این یک شمش آهن است. ارزش آن ۱۰۰ دلار است.
اگر تو تصمیم بگیری از آن نعل اسب تولید کنی، ارزش آن به ۲۵۰ دلار افزایش خواهد یافت.
اگر، به جای آن، تصمیم بگیری سوزن دوزندگی تولید کنی، ارزش آن به ۷۰۰۰۰ دلار افزایش پیدا خواهد کرد.
اگر بخواهی فنر ساعت تولید کنی، ارزش آن به ۶ میلیون دلار جهش خواهد یافت.
ارزش تو فقط آنچه از آن ساخته شده ای، نیست، بلکه ارزش واقعی تو موقعی تجلی می یابد که تو بتوانی بهترین خودت را از آنچه هستی، بسازی.
🌿🌿🌿 🌹🌹🌹 🌿🌿🌿
اگر تو تصمیم بگیری از آن نعل اسب تولید کنی، ارزش آن به ۲۵۰ دلار افزایش خواهد یافت.
اگر، به جای آن، تصمیم بگیری سوزن دوزندگی تولید کنی، ارزش آن به ۷۰۰۰۰ دلار افزایش پیدا خواهد کرد.
اگر بخواهی فنر ساعت تولید کنی، ارزش آن به ۶ میلیون دلار جهش خواهد یافت.
ارزش تو فقط آنچه از آن ساخته شده ای، نیست، بلکه ارزش واقعی تو موقعی تجلی می یابد که تو بتوانی بهترین خودت را از آنچه هستی، بسازی.
🌿🌿🌿 🌹🌹🌹 🌿🌿🌿
Forwarded from سایت محمدجعفر مصفا
نکات برجسته از فصل دوم کتاب «رابطه»
۱. هویت فکری، عزیز دردانه ساز است. یعنی فردی که اسیر هویت فکری است خودش را خیلی عزیز دردانه و مهم میداند.
۲. غذای کم خوردن کار مفیدی است. غذای زیاد و معده پر، ذهن را در کیفیت منگی، گیجی و ناهشیاری نگه میدارد.
۳. راه اساسی رهایی از اسارت توهم هویت، آگاه بودن به مجموعه قضایایی است که منجر به تشکیل توهمی این پدیده شده است.
۴. آگاه بودن و توجه به اینکه ذهن میخواهد چیزی بشود، حتی میل به رهایی و چیز دیگری شدن، باعث خلاص شدن از توهم هویت میشود.
۵. داشتن مقدار زیادی تعلقات و نمودها و رفتارها به معنی داشتن صفت مثلا تشخص نیست، و نداشتن هیچ تعلقی هم به معنی داشتن صفتی مثل حقیر یا بدبخت نیست.
۶. یکی از مخربترین تحمیلاتی که محیط تربیتی کودک به کودک القا کرده و میکند، ضرورت چیزی شدن است. کودک به علت خامی از محیط میپذیرد که وضعیت روحی روانیئی را که دارد نپذیرد و همیشه دنبال چیزی باشد که در آینده موهوم بدست میآورد. و آن چیز هم همیشه در هاله ای از ابهام، تاریکی و نا مشخصی است.
۷. زیاد بودن فکر به معنی شکوفایی روانی نیست. چیزی که رایج است این است که انسانها فکر میکنند اگر اطلاعات زیادی درباره ی مثلا روانشناسی یا عرفان یا خودشناسی داشته باشند، کتاب زیاد خوانده باشند و زیاد چیز بدانند، به معنی شکوفایی روحی روانی و گستردگی آنهاست. اتفاقا برعکس است و هر چه فرد کم دانش تر و به تعبیر مولانا ابله تر باشد از این وضعیت خلاص تر است. پس سواد، دانش و اطلاعات زیاد داشتن، رابطه ای با این ندارد که فرد به لحاظ درونی شکوفایی یافته است.
۸. تمام زندگی انسان اسیر هویت، تکرار چند تصویر بخصوص در ذهنش است.
۹. ذهن ما به خاطر القائات مکرر و طولانی جامعه، از کودکی عادت کرده است که رفتارها را به صفات تعبیر کند و از این برچسبهای لفظی و صفات تعبیری، پدیده ای موهوم از جنس فکر متصور بشود و نام آن را «خود» یا «من» بگذارد.
۱۰. علت اینکه انسان با وجود متوجه شدن اینکه هویت یک اندیشه ی غلط است، نمیتواند آن را ترک کند، شرطی شدگی و عادت به روش غلط اندیشیدن است.
