This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«نمودارهای دهگانۀ گاو» اثر تِنشو شُوبون: روایت آیین چان از غلبه بر گاو نفس و فنا و بقا
موسیقی تعبیه شده در این ویدئو همه اثر لائو دْزای (撈仔) است برای فیلم سایه (2018؛ یینگ 影) بهترتیب شامل قطعات «پیروزی جینگ و بانو در دور سوم»، «سایه: مقدّمه» و «خطاطی امپراطور».
@Daoismir معارف مشرقی
موسیقی تعبیه شده در این ویدئو همه اثر لائو دْزای (撈仔) است برای فیلم سایه (2018؛ یینگ 影) بهترتیب شامل قطعات «پیروزی جینگ و بانو در دور سوم»، «سایه: مقدّمه» و «خطاطی امپراطور».
@Daoismir معارف مشرقی
اطلاعات تکمیلی (مباحث، سرفصلها، ثبت نام و هزینهها): http://tam.ihcs.ac.ir/event/fa/event/224
مشارق
اطلاعات تکمیلی (مباحث، سرفصلها، ثبت نام و هزینهها): http://tam.ihcs.ac.ir/event/fa/event/224
در این درسگفتارها به مباحث حکمت تمثیلی در چین باستان با محوریت رموز دفتر تغییرات (ییجینگ) و بررسی یکی از متعلّقات این دفتر و شروح سنّتی آن پرداخته میشود.
دوستان علاقهمند به شرکت در این دوره به چند نکته توجّه نمایند:
- همۀ کلاسهای پژوهشگاه علوم انسانی (برگزارکننده) در مردادماه تعطیل است. پس، بین جلسات یک وقفۀ یکماهه در کار خواهد بود.
- ثبت نام به صورت اینترنتی است و از طریق لینک فوق ممکن است. برای رفع مشکلات احتمالی در روند ثبت نام در ساعات اداری با شماره تلفن درج شده در پوستر تماس گرفته شود.
- هزینۀ لازم برای ثبت نام، صرفاً برای برگزاری کلاسهاست و در این دوره برای تدریس هزینهای در نظر گرفته نشده است.
دوستان علاقهمند به شرکت در این دوره به چند نکته توجّه نمایند:
- همۀ کلاسهای پژوهشگاه علوم انسانی (برگزارکننده) در مردادماه تعطیل است. پس، بین جلسات یک وقفۀ یکماهه در کار خواهد بود.
- ثبت نام به صورت اینترنتی است و از طریق لینک فوق ممکن است. برای رفع مشکلات احتمالی در روند ثبت نام در ساعات اداری با شماره تلفن درج شده در پوستر تماس گرفته شود.
- هزینۀ لازم برای ثبت نام، صرفاً برای برگزاری کلاسهاست و در این دوره برای تدریس هزینهای در نظر گرفته نشده است.
چون در آسمان دل (هریدی آکاشَه)،
آفتاب معرفت (چیت آدیتیَه)
همواره در تابش است
و نه غروب و طلوع میکند
و نه حرکت،
چگونه عبادت سَمدهیا* را
به جای آوریم؟
@Daoismir معارف مشرقی
* سَمدهیا: عبادت متعلّق به سه گام خورشید در وقت طلوع، ظهر و غروب.
- مِیترِیَه اوپَنیشَد، 2.14
hṛdākāśe cidādityaḥ sadā bhāsati bhāsati
nāstameti na codeti kathaṃ saṃdhyāmupāsmahe
آفتاب معرفت (چیت آدیتیَه)
همواره در تابش است
و نه غروب و طلوع میکند
و نه حرکت،
چگونه عبادت سَمدهیا* را
به جای آوریم؟
@Daoismir معارف مشرقی
* سَمدهیا: عبادت متعلّق به سه گام خورشید در وقت طلوع، ظهر و غروب.
- مِیترِیَه اوپَنیشَد، 2.14
hṛdākāśe cidādityaḥ sadā bhāsati bhāsati
nāstameti na codeti kathaṃ saṃdhyāmupāsmahe
مشارق
«نمودارهای دهگانۀ گاو» اثر تِنشو شُوبون: روایت آیین چان از غلبه بر گاو نفس و فنا و بقا موسیقی تعبیه شده در این ویدئو همه اثر لائو دْزای (撈仔) است برای فیلم سایه (2018؛ یینگ 影) بهترتیب شامل قطعات «پیروزی جینگ و بانو در دور سوم»، «سایه: مقدّمه» و «خطاطی امپراطور».…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
راستی
لائودزی در بند 38 گوید:
راستی اعلی راستی نمیورزد، پس، واجد راستی و دِه است.
راستی اسفل از راستی ورزیدن دست نمیکشد، پس، فاقد راستی و دِه است.
فغفور شِوئِندزُنگ در شرح گوید:
مراد از دِه وجهِ عینیِ دائوست. جّوانگدزی (فصل 12) گوید: «آنچه موجودات بدان حیات یابند، آن را دِه نامند». زمانه بالا و پایین دارد و ناب و دُرد، پس، دِه و راستی را هم بالا و پایین است و اعلی و اسفل دارد. گذشتههای دور خلوص و سادگی در کار بوده است. کاربست دِه ظاهر نبوده است، چندانکه آن را بدون دِه و راستی توان گفت، پس، گفته شد: «راستی نمیورزد». و چون دِه و راستی همراه با اخلاص از بین نمیرود، بیفعل صفا را ظهور میبخشد، از اینجا گفته شد: «واجد راستی و دِه است».
امّا دِه و راستیِ اکتسابی رو به انحطاط مینهد و اندک اندک نامآوری و میل به کاربست پدید میآید. اگرچه دل محل ظهور دائو باشد، نشانههای درآویختن به فعلْ پیدا آید. چندانکه آن را چنگ زدن به دِه و راستی میتوان نامید، پس گفته شد: «دست نمیکشد». و چون به فعل درمیآویزد، تکبّر در کار آید و نسبت به غیر بیتفاوت گردد. از اینجا گفته شد: «فاقد دِه و راستی است».
@Daoismir
『上德不德,是以有德。下德不失德,是以無德。』 德者道之用也,莊子曰:物得以生謂之德,時有淳醨,故德有上下。上古淳樸,德用不彰,無德可稱,故云不德,而淳德不散,無為化清,故云是以有德。建德下衰,功用稍著,心雖體道,迹涉有為,執德可稱,故云不失。迹涉矜有,比上為粗,故云是以無德也。
لائودزی در بند 38 گوید:
راستی اعلی راستی نمیورزد، پس، واجد راستی و دِه است.
راستی اسفل از راستی ورزیدن دست نمیکشد، پس، فاقد راستی و دِه است.
فغفور شِوئِندزُنگ در شرح گوید:
مراد از دِه وجهِ عینیِ دائوست. جّوانگدزی (فصل 12) گوید: «آنچه موجودات بدان حیات یابند، آن را دِه نامند». زمانه بالا و پایین دارد و ناب و دُرد، پس، دِه و راستی را هم بالا و پایین است و اعلی و اسفل دارد. گذشتههای دور خلوص و سادگی در کار بوده است. کاربست دِه ظاهر نبوده است، چندانکه آن را بدون دِه و راستی توان گفت، پس، گفته شد: «راستی نمیورزد». و چون دِه و راستی همراه با اخلاص از بین نمیرود، بیفعل صفا را ظهور میبخشد، از اینجا گفته شد: «واجد راستی و دِه است».
