روی بنمای و وجود خودم از یاد ببر
خرمن سوختگان را همه گو باد ببر
ما چو دادیم دل و دیده به طوفان بلا
گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر
َ#حافظ
خرمن سوختگان را همه گو باد ببر
ما چو دادیم دل و دیده به طوفان بلا
گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر
َ#حافظ
آن حرف که از دلت غمــی بگشاید
در صحبت دل شکستــگان میباید
هر شیشه که بشکند، ندارد قیـــمت
جز شیشهٔ دل که قیمتش افـــزاید
َ#شیخ_بهایی
در صحبت دل شکستــگان میباید
هر شیشه که بشکند، ندارد قیـــمت
جز شیشهٔ دل که قیمتش افـــزاید
َ#شیخ_بهایی
از کفر سر زلف وی ایمان میریخت
وز نوش لبش چشمهٔ حیوان میریخت
چون کبک خرامنده به صد رعنایی
میرفت و ز خاک قدمش جان میریخت
َ#ابوسعید_ابوالخیر
وز نوش لبش چشمهٔ حیوان میریخت
چون کبک خرامنده به صد رعنایی
میرفت و ز خاک قدمش جان میریخت
َ#ابوسعید_ابوالخیر
ای آنکه گرفت شربت از مشرب ما
مستی گردد که روز بیند شب ما
ای آنکه گریخت از در مذهب ما
گوشش بکشد فراق تا ملهب ما
َ#مولانا
مستی گردد که روز بیند شب ما
ای آنکه گریخت از در مذهب ما
گوشش بکشد فراق تا ملهب ما
َ#مولانا
هر چند که خاموشم ، چشم از تو نمیپوشم
افسوس که میترسی از خالی آغوشم
این وحشت بیهوده ، بی عشق نیاسوده
از مرگ هراسی نیست ، تا بوده همین بوده
َ#افشین_یداللهی
افسوس که میترسی از خالی آغوشم
این وحشت بیهوده ، بی عشق نیاسوده
از مرگ هراسی نیست ، تا بوده همین بوده
َ#افشین_یداللهی
دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند
سروران بر در سودای تو خاک قدمند
شهری اندر هوست سوخته در آتش عشق
خلقی اندر طلبت غرقه دریای غمن
َ#سعدی
سروران بر در سودای تو خاک قدمند
شهری اندر هوست سوخته در آتش عشق
خلقی اندر طلبت غرقه دریای غمن
َ#سعدی
این شهر بی تو چند خیابان و خانه است
تو بین سنگ و آجر و آهن چه میکنی؟
گیرم که عشق پیرهنی بود و کهنه شد
میپوشمش هنوز، تو بر تن چه میکنی؟
َ#سجاد_رشیدی_پور
تو بین سنگ و آجر و آهن چه میکنی؟
گیرم که عشق پیرهنی بود و کهنه شد
میپوشمش هنوز، تو بر تن چه میکنی؟
َ#سجاد_رشیدی_پور
صلاح از ما چه میجویی که مستان را صلا گفتیم
به دور نرگس مستت سلامت را دعا گفتیم
در میخانهام بگشا که هیچ از خانقه نگشود
گرت باور بود ور نه سخن این بود و ما گفتیم
َ#حافظ
به دور نرگس مستت سلامت را دعا گفتیم
در میخانهام بگشا که هیچ از خانقه نگشود
گرت باور بود ور نه سخن این بود و ما گفتیم
َ#حافظ
دیوانه نبودم که دل از خلق بریدم
یک عمر نفهمید کسی حرف دلم را
ای عشق ! نشد در گذر از جاده تقدیر
همراه تو باشیم همین چند قدم را ...!
َ#احسان_انصاری
یک عمر نفهمید کسی حرف دلم را
ای عشق ! نشد در گذر از جاده تقدیر
همراه تو باشیم همین چند قدم را ...!
َ#احسان_انصاری
من همان کوه غرورم که سپردی به خدا
ندهد زلزله ای سخت تکانم، چه کنم!
عاقبت مال دلم می شود آن چشم سیاه
حال بی چشم تو، بی نام و نشانم، چه کنم؟
َ#مهری_حسینی
ندهد زلزله ای سخت تکانم، چه کنم!