۱۱. کودک به علت خامی و تاثیرپذیری، القای محیط را مبنی بر اینکه «تو، بواسطه فلان رفتار، فلان صفت را داری» براحتی میپذیرد. و بعد از نسبت دادن صفات به خودش، حرکتهای غلط دیگر در ادامه خواهند آمد و عدم توانایی کودک برای زیر سوال بردن محیط، باعث میشود که کودک در این تیرگی و وهم بماند. این جریان باعث میشود که کودک ضرورت چیزی شدن را بصورت اتوماتیک در خودش ببیند.
۱۲. ما علی رغم اینکه به بلوغ جسمی میرسیم، به ندرت افرادی هستند که به بلوغ عقلانی برسند.
۱۳. علت دیرپایی هویت فکری و ناتوانی ما در رهایی از اسارت آن، این است که اولاً جهل در ما ریشه های بسیار عمیق و گسترده ای یافته است، ثانیاً ما بدون اینکه خودمان متوجه باشیم میخواهیم همان جهل را وسیله ی رفع خودش قرار بدهیم، ثالثاً مجموعه ی شرایط و عواملی که از اول ما را در این مسیر به حرکت واداشته هنوز هم موجود است و عمل میکند.
۱۴. مجموعه ی عادتها و خصوصیاتی که در خدمت حفظ هویت هستند، ذهن ما را در خود پیچانده و اسیر کرده اند و مجال هر حرکت جدای از مقتضیات هویت را به آن نمیدهند.
۱۵. مهمترین جنبه کار ما در خودشناسی شناختن عادتها و خصوصیاتی است که از مقتضیات حرکت هویت فکری هستند.
۱۶. یک سوال مفید این است که انسان از خودش بپرسد اگر به جای هویت اندیشی و حرکت در مسیر هویت، قرار بود در خط جوهر انسانی خود حرکت میکردم، آیا فلان عادتی که به آن خو گرفته ام را آن موقع هم میداشتم.
۱۷. اصولاً انسان هیچ مساله ای ندارد جز همین عادتها و خصوصیات اشتباهی که ذهن به آنها دچار شده است. یعنی هویت یا «من»، نتیجه ی آن عادتها نیست، بلکه خود آن عادتهاست. من یا هویت چیزی نیست جز یک لفظ اعتباری برای همان عادتها.
۱۸. مهمترین کار ما در خودشناسی یکی آگاهی بر همین عادتها یعنی شناخت و مانیتور کردن آنها در لحظه است و دیگری بکار بردن یک سری تمرینها و روشهای عملی برای شکستن این عادتمندی.
۱۹. آگاه بودن بر عادتها و خصوصیاتی که ذهن به آنها شرطی شده است و درک مخرب بودن آنها باعث شکستن آنها میشود. علاوه بر این آگاهی، لمها و تمرینات عملی هم بسیار کمککننده هستند.
۲۰. عادت به توجیه کردن و دفاع از خود، یکی از خصوصیات مهم هویت فکری است. از این نکته میشود یک تمرین شخصی خوب را انجام داد و آن اینکه در موقعیتهای مختلف در روابط، هر جا نیاز به دفاع از خود داریم انجام ندهیم و خود را توجیه نکنیم و ذهن را تماشا کنیم.
۲۱. هر کاری که «من» یا هویت، مرکز آن نباشد و دخالتی در آن نداشته باشد، هیچ شور و شوقی برای ما ندارد.
از کتاب «رابطه»
تألیف محمدجعفر مصفا
@MossaffaDotCom
۱. هویت فکری، عزیز دردانه ساز است. یعنی فردی که اسیر هویت فکری است خودش را خیلی عزیز دردانه و مهم میداند.
۲. غذای کم خوردن کار مفیدی است. غذای زیاد و معده پر، ذهن را در کیفیت منگی، گیجی و ناهشیاری نگه میدارد.
۳. راه اساسی رهایی از اسارت توهم هویت، آگاه بودن به مجموعه قضایایی است که منجر به تشکیل توهمی این پدیده شده است.
۴. آگاه بودن و توجه به اینکه ذهن میخواهد چیزی بشود، حتی میل به رهایی و چیز دیگری شدن، باعث خلاص شدن از توهم هویت میشود.
۵. داشتن مقدار زیادی تعلقات و نمودها و رفتارها به معنی داشتن صفت مثلا تشخص نیست، و نداشتن هیچ تعلقی هم به معنی داشتن صفتی مثل حقیر یا بدبخت نیست.