امّا دِه و راستیِ اکتسابی رو به انحطاط مینهد و اندک اندک نامآوری و میل به کاربست پدید میآید. اگرچه دل محل ظهور دائو باشد، نشانههای درآویختن به فعلْ پیدا آید. چندانکه آن را چنگ زدن به دِه و راستی میتوان نامید، پس گفته شد: «دست نمیکشد». و چون به فعل درمیآویزد، تکبّر در کار آید و نسبت به غیر بیتفاوت گردد. از اینجا گفته شد: «فاقد دِه و راستی است».
@Daoismir
『上德不德,是以有德。下德不失德,是以無德。』 德者道之用也,莊子曰:物得以生謂之德,時有淳醨,故德有上下。上古淳樸,德用不彰,無德可稱,故云不德,而淳德不散,無為化清,故云是以有德。建德下衰,功用稍著,心雖體道,迹涉有為,執德可稱,故云不失。迹涉矜有,比上為粗,故云是以無德也。
مراد از صفا و سکون، صفای چشمۀ دل است و سکون دریای جان. چون چشمۀ دل صفا یابد، موجودات بیرونی صدمتی وارد نتوانند کرد، پس فطرت استقرار یابد و روان نورانی گردد. چون دریای جان سکون یابد، خواهشهای هواپرستانه پدید ناید، پس بذر حیات کمال یابد و شکم پر گردد. پس آنگاه دل آیینهای چون آینهواری آب باشد و دههزار موجود در آن خود تصویر شوند. پرورش جان همچون حفاظت از کودک نوزاد است که هیچچیزش آسیب نباید رساند. چون جان کمال یابد، روان لطیف گردد و چون روان لطافت یابد، جان تبدّل یابد. این است آنچه از صفا و سکون حاصل شود.
- دقایق حقایق از کلمات جاودانۀ راستین (جِّنشیِن جّیجّی یِولُو 真仙直指語錄).
@Daoismir
又曰:清靜者,清謂清其心源,靜謂靜其氣海。心源清則外物不能撓,性定而神明;氣海靜則邪欲不能作,精全而腹實。故澄心如澄水,萬物自鑑。養氣如護嬰兒,莫令有損。氣透則神靈,神靈則氣變,此清靜所到也。
- دقایق حقایق از کلمات جاودانۀ راستین (جِّنشیِن جّیجّی یِولُو 真仙直指語錄).
@Daoismir
又曰:清靜者,清謂清其心源,靜謂靜其氣海。心源清則外物不能撓,性定而神明;氣海靜則邪欲不能作,精全而腹實。故澄心如澄水,萬物自鑑。養氣如護嬰兒,莫令有損。氣透則神靈,神靈則氣變,此清靜所到也。
نسخۀ ریاضت شیخ اشراق
شیخ را گفتم من آن نظر ندارم تدبیر چیست؟ گفت تو را امتلاء* است ٬ برو چهل روز احتراز کن، بعد از آن مسهلی بخور تا استفراغ کنی مگر دیده باز شود. گفتم آن مسهل را نُسخَت چیست؟ گفت اخلاط آن هم از پیش تو بدست آید. گفتم آن اخلاط چه چیز است؟ گفت هرچه به نزد تو عزیز است از مال و ملک و اسباب و لذّت نفسانی و شهوانی و مثل این، اخلاطِ این مسهل است، برو چهل روز به اندک غذای موافق که از شبهت دور باشد و نظر کسی سوی آن نباشد قناعت کن، آنگه این اخلاط را در هاون توکّل انداز، پس به دست رغبت آن را خُرد کن و از وی مسهلی ساز و به یک دم بازخور. اگر زود به مستراح حاجتت افتد، پس دارو کارگر آمد، زود دیده روشن شود و اگر حاجت نیفتد، دارو اثر نکرده بُوَد. باز چهل روز دیگر همچنان احتراز کن و باز همان مسهل بخور که این بار کارگر آید. اگر این بار نیز کارگر نیاید هم برین وجه بار دیگر و بار دیگر بخور که هم کارگر آید... .
شیخ را گفتم چون دیده گشاده شود بیننده چه بیند؟ شیخ گفت چون دیده اندرونی گشاده شود دیده ظاهر بر هم باید نهادن و لب بر همه بستن و این پنج حسّ ظاهر را دست کوتاه باید کردن و حواس باطن را در کار باید انداختن تا این بیمار چیز اگر گیرد به دست باطن گیرد و اگر بیند به چشم باطن بیند و اگر شنود به گوش باطن شنود و اگر بوید به چشم باطن بوید... [سپس] خود بیند آنچه بیند و باید دیدن.
- حضرت شهاب الدین یحیی سهروردی شیخ اشراق، روزی با جماعت صوفیان - مجموعه مصنفات ج 3، ص 107.
@Daoismir
* امتلاء: امتلاء بیماریی است که بر اثر پر بودن معده ظاهر میشود که باعث هضم نشدن غذا می شود.
شیخ را گفتم من آن نظر ندارم تدبیر چیست؟ گفت تو را امتلاء* است ٬ برو چهل روز احتراز کن، بعد از آن مسهلی بخور تا استفراغ کنی مگر دیده باز شود. گفتم آن مسهل را نُسخَت چیست؟ گفت اخلاط آن هم از پیش تو بدست آید. گفتم آن اخلاط چه چیز است؟ گفت هرچه به نزد تو عزیز است از مال و ملک و اسباب و لذّت نفسانی و شهوانی و مثل این، اخلاطِ این مسهل است، برو چهل روز به اندک غذای موافق که از شبهت دور باشد و نظر کسی سوی آن نباشد قناعت کن، آنگه این اخلاط را در هاون توکّل انداز، پس به دست رغبت آن را خُرد کن و از وی مسهلی ساز و به یک دم بازخور. اگر زود به مستراح حاجتت افتد، پس دارو کارگر آمد، زود دیده روشن شود و اگر حاجت نیفتد، دارو اثر نکرده بُوَد. باز چهل روز دیگر همچنان احتراز کن و باز همان مسهل بخور که این بار کارگر آید. اگر این بار نیز کارگر نیاید هم برین وجه بار دیگر و بار دیگر بخور که هم کارگر آید... .
شیخ را گفتم چون دیده گشاده شود بیننده چه بیند؟ شیخ گفت چون دیده اندرونی گشاده شود دیده ظاهر بر هم باید نهادن و لب بر همه بستن و این پنج حسّ ظاهر را دست کوتاه باید کردن و حواس باطن را در کار باید انداختن تا این بیمار چیز اگر گیرد به دست باطن گیرد و اگر بیند به چشم باطن بیند و اگر شنود به گوش باطن شنود و اگر بوید به چشم باطن بوید... [سپس] خود بیند آنچه بیند و باید دیدن.
- حضرت شهاب الدین یحیی سهروردی شیخ اشراق، روزی با جماعت صوفیان - مجموعه مصنفات ج 3، ص 107.
@Daoismir
* امتلاء: امتلاء بیماریی است که بر اثر پر بودن معده ظاهر میشود که باعث هضم نشدن غذا می شود.
