Forwarded from Radio Narmak
درود/پژوهشی!
پدیده مرگ ورستخیزباوری/یادگاردوره آنیمیسم
ببهانه کوچ وپرکشیدن،یاران،نزدیکان وهممیهنان نازنینمان دراین سیامرگی کورونا
#سپنتامهر
دیباچه
کورونااین آشفتگی شگفت واین گرفتاری شگرف روزگارماوبلای قرن،ویروسی بدترازسیامرگی وطاعونگذشته
که تلفات بسیاربرجای نهاده وهنوزهم
روزانه،جان هزاران کس،رامیگیردو
گذشته ازگمانه ها،پنداره هاوفرضیه های توهم توطئه ای
هنوزبراستی وقطعیت نمیدانیم
این پدیده،دستاوردنهان
ودانسته وخودخواسته
نیزآگاهانه وعامدانهِ پادِبشری وناجوانمردانهِ سیاستبازانِ خاوری ویاباختریست
یااینکه،اگرهم ویروسی بیوشیمی1بوده آیارهاوردکاوشهاوپژوهشهای تصادفی ناخواسته آزمایشگاهی بوده ست!
باری وبرهرفرض وپنداره
واقعیت وراستینه اینست که جامعه جهانی بجززیانهای شگرف وشگفت
اقتصادی ومالی
بآسیبهاوزیانهای جبران ناپذیرانسانی،روانی واخلاقی دچارگردیده ست!
بسیاری ازماخویشان ونزدیکان خودرا
ازدست داده وداغداردلبندان خویشیم!
زندگی بیشماری ازمردم بهم ریخته،بیکاری،فقر،پریشانی مالی وآشفتگی کسبی
بویژه چیرگی حکومت ضدایرانیِ آخوندی
واستبدادسنگین حاکمیت مرگ اندیش دینی مارابستوهیده،حکومتیکه درگیهانشناخت وکسمولوژیش
جهان راذاتااندوهکده وزندان مومنان میشماردوآدمی رامجبوربتحمل ورواداری دردورنج،سختی ورنجوری وبیماری،میداندوهمه اینهارافضیلت وثواب میانگاردکه
لقدخلقناالانسان فی کبد
پس!این اندیشه وجهانبینیِ تقدیرگرا،
فرمانروایان دستارپیچ ماراپنهانکار، ناپاسخگوبمردم وفریبکارنموده بگونه ایکه چندان،متعهدبانجام روندنجات مردم نبوده ونیستند
تزهرچه خداخواهدوهرچه باداباد!
که دردایره قسمت مانقطه پرگاریم!باهمه نهانکاری آماری وخبری حاکمیت
آنچه بی هیچ گمانی،میبینیم ومیدانیم اینکه
براستی این سونامی رنجوری وبیماری
هم اینک،جزاینکه ماراسوگوارنموده
بیشترمارابمستمندی،فقروتنگدستی کشانده،بیاخلاقی وبزهکاریهاگرچه نهان ولی
بیشمارمینمایدوای
بدوره پساکوروناوپیشامدهای بدتروشورش گرسنگان
که
درپیش داریم!
حالی درون پرده بسی،فتنه میرود
تاآنزمانکه پرده برافتدچهاکنند
پابرگی
1-بااینکه بسی چیزهادرباره کورونادر
اندازه گمان وگمانه
زنیست وکاسه زیرنیمکاسه!
لیک،اگرپایسته وثابت شودکه چینیها
این همتباران یاجوج وماجوجان تورات وقرآنی
خودخواسته وآگاهانه یاعامدانه
وبآماج سیاسی واقتصادی
این ویروس رادرآزمایشگاه وبشیوه بیوشیمیک ساخته وپخش نمودندازدیدگاه حقوقی مجرم وگنهکارندودست کم جامعه جهانی باید چینراتحریم کند!
خوب!
براین پنداره وفرضیه
بسی ساده انگارانه ست که دولت کمونیست وجنایتکاری مانندچین،دم بتله دهدکه همه پازلها
رادومینوواربرپایه تصادف چیده واگراین پنداره درست باشدکه چین
زردچشمبادامی،بانگیزه دشمنی وبزانودرآوردن اقتصادامریکای چشمآبی وجهانِ باخترین وگرفتن جایگه ابرقدرتی ازامریکاوانتقال آن،بخودش
بچنین نسلکشی وجنوسایدبشری وهمگانی،دست یازیده باشدو
بسی دورمینمایدامریکادربرابرچنین تزسیاسی،سنتزی نداشته باشدچراکه
امریکاکشوری نیست،که وارونه پندارهای حکومت آخوند درین۴۰سال،دررسانش وتبلیغهایش،محووتمام یاناتوان شده باشد!امریکابراستی
باهمه سیرنزولی اقتصادیش دربرخی سالهاوبسامدهای دلارو..بازهم آقای جهانست
تاجاییکه همه میدانیم بسیاری کمپانیهای توانای چین نیزشرکای امریکایی دارند!
بهرروی!
شمامیپنداریدکشوری که ازقطب شمال درقاره امریکاتاخلیج خوکهاتنگه ماژلان دماغه شاخ ودماغه هورن درجنوب امریکانیزازشبه جزیره اسکاندیناوی،کشورهای اروپایی ودریای مدیترانه تاشمال وشاخ افریقاودماغه امیدنیک
ونیزازاین سوی قطب شمال،ژاپن
تاجزایرآتش اندونزی واقیانوسیه بگیریدتا
پایگاههای بسیارش درکشورهای آسیایی وهمین بیخ گوشمادرخلیج همیشه پارس..تاقطب جنوب ودرهمه گیتی پایگاه های توانمند،برتروشگرف نظامی وتحقیقاتی دارد
وپولش،سیاست،پیوندهاوروابط اقتصادی جهان رااداره وراهبری میکند
اینک!چین بتواندامریکاوهمپیمانانش رادوربزندوجهان رادرچنین تاسه وخطر
ضدبشریبیفکندوغرب نیزچنین منفعلانه دست روی دست بگذارد؟
نمیدانم!جهان سیاست،پیچیده تروکثیفتر
ازینهاست ولی۱چیزراازیادنبریم
که
اگرقرارست،جهان،بشیوه ارباب،رعیت وآقاسالاری اداره شودکه بابودن
سازمانهای جهانی وحقوقی ونظارتی چون ملل متحدبارهادیدیم شوربختانه،اینشیوه دیرین هنوزبرجاست وقدرت وزوربرحقوق بین الملل،چیره وچربیده،پس بآروین وتجربه دانسته ایم که بهترین آقای جهان در۵کشوروتودارامریکاست
همین چینراآنالیزکنید
کشتارچین مائوئیست ازمردمان مخالف خویش درنیمسده پیش،تنهادرزمان رهبری رفیق مائوبیش از۵۰میلیون نفربودوجنایات شگفت وضدانسانی چین درکشورهای همسایه اش چون تبت،که همه درنَهِش وشرایط غیرجنگی بوددل آدمیرابدردمیآوردلیک
شایدهمه کشتارامریکادرزمان جنگ سردکه بیشتراتهام جاسوسی شوروی داشتند۲رقمی نشود!
ازآن اعدامهاروزنبرگهابودندکه احزاب کمونیست ماوسرایندگان چپ وابسته بآنهاچون هوشنگ ابتهاج،سایه
برای آنان،که بحکم قضایی امریکا
بخش2>
پدیده مرگ ورستخیزباوری/یادگاردوره آنیمیسم
ببهانه کوچ وپرکشیدن،یاران،نزدیکان وهممیهنان نازنینمان دراین سیامرگی کورونا
#سپنتامهر
دیباچه
کورونااین آشفتگی شگفت واین گرفتاری شگرف روزگارماوبلای قرن،ویروسی بدترازسیامرگی وطاعونگذشته
که تلفات بسیاربرجای نهاده وهنوزهم
روزانه،جان هزاران کس،رامیگیردو
گذشته ازگمانه ها،پنداره هاوفرضیه های توهم توطئه ای
هنوزبراستی وقطعیت نمیدانیم
این پدیده،دستاوردنهان
ودانسته وخودخواسته
نیزآگاهانه وعامدانهِ پادِبشری وناجوانمردانهِ سیاستبازانِ خاوری ویاباختریست
یااینکه،اگرهم ویروسی بیوشیمی1بوده آیارهاوردکاوشهاوپژوهشهای تصادفی ناخواسته آزمایشگاهی بوده ست!
باری وبرهرفرض وپنداره
واقعیت وراستینه اینست که جامعه جهانی بجززیانهای شگرف وشگفت
اقتصادی ومالی
بآسیبهاوزیانهای جبران ناپذیرانسانی،روانی واخلاقی دچارگردیده ست!
بسیاری ازماخویشان ونزدیکان خودرا
ازدست داده وداغداردلبندان خویشیم!
زندگی بیشماری ازمردم بهم ریخته،بیکاری،فقر،پریشانی مالی وآشفتگی کسبی
بویژه چیرگی حکومت ضدایرانیِ آخوندی
واستبدادسنگین حاکمیت مرگ اندیش دینی مارابستوهیده،حکومتیکه درگیهانشناخت وکسمولوژیش
جهان راذاتااندوهکده وزندان مومنان میشماردوآدمی رامجبوربتحمل ورواداری دردورنج،سختی ورنجوری وبیماری،میداندوهمه اینهارافضیلت وثواب میانگاردکه
لقدخلقناالانسان فی کبد
پس!این اندیشه وجهانبینیِ تقدیرگرا،
فرمانروایان دستارپیچ ماراپنهانکار، ناپاسخگوبمردم وفریبکارنموده بگونه ایکه چندان،متعهدبانجام روندنجات مردم نبوده ونیستند
تزهرچه خداخواهدوهرچه باداباد!
که دردایره قسمت مانقطه پرگاریم!باهمه نهانکاری آماری وخبری حاکمیت
آنچه بی هیچ گمانی،میبینیم ومیدانیم اینکه
براستی این سونامی رنجوری وبیماری
هم اینک،جزاینکه ماراسوگوارنموده
بیشترمارابمستمندی،فقروتنگدستی کشانده،بیاخلاقی وبزهکاریهاگرچه نهان ولی
بیشمارمینمایدوای
بدوره پساکوروناوپیشامدهای بدتروشورش گرسنگان
که
درپیش داریم!
حالی درون پرده بسی،فتنه میرود
تاآنزمانکه پرده برافتدچهاکنند
پابرگی
1-بااینکه بسی چیزهادرباره کورونادر
اندازه گمان وگمانه
زنیست وکاسه زیرنیمکاسه!
لیک،اگرپایسته وثابت شودکه چینیها
این همتباران یاجوج وماجوجان تورات وقرآنی
خودخواسته وآگاهانه یاعامدانه
وبآماج سیاسی واقتصادی
این ویروس رادرآزمایشگاه وبشیوه بیوشیمیک ساخته وپخش نمودندازدیدگاه حقوقی مجرم وگنهکارندودست کم جامعه جهانی باید چینراتحریم کند!
خوب!
براین پنداره وفرضیه
بسی ساده انگارانه ست که دولت کمونیست وجنایتکاری مانندچین،دم بتله دهدکه همه پازلها
رادومینوواربرپایه تصادف چیده واگراین پنداره درست باشدکه چین
زردچشمبادامی،بانگیزه دشمنی وبزانودرآوردن اقتصادامریکای چشمآبی وجهانِ باخترین وگرفتن جایگه ابرقدرتی ازامریکاوانتقال آن،بخودش
بچنین نسلکشی وجنوسایدبشری وهمگانی،دست یازیده باشدو
بسی دورمینمایدامریکادربرابرچنین تزسیاسی،سنتزی نداشته باشدچراکه
امریکاکشوری نیست،که وارونه پندارهای حکومت آخوند درین۴۰سال،دررسانش وتبلیغهایش،محووتمام یاناتوان شده باشد!امریکابراستی
باهمه سیرنزولی اقتصادیش دربرخی سالهاوبسامدهای دلارو..بازهم آقای جهانست
تاجاییکه همه میدانیم بسیاری کمپانیهای توانای چین نیزشرکای امریکایی دارند!
بهرروی!
شمامیپنداریدکشوری که ازقطب شمال درقاره امریکاتاخلیج خوکهاتنگه ماژلان دماغه شاخ ودماغه هورن درجنوب امریکانیزازشبه جزیره اسکاندیناوی،کشورهای اروپایی ودریای مدیترانه تاشمال وشاخ افریقاودماغه امیدنیک
ونیزازاین سوی قطب شمال،ژاپن
تاجزایرآتش اندونزی واقیانوسیه بگیریدتا
پایگاههای بسیارش درکشورهای آسیایی وهمین بیخ گوشمادرخلیج همیشه پارس..تاقطب جنوب ودرهمه گیتی پایگاه های توانمند،برتروشگرف نظامی وتحقیقاتی دارد
وپولش،سیاست،پیوندهاوروابط اقتصادی جهان رااداره وراهبری میکند
اینک!چین بتواندامریکاوهمپیمانانش رادوربزندوجهان رادرچنین تاسه وخطر
ضدبشریبیفکندوغرب نیزچنین منفعلانه دست روی دست بگذارد؟
نمیدانم!جهان سیاست،پیچیده تروکثیفتر
ازینهاست ولی۱چیزراازیادنبریم
که
اگرقرارست،جهان،بشیوه ارباب،رعیت وآقاسالاری اداره شودکه بابودن
سازمانهای جهانی وحقوقی ونظارتی چون ملل متحدبارهادیدیم شوربختانه،اینشیوه دیرین هنوزبرجاست وقدرت وزوربرحقوق بین الملل،چیره وچربیده،پس بآروین وتجربه دانسته ایم که بهترین آقای جهان در۵کشوروتودارامریکاست
همین چینراآنالیزکنید
کشتارچین مائوئیست ازمردمان مخالف خویش درنیمسده پیش،تنهادرزمان رهبری رفیق مائوبیش از۵۰میلیون نفربودوجنایات شگفت وضدانسانی چین درکشورهای همسایه اش چون تبت،که همه درنَهِش وشرایط غیرجنگی بوددل آدمیرابدردمیآوردلیک
شایدهمه کشتارامریکادرزمان جنگ سردکه بیشتراتهام جاسوسی شوروی داشتند۲رقمی نشود!
ازآن اعدامهاروزنبرگهابودندکه احزاب کمونیست ماوسرایندگان چپ وابسته بآنهاچون هوشنگ ابتهاج،سایه
برای آنان،که بحکم قضایی امریکا
بخش2>
Forwarded from Radio Narmak
بخش2
پدیده مرگ ورستخیزباوری/یادگاردوره
آنیمیسم/ببهانه کوچ وپرکشیدن،یاران،نزدیکان وهممیهنان نازنینمان درسیامرگی کورونا
#سپنتامهر
..امریکاکشوریکه قوه مستقل قضاییش درپی افشاگری۲روزنامه نگارساده،رییس جمهوری تواناچون ریچاردنیکسون رادرداستان واترگیت بمیزداوری ومحاکمه کشاندونشاند،محکوم شده وبصندلی الکتریکی نشانده شدند، سرودندگریستندوموییدند
ولی،کشتار۳۰میلیون انسان بیگناه وستمدیده بدست رفیق استالین
وکشتار۵۰میلیون مردم چین بدست دگررفیق خودمائوراندیدندیابضرورت اجتماعی واقتضای حزبی،تاییدکرده،برآن خرسندبودند!
باری!
اگرجهان راآقایی
باید!
چه خوبترآن آقاازشرق
نباشدووحشیانی چونان
پوتین،جینپینگ وجونگاون
وازروس وچین نباشند!
