در شبی تاریکم و تنها نشستم بیقرار
خیره ماندم با نگاهم برسرابی پرغبار
رفتهای از روزگارم دل اسیرماتم است
از خیالاتم گذرکن گاه گاهی بیگدار
#محمدامیری
خیره ماندم با نگاهم برسرابی پرغبار
رفتهای از روزگارم دل اسیرماتم است
از خیالاتم گذرکن گاه گاهی بیگدار
#محمدامیری
ای که داری هوس لعل لب جانان را
تا لبش را به لب آری، به لب آری جان را
زهر پیماید اگر خواهم از او آب حیات
درد افزاید اگر خواهم از او درمان را
#افسر_کرمانی
تا لبش را به لب آری، به لب آری جان را
زهر پیماید اگر خواهم از او آب حیات
درد افزاید اگر خواهم از او درمان را
#افسر_کرمانی
بر تافت عِنان ، صبوری از جان خراب
شد همچو ر کابِ حلقه ، چشم از تب و تاب
دیگر چو عنان، نپیچم از حُکم تو سر
گر دولتِ پابوسِ تو یابم چو رکاب
#ابوسعید_ابوالخیر
شد همچو ر کابِ حلقه ، چشم از تب و تاب
دیگر چو عنان، نپیچم از حُکم تو سر
گر دولتِ پابوسِ تو یابم چو رکاب
#ابوسعید_ابوالخیر
دردا که اسیر ننگ و نامیم هنوز
در گفت و شنید خاص و عامیم هنوز
شد عمر تمام و ناتمامیم هنوز
صد بار بسوختیم و خامیم هنوز
#هلالی_جغتایی
در گفت و شنید خاص و عامیم هنوز
شد عمر تمام و ناتمامیم هنوز
صد بار بسوختیم و خامیم هنوز
#هلالی_جغتایی
شنبه شد، پنجره از آمدنت وا مانده
دوسه تا دلهره از جمعه، ز تو جا مانده
جمعه و شنبه دگر فرق ندارد بی تو
تا میان من و تو فاصله بر جا مانده
#مسعودمحمد_پور
دوسه تا دلهره از جمعه، ز تو جا مانده
جمعه و شنبه دگر فرق ندارد بی تو
تا میان من و تو فاصله بر جا مانده
#مسعودمحمد_پور
میفروشم عشق را از جنس غربت میخری؟
میفروشم غربتم از جنس ظلمت میخری ؟
شاعری هستم شکسته، مونس من دفترم
میفروشم شعرها از جنس حسرت میخری؟
#جواد_الماسی
میفروشم غربتم از جنس ظلمت میخری ؟
شاعری هستم شکسته، مونس من دفترم
میفروشم شعرها از جنس حسرت میخری؟
#جواد_الماسی
دوش گفتم: بتوان دید به خوابت، لیکن
با فراق تو کرا خواب میسر میشد؟
بارها شمع بکشتم که نشینم تاریک
خانه دیگر ز خیال تو منور میشد
#اوحدی
با فراق تو کرا خواب میسر میشد؟
بارها شمع بکشتم که نشینم تاریک
خانه دیگر ز خیال تو منور میشد
#اوحدی
زین سینهٔ پر آتش و زین دیدهٔ پر آب
دردا ! که گشت قاعدهٔ عمر من خراب
از بیم غرق و حرق نیابد مرا همی
در سینه هیچ شادی و در دیده هیچ خواب
#رشیدالدین_وطواط
دردا ! که گشت قاعدهٔ عمر من خراب
از بیم غرق و حرق نیابد مرا همی
در سینه هیچ شادی و در دیده هیچ خواب
#رشیدالدین_وطواط
ای که بر ماه ازخط مشکین نقاب انداختی
لطف کردی سایهای بر آفتاب انداختی
تا چه خواهد کرد با ما آب و رنگ عارضت
حالیا نیرنگ نقشی خوش بر آب انداختی
#حافظ
لطف کردی سایهای بر آفتاب انداختی
تا چه خواهد کرد با ما آب و رنگ عارضت
حالیا نیرنگ نقشی خوش بر آب انداختی
#حافظ
طوطی نگوید از تو دلاویزتر سخن
با شهد می رود ز دهانت بدر سخن
گر من نگویمت که تو شیرین عالمی
تو خویشتن دلیل بیاری به هر سخن
#سعدی
با شهد می رود ز دهانت بدر سخن
گر من نگویمت که تو شیرین عالمی
تو خویشتن دلیل بیاری به هر سخن
#سعدی
برفت آن یار و از ما مِهر برداشت
خیالش هم مرا آسوده نگذاشت
