Forwarded from اندیشیدن تنها راه نجات (S@lim)
گوشه ای از حمله وحشیانه مسلمانان عرب به ایران در سال ۶۳۳ میلادی
از #اینستاگرام
در این پست به برخی از کشتارهای وحشیانه مردم ایران توسط #سپاه #اسلام پرداختم که کمتر شناخته هستند.
امروز متجاوزان و دزدان و غارتگران ایران شده اند آقا و #امام، و این حماقت از لجنی به اسم اسلام در مغز ایرانی نسوخ کرده است. دین چشم و کوش را میبینند و زیپ مغز را میکشد.
کسی که به کرات گردن زد و به حیدر کرار معروف شد از زنان ایران به بردگی برد و بهش تجاوز کرد، امروز شده امام اول شیعیان، چه شده شمارااا،، امروز مال و جان و ناموستان دردست همین اعراب مسلمان از لجن پست تر هست، بیدار شو ایرانی، هموطن اندیشه کن.
⚛ @AndisheKonim
از #اینستاگرام
در این پست به برخی از کشتارهای وحشیانه مردم ایران توسط #سپاه #اسلام پرداختم که کمتر شناخته هستند.
امروز متجاوزان و دزدان و غارتگران ایران شده اند آقا و #امام، و این حماقت از لجنی به اسم اسلام در مغز ایرانی نسوخ کرده است. دین چشم و کوش را میبینند و زیپ مغز را میکشد.
کسی که به کرات گردن زد و به حیدر کرار معروف شد از زنان ایران به بردگی برد و بهش تجاوز کرد، امروز شده امام اول شیعیان، چه شده شمارااا،، امروز مال و جان و ناموستان دردست همین اعراب مسلمان از لجن پست تر هست، بیدار شو ایرانی، هموطن اندیشه کن.
⚛ @AndisheKonim
نحوه كشتن ابن_ملجم و دروغ شاخدار آخوندهاى شيعه!
از معتبر ترین "کتابهای تاریخی اسلام" پاسخ را بیابید:
✍وقتی خواستند ابن_ملجم لعنت الله علیه را بکشند عبدالله بن جعفر گفت «بگذارید من دل خودم را خنک کنم» و دست و پاهای او را ببرید و میخی را سرخ کرد و به چشم او کشید ابن ملجم گفت «منزه است خدایی که انسان را آفرید تو چشمان خودت را بسائیده سرب سرمه میکنی» پس از آن او را گرفتند و در حصیر پیچیدند و نفت مالیدند و آتش در آن زدند و بسوختند.
عمران_بن_حطان_رقاشی درباره ابن ملجم و ستایش او درباره ضربی که زد ضمن شعری دراز چنین میگوید «چه ضربتی بود از مردی پرهیزکار که میخواست بوسیله آن رضایت خداوند را جلب کند هروقت او را بیاد می آورم پندارم که کفه عمل او بنزد خدا از همه مردم سنگینتر است»
ابن_سعد_واقدى تاریخ نویس بزرگ اسلام نوشته است:
بعد از دفن (علی)، حسن_بن_علی به سوی عبدالرحمن بن ملجم رفت و او را از زندان خارج کرد تا وی را بکشد. پس مردم جمع شدند، او (حسن) بدن او را به نفت(ماده آتش زا) آغشته کرد، و گفت که او را آتش بزنیم. عبدالله_بن_جعفر و #حسین_بن_علی و #محمد_بن_حنیفه گفتند اجازه دهید تا دل خود را از او خنک کنیم، پس عبدالله بن جعفر دست او را و پاهای او را قطع کرد.او (ابن ملجم) شکوه نکرد.