نیزوارونه رسانشهاوتبلیغات دروغ وفریبکارانه۴۰ساله آخوندیسم نیرنگبازودروغسازتهران،
امریکادر دیرَندا ودرازنای تاریخ،
درمیان همه کشورهادرپیوندوارتباط باایران ومنافع ملی ما
کم آسیبترین،منصف ترین وبهترین بوده ست!
باری!
چرخه سیاست جهانی بروزگارمابفرموده فردوسیِ بزرگ چونان چرخ روزگارست، بیخردومست
ولگام گسیخته زدست،که،
ببازیگری مانداین چرخ مست
که،بازی برآردبهفتاددست!
امیدکه بزودی آشفتگی جهانی کورونا
پایان پذیردوجهان که بگفته ژوزه ساراماگونویسنده پرتغالی وبرنده نوبل ادبیات۹۸م،درسبک رئالیسم جادویی
درپایان سده۲۰م،برین باوربودکه رهبری گیتی دردست کوتوله های سیاسی یارهبران بیخردوناشایست
یادستانگران تردست شعبده بازافتاده باردگررهبران خردمندبرجایگاه رهبری جهانی،نشینندتاگواه چنین فجایعی بدترازبحرانهای سده پیش،نباشیم
که
بدستانگریمانداین چرخ پیر
گهی چون پلاسست وگه چون حریر!
پایان دیباچه!
سرآغازسخن
📗کورونااین آسیمگی وآشفتگی یابحران زمانه،
همه مارادرگستره وگرداب اندیشه مرگ افکندهمان باره ناگشودنی وبغرنجکه اندیشه اش،همآره
بشرراآزارنده وبیماننده بودست!
نوشته زیرنگرشی خردورزانه وبرپایه عقلانیت ونه نگاهی احساسی وبرپایه گفته هاونقلانیت،باین سامانهِ واپسینِ زندگی آدمی وپایانکار ما
مرگست!
پایانی که بشررامحکومِ دترمینیسم مرگ ونیستی نموده ست!
نیک دانیم که مرگ تنهاگزاره قطعی زندگی ماست که کس راازآن هرگزگریزی نیست!
بباورناخداباوران خردمندگیتی،این پدیده پایانی بی آغازست واگرآغازش بینگاریم،آغازیست برنیستی وعدم
بی بازگشت که این پدیده تلخ وشرنگین
مارابسرزمین نیستی ونابودگی میپرتابدتوگویی که با۷هزارسالگان برابریم!
بگفته سروربادهگساران،خیام
ایکاش که چون سبزه امیدبردمیدن دوباره میداشتیم،میآمدیم
وبازلختی،که هنگامه ای دیرندمیماندیم
وازفیض وجوشش زلال روانِ وجوددیگربارکام دل میستاندیم،لیک
فسوسا ودریغاکه
بادمشِ کرنای مرگ وبرخاستن ژُخارهِ گوشخراشش،داستان ماپایان پذیرد،نه ماراره بازگشت ونه بدگرجارهیست
که،هرآنچه گوینددرزندگی پساگیتیانه
وآنجهانی،همه خوش پنداری وخیالات موهومی،بیش نباشد!
ازیرا
درمیان فوبیاهایا بیم وهراسهای آدمی،یک بیم وترسست که بیگمان درهمه آدمیان هست وآن تاناتوفوبیایامرگهراسی ست!
شایداندیشه مرگهراسی،یگانه اندیشه شرنگین وتلخیست کههمگان،درآن هموندوهمرای
وهماندیشیم!
ولی،رازوران وعارفان اسلامی آنرابهترین دم وخوشترین هنگامه های زندگی بشر میپندارندودژفرنودسارانه
یامغالطه وارانه آنراچون زایش و آیش وآمدن جنین اززهدان مادربجهان گیتی دانند!
مولوی هم،دم وهنگامه مرگ رادمی
بس شیرین وشکّرین میشماردو
آن راچونان انگبین یابشیره انگور
که بعروسی،ماننده میکند!
مرگ ماهست عروسیِ ابد
سرّآن چیست هوالله احد
هرکوزندهست بنورالله
مرگ،این روح مراوراست،مدد
بااینهمه
چنانکه فریدون سپهسالاردررساله سپهسالاروشمس الدین افلاکی درمناقب العارفین درحالات واپسین اونوشته اندکه،حضرت خداوندگار(مولوی)بهنگام مرگ این چکامه راشادمانه میخواند!
روسربنه ببالین تنهامرارهاکن
ترک من خراب شبگردمبتلاکن
دردیست غیرمردن آنرادوانباشد
پس،من چگونه گویم کاین دردرادواکن
درخواب دوش،پیری درکوی عشق دیدم
بادست اشارتم کردکه عزم سوی ماکن
گراژدهاست،برره،عشقست چون زمرد
ازبرق این زمردهی،دفع اژدهاکن!
باری!
درین چکامه مولوی،دریک پارادوکس گوییِ آشکار
مرگ رانه شکرکه دردوچونان اژدهایی ترسناک میداند!
خواجه شیرازهم
دم وهنگامه ولحظه تلخ وزهرآگین مرگ راخوش دمی داند
(گرچه من این چکامه راازطنزهای تلخ
وپرخاشِ تندِاوبدستگاه آفرینش میدانم)ولی چنین گویدکه
حجاب چهره جان میشودغبارتنم
خوشادمی که ازین چهره،پرده برفکنم!
ولی یگانه پیشوای ملی ماایرانیان فردوسی بزرگ،نه خوشپندارانه وایدئالیستوارکه
راستبینانه ورئالیستوارانه باپدیده مرگ روبرومیشودونه آنرادمی خوش داندوفرمایدکه
اگرمرگ دادست،بیدادچیست،
زداد اینهمه بانگ وفریادچیست!؟
شایدهم
این سروده پاسخی بمرگدوستان
ومعادباورانست که مرگ راحق یابهترین دادگری وعدالت آفریدگار، دیدارخدا،لقاءالله،عروسی باحق
واحلی من العسل میپندارند!!
بباوراومرگ تلختراززهروشوکرانست وبدترین بیدادوستمبارگیست!
بخش3>
پدیده مرگ ورستخیزباوری/یادگاردوره
آنیمیسم/ببهانه کوچ وپرکشیدن،یاران،نزدیکان وهممیهنان نازنینمان درسیامرگی کورونا
#سپنتامهر
..امریکاکشوریکه قوه مستقل قضاییش درپی افشاگری۲روزنامه نگارساده،رییس جمهوری تواناچون ریچاردنیکسون رادرداستان واترگیت بمیزداوری ومحاکمه کشاندونشاند،محکوم شده وبصندلی الکتریکی نشانده شدند، سرودندگریستندوموییدند
ولی،کشتار۳۰میلیون انسان بیگناه وستمدیده بدست رفیق استالین
وکشتار۵۰میلیون مردم چین بدست دگررفیق خودمائوراندیدندیابضرورت اجتماعی واقتضای حزبی،تاییدکرده،برآن خرسندبودند!
باری!
اگرجهان راآقایی
باید!
چه خوبترآن آقاازشرق
نباشدووحشیانی چونان
پوتین،جینپینگ وجونگاون
وازروس وچین نباشند!
نیزوارونه رسانشهاوتبلیغات دروغ وفریبکارانه۴۰ساله آخوندیسم نیرنگبازودروغسازتهران،
امریکادر دیرَندا ودرازنای تاریخ،
درمیان همه کشورهادرپیوندوارتباط باایران ومنافع ملی ما
کم آسیبترین،منصف ترین وبهترین بوده ست!
باری!
چرخه سیاست جهانی بروزگارمابفرموده فردوسیِ بزرگ چونان چرخ روزگارست، بیخردومست
ولگام گسیخته زدست،که،
ببازیگری مانداین چرخ مست
که،بازی برآردبهفتاددست!
امیدکه بزودی آشفتگی جهانی کورونا
پایان پذیردوجهان که بگفته ژوزه ساراماگونویسنده پرتغالی وبرنده نوبل ادبیات۹۸م،درسبک رئالیسم جادویی
درپایان سده۲۰م،برین باوربودکه رهبری گیتی دردست کوتوله های سیاسی یارهبران بیخردوناشایست
یادستانگران تردست شعبده بازافتاده باردگررهبران خردمندبرجایگاه رهبری جهانی،نشینندتاگواه چنین فجایعی بدترازبحرانهای سده پیش،نباشیم
که
بدستانگریمانداین چرخ پیر
گهی چون پلاسست وگه چون حریر!
پایان دیباچه!
سرآغازسخن
📗کورونااین آسیمگی وآشفتگی یابحران زمانه،
همه مارادرگستره وگرداب اندیشه مرگ افکندهمان باره ناگشودنی وبغرنجکه اندیشه اش،همآره
بشرراآزارنده وبیماننده بودست!
نوشته زیرنگرشی خردورزانه وبرپایه عقلانیت ونه نگاهی احساسی وبرپایه گفته هاونقلانیت،باین سامانهِ واپسینِ زندگی آدمی وپایانکار ما
مرگست!
پایانی که بشررامحکومِ دترمینیسم مرگ ونیستی نموده ست!
نیک دانیم که مرگ تنهاگزاره قطعی زندگی ماست که کس راازآن هرگزگریزی نیست!
بباورناخداباوران خردمندگیتی،این پدیده پایانی بی آغازست واگرآغازش بینگاریم،آغازیست برنیستی وعدم
بی بازگشت که این پدیده تلخ وشرنگین
مارابسرزمین نیستی ونابودگی میپرتابدتوگویی که با۷هزارسالگان برابریم!
بگفته سروربادهگساران،خیام
ایکاش که چون سبزه امیدبردمیدن دوباره میداشتیم،میآمدیم
وبازلختی،که هنگامه ای دیرندمیماندیم
وازفیض وجوشش زلال روانِ وجوددیگربارکام دل میستاندیم،لیک
فسوسا ودریغاکه
بادمشِ کرنای مرگ وبرخاستن ژُخارهِ گوشخراشش،داستان ماپایان پذیرد،نه ماراره بازگشت ونه بدگرجارهیست
که،هرآنچه گوینددرزندگی پساگیتیانه
وآنجهانی،همه خوش پنداری وخیالات موهومی،بیش نباشد!
ازیرا
درمیان فوبیاهایا بیم وهراسهای آدمی،یک بیم وترسست که بیگمان درهمه آدمیان هست وآن تاناتوفوبیایامرگهراسی ست!
شایداندیشه مرگهراسی،یگانه اندیشه شرنگین وتلخیست کههمگان،درآن هموندوهمرای
وهماندیشیم!
ولی،رازوران وعارفان اسلامی آنرابهترین دم وخوشترین هنگامه های زندگی بشر میپندارندودژفرنودسارانه
یامغالطه وارانه آنراچون زایش و آیش وآمدن جنین اززهدان مادربجهان گیتی دانند!
مولوی هم،دم وهنگامه مرگ رادمی
بس شیرین وشکّرین میشماردو
آن راچونان انگبین یابشیره انگور
که بعروسی،ماننده میکند!
مرگ ماهست عروسیِ ابد
سرّآن چیست هوالله احد
هرکوزندهست بنورالله
مرگ،این روح مراوراست،مدد
بااینهمه
چنانکه فریدون سپهسالاردررساله سپهسالاروشمس الدین افلاکی درمناقب العارفین درحالات واپسین اونوشته اندکه،حضرت خداوندگار(مولوی)بهنگام مرگ این چکامه راشادمانه میخواند!
روسربنه ببالین تنهامرارهاکن
ترک من خراب شبگردمبتلاکن
دردیست غیرمردن آنرادوانباشد
پس،من چگونه گویم کاین دردرادواکن
درخواب دوش،پیری درکوی عشق دیدم
بادست اشارتم کردکه عزم سوی ماکن
گراژدهاست،برره،عشقست چون زمرد
ازبرق این زمردهی،دفع اژدهاکن!
باری!
درین چکامه مولوی،دریک پارادوکس گوییِ آشکار
مرگ رانه شکرکه دردوچونان اژدهایی ترسناک میداند!
خواجه شیرازهم
دم وهنگامه ولحظه تلخ وزهرآگین مرگ راخوش دمی داند
(گرچه من این چکامه راازطنزهای تلخ
وپرخاشِ تندِاوبدستگاه آفرینش میدانم)ولی چنین گویدکه
حجاب چهره جان میشودغبارتنم
خوشادمی که ازین چهره،پرده برفکنم!
ولی یگانه پیشوای ملی ماایرانیان فردوسی بزرگ،نه خوشپندارانه وایدئالیستوارکه
راستبینانه ورئالیستوارانه باپدیده مرگ روبرومیشودونه آنرادمی خوش داندوفرمایدکه
اگرمرگ دادست،بیدادچیست،
زداد اینهمه بانگ وفریادچیست!؟
شایدهم
این سروده پاسخی بمرگدوستان
ومعادباورانست که مرگ راحق یابهترین دادگری وعدالت آفریدگار، دیدارخدا،لقاءالله،عروسی باحق
واحلی من العسل میپندارند!!
بباوراومرگ تلختراززهروشوکرانست وبدترین بیدادوستمبارگیست!
بخش3>
Forwarded from Radio Narmak
بخش3
پدیده مرگ ورستخیزباوری/یادگاردوره
آنیمیسم/ببهانه کوچ وپرکشیدن،یاران نزدیکان وهممیهنان نازنینمان دراین سیامرگی
#سپنتامهر
..باری!
یکتاراهبروپیشوای ایرانی فردوسیِ بزرگ باهمه خداباوریش،همچون ماازآفرینش،
گلایمندست که چراناجوانمردانه وبیدادگرانه،زندگی ماکوتاهست وچراآفریدگارهستی بخش،دربخش وپخش زمان زندگانیِ ماچنین فُروده وخسّت وفرومایگی
ونیزچنین خشکدستی وزُفتی نموده
وبسی نارادی وبخل ورزیده!؟
چرابخشاینده هستی شتابان
وچنین رَشکبرانه وتنگچشمانه درکمینگه
عمروزندگانی ماست!
ازیرابباورمندان چنین گویدکه
اگرهنگام مرگ را،
دم ولحظه ای شادمانانه میانگارید
وهنگامه ای خوش وشادو
انگبین سانانه اش،میپندارید، پس،چرادررویارویی باآن
میهراسید،خروشان وموکنان وگریان ومویان ونویان، میگریید،میموییدومینویید؟
اگرمرگ،دادست وشادی،
واگرآنراعروسی میپنداریدپس این ناله وافغان وبانگ وفریادبهنگام
مرگ یااینعروسی چیست؟!
آری،زندگی ماگرچه بتلخی میگذردولی بس تلخترست جدایی ازآن وکوچیدن بناکجاآبادنیستی وعدم!!
بهرروی!
مرگ،این دردبیدرمان واین زهروشرنگ بدترازشوکران،
تلنگریست برای ما،تلنگری کوبنده، هشیارنده وهشدارنده!
که برخی را بخرد خورد
و برخی راتنهاباحساسات خرافه آمیز،یادآورنده پندارها واوهام!
بیاددارم ،اوریانا فالاچی،بانوی نویسنده وروزنامه نگارنامور پس ازپایان جنگ ویتنام ،درنیمه دوم دهه 70 میلادی،
کتابی درباره همان رخداد تلخ یا جنگ ویتنام نگاشت بنام زندگی،جنگ ودیگر هیچ !
آنچه دراین کتاب تصویرشده بود داستان تلخ جنگ و پیامدهای زشت ونازبیایش، بویژه جنگ ویتنام وکشتار مردم وستیزندگان ومبارزان آن سامان بود!
ولی تصویر بزرگتری که باخواندن این کتاب ذهن خواننده رادرگیر میکرد،بجز سنگیندلی،خودکامگی،توسعه طلبی وجهانخواری هردوقطب سرمایه داری وکمونیسم ،
نگاهی فلسفی بودبمسئله مرگ، نیستی و پوچی زندگی!
