ڪلبہ‎‌‌‎‌‌شـ؏ـردلاویز
5.6K subscribers
871 photos
1 video
11 links
زیر امضای تمام شعرهایم مینویسم" دل" نوشت
تابدانند " عشق را باید فقط با "دل " نوشت

#رزگار_موکریان

@Delaviz_20
Download Telegram
کرد زلفت تازه تا رسمِ پریشان زیستن،
از پریشانی نمی‌آرَم به سامان زیستن

نقصِ استغنایِ حُسنِ توست قتلِ چون منی
ورنه بر همچون منی سهل است بی‌جان زیستن


#آزادانی_اصفهانی
عمری به بوی یاری کردیم انتظاری
‏زآن انتظار ما را نگشود هیچ کاری

‏از دولت وصالش حاصل نشد مرادی
‏وز محنت فراقش بر دل بماند باری


#سعدی
با من بی کس تنها شده، یارا تو بمان
همه رفتند ازین خانه، خدا را تو بمان

من بی برگ خزان دیده، دگر رفتنی ام
تو همه بار و بری، تازه بهارا تو بمان


#هوشنگ_ابتهاج
گل شوی در باغ عشقم باغبانت می شوم
در کویر داغ و سوزان سایبانت می شوم

رخ نمایی برمن عاشق میان گل رخان
عمر نوحی را بگیرم جاودانت می شوم


#علی_نوری
دو عالم را توان دیدن بمینائی که من دارم
کجا چشمی که بیند آن تماشائی که من دارم

دگر دیوانه ئی آید که در شهر افکند هوئی
دو صد هنگامهٔ خیزد ز سودائی که من دارم


#اقبال_لاهوری
هرگه که غمی ملازم دل شودت
یا تنگ دلی تمام مایل شودت

از حال کسی دگر نباید پرسید
تا خوش دلی تمام حاصل شودت


#اوحدالدین_کرمانی
مرحبا ای قلم شمع شبستان خیال
نامی نامیه پیغمبر معراج خیال

دستگیر فقرای ادب آموز ملوک
مرجع اهل دل و ملجاء ارباب کمال


#فضولی
مژده بادای می کشان امشب کسی هشیار نیست
محتسب درخواب مرگ است وعسس بیدار نیست

سرو و گل بسیار اما چون رخت بر نخل قد
در گلستان جهان یک سرو گل رخسار نیست


#حریف_جندقی
چه شود که لب ببندی ز حدیث آشنایی
که نه تاب وصل داری و نه طاقتِ جدایی

دل من کشد به جایی که کسی نپرسد از من
که بگو چه نام داری؟ چه کسی و از کجایی؟


#میر_افضل
گر چراغ شعر، روشن در شبِ تارم نبود
رای رفتن، روی گفتن، چشم بیدارم نبود

گر نبود این شب‌چراغ جاودان قرن ها
در ظلام این شبستان راهِ دیدارم نبود


#شفیعی_کدکنی
آخر برسد به صبح صادق شب ما
در برج شرف نور دهد کوکب ما

پر شکر شود پس از شکایت لب ما
تا زین ظفر نهند بر مرکب ما


#ادیب_صابر
ای جهانِ کُهنه را تو جانِ نو
از تَنِ بی جان و دل اَفغان شِنو

شَرحِ گُل بُگذار از بَهرِ خدا
شَرحِ بُلبُل گو که شُد از گُل جُدا


#مثنوی_مولانا
ای درختی که به هر سوت هزاران سایه‌ست
سایه‌ها را بنواز و مبر از گوهر خویش

سایه‌ها را همه پنهان کن و فانی در نور
برگشا طلعت خورشید رخ انور خویش


#مولانا
بیا از ابر دل شبنم بسازیم
بیا از درد دل مرهم بسازیم

نگو گشتیم آدم را ندیدم
خدایی کن بیا آدم بسازیم


#مجتبی_کاشانی
پس از تو سخت و صبورم ولی نمی‌بخشم
برای حفظ عذاب تو و... دوامِ خودم

تو آخرین طلبِ شوکران من بودی
که ریختم ز سر سادگی به جام خودم


#آریا_صلاحی
چون ابر بهار، دم‌به‌دم گریانم
مانند فلک همیشه سرگردانم

با هر که وفا کنم، جفا می‌بینم
بر بخت خود و طالع خود حیرانم


#عصمت_بیگم
اشکهای گـرم ما و آهـهای ســرد ما
کس نداند کز کجا آیدمگر هم درد ما

عاقلان را کی خبـر باشد زحال عاشقان
کی شناسد دردما جز آنکه باشدمرد ما


#فیض_کاشانی
در کعبه گر ز دوست نبودی نشانه‌ای
حاجی چه التفات نمودی به خانه‌ای؟

مرغان آن هوابه زمین چون کنند میل؟
تا در میان دام نبینند دانه‌ای


#اوحدی_مراغه_ای
بر که دادی جلوه تو او را که بیتابش نکردی
برکه افسونِ وفاخواندی که درخوابش نکردی

رخ نمودیّ و نهان گشتیّ و شوقم را فزودی
تشنه‌ای را آب بنْمودیّ و سیرابش نکردی...


#ملک_قمی
فرخنده شبی بود که آن دلبر مست
آمد ز پی غارت دل، تیغ به دست

غارت زده‌ام دید و خجل گشت، دمی
با من ز پی رفع خجالت بنشست


#شیخ_بهایی
چو خورشید سحر پیدا نگاهی می توان کردن
همین خاک سیه را جلوه گاهی میتوان کردن

نگاه خویش را از نوک سوزن تیز تر گردان
چو جوهر در دل آئینه راهی میتوان کردن


#اقبال_لاهوری