حجره خورشید تویی خانه ناهید تویی
روضهٔ امید تویی راه ده ای یار مرا

روز تویی روزه تویی حاصل دریوزه تویی
آب تویی کوزه تویی آب ده این بار مرا

#مولانا

هر آن کس عاشق است از جان نترسد
یقین از بند و از زندان نترسد

دل عاشق بُوَد گرگ گرسنه
که گرگ از هی هیِ چوپان نترسد

#باباطاهر

همراه بسيار است، امّا همدمی نيست
مثل تمام غصّه‌ها، اين هم غمی نيست

دلبسته‌ی اندوه دامنگير خود باش
از عالم غم دلرباتر عالمی نيست...

#فاضل_نظری

چه غم از سینهٔ ریش و دل افگار مرا؟
سینه‌ریشی که دل‌افگار تو باشد چه کند؟

ای طبیب دل بیمار، بگو، بهر خدا
کان جگر خسته، که بیمار تو باشد چه کند؟

#هلالی_جغتایی

#معین
#مکه_عشق

بیا با من مدارا کن ، دلا دیوانه ام امشب
زهجرت دلشکستم من،بیا ویرانه ام امشب

غزل گویی کنم شبها،ز شیدایی خمار من
نگه برچشم مستم کن،که من میخانه ام امشب

#صمدقاسملو_پریشان

ساز در دست تو سوز دل من می گوید
من هم از دست تو دارم گله چون ساز امشب

مرغ دل درقفس سینه من می نالد
بلبل ساز ترا دیده هم آواز امشب


#شهريار

امشب در این گفتارها رمزی از آن اسرارها
در پیش بیداران نهد آن دولت بیدار من

آن پیل بی‌خواب ای عجب چون دید هندستان به شب
لیلی درآمد در طلب در جان مجنون وار من


#مولانا

نه آتش‌های ما را ترجمانے
نه اســـــرار دل ما را زبانے...


نه محرم درد ما را هیچ آهے
نه همدم آه ما را هیـچ جانے..


#مولانا

مردم رغم عشق دمی در من دم
تا زندهٔ جاوید شوم زان یکدم

گفتی که به وصل با تو همدم باشم
گو با که کجا شرم نداری همدم

#مولانا

در جان من، طنين صداى "بنان"تويى
زيباترين "الهه ى ناز" جهان، تويى

هر چند آسمان خدا پر ستاره است،
اما عروس هرشب هفت آسمان،تويى


#علیرضا_بدیع

ما خوش‌دلیم با تو به هر شام و هر سحر

کان روی و مو ز هر سحر و شام خوش‌تر است

#فروغی_بسطامی

اختیارت گر بیفتد دست یک زنگی مست
بهتر از آنکه بیفتد دست یک نادان پست

آن یکی یکباره جانت را به یغما می برد
این یکی اما برد از بین آنچه بود و هست

#عباس_موسوی
‌‌‎‌‌‌‎

چون قهوه بدست گیرد آن حب نبات
از عکس رُخش قهـوه شود آب حیات

عکس رُخ او به قهـوه دیـــدم گفتــم
خورشید بــرون آمده است از ظلمات

#شاطرعباس_صبوحی

در دل چو عشقت آید، سودای جان نماند
در جان چو مهرت افتد، عشق روان نگنجد

دل کز تو بوی یابد، در گلستان نپوید
جان کز تو رنگ بیند، اندر جهان نگنجد

#عراقی

خوشش باد آن نسیم صبحگاهی
که درد شب نشینان را دوا کرد

نقاب گل کشید و زلف سنبل
گره بند قبای غنچه وا کرد.

#حافظ

‌
چون است حال بستان ای باد نوبهاری
کز بلبلان برآمد فریاد بیقراری

گل نسبتی ندارد با روی دلفریبت
تو در میان گل‌ها، چون گل میان خاری

#سعدی

میکند روزه ماه رمضان عمر دراز
مد انعام درین دفتر و این دیوان است

غفلت از تشنگی و گرسنگی کم گردد
که لب خشک بر این بند گران سوهان است

#صائب_تبریزی

زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست
درحقِ ما هرچه گوید جای هیچ اکراه نیست

تا چه بازی رُخ نماید بیدقی خواهیم راند
عرصه شطرنج جانان را مجالِ شاه نیست

#حافظ

دلْ جز ره عشق تو نپوید هرگز
جانْ جز سخن عشق، نگوید هرگز

صحراۍ دلم عشق تو شورستان کرد
تا مهر کسۍ در آن نروید هرگز...


#ابوسعید_ابوالخیر

در خزان با سرو و نسرینم بهاری تازه بود
در زمین با ماه و پروین آسمانی داشــتم

درد بی‌عشقی ز جانم برده طاقت ورنه من
داشـتم آرام تــا آرام جــانــی داشــتم

#رهی_معیری