من بهترمیدانم بگویم ،زندگی،مرگ ودیگرهیچ!
اگرنیک بنگریم براستی چنین است ودیگر هیچ!
هیچِ هیچ!
آن هم ،زندگی ما مردمان غمزده ودرمانده که گویا از سده های پیش،
همیشه بارنجهاواندوههاهمراه بوده است!
ودراین سده های پیشین
آنچه برمارفته از تازش بیمایگان تازی بگیریدتاتازش وتهاجم غزان وترکان ومغولان وتیموریان ودولتهای بیگانه وبدترازهمه آنان،
حاکمیت دینی آخوندهاکه37سالست سایه سنگین آنرا با یاخته یاختهِ پیکرمان دریافته وحس کرده ایم!
همه وهمه جز رنج وتلخروزگاری ونیستی وفنا برایمان ،چیزی بارمغان نیاورده است،زمان شادیها بسی اندک ودوره اندوه وسختیهامان بسیار بوده ست!!
درباوراسلامیان،برپایه حدیثی، اف برروزگارگفتن وگلایه ازچرخ نمودن،بسی ناپسندست.
این حدیث که درپایین اسنادش رابازخواهیم شکافت،برخی مفسران و زندوافان اسلامی درتفاسیرخویش،مانندحافظ بن کثیردمشقی۷۷۴ق،در تراز وذیل آیه۲۴جاثیه که ازگفته کافرانست،ان هی الانموت ونحیی ومایهلکناالاالدهرچنین آورده اندکه دهرنامی ازاسماءالله ست.
لیک،درنیمسده پیشین برخی دانشمندان
دستاری یاکراواتی شیعه مانندمطهری
که ابزارهرمنوتیک،دموکراسی و..برای مدرنیزه کردن آموزه های اسلامی،بدست باکفایتشان خوش افتاده،بی هیچ دلیل وفرنودمنطقی این حدیثرامجعول وبرساخته دانسته وازدیدگاه معنایی این حدیث راازدین زروانی یازردشتیان مسلمان شده میدانندکه باحادیث واخباراسلامی درآورده اندازیراآنرانپذیرفته اند!
ولی،محدثان کهن شیعه این حدیث راازطریق عبدالله ابن قتاده
ونه ابی هریره پذیرفته ودراسنادشیعی چون امالی سیدمرتضی برادرسیدرضی درگذشته۴۳۶ق،،جامع الاخبارتاج الدین محمدشعیری بیهقی؟زاده۵۰۸ق بحارالانوارمجلسی۱۱۱۰ق،وجامع السعاده ملامهدی نراقی۱۲۰۹ق،ومعراج السعاده پسرش احمدنراقی۱۲۴۵ق،که بازنوشت آن بپارسی وبزمان فتحعلیشاه قجرست،گفتاوردوپذیرفته شده!
ماخذوخاستگاه اینحدیث درکتابهای اهل حدیث مانندصحیح امام محمدبخاری۲۵۶ق،،بنام باب لاتسبواالله،اینگونه آمده که،یسب بنی آدم الدهرواناالدهربیدی اللیل والنهار فرزندآدم بروزگارناسزاگویدبااینکه دهروروزگارمنم
وشب وروزبدست منست!لیک
درصحیح مسلم حجاج نیشابوری۲۶۹ق
این حدیث رابگونه دگری ازپیامبراسلامیان که ابوهریره آنراازوبازگفته ومسلم حجاج باچندواسطه ازراویان تازی مانندابی الزناد،مغیره بن عبدالرحمن،اعرج وقتیبه میگویدکه لاتسبواالدهرفانه هوالله
بروزگارناسزانگوییدکه هموخداست!
نیزراویان این حدیث ازطرق سنت
همه تازیندواهلسنت،همگی آنراتوثیق کرده وپذیرفته انداینک،چگونه
آنرابزردشتی مسلمان شده یازروانیه میتوان گردانیده ونسبت داد؟!
ابوزکریایحیی بن شرف نووی۶۷۶ق درالمنهاج،شرح صحیح مسلم ونیزابن عثیمین درفتاوی العقیده،دهرراازنامهای خدادانسته وگفته انداگرپدیده های هستی،پیشامدهای طبیعی وبومزیست یارخدادهای خوب وبدرابروزگارنسبت دهیم ماننداینکه گوییم روزگارپدرم راگرفت،مرازمینگیرکردیافرزندم راکشت،این شرکست وبرای خداشریک آورده ایم وانجام دهنده وفاعل این افعال وکارهاراروزگاردانسته ایم
بخش4>
پدیده مرگ ورستخیزباوری/یادگاردوره
آنیمیسم/ببهانه کوچ وپرکشیدن،یاران نزدیکان وهممیهنان نازنینمان دراین سیامرگی
#سپنتامهر
..باری!
یکتاراهبروپیشوای ایرانی فردوسیِ بزرگ باهمه خداباوریش،همچون ماازآفرینش،
گلایمندست که چراناجوانمردانه وبیدادگرانه،زندگی ماکوتاهست وچراآفریدگارهستی بخش،دربخش وپخش زمان زندگانیِ ماچنین فُروده وخسّت وفرومایگی
ونیزچنین خشکدستی وزُفتی نموده
وبسی نارادی وبخل ورزیده!؟
چرابخشاینده هستی شتابان
وچنین رَشکبرانه وتنگچشمانه درکمینگه
عمروزندگانی ماست!
ازیرابباورمندان چنین گویدکه
اگرهنگام مرگ را،
دم ولحظه ای شادمانانه میانگارید
وهنگامه ای خوش وشادو
انگبین سانانه اش،میپندارید، پس،چرادررویارویی باآن
میهراسید،خروشان وموکنان وگریان ومویان ونویان، میگریید،میموییدومینویید؟
اگرمرگ،دادست وشادی،
واگرآنراعروسی میپنداریدپس این ناله وافغان وبانگ وفریادبهنگام
مرگ یااینعروسی چیست؟!
آری،زندگی ماگرچه بتلخی میگذردولی بس تلخترست جدایی ازآن وکوچیدن بناکجاآبادنیستی وعدم!!
بهرروی!
مرگ،این دردبیدرمان واین زهروشرنگ بدترازشوکران،
تلنگریست برای ما،تلنگری کوبنده، هشیارنده وهشدارنده!
که برخی را بخرد خورد
و برخی راتنهاباحساسات خرافه آمیز،یادآورنده پندارها واوهام!
بیاددارم ،اوریانا فالاچی،بانوی نویسنده وروزنامه نگارنامور پس ازپایان جنگ ویتنام ،درنیمه دوم دهه 70 میلادی،
کتابی درباره همان رخداد تلخ یا جنگ ویتنام نگاشت بنام زندگی،جنگ ودیگر هیچ !
آنچه دراین کتاب تصویرشده بود داستان تلخ جنگ و پیامدهای زشت ونازبیایش، بویژه جنگ ویتنام وکشتار مردم وستیزندگان ومبارزان آن سامان بود!
ولی تصویر بزرگتری که باخواندن این کتاب ذهن خواننده رادرگیر میکرد،بجز سنگیندلی،خودکامگی،توسعه طلبی وجهانخواری هردوقطب سرمایه داری وکمونیسم ،
نگاهی فلسفی بودبمسئله مرگ، نیستی و پوچی زندگی!
من بهترمیدانم بگویم ،زندگی،مرگ ودیگرهیچ!
اگرنیک بنگریم براستی چنین است ودیگر هیچ!
هیچِ هیچ!
آن هم ،زندگی ما مردمان غمزده ودرمانده که گویا از سده های پیش،
همیشه بارنجهاواندوههاهمراه بوده است!
ودراین سده های پیشین
آنچه برمارفته از تازش بیمایگان تازی بگیریدتاتازش وتهاجم غزان وترکان ومغولان وتیموریان ودولتهای بیگانه وبدترازهمه آنان،
حاکمیت دینی آخوندهاکه37سالست سایه سنگین آنرا با یاخته یاختهِ پیکرمان دریافته وحس کرده ایم!
همه وهمه جز رنج وتلخروزگاری ونیستی وفنا برایمان ،چیزی بارمغان نیاورده است،زمان شادیها بسی اندک ودوره اندوه وسختیهامان بسیار بوده ست!!
درباوراسلامیان،برپایه حدیثی، اف برروزگارگفتن وگلایه ازچرخ نمودن،بسی ناپسندست.
این حدیث که درپایین اسنادش رابازخواهیم شکافت،برخی مفسران و زندوافان اسلامی درتفاسیرخویش،مانندحافظ بن کثیردمشقی۷۷۴ق،در تراز وذیل آیه۲۴جاثیه که ازگفته کافرانست،ان هی الانموت ونحیی ومایهلکناالاالدهرچنین آورده اندکه دهرنامی ازاسماءالله ست.
لیک،درنیمسده پیشین برخی دانشمندان
دستاری یاکراواتی شیعه مانندمطهری
که ابزارهرمنوتیک،دموکراسی و..برای مدرنیزه کردن آموزه های اسلامی،بدست باکفایتشان خوش افتاده،بی هیچ دلیل وفرنودمنطقی این حدیثرامجعول وبرساخته دانسته وازدیدگاه معنایی این حدیث راازدین زروانی یازردشتیان مسلمان شده میدانندکه باحادیث واخباراسلامی درآورده اندازیراآنرانپذیرفته اند!
ولی،محدثان کهن شیعه این حدیث راازطریق عبدالله ابن قتاده
ونه ابی هریره پذیرفته ودراسنادشیعی چون امالی سیدمرتضی برادرسیدرضی درگذشته۴۳۶ق،،جامع الاخبارتاج الدین محمدشعیری بیهقی؟زاده۵۰۸ق بحارالانوارمجلسی۱۱۱۰ق،وجامع السعاده ملامهدی نراقی۱۲۰۹ق،ومعراج السعاده پسرش احمدنراقی۱۲۴۵ق،که بازنوشت آن بپارسی وبزمان فتحعلیشاه قجرست،گفتاوردوپذیرفته شده!
ماخذوخاستگاه اینحدیث درکتابهای اهل حدیث مانندصحیح امام محمدبخاری۲۵۶ق،،بنام باب لاتسبواالله،اینگونه آمده که،یسب بنی آدم الدهرواناالدهربیدی اللیل والنهار فرزندآدم بروزگارناسزاگویدبااینکه دهروروزگارمنم
وشب وروزبدست منست!لیک
درصحیح مسلم حجاج نیشابوری۲۶۹ق
این حدیث رابگونه دگری ازپیامبراسلامیان که ابوهریره آنراازوبازگفته ومسلم حجاج باچندواسطه ازراویان تازی مانندابی الزناد،مغیره بن عبدالرحمن،اعرج وقتیبه میگویدکه لاتسبواالدهرفانه هوالله
بروزگارناسزانگوییدکه هموخداست!
نیزراویان این حدیث ازطرق سنت
همه تازیندواهلسنت،همگی آنراتوثیق کرده وپذیرفته انداینک،چگونه
آنرابزردشتی مسلمان شده یازروانیه میتوان گردانیده ونسبت داد؟!
ابوزکریایحیی بن شرف نووی۶۷۶ق درالمنهاج،شرح صحیح مسلم ونیزابن عثیمین درفتاوی العقیده،دهرراازنامهای خدادانسته وگفته انداگرپدیده های هستی،پیشامدهای طبیعی وبومزیست یارخدادهای خوب وبدرابروزگارنسبت دهیم ماننداینکه گوییم روزگارپدرم راگرفت،مرازمینگیرکردیافرزندم راکشت،این شرکست وبرای خداشریک آورده ایم وانجام دهنده وفاعل این افعال وکارهاراروزگاردانسته ایم
بخش4>
Forwarded from Radio Narmak
بخش4
پدیده مرگ ورستخیزباوری/یادگاردوره آنیمیسم
(ببهانه کوچ وپرکشیدن،یاران،نزدیکان وهممیهنان نازنینمان دراین سیامرگی کورونا!)
#سپنتامهر
..نیزقایمقام دوم,میرزاابوالقاسم
فراهانی،درجلایرنامه اگرمیگویدکه
روزگارست اینکه،گه عزت دهدگه خواردارد
چرخ بازیگرازین بازیچه هابسیاردارد
باقل اللهم مالک الملک..تعزمن تشاءوتذل من تشاء
رویارویی ودوگانگی آشکار دارد!
مانندهمین گفتارراامام المشککین فخررازی۶۰۶ق،درکتاب تفسیرالکبیرونیزدر ستینی یاجامع العلومِ خودنیزبگفته فلاسفه نسبت داده ست!
آماج سخن ما
بهرروی!
وبیگمان این حدیثهابگوش فردوسیِ جان هم رسیده بوده است.
لیک،من برین باورم که فردوسی فرزانه خردورزانه،هوشمندانه ورندانه،بنمایه اندیشگی وخوراک فکری،بخردمندان خیامی داده
وبسازمان آفرینش درباره سستی جهان وپوچی وهیچی زندگی،خروشیده واعتراض نموده ست!
اوجهان،چرخ یاروزگار رادرجایگاه پروراننده ومقامِ پروردگار
ودارنده اختیارنهاده
نیزبه پدیدآورهستی باویژگیهای مست، بدمهروبدگوهروشکارگرمیخروشد
گاهی هم،اوبابرنام ولقبهای بدکاروبیهوده کار مینکوهدوبریشخندش میگیرد
که،
جهاناچه،بدمهروبدگوهری
که،خودپرورانی وخودبِشکَری
یا
جهانامپرورچوخواهی،دِرود چومی بِدروی،پروریدن چه سود؟!
همچنین،
روزگاروجهان راتوانمندمطلق ولیک
گستاخانه وبیهراس،ستمکاره ای داندکه همه مقهوروشکسته اویند!!
جهاناسراسرفسوسي وباد
بتو نيست،مردخردمندشاد
كه داندكه چندين نشيب وفراز
به پيش آرداين روزگاردراز؟
و
به بازیگری مانداین چرخِ مست
که بازی برآردبه هفتاددست
زمانی به خنجر، زمانی به تیغ
زمانی به باد و زمانی به میغ!
وبسان بالانیزگاهی اورابدستانگری تردست وبازیگری مشعبدبه۷۰دست،ماننده میکندکه بدورازحقیقت،رنگهای گوناگونت،نماید،
به دستانگری مانداین چرخ پیر
گهی چون پلاسست و گه چون حریر!!
بهرروی،ماچونان لعبتکان وآدمکان کوکی وبگفته پیرباده نوشان خیام،چندی بازیچه ومهره شترنج اوییم وسپس پایمال خواست بوالهوسانه کردگارجهان، این پیرلعبتبازیم
که دوباره این مهره هارابصندوق نیستی دراندازد:
مالُعْبَتَگانیم و فلک لُعبَتباز،
از روی حقیقت و نه ازروی مَجاز؛
یکچند درین بساط بازی کردیم،
رفتیم به صندوقِ عدم یکیک باز!
یاآن جام لطیف وزیبای سفالگرِدهریم،که بازاین کوزه گرِمست که نه مهرونه خشمش هویداست،چنین جام میسازدش،احسن الخلق گویدش،آفرین میزندش
وزپس آن مینوشدش،صدبوسه زمهربرخساره میزندش،سپس
لایعقلانه برزمین میکوبدش
وخردولگدکوبش
کند:
جامیست که عقل آفرین میزندش
صدبوسه زمهربرجبین میزندش
این کوزهگردهرچنین جام لطیف
میسازدوبازبرزمین میزندش!!
آری!
چنین خوش داشته وخمیره مارابااندوه ورنج سرشته!