۶. یکی از مخربترین تحمیلاتی که محیط تربیتی کودک به کودک القا کرده و میکند، ضرورت چیزی شدن است. کودک به علت خامی از محیط میپذیرد که وضعیت روحی روانیئی را که دارد نپذیرد و همیشه دنبال چیزی باشد که در آینده موهوم بدست میآورد. و آن چیز هم همیشه در هاله ای از ابهام، تاریکی و نا مشخصی است.
۷. زیاد بودن فکر به معنی شکوفایی روانی نیست. چیزی که رایج است این است که انسانها فکر میکنند اگر اطلاعات زیادی درباره ی مثلا روانشناسی یا عرفان یا خودشناسی داشته باشند، کتاب زیاد خوانده باشند و زیاد چیز بدانند، به معنی شکوفایی روحی روانی و گستردگی آنهاست. اتفاقا برعکس است و هر چه فرد کم دانش تر و به تعبیر مولانا ابله تر باشد از این وضعیت خلاص تر است. پس سواد، دانش و اطلاعات زیاد داشتن، رابطه ای با این ندارد که فرد به لحاظ درونی شکوفایی یافته است.
۸. تمام زندگی انسان اسیر هویت، تکرار چند تصویر بخصوص در ذهنش است.
۹. ذهن ما به خاطر القائات مکرر و طولانی جامعه، از کودکی عادت کرده است که رفتارها را به صفات تعبیر کند و از این برچسبهای لفظی و صفات تعبیری، پدیده ای موهوم از جنس فکر متصور بشود و نام آن را «خود» یا «من» بگذارد.
۱۰. علت اینکه انسان با وجود متوجه شدن اینکه هویت یک اندیشه ی غلط است، نمیتواند آن را ترک کند، شرطی شدگی و عادت به روش غلط اندیشیدن است.
۱۱. کودک به علت خامی و تاثیرپذیری، القای محیط را مبنی بر اینکه «تو، بواسطه فلان رفتار، فلان صفت را داری» براحتی میپذیرد. و بعد از نسبت دادن صفات به خودش، حرکتهای غلط دیگر در ادامه خواهند آمد و عدم توانایی کودک برای زیر سوال بردن محیط، باعث میشود که کودک در این تیرگی و وهم بماند. این جریان باعث میشود که کودک ضرورت چیزی شدن را بصورت اتوماتیک در خودش ببیند.
۱۲. ما علی رغم اینکه به بلوغ جسمی میرسیم، به ندرت افرادی هستند که به بلوغ عقلانی برسند.
۱۳. علت دیرپایی هویت فکری و ناتوانی ما در رهایی از اسارت آن، این است که اولاً جهل در ما ریشه های بسیار عمیق و گسترده ای یافته است، ثانیاً ما بدون اینکه خودمان متوجه باشیم میخواهیم همان جهل را وسیله ی رفع خودش قرار بدهیم، ثالثاً مجموعه ی شرایط و عواملی که از اول ما را در این مسیر به حرکت واداشته هنوز هم موجود است و عمل میکند.
۱۴. مجموعه ی عادتها و خصوصیاتی که در خدمت حفظ هویت هستند، ذهن ما را در خود پیچانده و اسیر کرده اند و مجال هر حرکت جدای از مقتضیات هویت را به آن نمیدهند.
۱۵. مهمترین جنبه کار ما در خودشناسی شناختن عادتها و خصوصیاتی است که از مقتضیات حرکت هویت فکری هستند.
۱۶. یک سوال مفید این است که انسان از خودش بپرسد اگر به جای هویت اندیشی و حرکت در مسیر هویت، قرار بود در خط جوهر انسانی خود حرکت میکردم، آیا فلان عادتی که به آن خو گرفته ام را آن موقع هم میداشتم.
۱۷. اصولاً انسان هیچ مساله ای ندارد جز همین عادتها و خصوصیات اشتباهی که ذهن به آنها دچار شده است. یعنی هویت یا «من»، نتیجه ی آن عادتها نیست، بلکه خود آن عادتهاست. من یا هویت چیزی نیست جز یک لفظ اعتباری برای همان عادتها.
۱۸. مهمترین کار ما در خودشناسی یکی آگاهی بر همین عادتها یعنی شناخت و مانیتور کردن آنها در لحظه است و دیگری بکار بردن یک سری تمرینها و روشهای عملی برای شکستن این عادتمندی.
