دلاوران ایران زمین
45 subscribers
13.8K photos
3.29K videos
184 files
17.7K links
مبارزان میدانی درونمرز
https://t.me/Delavaraniranzamin1
Download Telegram
Forwarded from Radio Narmak
بخش3
پدیده مرگ ورستخیزباوری/یادگاردوره
آنیمیسم/ببهانه کوچ وپرکشیدن،یاران نزدیکان وهممیهنان نازنینمان دراین سیامرگی
#سپنتامهر

..باری!
یکتاراهبروپیشوای ایرانی فردوسیِ بزرگ باهمه خداباوریش،همچون ماازآفرینش،
گلایمندست که چراناجوانمردانه وبیدادگرانه،زندگی ماکوتاهست وچراآفریدگارهستی بخش،دربخش وپخش زمان زندگانیِ ماچنین فُروده وخسّت وفرومایگی
ونیزچنین خشکدستی وزُفتی نموده
وبسی نارادی وبخل ورزیده!؟
چرابخشاینده هستی شتابان
وچنین رَشکبرانه وتنگچشمانه درکمینگه
عمروزندگانی ماست!
ازیرابباورمندان چنین گویدکه
اگرهنگام مرگ را،
دم ولحظه ای شادمانانه میانگارید
وهنگامه ای خوش وشادو
انگبین سانانه اش،میپندارید، پس،چرادررویارویی باآن
میهراسید،خروشان وموکنان وگریان ومویان ونویان، میگریید،میموییدومینویید؟
اگرمرگ،دادست وشادی،
واگرآنراعروسی میپنداریدپس این ناله وافغان وبانگ وفریادبهنگام‌
مرگ یااینعروسی چیست؟!
آری،زندگی ماگرچه بتلخی میگذردولی بس تلخترست جدایی ازآن وکوچیدن بناکجاآبادنیستی وعدم!!
بهرروی!
مرگ،این دردبیدرمان واین زهروشرنگ بدترازشوکران،
تلنگریست برای ما،تلنگری کوبنده، هشیارنده وهشدارنده!
که برخی را بخرد خورد
و برخی راتنهاباحساسات خرافه آمیز،یادآورنده پندارها واوهام!
بیاددارم ،اوریانا فالاچی،بانوی نویسنده وروزنامه نگارنامور پس ازپایان جنگ ویتنام ،درنیمه دوم دهه 70 میلادی،
کتابی درباره همان رخداد تلخ یا جنگ ویتنام نگاشت بنام زندگی،جنگ ودیگر هیچ !
آنچه دراین کتاب تصویرشده بود داستان تلخ جنگ و پیامدهای زشت ونازبیایش، بویژه جنگ ویتنام وکشتار مردم وستیزندگان ومبارزان آن سامان بود!
ولی تصویر بزرگتری که باخواندن این کتاب ذهن خواننده رادرگیر میکرد،بجز سنگیندلی،خودکامگی،توسعه طلبی وجهانخواری هردوقطب سرمایه داری وکمونیسم ،
نگاهی فلسفی بودبمسئله مرگ، نیستی و پوچی زندگی!
من بهترمیدانم بگویم ،زندگی،مرگ ودیگرهیچ!
اگرنیک بنگریم براستی چنین است ودیگر هیچ!
هیچِ هیچ!
آن هم ،زندگی ما مردمان غمزده ودرمانده که گویا از سده های پیش،
همیشه بارنجهاواندوههاهمراه بوده است!
ودراین سده های پیشین
آنچه برمارفته از تازش بیمایگان تازی بگیریدتاتازش وتهاجم غزان وترکان ومغولان وتیموریان ودولتهای بیگانه وبدترازهمه آنان،
حاکمیت دینی آخوندهاکه37سالست سایه سنگین آنرا با یاخته یاختهِ پیکرمان دریافته وحس کرده ایم!
همه وهمه جز رنج وتلخروزگاری ونیستی وفنا برایمان ،چیزی بارمغان نیاورده است،زمان شادیها بسی اندک ودوره اندوه وسختیهامان بسیار بوده ست!!
درباوراسلامیان،برپایه حدیثی، اف برروزگارگفتن وگلایه ازچرخ نمودن،بسی ناپسندست.
این حدیث که درپایین اسنادش رابازخواهیم شکافت،برخی مفسران و زندوافان اسلامی درتفاسیرخویش،مانندحافظ بن کثیردمشقی۷۷۴ق،در تراز وذیل آیه۲۴جاثیه که ازگفته کافرانست،ان هی الانموت ونحیی ومایهلکناالاالدهرچنین آورده اندکه دهرنامی ازاسماءالله ست.
لیک،درنیمسده پیشین برخی دانشمندان
دستاری یاکراواتی شیعه مانندمطهری
که ابزارهرمنوتیک،دموکراسی و..برای مدرنیزه کردن آموزه های اسلامی،بدست باکفایتشان خوش افتاده،بی هیچ دلیل وفرنودمنطقی این حدیثرامجعول وبرساخته دانسته وازدیدگاه معنایی این حدیث راازدین زروانی یازردشتیان مسلمان شده میدانندکه باحادیث واخباراسلامی درآورده اندازیراآنرانپذیرفته اند!
ولی،محدثان کهن شیعه این حدیث راازطریق عبدالله ابن قتاده
ونه ابی هریره پذیرفته ودراسنادشیعی چون امالی سیدمرتضی برادرسیدرضی درگذشته۴۳۶ق،،جامع الاخبارتاج الدین محمدشعیری بیهقی؟زاده۵۰۸ق بحارالانوارمجلسی۱۱۱۰ق،وجامع السعاده ملامهدی نراقی۱۲۰۹ق،ومعراج السعاده پسرش احمدنراقی۱۲۴۵ق،که بازنوشت آن بپارسی وبزمان فتحعلیشاه قجرست،گفتاوردوپذیرفته شده!
ماخذوخاستگاه اینحدیث درکتابهای اهل حدیث مانندصحیح امام‌ محمدبخاری۲۵۶ق،،بنام باب لاتسبواالله،اینگونه آمده که،یسب بنی آدم الدهرواناالدهربیدی اللیل والنهار فرزندآدم بروزگارناسزاگویدبااینکه دهروروزگارمنم
وشب وروزبدست منست!لیک
درصحیح مسلم حجاج نیشابوری۲۶۹ق
این حدیث رابگونه دگری ازپیامبراسلامیان که ابوهریره آنراازوبازگفته ومسلم حجاج باچندواسطه ازراویان تازی مانندابی الزناد،مغیره بن عبدالرحمن،اعرج وقتیبه میگویدکه لاتسبواالدهرفانه هوالله
بروزگارناسزانگوییدکه هموخداست!
نیزراویان این حدیث ازطرق سنت
همه تازیندواهلسنت،همگی آنراتوثیق کرده وپذیرفته انداینک،چگونه
آنرابزردشتی مسلمان شده یازروانیه میتوان گردانیده ونسبت داد؟!
ابوزکریایحیی بن شرف نووی۶۷۶ق درالمنهاج،شرح صحیح مسلم ونیزابن عثیمین درفتاوی العقیده،دهرراازنامهای خدادانسته وگفته انداگرپدیده های هستی،پیشامدهای طبیعی وبومزیست یارخدادهای خوب وبدرابروزگارنسبت دهیم ماننداینکه گوییم روزگارپدرم راگرفت،مرازمینگیرکردیافرزندم راکشت،این شرکست وبرای خداشریک آورده ایم وانجام دهنده وفاعل این افعال وکارهاراروزگاردانسته ایم
بخش4>
Forwarded from Radio Narmak
بخش4
پدیده مرگ ورستخیزباوری/یادگاردوره آنیمیسم
(ببهانه کوچ وپرکشیدن،یاران،نزدیکان وهممیهنان نازنینمان دراین سیامرگی کورونا!)
#سپنتامهر



..نیزقایمقام دوم,میرزاابوالقاسم
فراهانی،درجلایرنامه اگرمیگویدکه
روزگارست اینکه،گه عزت دهدگه خواردارد
چرخ بازیگرازین بازیچه هابسیاردارد
باقل اللهم مالک الملک..تعزمن تشاءوتذل من تشاء
رویارویی ودوگانگی آشکار دارد!
مانندهمین گفتارراامام المشککین فخررازی۶۰۶ق،درکتاب تفسیرالکبیرونیزدر ستینی یاجامع العلومِ خودنیزبگفته فلاسفه نسبت داده ست!

آماج سخن ما
بهرروی!
وبیگمان این حدیثهابگوش فردوسیِ جان هم رسیده بوده است.
لیک،من برین باورم که فردوسی فرزانه خردورزانه،هوشمندانه ورندانه،بنمایه اندیشگی وخوراک فکری،بخردمندان خیامی داده
وبسازمان آفرینش درباره سستی جهان وپوچی وهیچی زندگی،خروشیده واعتراض نموده ست!
اوجهان،چرخ یاروزگار رادرجایگاه پروراننده ومقامِ پروردگار
ودارنده اختیارنهاده
نیزبه پدیدآورهستی باویژگیهای مست، بدمهروبدگوهروشکارگرمیخروشد
گاهی هم،اوبابرنام ولقبهای بدکاروبیهوده کار مینکوهدوبریشخندش میگیرد
که،
جهاناچه،بدمهروبدگوهری                     
که،خودپرورانی وخودبِشکَری
یا
جهانامپرورچوخواهی،دِرود                  چومی بِدروی،پروریدن چه سود؟!
همچنین،
روزگاروجهان راتوانمندمطلق ولیک
گستاخانه وبیهراس،ستمکاره ای داندکه همه مقهوروشکسته اویند!!

جهاناسراسرفسوسي وباد
بتو نيست،مردخردمندشاد
كه داندكه چندين نشيب وفراز
به پيش آرداين روزگاردراز؟
و
به بازیگری مانداین چرخِ مست
که بازی برآردبه هفتاددست
زمانی به خنجر، زمانی به تیغ
زمانی به باد و زمانی به میغ!
وبسان بالانیزگاهی اورابدستانگری تردست وبازیگری مشعبدبه۷۰دست،ماننده میکندکه بدورازحقیقت،رنگهای گوناگونت،نماید،
به دستانگری مانداین چرخ پیر
گهی چون پلاسست و گه چون حریر!!

بهرروی،ماچونان لعبتکان وآدمکان کوکی وبگفته پیرباده نوشان خیام،چندی بازیچه ومهره شترنج اوییم وسپس پایمال خواست بوالهوسانه کردگارجهان، این پیرلعبتبازیم
که دوباره این مهره هارابصندوق نیستی دراندازد:
مالُعْبَتَگانیم و فلک لُعبَت‌باز،
از روی حقیقت و نه ازروی مَجاز؛
یک‌چند درین بساط بازی کردیم،
رفتیم به صندوقِ عدم یک‌یک باز!
یاآن جام لطیف وزیبای سفالگرِدهریم،که بازاین کوزه گرِمست که نه مهرونه خشمش هویداست،چنین جام میسازدش،احسن الخلق گویدش،آفرین میزندش
وزپس آن مینوشدش،صدبوسه زمهربرخساره میزندش،سپس
لایعقلانه برزمین میکوبدش
وخردولگدکوبش
کند:
جامیست که عقل آفرین میزندش
صدبوسه زمهربرجبین میزندش

این کوزه‌گردهرچنین جام لطیف
میسازدوبازبرزمین میزندش!!
آری!
چنین خوش داشته وخمیره مارابااندوه ورنج سرشته!
آنچنانکه،بازآدمی رابه سان گل،بگناه خنده پنج وشش روزه ودرپی شادی اندک دربوستان زندگی کشانده ودردیگ گلاب گذارده وبرسرآتش نشانده که بخواست اوبرای گلاب شدن، بسیارگریسته ایم!
بگفته رفیع مشهدی سراینده سبک هندی سده11ق:
برمن ازقهقهه شیشه می ظاهرشد
کزپی خنده کم گریه بسیاری هست!
همچنین،
سختیها ورنجهایی بدتروتلختر
ازمرگست
که همان مرگ بآنهاپایان میدهد!
نیزبگفته خلقی یزدی،سده12ق
که دریک سروده طنزآمیز
معادوآخوندمعادگستررابریشخندگرفته که:
زاهد بیخبر از حشر مرا میترساند،
گفتم ای شیخ تراکی زقیامت خبرست !؟
دیده ام هجر،چه پروای قیامت دارم؟!
یکدم هجرزصدروزقیامت بترست!
لیک،
خردورزان گیتی راچون بوعلای معری ناخرسندی وپرخاشیست که چرابی خواست وگزینش مابگستره وجودآورده شدیم ولی پرخاش واعتراض خیامی دوچندانست ودودیگراینکه کنون که آفریده وآورده شدیم چرابایدرفت یاچرادرنگ مانسبت بعمرجهان چنین کوتاه واندکست چونان عمرحباب!؟
ازسویی،کنون که ناخواسته آورده شدیم
ولی زندگی باهمه دردورنج وسختیش وباهمه بیفرجامی،هیچی وپوچی وکم
وکوتاه بودنش،بازخوشست،
غنیمتست و
پَروه وارزشمند!!
بفرموده فرزانهِ بیهمال وهمتای توس
فردوسیِ جان
که خیام نیزاندیشه خوشباشی وخوشزیوی یادردم زیستن خویشراازاوآموخته
کنونکه
شکاریم یکسرهمه پیش مرگ
سرزیرتاج وسرزیرترگ
و
جَهان راچنینست سازونهاد
زیک دست بستدبدیگربداد

به دردیم ازین رفتن اندرفریب!
زمانی فرازوزمانی نشیب
پس
چه بهترکه
اگردل توان داشتن شادمان
بشادی چرانگذرانی زمان؟

