دلم فتاده به دام و ره فرار ندارد
ره فرار نه و طاقت قرار ندارد
خوشم همیشه به یادت ،اگر چه صفحه
به جز غبار ملال از تـــو یادگار ندارد...!
ُ#سیمین_بهبهانی
ره فرار نه و طاقت قرار ندارد
خوشم همیشه به یادت ،اگر چه صفحه
به جز غبار ملال از تـــو یادگار ندارد...!
ُ#سیمین_بهبهانی
شوانم خواب در مرز گلان کرد
گلم واچید و خوابم را زیان کرد
باغبان دید که مو گل دوست دیرم
هزاران خار بر گل پاسبان کرد
ُ#باباطاهر
گلم واچید و خوابم را زیان کرد
باغبان دید که مو گل دوست دیرم
هزاران خار بر گل پاسبان کرد
ُ#باباطاهر
از آتشِ دل شب همه شب بیدارم..!
چون شمع ز شعله تاج بر سر دارم...
از روز دلم به وحشت از شب به هراس...
وز بود و نبودِ خویشتن بیزارم..!
ُ#مهدی_اخوان_ثالث
چون شمع ز شعله تاج بر سر دارم...
از روز دلم به وحشت از شب به هراس...
وز بود و نبودِ خویشتن بیزارم..!
ُ#مهدی_اخوان_ثالث
دوسه خط شعرنوشتم که تودیوانه شوی
هی بخوانی غزلی,مست زپیمانه شوی
نیتم زنوشتن وصف چشمان توبود
کاشکی مثل خودم,عاشق و دیوانه شوی
ُ#حمیدرضا_ضیافتی_برخوردار
هی بخوانی غزلی,مست زپیمانه شوی
نیتم زنوشتن وصف چشمان توبود
کاشکی مثل خودم,عاشق و دیوانه شوی
ُ#حمیدرضا_ضیافتی_برخوردار
آه ای تـکرار در تـــکرار دلگیری، ســــلام
خاطرات کهنه ی صــد بار تعمیری ، سلام
خسته از شش روز جان دادن برای زندگی
آه جمعه،ای بد اخلاق اساطیری ،سـلام
ُ#یاسان_رمضان
خاطرات کهنه ی صــد بار تعمیری ، سلام
خسته از شش روز جان دادن برای زندگی
آه جمعه،ای بد اخلاق اساطیری ،سـلام
ُ#یاسان_رمضان
خورشید برآمد که تو را سیر ببیند
آیینه فقط خواست که تصویر ببیند
عاشق که دلش گیر نگاهت شده میگفت
ای کاش تو را در کف تقدیر ببیند...
ُ#مهتاب_بهشتی
آیینه فقط خواست که تصویر ببیند
عاشق که دلش گیر نگاهت شده میگفت
ای کاش تو را در کف تقدیر ببیند...
ُ#مهتاب_بهشتی
عشق و عاشق یکیست ای جان
تا ظن نبری که آن دو نیمست
چون گشت درست عشق عاشق
هم منعم خویش و هم نعیمست
ُ#مولانا
تا ظن نبری که آن دو نیمست
چون گشت درست عشق عاشق
هم منعم خویش و هم نعیمست
ُ#مولانا
در قيد غمم٬خاطر آزاد کجائی؟
تنگ است دلم٬قوت فرياد کجائی؟
کو همنفسی تا نفس شاد بر آرم؟
مجنون تو کجا رفتی و فرهاد کجائی؟
ُ#حزین_لاهیجی
تنگ است دلم٬قوت فرياد کجائی؟
کو همنفسی تا نفس شاد بر آرم؟
مجنون تو کجا رفتی و فرهاد کجائی؟
ُ#حزین_لاهیجی
گلعذاری زگلستان جهان، ما را بس
زین چمن سایهٔ آن سرو روان ،مارا بس
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم؟
دولتِ صحبتِ آن مونسِ جان،مارابس...
ُ#حافظ
زین چمن سایهٔ آن سرو روان ،مارا بس
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم؟
دولتِ صحبتِ آن مونسِ جان،مارابس...
