به یاد روی تو بر مَه، شبی نظر کردم
نه اینکه رفتی و رو بر مهِ دگر کردم
ز دست هجر تو تا دیگری به سر نکند
تمام خاک درت را ز گریه تر کردم
#رشحه_اصفهانی
نه اینکه رفتی و رو بر مهِ دگر کردم
ز دست هجر تو تا دیگری به سر نکند
تمام خاک درت را ز گریه تر کردم
#رشحه_اصفهانی
جان از قبل زبان به بیم خطر است
کم گفتن مرد هم به جای سپر است
دانا که سخن نگوید آن از هنر است
گر گوید بد و گر نگوید گهر است
#اوحدالدین_کرمانی
کم گفتن مرد هم به جای سپر است
دانا که سخن نگوید آن از هنر است
گر گوید بد و گر نگوید گهر است
#اوحدالدین_کرمانی
اين يک دو سه روز نوبت عمر گذشت
چون آب به جويبار و چون باد بدشت
هرگز غم دو روز مرا ياد نگذشت
روزیکه نيامده ست و روزی که گذشت
#خیام
چون آب به جويبار و چون باد بدشت
هرگز غم دو روز مرا ياد نگذشت
روزیکه نيامده ست و روزی که گذشت
#خیام
در باغ چو شد باد صبا دایه گل
بربست مشاطه وار پیرایه گل
از سایه به خورشید اگرت هست امان
خورشید رخی طلب کن و سایه گل
#حافظ
بربست مشاطه وار پیرایه گل
از سایه به خورشید اگرت هست امان
خورشید رخی طلب کن و سایه گل
#حافظ
گلش در زیر سنبل سایه پرور
نهال قامتش نخلی است نوبر
زعشق آن گل رعنا همه شب
چو بلبل ناله و افغان برآور
#باباطاهر
نهال قامتش نخلی است نوبر
زعشق آن گل رعنا همه شب
چو بلبل ناله و افغان برآور
#باباطاهر
روی تو چون مصحفیست بیسهو و غلط
کش کلک قضا نوشته از مشک فقط
چشم و دهنت آیهء وقف، ابرو مَد
مژگان اعراب و خالوخط حرفونقط
#شیخصفیالدین_ابوالفتح
کش کلک قضا نوشته از مشک فقط
چشم و دهنت آیهء وقف، ابرو مَد
مژگان اعراب و خالوخط حرفونقط
#شیخصفیالدین_ابوالفتح
با شب چه کند سینه ی این برکه ی بیتاب؟
وقتی که تو ای ماه ! نخواهی که بتابی
جز رفتن و هرگز نرسیدن به تو،دیگر
سیراب ندیدم بکند هیچ سرابی
#قاسم_صرافان
وقتی که تو ای ماه ! نخواهی که بتابی
جز رفتن و هرگز نرسیدن به تو،دیگر
سیراب ندیدم بکند هیچ سرابی
#قاسم_صرافان
در خاموشی چرا شوی کند و ملول
خو کن به خموشی که اصولست اصول
خود کو خموشی آنکه خمش میخوانی
صد بانک و غریو است و پیامست و رسول
#مولانا
خو کن به خموشی که اصولست اصول
خود کو خموشی آنکه خمش میخوانی
صد بانک و غریو است و پیامست و رسول
#مولانا
صحبتی کن که مرا راه به میخانه دهند
سـاغر عشق بریزنـد و مـرا خانه دهند
زین همه عمرکه درعالم هوشان ماندیم
شعله ی عشق ندیدیم کـه پروانه دهند
#مقداد_شاطری
سـاغر عشق بریزنـد و مـرا خانه دهند
زین همه عمرکه درعالم هوشان ماندیم
شعله ی عشق ندیدیم کـه پروانه دهند
#مقداد_شاطری
من خلاف همه عادات جهانم اما
بخت تاریک به آیینه نگردد روشن
هرچه تکرار شود دلزدگی می آرد
مثل امید دیدار تو وقت رفتن
#آذر_امامی
بخت تاریک به آیینه نگردد روشن
هرچه تکرار شود دلزدگی می آرد
مثل امید دیدار تو وقت رفتن
#آذر_امامی
ای دیده پی بلای دل میپویی
در آب بلای دل، بلا میجویی
خواهی که به اشک دیده دل پاک کنی
سودت ندهد که خون به خون میشوئی
#سلمان_ساوجی
در آب بلای دل، بلا میجویی
خواهی که به اشک دیده دل پاک کنی
سودت ندهد که خون به خون میشوئی
#سلمان_ساوجی
تا بدان هر دیده در دارالسلام
تا ابد دیدار بخشندت مدام
دیدهٔ بیناست جان را زاد راه
از خدای خویش دایم دیده خواه
#عطار
تا ابد دیدار بخشندت مدام
دیدهٔ بیناست جان را زاد راه
از خدای خویش دایم دیده خواه
#عطار
از منزلِ کفر تا به دین، یک نفس است
وز عالم شک تا به یقین، یک نفس است
این یک نفسِ عزیز را خوش میدار
کَز حاصلِ عمرِ ما همین یک نفس است
#خیام
وز عالم شک تا به یقین، یک نفس است
این یک نفسِ عزیز را خوش میدار
کَز حاصلِ عمرِ ما همین یک نفس است
#خیام
آن شاعران که از تو به توصیف تن خوشند
کورند آنقدر که به یک پیرهن خوشند!
