمانه کرد آهو؛ مددی
مژگان تو، بی اصابت از دل رد شد
وز سِرٌِ توام نبرد بویی احدی

۳)
مصلوب تو نیستم اگر محتاجی
خود بر سر خود نهاده‌ام خود تاجی
هم او که صلیب خویش بر دوش گرفت
او هم نرسید بر چنین معراجی

۳)
آموخته‌ام که دل حریمی دارد
در خلوت انس خود ندیمی دارد
من بنده‌ی آن بتم که جانش از غیر
پیراسته و خُلقِ عظیمی دارد

#رباعی #شعر_فارسی #شعر_ایرانشهر #شاعران_ایران #شعر_خراسان #مکتب_مشهد #محمد_رمضانی_فرخانی


https://t.me/+Dk1xJOcVG9gzMjVk
۱)
یارا! یارا! مرا تو فتوایی ده
یا در کنف و کنار خود جایی ده
یا آن که مرا ز خویش پروایی ده
ور دست نداد جملگی؛ پایی ده

۲)
گفتم که در آ به سیم آخر بزنیم
فرمود اول لبی به ساغر بزنیم
زیرا که بسوخت راه و پایی نرسید
حتی دستی نمانده بر سر بزنیم

۳)
به #محمدرضاشجریان

خاموش مکن چراغ خود خامش را
روشن‌تر کن انار عاشق‌کش را
ای جان جهان! خودت بفرما چه کنم؟
فرمود: بزن نقاره‌ی چاوش را

#رباعی #شعر_فارسی #شعر_ایرانشهر #شاعران_ایران #شعر_خراسان #مکتب_مشهد #محمد_رمضانی_فرخانی

https://t.me/+Dk1xJOcVG9gzMjVk