ڪلبہ‎‌‌‎‌‌شـ؏ـردلاویز
5.73K subscribers
872 photos
1 video
11 links
زیر امضای تمام شعرهایم مینویسم" دل" نوشت
تابدانند " عشق را باید فقط با "دل " نوشت

#رزگار_موکریان

@Delaviz_20
Download Telegram
از همه کس گذر کنم، از تو گذر نمی شود
مشکل تو ، وفای من. مشکل من جفای تو

کن نظری که تشنه ام ، بهر وصال عشق تو
من نکنم نظر به کس، جز رخ دلربای تو...


#مولانا
گرچه هر لحظه مدد می دهدم چشم پر آب
دل سودا زده در سوز و گداز است هنوز

همه خفتند به غیر از من و پروانه و شمع
قصه ما دو سه دیوانه دراز است هنوز


#عماد_خراسانی
فریاد ز دست فلک آینه گون
کز جور و جفای او جگر دارم خون

روزی به هزار غم به شب می‌آرم
تا خود، فلک از پرده‌ چه آرد بیرون


#ابوسعید_ابوالخیر
یک زخم غمت هزار مرهم ارزد
خاک قدمت تاج سرِ جَم ارزد

چشم تو سوادِ مُلک حُسن است از آنک
یک گوشه به مُلکِ هر دو عالم ارزد


#سلمان_ساوجی
هیچ جز یاد تو رویای دلاویزم نیست
هیچ جز نام تو حرف طرب انگیزم نیست

عشق می‌ورزم و می‌سوزم و فریادم نه
دوست می‌دارم و می‌خواهم و پرهیزم نیست


#فریدون_مشیری
ای خاک در تو سرمهٔ دیدهٔ دل
یاد تو دوای دل شوریدهٔ دل

من می دهم انصاف که افسوس بود
سودای تو در دماغ پوسیدهٔ دل


#اوحدالدین_کرمانی
مرا باور نمی‌آمد که از بنده تو برگردی
همی‌گفتم اراجیفست و بهتان گفته اعدا

تویی جان من وبی‌جان ندانم زیست من باری
تویی چشم من و بی‌تو ندارم دیده بینا


#مولانا
عالم همه سرنگون، توانم دیدن
خود را شده غرق خون، توانم دیدن

جان از تن خود برون توانم دیدن
من جای تو بی تو چون توانم دیدن؟


#سلمان_ساوجی
گر ﭘﺎ ﻧﻬﯽ ﺯ ﻟﻄﻒ ﺑﻪ ﻣﻬﻤﺎﻧﺴﺮﺍﯼ ﺩﻝ
ﭘﯿﺶ ﺗﻮ ﺟﺎﻥ‌ﺑﻪ ﭘﯿﺸﮑﺶ ﺁﺭﻡ ﭼﻪ‌ﺟﺎﯼ ﺩﻝ

ﺑﻬﺮ ﮔﺬﺍﺭ ﮐﺮﺩﻧﺖ ﺍﺯ ﻏﺮﻓﻪ‌ﻫﺎﯼ ﭼﺸﻢ
ﺩﺭﻫﺎ ﮔﺸﺎﺩﻩ ﺑﺮ ﺣﺮﻡ ﮐﺒﺮﯾﺎﯼ ﺩﻝ


#محتشم_کاشانی
تنها ستاره‌ی شب تارم، شبت بخیر!
تار است بی تو لیل و نهارم، شبت بخیر

ای سر به شانه‌های رقیبان گذاشته
کی سر به شانه‌ات بگذارم!؟ شبت بخیر...


#سجاد_سامانی
از آتش دل شمع طرب را مانم
وز شعله آه سوز تب را مانم

دور ازلب خندان تو ای صبح امید
از ناله زار مرغ شب را مانم


#رهی_معیری
در نگاهت عشق را دیدم و دلبسته شدم
آرزو کردم و از هر دو جهان خسته شدم

مست چشمان تو گشتم به هیاهوی نگاه
تا به این قصّه ی تعبیر تو وابسته شدم


#حمید_رضا_یگانه
مرگ می بارد ازین دایره ی عجز و عزا
شو به میخانه که آنجا همه سورست و سرور

شعله ای برکش و برخیز ز خاکستر خویش
زان که تا پاک نسوزی نرسی سایه به نور


#هوشنگ_ابتهاج
غزل غزل بنویسم من از دو چشم سیاهت،
که برده ای دل و دین رابه ناز و طرز نگاهت

برای وصف رخِ تو، قلم به دست بنشینم.
که صد قصیده نشسته میان صورت ماهت


#الهام_رازقی
شمشیر کینه‌ورزی خود را غلاف کن
ما را از این مبارزه دیگر معاف کن

ما بارها به عشق تو اقرار کرده‌ایم
ِگاهی تو هم به حس خودت اعتراف کن


#محمدحسن_جمشیدی
گهی گویی خلاف و بی‌وفایی
بلی تا تو چنینی من چنانم

به پیش کور هیچم من چنانم
به پیش گوش کر من بی‌زبانم


#مولانا
صبح است و هوا،هوای بارانی عشق
با لطف خدابپاست مهمانی عشق

برخیزو به شکرانه ی این مهمانی
صد بوسه بزن ز جان،به پیشانی عشق


#دلاویز
یار رفت و انتظارش با من است
شعله افسرد و شرارش با من است

با چنین سوزی که من دارم «سَخی!»
وای بر دوزخ که کارش با من است!


#سخی_کرمانی
پردهٔ دیدهٔ من نقش خیالت دارد
دل شوریدهٔ من شوق وصالت دارد

هر کجا ماه رخی در نظرم می آید
نیک می بینم و حسنی ز جمالت دارد


#شاه_نعمت‌الله_ولی
چون نشينی بر سر کوی کسی
عاقبت بينی تو هم روی کسی

چون ز چاهی می کنی هر روز خاک
عاقبت اندر رسی در آب پاک  !!


#مولانا
هر شام ز ماه رمضان صبح امیدی است
هر روز ازین ماه مبارک شب عیدی است

هر آه جگر سوز که از سینه بر آید
در دامن صحرای جزا سایه بیدی است


#صائب_تبریزی