عاقبت مال دلم می شود آن چشم سیاه
حال بی چشم تو، بی نام و نشانم، چه کنم؟
َ#مهری_حسینی
عشق خواهد کین سخن بیرون بود
آینه غماز نبود چون بود
آینت دانی چرا غماز نیست
زانک زنگار از رخش ممتاز نیست
َ#مولانا
آینه غماز نبود چون بود
آینت دانی چرا غماز نیست
زانک زنگار از رخش ممتاز نیست
َ#مولانا
هزار وعده به من داده ای بگو چه کنم؟
که دست کم یکی از وعده ها عمل بشود؟!
قسم به عشق! به فتوای دل گناهی نیست
اگر به دست تو نامحرمی بغل بشود!
َ#غلامرضا_طریقی
که دست کم یکی از وعده ها عمل بشود؟!
قسم به عشق! به فتوای دل گناهی نیست
اگر به دست تو نامحرمی بغل بشود!
َ#غلامرضا_طریقی
در گوشه های غم که کند خلوتی به دل
یاد من و ترانه من تکیه گاهش است
من دلبخواه خویش نجستم ولی خدا
با هر کس آن دهد که به جان دلبخواهش است
َ#شهریار
یاد من و ترانه من تکیه گاهش است
من دلبخواه خویش نجستم ولی خدا
با هر کس آن دهد که به جان دلبخواهش است
َ#شهریار
مستم ز خیال او من با وی و وی با من
یارب، چه خیال است این، اینجا من و آنجا او
مهتاب چه خوش بودی، گر بودی و من تنها
لب بر لب و رو بر رو، او با من و من با او
َ#امیرخسرو_دهلوی
یارب، چه خیال است این، اینجا من و آنجا او
مهتاب چه خوش بودی، گر بودی و من تنها
لب بر لب و رو بر رو، او با من و من با او
َ#امیرخسرو_دهلوی
تو می گفتی مڪن در من نگاهی
ڪه من خونها ڪنم تاوان ندارم
من سرگشته چون فرمان نبردم
از آن بر نیڪ و بد فرمان ندارم
َ#مولانا
ڪه من خونها ڪنم تاوان ندارم
من سرگشته چون فرمان نبردم
از آن بر نیڪ و بد فرمان ندارم
َ#مولانا
به سرت کز سر پیمان محبت نروم
گر بفرمایی رفتن به سر پیکانم
باش تا جان برود در طلب جانانم
که به کاری به از این بازنیاید جانم
َ#سعدی
گر بفرمایی رفتن به سر پیکانم
باش تا جان برود در طلب جانانم
که به کاری به از این بازنیاید جانم
َ#سعدی
آن که خاطر هوس عشق و وفا دارد از او
به هوس هر دو سه روزیست هوادار کسی
لطف حق یار کسی باد که در دورهٔ ما
نشود یار کسی تا نشود بار کسی
َ#شهریار
به هوس هر دو سه روزیست هوادار کسی
لطف حق یار کسی باد که در دورهٔ ما
نشود یار کسی تا نشود بار کسی
َ#شهریار
گرچه پیر است این تنم ، دل نوجوانی میکند ...
در خیال خام خود هی نغمه خوانی میکند !!
شرمی از پیری ندارد قلب بی پروای من...
زیـر چشـمی بی حیا کار نهانی میکند !
َ#شهریار
در خیال خام خود هی نغمه خوانی میکند !!
شرمی از پیری ندارد قلب بی پروای من...
زیـر چشـمی بی حیا کار نهانی میکند !
َ#شهریار
مرغ بیپر به چه امید قفس را شکند
ورنه دلتنگ ازین عالم دلگیرم من
نشود دیدهی من باز چو بادام به سنگ
بس که از دیدن اوضاع جهان سیرم من
َ#صائب_تبريزی
ورنه دلتنگ ازین عالم دلگیرم من
نشود دیدهی من باز چو بادام به سنگ
بس که از دیدن اوضاع جهان سیرم من
َ#صائب_تبريزی
نیست امروز شکست دلم از چشم پرآب
دایم این خانه خرابست ازین خانه خراب
خواه چون شمع بسوزان همه را خواه بکش
که خطای تو ثوابست و گناه تو ثواب
َ#محتشم_کاشانی
دایم این خانه خرابست ازین خانه خراب
خواه چون شمع بسوزان همه را خواه بکش
که خطای تو ثوابست و گناه تو ثواب
َ#محتشم_کاشانی