بخوشّی بنازوبخوبی ببخش
مکن روزرابردل خویش رخش
آری!
عمری بناکامی بارگران زندگانی کشیدن،که چه گویم،زنده مانی!
رنج وسختی بردن وتلخی چشیدن!
دلبستنهاوگسستنها،گذشتن وگذاشتنها ورفتن!چرا
همه اینها دستاوردوکاروندزندگی ماست!
بگفته کلیم کاشانی:
بدنامی حیات،دوروزی نبودبیش
آنهم کلیم،باتوبگویم چه سان گذشت!
یک روزصرف بستن دل شدباین وآن
روزدگربکندن دل،زین وآن گذشت!
آخردراین سرای سپنجگانی
به چه وبه که خشنودمانیم
وکرادل ببندیم؟
ولیک،بااینهمه چه خوشست حجمی زیستن ونه خطی!
زندگی بسیاری چون مسترلاین
خطی وکمّیتیست!
گذرازآغازتاپایان زندگی خطی،
که شایدازآغازتافرجامش70،80..
بخش5>
Forwarded from Radio Narmak
بخش6
پدیده مرگ ورستخیزباوری/یادرگارزمان
آنیمیسم
(ببهانه کوچ وپرکشیدن،یاران،نزدیکان وهممیهنان نازنینمان دراین سیامرگی کورونا!)
#سپنتامهر

..آری!
پورسیناگفت:
ان المعادماهومنقول فی الَشرع
لاسبیل الی اثباته،الابماجاءفی الکتاب وخبرالنبی
اودربخش الهیات شفا،
نجات ومبداء ومعادبروشنی،راه اثبات وپایستگی روزرستخیزوزندگی دوباره پس ازمرگ،
رابشیوه عقلانی وخردورزی،بسته ومسدودمیداندمگرباابزارباورمندی وایمان به نوشته نُبی وداستانسرایی نَبی،
این آموزه غیرعقلی رابپذیریدوبخویشتن بباورانیدوتحمیل کنیدو باعتماد قول وقال وقیل هاوگفته های پندارین ووهم انگیز دیگران!
اوبرای آیات معادیه قرآنی،چم ومعنای
مجازی وناراستین مثالی باورداردازیرا
تکفیرگردید!
باز بگواهیِ بزرگ، پیشوای باده نوشان خیام:
وقت سحرست،خیزای مایه ناز
نرمک نرمک باده خور وچنگ نواز
کانانکه بجایند ، نپایندبسی
وآنانکه شدند، کس نمیآیدباز
ودرفرجام
مانندسعدی که گفت:
کشتی هرکه درین لجه خونخوارافتاد
نشنیدیم که دیگربکران بازآید!
بازآب پاکی رابردستان دکانداران دین میریزدهمان جو فروشان گندم نما
همان سوداگران وبازرگانان بازارخرافه ونادانی!
همان خَرمَک وخزَف فروشان گوهری نما
وخرافه پروران معاداندیش که پیوسته ازین راه نان خورده اند!
وه!
که همواره این پنداره سازان افسانه پرداز باپروبال دادن باندیشه آنجهانی،
زندگی اینجهانی مردمان راویران و
گیتی خودشان راچه نیکووزیرکانه،آباد وشاداب ساخته وپرداخته وچه خوش درآن زیسته اند!
همان فریبکاران مارنگار
ونه
مارنویس که همیشه برخیزابه هاوامواج نادانی ماسواری کرده اند!
آری!
خیام،برای آگاهی مردمان خردورز
وبرای آنکه بیندیشیم،
بارهاومکررانه
نیز بیباکانه ودلاورانه درپی تخته کردن دکانِ آخوند یاهایپرمارکت دینست ودلاورانه
دست ردبسینه شان زده
وبنیادآخوندوخوان وبساطش رامشکّّکانه بهم میریزدومیگویدگفته آخوندرااعتمادنشاید
تاخودبیقین دست نیابم
وازکوچندگان بجهان واپسین کسی نیایدوخودمن چندوچون داستان رانپرسم بمعادشمایان ، باورمندنگردم
ازیرابازمیفرماید:
افسوس که سرمایه زکف بیرون شد
وزدست اجل بسی جگرهاخون شد

کس نامدازآنجهان که پرسم ازوی
کاحوال مسافران عالم چون شد!؟
وبازدرپایان،درسستی وبیپایگی وخرافی بودن رستخیزباوری ومعاداندیشی که
مانندخانه ساختن روی آب وخشت زدن دردریاست فرماید:

تاچند زنم بروی دریاهاخشت،
بیزارشدم زبت پرستان وکنشت!!

خیام!که گفت دوزخی خواهدبود؟!
که رفت بدوزخ وکه آمد زبهشت!؟
پیوسته تندرست،اندیشه کار
وپایدار،
همواره شادمان وکامکار زید!
پایان



انجامه!!
این نوشتارپژوهشی بود
که پیشکش بشماگردید!
چون شیوه وروش ما پارسی نویسی
وگسترش آن به آماج وهدف پاسداشت
ونگاهداشت زبان رسمی وملیست
که در نَهِش ووضعیت خوبی نیست،ازیرا
برخی یاران همواره درخواست داشته اند بدنبال نوشتارم واژه نامه ای هم بنگارم
گرچه همواره واژگان پارسی ناشناخته را با واو پیوندیاعطف،
درکنارواژه بیگانه آشنامیآورم
ونیز
نگاشتن واژه نامه وفرهنگ بسیار زمانبر وازسویی برایم دشوارست ولیک، دستوردوستان را پیروی کرده وبرای این نوشتارواژه نامه ای فراهم نمودم!
باشد که یارانی که دلبستگی بآموزش
ویادگیری باره هاونوشته های بُن افکنده دارندازآن سودمندگردندوامیدکه یاران بدان اهمیت داده وبخوانندونیزاگرنقدی داشتندبنویسند!

اینک
واژه نامک پارسی

(بندواژه آ،ا )
آروین،آزمون:تجربه،استقراء
آسیمگی،آشفتگی:بحران
آسیب،گزند،زیان،کاستی:ضرر،عیب
آگاهانه،دانسته،خودخواسته:پارسی عمدعمدی،عامدانه
آماج،بُرجاس:هدف
آموزه:تعالیم،عقاید
انجامه:خاتمه الکتاب،نیزبنوشته پایانی کتاب که رونویس وکاتب درفرنادکتاب
دریک کادرسه گوشه،مینگاشته وبیشتربمانندشناسنامه کتاب بوده،مانندنام کتاب ونگارنده ونیزنام خودش که کاتب ورونویس بوده،زمان وتاریخ پایان نگاشتن وکتابتِ آن!

انجامنده،کننده:فاعل
آوند: ->فرنود،شوند:هرسه پارسی وآوندبجز علت،دلیل،استدلال وسبب/دوتا چم ومعنای دگرداردوآن ظرف وساقه گیاه نیزهست
انگاشتن،پنداشتن:تصور،تخیل وخیال->پنداره
انگبین،شهد:عسل....

بخش7 دنبالهِ واژه نامه این جُستار-->
Forwarded from Radio Narmak
بخش7
پدیده مرگ ورستخیزباوری/..
#سپنتامهر

...(بندواژه ب)
باختر:غرب،مغرب
باری:خلاصه،علی ای حال،القصه
وبتازی آفریدگاروخالق
باژگونه، وارونه،رَخش:برعکس،معکوس
برنام :لقب
بزه،گناه،پلشتی،آلودگی:جرم،معصیت،ذنب
بِشکَریدن،شِکَردن،شکار:صید
بُن افکندن،درمیان نهادن:مطرح نمودن، طرح کردن
بندواژه:حرف الفبا
بُنمایه،ریشه:ماخذومنبع->چشمه پژوهش
(پ)
پاد:ضد،علیه،مانندپادزهر
پارادوکس:انگلیسیست،پارسی آن دژفرنود،دژفرنودسار،درستنما
وبتازی اغلوطه
پرخاش،خروش وخروشش:اعتراض
پژوهش،پژوهیدن:تحقیق،تفحص،استقراء
وکنکاش که ترکی مغولیست
پنداره:فرض،فرضیه،تئوری
پندارین:موهوم،تخیلی
پیوند:ربط،ارتباط
(ت)
تاسه:خطر،نگرانی
تاسه مند:خطیر،خطرناک،مشوش
تبار:نژاد
(ج)
جان انگارمداری،جان انگارداری:آنیمیسم
دوره پیشادینی که انسان بجادوباورمندبودواینکه درون هرچیز
نیرویی رازآلودوناشناخته مانندمانانهفته وشادابی یامرگ ونابودی آن ازآن نیروست که آنراجان یاروح نامیدند
تاریخ آغازاین دوره ناشناخته ست آغاززندگی اندیشمندانه بشر،شایدازهمین زمان ونخستین دوره های زندگی هوموساپینس یاانسان دانایاشایدبرابربادوره پارینه سنگیست
جستار:مبحث
جستجو:>پژوهش،کاوش
(چ)
چامه،سروده:شعر
چشمه پژوهش: بسکون ه چشمه خاستگاه وبنمایه:همگی به چم منبع،ماخذ رفرنس
چکامه:غزل
چم:معنی ومفهوم
(خ)
خاستگاه:ماخذ->چشمه پژوهش
خاور:شرق،مشرق
خَرمَک،خرمهره،گوهرنما:خزف سفال،مهره های رنگین ازسفال وشیشه
که برای رَستن ازچشمزخم،بگردن چهارپایان میبستند،بدل،بسان جواهر
(د)
داوری،دادوری،دادرسی:محاکمه،قضاوت
ددمنشی:توحش،وحشیگری
دریغ،فسوس،افسوس:تاسف،اسف
دستانگر،بازیگر،تردست:مشعبدشعبده باز
دست یازیدن:دست درازی،گرفتن بزوروبغلبه،گستاخی وتجاوز
دستاورد:ثمره،نتیجه
دشنام،ناسزا،بدزبانی،پلشتگویی:فحش
دم:نفس،هنگام،لختی->لخت
دماغه:پیش آمدگی خشکی بگونه ۳گوش،درآب
دیرَند،دیرباز،دراز،دیریاز:طول،طولانی
مطول
(ر)
راستینه:حقیقت،واقعیت
راهبری،گرداندن:اداره،مدیریت
رَخش:وارونه->باژگونه
رسانش:تبلیغ،خبر
رشک،تنگچشمی:حسد
رشکبر:حسودوحاسد
رنجوری،بیماری:مرض،مریضی
رواداری،برخودهمواری:تحمل،تولرانس
روند:پروسه،مرحله
رهاورد:ثمره،نتیجه
(ز)
زروان:درباورمهری،خدای ناکرامندوآفریدگاربیکرانه زمان،ازل وابد
زروانیه:شاخه ای اززردشتیان که درسده پایانی ساسانیان پدیدارشدند،شایدمانوی
بودند،دین آنهاآمیغ وترکیبی اززردشتی،مسیحیت وآموزه های مانی بوده
زُفتی،خشکدستی:خِسّت->فُروده وپستی
(ژ)
ژخاره،ژغار:نعره،بانگ وفریادناخوشایند
(س)
ساده انگاری:ساده پنداری،تسامح
سپنج:عاریتی،موقت
سپنجگانی،مهمانسرا:خانه موقت
سرای سپنجی:جهان گذراکه مادرومهمانیم
سده:قرن صدساله،نوشتن صدباصادنادرستست وغلط مشهورکه بایدادیبان ماآنرامانندبسی واژگان دگرچون شست،سابون که عربی نیستند،درست بنویسند
ستیزشگرتازشگر:مهاجم ودشمن
سوگ:عزا،تعزیه
سوگوارداغدار:عزادار
سَهِش:احساس
سیامرگی،مرگ سیاه:طاعون،که درپی آن بیماری واگیر،مرگی فراگیر درشهرمیآمده
(ش)
شرنگ،زهر:سم،شوکرانِ یونانی
شرنگین،زهرآگین:سمی،مسموم
شگفت:عجیب،محیرالعقول
شگرف:به چم ومعنی شگفت ونیز بسیاروناشناخته
شورش:فتنه،انقلاب
(ف)
فرجام،فرناد،پایان:آخِر،ته،مَخلص
فرنود:سبب،علت،دلیل->آوند
فرنودسار:استدلال
فُروده،پستی:بخل
(ک)
کاروند:ثمره،نتیجه>دستاوردورهاورد
کاوش،کاویدن:تحقیق>پژوهش
کرانه:کناره،کنارهرچیز،بویژه ساحل
کوچِش،کوچ:سفر
(گ)
گرداب:لجه
گریز:فرار
گسیختن،گسیختگی،جدایی،پارگی،تجزیه
گفتاورد:نقل قول
گلایه،گله:شکایت
گیهان،کیهان:جهان،فضا،کهکشان
گیهانشناخت:جهانبینی وکسمولوژی
(ل)
لَخت،بخش،برخ،دم:قسمتی ازهرچیز،بعض،بیشتر برای
زمان وهنگام>هنگامه
لگام،افسار:لجام/معرب لگام
(م)
مویان:گریان
موییدن:گریستن
(ن)
ناگریز،ناچار:مضطر،دربن بست ومخمصه بودن
نویان:نالان
نَهِش:شرایط،وضع،وضعیت
نوییدن:نالیدن
(و)
واپسین:آخرین>فرجام
واپسمانده:عقب افتاده
(ه)
هموند:همراه،شریک،مشترک،عضو
هَنایِش:تاثیرواثر
هنایش‌ گذاردن:اثرگذاری
هنگامه:لحظه ،دقیقه،بخشی وبعضی>لَخت
(ی)
یاجوج وماجوج:دوقوم تبهکارددمنش ووحشیکه داستانشان درتورات،کتاب حزقیل،دانیال،اشعیاودرعهدجدیددر
مکاشفه یوحناآمده،درعهدین آنهارادوقوم آدمنمادانسته،داستان آنهانیزدرقرآن سوره کهف وانبیاءدرترازذوالقرنین یاکورش وسدودیواریکه برای جلوگیری ازتازش وتهاجم آنهادرشمال قفقازساخت آمده بیشترمفسران ازسده های نخستین اسلامی تاامروز،یاجوج وماجوج راترکان ومغولان ازنژادزرد دانسته وتاریخنگاران نیزچنین نوشته اندآنهابگونه پراکنده ازنزدیک منچوری تااستپزارهای شمال خوارزم بگونه نایکجانشین وبیابانگردمیزیسته وبیشترکارشان تازشگری،قتل وغارت تیره هاوشهرهای دگروترکتازی بودست ازیراامپراتورچین در۲۳۵پ،م،دیوارچینرابرای جلوگیری ازرخنگی وتازش اقوام ترک ومغول ساخت،آتیلای هون وچنگیزمغول ازآنهابوده اند!
برای آگاهی بیشتر->به
امپراتوری صحرانوردان،رنه گروسه/تاریخ مغول عباس افبال
ترکستان نامه بارتولد
Forwarded from Radio Narmak
درود
پاسخ بیارگرامی،درباره آزادی اندیشه دینی!
#سپنتامهر

