ڪلبہ‎‌‌‎‌‌شـ؏ـردلاویز
5.73K subscribers
872 photos
1 video
11 links
زیر امضای تمام شعرهایم مینویسم" دل" نوشت
تابدانند " عشق را باید فقط با "دل " نوشت

#رزگار_موکریان

@Delaviz_20
Download Telegram
از عشق گفتم عمری اما نیست معشوق
کارم غزل هاییست اما بی سرانجام

مردم پی شعرند و از شاعر گریزان
حالم شده مانند گوژ پشت نتردام


#حسین_مرادی
از قال و یقول، غیر حیرانی نیست
وز صحبت خلق، جز پریشانی نیست

دست از همه شستن و نشستن کنجی
چیزی‌ست که آخرش پشیمانی نیست...


#موجی_بدخشانی
بی تو ضربان خسته ای دارد عشق
درهای همیشه بسته ای دارد عشق

وقتی تو نباشی به چه کارم آید
الحق که دل خجسته ای دارد عشق


#احمد_جم
همچو بلبل خامُشم اندر زمستانِ فراق
از نسيمِ وصل بازم چون گلستان تازه کن

چون دلم بی‌عشق بينی شمع رويت برفروز
بهر اين افسرده آتش در زمستان تازه کن


#سیف_فرغانی
از قوت مستیم ز هستیم خبر نیست
مستم ز می عشق و چو من مست دگر نیست

در جشن می عشق که خون جگرم ریخت
نقل من دلسوخته جز خون جگر نیست


#عطار
شاگردِ تو است دل، که عشق آموز است
مانندهٔ شب، گرفته پایِ روز است

هر جا که رَوَم، صورتِ عشق است به پیش
زیرا روغن در پِیِ روغن سوز است


#مولانا
امروز سرآغاز بهار من و توست
شادی گل خوش نقش و نگار من و توست

با دفتری از جوانه و عشق و امید
یک هفته ی نو در انتظار من و توست


#شهراد_میدری
چنانکه هست فلک را دوازده تمثال
که آفتاب بر آن دور می‌کند مه و سال

بر آسمان ولایت دوازده برج‌اند
چو آفتاب نبوت همه به اوج کمال


#رضاقلی_خان_هدایت
رخ تو آتش و زلف تو دود است
مرا زین سرد‌مهری‌ها چه سود است؟

چو فایز در بیابان تشنه جان داد !
چه حاصل در صفاهان زنده‌رود است؟


#فایز_دشتی
ریشه ی سروجوان باخاک،صحبت می کند
ازعذاب تشنگی باوی شکایت می کند

بازبان خشک برگش،بید میگوید:که آه
ابرهم داردبه باغ ما،خیانت میکند!


#حسین_منزوی
دریغا میر بونصرا دریغا
که بس شادی ندیدی از جوانی

ولیکن راد مردان جهاندار
چو گل باشند کوته زندگانی


#دقیقی_طوسی
شب رفت و هنوز ما به خمار خودیم
در دولت تو همیشه سر کار خودیم

هم عاشق و هم بیدل و دلدار خودیم
هم مجلس و هم بلبل گلزار خودیم


#مولانا
تو آبی و ما جمله گیاهیم همه
تو شاهی و ما جمله گدائیم همه

گوینده توئی و ما صدائیم همه
جوینده توئی چرا نیائیم همه


#مولانا
شد مدتی که خشت سر خم کتاب ماست
موج شراب، سرخی سرهای باب ماست…

از بس کتاب در گرو باده کرده‌ایم
امروز خشت میکده‌ها از کتاب ماست


#صائب_تبریزی
کردم ورقِ وجودِّ تو با تو بیان
تا کی باشی در ورق سود و زیان

هر چیز که در هر دو جهان است عیان
در جان تو هست و تو برون شو ز میان


#عطار
سراسرغصه ودرداست سهم من ازاین دنیا
نمی گیرد بجز غم کس سراغی از دل تنها

هزاران آرزو مرده میان قلب بیمارم
که این دنیا امیدم را چنین له کرده زیر پا


#سعید_حسینی
نیست آسایشم از عشق تو و زاری دل
گاه گریان ز توام گه ز گرفتاری دل

ارغوانی است از آن چهره عشاق که شد
از ازل خون جگر باده ی گلناری دل


#داعی_دزفولی
نکردم تا به صحبت امتحان اربابِ دنیا را
ندانستم که ذوقِ گوشه گیری چیست عنقا را

بزرگان را خدا محتاج خردان میکند ور نه
چرا باید گشودن کف به پیشِ قطره دریا را


#میرزاخان_سهامی
گر ایمان آورد جانی به غیر کافر زلفت
بزن از آتش شوقت تو اندر کفر و ایمانش

پریشان باد زلف او که تا پنهان شود رویش
که تا تنها مرا باشد پریشانی ز پنهانش


#مولانا
کاش امروز خدا صبح زِ من می پرسید
رنگ مهتابی تو از سحرِ عاشقی است؟

و من از قصه خورشید به او می گفتم
آفتابی که مسیرش گذر عاشقی است


#ناصر_پروانی
با یار بگفتم به زبانی که مراست
کز آرزوی روی تو جانم برخاست

گفتا: قدمی ز آرزو زآن سو نه
کاین کار به آرزو نمی آمد راست


#باباافضل_كاشانى