«قصد»
احکام عملی و عبادات
همه برای یکپارچه کردن
و مهارِ حواسّ و قوای تن و نفس است؛
ولی این همه اگر بدان مقصدِ عظیمِ وحدت
با خداوند اعلی رهنمون نباشد،
جز اتلاف وقت چیزی نخواهد بود.
- بهاگٙوٙتٙه پورانٙه، ۷:۱۵:۲۸.
@Daoismir
ṣaḍ-varga-saṁyamaikāntāḥ
sarvā niyama-codanāḥ
tad-antā yadi no yogān
āvaheyuḥ śramāvahāḥ
احکام عملی و عبادات
همه برای یکپارچه کردن
و مهارِ حواسّ و قوای تن و نفس است؛
ولی این همه اگر بدان مقصدِ عظیمِ وحدت
با خداوند اعلی رهنمون نباشد،
جز اتلاف وقت چیزی نخواهد بود.
- بهاگٙوٙتٙه پورانٙه، ۷:۱۵:۲۸.
@Daoismir
ṣaḍ-varga-saṁyamaikāntāḥ
sarvā niyama-codanāḥ
tad-antā yadi no yogān
āvaheyuḥ śramāvahāḥ
مغالطات شبهمعنوی درباره جانِ دائودِه جینگ
(حجاب شبهترجمهها بر یکی از بزرگترین آثار معنوی چین باستان)
نویسنده : اسماعیل رادپور
روزنامۀ فرهیختگان، سهشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۸، صفحۀ اندیشه
اورسولا لهگین (2018-1929م.)، رماننویس سبک علمیتخیلی فمینیستی، در سال 1997 شبهترجمهای از «لائودْزی دائودِه جینگ» به دست داد(1) که تحریفی جدی بر این کتاب بود. جالب آنجاست که او زبان چینی کهن و حتی نو نمیدانست(2)، بلکه از ترجمه پُل کاروس(3) بهره جسته بود که در اثر خودش الفاظ چینی دائودِه جینگ را لیست کرده و در مقابل هر لفظ چینی، معنی انگلیسی را نیز نوشته است. البته از این حیث ابتکاری در کار لهگین نبود، چه پیش از او دیگرانی هم دست به چنین شبهترجمههایی زده بودند، همچون ویتر بینر (1944)(4) که چینی نمیدانست ولی گمان میکرد با «روح چینیان» آشناست(5) و استیفن میشل (1988)(6) که مدعی است تمارین ذِن بودایی بصیرتی بدو بخشید که بیآنکه زبان چینی بداند، «این متن را در سطحی فهم میکند که دیگر مترجمان هرگز فهم نکردهاند»(7) و او عموما خود را «تابع روح متن و نه معنای لفظی» میداند(8) و توماس مایلز (1992)(9) که چینی نمیدانست، ولی از چند دانشجوی چینی (بیذکر نام آنها) در دانشگاه ویرجینیای غربی برای شبهترجمهاش یاری گرفت.(10)
از جمله تحریفات لهگین حذفکردن دلخواه کلمات و عباراتی از دائودِه جینگ است که بهنظر او «برخلاف روح این کتاب» است.(11) این کارها کجا و انتظار اهل خرد کجا. توقع ناچیز خردمندان از کسی که اقدام به ترجمه دائودِه جینگ میکند آن است که مطالعه تفاسیر کهن (دستکم اهم تفاسیر، همچون هه شانگگنگ و وانگ بی) از لوازم کارش باشد. چه کنیم که این گروه شبهمترجمان نخستین شرط بدیهی -یعنی مطالعه خود متن- را هم احراز نکردهاند. با این همه، جایزه غفلت بزرگتر را به اقبال بینظیر مخاطب غربی و غربزده باید داد که درست به دائودِه جینگهایی روی آوردهاند که تدوینگران آنها حتی با زبان مبدأ آشنایی نداشتهاند، تا چه رسد به شناخت زمینههای تاریخی و تا چه رسد به آشنایی با تفسیر و چه رسد به مطالعه تطبیقی آن درنظر به سنن دیگر و نهایتا چه رسد به دستیابی به معارف باطنی و تأویل. مخاطب این آثار عموما کسانی هستند که میخواهند از حبس مادیت عالم مدرن وارهند بهشرط آنکه از ایدئولوژیهای حاکم بر عصر خود مهجور نمانند و تعلیم را هم در سادهشدهترین صورت ممکن و در کوتاهترین زمان دریافت کنند. این اقبال به سرزمین ما هم کشانیده شد. مترجم محترم شبهترجمه لهگین در مقدمه خود مینویسد:
«دلم میخواست که یک دائو دِه جینگِ بیپیرایه صاف و بینقش فراهم کنم، که نمیشد، یعنی راستش را بخواهید دل و جگرش را نداشتم. بود تا سال 1999، که در توکیو به دائو دِه جینگ خانم لهگین برخوردم. خودش بود. همانی که من در دل داشتم.»(12)
اینکه بعد مسافت ما با متون اصلی از «ترجمه ترجمه» هم گذشته و به «ترجمه ترجمه ترجمه» رسیده است (اثر لهگین خود «ترجمه ترجمه» است)، بحثی دیگر است که البته جای زار گریستن دارد. اما عجالتا بازگردیم به لهگین. او در سال 1998 در کنفرانسی با موضوع «دائوئیسم و محیطزیست» شرکت کرد و به نقدهای بسیاری که از سوی چینشناسان و محققان غربی رشته ادیان بر شبهترجمه او از دائودِه جینگ طرح شده بود، چنین پاسخ داد: «بهنظرم، دفاع در برابر بیمایه و مبتذل ساختن دائوئیسم جزئی اجتنابناپذیر و لاینفک از کار شما محققان است، ولی شما نیز همچون مدافعان محیط زیست در محافظت از دائوئیسم توفیق کامل نخواهید داشت. در دسترس بودن [دائوئیسم] نیز امر اجتنابناپذیر دیگری است. مردم میخواهند که از رودخانه و بیابان استفاده کنند. متون دائویی محبوب و عامهپسند است. مهاجمان وحشی به دروازه شهر رسیدهاند - و من آنجایم.»(13)
ادامه: https://t.me/Daoismir/331
(حجاب شبهترجمهها بر یکی از بزرگترین آثار معنوی چین باستان)
نویسنده : اسماعیل رادپور
روزنامۀ فرهیختگان، سهشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۸، صفحۀ اندیشه
اورسولا لهگین (2018-1929م.)، رماننویس سبک علمیتخیلی فمینیستی، در سال 1997 شبهترجمهای از «لائودْزی دائودِه جینگ» به دست داد(1) که تحریفی جدی بر این کتاب بود. جالب آنجاست که او زبان چینی کهن و حتی نو نمیدانست(2)، بلکه از ترجمه پُل کاروس(3) بهره جسته بود که در اثر خودش الفاظ چینی دائودِه جینگ را لیست کرده و در مقابل هر لفظ چینی، معنی انگلیسی را نیز نوشته است. البته از این حیث ابتکاری در کار لهگین نبود، چه پیش از او دیگرانی هم دست به چنین شبهترجمههایی زده بودند، همچون ویتر بینر (1944)(4) که چینی نمیدانست ولی گمان میکرد با «روح چینیان» آشناست(5) و استیفن میشل (1988)(6) که مدعی است تمارین ذِن بودایی بصیرتی بدو بخشید که بیآنکه زبان چینی بداند، «این متن را در سطحی فهم میکند که دیگر مترجمان هرگز فهم نکردهاند»(7) و او عموما خود را «تابع روح متن و نه معنای لفظی» میداند(8) و توماس مایلز (1992)(9) که چینی نمیدانست، ولی از چند دانشجوی چینی (بیذکر نام آنها) در دانشگاه ویرجینیای غربی برای شبهترجمهاش یاری گرفت.(10)