آنچنانکه،بازآدمی رابه سان گل،بگناه خنده پنج وشش روزه ودرپی شادی اندک دربوستان زندگی کشانده ودردیگ گلاب گذارده وبرسرآتش نشانده که بخواست اوبرای گلاب شدن، بسیارگریسته ایم!
بگفته رفیع مشهدی سراینده سبک هندی سده11ق:
برمن ازقهقهه شیشه می ظاهرشد
کزپی خنده کم گریه بسیاری هست!
همچنین،
سختیها ورنجهایی بدتروتلختر
ازمرگست
که همان مرگ بآنهاپایان میدهد!
نیزبگفته خلقی یزدی،سده12ق
که دریک سروده طنزآمیز
معادوآخوندمعادگستررابریشخندگرفته که:
زاهد بیخبر از حشر مرا میترساند،
گفتم ای شیخ تراکی زقیامت خبرست !؟
دیده ام هجر،چه پروای قیامت دارم؟!
یکدم هجرزصدروزقیامت بترست!
لیک،
خردورزان گیتی راچون بوعلای معری ناخرسندی وپرخاشیست که چرابی خواست وگزینش مابگستره وجودآورده شدیم ولی پرخاش واعتراض خیامی دوچندانست ودودیگراینکه کنون که آفریده وآورده شدیم چرابایدرفت یاچرادرنگ مانسبت بعمرجهان چنین کوتاه واندکست چونان عمرحباب!؟
ازسویی،کنون که ناخواسته آورده شدیم
ولی زندگی باهمه دردورنج وسختیش وباهمه بیفرجامی،هیچی وپوچی وکم
وکوتاه بودنش،بازخوشست،
غنیمتست و
پَروه وارزشمند!!
بفرموده فرزانهِ بیهمال وهمتای توس
فردوسیِ جان
که خیام نیزاندیشه خوشباشی وخوشزیوی یادردم زیستن خویشراازاوآموخته
کنونکه
شکاریم یکسرهمه پیش مرگ
سرزیرتاج وسرزیرترگ
و
جَهان راچنینست سازونهاد
زیک دست بستدبدیگربداد
به دردیم ازین رفتن اندرفریب!
زمانی فرازوزمانی نشیب
پس
چه بهترکه
اگردل توان داشتن شادمان
بشادی چرانگذرانی زمان؟
بخوشّی بنازوبخوبی ببخش
مکن روزرابردل خویش رخش
آری!
عمری بناکامی بارگران زندگانی کشیدن،که چه گویم،زنده مانی!
رنج وسختی بردن وتلخی چشیدن!
دلبستنهاوگسستنها،گذشتن وگذاشتنها ورفتن!چرا
همه اینها دستاوردوکاروندزندگی ماست!
بگفته کلیم کاشانی:
بدنامی حیات،دوروزی نبودبیش
آنهم کلیم،باتوبگویم چه سان گذشت!
یک روزصرف بستن دل شدباین وآن
روزدگربکندن دل،زین وآن گذشت!
آخردراین سرای سپنجگانی
به چه وبه که خشنودمانیم
وکرادل ببندیم؟
ولیک،بااینهمه چه خوشست حجمی زیستن ونه خطی!
زندگی بسیاری چون مسترلاین
خطی وکمّیتیست!
گذرازآغازتاپایان زندگی خطی،
که شایدازآغازتافرجامش70،80..
بخش5>
پدیده مرگ ورستخیزباوری/یادگاردوره آنیمیسم
(ببهانه کوچ وپرکشیدن،یاران،نزدیکان وهممیهنان نازنینمان دراین سیامرگی کورونا!)
#سپنتامهر
..نیزقایمقام دوم,میرزاابوالقاسم
فراهانی،درجلایرنامه اگرمیگویدکه
روزگارست اینکه،گه عزت دهدگه خواردارد
چرخ بازیگرازین بازیچه هابسیاردارد
باقل اللهم مالک الملک..تعزمن تشاءوتذل من تشاء
رویارویی ودوگانگی آشکار دارد!
مانندهمین گفتارراامام المشککین فخررازی۶۰۶ق،درکتاب تفسیرالکبیرونیزدر ستینی یاجامع العلومِ خودنیزبگفته فلاسفه نسبت داده ست!
آماج سخن ما
بهرروی!
وبیگمان این حدیثهابگوش فردوسیِ جان هم رسیده بوده است.
لیک،من برین باورم که فردوسی فرزانه خردورزانه،هوشمندانه ورندانه،بنمایه اندیشگی وخوراک فکری،بخردمندان خیامی داده
وبسازمان آفرینش درباره سستی جهان وپوچی وهیچی زندگی،خروشیده واعتراض نموده ست!
اوجهان،چرخ یاروزگار رادرجایگاه پروراننده ومقامِ پروردگار
ودارنده اختیارنهاده
نیزبه پدیدآورهستی باویژگیهای مست، بدمهروبدگوهروشکارگرمیخروشد
گاهی هم،اوبابرنام ولقبهای بدکاروبیهوده کار مینکوهدوبریشخندش میگیرد
که،
جهاناچه،بدمهروبدگوهری
که،خودپرورانی وخودبِشکَری
یا
جهانامپرورچوخواهی،دِرود چومی بِدروی،پروریدن چه سود؟!
همچنین،
روزگاروجهان راتوانمندمطلق ولیک
گستاخانه وبیهراس،ستمکاره ای داندکه همه مقهوروشکسته اویند!!
جهاناسراسرفسوسي وباد
بتو نيست،مردخردمندشاد
كه داندكه چندين نشيب وفراز
به پيش آرداين روزگاردراز؟
و
به بازیگری مانداین چرخِ مست
که بازی برآردبه هفتاددست
زمانی به خنجر، زمانی به تیغ
زمانی به باد و زمانی به میغ!
وبسان بالانیزگاهی اورابدستانگری تردست وبازیگری مشعبدبه۷۰دست،ماننده میکندکه بدورازحقیقت،رنگهای گوناگونت،نماید،
به دستانگری مانداین چرخ پیر
گهی چون پلاسست و گه چون حریر!!
بهرروی،ماچونان لعبتکان وآدمکان کوکی وبگفته پیرباده نوشان خیام،چندی بازیچه ومهره شترنج اوییم وسپس پایمال خواست بوالهوسانه کردگارجهان، این پیرلعبتبازیم
که دوباره این مهره هارابصندوق نیستی دراندازد:
مالُعْبَتَگانیم و فلک لُعبَتباز،
از روی حقیقت و نه ازروی مَجاز؛
یکچند درین بساط بازی کردیم،
رفتیم به صندوقِ عدم یکیک باز!
یاآن جام لطیف وزیبای سفالگرِدهریم،که بازاین کوزه گرِمست که نه مهرونه خشمش هویداست،چنین جام میسازدش،احسن الخلق گویدش،آفرین میزندش
وزپس آن مینوشدش،صدبوسه زمهربرخساره میزندش،سپس
لایعقلانه برزمین میکوبدش
وخردولگدکوبش
کند:
جامیست که عقل آفرین میزندش
صدبوسه زمهربرجبین میزندش
این کوزهگردهرچنین جام لطیف
میسازدوبازبرزمین میزندش!!
آری!
چنین خوش داشته وخمیره مارابااندوه ورنج سرشته!
آنچنانکه،بازآدمی رابه سان گل،بگناه خنده پنج وشش روزه ودرپی شادی اندک دربوستان زندگی کشانده ودردیگ گلاب گذارده وبرسرآتش نشانده که بخواست اوبرای گلاب شدن، بسیارگریسته ایم!
بگفته رفیع مشهدی سراینده سبک هندی سده11ق:
برمن ازقهقهه شیشه می ظاهرشد
کزپی خنده کم گریه بسیاری هست!
همچنین،
سختیها ورنجهایی بدتروتلختر
ازمرگست
که همان مرگ بآنهاپایان میدهد!
نیزبگفته خلقی یزدی،سده12ق
که دریک سروده طنزآمیز
معادوآخوندمعادگستررابریشخندگرفته که:
زاهد بیخبر از حشر مرا میترساند،
گفتم ای شیخ تراکی زقیامت خبرست !؟
دیده ام هجر،چه پروای قیامت دارم؟!
یکدم هجرزصدروزقیامت بترست!
لیک،
خردورزان گیتی راچون بوعلای معری ناخرسندی وپرخاشیست که چرابی خواست وگزینش مابگستره وجودآورده شدیم ولی پرخاش واعتراض خیامی دوچندانست ودودیگراینکه کنون که آفریده وآورده شدیم چرابایدرفت یاچرادرنگ مانسبت بعمرجهان چنین کوتاه واندکست چونان عمرحباب!؟
ازسویی،کنون که ناخواسته آورده شدیم
ولی زندگی باهمه دردورنج وسختیش وباهمه بیفرجامی،هیچی وپوچی وکم
وکوتاه بودنش،بازخوشست،
غنیمتست و
پَروه وارزشمند!!
بفرموده فرزانهِ بیهمال وهمتای توس
فردوسیِ جان
که خیام نیزاندیشه خوشباشی وخوشزیوی یادردم زیستن خویشراازاوآموخته
کنونکه
شکاریم یکسرهمه پیش مرگ
سرزیرتاج وسرزیرترگ
و
جَهان راچنینست سازونهاد
زیک دست بستدبدیگربداد
به دردیم ازین رفتن اندرفریب!
زمانی فرازوزمانی نشیب
پس
چه بهترکه
اگردل توان داشتن شادمان
بشادی چرانگذرانی زمان؟
بخوشّی بنازوبخوبی ببخش
مکن روزرابردل خویش رخش
آری!
عمری بناکامی بارگران زندگانی کشیدن،که چه گویم،زنده مانی!
رنج وسختی بردن وتلخی چشیدن!
دلبستنهاوگسستنها،گذشتن وگذاشتنها ورفتن!چرا
همه اینها دستاوردوکاروندزندگی ماست!
بگفته کلیم کاشانی:
بدنامی حیات،دوروزی نبودبیش
آنهم کلیم،باتوبگویم چه سان گذشت!
یک روزصرف بستن دل شدباین وآن
روزدگربکندن دل،زین وآن گذشت!
آخردراین سرای سپنجگانی
به چه وبه که خشنودمانیم
وکرادل ببندیم؟
ولیک،بااینهمه چه خوشست حجمی زیستن ونه خطی!
زندگی بسیاری چون مسترلاین
خطی وکمّیتیست!
گذرازآغازتاپایان زندگی خطی،
که شایدازآغازتافرجامش70،80..
بخش5>
Forwarded from Radio Narmak
بخش6
پدیده مرگ ورستخیزباوری/یادرگارزمان
آنیمیسم
(ببهانه کوچ وپرکشیدن،یاران،نزدیکان وهممیهنان نازنینمان دراین سیامرگی کورونا!)
#سپنتامهر
..آری!
پورسیناگفت:
ان المعادماهومنقول فی الَشرع
لاسبیل الی اثباته،الابماجاءفی الکتاب وخبرالنبی
اودربخش الهیات شفا،
نجات ومبداء ومعادبروشنی،راه اثبات وپایستگی روزرستخیزوزندگی دوباره پس ازمرگ،
رابشیوه عقلانی وخردورزی،بسته ومسدودمیداندمگرباابزارباورمندی وایمان به نوشته نُبی وداستانسرایی نَبی،
این آموزه غیرعقلی رابپذیریدوبخویشتن بباورانیدوتحمیل کنیدو باعتماد قول وقال وقیل هاوگفته های پندارین ووهم انگیز دیگران!
اوبرای آیات معادیه قرآنی،چم ومعنای
مجازی وناراستین مثالی باورداردازیرا
تکفیرگردید!
باز بگواهیِ بزرگ، پیشوای باده نوشان خیام:
وقت سحرست،خیزای مایه ناز
نرمک نرمک باده خور وچنگ نواز
کانانکه بجایند ، نپایندبسی
وآنانکه شدند، کس نمیآیدباز
ودرفرجام
مانندسعدی که گفت:
کشتی هرکه درین لجه خونخوارافتاد
نشنیدیم که دیگربکران بازآید!
بازآب پاکی رابردستان دکانداران دین میریزدهمان جو فروشان گندم نما
همان سوداگران وبازرگانان بازارخرافه ونادانی!
همان خَرمَک وخزَف فروشان گوهری نما
وخرافه پروران معاداندیش که پیوسته ازین راه نان خورده اند!
وه!
که همواره این پنداره سازان افسانه پرداز باپروبال دادن باندیشه آنجهانی،
زندگی اینجهانی مردمان راویران و
گیتی خودشان راچه نیکووزیرکانه،آباد وشاداب ساخته وپرداخته وچه خوش درآن زیسته اند!
همان فریبکاران مارنگار
ونه
مارنویس که همیشه برخیزابه هاوامواج نادانی ماسواری کرده اند!
آری!
خیام،برای آگاهی مردمان خردورز
وبرای آنکه بیندیشیم،
بارهاومکررانه
نیز بیباکانه ودلاورانه درپی تخته کردن دکانِ آخوند یاهایپرمارکت دینست ودلاورانه
دست ردبسینه شان زده
وبنیادآخوندوخوان وبساطش رامشکّّکانه بهم میریزدومیگویدگفته آخوندرااعتمادنشاید
تاخودبیقین دست نیابم
وازکوچندگان بجهان واپسین کسی نیایدوخودمن چندوچون داستان رانپرسم بمعادشمایان ، باورمندنگردم
ازیرابازمیفرماید:
افسوس که سرمایه زکف بیرون شد
وزدست اجل بسی جگرهاخون شد
کس نامدازآنجهان که پرسم ازوی
کاحوال مسافران عالم چون شد!؟
وبازدرپایان،درسستی وبیپایگی وخرافی بودن رستخیزباوری ومعاداندیشی که
مانندخانه ساختن روی آب وخشت زدن دردریاست فرماید:
تاچند زنم بروی دریاهاخشت،
بیزارشدم زبت پرستان وکنشت!!
خیام!که گفت دوزخی خواهدبود؟!
که رفت بدوزخ وکه آمد زبهشت!؟
پیوسته تندرست،اندیشه کار
وپایدار،
همواره شادمان وکامکار زید!
پایان
انجامه!!
این نوشتارپژوهشی بود
که پیشکش بشماگردید!
چون شیوه وروش ما پارسی نویسی
وگسترش آن به آماج وهدف پاسداشت
ونگاهداشت زبان رسمی وملیست
که در نَهِش ووضعیت خوبی نیست،ازیرا
برخی یاران همواره درخواست داشته اند بدنبال نوشتارم واژه نامه ای هم بنگارم
گرچه همواره واژگان پارسی ناشناخته را با واو پیوندیاعطف،
درکنارواژه بیگانه آشنامیآورم
ونیز
نگاشتن واژه نامه وفرهنگ بسیار زمانبر وازسویی برایم دشوارست ولیک، دستوردوستان را پیروی کرده وبرای این نوشتارواژه نامه ای فراهم نمودم!
باشد که یارانی که دلبستگی بآموزش
ویادگیری باره هاونوشته های بُن افکنده دارندازآن سودمندگردندوامیدکه یاران بدان اهمیت داده وبخوانندونیزاگرنقدی داشتندبنویسند!
اینک
واژه نامک پارسی
(بندواژه آ،ا )
آروین،آزمون:تجربه،استقراء
آسیمگی،آشفتگی:بحران
آسیب،گزند،زیان،کاستی:ضرر،عیب
آگاهانه،دانسته،خودخواسته:پارسی عمدعمدی،عامدانه
آماج،بُرجاس:هدف
آموزه:تعالیم،عقاید
انجامه:خاتمه الکتاب،نیزبنوشته پایانی کتاب که رونویس وکاتب درفرنادکتاب
دریک کادرسه گوشه،مینگاشته وبیشتربمانندشناسنامه کتاب بوده،مانندنام کتاب ونگارنده ونیزنام خودش که کاتب ورونویس بوده،زمان وتاریخ پایان نگاشتن وکتابتِ آن!