پیربانویی،درهمسایگی مابودکه تنهامیزیست وتنهایک کاسگوداشت!
اواین کاسگوراازجوجگی قرآن وبرخی دعاهاآموخته بود!
پسرش که ازدوستانم نیزبودوگاه باهم گفتگوداشتیم،میگفت:مادر۲۳سوره قرآن وچنددعاباوآموخته!
روزی درپی گفتگویی ازوپرسیدم
چندسوره قرآن حفظی؟
گفت:حمدوسوره و۴قل!
گفتم معانیش رابلدی؟
گفت راستش رابخواهی نه!
گفتم،پس کاسگویتان ازشمامسلمانترست
چون تو۶سوره حفظی،کاسگوی مادر۲۳تا
بااینهمانندی واشتراک که هردو نیزمعانیش رانمیدانید!
گفتم ازباورهاوعقایددینیت چه
میدانی؟
گفت،همین چیزهاکه همه میدانندگفتم مثلادرباره خدامیتوانی باورهایت رابرپایه دستاورخردخویش،نه داده های
تزریقی
۱کتاب،که،پنج صفحه
بنویسی؟
خندیدوگفت نه!
تنهاچندخطکه ازبچگی درگوشم کردندکه توحیداینستکه
خدایکیست ودونیست و..

دوست من!دین ماطوطی واربوده وآزادانه وآزاداندیشانه درباره آن پژوهش نکرده ایم جزآنکه(ببخشیددرمثل مناقشه نیست)چونان بزاخفش،پای منبرنشستیم وهرچه آقابالای آن تکه چوب فرموده باسرجنباندن پذیرفته ایم وهیچگاه درباره ژاژخاییهاوخرافه پراکنی منبرنشینان نیندیشیدیم
اگرهم فکرکردیم همگان ماراپندواندرزدادندکه
شیطانت فریفته اینهاچیست که میگویی؟
آقابالامنبرگفته!تازه اگرهم نادرست گفته
گردن خودش!الله وبالله گردن ملا!
مامقلدیم وماموربطاعت وپیروی!
سپس مغالطه وارانه دریک قیاس مع الفارق وبی ربط،میگفتندآقا!
مگربپزشک میروی،درباره تشخیصش ودارویش چون وچراونافرمانی میکنی!
اینک!
شماکه جزءبدنه علمی دانشگاهی هستیددگرچرا!؟
ما،درزنجیره نوشتارپیشین بااسنادوارجاع علمی،سخن گفتیم!
رفرنس ومنبع دادیم!
نخست اینکه
۱-بگفته خودآخوندها،نقل کفرکفرنیست!
نیزاگرفرنودواستدلالی داریدبنویسید!
ردکردن بخردانه،
آوردن استدلالست
وفرنودهای علمی وعقلی!
نه پرخاش،انگ واتهام زدن وبرافروخته شدن،بگفته سعدی:
دلایل قوی بایدومنطقی
نه رگهای گردن بحجت قوی!
باپروانه واجازه ازسعدی درتصرف واژگان معنوی ومنطقی!
لیک
جامعه دینی همواره
دربرابردیگراندیشان،حربه وابزاری
جزتکفیروارتدادواحکام پشت آن نداشته!
درهمه این سده هابرجامعه ما
تکگویی ومونولوگ حاکم وچیره بوده ست!
چراکه گفتاوردهاونقل قولهایاازخدا ومعصوم بوده،البته بباورخویش!
بفرماییدکجاوکی ودرچه تاریخی
باورمندان بادیان دیگرآزادی دینی داشته اند!؟
سری باحکام الذمه درکتب فقه وحدیث بزنیدبرای نمونه به تحریرالوسیله خمینی که ترجمه شده
تابدانیدآزادی اندیشه دراسلام شوخی بیش نیست وهیچگاه وجودنداشته واینهاهمه برساخته ودروغهای نواندیشی دینیست!

۲-دینباورهاوکلاجامعه دینی
همواره دربازگویی گزاره هاومطالب خویش آزادند.
لیک،هرگاه آوای مخالف خویش راشنیده،
بهنگام قدرت،پاسخ منطقی،خردورزانه
واستدلالشان،شمشیربوده
وبریدن سرودست وپاآنهم ضربدری وبدستورقرآن(مائده۳۳)یامحروم کردن ازحقوق انسانی دیگراندیشان!
چراکه مومنان خالص بنیادگرابرای کارخداباکسی شوخی وپرواندارندوبخشونت،خونریزی وحذف فیزیکی مخالفان ودگراندیشان باافتخاروسربلندی،بکارخودبالیده اندودستورخدای خودراانجام داده اندبا الله اکبرویاحسین جوانان ماراکشته اند!
ولیک،همواره
نواندیشان دینی،باترفندونیرنگ دیگر دیگراندیشان راساکت میکنندوواگرآنهابرسانش وگویش اندیشه خودبپردازندونقدکنندباهوچیگریی که بآن رنگ منطق وخردورزی ودموکراسی میزنندمخالف خودراسرکوب میکنندوبرای اینکه اورامنزوی،منفعل وگوشه گیروسربزیرکنند
زودبرچسب آماده درجیب خویشرا درمیآورندکه آقا
بعقیده ماتوهین کردی،باکثریت مردم اهانت کردی!
چگونه ست شماآزادانه درتبلیغ باورخویش،میکوشی،بلندگوی گوش آزارت راوقت وبیوقت بلندمیکنی،کوچه وخیابان رابندمیآوری وهزارآزادی دیگر
که درون آن آزار،خشونت وخونریزی نهادینه ونهانست،داشته باشی،بهرناباوریاکافرچه سیاسی وچه ایدئولوژیک وبهم میهنانت که اندیشه رایج رانپذیرفته اندهرچه دل تنگت خواهدبگویی!مرگ ناباوران
راآرزوکرده
وآنهارامنافق و..بخوانی،مرگشان بخواهی
نیز۴۰سالست
که تووهم اندیشانت
یامستقیم ویاغیرمستقیم،زده ای,بسته ای وکشته ای یااگرشخصاچنین نکردی باسکوتت بهمکاری بانهادقدرت
وستمگران برخاسته ای
واینها همگی،برای شمامشروعست ولیک،هنگامی که باورترانقدعلمی میکنندبانگ وفریادبرآری که مسلمانی نیست!

همچنین،درنوشتارآزادی اندیشه دراسلام
گفتم که،
رواداشتن وتحمل کردن یاتولرانس پیامبر
نیزتنهادرمکه بهنگام ضعف اسلام بودنه اینکه ذات این دین،همراه بامهروعطوفت بوده یاخشونت پرهیزست!
گفته اندعفوبهنگام قدرت
زیباوارزنده ست!
روباه ناتوان اگرشیرراببخشدهنرنکرده،هنردرآنست که شیر باشی و ندری!
هنگامیکه محمددرمکه بودقل یاایهالکافرون
اماشاکراواماکفورا
نیز
پیش ازبدرکبری لااکراه فی الدین رامیخواند!
لیک،همینکه بیثرب
کوچش وهجرت کرد
ونهادقدرت سیاسیرابدست گرفت ونیروی نظامی وجهادرابنیادکرد،
دیگرگون،شد
محمدرسول الله والذین معه اشداء علی الکفار رحماءبینهم/فتح۲۳
بخش2>
Forwarded from Radio Narmak
درود
گفتگودرشرایطی برابر، فرنودسارومستدل!
#سپنتامهر

بامخالفان خودچگونه روبروشویم!؟
نخست بایدبگوییم که نقدیک مطلب
الزامانفی آن نیست!
چرابایدگفتمان یکسویه ودیسکورس باشدوهرچه باورمندان دینی (عموم ادیان)میگوییدبایدبپذیریم!؟

واگربنقدآن زبان‌گشودیم و پرسشگری شک،یااعتراض کردیم درخوشبینانه ترین حالت،متهم ببرچسبهای آنان شویم ،رانده ومغضوب گردیم ولی اگربی هیچ اندیشه وخردورزی بگزاره های ادیان باورمندگردیم وبگفته روانشناسان برپایه اصلِ پیسکولوژیکِ <رفتارگله ای> آنهارابپذیریم
بهترین آدمیم!

درهرجستارومبحثی اگرچیزی خوشایندمان نبود در ردآن باید
منطق واستدلالی داشته باشیم و بحث استدلالی نماییم که
اهل منطق و استدلال را
برای هرپرسشی،پاسخیست !
خردورزی حکم میکندبرای هیچ گزاره ومطلبی،خشمگین نشویم‌بلکه اگرپاسخی مستدل داشته باشیم که هیچ،
وگرنه باید دربرابرمنطق،فروتنانه سرخم کنیم گرچه باباورمادرتضادباشد !
پژوهشگردانادربرابر آنچه میگوینددلیل وبرهان میآوردولی اگردربرابراستدلال ،
هیچ منطقی ننشاندوهیچ پاسخی نتوانست وندانست ونیز
بدرستی استدلال مقابل پی بردبی تعصب وخشکمغزی،میگوید تاکنون ،اشتباه کردیم وانباره ذهنیم
درین باره لبریزازقضایای نادرست بود!
بهمین سادگی !