از جمله تحریفات لهگین حذفکردن دلخواه کلمات و عباراتی از دائودِه جینگ است که بهنظر او «برخلاف روح این کتاب» است.(11) این کارها کجا و انتظار اهل خرد کجا. توقع ناچیز خردمندان از کسی که اقدام به ترجمه دائودِه جینگ میکند آن است که مطالعه تفاسیر کهن (دستکم اهم تفاسیر، همچون هه شانگگنگ و وانگ بی) از لوازم کارش باشد. چه کنیم که این گروه شبهمترجمان نخستین شرط بدیهی -یعنی مطالعه خود متن- را هم احراز نکردهاند. با این همه، جایزه غفلت بزرگتر را به اقبال بینظیر مخاطب غربی و غربزده باید داد که درست به دائودِه جینگهایی روی آوردهاند که تدوینگران آنها حتی با زبان مبدأ آشنایی نداشتهاند، تا چه رسد به شناخت زمینههای تاریخی و تا چه رسد به آشنایی با تفسیر و چه رسد به مطالعه تطبیقی آن درنظر به سنن دیگر و نهایتا چه رسد به دستیابی به معارف باطنی و تأویل. مخاطب این آثار عموما کسانی هستند که میخواهند از حبس مادیت عالم مدرن وارهند بهشرط آنکه از ایدئولوژیهای حاکم بر عصر خود مهجور نمانند و تعلیم را هم در سادهشدهترین صورت ممکن و در کوتاهترین زمان دریافت کنند. این اقبال به سرزمین ما هم کشانیده شد. مترجم محترم شبهترجمه لهگین در مقدمه خود مینویسد:
«دلم میخواست که یک دائو دِه جینگِ بیپیرایه صاف و بینقش فراهم کنم، که نمیشد، یعنی راستش را بخواهید دل و جگرش را نداشتم. بود تا سال 1999، که در توکیو به دائو دِه جینگ خانم لهگین برخوردم. خودش بود. همانی که من در دل داشتم.»(12)
اینکه بعد مسافت ما با متون اصلی از «ترجمه ترجمه» هم گذشته و به «ترجمه ترجمه ترجمه» رسیده است (اثر لهگین خود «ترجمه ترجمه» است)، بحثی دیگر است که البته جای زار گریستن دارد. اما عجالتا بازگردیم به لهگین. او در سال 1998 در کنفرانسی با موضوع «دائوئیسم و محیطزیست» شرکت کرد و به نقدهای بسیاری که از سوی چینشناسان و محققان غربی رشته ادیان بر شبهترجمه او از دائودِه جینگ طرح شده بود، چنین پاسخ داد: «بهنظرم، دفاع در برابر بیمایه و مبتذل ساختن دائوئیسم جزئی اجتنابناپذیر و لاینفک از کار شما محققان است، ولی شما نیز همچون مدافعان محیط زیست در محافظت از دائوئیسم توفیق کامل نخواهید داشت. در دسترس بودن [دائوئیسم] نیز امر اجتنابناپذیر دیگری است. مردم میخواهند که از رودخانه و بیابان استفاده کنند. متون دائویی محبوب و عامهپسند است. مهاجمان وحشی به دروازه شهر رسیدهاند - و من آنجایم.»(13)
ادامه: https://t.me/Daoismir/331
ادامه از: https://t.me/Daoismir/330
اعترافات لهگین بهعنوان پاسخ به نقد، مغالطهای از نوع حمله به خود برای برانگیختن احساسات و البته جلب ترحم است. اخباری که از آن کنفرانس رسیده، نشان میدهد خطابه او البته موفق و تاثیرگذار بوده است. در ادامه سخنان خود میگوید:
«من شدیدا شما محققان را در این سخن تایید میکنم که ما ناعالمان و غیرمحققان دانش تاریخی ضعیفی داریم و تفسیر را از اکتشاف حدسی بازنمیشناسیم و حتی چینی هم نمیدانیم؛ اگر ما تازهکاران متون شما را بهکار میگیریم، شما هم نوشتههای ما را بهکار گیرید. از کوششهای ما و خطاهای ما استفاده کنید، از خامیها و بدفهمیهای ما از دائوئیسم استفاده کنید، همچون علائم راهنمایی و رانندگی و هدایتی برای آثار خودتان: اینکه چه چیزی نیازمند توضیح بیشتر است، چه چیزی در سنت زنده میماند و تغییر میپذیرد، چه چیزی ترجمهشدنی (در همه معانی کلمه) است و چهچیزی نه. علیه نادانان و احمقان اعلان جنگ نکردن، بلکه از حماقت و جهل راهنماییگرفتن، بهنظر میرسد که کاملا با روح کتاب لائودزی همسو باشد.»(14)
در اینجا لهگین بهجای آنکه پاسخگوی نقد باشد، نادرستی رفتار ناقد را نشانه میرود و توصیههای اخلاقی برای او دارد، آن هم بر مبنای «روح کتاب لائودزی»! آیا اینکه از بیادبان ادب میتوان آموخت، توجیهی برای اشاعه بیادبی تواند بود؟ گویی اکنون یکی از بیادبان به اعتراض برخاسته و میگوید: «اینقدر بیادبی را نقد نکنید؛ بروید و همچون لقمان از ما بیادبان ادب آموزید، حقا که این به روح تعلیم و تربیت نزدیکتر است.» درحقیقت، این بیادب عالمی را به فساد میکشاند و میخواهد موجودیت خود را -بهسبب وجود لقمان- موجّه شناساند. یکی از مغالطات شایع «روحیون»، توسل به «روح» طریقت، فرد یا کتاب است درمقابل گرفتارشدن در بند قالب آنها.(15) اینان با طریقت و فرد و کتاب کار ندارند، بلکه با «روح» آنها کار دارند و دیگران اگر لفظ و ظاهر را درمییابند و اینان نه، همچنان روحورزانی بیغمند، چه «روح» را مییابند و نیازی به چیزی جز آن نمیبینند. به لهگین و همکیشان او توان گفت که نهفقط از الفاظ کتاب لائودزی محرومند، بلکه از روح آن هم بیخبرند. اساسا مشاهده روح پس از مشاهده قالب است. این چه تردستی است که اینان میبازند و هنوز بویی از پوست نبرده، خود را رسیده به مغز میدانند؟ «روح کتاب لائودزی» با روح همه سنن راستآیین همسخن است: البته که از بیادبان ادب توان آموخت، اما درعینحال، بیادبی او را بر همگان روشن باید ساخت، مبادا آن بیادبی که در لباس ادب خود را پنهان ساخته، همهگیر گردد.
پینوشتها:
1. Tao Te Ching: A Book about the Way and the Power of the Way, (pseudo)translated by Le Guin (Boston, US & London, UK: Shabhala, 1997).