انجامنده،کننده:فاعل
آوند: ->فرنود،شوند:هرسه پارسی وآوندبجز علت،دلیل،استدلال وسبب/دوتا چم ومعنای دگرداردوآن ظرف وساقه گیاه نیزهست
انگاشتن،پنداشتن:تصور،تخیل وخیال->پنداره
انگبین،شهد:عسل....
بخش7 دنبالهِ واژه نامه این جُستار-->
پدیده مرگ ورستخیزباوری/یادرگارزمان
آنیمیسم
(ببهانه کوچ وپرکشیدن،یاران،نزدیکان وهممیهنان نازنینمان دراین سیامرگی کورونا!)
#سپنتامهر
..آری!
پورسیناگفت:
ان المعادماهومنقول فی الَشرع
لاسبیل الی اثباته،الابماجاءفی الکتاب وخبرالنبی
اودربخش الهیات شفا،
نجات ومبداء ومعادبروشنی،راه اثبات وپایستگی روزرستخیزوزندگی دوباره پس ازمرگ،
رابشیوه عقلانی وخردورزی،بسته ومسدودمیداندمگرباابزارباورمندی وایمان به نوشته نُبی وداستانسرایی نَبی،
این آموزه غیرعقلی رابپذیریدوبخویشتن بباورانیدوتحمیل کنیدو باعتماد قول وقال وقیل هاوگفته های پندارین ووهم انگیز دیگران!
اوبرای آیات معادیه قرآنی،چم ومعنای
مجازی وناراستین مثالی باورداردازیرا
تکفیرگردید!
باز بگواهیِ بزرگ، پیشوای باده نوشان خیام:
وقت سحرست،خیزای مایه ناز
نرمک نرمک باده خور وچنگ نواز
کانانکه بجایند ، نپایندبسی
وآنانکه شدند، کس نمیآیدباز
ودرفرجام
مانندسعدی که گفت:
کشتی هرکه درین لجه خونخوارافتاد
نشنیدیم که دیگربکران بازآید!
بازآب پاکی رابردستان دکانداران دین میریزدهمان جو فروشان گندم نما
همان سوداگران وبازرگانان بازارخرافه ونادانی!
همان خَرمَک وخزَف فروشان گوهری نما
وخرافه پروران معاداندیش که پیوسته ازین راه نان خورده اند!
وه!
که همواره این پنداره سازان افسانه پرداز باپروبال دادن باندیشه آنجهانی،
زندگی اینجهانی مردمان راویران و
گیتی خودشان راچه نیکووزیرکانه،آباد وشاداب ساخته وپرداخته وچه خوش درآن زیسته اند!
همان فریبکاران مارنگار
ونه
مارنویس که همیشه برخیزابه هاوامواج نادانی ماسواری کرده اند!
آری!
خیام،برای آگاهی مردمان خردورز
وبرای آنکه بیندیشیم،
بارهاومکررانه
نیز بیباکانه ودلاورانه درپی تخته کردن دکانِ آخوند یاهایپرمارکت دینست ودلاورانه
دست ردبسینه شان زده
وبنیادآخوندوخوان وبساطش رامشکّّکانه بهم میریزدومیگویدگفته آخوندرااعتمادنشاید
تاخودبیقین دست نیابم
وازکوچندگان بجهان واپسین کسی نیایدوخودمن چندوچون داستان رانپرسم بمعادشمایان ، باورمندنگردم
ازیرابازمیفرماید:
افسوس که سرمایه زکف بیرون شد
وزدست اجل بسی جگرهاخون شد
کس نامدازآنجهان که پرسم ازوی
کاحوال مسافران عالم چون شد!؟
وبازدرپایان،درسستی وبیپایگی وخرافی بودن رستخیزباوری ومعاداندیشی که
مانندخانه ساختن روی آب وخشت زدن دردریاست فرماید:
تاچند زنم بروی دریاهاخشت،
بیزارشدم زبت پرستان وکنشت!!
خیام!که گفت دوزخی خواهدبود؟!
که رفت بدوزخ وکه آمد زبهشت!؟
پیوسته تندرست،اندیشه کار
وپایدار،
همواره شادمان وکامکار زید!
پایان
انجامه!!
این نوشتارپژوهشی بود
که پیشکش بشماگردید!
چون شیوه وروش ما پارسی نویسی
وگسترش آن به آماج وهدف پاسداشت
ونگاهداشت زبان رسمی وملیست
که در نَهِش ووضعیت خوبی نیست،ازیرا
برخی یاران همواره درخواست داشته اند بدنبال نوشتارم واژه نامه ای هم بنگارم
گرچه همواره واژگان پارسی ناشناخته را با واو پیوندیاعطف،
درکنارواژه بیگانه آشنامیآورم
ونیز
نگاشتن واژه نامه وفرهنگ بسیار زمانبر وازسویی برایم دشوارست ولیک، دستوردوستان را پیروی کرده وبرای این نوشتارواژه نامه ای فراهم نمودم!
باشد که یارانی که دلبستگی بآموزش
ویادگیری باره هاونوشته های بُن افکنده دارندازآن سودمندگردندوامیدکه یاران بدان اهمیت داده وبخوانندونیزاگرنقدی داشتندبنویسند!
اینک
واژه نامک پارسی
(بندواژه آ،ا )
آروین،آزمون:تجربه،استقراء
آسیمگی،آشفتگی:بحران
آسیب،گزند،زیان،کاستی:ضرر،عیب
آگاهانه،دانسته،خودخواسته:پارسی عمدعمدی،عامدانه
آماج،بُرجاس:هدف
آموزه:تعالیم،عقاید
انجامه:خاتمه الکتاب،نیزبنوشته پایانی کتاب که رونویس وکاتب درفرنادکتاب
دریک کادرسه گوشه،مینگاشته وبیشتربمانندشناسنامه کتاب بوده،مانندنام کتاب ونگارنده ونیزنام خودش که کاتب ورونویس بوده،زمان وتاریخ پایان نگاشتن وکتابتِ آن!
انجامنده،کننده:فاعل
آوند: ->فرنود،شوند:هرسه پارسی وآوندبجز علت،دلیل،استدلال وسبب/دوتا چم ومعنای دگرداردوآن ظرف وساقه گیاه نیزهست
انگاشتن،پنداشتن:تصور،تخیل وخیال->پنداره
انگبین،شهد:عسل....
بخش7 دنبالهِ واژه نامه این جُستار-->
Forwarded from Radio Narmak
بخش7
پدیده مرگ ورستخیزباوری/..
#سپنتامهر
...(بندواژه ب)
باختر:غرب،مغرب
باری:خلاصه،علی ای حال،القصه
وبتازی آفریدگاروخالق
باژگونه، وارونه،رَخش:برعکس،معکوس
برنام :لقب
بزه،گناه،پلشتی،آلودگی:جرم،معصیت،ذنب
بِشکَریدن،شِکَردن،شکار:صید
بُن افکندن،درمیان نهادن:مطرح نمودن، طرح کردن
بندواژه:حرف الفبا
بُنمایه،ریشه:ماخذومنبع->چشمه پژوهش
(پ)
پاد:ضد،علیه،مانندپادزهر
پارادوکس:انگلیسیست،پارسی آن دژفرنود،دژفرنودسار،درستنما
وبتازی اغلوطه
پرخاش،خروش وخروشش:اعتراض
پژوهش،پژوهیدن:تحقیق،تفحص،استقراء
وکنکاش که ترکی مغولیست
پنداره:فرض،فرضیه،تئوری
پندارین:موهوم،تخیلی
پیوند:ربط،ارتباط
(ت)
تاسه:خطر،نگرانی
تاسه مند:خطیر،خطرناک،مشوش
تبار:نژاد
(ج)
جان انگارمداری،جان انگارداری:آنیمیسم
دوره پیشادینی که انسان بجادوباورمندبودواینکه درون هرچیز
نیرویی رازآلودوناشناخته مانندمانانهفته وشادابی یامرگ ونابودی آن ازآن نیروست که آنراجان یاروح نامیدند
تاریخ آغازاین دوره ناشناخته ست آغاززندگی اندیشمندانه بشر،شایدازهمین زمان ونخستین دوره های زندگی هوموساپینس یاانسان دانایاشایدبرابربادوره پارینه سنگیست
جستار:مبحث
جستجو:>پژوهش،کاوش
(چ)
چامه،سروده:شعر
چشمه پژوهش: بسکون ه چشمه خاستگاه وبنمایه:همگی به چم منبع،ماخذ رفرنس
چکامه:غزل
چم:معنی ومفهوم
(خ)
خاستگاه:ماخذ->چشمه پژوهش
خاور:شرق،مشرق
خَرمَک،خرمهره،گوهرنما:خزف سفال،مهره های رنگین ازسفال وشیشه
که برای رَستن ازچشمزخم،بگردن چهارپایان میبستند،بدل،بسان جواهر
(د)
داوری،دادوری،دادرسی:محاکمه،قضاوت
ددمنشی:توحش،وحشیگری
دریغ،فسوس،افسوس:تاسف،اسف
دستانگر،بازیگر،تردست:مشعبدشعبده باز
دست یازیدن:دست درازی،گرفتن بزوروبغلبه،گستاخی وتجاوز
دستاورد:ثمره،نتیجه
دشنام،ناسزا،بدزبانی،پلشتگویی:فحش
دم:نفس،هنگام،لختی->لخت
دماغه:پیش آمدگی خشکی بگونه ۳گوش،درآب
دیرَند،دیرباز،دراز،دیریاز:طول،طولانی
مطول
(ر)
راستینه:حقیقت،واقعیت
راهبری،گرداندن:اداره،مدیریت
رَخش:وارونه->باژگونه
رسانش:تبلیغ،خبر
رشک،تنگچشمی:حسد
رشکبر:حسودوحاسد
رنجوری،بیماری:مرض،مریضی
رواداری،برخودهمواری:تحمل،تولرانس
روند:پروسه،مرحله
رهاورد:ثمره،نتیجه
(ز)
زروان:درباورمهری،خدای ناکرامندوآفریدگاربیکرانه زمان،ازل وابد
زروانیه:شاخه ای اززردشتیان که درسده پایانی ساسانیان پدیدارشدند،شایدمانوی
بودند،دین آنهاآمیغ وترکیبی اززردشتی،مسیحیت وآموزه های مانی بوده
زُفتی،خشکدستی:خِسّت->فُروده وپستی
(ژ)
ژخاره،ژغار:نعره،بانگ وفریادناخوشایند
(س)
ساده انگاری:ساده پنداری،تسامح
سپنج:عاریتی،موقت
سپنجگانی،مهمانسرا:خانه موقت
سرای سپنجی:جهان گذراکه مادرومهمانیم
سده:قرن صدساله،نوشتن صدباصادنادرستست وغلط مشهورکه بایدادیبان ماآنرامانندبسی واژگان دگرچون شست،سابون که عربی نیستند،درست بنویسند
ستیزشگرتازشگر:مهاجم ودشمن
سوگ:عزا،تعزیه
سوگوارداغدار:عزادار
سَهِش:احساس
سیامرگی،مرگ سیاه:طاعون،که درپی آن بیماری واگیر،مرگی فراگیر درشهرمیآمده
(ش)
شرنگ،زهر:سم،شوکرانِ یونانی
شرنگین،زهرآگین:سمی،مسموم
شگفت:عجیب،محیرالعقول
شگرف:به چم ومعنی شگفت ونیز بسیاروناشناخته
شورش:فتنه،انقلاب
(ف)
فرجام،فرناد،پایان:آخِر،ته،مَخلص
فرنود:سبب،علت،دلیل->آوند
فرنودسار:استدلال
فُروده،پستی:بخل
(ک)
کاروند:ثمره،نتیجه>دستاوردورهاورد
کاوش،کاویدن:تحقیق>پژوهش
کرانه:کناره،کنارهرچیز،بویژه ساحل
کوچِش،کوچ:سفر
(گ)
گرداب:لجه
گریز:فرار
گسیختن،گسیختگی،جدایی،پارگی،تجزیه
گفتاورد:نقل قول
گلایه،گله:شکایت
گیهان،کیهان:جهان،فضا،کهکشان
گیهانشناخت:جهانبینی وکسمولوژی
(ل)
لَخت،بخش،برخ،دم:قسمتی ازهرچیز،بعض،بیشتر برای
زمان وهنگام>هنگامه
لگام،افسار:لجام/معرب لگام
(م)
مویان:گریان
موییدن:گریستن
(ن)
ناگریز،ناچار:مضطر،دربن بست ومخمصه بودن
نویان:نالان
نَهِش:شرایط،وضع،وضعیت
نوییدن:نالیدن
(و)
واپسین:آخرین>فرجام
واپسمانده:عقب افتاده
(ه)
هموند:همراه،شریک،مشترک،عضو
هَنایِش:تاثیرواثر
هنایش گذاردن:اثرگذاری
هنگامه:لحظه ،دقیقه،بخشی وبعضی>لَخت
(ی)
یاجوج وماجوج:دوقوم تبهکارددمنش ووحشیکه داستانشان درتورات،کتاب حزقیل،دانیال،اشعیاودرعهدجدیددر
مکاشفه یوحناآمده،درعهدین آنهارادوقوم آدمنمادانسته،داستان آنهانیزدرقرآن سوره کهف وانبیاءدرترازذوالقرنین یاکورش وسدودیواریکه برای جلوگیری ازتازش وتهاجم آنهادرشمال قفقازساخت آمده بیشترمفسران ازسده های نخستین اسلامی تاامروز،یاجوج وماجوج راترکان ومغولان ازنژادزرد دانسته وتاریخنگاران نیزچنین نوشته اندآنهابگونه پراکنده ازنزدیک منچوری تااستپزارهای شمال خوارزم بگونه نایکجانشین وبیابانگردمیزیسته وبیشترکارشان تازشگری،قتل وغارت تیره هاوشهرهای دگروترکتازی بودست ازیراامپراتورچین در۲۳۵پ،م،دیوارچینرابرای جلوگیری ازرخنگی وتازش اقوام ترک ومغول ساخت،آتیلای هون وچنگیزمغول ازآنهابوده اند!
برای آگاهی بیشتر->به
امپراتوری صحرانوردان،رنه گروسه/تاریخ مغول عباس افبال
ترکستان نامه بارتولد
پدیده مرگ ورستخیزباوری/..