ولیک کسانی که دراستدلال خردورزانه
عاجزوناتوانند، دربرابرآنچه
باباورشان درتضادست وپاسخ درستی،ندارندنیز
واکنشی جزخشم وناشادی،
قهروکینه ورزی به پرسشگران ندارند!
مثلا اگرجوان دانشجوی ریاضیدانی درباره نظریات ریاضی استادبزرگ ریاضی وفلسفه،بلز پاسکال
نقدنامه ای بنویسدوودرردفلان قضایای او استدلالهای خردپسندی بیاورد
بایداورا چون بر پاد و علیه فردی بزرگ
چون پاسکال، ردیه ونقد منطقی نوشته،سرزنش کرد
وجلوی نشرمسئله علمی ومستدل اوراگرفت یا اورا
ازدانشگاه اخراج کرد وگفت اوبپاسکالِ بزرگ توهین کرده و قصدتفرقه درعلم ریاضی وتشویش اذهان ریاضیدانان گیتی را دارد!
ازیرادرگفتگوبااهالی دین همواره،
رنجش پدیدارمیگرددچرا که بگفته فلسفی،
قلمروفلسفه عقلانیت وخردورزیست ودین درحوزه نقلانیت و قال فلان وفلان!
مقولات فلسفه وعلم نقدپذیرندتغییرمیکنندابطال پذیرندوهیچ دانشمندی ازردنظریاتش اگرمستدل باشدباکسی نجنگیده وبسادگی وباپوزش،
آغوش بروی نقادگشوده ولی گفتارهمه دینهالایتغیرست وباانّ وانما،آغازمیشوند!
همینست وجزین نیست که مامیگوییم!
برای همین دینیاوران نقدگریزونقادستیزندنیز
تاکنون دیده نشده که
دینیاران وروحانیان درگفتگوباپرسشگران خردورزسمج،بهنگام نداشتن پاسخ فرنودین ومستدل،ازکوره درنروندودرشرایط خوشبینانه،زاهدانه سکوت نموده وازپاسخ طفره میروندوگفتگوراترک کرده یاازدگراندیشان هجرت میکنند بگفته خودشان، ولو بشبر، دوری کردن گرچه یکوجب!!
وغیرازین باچوب تکفیر
وحکم ارتدادو.،.!!
پس،حوزه وگستره دین،نقل ازپیشوایانیست که همواره درذهن دینباوران سپندین ومقدسندوتابو!
غیرقابل تشکیکند وگمانه ونیزنقدآنهادردرازنای تاریخ برای ناقدان وپرسشگران ،پیامدهای خونینی داشته چه رسدبردعلمی آنها!
بهرروی!
انسان ازروزی که زاده شده بباورداشت وایمان بدین واداشته گشته وکم کم باگزاره های دینی که دراو ملکه گردیده
خوگرفته!
بگفته دگرهمچون آش خاله اندبخوری ونخوری، پایت است!
نیزگزاره های دینی،دربست بی هیچ تفکری بایدپذیرفته شوندوبایدبدآنهانردعشق باخت
وحتی جان رابرسرآنهانهاد!
ازیرابجستارهاومقولات دینی نبایدباگمانه،شک وپرسش که جزبمهرنزدیک شدچراکه ازمصادیق دست نزن جیزه است!
نیکبختانه،
جامعه مادست کم جوانان خردمندما بمهرتکنولوژی ارتباطات غربی وفضای مجازی
بجایی رسیده اند که نمیتوان آنانراازرسیدن بحقیقت ووصل باسنادومتون کهن ،بازداشت!
آنهاباسنادباترجمه همزمان دست یافته اند وبه حقیقت و خرد
بهامیدهندوجزایندوچیزی رابرنمیتابندوهیچ چیزی راجزخردورزی ودستیابی بحقیقت ، اصل نمیشمارند!
درگذشته متون دینی تنهادردست دینیاران بود وآنهابخشهایی را گزینشی وعامه پسندبمردم میگفتندولی امروزهمه متون دبنی ازهمه ادیان درکتابخانه های مجازی هست بهرزبان که بخواهندهمزمان ترجمه وواگردانی میکنندونیازی بارجاع نزدکیشبانان و دینیاوران ندارندازیرا تکنولوژی،ابرهای تیره خرافه راکنارزده و
خورشیدحقیقت را آشکارنموده!
این مایه خوشبختی ماست که
نسل جوان درباره های فکری ونظری و شناخت ادیان،تاریخ واستوره ها ،همواره پیشرو هستند!
بامیدفردایی بهتردرسایه خردانسانی وایرانی سکولاردرسایه سار دموکراسی!
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ درود
روانباوری وروحگرایی دیرینترین و پادِ علمی ترین پندار بشر!!
#سپنتامهر
پیش ازین درباره روان یاروح
ومتافیزیک ودگرپدیده های ماورایی چون پری یاجن که پندارهای پندارین وموهوم بجامانده از دوره آنیمیسم یا جان انگارپنداری که
ازنخستین روزگاران اندیشه گری آدمی
بجامانده واززمانه پیشادینیست،
نوشته وگفته ایم!
روان باوری،روح‌گرایی یاSpiritismنیزپنداره ونظریه‌ای
ست که درسده نوزدهم ترسایی بسان برخی دبستانهاومکاتب ماورایی درپدافندازآموزه های دینی ودربرابراندیشه های فلسفی نوین دوره فروغ وخردپدیدارشد!
این دبستان ومکتب رازورانه یاعرفانی رالئون دنیزارد ریویل با نام سپنجینه یا مستعارآلن کاردک پایه نهاد!
پنداره ونظریه کاردیک چیزی نو وتازه بیش ازآنچه ادیان گفته بودندنبود!
او تنها از واژگان و قالبهای نوینی برای بازگویی همان باورهای خرافی
سودجست!!
پنداره ونظریه کاردیک باوربه
روان وروح وجاودانگی آن در جهان ناپیدایا عالم الغیب دینباوران بودکه پژوهش درباره ماهیت وچیستایی،
خاستگاه وآغازه یامنشاءروان و نیزسرنوشت ارواح وفروهر ها و چگونگی پیوندونزدیکی آنها با جهان پیکرینه وخاکی را،برپایه پندارواوهام ونه اصول علمی ودانشینگی ،بازگومیکرد. کم کم روانباوری وروح گرایی به کشورهایی چون برزیل ودگرکشورهای امریکای لاتین ونیزخاوردورمانند،ویتنام گسترش یافت وشورایی جهانی وبین المللی بنام شورای بین المللی روحگرایی پدیدارشد!
که آنکشورهادر آن شوراهموندی و عضویت دارندکه درخاوردوراین اندیشه به کائودائیسم ناموَر ونامدارست!
روانباوران برپایه آمیغ وآمیخته ای ازاندیشه های دینی خاوری،هندی وسامی،
شالوده واصل وبنیادانسان را
انوشه روانی وروح جاودانی دانندکه شایدروحها وروانهابارهاازتن وپیکرهای پست وفرومایه ، به تنهای انسانهای خوب رفته وبدینگونه آدمی به بالندگی وتعالی روح وفضیلت اخلاقی و فکری میرسد.
همچنین ارواح، ازراه میانجیهاواسطه‌های کنشگر وکارهای نیک وپلیدبجهان خاکی ومادی رخنگی و نفوذنیکخواهانه یا بدخواهانه پیدامیکنندازینروی،
ارواح یا روانها، سبب وشوندبهبودی وشفایاآزاروعذاب میشوند!
این،اندیشه چنان درپرورش خرافه درسده پیشین کامیاب بودکه بگونه شبه علمی مستقل ونیز نابخردانه ونهازگونه sience ببرخی دانشگاههای اروپاهم راه یافت!
شگفتا!
خرافه وبیخردی خاوروباخترو
مغزاروپایی وآسیایی نمیشناسدنابخردی چونان ویروسی به هرکجاسرمیکشدولی تنها مغزهای ناپیشرفته وتوسعه نیافته را درگیرمیکندازیرابشنویداینداستان بسی خرافی را!
چندی پیش،هافتینگتون پست نوشت که یک زن جوان ازبریستول انگلیس بنام آمیتیست ریلم تاکنون با۲۰روح وروان پیوندعشقی وآمیزش داشته وآمیزش باآنهاراازسکس مردان،بهترمیداند.
این بانوی روحگرانیزبه یک شوی تلویزیونی،فراخوان شده ودرباره اینکه ارواح چگونه هستند،سخن گفته!
اوآزمونش درآمیزش باروانهاراچنین بازگفت که،زمانیکه باهمسرش به یک خانه نورفته بوداحساس کردیک نیروی ناشناس درخانه هست!نخست یک انرژی بودوپس ازآن فیزیکی شد!!
درآغازتنهایک فشارروی ران‌هاونفس‌هایی روی گردنم حس میکردم،این آمیزش حس امنیت ونیزناگفتنی ووصف نشدنی بمن داد!!نیزگفته بودکه بازه ای۳ساله بایک روح آمیزش جنسی‌ داشته،نه تنها بایکی که با۲۰روان خوب آمیزش نموده تااینکه روزی همسر آدمیزادش از کاربخانه برگشته وسایه‌ مردی راپشت پنجره دیده وهمین شوندوسبب پایان پیوندش با ارواح شدواینک آرزوداردیک روح باردارش کند!
اینهم،باوردموده،پوسیده وخرافی بروح
که جزنیروی جادو، پندارگرایی، وهم افزایی وخیالبافی درآدمی،هرکارضداخلاقی راخوب وپاکیزه وازجهان معنا ومینویی مینمایاندنیز
گاه کارکرددین ومتافیزیک وارونه آنچه میگویند،اینگونه میشودوهرکارپاداخلاق رامشروع میکنددرست ماننداین!
همچنین پیوندوآمیزش وزناشویی آدم وجن دراحادیث اسلامی،شیعه وسنی آمده!اگرمیخواهیدکه خدای ناکرده ازمابهتران یاهمان جن،چه نرینه یامادینه اش،گستاخی نباشد
بشمادستیازی وآمیزش نکنندوازشراین پدرسوخته های ناپیداوبسم الله
پریده هابفرموده معصوم،مصون مانید۴قل بویژه معوذتین راهرشب وروزباحضورفلب بخوانیدودوررختخواب وبسترتان۳باربفوتیدکه قل اعوذبرب الناس..من الجنه والناس،تادرآمان مانید!
البت اگرقلیاب که ازهوشلنگ یاگیاه اشنان
وشخارقمی آتشدیده نظرکرده میگیرندباسرکه ونمک آمیخته کنی وسورشریفه عزائم،سجده،فصلت،نجم علق ودعای یامن تحل راهم،بآن بخوانی وفوت کنی ودورتادورخانه بریزیدکه دیگرتضمینیست واجنه موذی کافرزناکاردورمیشوندهیچ،که
رزق وروزیت،نیزهزاربرابرمیشود
وتنهامومنهاشان،موکلت میشوندوخداراچه دیدی شایددرین کوروناروزگاربی مایگی،بیپولی وبیکاری وبدبختی یک پول قلمبه تلمبه
هم،من حیث لایحتسب،بامرحق برایت آوردندودست بسینه ات شدندواگرباخلوص نیت بخوانی چه بساخیرالرازقین مادینه هایشراقسمت کرد!
Forwarded from Attach Master
مجری شبکه۱:زبان پارسی زبان اقلیت ایرانیست!؟
#سپنتامهر
ایرانی!
بهوش باش!

مابهمه زبانهای بومی
ارج مینهیم
ملیون پارسی زبان هیچ حساسیتی برای زبانهای بومی ندارندمگرآنکه اینزبانها
برای تضعیف زبان رسمی پارسی
بکارگرفته شوند!
بیشرمی ووقاحت راببینیدکه
دریک برنامه ضبط شده،مجری پانترک
سیمای آخوندی
بآسانی پارسی رادرکشورفردوسی
زبان اقلیت این کشورمیداند!
این،بیحرمتی بزبان رسمی وملی
و
نیزبرپادوبرضدقانون اساسی خودشان هم،نیست؟
مسئله زبان رسمی،خط قرمزماست
همین مسئله ست که سبب
تجزیه ایرانست!

اگردرامریکا
یک مجری،درگفتگو بایک امریکایی اسپانیولی زبان،
انگلیسی رازبان اقلیت مردم امریکا بداندواگرپوزشخواهی نکنداخراجش نمیکنند!؟
این،جزاینکه
نشانگر پانترکیست بودن مجریست،نشان ازتجزیه خواهی پنهان،نیزبیسوادی وناآگاهی
ازجغرافیای کشور وآمارهای رسمی جهانی،هم دارد؟
بیخودنیست که
بیمایگانی چون آنجوانک نادان
محمدیان کارگردان ماجرای نیمروزفیلم محبوب آسدعلی
بفردوسی بزرگ،دشنام وناسزاگفت
براستی
این صداوسیمای ضدملی
وپادایرانی،تازی پرست وپانترک،کانونی شده
برای دشنامگویی وفحاشی بفردوسی بزرگ!
اینهازنگ خطریست
برای ماو
بسترهای لازم وخزنده برای تجزیه کشور
Forwarded from Radio Narmak
درود
مشهددروغی بزرگ!!
مرگ طبیعی،مسمومیت یاشهادت!!؟
#سپنتامهر
ازسری نوشتاردروغهای جاویدان!

(این نوشته پژوهشی ازسال91ست
وازانباره وآرشیودوستان بدستم رسید که بااندکی ویرایش وپیرایش دوباره پیشکش بشمانازنین یاران میشود)
------------------------------------------

یکی ازبرساخته هاوجعلیات یادست کم ازنکات پوشیده،تیره وتارومبهم تاریخی چگونگی مرگ علی بن موسی الرضا پیشوای8م شیعه ست!
گفتنیست،پس ازوزش توفان سهمگین وتوفنده وتازش ددمنشانه
تازیان وچیرگی این قوم بیمایه برمیهن ما،نیاکانمان پس ازینکه بخودآمدند برای مانایی فرهنگ وزبان خویش
وپاسداشت یادگارگذشتگان خود ناگزیرزیرتیغ بیگانه ونیزهوشمندانه،خرده فرهنگ تازی راپذیرفته،لیک
باتغییرودگرش دردین تازی
وایرانیسازی دین عرب،بنیادهای نظری اسلام ایرانیزه شده یعنی تشیع راپایه نهادند!
ویژگی،آماج و هدف این آیین درآغاز،پدیدآوردن توهم توطئه برپاد تسنن یااسلام راستینِ خلافتی بودتا ازآن ابزاری برای درگیری وستیزش، چالش وکشمکش،
وپیکاروکارزاربا حکومت ودستگاه خلافت،نیز
بااندیشه رهایش،آزادیبخشی ونجات ایرانیان ازیوغ چیرگی وچنگال حکومت خلفاوتازیان،بنیادی نو،بسازد!
گرچه،درآغااین آیین به نیت وآماج
وهدف ملی پایه گذاری شد ولیک،کم کم خود بگونه دگری،زنجیروبندوپابندی شدبرای گرفتاری واسارت ایرانی
وفرهنگ ایران!
بگونه ای که توهمسازی توطئه ها ودشمن انگاری جزء ذات،زاد،
بخش وبَرخه ای ازحیات و زندمانی تشیع گردید!
باری!
یکی ازهماندست
توطئه آفرینیهاکه نقطه
کوری در تاریخ تشیع راپدیدآورده ،
مرگ یاشهادت امام رضاست!
چنانکه دانیدو تاکنون گفته اند،
سخن نامور یاقول مشهورشهادت او بازهروشرنگ وبدست مامون بوده ست!
لیک،کهنترین اسناد،چنین چیزی را نمیگویند!
غالب وبیشتر خاستگاهها،رفرنسها و چشمه پژوهش های کهن برای مرگ علی موسی الرضا واژه(قدمات)یا
قبض علی بن موسی الرضا یاقیل مات بالسم یاگزاره گمانبرانگیزومشکوک قدقیل قتل بالسم رابکاربرده اند!
ولیک برای حسین بن علی
همگی واژه استشهد یاقدقتل
که شک وگمانی درقتل بجانمیگذاردرا بکاربرده اند!
ازکهنترین اسناد وبنمایه های تاریخ شیعه،کتاب کافی ازشیخ کلینی نامور بثقه الاسلام درگذشته سال328 یا329قمری یامهشیدیست.کلینی17 سال پس ازمرگ امام رضاودرزمان امامت پسرش جوادزاده شده است ونزدیکترین آخوندشیعه بزمان اوست!
گفته شده،کلینی درزمان
ناپیدایی خُردیاغیبت صغری امام زمان شیعه میزیسته وبباورهمه آخوندهای بزرگ شیه ازآغازتاکنون،مورد تاییدامام زمان بوده ونامه یاتوقیعی ازودریافت کرده وامام زمان درباره سندیت وراستی ودرستی کتابش،کافی گفته است که ان الکافی کاف لشیعتنا
تنهاکتاب کافی برای امت مایعنی شیعیان،بسنده ست!
ازنوشته وروایت کلینی،ج 2 کافی،کتاب الحجه،
فروتنی وگذشت مامون درباره واگذاری خلافت بعلی بن موسی الرضاودلبستگی خلیفه باو،دریافته میشودوپس ازآنکه نمیپذیرد،
ازوفروتنانه خواهش پذیرش ولیعهدی مینمایدودرروایت کلینی هیچیک از دشمتیهای نهان وآشکاری که ارمنبریان شنیده ایم که مامون بامامرضا نموده دیده نمیشود!
ودرپایان،چگونگی مرگ اوراازروایات ابراهیم وعلی بن مهزیارومحمدسنان چنین بازمیگوید که:
قبض علی بن موسی وهو ابنتسع واربعین سنه واشهرفی عام اثنین و ماتین،
علی بن موسی مرد(مات)ودرگذشت درحال و جاوَری که چهل ونه سال
وچندماه بیش نداشت بسال202ق!!
پس!نه تنها کلینی،هیچگونه چشمزد
واشاره یاسخنی درباره کشته شدن
ومسمومیت وشهادت امام هشتم شیعه بخامه نیاورده بلکه هیچ سخنی نشان برتیرگی ودشمنی میان آندو،برزبان نمیآورد!
سنددیگرنیز،
کتاب ارشاد ازشیخ مفیددرگذشته بسال 413ق است که اونیز،بباوربزرگان تشیع دوتوقیع یامهرونشان تاییدازامام زمان دریافته ست!
اومانندکلینی درکتاب ارشادخویش، بمرگ طبیعی امام رضاچشمزدنموده
وباگزاره (قدمات علی بن موسی) ازمرگ اویادکرده که همانامرده است علی موسی الرضا درسال203ق
تنهااختلاف ودگرش دربازگویی روایت مفیدوکلینی برسرسالمرگ اوست که مفیدسال 203رابرگزیده ست!
دیگرگاهنگاران وتاریخنویسان،
مانندطبری ج11،کامل ابن اثیر ج5،
تاریخ ابوالفداءج2،
مختصرتاریخ الدول،وفیات الاعیان این خلکان ج1آوندوسبب مرگ علی بن موسی الرضارا(الاکثار)پرخوردن بویژه خوردن انگوربسیارگفته اند!
برخی نیزمانندمسعودی درج3مروج الذهب ومعادن الجوهر،درگذشته بسال 346ق،مرگ اورابمسمومیت میگوید ولی بازنمیشکافدکه،این مسمومیت عامل،شوَندوسبب غذایی داشته یاانسانی ویابیماری واگر عامل انسانی داشته،آن کس که بوده است!؟
وفی خلافته فبض علی موسی الرضا مسمومابطوس ودفن هنالک
ودرزمان خلافت او(مامون)علی موسی الرضابامسمومیت بمردودرهمانجابخاک سپرده گشت!
ازگفته مسعودی نیک آشکاروروشنست که مرگ رضا طبیعی بوده وعامل و شوندوسبب انسانی نداشته است چراکه اگرچنین بود باید از واژه قتل ونیزمسموماشهیدا،
بجای قبض
بهره میجست ونیزمیگفت قدقتل مسموما شهیدا..
بخش 2 >
Forwarded from Radio Narmak
بخش2
مشهد دروغی بزرگ!؟
مرگ طبیعی،مسمومیت یاشهادت!!؟
ازسری نوشتاردروغهای جاویدان!!