2. لهگین خود مینویسد: «این کتاب صرفا بازگردانی است و نه ترجمه. من چینی نمیدانم» (همان، ابتدای بخش یادداشتها).
3. Paul Carus.
4. The Way of Life According to Laotzu: An American Version, (pseudo)translated by Witter Bynner (New York, US: John Day Co. , 1944).
5. همان، ص 14.
6. Tao Te Ching: A New English Version, (pseudo)translated by Stephen Mitchell (New York, Us: Harper & Row, 1988).
7. مصاحبه مطبوعاتی. بنگرید به https://t.me/Daoismir/169 .
8. میگوید: «من احساس میکنم [در ترجمه] آزادی بسیاری دارم، چراکه تابع روح متن هستم و نه معنای لفظی آن».
Web Article - Conversation: Stephen Mitchell, Author of the New Translation of Homer’s The Iliad.
Web Access: https://www.pbs.org/newshour/arts/conversation-stephen-mitchell
9. Tao Te Ching: About the Way of Nature and Its Power, (pseudo)translated by Thomas H. Milles (New York, US: Avery Publishing Group, 1992).
10. همان، ص vii.
۱۱. لهگین در توضیح حذف عبارتی از دائودِه جینگ، بند 25 مینویسد: «گمان میکنم که نسخهنویسی کنفوسیوسی ذکر شاه را وارد متن کرده باشد. وجود شاه معنای این شعر را ضایع میکند و بر ضد روح این کتاب است. من او را از سلطنت خلع کردم»
(Tao Te Ching، 1997، ص 114).
12. لائوزه، دائو ده جینگ، برگردانی از اورسولا ک. لهگین، ترجمه ع. پاشایی (تهران: نشر نگاه معاصر، 1386)، پیشگفتار مترجم.
13. Web Article - Remembering Ursula K. Le Guin (1929–2018): Author, Activist, Amateur Scholar of Religion.
Web Access: http://rsn.aarweb.org/remembering-ursula-k-le-guin
14. همان.
15. بنگرید به یادداشت شماره 10. لهگین در جای دیگر بسیاری از ترجمههای دائودِه جینگ را نقد میکند به این علت که به «روح این کتاب» خیانت میکنند (Tao Te Ching، 1997، ذیل منابع).
@Daosimir معارف مشرقی
اعترافات لهگین بهعنوان پاسخ به نقد، مغالطهای از نوع حمله به خود برای برانگیختن احساسات و البته جلب ترحم است. اخباری که از آن کنفرانس رسیده، نشان میدهد خطابه او البته موفق و تاثیرگذار بوده است. در ادامه سخنان خود میگوید:
«من شدیدا شما محققان را در این سخن تایید میکنم که ما ناعالمان و غیرمحققان دانش تاریخی ضعیفی داریم و تفسیر را از اکتشاف حدسی بازنمیشناسیم و حتی چینی هم نمیدانیم؛ اگر ما تازهکاران متون شما را بهکار میگیریم، شما هم نوشتههای ما را بهکار گیرید. از کوششهای ما و خطاهای ما استفاده کنید، از خامیها و بدفهمیهای ما از دائوئیسم استفاده کنید، همچون علائم راهنمایی و رانندگی و هدایتی برای آثار خودتان: اینکه چه چیزی نیازمند توضیح بیشتر است، چه چیزی در سنت زنده میماند و تغییر میپذیرد، چه چیزی ترجمهشدنی (در همه معانی کلمه) است و چهچیزی نه. علیه نادانان و احمقان اعلان جنگ نکردن، بلکه از حماقت و جهل راهنماییگرفتن، بهنظر میرسد که کاملا با روح کتاب لائودزی همسو باشد.»(14)
در اینجا لهگین بهجای آنکه پاسخگوی نقد باشد، نادرستی رفتار ناقد را نشانه میرود و توصیههای اخلاقی برای او دارد، آن هم بر مبنای «روح کتاب لائودزی»! آیا اینکه از بیادبان ادب میتوان آموخت، توجیهی برای اشاعه بیادبی تواند بود؟ گویی اکنون یکی از بیادبان به اعتراض برخاسته و میگوید: «اینقدر بیادبی را نقد نکنید؛ بروید و همچون لقمان از ما بیادبان ادب آموزید، حقا که این به روح تعلیم و تربیت نزدیکتر است.» درحقیقت، این بیادب عالمی را به فساد میکشاند و میخواهد موجودیت خود را -بهسبب وجود لقمان- موجّه شناساند. یکی از مغالطات شایع «روحیون»، توسل به «روح» طریقت، فرد یا کتاب است درمقابل گرفتارشدن در بند قالب آنها.(15) اینان با طریقت و فرد و کتاب کار ندارند، بلکه با «روح» آنها کار دارند و دیگران اگر لفظ و ظاهر را درمییابند و اینان نه، همچنان روحورزانی بیغمند، چه «روح» را مییابند و نیازی به چیزی جز آن نمیبینند. به لهگین و همکیشان او توان گفت که نهفقط از الفاظ کتاب لائودزی محرومند، بلکه از روح آن هم بیخبرند. اساسا مشاهده روح پس از مشاهده قالب است. این چه تردستی است که اینان میبازند و هنوز بویی از پوست نبرده، خود را رسیده به مغز میدانند؟ «روح کتاب لائودزی» با روح همه سنن راستآیین همسخن است: البته که از بیادبان ادب توان آموخت، اما درعینحال، بیادبی او را بر همگان روشن باید ساخت، مبادا آن بیادبی که در لباس ادب خود را پنهان ساخته، همهگیر گردد.
پینوشتها:
1. Tao Te Ching: A Book about the Way and the Power of the Way, (pseudo)translated by Le Guin (Boston, US & London, UK: Shabhala, 1997).
2. لهگین خود مینویسد: «این کتاب صرفا بازگردانی است و نه ترجمه. من چینی نمیدانم» (همان، ابتدای بخش یادداشتها).
3. Paul Carus.
4. The Way of Life According to Laotzu: An American Version, (pseudo)translated by Witter Bynner (New York, US: John Day Co. , 1944).
5. همان، ص 14.
6. Tao Te Ching: A New English Version, (pseudo)translated by Stephen Mitchell (New York, Us: Harper & Row, 1988).
7. مصاحبه مطبوعاتی. بنگرید به https://t.me/Daoismir/169 .
8. میگوید: «من احساس میکنم [در ترجمه] آزادی بسیاری دارم، چراکه تابع روح متن هستم و نه معنای لفظی آن».
Web Article - Conversation: Stephen Mitchell, Author of the New Translation of Homer’s The Iliad.
Web Access: https://www.pbs.org/newshour/arts/conversation-stephen-mitchell
9. Tao Te Ching: About the Way of Nature and Its Power, (pseudo)translated by Thomas H. Milles (New York, US: Avery Publishing Group, 1992).
10. همان، ص vii.
۱۱. لهگین در توضیح حذف عبارتی از دائودِه جینگ، بند 25 مینویسد: «گمان میکنم که نسخهنویسی کنفوسیوسی ذکر شاه را وارد متن کرده باشد. وجود شاه معنای این شعر را ضایع میکند و بر ضد روح این کتاب است. من او را از سلطنت خلع کردم»
(Tao Te Ching، 1997، ص 114).
