من بسیار آدم " عه پیام نداد، زنگ نزد، دیر سین زد، تولدمو تبریک نگفت، پس منم مثل خودش رفتار میکنم"هستم.
هیچوقت حافظه خوبی نداشتم، ولی ثانیه به ثانیه چیزایی که به تو ربط داره رو حفظم.
از یه سنی به بعد میفهمی که واقعا بدون هیشکی نمیمیری و زندگی ادامه داره، هرچقدر هم که مقاومت کنی باز ادامه داره.
هیچوقت انتظار نداشته باش اون چیزی و یا حسیو که میدی بهت برگردونن، همه قلبشون مثل تو نیست.
وضعیت جوری شده که هرکی میاد تو زندگیم با قبلش بهش بگم توروخدا مادرجنده نباش.
اگه هربار که آدم دلش تنگ میشد یه ذره از وجودش کم میشد،
من الان تموم شده بودم از دلتنگیت .
من الان تموم شده بودم از دلتنگیت .
بدترین حس وقتیه که متوجه میشی اون اندازه ای که فکر میکردی برای کسی مهم نبودی و الان شبیه یه احمق بنظر میرسی که زیادی به همه چیز اهمیت میده .