#سپنتامهر
(این نوشتارازسال91است وتنهاجنبه پژوهشی دارد)
---------------------------------------------

..اینک شمارابتاریخ الامم والملوک یا تاریخ تبری که اسلامیان ام التواریخ اش خوانندنشانی میدهم!
محمدبن جریرتبری(طبری نادرستست) زاده224ق،بیست ویک یادوسال پس ازمرگ امام رضازاده شده ودر310ق،بدرودزندگانی گفته است.
اودرپوشه یاجلد13تاریخش گوید:

گویندمامون ازسرخس برفت
تاه توس رسیدوقتی آنجارسیدچندروزی نزدقبرپدرش بماندآنگاه علی بن موسی انگوری خورد وبسیارازآن بخوردو ناگهانی درگذشت واین درآخرصفربودمامون بگفت تااورابنزدقبررشیدبخاک کردند..

ازچشمه پژوهشها،منابع،خاستگاهها ورفرنسهای ارزمندومعتبردیگرتاریخی
کتاب الکامل فی التاریخ ازعزالدین بن اثیرگاهنگارنامدارست که شیعه اورا توثیق کرده وبرخی شیعیان رجالی،اوراشیعه خوانده وروایاتش راارزمندومعتبردانند!
اونیز،بسان تبری درج4تاریخش در پیشامد های سال202ق،در
فرگرد و تیتری ویژه بنام(ذکرموت علی بن موسی الرضا)گوید:
فی هذه السنه،مات علی بن موسی الرضاعلیه السلام
وکان سبب موته
انه اکل عنبافاکثر منه،فمات فجئه، وذلک فی آخرصفروکان موته بمدینه طوس فصلی المامون علیه ودفته عندقبرابیه الرشید،،!
[دراین سال،علی بن موسی الرضاکه براو درودبادبمرد!(واژه مات نشانگرمرگ طبیعی یابه سبب وشوندوفرنودبیماریست.نیزدرگزاره وجمله سبب موته،شوندوسبب مرگ رابآشکاری وروشنی،اکثاریاپرخوری
میداندومیگوید)علی بن موسی انگوربخوردودرخوردن آن زیاده روی نمودکه پس آن بمرگ فجئه درگذشت!
این رخداددرپایان ماه صفرومرگ اودرشهرتوس بودکه مامون براو نمازکردواورانزدگورپدرش هارون درباغ
پادگان توس بخاک سپرد!]
ناگفته نمانددرگذشته،آمبولی وایست قلبی را،
مرگ فجئه نیزمینامیدند که برپایه این روایت،سکته درپی بیماری یاگویاپرخوری،سبب‌،شوندوآوَندمرگ امام 8م شیعه،برشمرده شده است!
اینک!
گزیده روایت دیگری ازیکی ازعلمای نامدار وبزرگ شیعه که علی بن عیسی اربلی کردتبارایرانی
گردآورنده ونگارنده کتاب روایی ارزشمند کشف الغمه فی معرفه الائمه، برایتان بازمیگویم.
اربلی این کتاب رادر678ق نوشته البته نوشتاراربلی بسی دیرَند، دیریاز
و
دیرباز وطولانیست!

اوبه آوُندها،دلایل وفرنودهای گوناگون تاریخی علمی،پزشکی،مسمومیت علی بن موسی الرضارادروغ وساختگی دانسته وبرروایات شیخ مفیدکه درآن خواسته میان مامون وعلی موسی الرضادشمنی وتیرگی نشان دهدنقدنموده وبرپایه روایات دگرنوشته ست که علی موسی الرضابه ولایتعهدی مامون بی تمایل نبوده
وبلکه میان آندودوستی بسیاربوده واحادیثی که امامرضادرآن بمامون خیرخواهی بسیارداشته واوراراهنمایی مینموده،آورده ست،اگرچه مفیدنیزمرگ رضاراقتل بازهروشهادت نمیدانسته ولی بادوپهلوسخن گفتن اورانکوهیده،
همچنین دیدگاه سید رضی،شاگرد مفیدراکه درباره مرگ علی بن موسی الرضابسیارپژوهش وکاوش نموده، برگزیده که
نه تنهامیان اوومامون هیچ ستیزش وکشمکشی نبوده بلکه هردو بهم بسیار مهربانی،دوستی وشفقت داشته اند!
بلغنی ممن اثق به،ان السیدالرضی بن علی الطاوس،کان لایوافق علی ان المامون سقی علیاعلیه السلام..وکان کثیرالمطالعه والتنقیب والتفتیش علی ذلک،،
ثم ان نصیحته للمامون واشارته علیه بماینفعه لایوجب ان یکون سببالقتله..
ثم انالانعرف ان الابراذاغرست فی العنب،صارالعنب مسموماولایشهدبه قیاس الطبی..
وازسویی،
امام رضا،هیچگونه زیانی برای دستگاه خلافت نداشت،بلکه اوبرای خیرخواهی وهمکاری بادستگاه خلافت علویان را آرام کرد.
نیزاوبرای خواباندن وسرکوبی
جنبش ابوالسرایا،صاحب الزنج،
حربیان بغداد بمامون،
نیکخواهیها،سپارشهاوخیرخواهیهای بسیارنمود!
پس برپایه روایات کلینی،طبری،مسعودی،مفید،ابن اثیر، اربلی و...روایات قتل وشرنگ،زهروسم وانگوروانارساختگیست ونیزشهادتی درکارنبوده که جای آنرا مشهدوشهرشهادت بنامند!
بگمان،گویانخستین کسی که داستان انگورزهرآگین رابرساخته،صدوقست که درعیون اخبارالرضابدان چشمزدنموده
وپس ازوسخن دوپهلوی مسعودی که مشکوک بتشیعست وهردودرزمان بوییان میزیسته وبگمان من،
ساختن این داستان،نادلبخواه آل بویه
هم نبوده چراکه آنهاکه گرایش شیعیگری داشتندبرای دوام وپایایی چیرگی خویش بردستگاه خلیفه بغداد وشکستن شکوه معنویت عباسیان نیازمندچنین برساختگیهاوجعلیاتی بوده اندپس خودآل بویه نخستین کسانی بودندکه ازتوهم چنین توطئه ای سودسیاسی میبرده اند!
پس ازصدوق،در مناقب شهرآشوب ونیزدربحارالانوارمجلسی آن روایات،شاخ وبرگ داده شده وگسترده گردیده ست!
کنون جای پرسشست که،چراتاکنون درمنابر،تنها روایات شهادت باانگورزهرآلوده یاانارزهرآگین را شنیده ایدوتاکنون،
هرگزبنام مشهد،
فرنودوسبب نامگذاری یاوجه تسمیه
اش نیندیشیده ایم!؟
خوب!نیک،روشنست که ازروایت راستین چگونگی مرگ امام رضاکه مرگ فجئه وسکته یاپرخوردن امامست،
هیچ گریه ومویه ونویه ونیز
بخش3>
Forwarded from Radio Narmak
بخش3
مشهددروغی بزرگ!
مرگ طبیعی یا مسمومیت وشهادت!!
#سپنتامهر


...هیچ گریه،مویه و نویه و
نوحه ای وبفرجام
هیچ آب ونانی ومنافعی چون دهه خوانی ودرآمدی برای آخونددرنمیآمده ونمیآید!
باپدیدآوردن وخلق چنین توهم توطئه هایی،آخوندمیتوانسته ومیتواندبرخیزابه ها وامواج نادانی پامنبرنشینان ومستمعانش،موجسواری کند،اعتبارو آبرویی بدست آورد،دستش راببوسندوببخشیدتُفش رابشفا ببرند،وجوهاتی بگیردوامپراتوری دینیش رادرهزاروچندصدساله اش،رونق و پایایی ومانایی وپویایی ببخشد ،وبهرروی!
همه این کانایی ها،نادانی ها وجهالتها درکارند تاآخوند،نانی آنهم روغنی بکف آردوبی منت بخورد!!
بگفته ای طنز،
شمرگفتابشیخ روضه خوان،
نان برایت پخته ام ،قدرش بدان!!
Forwarded from Radio Narmak
درودادرود!
دشمنی دوعلامه مطهری،حسینی تهرانی بافردوسی بزرگ وزبان پارسی!
[بایستگی بکارگیری واژگان پارسی فراموش شده!]
#سپنتامهر

پیش ازین در نوشتاری،
از بایایی وبایستگی و(ضرورت) بکارگیری،بهره جویی و(استفاده)
ازواژگان فراموش شده فارسی،سخن گفته ایم!
انبوه واژگانی که پس از تاخت وتازو (هجوم)وتازش تازیان و(اعراب) رفته رفته جای خودرابواژگان تازی دادند
یادرلابلای نسک ونامه هاو(کتاب)های دستنویس،ودرنوشته ها
ونویسه هاو (نسخه)های(خطی)
در(کتاب)خانه ها،در جاور ودر(حال) نابودیند!
برابر آماربیش ازیک سوم نویسه هاو (نسخه)های(خطی )ودستنویس ترکیه بزبان پارسیند ودههاهزارماتیکان و(کتاب)دستنوشته وگرانبهادرکتابخانه های همگانی وعمومی ویادر(کتابخانه)های (ویژگانی)وخصوصی هندکه گاه،آن نسخه های بیهمتاوهمالندتنهاویگانه دستنویس و(نسخه منحصر بفرد)درجهان ودرگیتی هستند.
دریغا
و
فسوسا،
شوربختانه!
چه بسیارازآن نویسِه های دستنوشته و(نسخ خطی)به آوندهاو فرنود هاو(دلایل) گوناگون مانند آب و هوا و...پوسیده و ازمیان رفته ویا به فرنود ،آوند و(دلیل)نداشتن توان (مالی)و نبودِ شایِش،توانایی و(امکان)برای نگاهداری(علمی وتکنولوژیکی )کتابهاو نداشتن یارایی مالی،
ونیزدچار شدن نَسکهاو(کتاب)ها بویروسهای ویژه و( مخصوص کتاب) یاکوتاهی وسستی و پَرویش و(اهمال)کاری کتابداران،
فرسوده گشته وازمیان رفته ومیروند!
بگفته برخی،بتنهایی درنَسکخانه هایا (کتاب)خانه های شهرحیدرآبادهندبیش ازده هزار(کتاب) ودستنویس کهن،
پارینه
و دیرینه(قدیمی و عتیقه)هست،که
براستی برخی از آنان تک،یگانه و بی مانندهستند ودومین آن،درهیچ کجای گیتی نیست،همچنین
نام و نشانی،نه ازنام آن نسک ونامه
و(کتاب)ونه ازنویسنده آن درجایی نیامده
و باازمیان رفتنش،بخشی ازفرهنگ گسترده پارسی ودر(حقیقت)وفروزه،
بخشی ازفرهنگ ایرانی نابود وبرچیده شده وازمیان میرود.