12. لائوزه، دائو ده جینگ، برگردانی از اورسولا ک. لهگین، ترجمه ع. پاشایی (تهران: نشر نگاه معاصر، 1386)، پیشگفتار مترجم.
13. Web Article - Remembering Ursula K. Le Guin (1929–2018): Author, Activist, Amateur Scholar of Religion.
Web Access: http://rsn.aarweb.org/remembering-ursula-k-le-guin
14. همان.
15. بنگرید به یادداشت شماره 10. لهگین در جای دیگر بسیاری از ترجمههای دائودِه جینگ را نقد میکند به این علت که به «روح این کتاب» خیانت میکنند (Tao Te Ching، 1997، ذیل منابع).
@Daosimir معارف مشرقی
Mqaltat @Daoismir.pdf
2.4 MB
مغالطات شبهمعنوی دربارۀ جانِ دائودِه جینگ | روزنامۀ فرهیختگان سهشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۸
http://newspaper.fdn.ir/newspaper/page/2820/15/177144/0
@Daoismir معارف مشرقی
http://newspaper.fdn.ir/newspaper/page/2820/15/177144/0
@Daoismir معارف مشرقی
فغفوران و فرهمندان
همانا تهی و ساکن و خموش و بیتعین و بیکیفیت و یگانه و بیفعل است خاستگاه دههزار موجود. با اشراقِ نورِ او به واسطۀ روی در جنوب داشتن، یائو شهریار گشت. با اشراقِ نورِ او به واسطۀ روی در شمال داشتن، شّوئِن وزیر شد. این نور برای بالانشینان، هنر و دِهی فغفوران و پسر آسمان است و برای کسانی که پستی گیرند، طریقه و دائوی فرهمندان رازآمیز و فغفوران بیغش است [که حکومت ظاهری نداشتهاند].
- جّوانگدْزی، فصل سیزدهم.
@Daoismir معارف مشرقی
夫虛靜恬淡,寂寞無為者,萬物之本也。明此以南鄉,堯之為君也;明此以北面,舜之為臣也。以此處上,帝王天子之德也;以此處下,玄聖素王之道也 。
همانا تهی و ساکن و خموش و بیتعین و بیکیفیت و یگانه و بیفعل است خاستگاه دههزار موجود. با اشراقِ نورِ او به واسطۀ روی در جنوب داشتن، یائو شهریار گشت. با اشراقِ نورِ او به واسطۀ روی در شمال داشتن، شّوئِن وزیر شد. این نور برای بالانشینان، هنر و دِهی فغفوران و پسر آسمان است و برای کسانی که پستی گیرند، طریقه و دائوی فرهمندان رازآمیز و فغفوران بیغش است [که حکومت ظاهری نداشتهاند].
- جّوانگدْزی، فصل سیزدهم.
@Daoismir معارف مشرقی
夫虛靜恬淡,寂寞無為者,萬物之本也。明此以南鄉,堯之為君也;明此以北面,舜之為臣也。以此處上,帝王天子之德也;以此處下,玄聖素王之道也 。
🔸 فراخوان مقالات همایش ملی «سهروردی و احیاء حکمت فهلوی»
🔸 مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران
🔸 زمان برگزاری: دوشنبه 1 اردیبهشت ماه 1399
🔹 http://fahlavi2020.irip.ir/
🔹 http://www.irip.ir/Home/Single/66376
🔹 @Daoismir
شیخ اشراق، شهابالدین یحیی سهروردی، به نصّ رسالۀ کلمة التّصوف، احیاء حکمت فهلوی یا خسروانی ایرانیان قدیم را وجهة همت خود قرار داده است: «و قد احیینا حکمتهم النوریة الشریفة التی یشهد بها ذوق افلاطون و من قبله». مجلد دوم کتاب اسلام در سرزمین ایران (سهروردی و افلاطونیان ایران) نوشتۀ هانری کربن به تحقیق به همین موضوع اختصاص یافته است. بررسی آثار متعلق به فرهنگ مزدایی (اعم از اوستا، کتب پهلوی، کتیبههای هخامنشی و ساسانی و نیز شاهنامه) و جستجوی ریشههای حکمت اشراق در آن آثار، موضوعی است که کمتر به آن پرداخته شده است. بهعلاوه، مقایسه حکمت سهروردی با معارف شرقی (مثلا حکمت دائویی و حکمت ودانته) کاری است ضروری. کاوش در چگونگی احیاء حکمت فهلوی به دست شیخ اشراق و مقایسه آن با حکمتهای شرقی دیگر موضوع همایش «سهروردی و احیاء حکمت فهلوی» است.
🔸 مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران
🔸 زمان برگزاری: دوشنبه 1 اردیبهشت ماه 1399
🔹 http://fahlavi2020.irip.ir/
🔹 http://www.irip.ir/Home/Single/66376
🔹 @Daoismir
شیخ اشراق، شهابالدین یحیی سهروردی، به نصّ رسالۀ کلمة التّصوف، احیاء حکمت فهلوی یا خسروانی ایرانیان قدیم را وجهة همت خود قرار داده است: «و قد احیینا حکمتهم النوریة الشریفة التی یشهد بها ذوق افلاطون و من قبله». مجلد دوم کتاب اسلام در سرزمین ایران (سهروردی و افلاطونیان ایران) نوشتۀ هانری کربن به تحقیق به همین موضوع اختصاص یافته است. بررسی آثار متعلق به فرهنگ مزدایی (اعم از اوستا، کتب پهلوی، کتیبههای هخامنشی و ساسانی و نیز شاهنامه) و جستجوی ریشههای حکمت اشراق در آن آثار، موضوعی است که کمتر به آن پرداخته شده است. بهعلاوه، مقایسه حکمت سهروردی با معارف شرقی (مثلا حکمت دائویی و حکمت ودانته) کاری است ضروری. کاوش در چگونگی احیاء حکمت فهلوی به دست شیخ اشراق و مقایسه آن با حکمتهای شرقی دیگر موضوع همایش «سهروردی و احیاء حکمت فهلوی» است.
اعتقاد این ضعیف آن است که هر که صاحب فهم و ادراک بود اگر حق سبحانه تعالی وی را توفیق دهد که از همه تعلّقات و خوشآمدهای نفس و طبیعت روی بگرداند و به حضرت عزّت توجّهی کند صادقانه و نفس خود را بر آن قدر از قُوت و لباس که ضرورت است، محافظت کند [و نه بیشتر] و شرایط اخلاص را رعایت نماید، به اندک مدّتی راه بر وی بگشایند چنانکه از علم دیگران مستغنی شود.
و هیچ کس با وجود فهم و ادراک در توقّف نماند، الّا از بهر آنکه توفیق نیابد که بدین شرایط وفا نماید. و البته چون باز بیند خلل بدان راه نیابد الّا به تقصیری که از وی صادر شود یا به عدم اخلاص. چنانکه گفت:
شعر
ای دل همگیِ خویشتن در جان باز
هر چیز که خوشتر آیَدَت همی، آن باز
در ششدرِ عشق چون زنان حیله مجو
مردانه درآی و همچو مردان جان باز
و هر چه نسبت به تو دارد و پنداری که از آنِ توست، اگر نان و اگر جان است، همه عاریت است، «والعَارِیَةُ مَرْدُودَة».