#سپنتامهر
...(بندواژه ب)
باختر:غرب،مغرب
باری:خلاصه،علی ای حال،القصه
وبتازی آفریدگاروخالق
باژگونه، وارونه،رَخش:برعکس،معکوس
برنام :لقب
بزه،گناه،پلشتی،آلودگی:جرم،معصیت،ذنب
بِشکَریدن،شِکَردن،شکار:صید
بُن افکندن،درمیان نهادن:مطرح نمودن، طرح کردن
بندواژه:حرف الفبا
بُنمایه،ریشه:ماخذومنبع->چشمه پژوهش
(پ)
پاد:ضد،علیه،مانندپادزهر
پارادوکس:انگلیسیست،پارسی آن دژفرنود،دژفرنودسار،درستنما
وبتازی اغلوطه
پرخاش،خروش وخروشش:اعتراض
پژوهش،پژوهیدن:تحقیق،تفحص،استقراء
وکنکاش که ترکی مغولیست
پنداره:فرض،فرضیه،تئوری
پندارین:موهوم،تخیلی
پیوند:ربط،ارتباط
(ت)
تاسه:خطر،نگرانی
تاسه مند:خطیر،خطرناک،مشوش
تبار:نژاد
(ج)
جان انگارمداری،جان انگارداری:آنیمیسم
دوره پیشادینی که انسان بجادوباورمندبودواینکه درون هرچیز
نیرویی رازآلودوناشناخته مانندمانانهفته وشادابی یامرگ ونابودی آن ازآن نیروست که آنراجان یاروح نامیدند
تاریخ آغازاین دوره ناشناخته ست آغاززندگی اندیشمندانه بشر،شایدازهمین زمان ونخستین دوره های زندگی هوموساپینس یاانسان دانایاشایدبرابربادوره پارینه سنگیست
جستار:مبحث
جستجو:>پژوهش،کاوش
(چ)
چامه،سروده:شعر
چشمه پژوهش: بسکون ه چشمه خاستگاه وبنمایه:همگی به چم منبع،ماخذ رفرنس
چکامه:غزل
چم:معنی ومفهوم
(خ)
خاستگاه:ماخذ->چشمه پژوهش
خاور:شرق،مشرق
خَرمَک،خرمهره،گوهرنما:خزف سفال،مهره های رنگین ازسفال وشیشه
که برای رَستن ازچشمزخم،بگردن چهارپایان میبستند،بدل،بسان جواهر
(د)
داوری،دادوری،دادرسی:محاکمه،قضاوت
ددمنشی:توحش،وحشیگری
دریغ،فسوس،افسوس:تاسف،اسف
دستانگر،بازیگر،تردست:مشعبدشعبده باز
دست یازیدن:دست درازی،گرفتن بزوروبغلبه،گستاخی وتجاوز
دستاورد:ثمره،نتیجه
دشنام،ناسزا،بدزبانی،پلشتگویی:فحش
دم:نفس،هنگام،لختی->لخت
دماغه:پیش آمدگی خشکی بگونه ۳گوش،درآب
دیرَند،دیرباز،دراز،دیریاز:طول،طولانی
مطول
(ر)
راستینه:حقیقت،واقعیت
راهبری،گرداندن:اداره،مدیریت
رَخش:وارونه->باژگونه
رسانش:تبلیغ،خبر
رشک،تنگچشمی:حسد
رشکبر:حسودوحاسد
رنجوری،بیماری:مرض،مریضی
رواداری،برخودهمواری:تحمل،تولرانس
روند:پروسه،مرحله
رهاورد:ثمره،نتیجه
(ز)
زروان:درباورمهری،خدای ناکرامندوآفریدگاربیکرانه زمان،ازل وابد
زروانیه:شاخه ای اززردشتیان که درسده پایانی ساسانیان پدیدارشدند،شایدمانوی
بودند،دین آنهاآمیغ وترکیبی اززردشتی،مسیحیت وآموزه های مانی بوده
زُفتی،خشکدستی:خِسّت->فُروده وپستی
(ژ)
ژخاره،ژغار:نعره،بانگ وفریادناخوشایند
(س)
ساده انگاری:ساده پنداری،تسامح
سپنج:عاریتی،موقت
سپنجگانی،مهمانسرا:خانه موقت
سرای سپنجی:جهان گذراکه مادرومهمانیم
سده:قرن صدساله،نوشتن صدباصادنادرستست وغلط مشهورکه بایدادیبان ماآنرامانندبسی واژگان دگرچون شست،سابون که عربی نیستند،درست بنویسند
ستیزشگرتازشگر:مهاجم ودشمن
سوگ:عزا،تعزیه
سوگوارداغدار:عزادار
سَهِش:احساس
سیامرگی،مرگ سیاه:طاعون،که درپی آن بیماری واگیر،مرگی فراگیر درشهرمیآمده
(ش)
شرنگ،زهر:سم،شوکرانِ یونانی
شرنگین،زهرآگین:سمی،مسموم
شگفت:عجیب،محیرالعقول
شگرف:به چم ومعنی شگفت ونیز بسیاروناشناخته
شورش:فتنه،انقلاب
(ف)
فرجام،فرناد،پایان:آخِر،ته،مَخلص
فرنود:سبب،علت،دلیل->آوند
فرنودسار:استدلال
فُروده،پستی:بخل
(ک)
کاروند:ثمره،نتیجه>دستاوردورهاورد
کاوش،کاویدن:تحقیق>پژوهش
کرانه:کناره،کنارهرچیز،بویژه ساحل
کوچِش،کوچ:سفر
(گ)
گرداب:لجه
گریز:فرار
گسیختن،گسیختگی،جدایی،پارگی،تجزیه
گفتاورد:نقل قول
گلایه،گله:شکایت
گیهان،کیهان:جهان،فضا،کهکشان
گیهانشناخت:جهانبینی وکسمولوژی
(ل)
لَخت،بخش،برخ،دم:قسمتی ازهرچیز،بعض،بیشتر برای
زمان وهنگام>هنگامه
لگام،افسار:لجام/معرب لگام
(م)
مویان:گریان
موییدن:گریستن
(ن)
ناگریز،ناچار:مضطر،دربن بست ومخمصه بودن
نویان:نالان
نَهِش:شرایط،وضع،وضعیت
نوییدن:نالیدن
(و)
واپسین:آخرین>فرجام
واپسمانده:عقب افتاده
(ه)
هموند:همراه،شریک،مشترک،عضو
هَنایِش:تاثیرواثر
هنایش گذاردن:اثرگذاری
هنگامه:لحظه ،دقیقه،بخشی وبعضی>لَخت
(ی)
یاجوج وماجوج:دوقوم تبهکارددمنش ووحشیکه داستانشان درتورات،کتاب حزقیل،دانیال،اشعیاودرعهدجدیددر
مکاشفه یوحناآمده،درعهدین آنهارادوقوم آدمنمادانسته،داستان آنهانیزدرقرآن سوره کهف وانبیاءدرترازذوالقرنین یاکورش وسدودیواریکه برای جلوگیری ازتازش وتهاجم آنهادرشمال قفقازساخت آمده بیشترمفسران ازسده های نخستین اسلامی تاامروز،یاجوج وماجوج راترکان ومغولان ازنژادزرد دانسته وتاریخنگاران نیزچنین نوشته اندآنهابگونه پراکنده ازنزدیک منچوری تااستپزارهای شمال خوارزم بگونه نایکجانشین وبیابانگردمیزیسته وبیشترکارشان تازشگری،قتل وغارت تیره هاوشهرهای دگروترکتازی بودست ازیراامپراتورچین در۲۳۵پ،م،دیوارچینرابرای جلوگیری ازرخنگی وتازش اقوام ترک ومغول ساخت،آتیلای هون وچنگیزمغول ازآنهابوده اند!
برای آگاهی بیشتر->به
امپراتوری صحرانوردان،رنه گروسه/تاریخ مغول عباس افبال
ترکستان نامه بارتولد
Forwarded from Radio Narmak
درود
پاسخ بیارگرامی،درباره آزادی اندیشه دینی!
#سپنتامهر
پیربانویی،درهمسایگی مابودکه تنهامیزیست وتنهایک کاسگوداشت!
اواین کاسگوراازجوجگی قرآن وبرخی دعاهاآموخته بود!
پسرش که ازدوستانم نیزبودوگاه باهم گفتگوداشتیم،میگفت:مادر۲۳سوره قرآن وچنددعاباوآموخته!
روزی درپی گفتگویی ازوپرسیدم
چندسوره قرآن حفظی؟
گفت:حمدوسوره و۴قل!
گفتم معانیش رابلدی؟
گفت راستش رابخواهی نه!
گفتم،پس کاسگویتان ازشمامسلمانترست
چون تو۶سوره حفظی،کاسگوی مادر۲۳تا
بااینهمانندی واشتراک که هردو نیزمعانیش رانمیدانید!
گفتم ازباورهاوعقایددینیت چه
میدانی؟
گفت،همین چیزهاکه همه میدانندگفتم مثلادرباره خدامیتوانی باورهایت رابرپایه دستاورخردخویش،نه داده های
تزریقی
۱کتاب،که،پنج صفحه
بنویسی؟
خندیدوگفت نه!
تنهاچندخطکه ازبچگی درگوشم کردندکه توحیداینستکه
خدایکیست ودونیست و..
دوست من!دین ماطوطی واربوده وآزادانه وآزاداندیشانه درباره آن پژوهش نکرده ایم جزآنکه(ببخشیددرمثل مناقشه نیست)چونان بزاخفش،پای منبرنشستیم وهرچه آقابالای آن تکه چوب فرموده باسرجنباندن پذیرفته ایم وهیچگاه درباره ژاژخاییهاوخرافه پراکنی منبرنشینان نیندیشیدیم
اگرهم فکرکردیم همگان ماراپندواندرزدادندکه
شیطانت فریفته اینهاچیست که میگویی؟
آقابالامنبرگفته!تازه اگرهم نادرست گفته
گردن خودش!الله وبالله گردن ملا!
مامقلدیم وماموربطاعت وپیروی!
سپس مغالطه وارانه دریک قیاس مع الفارق وبی ربط،میگفتندآقا!
مگربپزشک میروی،درباره تشخیصش ودارویش چون وچراونافرمانی میکنی!
اینک!
شماکه جزءبدنه علمی دانشگاهی هستیددگرچرا!؟
ما،درزنجیره نوشتارپیشین بااسنادوارجاع علمی،سخن گفتیم!
رفرنس ومنبع دادیم!
نخست اینکه
۱-بگفته خودآخوندها،نقل کفرکفرنیست!
نیزاگرفرنودواستدلالی داریدبنویسید!
ردکردن بخردانه،
آوردن استدلالست
وفرنودهای علمی وعقلی!
نه پرخاش،انگ واتهام زدن وبرافروخته شدن،بگفته سعدی:
دلایل قوی بایدومنطقی
نه رگهای گردن بحجت قوی!
باپروانه واجازه ازسعدی درتصرف واژگان معنوی ومنطقی!
لیک
جامعه دینی همواره
دربرابردیگراندیشان،حربه وابزاری
جزتکفیروارتدادواحکام پشت آن نداشته!
درهمه این سده هابرجامعه ما
تکگویی ومونولوگ حاکم وچیره بوده ست!
چراکه گفتاوردهاونقل قولهایاازخدا ومعصوم بوده،البته بباورخویش!
بفرماییدکجاوکی ودرچه تاریخی
باورمندان بادیان دیگرآزادی دینی داشته اند!؟
سری باحکام الذمه درکتب فقه وحدیث بزنیدبرای نمونه به تحریرالوسیله خمینی که ترجمه شده
تابدانیدآزادی اندیشه دراسلام شوخی بیش نیست وهیچگاه وجودنداشته واینهاهمه برساخته ودروغهای نواندیشی دینیست!
۲-دینباورهاوکلاجامعه دینی
همواره دربازگویی گزاره هاومطالب خویش آزادند.
لیک،هرگاه آوای مخالف خویش راشنیده،
بهنگام قدرت،پاسخ منطقی،خردورزانه
واستدلالشان،شمشیربوده
وبریدن سرودست وپاآنهم ضربدری وبدستورقرآن(مائده۳۳)یامحروم کردن ازحقوق انسانی دیگراندیشان!
چراکه مومنان خالص بنیادگرابرای کارخداباکسی شوخی وپرواندارندوبخشونت،خونریزی وحذف فیزیکی مخالفان ودگراندیشان باافتخاروسربلندی،بکارخودبالیده اندودستورخدای خودراانجام داده اندبا الله اکبرویاحسین جوانان ماراکشته اند!
ولیک،همواره
نواندیشان دینی،باترفندونیرنگ دیگر دیگراندیشان راساکت میکنندوواگرآنهابرسانش وگویش اندیشه خودبپردازندونقدکنندباهوچیگریی که بآن رنگ منطق وخردورزی ودموکراسی میزنندمخالف خودراسرکوب میکنندوبرای اینکه اورامنزوی،منفعل وگوشه گیروسربزیرکنند
زودبرچسب آماده درجیب خویشرا درمیآورندکه آقا
بعقیده ماتوهین کردی،باکثریت مردم اهانت کردی!
چگونه ست شماآزادانه درتبلیغ باورخویش،میکوشی،بلندگوی گوش آزارت راوقت وبیوقت بلندمیکنی،کوچه وخیابان رابندمیآوری وهزارآزادی دیگر
که درون آن آزار،خشونت وخونریزی نهادینه ونهانست،داشته باشی،بهرناباوریاکافرچه سیاسی وچه ایدئولوژیک وبهم میهنانت که اندیشه رایج رانپذیرفته اندهرچه دل تنگت خواهدبگویی!مرگ ناباوران
راآرزوکرده
وآنهارامنافق و..بخوانی،مرگشان بخواهی
نیز۴۰سالست
که تووهم اندیشانت
یامستقیم ویاغیرمستقیم،زده ای,بسته ای وکشته ای یااگرشخصاچنین نکردی باسکوتت بهمکاری بانهادقدرت
وستمگران برخاسته ای
واینها همگی،برای شمامشروعست ولیک،هنگامی که باورترانقدعلمی میکنندبانگ وفریادبرآری که مسلمانی نیست!
همچنین،درنوشتارآزادی اندیشه دراسلام
گفتم که،
رواداشتن وتحمل کردن یاتولرانس پیامبر
نیزتنهادرمکه بهنگام ضعف اسلام بودنه اینکه ذات این دین،همراه بامهروعطوفت بوده یاخشونت پرهیزست!
گفته اندعفوبهنگام قدرت
زیباوارزنده ست!
روباه ناتوان اگرشیرراببخشدهنرنکرده،هنردرآنست که شیر باشی و ندری!
هنگامیکه محمددرمکه بودقل یاایهالکافرون
اماشاکراواماکفورا
نیز
پیش ازبدرکبری لااکراه فی الدین رامیخواند!
لیک،همینکه بیثرب
کوچش وهجرت کرد
ونهادقدرت سیاسیرابدست گرفت ونیروی نظامی وجهادرابنیادکرد،
دیگرگون،شد
محمدرسول الله والذین معه اشداء علی الکفار رحماءبینهم/فتح۲۳
بخش2>
پاسخ بیارگرامی،درباره آزادی اندیشه دینی!
#سپنتامهر
پیربانویی،درهمسایگی مابودکه تنهامیزیست وتنهایک کاسگوداشت!
اواین کاسگوراازجوجگی قرآن وبرخی دعاهاآموخته بود!
پسرش که ازدوستانم نیزبودوگاه باهم گفتگوداشتیم،میگفت:مادر۲۳سوره قرآن وچنددعاباوآموخته!
روزی درپی گفتگویی ازوپرسیدم
چندسوره قرآن حفظی؟
گفت:حمدوسوره و۴قل!
گفتم معانیش رابلدی؟
گفت راستش رابخواهی نه!
گفتم،پس کاسگویتان ازشمامسلمانترست
چون تو۶سوره حفظی،کاسگوی مادر۲۳تا
بااینهمانندی واشتراک که هردو نیزمعانیش رانمیدانید!
گفتم ازباورهاوعقایددینیت چه
میدانی؟
گفت،همین چیزهاکه همه میدانندگفتم مثلادرباره خدامیتوانی باورهایت رابرپایه دستاورخردخویش،نه داده های
تزریقی
۱کتاب،که،پنج صفحه
بنویسی؟
خندیدوگفت نه!
تنهاچندخطکه ازبچگی درگوشم کردندکه توحیداینستکه
خدایکیست ودونیست و..
دوست من!دین ماطوطی واربوده وآزادانه وآزاداندیشانه درباره آن پژوهش نکرده ایم جزآنکه(ببخشیددرمثل مناقشه نیست)چونان بزاخفش،پای منبرنشستیم وهرچه آقابالای آن تکه چوب فرموده باسرجنباندن پذیرفته ایم وهیچگاه درباره ژاژخاییهاوخرافه پراکنی منبرنشینان نیندیشیدیم
اگرهم فکرکردیم همگان ماراپندواندرزدادندکه
شیطانت فریفته اینهاچیست که میگویی؟
آقابالامنبرگفته!تازه اگرهم نادرست گفته
گردن خودش!الله وبالله گردن ملا!