ُ#حافظ
جمعه هادل طلب دیدن رویت دارد
شامه خوش هوسم لذت بویت دارد
بیخبرزانکه فقط یادتوام مهمان است
همه احساس و دلم راه بسویت دارد
ُ#ابراهیم_روزبهانی
شامه خوش هوسم لذت بویت دارد
بیخبرزانکه فقط یادتوام مهمان است
همه احساس و دلم راه بسویت دارد
ُ#ابراهیم_روزبهانی
لباس بى وفايى را به دست خود تنت كردم
تو را اى دوست با مهر زيادم دشمنت كردم
خيالم بود تنديسى طلا از عشق مى سازم
محبت بد ترين اكسير بود و آهنت كردم
ُ#سیدتقی_سیدی
تو را اى دوست با مهر زيادم دشمنت كردم
خيالم بود تنديسى طلا از عشق مى سازم
محبت بد ترين اكسير بود و آهنت كردم
ُ#سیدتقی_سیدی
آنجا که وصف آن قد و بالا نوشتهایم
قرار عجز خویش همانجا نوشتهایم
حاصل، دمی زیاد تو غافل نبودهایم
یا گفتهایم حرف غمت یا نوشتهایم
ُ#رضیالدین_آرتیمانی
قرار عجز خویش همانجا نوشتهایم
حاصل، دمی زیاد تو غافل نبودهایم
یا گفتهایم حرف غمت یا نوشتهایم
ُ#رضیالدین_آرتیمانی
آرزومند توام ای که مرا سامانی
تن بی جان مرا با نگهت چون جانی
آرزومند توام ای که چرا چون عشقی
در درون دل من تا به ابد می مانی
ُ#امیر_عباس_خالق_وردی
تن بی جان مرا با نگهت چون جانی
آرزومند توام ای که چرا چون عشقی
در درون دل من تا به ابد می مانی
ُ#امیر_عباس_خالق_وردی
یکبار به مردم و مرا کس نگریست
گر بار دگر زنده شوم دانم زیست
ای کرده تو قصد من ترا با من چیست
یا صحبت ابلهان همه دیگ تهیست
ُ#مولانا
گر بار دگر زنده شوم دانم زیست
ای کرده تو قصد من ترا با من چیست
یا صحبت ابلهان همه دیگ تهیست
ُ#مولانا
چه نماز باشد آن را که تو در خیال باشی
تو صنم نمیگذاری که مرا نماز باشد
نه چنین حساب کردم چوتودوست می گرفتم
که ثنا و حمد گوییم و جفا و ناز باشد
ُ#سعدی
تو صنم نمیگذاری که مرا نماز باشد
نه چنین حساب کردم چوتودوست می گرفتم
که ثنا و حمد گوییم و جفا و ناز باشد
ُ#سعدی
شاعرم کردی... بیابان دیدم و دریا نوشتم
تلخ را شیرین سرودم، زشت را زیبا نوشتم
چشم وا کردم به روی زندگی کابوس دیدم
چشم بستم خط به خط کابوس را رویا نوشتم
ُ#فاطمه_سالاروند
تلخ را شیرین سرودم، زشت را زیبا نوشتم
چشم وا کردم به روی زندگی کابوس دیدم
چشم بستم خط به خط کابوس را رویا نوشتم
ُ#فاطمه_سالاروند
هر شب خیال دلبرم دست آورد خارد سرم
تا برد آخر عاقبت دستار من دستار من
آن کم برآورد از عدم هر لحظه در گفت آردم
تا همچو در کرد از کرم گفتار من گفتار من
ُ#مـولانـا
تا برد آخر عاقبت دستار من دستار من
آن کم برآورد از عدم هر لحظه در گفت آردم
تا همچو در کرد از کرم گفتار من گفتار من
ُ#مـولانـا
سوخت سودای تو جان من شیدائی را
برد عشق تو ز من صبر و شکیبائی را
دل سرگشته بصحرای جنون زد چکنم
اگر از پی نروم این دل هرجائی را
ُ#ادیب_طوسی
برد عشق تو ز من صبر و شکیبائی را
دل سرگشته بصحرای جنون زد چکنم
اگر از پی نروم این دل هرجائی را
ُ#ادیب_طوسی
قرار از من ربودی با تماشای نگاه خود
تو را می بینم و همراه تو از عشق سرشارم
بغل وا کن به رویم تا شوم دربند آغوشت
نباشی در برم از دوری چشمان تو بیمارم
ُ#امیر_عباس_خالق_وردی
تو را می بینم و همراه تو از عشق سرشارم
بغل وا کن به رویم تا شوم دربند آغوشت
نباشی در برم از دوری چشمان تو بیمارم
ُ#امیر_عباس_خالق_وردی
چه کردهام بجای تو که نیستم سزای تو
نه از هوای دلبران بری شدم برای تو
مرا دلی است پر زخون ببند زلف تــو درون
پناه میبرم کنون به لعل جانفزای تو
ُ#خاقانی
نه از هوای دلبران بری شدم برای تو
مرا دلی است پر زخون ببند زلف تــو درون
پناه میبرم کنون به لعل جانفزای تو
ُ#خاقانی
دم به دم از ره دل پیک خیالش رسدم
تابشی نو به نو از حسن و جمالش رسدم
یا رب این بوی طرب از طرف فردوسست
یا نسیمی است که از روز وصالش رسدم
ُ#مولانا
تابشی نو به نو از حسن و جمالش رسدم
یا رب این بوی طرب از طرف فردوسست
یا نسیمی است که از روز وصالش رسدم
ُ#مولانا