سپس میخ داغ به چشان او کشید، و او شکوه نکرد. سپس گفت تو چشمان خودت را بسائیده سرب سرمه میکنی، سپس گفت "اقرا باسم ربك الذی خلق خلق الانسان من علق" و تا آخر سوره را خواند، سپس چشمان او پر از اشک شد، دستور دادند زبان او را قطع کنند، پس او شکوه کرد (ضجه زد)، پس به او گفتند ای دشمن خدا وقتی دست و پایت را میبریدیم ضجه نزدی، اکنون چه شده است که وقتی میخواهیم زبانت را ببریم ضجه میزنی؟
گفت من ضجه میزنم زیرا من از این دنیا متنفرم، پس زبان او را بریدند و او را درون نمدی پیچیده و سوزاندند.
از معتبر ترین "کتابهای تاریخی اسلام" پاسخ را بیابید:
✍وقتی خواستند ابن_ملجم لعنت الله علیه را بکشند عبدالله بن جعفر گفت «بگذارید من دل خودم را خنک کنم» و دست و پاهای او را ببرید و میخی را سرخ کرد و به چشم او کشید ابن ملجم گفت «منزه است خدایی که انسان را آفرید تو چشمان خودت را بسائیده سرب سرمه میکنی» پس از آن او را گرفتند و در حصیر پیچیدند و نفت مالیدند و آتش در آن زدند و بسوختند.
عمران_بن_حطان_رقاشی درباره ابن ملجم و ستایش او درباره ضربی که زد ضمن شعری دراز چنین میگوید «چه ضربتی بود از مردی پرهیزکار که میخواست بوسیله آن رضایت خداوند را جلب کند هروقت او را بیاد می آورم پندارم که کفه عمل او بنزد خدا از همه مردم سنگینتر است»
ابن_سعد_واقدى تاریخ نویس بزرگ اسلام نوشته است:
بعد از دفن (علی)، حسن_بن_علی به سوی عبدالرحمن بن ملجم رفت و او را از زندان خارج کرد تا وی را بکشد. پس مردم جمع شدند، او (حسن) بدن او را به نفت(ماده آتش زا) آغشته کرد، و گفت که او را آتش بزنیم. عبدالله_بن_جعفر و #حسین_بن_علی و #محمد_بن_حنیفه گفتند اجازه دهید تا دل خود را از او خنک کنیم، پس عبدالله بن جعفر دست او را و پاهای او را قطع کرد.او (ابن ملجم) شکوه نکرد.
سپس میخ داغ به چشان او کشید، و او شکوه نکرد. سپس گفت تو چشمان خودت را بسائیده سرب سرمه میکنی، سپس گفت "اقرا باسم ربك الذی خلق خلق الانسان من علق" و تا آخر سوره را خواند، سپس چشمان او پر از اشک شد، دستور دادند زبان او را قطع کنند، پس او شکوه کرد (ضجه زد)، پس به او گفتند ای دشمن خدا وقتی دست و پایت را میبریدیم ضجه نزدی، اکنون چه شده است که وقتی میخواهیم زبانت را ببریم ضجه میزنی؟
گفت من ضجه میزنم زیرا من از این دنیا متنفرم، پس زبان او را بریدند و او را درون نمدی پیچیده و سوزاندند.