مامقلدیم وماموربطاعت وپیروی!
سپس مغالطه وارانه دریک قیاس مع الفارق وبی ربط،میگفتندآقا!
مگربپزشک میروی،درباره تشخیصش ودارویش چون وچراونافرمانی میکنی!
اینک!
شماکه جزءبدنه علمی دانشگاهی هستیددگرچرا!؟
ما،درزنجیره نوشتارپیشین بااسنادوارجاع علمی،سخن گفتیم!
رفرنس ومنبع دادیم!
نخست اینکه
۱-بگفته خودآخوندها،نقل کفرکفرنیست!
نیزاگرفرنودواستدلالی داریدبنویسید!
ردکردن بخردانه،
آوردن استدلالست
وفرنودهای علمی وعقلی!
نه پرخاش،انگ واتهام زدن وبرافروخته شدن،بگفته سعدی:
دلایل قوی بایدومنطقی
نه رگهای گردن بحجت قوی!
باپروانه واجازه ازسعدی درتصرف واژگان معنوی ومنطقی!
لیک
جامعه دینی همواره
دربرابردیگراندیشان،حربه وابزاری
جزتکفیروارتدادواحکام پشت آن نداشته!
درهمه این سده هابرجامعه ما
تکگویی ومونولوگ حاکم وچیره بوده ست!
چراکه گفتاوردهاونقل قولهایاازخدا ومعصوم بوده،البته بباورخویش!
بفرماییدکجاوکی ودرچه تاریخی
باورمندان بادیان دیگرآزادی دینی داشته اند!؟
سری باحکام الذمه درکتب فقه وحدیث بزنیدبرای نمونه به تحریرالوسیله خمینی که ترجمه شده
تابدانیدآزادی اندیشه دراسلام شوخی بیش نیست وهیچگاه وجودنداشته واینهاهمه برساخته ودروغهای نواندیشی دینیست!
۲-دینباورهاوکلاجامعه دینی
همواره دربازگویی گزاره هاومطالب خویش آزادند.
لیک،هرگاه آوای مخالف خویش راشنیده،
بهنگام قدرت،پاسخ منطقی،خردورزانه
واستدلالشان،شمشیربوده
وبریدن سرودست وپاآنهم ضربدری وبدستورقرآن(مائده۳۳)یامحروم کردن ازحقوق انسانی دیگراندیشان!
چراکه مومنان خالص بنیادگرابرای کارخداباکسی شوخی وپرواندارندوبخشونت،خونریزی وحذف فیزیکی مخالفان ودگراندیشان باافتخاروسربلندی،بکارخودبالیده اندودستورخدای خودراانجام داده اندبا الله اکبرویاحسین جوانان ماراکشته اند!
ولیک،همواره
نواندیشان دینی،باترفندونیرنگ دیگر دیگراندیشان راساکت میکنندوواگرآنهابرسانش وگویش اندیشه خودبپردازندونقدکنندباهوچیگریی که بآن رنگ منطق وخردورزی ودموکراسی میزنندمخالف خودراسرکوب میکنندوبرای اینکه اورامنزوی،منفعل وگوشه گیروسربزیرکنند
زودبرچسب آماده درجیب خویشرا درمیآورندکه آقا
بعقیده ماتوهین کردی،باکثریت مردم اهانت کردی!
چگونه ست شماآزادانه درتبلیغ باورخویش،میکوشی،بلندگوی گوش آزارت راوقت وبیوقت بلندمیکنی،کوچه وخیابان رابندمیآوری وهزارآزادی دیگر
که درون آن آزار،خشونت وخونریزی نهادینه ونهانست،داشته باشی،بهرناباوریاکافرچه سیاسی وچه ایدئولوژیک وبهم میهنانت که اندیشه رایج رانپذیرفته اندهرچه دل تنگت خواهدبگویی!مرگ ناباوران
راآرزوکرده
وآنهارامنافق و..بخوانی،مرگشان بخواهی
نیز۴۰سالست
که تووهم اندیشانت
یامستقیم ویاغیرمستقیم،زده ای,بسته ای وکشته ای یااگرشخصاچنین نکردی باسکوتت بهمکاری بانهادقدرت
وستمگران برخاسته ای
واینها همگی،برای شمامشروعست ولیک،هنگامی که باورترانقدعلمی میکنندبانگ وفریادبرآری که مسلمانی نیست!
همچنین،درنوشتارآزادی اندیشه دراسلام
گفتم که،
رواداشتن وتحمل کردن یاتولرانس پیامبر
نیزتنهادرمکه بهنگام ضعف اسلام بودنه اینکه ذات این دین،همراه بامهروعطوفت بوده یاخشونت پرهیزست!
گفته اندعفوبهنگام قدرت
زیباوارزنده ست!
روباه ناتوان اگرشیرراببخشدهنرنکرده،هنردرآنست که شیر باشی و ندری!
هنگامیکه محمددرمکه بودقل یاایهالکافرون
اماشاکراواماکفورا
نیز
پیش ازبدرکبری لااکراه فی الدین رامیخواند!
لیک،همینکه بیثرب
کوچش وهجرت کرد
ونهادقدرت سیاسیرابدست گرفت ونیروی نظامی وجهادرابنیادکرد،
دیگرگون،شد
محمدرسول الله والذین معه اشداء علی الکفار رحماءبینهم/فتح۲۳
بخش2>
Forwarded from Radio Narmak
درود
گفتگودرشرایطی برابر، فرنودسارومستدل!
#سپنتامهر
بامخالفان خودچگونه روبروشویم!؟
نخست بایدبگوییم که نقدیک مطلب
الزامانفی آن نیست!
چرابایدگفتمان یکسویه ودیسکورس باشدوهرچه باورمندان دینی (عموم ادیان)میگوییدبایدبپذیریم!؟
واگربنقدآن زبانگشودیم و پرسشگری شک،یااعتراض کردیم درخوشبینانه ترین حالت،متهم ببرچسبهای آنان شویم ،رانده ومغضوب گردیم ولی اگربی هیچ اندیشه وخردورزی بگزاره های ادیان باورمندگردیم وبگفته روانشناسان برپایه اصلِ پیسکولوژیکِ <رفتارگله ای> آنهارابپذیریم
بهترین آدمیم!
درهرجستارومبحثی اگرچیزی خوشایندمان نبود در ردآن باید
منطق واستدلالی داشته باشیم و بحث استدلالی نماییم که
اهل منطق و استدلال را
برای هرپرسشی،پاسخیست !
خردورزی حکم میکندبرای هیچ گزاره ومطلبی،خشمگین نشویمبلکه اگرپاسخی مستدل داشته باشیم که هیچ،
وگرنه باید دربرابرمنطق،فروتنانه سرخم کنیم گرچه باباورمادرتضادباشد !
پژوهشگردانادربرابر آنچه میگوینددلیل وبرهان میآوردولی اگردربرابراستدلال ،
هیچ منطقی ننشاندوهیچ پاسخی نتوانست وندانست ونیز
بدرستی استدلال مقابل پی بردبی تعصب وخشکمغزی،میگوید تاکنون ،اشتباه کردیم وانباره ذهنیم
درین باره لبریزازقضایای نادرست بود!
بهمین سادگی !
ولیک کسانی که دراستدلال خردورزانه
عاجزوناتوانند، دربرابرآنچه
باباورشان درتضادست وپاسخ درستی،ندارندنیز
واکنشی جزخشم وناشادی،
قهروکینه ورزی به پرسشگران ندارند!
مثلا اگرجوان دانشجوی ریاضیدانی درباره نظریات ریاضی استادبزرگ ریاضی وفلسفه،بلز پاسکال
نقدنامه ای بنویسدوودرردفلان قضایای او استدلالهای خردپسندی بیاورد
بایداورا چون بر پاد و علیه فردی بزرگ
چون پاسکال، ردیه ونقد منطقی نوشته،سرزنش کرد
وجلوی نشرمسئله علمی ومستدل اوراگرفت یا اورا
ازدانشگاه اخراج کرد وگفت اوبپاسکالِ بزرگ توهین کرده و قصدتفرقه درعلم ریاضی وتشویش اذهان ریاضیدانان گیتی را دارد!
ازیرادرگفتگوبااهالی دین همواره،
رنجش پدیدارمیگرددچرا که بگفته فلسفی،
قلمروفلسفه عقلانیت وخردورزیست ودین درحوزه نقلانیت و قال فلان وفلان!
مقولات فلسفه وعلم نقدپذیرندتغییرمیکنندابطال پذیرندوهیچ دانشمندی ازردنظریاتش اگرمستدل باشدباکسی نجنگیده وبسادگی وباپوزش،
آغوش بروی نقادگشوده ولی گفتارهمه دینهالایتغیرست وباانّ وانما،آغازمیشوند!
همینست وجزین نیست که مامیگوییم!
برای همین دینیاوران نقدگریزونقادستیزندنیز
تاکنون دیده نشده که
دینیاران وروحانیان درگفتگوباپرسشگران خردورزسمج،بهنگام نداشتن پاسخ فرنودین ومستدل،ازکوره درنروندودرشرایط خوشبینانه،زاهدانه سکوت نموده وازپاسخ طفره میروندوگفتگوراترک کرده یاازدگراندیشان هجرت میکنند بگفته خودشان، ولو بشبر، دوری کردن گرچه یکوجب!!
وغیرازین باچوب تکفیر
وحکم ارتدادو.،.!!
پس،حوزه وگستره دین،نقل ازپیشوایانیست که همواره درذهن دینباوران سپندین ومقدسندوتابو!
غیرقابل تشکیکند وگمانه ونیزنقدآنهادردرازنای تاریخ برای ناقدان وپرسشگران ،پیامدهای خونینی داشته چه رسدبردعلمی آنها!
بهرروی!
انسان ازروزی که زاده شده بباورداشت وایمان بدین واداشته گشته وکم کم باگزاره های دینی که دراو ملکه گردیده
خوگرفته!
بگفته دگرهمچون آش خاله اندبخوری ونخوری، پایت است!
نیزگزاره های دینی،دربست بی هیچ تفکری بایدپذیرفته شوندوبایدبدآنهانردعشق باخت
وحتی جان رابرسرآنهانهاد!
ازیرابجستارهاومقولات دینی نبایدباگمانه،شک وپرسش که جزبمهرنزدیک شدچراکه ازمصادیق دست نزن جیزه است!
نیکبختانه،
جامعه مادست کم جوانان خردمندما بمهرتکنولوژی ارتباطات غربی وفضای مجازی
بجایی رسیده اند که نمیتوان آنانراازرسیدن بحقیقت ووصل باسنادومتون کهن ،بازداشت!
آنهاباسنادباترجمه همزمان دست یافته اند وبه حقیقت و خرد
بهامیدهندوجزایندوچیزی رابرنمیتابندوهیچ چیزی راجزخردورزی ودستیابی بحقیقت ، اصل نمیشمارند!
درگذشته متون دینی تنهادردست دینیاران بود وآنهابخشهایی را گزینشی وعامه پسندبمردم میگفتندولی امروزهمه متون دبنی ازهمه ادیان درکتابخانه های مجازی هست بهرزبان که بخواهندهمزمان ترجمه وواگردانی میکنندونیازی بارجاع نزدکیشبانان و دینیاوران ندارندازیرا تکنولوژی،ابرهای تیره خرافه راکنارزده و
خورشیدحقیقت را آشکارنموده!
این مایه خوشبختی ماست که
نسل جوان درباره های فکری ونظری و شناخت ادیان،تاریخ واستوره ها ،همواره پیشرو هستند!
بامیدفردایی بهتردرسایه خردانسانی وایرانی سکولاردرسایه سار دموکراسی!
گفتگودرشرایطی برابر، فرنودسارومستدل!
#سپنتامهر
بامخالفان خودچگونه روبروشویم!؟
نخست بایدبگوییم که نقدیک مطلب
الزامانفی آن نیست!
چرابایدگفتمان یکسویه ودیسکورس باشدوهرچه باورمندان دینی (عموم ادیان)میگوییدبایدبپذیریم!؟
واگربنقدآن زبانگشودیم و پرسشگری شک،یااعتراض کردیم درخوشبینانه ترین حالت،متهم ببرچسبهای آنان شویم ،رانده ومغضوب گردیم ولی اگربی هیچ اندیشه وخردورزی بگزاره های ادیان باورمندگردیم وبگفته روانشناسان برپایه اصلِ پیسکولوژیکِ <رفتارگله ای> آنهارابپذیریم
بهترین آدمیم!
درهرجستارومبحثی اگرچیزی خوشایندمان نبود در ردآن باید
منطق واستدلالی داشته باشیم و بحث استدلالی نماییم که
اهل منطق و استدلال را
برای هرپرسشی،پاسخیست !
خردورزی حکم میکندبرای هیچ گزاره ومطلبی،خشمگین نشویمبلکه اگرپاسخی مستدل داشته باشیم که هیچ،
وگرنه باید دربرابرمنطق،فروتنانه سرخم کنیم گرچه باباورمادرتضادباشد !
پژوهشگردانادربرابر آنچه میگوینددلیل وبرهان میآوردولی اگردربرابراستدلال ،
هیچ منطقی ننشاندوهیچ پاسخی نتوانست وندانست ونیز
بدرستی استدلال مقابل پی بردبی تعصب وخشکمغزی،میگوید تاکنون ،اشتباه کردیم وانباره ذهنیم
درین باره لبریزازقضایای نادرست بود!
بهمین سادگی !
ولیک کسانی که دراستدلال خردورزانه
عاجزوناتوانند، دربرابرآنچه
باباورشان درتضادست وپاسخ درستی،ندارندنیز
واکنشی جزخشم وناشادی،
قهروکینه ورزی به پرسشگران ندارند!
مثلا اگرجوان دانشجوی ریاضیدانی درباره نظریات ریاضی استادبزرگ ریاضی وفلسفه،بلز پاسکال
نقدنامه ای بنویسدوودرردفلان قضایای او استدلالهای خردپسندی بیاورد
بایداورا چون بر پاد و علیه فردی بزرگ
چون پاسکال، ردیه ونقد منطقی نوشته،سرزنش کرد
وجلوی نشرمسئله علمی ومستدل اوراگرفت یا اورا
ازدانشگاه اخراج کرد وگفت اوبپاسکالِ بزرگ توهین کرده و قصدتفرقه درعلم ریاضی وتشویش اذهان ریاضیدانان گیتی را دارد!
ازیرادرگفتگوبااهالی دین همواره،
رنجش پدیدارمیگرددچرا که بگفته فلسفی،
قلمروفلسفه عقلانیت وخردورزیست ودین درحوزه نقلانیت و قال فلان وفلان!
مقولات فلسفه وعلم نقدپذیرندتغییرمیکنندابطال پذیرندوهیچ دانشمندی ازردنظریاتش اگرمستدل باشدباکسی نجنگیده وبسادگی وباپوزش،
آغوش بروی نقادگشوده ولی گفتارهمه دینهالایتغیرست وباانّ وانما،آغازمیشوند!
همینست وجزین نیست که مامیگوییم!
برای همین دینیاوران نقدگریزونقادستیزندنیز
تاکنون دیده نشده که
دینیاران وروحانیان درگفتگوباپرسشگران خردورزسمج،بهنگام نداشتن پاسخ فرنودین ومستدل،ازکوره درنروندودرشرایط خوشبینانه،زاهدانه سکوت نموده وازپاسخ طفره میروندوگفتگوراترک کرده یاازدگراندیشان هجرت میکنند بگفته خودشان، ولو بشبر، دوری کردن گرچه یکوجب!!