و مشایخ گفتهاند که نفس کریم بهاختیار چیزها را ترک کند و نفس لئیم ترک نکند تا بیاختیار از دستش بازستانند.
- سید محمّد بخاری (عارف قرن هشتم)، منهاج الطالبین و مسالک الصادقین، باب 6، فصل 6.
@Daoismir
خط: استاد میلاد محمّدی
و هیچ کس با وجود فهم و ادراک در توقّف نماند، الّا از بهر آنکه توفیق نیابد که بدین شرایط وفا نماید. و البته چون باز بیند خلل بدان راه نیابد الّا به تقصیری که از وی صادر شود یا به عدم اخلاص. چنانکه گفت:
شعر
ای دل همگیِ خویشتن در جان باز
هر چیز که خوشتر آیَدَت همی، آن باز
در ششدرِ عشق چون زنان حیله مجو
مردانه درآی و همچو مردان جان باز
و هر چه نسبت به تو دارد و پنداری که از آنِ توست، اگر نان و اگر جان است، همه عاریت است، «والعَارِیَةُ مَرْدُودَة».
و مشایخ گفتهاند که نفس کریم بهاختیار چیزها را ترک کند و نفس لئیم ترک نکند تا بیاختیار از دستش بازستانند.
- سید محمّد بخاری (عارف قرن هشتم)، منهاج الطالبین و مسالک الصادقین، باب 6، فصل 6.
@Daoismir
خط: استاد میلاد محمّدی
کیمیای زرّین
مراد از کیمیای زرّین، همچو زر سخت و همچو کیما کامل شدن است: اعادۀ صفا، احیاء نورانیت. پس، «فطرت» را رمزاً گویند کیمیای زرّین: کیمیا، آتشدان و دیگ، اجزاء انوشدارو.
شعر:
چیزی است از گذشته تا کنون،
بیصورت، بیکیف،
نه هرگز کم شده نه هرگز بیش،
بیوقفه پیوسته برپا،
در تیزی و سختی چون زرّ،
در سرخی چون آفتاب.
- لی دائوچّوئِن (قرن 13 م.)، لبّ کتاب یی در سه آسمان (سانتیِن ییسوئِی 三天易髓).
@Daoismir معارف مشرقی
金丹者,如金之堅,如丹之圓,愈鍊愈明,故喻性為金丹也。丹,爐鼎也,藥物也。頌曰。亘古此物,無形無質。無欠無餘,無休無息。其利如金,其紅如日。
مراد از کیمیای زرّین، همچو زر سخت و همچو کیما کامل شدن است: اعادۀ صفا، احیاء نورانیت. پس، «فطرت» را رمزاً گویند کیمیای زرّین: کیمیا، آتشدان و دیگ، اجزاء انوشدارو.
شعر:
چیزی است از گذشته تا کنون،
بیصورت، بیکیف،
نه هرگز کم شده نه هرگز بیش،
بیوقفه پیوسته برپا،
در تیزی و سختی چون زرّ،
در سرخی چون آفتاب.
- لی دائوچّوئِن (قرن 13 م.)، لبّ کتاب یی در سه آسمان (سانتیِن ییسوئِی 三天易髓).
@Daoismir معارف مشرقی
金丹者,如金之堅,如丹之圓,愈鍊愈明,故喻性為金丹也。丹,爐鼎也,藥物也。頌曰。亘古此物,無形無質。無欠無餘,無休無息。其利如金,其紅如日。
انسان فرهمند چون برون شدن را بنگرد، به درون شدن علم یابد و چون رفتن را مشاهده کند، به آمدن علم یابد. قاعدۀ پیشپیش دانستن بدینجا تعلّق دارد: امتحان کردن دیگری از طریق محک زدن خویشتن.
- استاد گوانیین، به نقل از دفتر لیِهدْزی.
@Daoismir
www.Daoism.ir
- استاد گوانیین، به نقل از دفتر لیِهدْزی.
@Daoismir
www.Daoism.ir
مشارق
انسان فرهمند چون برون شدن را بنگرد، به درون شدن علم یابد و چون رفتن را مشاهده کند، به آمدن علم یابد. قاعدۀ پیشپیش دانستن بدینجا تعلّق دارد: امتحان کردن دیگری از طریق محک زدن خویشتن. - استاد گوانیین، به نقل از دفتر لیِهدْزی. @Daoismir www.Daoism.ir
ظاهر، باطن و دائو
[استاد] گوانیین[1] به استاد لیِهدْزی[2] گفت:
کلام زیبا آوای زیبا دارد و کلام ناپسند آوای ناخوش. شخصی بلندقامت سایۀ بلند دارد و شخصی کوتاهقامت سایۀ کوتاه.
اسامی, تعیّنبخش آواهاست و جسم اشخاص, تعیّنبخش سایۀ آنها.
از اینجاست که گفتهاند: «بر سخن خویش محتاط باش تا آن را بدانند؛ بر رفتار خویش محتاط باش تا با آن مطابقت یابند».
پس، انسان فرهمند چون برون شدن را بنگرد، به درون شدن علم یابد و چون رفتن را مشاهده کند، به آمدن علم یابد. قاعدۀ پیشپیش دانستن بدینجا تعلّق دارد: امتحان کردن دیگری از طریق محک زدن خویشتن.
اگر مردمان ما را دوست داشته باشند، ما هم آنان را دوست داریم و اگر از ما بیزار باشند، ما نیز چنینایم.
تانگ[3] و وُو[4] جهانیان را دوست داشتند؛ اینک فغفوری! جیِه[5] و جَّو[6] از جهانیان بیزار بودند؛ آنٙک مرگ! مایۀ تدبّر اینهاست.
امّا آنکه هم محک [خویشتن] و هم امتحان [دیگری] حاصل باشد بی بهره یافتن از دائو، همچون بیرون رفتن است نه از در و دروازه [بلکه از دیوار]، و همچون سفر کردن است نه در راه راست [بلکه در بیراهه]. آیا حاصل کردن نتیجه به این شکل سخت و ناممکن نیست؟
در فضایل شّـِننُنگِ صاحب آتش بنگر[7] و در کتابهای دودمانهای شیا، شّانگ و جَّو تفحّص کن، و در سخن همه دانشپروران و اهل خرد تدبّر کن، هرگز بقا و فنا و نزول و صعودی خواهی یافت که از جانب دائو نباشد؟
- دفتر لیِهدْزی، فصل هشتم.
@Daoismir معارف مشرقی
[1] دربارۀ گوانییندْزی بنگرید به: https://t.me/Daoismir/172
[2] لیِهدْزی عارف پرآوازۀ دائویی که دفتر لیهدزی به نام اوست.
[3] شیا جیِه 夏桀 آخرین حاکم دودمان شیا که حاکمی عیاش و ستمگر بود.
[4] شّانگ جُّو 商紂 آخرین حاکم دودمان شّانگ که در ستمگری از شیا جیِه چیزی کم نداشت.
[5] شّانگ تانگ 商湯 موسس دودمان شّانگ.
[6] جَّو وُو وانگ周武王 نخستین فغفور دودمان جَّو.
[7] شِّننُنگ (神農؛ دهقان مینوی) یکی از سه فغفور فرهمند نخستین دورۀ شهریاری چین، مشهور به «فغفور سرخ» و «فغفور آتش» (یاندی 炎帝) در میان دیگر القاب.