۱۹. آگاه بودن بر عادتها و خصوصیاتی که ذهن به آنها شرطی شده است و درک مخرب بودن آنها باعث شکستن آنها میشود. علاوه بر این آگاهی، لمها و تمرینات عملی هم بسیار کمککننده هستند.
۲۰. عادت به توجیه کردن و دفاع از خود، یکی از خصوصیات مهم هویت فکری است. از این نکته میشود یک تمرین شخصی خوب را انجام داد و آن اینکه در موقعیتهای مختلف در روابط، هر جا نیاز به دفاع از خود داریم انجام ندهیم و خود را توجیه نکنیم و ذهن را تماشا کنیم.
۲۱. هر کاری که «من» یا هویت، مرکز آن نباشد و دخالتی در آن نداشته باشد، هیچ شور و شوقی برای ما ندارد.
از کتاب «رابطه»
تألیف محمدجعفر مصفا
@MossaffaDotCom
Forwarded from Adel Chaichian
تحول درون
دیر زمانی نیست که دریافته ام ،
وقتی از کسی رنجش و کینه ای به دل میگیرم، درحقیقت برده ی او میشوم !
او افکارم را تحت کنترل خود میگیرد و
اشتهایم را ازبین میبرد؛
آرامش ذهن و نیات خوبم را می رباید و لذت کار کردن را از من میگیرد؛
اعتقاداتم را ازبین میبرد و مانع از استجابت دعاهایم میگردد؛
او آزادی فکرم را میگیرد و هرکجا که میروم برایم مزاحمت ایجاد میکند؛
هیچ راهی برای فرار از او ندارم.
تازمانی که بیدارم، بامن است و وقتی که خوابیده ام، وارد رویاهایم میشود؛
وقتی مشغول رانندگی هستم یا وقتی در محل کار خود هستم، کنار م است؛
هرگز نمیتوانم احساس شادی و راحتی کنم...
او حتی بر روی تُنِ صدایم نیز تاثیر میگذارد؛
او مجبورم میکند تا به خاطر سوء هاضمه، سَر دَرد و یا بی حالی دارو مصرف کنم؛
او لحظات شاد و فَرح بخش زندگی را از من
می دزدد؛
بنابراین دریافته ام
اگر نمی خواهم یک برده باشم، در دل نسبت به دیگران کینه و رنجشی نداشته باشم!
خود را در آیینه نگریستم
و دریافتم
ارزش من بیش از یک فکر نا آرام است،
من شایسته بهترین زندگی هستم.
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀
دیر زمانی نیست که دریافته ام ،
وقتی از کسی رنجش و کینه ای به دل میگیرم، درحقیقت برده ی او میشوم !
او افکارم را تحت کنترل خود میگیرد و
اشتهایم را ازبین میبرد؛
آرامش ذهن و نیات خوبم را می رباید و لذت کار کردن را از من میگیرد؛
اعتقاداتم را ازبین میبرد و مانع از استجابت دعاهایم میگردد؛
او آزادی فکرم را میگیرد و هرکجا که میروم برایم مزاحمت ایجاد میکند؛
هیچ راهی برای فرار از او ندارم.
تازمانی که بیدارم، بامن است و وقتی که خوابیده ام، وارد رویاهایم میشود؛
وقتی مشغول رانندگی هستم یا وقتی در محل کار خود هستم، کنار م است؛
هرگز نمیتوانم احساس شادی و راحتی کنم...
او حتی بر روی تُنِ صدایم نیز تاثیر میگذارد؛
او مجبورم میکند تا به خاطر سوء هاضمه، سَر دَرد و یا بی حالی دارو مصرف کنم؛
او لحظات شاد و فَرح بخش زندگی را از من
می دزدد؛
بنابراین دریافته ام
اگر نمی خواهم یک برده باشم، در دل نسبت به دیگران کینه و رنجشی نداشته باشم!
خود را در آیینه نگریستم
و دریافتم
ارزش من بیش از یک فکر نا آرام است،
من شایسته بهترین زندگی هستم.
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀
Forwarded from موفقیت
🎯 چند راهکار برای داشتن و حفظ آرامش:
1- عواطف مخرب نظیر خشم، عصبانیت، اندوه، یاس، نگرانی، و . . . را بشناسید و آنها را بپذیرید. هیچگاه با آنها درگیر نشوید.
2- هر وقت و هر جا فرصت مناسبی یافتید، دقایقی را در سکوت بگذرانید و افکار خود را "فقط مشاهده کنید". اجازه دهید افکارتان بیایند و رد شوند و بروند. با آنها درگیر نشوید و مقابله نکنید.