وغیرازین باچوب تکفیر
وحکم ارتدادو.،.!!
پس،حوزه وگستره دین،نقل ازپیشوایانیست که همواره درذهن دینباوران سپندین ومقدسندوتابو!
غیرقابل تشکیکند وگمانه ونیزنقدآنهادردرازنای تاریخ برای ناقدان وپرسشگران ،پیامدهای خونینی داشته چه رسدبردعلمی آنها!
بهرروی!
انسان ازروزی که زاده شده بباورداشت وایمان بدین واداشته گشته وکم کم باگزاره های دینی که دراو ملکه گردیده
خوگرفته!
بگفته دگرهمچون آش خاله اندبخوری ونخوری، پایت است!
نیزگزاره های دینی،دربست بی هیچ تفکری بایدپذیرفته شوندوبایدبدآنهانردعشق باخت
وحتی جان رابرسرآنهانهاد!
ازیرابجستارهاومقولات دینی نبایدباگمانه،شک وپرسش که جزبمهرنزدیک شدچراکه ازمصادیق دست نزن جیزه است!
نیکبختانه،
جامعه مادست کم جوانان خردمندما بمهرتکنولوژی ارتباطات غربی وفضای مجازی
بجایی رسیده اند که نمیتوان آنانراازرسیدن بحقیقت ووصل باسنادومتون کهن ،بازداشت!
آنهاباسنادباترجمه همزمان دست یافته اند وبه حقیقت و خرد
بهامیدهندوجزایندوچیزی رابرنمیتابندوهیچ چیزی راجزخردورزی ودستیابی بحقیقت ، اصل نمیشمارند!
درگذشته متون دینی تنهادردست دینیاران بود وآنهابخشهایی را گزینشی وعامه پسندبمردم میگفتندولی امروزهمه متون دبنی ازهمه ادیان درکتابخانه های مجازی هست بهرزبان که بخواهندهمزمان ترجمه وواگردانی میکنندونیازی بارجاع نزدکیشبانان و دینیاوران ندارندازیرا تکنولوژی،ابرهای تیره خرافه راکنارزده و
خورشیدحقیقت را آشکارنموده!
این مایه خوشبختی ماست که
نسل جوان درباره های فکری ونظری و شناخت ادیان،تاریخ واستوره ها ،همواره پیشرو هستند!
بامیدفردایی بهتردرسایه خردانسانی وایرانی سکولاردرسایه سار دموکراسی!
Forwarded from اتچ بات
درود
روانباوری وروحگرایی دیرینترین و پادِ علمی ترین پندار بشر!!
#سپنتامهر
پیش ازین درباره روان یاروح
ومتافیزیک ودگرپدیده های ماورایی چون پری یاجن که پندارهای پندارین وموهوم بجامانده از دوره آنیمیسم یا جان انگارپنداری که
ازنخستین روزگاران اندیشه گری آدمی
بجامانده واززمانه پیشادینیست،
نوشته وگفته ایم!
روان باوری،روحگرایی یاSpiritismنیزپنداره ونظریهای
ست که درسده نوزدهم ترسایی بسان برخی دبستانهاومکاتب ماورایی درپدافندازآموزه های دینی ودربرابراندیشه های فلسفی نوین دوره فروغ وخردپدیدارشد!
این دبستان ومکتب رازورانه یاعرفانی رالئون دنیزارد ریویل با نام سپنجینه یا مستعارآلن کاردک پایه نهاد!
پنداره ونظریه کاردیک چیزی نو وتازه بیش ازآنچه ادیان گفته بودندنبود!
او تنها از واژگان و قالبهای نوینی برای بازگویی همان باورهای خرافی
سودجست!!
پنداره ونظریه کاردیک باوربه
روان وروح وجاودانگی آن در جهان ناپیدایا عالم الغیب دینباوران بودکه پژوهش درباره ماهیت وچیستایی،
خاستگاه وآغازه یامنشاءروان و نیزسرنوشت ارواح وفروهر ها و چگونگی پیوندونزدیکی آنها با جهان پیکرینه وخاکی را،برپایه پندارواوهام ونه اصول علمی ودانشینگی ،بازگومیکرد. کم کم روانباوری وروح گرایی به کشورهایی چون برزیل ودگرکشورهای امریکای لاتین ونیزخاوردورمانند،ویتنام گسترش یافت وشورایی جهانی وبین المللی بنام شورای بین المللی روحگرایی پدیدارشد!
که آنکشورهادر آن شوراهموندی و عضویت دارندکه درخاوردوراین اندیشه به کائودائیسم ناموَر ونامدارست!
روانباوران برپایه آمیغ وآمیخته ای ازاندیشه های دینی خاوری،هندی وسامی،
شالوده واصل وبنیادانسان را
انوشه روانی وروح جاودانی دانندکه شایدروحها وروانهابارهاازتن وپیکرهای پست وفرومایه ، به تنهای انسانهای خوب رفته وبدینگونه آدمی به بالندگی وتعالی روح وفضیلت اخلاقی و فکری میرسد.
همچنین ارواح، ازراه میانجیهاواسطههای کنشگر وکارهای نیک وپلیدبجهان خاکی ومادی رخنگی و نفوذنیکخواهانه یا بدخواهانه پیدامیکنندازینروی،
ارواح یا روانها، سبب وشوندبهبودی وشفایاآزاروعذاب میشوند!
این،اندیشه چنان درپرورش خرافه درسده پیشین کامیاب بودکه بگونه شبه علمی مستقل ونیز نابخردانه ونهازگونه sience ببرخی دانشگاههای اروپاهم راه یافت!
شگفتا!
خرافه وبیخردی خاوروباخترو
مغزاروپایی وآسیایی نمیشناسدنابخردی چونان ویروسی به هرکجاسرمیکشدولی تنها مغزهای ناپیشرفته وتوسعه نیافته را درگیرمیکندازیرابشنویداینداستان بسی خرافی را!
چندی پیش،هافتینگتون پست نوشت که یک زن جوان ازبریستول انگلیس بنام آمیتیست ریلم تاکنون با۲۰روح وروان پیوندعشقی وآمیزش داشته وآمیزش باآنهاراازسکس مردان،بهترمیداند.
این بانوی روحگرانیزبه یک شوی تلویزیونی،فراخوان شده ودرباره اینکه ارواح چگونه هستند،سخن گفته!
اوآزمونش درآمیزش باروانهاراچنین بازگفت که،زمانیکه باهمسرش به یک خانه نورفته بوداحساس کردیک نیروی ناشناس درخانه هست!نخست یک انرژی بودوپس ازآن فیزیکی شد!!
درآغازتنهایک فشارروی رانهاونفسهایی روی گردنم حس میکردم،این آمیزش حس امنیت ونیزناگفتنی ووصف نشدنی بمن داد!!نیزگفته بودکه بازه ای۳ساله بایک روح آمیزش جنسی داشته،نه تنها بایکی که با۲۰روان خوب آمیزش نموده تااینکه روزی همسر آدمیزادش از کاربخانه برگشته وسایه مردی راپشت پنجره دیده وهمین شوندوسبب پایان پیوندش با ارواح شدواینک آرزوداردیک روح باردارش کند!
اینهم،باوردموده،پوسیده وخرافی بروح
که جزنیروی جادو، پندارگرایی، وهم افزایی وخیالبافی درآدمی،هرکارضداخلاقی راخوب وپاکیزه وازجهان معنا ومینویی مینمایاندنیز
گاه کارکرددین ومتافیزیک وارونه آنچه میگویند،اینگونه میشودوهرکارپاداخلاق رامشروع میکنددرست ماننداین!
همچنین پیوندوآمیزش وزناشویی آدم وجن دراحادیث اسلامی،شیعه وسنی آمده!اگرمیخواهیدکه خدای ناکرده ازمابهتران یاهمان جن،چه نرینه یامادینه اش،گستاخی نباشد
بشمادستیازی وآمیزش نکنندوازشراین پدرسوخته های ناپیداوبسم الله
پریده هابفرموده معصوم،مصون مانید۴قل بویژه معوذتین راهرشب وروزباحضورفلب بخوانیدودوررختخواب وبسترتان۳باربفوتیدکه قل اعوذبرب الناس..من الجنه والناس،تادرآمان مانید!
البت اگرقلیاب که ازهوشلنگ یاگیاه اشنان
وشخارقمی آتشدیده نظرکرده میگیرندباسرکه ونمک آمیخته کنی وسورشریفه عزائم،سجده،فصلت،نجم علق ودعای یامن تحل راهم،بآن بخوانی وفوت کنی ودورتادورخانه بریزیدکه دیگرتضمینیست واجنه موذی کافرزناکاردورمیشوندهیچ،که
رزق وروزیت،نیزهزاربرابرمیشود
وتنهامومنهاشان،موکلت میشوندوخداراچه دیدی شایددرین کوروناروزگاربی مایگی،بیپولی وبیکاری وبدبختی یک پول قلمبه تلمبه
هم،من حیث لایحتسب،بامرحق برایت آوردندودست بسینه ات شدندواگرباخلوص نیت بخوانی چه بساخیرالرازقین مادینه هایشراقسمت کرد!
روانباوری وروحگرایی دیرینترین و پادِ علمی ترین پندار بشر!!
#سپنتامهر
پیش ازین درباره روان یاروح
ومتافیزیک ودگرپدیده های ماورایی چون پری یاجن که پندارهای پندارین وموهوم بجامانده از دوره آنیمیسم یا جان انگارپنداری که
ازنخستین روزگاران اندیشه گری آدمی
بجامانده واززمانه پیشادینیست،
نوشته وگفته ایم!
روان باوری،روحگرایی یاSpiritismنیزپنداره ونظریهای
ست که درسده نوزدهم ترسایی بسان برخی دبستانهاومکاتب ماورایی درپدافندازآموزه های دینی ودربرابراندیشه های فلسفی نوین دوره فروغ وخردپدیدارشد!
این دبستان ومکتب رازورانه یاعرفانی رالئون دنیزارد ریویل با نام سپنجینه یا مستعارآلن کاردک پایه نهاد!
پنداره ونظریه کاردیک چیزی نو وتازه بیش ازآنچه ادیان گفته بودندنبود!
او تنها از واژگان و قالبهای نوینی برای بازگویی همان باورهای خرافی
سودجست!!
پنداره ونظریه کاردیک باوربه
روان وروح وجاودانگی آن در جهان ناپیدایا عالم الغیب دینباوران بودکه پژوهش درباره ماهیت وچیستایی،
خاستگاه وآغازه یامنشاءروان و نیزسرنوشت ارواح وفروهر ها و چگونگی پیوندونزدیکی آنها با جهان پیکرینه وخاکی را،برپایه پندارواوهام ونه اصول علمی ودانشینگی ،بازگومیکرد. کم کم روانباوری وروح گرایی به کشورهایی چون برزیل ودگرکشورهای امریکای لاتین ونیزخاوردورمانند،ویتنام گسترش یافت وشورایی جهانی وبین المللی بنام شورای بین المللی روحگرایی پدیدارشد!
که آنکشورهادر آن شوراهموندی و عضویت دارندکه درخاوردوراین اندیشه به کائودائیسم ناموَر ونامدارست!
روانباوران برپایه آمیغ وآمیخته ای ازاندیشه های دینی خاوری،هندی وسامی،
شالوده واصل وبنیادانسان را
انوشه روانی وروح جاودانی دانندکه شایدروحها وروانهابارهاازتن وپیکرهای پست وفرومایه ، به تنهای انسانهای خوب رفته وبدینگونه آدمی به بالندگی وتعالی روح وفضیلت اخلاقی و فکری میرسد.
همچنین ارواح، ازراه میانجیهاواسطههای کنشگر وکارهای نیک وپلیدبجهان خاکی ومادی رخنگی و نفوذنیکخواهانه یا بدخواهانه پیدامیکنندازینروی،
ارواح یا روانها، سبب وشوندبهبودی وشفایاآزاروعذاب میشوند!
این،اندیشه چنان درپرورش خرافه درسده پیشین کامیاب بودکه بگونه شبه علمی مستقل ونیز نابخردانه ونهازگونه sience ببرخی دانشگاههای اروپاهم راه یافت!
شگفتا!
خرافه وبیخردی خاوروباخترو
مغزاروپایی وآسیایی نمیشناسدنابخردی چونان ویروسی به هرکجاسرمیکشدولی تنها مغزهای ناپیشرفته وتوسعه نیافته را درگیرمیکندازیرابشنویداینداستان بسی خرافی را!
چندی پیش،هافتینگتون پست نوشت که یک زن جوان ازبریستول انگلیس بنام آمیتیست ریلم تاکنون با۲۰روح وروان پیوندعشقی وآمیزش داشته وآمیزش باآنهاراازسکس مردان،بهترمیداند.
این بانوی روحگرانیزبه یک شوی تلویزیونی،فراخوان شده ودرباره اینکه ارواح چگونه هستند،سخن گفته!
اوآزمونش درآمیزش باروانهاراچنین بازگفت که،زمانیکه باهمسرش به یک خانه نورفته بوداحساس کردیک نیروی ناشناس درخانه هست!نخست یک انرژی بودوپس ازآن فیزیکی شد!!
درآغازتنهایک فشارروی رانهاونفسهایی روی گردنم حس میکردم،این آمیزش حس امنیت ونیزناگفتنی ووصف نشدنی بمن داد!!نیزگفته بودکه بازه ای۳ساله بایک روح آمیزش جنسی داشته،نه تنها بایکی که با۲۰روان خوب آمیزش نموده تااینکه روزی همسر آدمیزادش از کاربخانه برگشته وسایه مردی راپشت پنجره دیده وهمین شوندوسبب پایان پیوندش با ارواح شدواینک آرزوداردیک روح باردارش کند!
اینهم،باوردموده،پوسیده وخرافی بروح
که جزنیروی جادو، پندارگرایی، وهم افزایی وخیالبافی درآدمی،هرکارضداخلاقی راخوب وپاکیزه وازجهان معنا ومینویی مینمایاندنیز
گاه کارکرددین ومتافیزیک وارونه آنچه میگویند،اینگونه میشودوهرکارپاداخلاق رامشروع میکنددرست ماننداین!
همچنین پیوندوآمیزش وزناشویی آدم وجن دراحادیث اسلامی،شیعه وسنی آمده!اگرمیخواهیدکه خدای ناکرده ازمابهتران یاهمان جن،چه نرینه یامادینه اش،گستاخی نباشد
بشمادستیازی وآمیزش نکنندوازشراین پدرسوخته های ناپیداوبسم الله
پریده هابفرموده معصوم،مصون مانید۴قل بویژه معوذتین راهرشب وروزباحضورفلب بخوانیدودوررختخواب وبسترتان۳باربفوتیدکه قل اعوذبرب الناس..من الجنه والناس،تادرآمان مانید!
البت اگرقلیاب که ازهوشلنگ یاگیاه اشنان
وشخارقمی آتشدیده نظرکرده میگیرندباسرکه ونمک آمیخته کنی وسورشریفه عزائم،سجده،فصلت،نجم علق ودعای یامن تحل راهم،بآن بخوانی وفوت کنی ودورتادورخانه بریزیدکه دیگرتضمینیست واجنه موذی کافرزناکاردورمیشوندهیچ،که
رزق وروزیت،نیزهزاربرابرمیشود
وتنهامومنهاشان،موکلت میشوندوخداراچه دیدی شایددرین کوروناروزگاربی مایگی،بیپولی وبیکاری وبدبختی یک پول قلمبه تلمبه
هم،من حیث لایحتسب،بامرحق برایت آوردندودست بسینه ات شدندواگرباخلوص نیت بخوانی چه بساخیرالرازقین مادینه هایشراقسمت کرد!
Telegram
attach 📎