به فایز آنچه کرده آن جفاجو
نه باور کرد دل، نه عقل پنداشت
#فایز_دشتی
خیالش هم مرا آسوده نگذاشت
به فایز آنچه کرده آن جفاجو
نه باور کرد دل، نه عقل پنداشت
#فایز_دشتی
ستایش توکه درنظم بنده می آید
هم ازتمامت اقبال ودولت خودبین
مسامع همه شاهان به آرزوخواهند
که از زبان دعاگو شوند گوهر چین
#کمال_الدین_اسماعیل
هم ازتمامت اقبال ودولت خودبین
مسامع همه شاهان به آرزوخواهند
که از زبان دعاگو شوند گوهر چین
#کمال_الدین_اسماعیل
گر دلش سخت تر از سنگ بود، نرم شود
بشنود گر شبی او ناله و فریاد مرا
من که تا صبح، دعا گوی تو هستم همه شب
چه شود گر تو به دشنام کنی یاد مرا
#شاطرعباس_صبوحی
بشنود گر شبی او ناله و فریاد مرا
من که تا صبح، دعا گوی تو هستم همه شب
چه شود گر تو به دشنام کنی یاد مرا
#شاطرعباس_صبوحی
سرشک شرم لرزد در نگاهت
بمیرم پیش چشم عذرخواهت
اگر افسون ِ شیطان بست راهت
خدای عشق میبخشد گناهت!
#فریدون_مشیری
بمیرم پیش چشم عذرخواهت
اگر افسون ِ شیطان بست راهت
خدای عشق میبخشد گناهت!
#فریدون_مشیری
صبح ما خیر است ای یاران ز پیغام شما
جان ما مست است دائم از می جام شما
کام ما هر صبح شیرین گردد از پیغامتان
چون عسل شیرین کند یزدان ما کام شما
#اقبال_لاهوری
جان ما مست است دائم از می جام شما
کام ما هر صبح شیرین گردد از پیغامتان
چون عسل شیرین کند یزدان ما کام شما
#اقبال_لاهوری
بوی بهشت میگذرد یا نسیم دوست
یا کاروان صبح که گیتی منور است
دانی که چون همیگذرانیم روزگار
روزی که بی تو میگذرد روز محشر است
#سعدی
یا کاروان صبح که گیتی منور است
دانی که چون همیگذرانیم روزگار
روزی که بی تو میگذرد روز محشر است
#سعدی
خطت که درد و داغ تو نو میکند مرا
جان در بلای عشق گرو میکند مرا
عمری به راه عشق ز سر داشتم قدم
باز آرزوی آن تک و دو میکند مرا
#امیرشاهی
جان در بلای عشق گرو میکند مرا
عمری به راه عشق ز سر داشتم قدم
باز آرزوی آن تک و دو میکند مرا
#امیرشاهی
از داستان و قصه، بگذر که غصه باشد
پیش گرسنه چندی از هیچ خوان نهادن
گفت و شنید کم کن گر رهروی؛ که در سر
شاید برای توشه، چشم و زبان نهادن
#باباافضل_کاشانی
پیش گرسنه چندی از هیچ خوان نهادن
گفت و شنید کم کن گر رهروی؛ که در سر
شاید برای توشه، چشم و زبان نهادن
#باباافضل_کاشانی
بیکار مشین درآ درآمیز شتاب
بیکار بدن به خور برد یا سوی خواب
از اهل سماع میرسد بانک رباب
آن حلقهٔ ذاهل شدگانرا دریاب
#مولانا
بیکار بدن به خور برد یا سوی خواب
از اهل سماع میرسد بانک رباب
آن حلقهٔ ذاهل شدگانرا دریاب
#مولانا
مردم دیدهٔ ما جز به رُخَت ناظر نیست
دل سرگشتهٔ ما غیرِ تو را ذاکر نیست
عاشقِ مفلس اگر قلبِ دلش کرد نثار
مَکُنَش عیب که بر نقدِ روان قادر نیست
#حافظ
دل سرگشتهٔ ما غیرِ تو را ذاکر نیست
عاشقِ مفلس اگر قلبِ دلش کرد نثار
مَکُنَش عیب که بر نقدِ روان قادر نیست
#حافظ
مرا گر با تو روی همدمی نیست
گدایان را به سلطان محرمی نیست
ز عشقم درد و غم در دل بسی هست
به اقبال توام زینها کمی نیست
#امیر_شاهی
گدایان را به سلطان محرمی نیست
ز عشقم درد و غم در دل بسی هست
به اقبال توام زینها کمی نیست
#امیر_شاهی