Forwarded from اندیشیدن تنها راه نجات (S@lim)
تحلیلی بر سنگدلی و جنایات #علی که به غلط #عدالت تعبیر شده است
#علی همان رلی برای محمد داشت، که #خلخالی برای #خمینی. علی سرتاسر عمرش را به کشتن دیگران گذارند. هنگام مرگش او را شبانه به خاک سپردند تا مورد حمله دشمنان بسیار زیادشان قرار نگیرند، زیرا علی دوستی در جهان نداشت. این است دروازه علم و دانش برای شیعیان ایران
هر جا که سخن از عدالت و مهرگستری و مردمداری درمیان است، مسلمانان عزیز، بدون اندکیدرنگ و تفکر و متاسفانه بدون داشتن اندک مطالعهای، نام علیابنابیطالب، امام اول شیعیان و رفیق گرمابه و گلستان محمد را به زبان می رانند و از او و خاندانش برای خویش بتی ساخته اند، که هیچکس اجازه رد شدن از فاصله چندین کیلومتری آن را نیز ندارد، چه برسد به نقد و تحلیلی منطقی از آن
علی، جنگجوییدلاور، غلامیجاننثار و جلادیسنگدل و بیاحساس:
علی برای محمد یک عموزاده نبود، بلکه غلامی فرمانبردار، بندهایحقشناس، و در حقیقت نوکریبیاختیار بود. او قدی کوتاه و شکمیفربه، و صورتیخشن داشت که قصاوت و بیرحمی در آن موج میزد. علی چون قدی کوتاه داشت، در مبارزات و جنگهایش، ابتدا با ضربهای، پاهای حریف را قطع میکرد، سپس بیچون و چرا، و بیرحمانه، سر دشمن را از بدن جدا میکرد، این بود که علی به #شوالیهپا، معروف شده بود. علی، انسان کوتهفکر و #نادانی بود و هیچگونه دانشی نداشت ولی راستگو بود و هیچگاه دروغ بر زبان نمیراند
علی حتی فرمانده خوبی نیز نبود و در میدانجنگ توانایی فرماندهی و مدیریت را نداشت و در زمان خلافت او، بیشترین #برادر کشی و #مسلمانکشی اتفاق افتاد و به دستور او، اعراب مسلمان زیادی را به خاک و خون کشاندند
او به قدری نادان، خنگ و سادهلوح بود که #عمرو عاص با زیرکی، توانست او را از خلافت برکنار کند و #معاویه را بر مسند قدرت نشاند
علی به سبب جنایات و برادرکشیهایی که در بین اعراب راه انداخته بود، هیچ گونه دوست و رفیق و همراهی نداشت و به ناچار، همچون #دیوانهها، با #چاه درد و دل می کرد و حرف میزد. [آیا انسان عاقلی که رفتاری معقول دارد، و به سبب رفتار و کردار مناسب، دوستانی نیز دورش را گرفتهاند، به جای سخن گفتن با یاران، به چاه و سنگ برای هم صحبتی پناه میبرد؟]
آری علی کاملا تنها بود و همه قبیلههای عرب چه مسلمان و یا نامسلمان از او خاطره و دلخوشی نداشتند تا آنجا که وصیت کرد پس از مرگش، پیکرش را شبانه در جایی گمنام به خاک سپارند
به نوشته محمدبن جریر #طبری، فرزندان علی ۱۴ پسر و ۱۷ دختر بودند
علی جمعا ۹ زن رسمی داشت:
فاطمه دختر محمد
خوله دختر جعفر
لیلی دختر مسعود
امالبنین دختر حزام
اسما دختر عمیس
الصهبا امحبیب دختر ربیعه
امامه دختر ابی العاص
امسعید دختر عروه
محیاه دختر امری
#ادامهدارد
⚛ @AndisheKonim
#علی همان رلی برای محمد داشت، که #خلخالی برای #خمینی. علی سرتاسر عمرش را به کشتن دیگران گذارند. هنگام مرگش او را شبانه به خاک سپردند تا مورد حمله دشمنان بسیار زیادشان قرار نگیرند، زیرا علی دوستی در جهان نداشت. این است دروازه علم و دانش برای شیعیان ایران