گاهی مرا نگاه کنی رد شوی بس است
آنها که بی کسند به یک در زدن خوشند...
#حسین_زحمتکش
کورند آنقدر که به یک پیرهن خوشند!
گاهی مرا نگاه کنی رد شوی بس است
آنها که بی کسند به یک در زدن خوشند...
#حسین_زحمتکش
باید همه تن دل شد و آشفت و جنون کرد
تا محرم گیسوی سیاه تو توان شد
ای خاک خرامت گل فردوس به دامن
کو بخت که پامالِ گیاه تو توان شد
#بیدل_دهلوی
تا محرم گیسوی سیاه تو توان شد
ای خاک خرامت گل فردوس به دامن
کو بخت که پامالِ گیاه تو توان شد
#بیدل_دهلوی
هر چند که عیبم از قَفا میگویند
دشنام و دروغ و ناسزا میگویند
نتوان به حدیث دشمن از دوست برید
دانی چه؟ رها کنیم تا میگویند
#سعدی
دشنام و دروغ و ناسزا میگویند
نتوان به حدیث دشمن از دوست برید
دانی چه؟ رها کنیم تا میگویند
#سعدی
تو سراب موج گندم ، تو شراب سیب داری
تو سر فریب آری تو سر فریب داری
لب بی وفای او کی به تو شهد می چشاند
چه توقعی است آخر که از این طبیب داری
#فاضل_نظری
تو سر فریب آری تو سر فریب داری
لب بی وفای او کی به تو شهد می چشاند
چه توقعی است آخر که از این طبیب داری
#فاضل_نظری
من تشنه آن یارم گر خفته و بیدارم
با نقش خیال او همراهم و هم جفتم
چون صورت آیینه من تابع آن رویم
زان رو صفت او را بنمودم و بنهفتم
#مولانا
با نقش خیال او همراهم و هم جفتم
چون صورت آیینه من تابع آن رویم
زان رو صفت او را بنمودم و بنهفتم
#مولانا
هر روز بدون بال و پر می میرم
شب در طلب تو تا سحر می میرم
از چشم همه جهان بیفتم به درک
از چشم تو افتادم اگر می میرم
#فرزانه_شاهسواری
شب در طلب تو تا سحر می میرم
از چشم همه جهان بیفتم به درک
از چشم تو افتادم اگر می میرم
#فرزانه_شاهسواری
زندگی شاخی است سبز و با رفیقان است خوش
هر که ماند بی رفیقان شاخ بی برگی بود
با فراق دوستان یارب خضر چون زنده است
زندگی بیدوستان هر ساعتی مرگی بود
#اهلی_شیرازی
هر که ماند بی رفیقان شاخ بی برگی بود
با فراق دوستان یارب خضر چون زنده است
زندگی بیدوستان هر ساعتی مرگی بود
#اهلی_شیرازی
بالا گرفتهام سرِ خود را اگرچه عشق
یک عمر ریخت بر سرم آواری از گناه
دارند پیله های دلــم درد میکشند
باید دوباره زاده شوم، عاری از گناه
#نجمه_زارع
یک عمر ریخت بر سرم آواری از گناه
دارند پیله های دلــم درد میکشند
باید دوباره زاده شوم، عاری از گناه
#نجمه_زارع