ازسویی،
با تازش وافزایش واژگان بیگانه نوین و(جدید)و نوپدیددرزبان گفتاری ونوشتاری که هرروز بشمار آنها افزوده میشود.
نیز باپَرویش وسستی،
ناپایبندی وبدپیمانی و(خیانت) حاکمیت وکارکردبدونادرست بخشهای فرهنگی کشوروکوتاهی
درنکوداشت ونگاهداشت فرهنگ
وزبان ملی‌ ومیدان دادن بپارسیستیزان،
بناتوان کردن ومیراندن زبان وفرهنگ ملی،کمک میکنند!!
ازیرا،
نیازوناگزیری بکارگیری واژگان فراموش شده،بسیار بایسته
و(ضروری)
بگمان میرسد!
مردمان کشورهای دیگر گیتی
دلداده
فرهنگ خویشند ودلبسته زبان ملی
ودر پاسداشت ونگاهداری ازآن میکوشند و تلاش میکنند!
گاه این دلدادگی بزبان که برخاسته از (ملی)گرایی ومیهنپرستیست،آمیخته بخشک اندیشی و(تعصب) میشود،
گرچه که نزدمردم آنکشورستوده
وخوبست!
برای نمونه فرانسه!
اگرنگوییم همه ولیک بیشترین فرانسویان،انگلیسی را که زبان جهانیست ، میدانند ولی
هرگز بآن زبان سخن نمیگویند ونمینویسندمگر دردبیرستان،
دانشگاه یاباجهانگردان یا (توریست) ها!
واژگونه وباژگونه فرانسویان،
ایرانیان بوده اندکه بسی از آنان،چندسده پس از اسلام،
بادست خویش،درخت تناور تنومندفرهنگ وزبان پارسی رازخم زدند!
بویژه ازپایان سبک خراسانی درسده ششم،چامه و چانه یانظم ونثرپارسی
بسوی عربیگویی بسیاررفت وبرخی ادبدانان مابه پیشواز زبان بیگانه رفته و آغوش برفرهنگ خونبارتازشگران گشودندوگرچه نتوانستندآن درخت تناورراازریشه بدرکنندولی آسیب وگزندبیشمار برآن زدندو
اگرچه نتوانستند آن کاخ بلند استوار پی افکنده رافروریزند ولی بنمای آن سازه زیبابسی زیان وگزند رساندند!
ازآندست گزندهاوآسیبها،اندرآوردن
و(وارد)نمودن یا
درآیشِ بسیاری ازواژگان تازی از14سده پیش بزبان پارسیست.

گرچه دادو دهش واژگان(سبب)و آوند فربه شدن زبانست ولی به سامِه و
به(شرطی)که واژگان نوپدید بیگانه،جایگزین واژگان زبان ملی نگردد.
ازینروی،
بسی ازدانشمندان ایرانی به آیین تازی پیوسته
وازفرهنگ خویش گسسته،
زبان تازشگران رابرگزیده
وگاه،بامید پاداش مینویی و(ثواب اخروی )چنین کردندبگونه ای که نامهای سَرَه وناب ایرانی وشاهنامه ای راهم،با
بندواژها
یا(حروف)تازی نوشتند!
مانندطوس وطهماسب!

پیشتر،
درچندنوشته راز ورمزبیمهری تاریخی بزبان پارسی رابازجسته ایم ودرین باره سخنانی برایتان،بازگفته ایم!
باری،برهر ایرانی،بایسته وشایسته ست واژگان زیبای پارسی را بیشتر بکاربرد!
گرچه،ما نه،میخواهیم ونه میتوانیم، واژگان بیگانه را بزُداییم و بِستُریم!
لیک،آماج(هدف)مابهره جویی
وبکارگیری و(استفاده)ازواژگان پارسی ناب وسره فراموش شده،درکنار واژه های بیگانه است.
سیهبختانه!
برخی واژگان پارسی باندازه ای فراموش شده اند وبرای ما ناشناخته
و
نا(مانوس)اند
که تنهادرکنار واژه بیگانه با،
واو پیوند
یا (عطف) شناخته میشوند مانند این گزاره و(جمله )که..

بخش 2->
Forwarded from Radio Narmak
بخش2
دشمنی دوعلامه مطهری وحسینی تهرانی بافردوسی بزرگ وزبان پارسی
[بایستگی بکارگیری واژگان پارسی فراموش شده!]
#سپنتامهر

..ماننداین گزاره یا(جمله)که
《من این واژه و(کلمه)را زَند،گزارش
و سَفرَنگ نمودم》
که واژگان زند ، گزارش و سفرنگ،
درگزاره و(جمله)بالا،فارسی سره اند
و
برابرواژه و(مترادف)سه واژه عربی(توضیح، شرح،تفسیر)!
همچنین،
بدرخواست برخی گرامی یاران،
برای بازشناخت واژگان پارسی از واژگان دیگرزبانها،
واژگان بیگانه چه تازی وچه زبانهای لاتینی رادردوکمانه و(پرانتز)مینهم!
براستی!
بی خشک اندیشی(تعصب)و
خشکمغزی،
بسیاری ازواژگان ناب وسره و(خالص) پارسی زیباتراز برابرواژه یا(مترادف) تازی آن هستند!
مانندهمین
واژهِ ،،واژه،،که پارسی ناب وسره است را بنگریدوبسنجیدبابرابرِتازی آن،
کلمه!
واژه،زیباترازکلمه،نیست!؟
یاواژهِ خوش یانیک بجای خیر!
و
بامدادخوش!بجای(صبح بخیریا
صبح کم الله بالخیرِ مومنان!!)که همه اش تازیست،زیباترنیست؟!

البته خشکاندیشی و(تعصب)پافشاری وخشکمغزی هم بکار نمیبریم،
اگرواژه ای رادرزبان پارسی نداشته ونساخته ایم
یاواژه بیگانه زیباتری باشد،آن رابرمیگزینیم!

ازدگرسوی،بایستی درشیوه نوشتاری ودبیره ویا نِویسِش و(رسم الخط)و الگونوشته های واژگان پارسی ازبندواژهایا(حروف)پارسی بهره جوییم!
بایدبگویم،پیشینیان مابه آوند ودلیل مهرودلبستگی بآیین تازی ونیزبرهاوردآن زبان تازی،
واژگان پارسی را نادرست مینوشته اند، بگونه ای که واژه پارسی را با بندواژِ عربی مینگاشتندکه این نادرست و بایسته وشایسته ویرایش و پیرایش است!
مانندطوس،طهماسب افلاطون،ارسطو طهران،اطاق،طناب،توتی،صابون،غوطه خوردن،اسطوره،،شصت، صد،سیصدچهارصدو....
که درست آن توس تهماسب ،تهران،افلاتون،ارستو، اتاق، تناب،سابون، استوره،غوته،شست ، سد،سیسدو.. است!
چراکه،
هر واژه ای که درآن یکی ازین بندواجها و(حروف)ء ، ح ، ص ،ض ، ط ، ظ ، ع و ق باشد ، آن واژه ، بیگمان تازیست!
مگر نادرست نوشته باشند مانند نمونه های بالاطهران وطوس و...!
نیز،
هرواژه که درآن یکی از(حروف )یا بندواژهای پ ،چ ، ژ ،.گ بکاررفته باشد،بیگمان وناگزیر،پارسی سره است!

دیگربندواجهایا(حروف)از32 بندواج، میان هردوزبان پارسی و تازی،
همسان، هموندو(مشترک)هستند!
پس!
چنانکه گفتیم ازخویشکاریهاو(وظایف ملی)ماپاسداری ونگاهبانی ازفرهنگ وپایه استوارآن،زبان ملی و سره نگاری ودرستنویسیست!
ببهانه بزرگداشت فردوسی،
یگانه پیشوای ملی هرایرانی،
بیادآوردم ازعلامه حسینی تهرانی وکتاب اوبنام نور،ملکوت وقرآن،
که هم اندیش ویاردبستانی مرتضی مطهری بود
که از اونیز،
چیزهایی هم، درهمین باره
درهمان کتاب آورده است!
علامه حسینی تهرانی، آخوندشیعه
ونویسنده پرکاردینی بودکه درسالهای پایانی زندگیش بمشهدآمده ودرین شهر
در1372خورشیدی
بدرودزندگانی گفت!
او که پارسی ستیزی
ودشمنیش بافرهنگ ملی وزبان پارسی را
نهان وپنهان نکرده
وبایادآوری ازدوست هماندیشش مرتضی مطهری،
از
ستیزش و ستیهِش و(مخالفت)مطهری با
فرزانه توس فردوسی ورجاوند،
ناخرسندیش راازبزرگداشت فردوسی،
بآشکارایادنموده
وآن بزرگمردهمیشه تاریخ ایران
وشاهنامه اوراسرزنش نموده
و(خاسر)وزیانکارش خوانده ست!
چنانکه
در،ج4کتاب نورملکوت قرآن
مینویسد:

《ﻓﺮﺩﻭﺳﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﻏﻠﻂ ﮐﺮﺩﮐﻪ
ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺭﺍزﻧﺪﻩ ﮐﻨﺪ!!
ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺳﺮوﺻﺪﺍﺑﺮﺍﯼ ﻋﻈﻤﺖ ﻓﺮﺩﻭﺳﯽ ﻭﺟﺸﻨﻮﺍﺭﻩ ﻭﻫﺰﺍﺭﻩ
ﻭﺳﺎﺧﺘﻦ ﻣﻘﺒﺮﻩ ﻭﺩﻋﻮﺕ ﺧﺎﺭﺟﯿﺎﻥ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﺑﺮﺍﯼ ﺍﺣﯿﺎﺀ
ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ،ﻭﺗﺠﻠﯿﻞ ﻭﺗﮑﺮﯾﻢ ﺍﺯﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩ ﺧﺎﺳﺮﺯﯾﺎﻥ ﺑُﺮﺩﻩﯼ
ﺗﻬﯿﺪﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﯿﺴﺖ؟!
ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ
ﺩﺭﺑﺮﺍﺑﺮﻟﻐﺖ ﻗﺮﺁﻥ

ﺯﺑﺎﻥ ﻋﺮﺏ ﮐﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺍﺳﻼﻡ ﻭﺯﺑﺎﻥ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺳﺖ۳۰ﺳﺎﻝ
ﻋﻤﺮﺧﻮﺩﺭﺍﺑﻋﺸﻖ ﺩﯾﻨﺎﺭﻫﺎﯼ ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻣﺤﻤﻮﺩ ﻏﺰﻧﻮﯼ ﺑﻪ ﺑﺎﺩ
ﺩﺍﺩﻩ ﻭﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪﯼ ﺍﻓﺴﺎﻧﻪﺍﯼ ﺭﺍﮔﺮﺩﺁﻭﺭﺩﻩ ﺳﺖ..ﺗﺒﻠﯿﻐﺎﺕ ﺑﺮﺍﯼ
ﻓﺮﺩﻭﺳﯽ ﻭﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ،ﺗﺒﻠﯿﻐﺎﺕ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﺳﻼﻡ ﺍﺳﺖ.ﻓﺮﺩﻭﺳﯽ ﺑﺎ
ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪِﺍﻓﺴﺎﻧﻪﺍﯼ ﺧﻮﺩﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﻃﻠﯽ ﺭﺍﺩﺭﻣﻘﺎﺑﻞ ﻗﺮﺁﻥ ﻋَﻠﻢ
ﮐﻨﺪوﺧﺪﺍﻭﻧدﻭﯼ ﺭﺍﺑﻪ ﺟﺰﺍﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﺩﺭﺩﻧﯿﺎﺭﺳﺎﻧﯿﺪوﺍﺯ
ﻋﺎﻗﺒﺘﺶ ﺩﺭﺁﺧﺮﺕ ﺧﺒﺮﻧﺪﺍﺭﯾﻢ!
ﻓﺮﺩﻭﺳﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﻏﻠﻂﮐﺮﺩﮐﻪ
ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺭﺍﺯﻧﺪﻩ ﮐﻨﺪوﺩﺭ ﻋﻮﺽ ﺯﺑﺎﻥ ﻗﺮﺍﻥ ﺭﺍ
ﺭﯾﺸﻪ ﮐﻦ ﮐﻨﺪ.
چشمه پژوهش ومنبع:>ﮐﺘﺎﺏ ِ ﻧﻮﺭﻣﻠﮑﻮﺕ ﻗﺮﺁﻥ》
مطهری
ایدئولوگ انقلابست‌وبیگمان،اندیشه
اوآبشخورفکری آخوندیسم تهران درفردوستیزیهایش بوده،گرچه ستیزندگی،دشمنی و(مخالفت) بافرهنگ پارسی باتازش تازیان
وازهمان سده نخست اسلامی آغازشده بودواندیشه وباورحسینی تهرانی اندیشه نوپدیدوتازه ونوینی نیست! براستی اوجانشین وبازمانده اندیشه کسانیست که تفضیل العرب علی العجم نوشتندمانندابن قتیبه دینوری
و
یابازمانده کسانی مانندصاحب اسماعیل بن عباد وبدیع الزمان همدانی ست که سراینده پارسیگوی رابگناه سرودن چامه و(شعر)پارسی میزنندو میرانندوبسان امام محمدغزالی
وشیخ عباس قمی هانوروز وآیین ایرانی راکفرمیدانستندوتبارایرانی را بندگان فرومایه!