هر جا که سخن از عدالت و مهرگستری و مردمداری درمیان است، مسلمانان عزیز، بدون اندکیدرنگ و تفکر و متاسفانه بدون داشتن اندک مطالعهای، نام علیابنابیطالب، امام اول شیعیان و رفیق گرمابه و گلستان محمد را به زبان می رانند و از او و خاندانش برای خویش بتی ساخته اند، که هیچکس اجازه رد شدن از فاصله چندین کیلومتری آن را نیز ندارد، چه برسد به نقد و تحلیلی منطقی از آن
علی، جنگجوییدلاور، غلامیجاننثار و جلادیسنگدل و بیاحساس:
علی برای محمد یک عموزاده نبود، بلکه غلامی فرمانبردار، بندهایحقشناس، و در حقیقت نوکریبیاختیار بود. او قدی کوتاه و شکمیفربه، و صورتیخشن داشت که قصاوت و بیرحمی در آن موج میزد. علی چون قدی کوتاه داشت، در مبارزات و جنگهایش، ابتدا با ضربهای، پاهای حریف را قطع میکرد، سپس بیچون و چرا، و بیرحمانه، سر دشمن را از بدن جدا میکرد، این بود که علی به #شوالیهپا، معروف شده بود. علی، انسان کوتهفکر و #نادانی بود و هیچگونه دانشی نداشت ولی راستگو بود و هیچگاه دروغ بر زبان نمیراند
علی حتی فرمانده خوبی نیز نبود و در میدانجنگ توانایی فرماندهی و مدیریت را نداشت و در زمان خلافت او، بیشترین #برادر کشی و #مسلمانکشی اتفاق افتاد و به دستور او، اعراب مسلمان زیادی را به خاک و خون کشاندند
او به قدری نادان، خنگ و سادهلوح بود که #عمرو عاص با زیرکی، توانست او را از خلافت برکنار کند و #معاویه را بر مسند قدرت نشاند
علی به سبب جنایات و برادرکشیهایی که در بین اعراب راه انداخته بود، هیچ گونه دوست و رفیق و همراهی نداشت و به ناچار، همچون #دیوانهها، با #چاه درد و دل می کرد و حرف میزد. [آیا انسان عاقلی که رفتاری معقول دارد، و به سبب رفتار و کردار مناسب، دوستانی نیز دورش را گرفتهاند، به جای سخن گفتن با یاران، به چاه و سنگ برای هم صحبتی پناه میبرد؟]
آری علی کاملا تنها بود و همه قبیلههای عرب چه مسلمان و یا نامسلمان از او خاطره و دلخوشی نداشتند تا آنجا که وصیت کرد پس از مرگش، پیکرش را شبانه در جایی گمنام به خاک سپارند
به نوشته محمدبن جریر #طبری، فرزندان علی ۱۴ پسر و ۱۷ دختر بودند
علی جمعا ۹ زن رسمی داشت:
فاطمه دختر محمد
خوله دختر جعفر
لیلی دختر مسعود
امالبنین دختر حزام
اسما دختر عمیس
الصهبا امحبیب دختر ربیعه
امامه دختر ابی العاص
امسعید دختر عروه
محیاه دختر امری
#ادامهدارد
⚛ @AndisheKonim
Forwarded from اندیشیدن تنها راه نجات (S@lim)
تحلیلی بر سنگدلی و جنایات #علی که به غلط #عدالت تعبیر شده است
پارهای از عدالت و بشردوستی علی
کشتار خاندان #ازد
علی و یارانش در یک روز، تعداد ۲۵۰۰ نفر از خاندان ازد را سر برید، به نحوی که کسی زنده نماند تا دیگری را دلداری دهد
نبرد #لیلالحریر
علی در نبردی به نام لیلالحریر، حدود ۵۰۰ تا ۹۰۰ نفر را از دم تیغ گذراند
قبیله ی #بنیقریظه
