‌بلدم تكیه كنم باز به دیوار خودم
یا حصاری بکشم دور و بر غار خودم

بلدم آه به آه از تو بگویم هر بار
تا بسازم قفس از غصه ی بسیار خودم ...!


#هوشنگ_ابتهاج

‌نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر ، نامه رسان من توست

گوش کن با لب خاموش سخن می‌گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست


#هوشنگ_ابتهاج

زندگی رقص نجیبی ست
که از چشمه ی بودن، جاریست

رقص یک شاپرک بازیگوش
لای یک دسته گل یاس معطر در باغ


#هوشنگ‌_ابتهاج

امشب به قصه دل من گوش می‌کنی
فردا مرا چو قصه فراموش می‌کنی...

این دُر همیشه در صدف روزگار نیست
می گویمت ولی تو کجا گوش می‌کنی


#هوشنگ_ابتهاج

شکفتی چون گل و پژمردی از من
خزانم دیدی و آزردی از من

بد آوردی وگرنه با چنین ناز
اگر دل داشتم می بردی از من


#هوشنگ_ابتهاج

ای دوست شاد باش که شادی سزای توست
این گنج مزد طاقت رنج آزمای توست

صبح امید و پرتو دیدار و بزم مهر
ای دل بیا که این همه اجر وفای توست


#هوشنگ_ابتهاج

بود آیا که ز دیوانه‌ی خود یاد کند
آن که زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت

سایه آن چشم سیه با تو چه می‌گفت که دوش
عقل فریاد برآورد و به صحرا زد و رفت


#هوشنگ_ابتهاج

روان شو از دل خونینم ای سرشک نهان
چرا که آن گل خندان چنین روا دانست

صفای خاطر آیینه دار ما را باش
که هر چه دید غبار غمش صفا دانست


#هوشنگ_ابتهاج

نشانِ داغِ دل ماست لاله‎ای كه شكفت
به سوگواریِ زلف تو اين بنفشه دميد

بيا كه خاک رهت لاله‎زار خواهد شد
ز بس كه خون دل از چشمِ انتظار چكيد


#هوشنگ_ابتهاج

صبح آمد و من منتظر یارم
از شب به سحر یکسرہ بیدارم

گر بگذری از کوی دلم ای یار
یک بار بـــدہ فرصت دیدارم...


#هوشنگ_ابتهاج