عاشقان مست اند و ما دیوانه ایم
عارفان شمع اند و ما پروانه ایم
چون ندارم با خلایق الفتی
خلق پندارند ما دیوانه ایم
#مولانا
عارفان شمع اند و ما پروانه ایم
چون ندارم با خلایق الفتی
خلق پندارند ما دیوانه ایم
#مولانا
بنگر بدین درختان چون جمع نیکبختان
شادند ای بنفشه از غم چرا خمیدی
سوسن به غنچه گوید هر چند بسته چشمی
چشمت گشاده گردد کز بخت در مزیدی
#مولانا
شادند ای بنفشه از غم چرا خمیدی
سوسن به غنچه گوید هر چند بسته چشمی
چشمت گشاده گردد کز بخت در مزیدی
#مولانا
امروز روز شادی و امسال سال گل
نيكوست حال ما كه نكو باد حال گل
گيريم دامن گل و همراه گل شويم
رقصان همی رويم به اصل و نهال گل
#مولانا
نيكوست حال ما كه نكو باد حال گل
گيريم دامن گل و همراه گل شويم
رقصان همی رويم به اصل و نهال گل
#مولانا
فلکا بگو که تا کی، گله های یار گویم
نبود شبی که آیم، ز میان کار گویم
ز میان او مقامم، کمر است و کوه و صحرا
بجهم از این میان و سخن و کنار گویم
#مولانا
نبود شبی که آیم، ز میان کار گویم
ز میان او مقامم، کمر است و کوه و صحرا
بجهم از این میان و سخن و کنار گویم
#مولانا
جانی که شراب عشق ز آن سو خورده است
وز شیره و باغ آن نکورو خوردهاست
آن باغ گلوی جان بگیرد گوید
خونش ریزم که خون ما او خورده است
#مولانا
وز شیره و باغ آن نکورو خوردهاست
آن باغ گلوی جان بگیرد گوید
خونش ریزم که خون ما او خورده است
#مولانا
ز فراق گلستانش، چو در امتحان خارم
برهم ز خار، چون گل سخن از عذار گویم
همه بانگ زاغ آید، به خرابه های بهمن
برهم از این ، چو بلبل صفت بهار گویم
#مولانا
برهم ز خار، چون گل سخن از عذار گویم
همه بانگ زاغ آید، به خرابه های بهمن
برهم از این ، چو بلبل صفت بهار گویم
#مولانا
چونبدیدمصبحرویت در زمانبرخیستم
گرم در کار آمدم موقوف مطرب نیستم
همچو سایه در طوافم گرد نور آفتاب
گه سجودشمیکنم گاهی بهسرمیایستم
#مولانا
گرم در کار آمدم موقوف مطرب نیستم
همچو سایه در طوافم گرد نور آفتاب
گه سجودشمیکنم گاهی بهسرمیایستم
#مولانا
هر شب که ز سودای تو نوبت بزنند
آن شب همه جان شوند هرجا که تنند
در چادر شب چه دختران دارد عشق
گر غم آید سبلت و ریشش بکنند
#مولانا
آن شب همه جان شوند هرجا که تنند
در چادر شب چه دختران دارد عشق
گر غم آید سبلت و ریشش بکنند
#مولانا
چو بازم، گِرد صیدِ زنده گَردم
نگردم همچو زاغان گِردِ اموات
بیا ای زاغ و بازی شو به همت
مصفّا شو ز زاغی پیش مصفّات
#مولانا
نگردم همچو زاغان گِردِ اموات
بیا ای زاغ و بازی شو به همت
مصفّا شو ز زاغی پیش مصفّات
#مولانا
ای یار قلندر دل دلتنگ چرایی تو
ازجغدچه اندیشی چون جان همایی تو
بخرام چنین نازان در حلقه جانبازان
ای رفته برون از جا آخر به کجایی تو
#مولانا
ازجغدچه اندیشی چون جان همایی تو
بخرام چنین نازان در حلقه جانبازان
ای رفته برون از جا آخر به کجایی تو
#مولانا