بنا به دستور محمد، پس از پیروزی بر قبیله #بنیقریظه در زمین گودالی بزرگ کندند، علی و زیبر در حضور محمد، تعداد ۹۰۰ نفر از مردان قبیله را که اسیر و تسلیم شده بودند، گردن زدند و درون چاله افکندند. جرم آنان، باقیماندن در دین خود، و نپذیرفتن اسلام بود
کشتار خوارج
در نهم صفر سال ۳۸ هجری، در محلی واقع در دشت نهروان، جنگ خونینی در گرفت که در آن لشگریان علی، تعداد ۱۸۰۰ نفر از خوارج را که مسلح نیز نبودند، به قتل رساندند
کشتار #عبداللهخرمی و یارانش
عبدالله خرمی و هفتاد تن از یارانش از بیم جان، به قلعهای پناه بردند. به دستور علی، قلعه به آتش کشیده شد و تمامی این افراد در آتش سوختند به طوری که بوی گوشت بریان شده آنها، آنچنان در هوا پخش شده بود که مردم را آزار میداد
علی نیز هماند دیگر مسلمانان افراطی و خردباخته، خط فکری و راه و منش زندگانی خود را از قرآن گرفته بود. تمام این جنایات و اعمال ضد بشری انجام شده توسط او، از قرآن و دستورات خشن و بیگذشت آن سرچشمه میگیرد. همان گونه که الله در قرآن، خود این چنین سخن می گوید:
و مرد و زن دزد را به سزاى آنچه کرده اند دستشان را به عنوان کیفرى از جانب خدا ببرید، و خداوند توانا و حکیم است،
زمانی که الله چنین دستورات و راهنماییهایی برای اذیت و آزار بشر، صادر میکند، از علی، که نمونه کامل یک مسلمان است، چه انتظاری میرود؟
دیگر زمان آن فرا رسیده که شما نیز، دین و مکتب اسلام را بازنشسته کرده و به فکر پیشرفت و #آزادی باشید و عقاید باطل و مزخرفات دینیتان را در خانه خود نگاه دارید، و فضای جامعه را به عطر #زهرآگین دین و خدا آلوده نفرمایید
بنمایهها
۱. تاریخ الرسل و الملوک، نوشته محمدبن جریر طبری، برگردان ابولقاسم پاینده، انتشارات اساطیر، ISBN ۹۶۴-۳۳۱-۱۹۹-۶، جلد ۶، برگ ۲۵۹۵ تا ۲۵۹۷
۲. سخنان علیبن ابیطالب، گردآوری توسط سید رضی، ترجمه حسین انصاریان نامه، برگ ۴۵
۳. مروج الذهب، جلد اول برگ ۷۲۹
۴. منتهی الامال، جلد یک، برگ ۱۵۳
۵. تاریخ طبری، جلد سوم، برگ ۱۰۸۸ و ۱۰۹۳
۶. علی مرز نامتناهی، برگ ۱۹۹
MᴀʜʏᴀʀHɪᴛᴄʜ
⚛ @AndisheKonim
پارهای از عدالت و بشردوستی علی
کشتار خاندان #ازد
علی و یارانش در یک روز، تعداد ۲۵۰۰ نفر از خاندان ازد را سر برید، به نحوی که کسی زنده نماند تا دیگری را دلداری دهد
نبرد #لیلالحریر
علی در نبردی به نام لیلالحریر، حدود ۵۰۰ تا ۹۰۰ نفر را از دم تیغ گذراند
قبیله ی #بنیقریظه
بنا به دستور محمد، پس از پیروزی بر قبیله #بنیقریظه در زمین گودالی بزرگ کندند، علی و زیبر در حضور محمد، تعداد ۹۰۰ نفر از مردان قبیله را که اسیر و تسلیم شده بودند، گردن زدند و درون چاله افکندند. جرم آنان، باقیماندن در دین خود، و نپذیرفتن اسلام بود
کشتار خوارج
در نهم صفر سال ۳۸ هجری، در محلی واقع در دشت نهروان، جنگ خونینی در گرفت که در آن لشگریان علی، تعداد ۱۸۰۰ نفر از خوارج را که مسلح نیز نبودند، به قتل رساندند
کشتار #عبداللهخرمی و یارانش
عبدالله خرمی و هفتاد تن از یارانش از بیم جان، به قلعهای پناه بردند. به دستور علی، قلعه به آتش کشیده شد و تمامی این افراد در آتش سوختند به طوری که بوی گوشت بریان شده آنها، آنچنان در هوا پخش شده بود که مردم را آزار میداد