گرچه آن مهر فروزان سپهروآسمان ادب پارسی،فردوسی توسی،که هماره در تارک وچکاد ادبیات ماخوش میدرخشد،چراغی برفروخته ستکه هرگز..
بخش3>
Forwarded from Radio Narmak
بخش3
دشمنی دوعلامه مطهری وحسینی تهرانی بافردوسی بزرگ و زبان پارسی،،

#سپنتامهر


..هرگزخاموشی نگیرد و روشنای تابانش پایان نپذیرد وچنان کاخی بلند و استوار افراشت که این توفانهای شرنگین و زهرآگین ،بدان آسیب وگزندی نتوانند !
او چونان سیمرغیست بلندپرواز که این مگسان رنج آور و (زحمت) آفرین را، به گستره وفراخه و (عرصه جولان) او ، راهی نباشد، که تنها ، دربرابردیدگان پرهودو( نسل) خردورز جوان ما ، (عرض) خودبرند و آبروی خویش !
اینک ،
فرنود و (دلیل ) پاسداشت زبان پارسی را دانستید و بایستگی و( لزوم )نگاهداشت و بکارگیری واژگان پارسی را !!؟؟






برای آگاهی بیشتردرباره آنچه گفتیم
بنگریدبه ->ج۴کتاب نور ،ملکوت،قرآن، علامه
سیدمحمدحسین طهرانی!!
درپشت جلدکتابهای ایشان ،نام خانوادگیش تهرانی بخواست اوطهرانی با،، ط ،،چاپ شده!!
02_Dast-To-Dast_-_www.BehdashtFC.IR
GholamReza-vazan & Mohsen-Sharifian -www.BehdashtFC.IR
درود
#سپنتامهر
دوزَله
یادونی یکی ازکهنترین سازهای بادی ماست که ازروزگاران دیرین درایرانزمین شناخته شده بوده ست ودرهمه میهن ماازشمال تاجنوب نواخته میشود!
این سازراجفته یاسازجفتی،دونای(که ازدوتکه نی بنام زله ساخته میشود)یا دودال(که ازتَه دوتاپردال گونه ای عقاب سازند)ودرجنوب خراسان(گویاگونه مسین)آنراقمشه گویندیاشایدبرای داشتن قمیشی مضاعف!(فرهنگ موسیقی،حسن مشحون/سازشناسی ایرانی،منصوری/انتشارات فرهنگ وهنرونامنامه موسیقی ایران ستایشگر)
برخی ریشه این سازراایران باستان وتمدن ایلام دانندوبرخی ازمصر!فارابی
درموسیقی الکبیرآنرابنامهای دونی،دونای بادیانی،مزدوج ومزمارین ومثنی نامیده!
شیوه دمش درین سازبگونه نفس برگردانست یعنی نوازنده هم دم وهم بازدم رابآواونغمه برمیگرداندوازدم وبازدمش آوامیسازدازیرانواختن آن،سخت ودشوارست!بازهم
ترانه ایرانپرستا
نه ای ازبوشهرسرزمین
دلاوران جنوب،یادآورشیرمردان تنگستان ودشتستانورئیسعلی دلواری
که مردانه تاپای جان رویاروی لشکرتازشگرواستعمارگرانگلیسی
ایستادند!جاییکه واژه ایران
برای مردمانش
بسی سپندومقدسست!این ترانه،بنام ایران ومردمش،نیز
نغمه دلاویزوزیبای بوشهریست باآوای دلانگیزودلنشین غلامرضاوزان
Forwarded from Radio Narmak
درود
هشدار!
پارسی ستیزی ازبزرگترین بزه هاوجرایم کیفری!
#سپنتامهر
📗زبان وخط رسمی ومشترک مردم ایران فارسیست.اسنادمکاتبات،متون رسمی وکتب درسی بایدباین زبان وخط باشدولی استفاده اززبانهای محلی
وقومی درمطبوعات ورسانه‌های گروهی وتدریس ادبیات آنهادرمدارس،درکنار زبان فارسی آزادست/اصل۱۵قانون اساسی!
میدانیددرهرکشورقانون اساسی مادروسرچشمه قوانینست،بگونه ایگه
سرپیچی ازآن،ازبزرگترین جرایم کیفریست!
📗شوربختانه،چندی پس ازآغازشورش۵۷بازماندگان چپ
بویژه حزب توده شاخه تبریزهمان مزدوران تجزیه گرایران که درسال۱۳۲۴خ،تغییرودگرشِ نام دادندوبه فرقه دموکرات آذربایجان ناموَرشدندبگونه آشکاروبه بهانه عوامگرایانه وپوپولیستوارانهِ زبان مادری،دربرابرزبان رسمی وملی چندهزارساله پارسی،سینه راست کرده
وباشعارهای مردمفریب خنده آوراستثمارزبانی
بگمراهی برخی مردم پاک اندیش آذربایجان برخاستند!
بنیکی آشکاربودکه،بسی ازرهبران حاکمیت آخوندیسم در۳قوه، ازآغازانقلاب،که خود
آذری بودندازآنهاپشتیبانی مینمودند!
📗پروانه جرایدی دماگوژیست، نیرنگبازوفریبکاربنام زبان مادری
به آن مزدوران دادندکه آماج بنیادین وهدف اصلیشان،
بسترسازی برای پیدایش یک کینه بزرگ
وژرف اززبان پارسی
و
کاشت تخم دشمنی سترگ ازبرادران پارسیزبان بود.کسانی مانندمحمدجوادهیئت که خودرئیس
بیمارستان شهربانی دولت شاهنشاهی بود1پروانه مجله وارلیق راگرفت و..
📗این کمترین درسالهای میانی دهه۶۰
بمانندیک شهروندایرانی،تاسه مندونگران بمعاونت مطبوعاتی وزارت ارشادنامه ای نگاشتم
وتاسه وخطراینگونه رسانه های نوشتاری فرافکنراچشمزدنمودم،ولی گوش شنوایی نبود.
به برخی یاران نیزکه میگفتم،خوشبینانه
میگفتندآقابزرگش نکنیدامکان نداردآذربایجان تجزیه شودو..
نادانسته ازینکه
📗بگفته سعدی شیرینگفتاردرسیرت پادشاهان گلستان
درداستان بس زیبای طایفه راهزنان ودزدان عرب که:
دانی که چه گفت،زال بارستم گُرد
دشمن نتوان حقیروبیچاره شمرد!

دیدیم بسی،که آب سرچشمه خُرد
چون بیشترآمد،شتروبارببرد!
پس ازچندسال
هماندیشان هیئت ونویسندگان وارلیق و..که نامشان رانمیبرم،بکانادارفتندودیگرپوشش وسپرزبان مادری وخودگردانی وفدرالیسم راسویی نهاده وچهره زشت وپلیدتجزیه وجداییخواهیِ خودرانمایان ساختندوابرسیاه فریب فدرالیسم راازآسمانه شب تیره وتاریک تجزیه طلبی
کنارزده وهسته نخستین
تجزیه طلبان بنامهای گروه استقلال آذربایجان جنوبی وشبکه های ماهواره ای چون گونازوآرازوصدهاکانال وگروه خردوکلان تجزیه خواه درفراخه پندارین وفضای مجازی رابنیادنهادند!
این کمترین،ببرخی دوستان آذری
که جان درگرومهرایران دارندوبراستی فرزندان شایسته ستارخاننداین هشدارراداده ام،بازبگفته
سعدی شیرین گفتاردرهمان داستان راهزنان عرب
که:
درختی که اکنون گرفته‌ست پای
به نیروی شخصی برآیدزجای

وگرهمچنان روزگاری، هِلی
به گردونش،ازبیخ،برنَگسَلی

سرچشمه،شایدگرفتن به بیل
چو پرشد،نشایدگذشتن به پیل!

📗اینک!
ازپَرویش،سستی وکوتاهی آگاهانه وعامدانه حکومت آخوندی،
پانترکیسم،پدیده بیگانهِ نوپدید درکشورمابدانجارسیده که وارونه آذریان گرامی ماونسلهای پیشین
وپدران ونیاکان ایرانپرستشان،
که جان برسرایران وفرهنگ ایران مینهادندبجزپارسی ستیزی،شعارهای پادِامنیت ملی میدهدوبی ممیزی وآزادانه
بلکه باپشتیبانی آخوندیسم تهران،
بکارهای کیفری ومجرمانه وهویتسازی دست میازدکتابهای دروغ مینگاردومیپراکند!
درخاک سپندین ومقدس ایران،
پرچم دوکشورک آذربایجان جعلی وترکیه رابرمیافرازدشعارننگین ودروغ بزرگ خلیج عربی سرمیدهدوهم آوا باآخوندهای ایرانستیزازشیخ ابوالقاسم گَرکانی مذکِرتوس که پای برپیکرسردومرده وتن فسرده آن
بزرگفرزانه نهادونگذاشت درگورستان مسلمانان بخاک سپرده شود
تامطهری وحسینی تهرانی
بی پروا
بشاهنامه،شناسنامه ملی هرایرانی وفردوسی بزرگ دشنام میدهدو..
📗کنون،
آنچه مِهَندین و مهمست،
سویه وجنبه کیفری پارسیستیزیست که
مغفول ونهان مانده وکمترکس بآن
وپیامدهای پادملی،ضدامنیتی وشایدخونین آن،اندیشیده!
گفتیم،برپایه عرف تاریخی مردم ایران
چون مهرتابان،آشکارستکه درچندهزاره تاریخ مازبان ملی ودیوانی
حتی درزمان شاهان ترک،پارسی بودوبس!
درقانون اساسی کنونی نیزبه
مرقانون وتصریح آشکار،زبان رسمی وملی
همه مردم ایرانی،پارسیست وساختاراداری یادیوانسالاری کشوروکلیه اسنادتنهاوتنهابایدبزبان پارسی باشد.
نیزآموزش زبانهای بومی ورسانه های گروهی،درکنارزبان رسمی،قانونیست!
📗برای نمونه،
برنامه بزبان بومی،درشبکه هاوصداوسیمای
استانی درکنارزبان پارسی،پروانه دارومجازست.
لیک،اگرسیمای تبریزبرنامه های پارسی راحذف کرده اینکاربرضدوبرپادِاصل۱۵قانون اساسی وجرم کیفری بشمارمیرود شوربختانه،سالهاستکه زبان پارسی ازسیمای تبریززدوده وحذف شده
واگردرکشورمابهمین قوانین مصوبه دستگاه مقننهِ خودحکومت
عمل میشدبراستی،بایدرییس صداوسیمای تبریزنه تنهابرکنارکه
بمیزداوری ومحاکمه نشانده میشد!
📗نیزنویسندگان،روزنامه
بخش2>
Forwarded from Radio Narmak
بخش2
هشدار!
پارسیستیزی ازبزرگترین..
#سپنتامهر

..روزنامه نگاران وهرپارسیستیزپانترک که برضدقانون اساسی،رفتاری فرافکنانه وکین آفرین داردکه همین کسان بسترسازتجزیه ودست کم ستیزش وکشمکش میان اقوام وخدای ناکرده جنگ اقوام درآینده نه چندان دوری خواهندگردید!
📗پس!
ستیزش وبیحرمتی به زبان رسمی درکشورهای دموکراتیک نیز،کاری برپادوضدقانونست،چرا،
نقدقانون بگونه کارویژگی وحقوقی نیزفرنودسارانه واستدلالی
ونه کینسازانه،دشمن آفرینانه وکینتوزانه
ونه دستآموزبیگانه شدن،کاریست دموکراتیک وشیوه رایج وگسترده درجهان مدرن ونوین
ازسویی،حتی درکشورهای فدراتیوکه بشیوه خودگردانی اداره میشوندبازدرباره کلان کشوری،لشکری،وحدت زبانی وجودداردمانندایالت کبک کاناداکه گرچه درامورداخلی،زبانشان،فرانسه ست وزبان رسمی درون ایالتی،
فرانسه است ولی درامورکلان کشورمانندسیاست خارجه،امورمجلس ملی یاکنگره،سیاستهای کلان اقتصادی و..زبان انگلیسی ست که کبک رابکاناداپیوندمیدهد!
📗همچنین،کشورهایی که بشیوه فدراتیویته اداره میشوندباکشورماهرگزشایانِ سنجش همسانی وقابل مقایسه نیستندکه درگذشته به فرنودهاودلایل تاریخی،اقلیمی،مساحتی،قومی ومنطقه ای،به زیانباربودن فدرالیسم درایران پرداخته ایم
وبازشکافته ایم این فروزه واصل راکه
نه تمرکزگرایی ونه فدرآلیسم،برای ماآزادی،دموکراسی وبرابری حقوقی
وحقوق بشربارمغان نمیآوردکه فرانسه نمونه کشوری تمرکزگرا
وشوروی یاروسیه کنونی وچین نمونه کشورهای فدراتیوندکه درفرانسه باهمه تمرکزگراییش،حقوق بشرودموکراسی داریم ولی درچین وروسیه فدرال،
باسیستم فدرالیسم
هنوزسنگینترین
دیکتاتوریهارا!
بهرروی!
📗این نوشتار،هشداروبیدارباشیست،بحاکمیت همیشه خواب آخوندی که بااهمال وپَرویش وکوتاهی درباره اصل۱۵قانون اساسی ودرباره پاسداشت ونکوداشت زبان پارسی،
زمینه های فرافکنی،جدایی وکین آفرینی
وجنگهای داخلی آینده رافراهم کرده!نیزنیک،روشنست پانترکان،ضلع دیگرتثلیث قدرت درکناربنیادگرایان واصلاحطلبانند!
📗سیهبختانه,درکشورمامانندهمه جهان مدرن وسیستمهاوشگردهای حقوقی چه مدل حقوقی رومی ویا کامن لا
که دیده بان مستقل نظارتی برقانون اساسی،بنام
دادگاه عالی قانون اساسی2دارندچنین نهادی نداریم ونظارت برانجام
قانون اساسی برچندنهادست وهرکدام خودرامفسر،ناظروتطبیق کننده قوانین باقانون اساسی دانسته،بگونه ای که همواره بایکدگردرستیزش وکشمکش بوده اندگرچه قانون اساسی تنهارئیس جمهورراناظربراجرامیداندولی شورای نگهبان،دیوان عالی کشور،دیوان عدالت اداری ونیزمصلحت نظام هرکدام داوشگرومدعیندازیرادرین
کشورگل وبلبل،اجرای هرقانون
ومفسران آن،متکثرانه وپلورالیستوارانه ست وگویاتنهاجایی که پلورالیسم هست درنظارت واجرای قوانین درکشورست!مهمترازینهاکه گفتیم چندنهادناپیداونامرئی یافراقانونی دیگردرکشورمابنام نهادآقایابیت،
سرداران سپاه،امامان جمعه هستندکه نقشهای نظارتی،اجرایی،اصلاحی،نقادی،تغییراتی،
نهایی رانهانی دردست دارند!
باری!
📗رئیس جمهورتنهاجایگاه تعیین شده
برای نظارت درحسن اجرایا
خوش انجامِشِ قانون اساسیست
که درقانون اساسی شناخته شده ست
واومسئول مستقیم اجرای اصل۱۵یعنی باره وپیشاوَردی که درآنیم،هست!
بارهاگفته ایم که نکوداشت وارجنهادن بزبانهای بومی،ازحقوق قومی واتنیکی مردمان ایرانست!ولی
ستیزش ودشمنی بازبان پارسی،ببهانه زبان مادری
وپدیدآوردن اندیشه کهنه وپوسیده تریبالیسم وشیوه واپسگرایانه وارتجاعی قوم وقبیله گرایی
به آماج دشمنی باپارسیزبانان یاکردستیزی،ارمنی وآسوری ستیزی
جرمیست کیفری که
حکومت دیده برآن پوشانده بلکه پیوسته
ونهان وآشکارچنین بزهکاران
ومجرمانی رابرای روزمباداییکه دانیم، انباره وآبنمکخواب وپشتیبانی نموده ست‌ وبویژه چنین کسانرادرنهادهای فرهنگی مانندصداوسیمای سراسری،وزارت علوم و..بکارگمارده ست!