關尹謂子列子曰:「言美則響美,言惡則響惡;身長則影長,身短則影短。名也者,響也;身也者,影也。故曰:慎爾言,將有知之;慎爾行,將有隨之,是故聖人見出以知入,觀往以知來,此其所以先知之理也。度在身,稽在人。人愛我,我必愛之;人惡我,我必惡之。湯武愛天下,茲王;桀、紂惡天下,故亡,此所稽也。稽度皆明而不道也,譬之出不由門,行不從徑也。以是求利,不亦難乎?嘗觀之神農、有炎之德,稽之虞、夏、商、周之書,度諸法士賢人之言,所以存亡廢興而非由此道者,未之有也。」
[استاد] گوانیین[1] به استاد لیِهدْزی[2] گفت:
کلام زیبا آوای زیبا دارد و کلام ناپسند آوای ناخوش. شخصی بلندقامت سایۀ بلند دارد و شخصی کوتاهقامت سایۀ کوتاه.
اسامی, تعیّنبخش آواهاست و جسم اشخاص, تعیّنبخش سایۀ آنها.
از اینجاست که گفتهاند: «بر سخن خویش محتاط باش تا آن را بدانند؛ بر رفتار خویش محتاط باش تا با آن مطابقت یابند».
پس، انسان فرهمند چون برون شدن را بنگرد، به درون شدن علم یابد و چون رفتن را مشاهده کند، به آمدن علم یابد. قاعدۀ پیشپیش دانستن بدینجا تعلّق دارد: امتحان کردن دیگری از طریق محک زدن خویشتن.
اگر مردمان ما را دوست داشته باشند، ما هم آنان را دوست داریم و اگر از ما بیزار باشند، ما نیز چنینایم.
تانگ[3] و وُو[4] جهانیان را دوست داشتند؛ اینک فغفوری! جیِه[5] و جَّو[6] از جهانیان بیزار بودند؛ آنٙک مرگ! مایۀ تدبّر اینهاست.
امّا آنکه هم محک [خویشتن] و هم امتحان [دیگری] حاصل باشد بی بهره یافتن از دائو، همچون بیرون رفتن است نه از در و دروازه [بلکه از دیوار]، و همچون سفر کردن است نه در راه راست [بلکه در بیراهه]. آیا حاصل کردن نتیجه به این شکل سخت و ناممکن نیست؟
در فضایل شّـِننُنگِ صاحب آتش بنگر[7] و در کتابهای دودمانهای شیا، شّانگ و جَّو تفحّص کن، و در سخن همه دانشپروران و اهل خرد تدبّر کن، هرگز بقا و فنا و نزول و صعودی خواهی یافت که از جانب دائو نباشد؟
- دفتر لیِهدْزی، فصل هشتم.
@Daoismir معارف مشرقی
[1] دربارۀ گوانییندْزی بنگرید به: https://t.me/Daoismir/172
[2] لیِهدْزی عارف پرآوازۀ دائویی که دفتر لیهدزی به نام اوست.
[3] شیا جیِه 夏桀 آخرین حاکم دودمان شیا که حاکمی عیاش و ستمگر بود.
[4] شّانگ جُّو 商紂 آخرین حاکم دودمان شّانگ که در ستمگری از شیا جیِه چیزی کم نداشت.
[5] شّانگ تانگ 商湯 موسس دودمان شّانگ.
[6] جَّو وُو وانگ周武王 نخستین فغفور دودمان جَّو.
[7] شِّننُنگ (神農؛ دهقان مینوی) یکی از سه فغفور فرهمند نخستین دورۀ شهریاری چین، مشهور به «فغفور سرخ» و «فغفور آتش» (یاندی 炎帝) در میان دیگر القاب.
關尹謂子列子曰:「言美則響美,言惡則響惡;身長則影長,身短則影短。名也者,響也;身也者,影也。故曰:慎爾言,將有知之;慎爾行,將有隨之,是故聖人見出以知入,觀往以知來,此其所以先知之理也。度在身,稽在人。人愛我,我必愛之;人惡我,我必惡之。湯武愛天下,茲王;桀、紂惡天下,故亡,此所稽也。稽度皆明而不道也,譬之出不由門,行不從徑也。以是求利,不亦難乎?嘗觀之神農、有炎之德,稽之虞、夏、商、周之書,度諸法士賢人之言,所以存亡廢興而非由此道者,未之有也。」
بدان که مثال تن چون شهری است و دست و پای و اعضا چون پیشهوران شهرند و شهوت چون عامل خراج است و غضب چون شحنه شهر و دل پادشاه شهر و عقل وزیر پادشاه. و پادشاه را بدین همه حاجت است تا مملکت راست کند.
و لکن شهوت که عامل خراج است، دروغزن است و فضولی و تخلیط کند و هر چه عقل گوید که وزیر است، آن شهوت به مخالفت وی بیرون آید و همیشه خواهان آن باشد که هر چه در خزینه مملکت است، به بهانه خراج بستاند.
و این غضب که شحنه است، شریر است و سخت و تند و تیز است و همه کشتن و شکستن و ریختن دوست دارد.
اگر پادشاه شهر مشاورت همه با وزیر کند و عامل دروغزن را مالیده دارد و هر چه وی برخلاف وزیر گوید، نشنود و شحنه را نیز کوفته و شکسته دارد تا پای از حد خویش بیرون ننهد، چون چنین کند، کار مملکت به نظام بود.
همچنین پادشاه دل، چون کار به اشارت عقل کند و شهوت و غضب را زیردست و به فرمان عقل دارد و عقل را مسخر ایشان نگرداند، کار مملکت تن راست بود و راه سعادت و رسیدن به حضرت الوهیت بر وی بریده نشود. و اگر عقل را اسیر شهوت و غضب گرداند، مملکت ویران شود و پادشاه بدبخت گردد و هلاک شود.
- امام محمد غزالی، کیمیای سعادت
@Daoismir
www.Daoism.ir
و لکن شهوت که عامل خراج است، دروغزن است و فضولی و تخلیط کند و هر چه عقل گوید که وزیر است، آن شهوت به مخالفت وی بیرون آید و همیشه خواهان آن باشد که هر چه در خزینه مملکت است، به بهانه خراج بستاند.
و این غضب که شحنه است، شریر است و سخت و تند و تیز است و همه کشتن و شکستن و ریختن دوست دارد.
اگر پادشاه شهر مشاورت همه با وزیر کند و عامل دروغزن را مالیده دارد و هر چه وی برخلاف وزیر گوید، نشنود و شحنه را نیز کوفته و شکسته دارد تا پای از حد خویش بیرون ننهد، چون چنین کند، کار مملکت به نظام بود.
همچنین پادشاه دل، چون کار به اشارت عقل کند و شهوت و غضب را زیردست و به فرمان عقل دارد و عقل را مسخر ایشان نگرداند، کار مملکت تن راست بود و راه سعادت و رسیدن به حضرت الوهیت بر وی بریده نشود. و اگر عقل را اسیر شهوت و غضب گرداند، مملکت ویران شود و پادشاه بدبخت گردد و هلاک شود.
- امام محمد غزالی، کیمیای سعادت
@Daoismir
www.Daoism.ir