علی نیز هماند دیگر مسلمانان افراطی و خردباخته، خط فکری و راه و منش زندگانی خود را از قرآن گرفته بود. تمام این جنایات و اعمال ضد بشری انجام شده توسط او، از قرآن و دستورات خشن و بیگذشت آن سرچشمه میگیرد. همان گونه که الله در قرآن، خود این چنین سخن می گوید:
و مرد و زن دزد را به سزاى آنچه کرده اند دستشان را به عنوان کیفرى از جانب خدا ببرید، و خداوند توانا و حکیم است،
زمانی که الله چنین دستورات و راهنماییهایی برای اذیت و آزار بشر، صادر میکند، از علی، که نمونه کامل یک مسلمان است، چه انتظاری میرود؟
دیگر زمان آن فرا رسیده که شما نیز، دین و مکتب اسلام را بازنشسته کرده و به فکر پیشرفت و #آزادی باشید و عقاید باطل و مزخرفات دینیتان را در خانه خود نگاه دارید، و فضای جامعه را به عطر #زهرآگین دین و خدا آلوده نفرمایید
بنمایهها
۱. تاریخ الرسل و الملوک، نوشته محمدبن جریر طبری، برگردان ابولقاسم پاینده، انتشارات اساطیر، ISBN ۹۶۴-۳۳۱-۱۹۹-۶، جلد ۶، برگ ۲۵۹۵ تا ۲۵۹۷
۲. سخنان علیبن ابیطالب، گردآوری توسط سید رضی، ترجمه حسین انصاریان نامه، برگ ۴۵
۳. مروج الذهب، جلد اول برگ ۷۲۹
۴. منتهی الامال، جلد یک، برگ ۱۵۳
۵. تاریخ طبری، جلد سوم، برگ ۱۰۸۸ و ۱۰۹۳
۶. علی مرز نامتناهی، برگ ۱۹۹
MᴀʜʏᴀʀHɪᴛᴄʜ
⚛ @AndisheKonim
ماجرای مرتد شدن کاتب وحی (عبدالله بن ابی سرح) چه بوده است؟
عبدالله ابن ابی سرح که زمانی از نزدیک ترین اصحاب و محارم حضرت محمد در صدر اسلام بود و کاتب وحی بود.پس از مدتی نسبت به کیفیت نزول آیات قران و ماهیت وحی و پیغمبری حضرت محمد تردید کرد زیرا که او چندین بار کلمات وجملات آیات نازل شده را بدلخواه خود تغییر داد و حضرت محمد نیز ان آیات تحریف شده را پذیرفت.
این امر شک ابی سرح را برانگیخت.سرانجام ابی سرح در مورد آیه"فتبارک الله احسن الخالقین" (سوره مومنون.آیه14) با پیغمبر اختلاف پیدا کرد او معتقد بود که: "این آیه را من سروده ام و محمد آنرا از من دزدیده است"(سوره انعام.آیه93) اشاره به همین ماجراست. ابی سرح پس از این اختلاف از دین اسلام برگشت و حضرت محمد خون او را حلال ساخت. (تاریخ طبری.جلد 3.صفحه1187)
عبدالله ابن ابی سرح که زمانی از نزدیک ترین اصحاب و محارم حضرت محمد در صدر اسلام بود و کاتب وحی بود.پس از مدتی نسبت به کیفیت نزول آیات قران و ماهیت وحی و پیغمبری حضرت محمد تردید کرد زیرا که او چندین بار کلمات وجملات آیات نازل شده را بدلخواه خود تغییر داد و حضرت محمد نیز ان آیات تحریف شده را پذیرفت.
این امر شک ابی سرح را برانگیخت.سرانجام ابی سرح در مورد آیه"فتبارک الله احسن الخالقین" (سوره مومنون.آیه14) با پیغمبر اختلاف پیدا کرد او معتقد بود که: "این آیه را من سروده ام و محمد آنرا از من دزدیده است"(سوره انعام.آیه93) اشاره به همین ماجراست. ابی سرح پس از این اختلاف از دین اسلام برگشت و حضرت محمد خون او را حلال ساخت. (تاریخ طبری.جلد 3.صفحه1187)