📗پانوشت وزیرنویسها
1-درباره دکترهیئت پزشک ورئیس بیمارستان شهربانی کل کشوردرزمان شاه فقیدسخن گفته ایم.
اوفرزندمیرزاعلی آقاهیئت
آخوندهمراه باشیخ محمدخیابانی درحزب دموکرات اوبود!
بنوشته کسروی درتاریخ۱۸ساله،میرزاعلی آقاهنایِشپذیرومتاثرازطلعت
پاشانامقکمال وجوانان ترک استانبول شایدنخستین پارسیستیزباشدبگفته زنده یادکسروی،بااینکه خیابانی بزبان پارسی وفرهنگ ایرانی دلبستگی داشت
ولی آرامگیری،انفعال وسکوت خیابانی دربرابراجنبی پرستانی چون شیخ علی
هیئت،کسروی رابرآن داشت ازخیابانی جداشود!
علی هیئت،درزمان رضاشاه اززی وجامه آخوندی درآمدوتغییرموضع دادوبدادگستری رفت وازمقامات عالی قضایی کشورشد!
2-دادگاه عالی نظارت برقانون اساسی
نهادمستقل ومیانجی قوه مجریه ودیوان عالی قضاییکه کارویژه وتخصصش رسیدگی بکاستیمندیهاونارساییهای قانون اساسی وروش درست اجرای آنست.
این اندیشه،برخاسته ازتئوری حقوق
محض هانس کلسن حقوقدان فرمالیست برجسته اتریشی
درمدل حقوقی رومییست،لیک
این نهادبه آوندوفرنودارزش حقوقیش دربرخی کشورهای کامن لاچون امریکاوکانادانیزپذیرفته وبنیادشده!
02_Dast-To-Dast_-_www.BehdashtFC.IR
GholamReza-vazan & Mohsen-Sharifian -www.BehdashtFC.IR
درود
#سپنتامهر
دوزَله
یادونی یکی ازکهنترین سازهای بادی ماست که ازروزگاران دیرین درایرانزمین شناخته شده بوده ست ودرهمه میهن ماازشمال تاجنوب نواخته میشود!
این سازراجفته یاسازجفتی،دونای(که ازدوتکه نی بنام زله ساخته میشود)یا دودال(که ازتَه دوتاپردال گونه ای عقاب سازند)ودرجنوب خراسان(گویاگونه مسین)آنراقمشه گویندیاشایدبرای داشتن قمیشی مضاعف!(فرهنگ موسیقی،حسن مشحون/سازشناسی ایرانی،منصوری/انتشارات فرهنگ وهنرونامنامه موسیقی ایران ستایشگر)
برخی ریشه این سازراایران باستان وتمدن ایلام دانندوبرخی ازمصر!فارابی
درموسیقی الکبیرآنرابنامهای دونی،دونای بادیانی،مزدوج ومزمارین ومثنی نامیده!
شیوه دمش درین سازبگونه نفس برگردانست یعنی نوازنده هم دم وهم بازدم رابآواونغمه برمیگرداندوازدم وبازدمش آوامیسازدازیرانواختن آن،سخت ودشوارست!بازهم
ترانه ایرانپرستا
نه ای ازبوشهرسرزمین
دلاوران جنوب،یادآورشیرمردان تنگستان ودشتستانورئیسعلی دلواری
که مردانه تاپای جان رویاروی لشکرتازشگرواستعمارگرانگلیسی
ایستادند!جاییکه واژه ایران
برای مردمانش
بسی سپندومقدسست!این ترانه،بنام ایران ومردمش،نیز
نغمه دلاویزوزیبای بوشهریست باآوای دلانگیزودلنشین غلامرضاوزان
Forwarded from Radio Narmak
درود
بخش2
اخوانیه یایارچامه ودوستسرودهِ اخوان بادکترپرویزناتل خانلری
#سپنتامهر

...اخوان ثالث،م،امیدازهمان سرایندگانیست وکمی نزدیک بچپ، که به سان بسیاری،شادمان ازشورش۵۷ وخرسندازانقلاب بود!

ولیک،دیری نپاییدکه،این روشنای این شادمانی چونان اخگری گم وناپدیدشدوبرنج وتیرگی اندوه گراییدو
چندگاهی بیش،نگذشت،
که،لبریزازپشیمانی وندامت گشت!
ولیک چه سودکه دیرشده بود
وآن پیمانه ریخته بودوآن سبوشکسته!
ونا آگاه ازینکه،
گرگ میش انگاشته شدهِ پرورده،
گله رادریده!

گرگ خون آشام رادرگله،مهمانی مبر،
تانگردد بره ات، قربانی نادانیت!

باری!
گرچه،درآن روزگاران،که کسی برای حضرت سدعلی،درین شهر تره ای خردنمیکرد،ایشان بدوستی اودرمشهد سرمیافراشت وگوییا
نشست وبرخاست بااخوان
برایش اعتباری میآوردوارزوارجی، وباسربلندی بانجمنهای ادبی مشهدکه اخوان وعمادو...درآنجابودندهم میرفت
ولی اخوان پس ازانقلاب،
پشیمانانه ازدوستی وهمراهی باآخوند دانسته بودکه،

مارسرماخورده را،درآستینت جامده!
آن ستمگستر، کجاداندبهای معرفت؟!

ودرزمان رئیس جمهوریش،به او نه،
گفت وهیچ چامه ای درستایش رهبران انقلاب نسرودوهیچ چیزازاونخواست وخودراپیش اونشکست
مگریکبار!
وآن،درخواست کاربرای
سراینده زنجانی سوته دل،حسین منزوی که آسیب خزان دیده بود!
باری!
اخوان،بابراه افتادن ماشین کشتار حکومت آخوندی،نابرابریها،نامردمیها دزدیهاوستمهای بیشمارحاکمیت دینی، دگردیسی یافت ودانست
که دل به اهریمنان هَروانگر و شکنجه گران وجلادان راستین بسته بوده ست
وپشیمان ازینکه،ارج وارزوقدرپزشکان وطبیبان راستین رانکوندانسته بود!
دانست که،زمستان راستین اکنونست نه آنزمان!
واینزمانست که سرهادرگریبان،سلامت راپاسخ نمیگویند،ازیرا،
هیچ همکاری بارژیم نوپدیداسلامی نکردوباهمان گفته نامورش که
شاعرآزاده برسلطه است،نه باسلطه،
چندی نگذشت که آقادرنمازآدینه
اورابهیچ خواندوبهیچ بداد!
واخوان نیزدرایماءوچشمزدباوهیچ وکمترازهیچ راسرودوسرانجام
آب پاکی روی دستهای حضرت آقاریخت وبرای همیشه
دست ردبسینه اوزد،دررنج وسختی زیست ولیک برای گرده نان
دست دریوزگی پیش بیمایگان و دونان درازنکرد!

اواین پشیمانیرا،پشیمانی ازانقلاب را،بی پروایانه درسروده هایش آشکارنموده
بویژه دراخوانیه ای که درپیرانه سرِ دکترپرویزناتل خانلری بزرگمردجایگزین ناپذیردانش وادب پارسی،درسال64؟ ودرستایش دکترخانلری سروده
واین یارچامه رابرای اوفرستاده
وزنده یادخانلری هم در پاسخ اوچکامه زیبایی برهمان وزن، برشته چامه درآورده و به زیوردُرّدَری کشیده ست،دراین چامه اخوان،نیک دریافته
و خَستو ومعترفست که بلای زمستان(چشمزدواشاره بسروده زمستان خودش دارد)
همین زمستان وبلای پرآسیب وآفت شورش57ست که برسراین بوستان ریخت وآنراپوسانیدو ویرانید وسوزانید،نابودکردوپژمرد،
واورا امیدمیدهدکه چرخ دوباره آن بهاررا(بهارگذشته که نادانسته زمستانش خوانده)برسراوخواهدگذراندوبلای صعب زمستان بهارانگاشته شده سپری شودودوباره همان بهارپیشینش،نوبت رسد!
وبازدرفرجام،نویدودلداریش دهدکه درخت خشکیده ایران بستم آخوند، دوباره باروبردهادوفضائل ایران غریبنماندوبگفته حافظ چنین عزیزنگینی بدست اهرمنی نخواهدماند.
آری،اینچنین نخواهدماندودورچرخ بسان زمان پیشبن، کندگذاردگر!
که من ازدفتر
توراای کهن بوم وبردوست دارم اخوان،
برایتان بازمیگویم!

این سروده بنام،،گذشت چرخ کندبازهم گذاردگر،
وبه آغازه یامطلع(بزرگوارعزیزامباش رنجه که چرخ)است:
بزرگوارعزیزا،مباش رنجه که چرخ‏
نمودچهردگرگون وکردکارِدگر
زمین بگرددوگردون بسى پدیدکند
زمانه دگروروزورروزگاردگر
بلاى صعب زمستان یقین شودسپرى‏
دوباره نوبت دیگررسدبهاردگر
شنیده‏ اى مثل سیب راومى دانى‏
مَثَل حکایت ازاین‏سان،کندهزاردگر
هزارچرخ زندسیب برفکنده فراز
که زى فرودبیاید بدست،باردگر
بزرگوارا،گیتى ستم بسى کرده ست‏ چنان‏که برتووبربس بزرگواردگر
تویادگارنهادى بسى بزرگ آثار
کز آن،جهان ادب داردافتخار دگر
بمان وبازبهل درفنون فضل وادب‏
چنان‏که هشتى،بسیاریادگاردگر
دوباره بازبهارآیدوپدیدآرد
درخت خشک وتهى نیزبرگ وباردگر
چنین غریب نماندفضائل ایران‏
ز دور،دیده فراوان چنین مداردگر
چنان نماندوچنین نیزهم نخواهدماند
گذشت چرخ کندبازهم گذاردگر

چندى بعدقطعه ‏اى که جناب آقاى دکتر خانلرى درجواب من سروده بودندبمن رسید:
به‏ دوست سخنورم،اخوان ثالث:

عزیزمن،زتوام این پیام دلدارى‏
دهدنویدکه آیدبهارباردگر
بلى،زمستان گرفصل سردى وسختى است‏
امیدهست که آردزپى بهاردگر
ولى چه سود؟که پیرانه‏سرنگرددباز
نشاط وشادى وامیّدروزگاردگر!
کنون که ازتَف انده گداخت شمع امید
منم نشسته ودرپیش،شام تاردگر!
بکنج عزلت اگرهیچ غمگسارنماند
کجاروم زپى یارغمگساردگر
زعمر،آنچه بجامانده یادگارغمست‏
چرابه سرنهمش باز،یادگاردگر
هر افتخارکه اندوختم وبالم شد
چه بایدم که درافزایم افتخاردگر؟1
زمانه قاصدشرّست وپیک بیداداست‏
گمان مدارکه گرددبه یک مداردگر!
توشادمانه بزى
بخش3>
Forwarded from Radio Narmak
بخش 3
اخوانیه یا یارچامه و دوستسروده اخوان بادکترناتل خانلری!
#سپنتامهر



..توشادمانه بِزی،ای رفیق عهدشباب‏
که هست بردل من زین بهار،باردگر!




پابرگی وپانوشت
1،دکترخانلری،براستی از انگشت شمارپریستاران و
اندک خدمتگزاران پرکار زبان وادب پارسی بود.
آن زنده یاد،ازاستادان نمونه کرسیداردانشگاه،سراینده نغزگوی ازنخستین زبانشناسان بزرگ،نگارنده ومصحح
حافظ ودههامتون پارسی،وزیرفرهنگ وسناتورسنا ،مدیرمجله سخن،
ورئیس بنیادفرهنگ ایران بودکه درآنجايگاه،کارهای ارزنده وجاودانه ، بیادگارنهاد
مانندشناساندن وچاپ صدهادستنویس ونسخه خطیِ ناشناخته پارسی بیهمتا!
نیزنظریات نوینش،درزبانشناسی، دستورزبان نوین،آواشناسی،تاربخ زبان
پیشرودرزمان مابود.
دریغ ازیندرخت تنومندوتناور
که بخزان
حکومت آخوندخشکیدازکاربیکار،
مصادره اموال، زندانی و
نیزازکاردانشگاهی وآموزش
هم
بدستورشورای انقلاب فرهنگی
و
بلطف ومهر دکترسروش،شریعتمداری،
دکترصادق زیباکلام ،
محسن مخملباف
وهماندیشان و یاران دیگرشان در آن شورای مبارکه ،
ممنوع ،بازداشته واخراج
وسرانجام هم،
درگوشه وکُنج گنج خویش
درسال69 بدرودزندگانی گفت!