3- کارهای روزانه و ماهانه خودتان را بر روی کاغذ بنویسید، آنها را اولویت بندی کنید و طبق اولویت انجام دهید.
4- در طول هفته زمان هایی را پیدا کنید و پیاده روی کنید. بدون موبایل و بدون اندیشیدن و بدون گفتگو با دیگران. فقط در سکوت و مشاهده گری.
5- خودتان را و دیگران را ببخشید. با این کار شما به "رهایی" واقعی می رسید، و آن قدر سبکتر می شوید که توانایی پرواز کردن پیدا می کنید !
6 - تلاش کنید تا در "لحظه حال" زندگی کنید. به کاری که الان انجامش می دهید، تمرکز کنید. خود را از افتادن در دام "گذشته" و "آینده" محافظت کنید.
7- نسبت به داشته هایتان شکرگزار و راضی باشید. این به معنی کنار گذاشتن آرزوها، برنامه ها و بلندپروازی هایتان نیست.
8- تا حد امکان، به آدم ها، جانوران، گیاهان و حتی طبیعت "ظاهراً بی جان" مهربانی کنید. کمک کردن به دیگران باعث ایجاد آرامش می شود.
9- در مقابل رفتار غیر مودبانه دیگران، مودبانه و با متانت پاسخ دهید. ادب کلیدی است که هر دری را باز می کند. آدم مودب "پیروز نهایی" تعاملات اجتماعی است.
10- خودتان را همان طور که هستید، بپذیرید و خودتان را دوست بدارید. از شما در جهان فقط یک نمونه وجود دارد، یعنی شما در جهان منحصر به فرد هستید. از دیگران یاد بگیرید، اما خودتان را با هیچ کس مقایسه نکنید. هر کس مسیری منحصر به فرد دارد که باید طی کند تا اینکه یک روزی بمیرد. هیچ کس برنده نیست و هیچ کس بازنده هم نیست، چون مقصد نهایی زندگی همه ما در این دنیا "مرگ" است و همه قطعا و یقینا به آن خواهیم رسید، یکی زودتر و دیگری کمی دیرتر، فقط کمی.
11- در هر لحظه و در هر نقطه که هستید، از "حال" خود آگاه باشید. آرام راه بروید، آرام و متین صحبت کنید و آرام، باتمرکز و با لذت غذا بخورید. اگر دچار استرس هستید، ریشه و منشاء این استرس را شناسایی کنید و آن را بپذیرید. در این صورت اثرات منفی و مخرب استرس کمتر خواهد شد.
12- با طنز و شوخ طبعی از تعارضات نامطلوب در تعاملات اجتماعی پیشگیری کنید و آثار استرس با منشاء مختلف را کاهش دهید.
13- کفش راحت بپوشید، دقت کنید که لباس تان راحت باشد، صندلی تان راحت باشد، محل خواب تان راحت باشد. دمای هوا را مناسب بدن تان تنظیم کنید.
14_هر چند وقت یک بار ساعت تان را باز کنید و خود را از فشار زمان نجات دهید. ساعت رومیزی و دیواری را جایی قرار ندهید که همیشه جلوی چشم تان باشد.
15- در آوردن کفشها به کاهش فشار عصبی کمک میکند. هر چند وقت کفش و جوراب را دربیاورید و پاهایتان را بشویید.
16- هر چند وقت دست و صورت خودتان را با آب خنک یا ولرم بشویید (مخصوصاً موقع عصبانیت). این کار از افزایش فشار خون تان جلوگیری می کند.
17- هر از گاهی مسافرت بروید و از محل کار و زندگی تان دور و منفک شوید. چند روز زندگی در کنار دریا، در دل کویر، در جنگل و بالای کوه بسیار آرامبخش است.
18- دوش گرفتن و خوابیدن به مدت ۷ الی ۸ ساعت در شبانه روز بسیار آرامش بخش است.
19- مشکلات و احساسات خود را به افراد نزدیک و قابل اعتماد بگویید و آرامش بیشتری احساس کنید. به جای آن می توانید مشکلات یا احساسات خودتان را روی کاغذ بنویسید یا در یک محل خلوت آنها را با صدای نه چندان بلند بازگو کنید. با این کار سبک تر و راحت تر می شوید.
20- مسائل کار و مشکلات زندگی را زیاد بزرگ نکنید. در حل و فصل آنها بهترین تلاش خودتان را بکنید و از "روش اصولی حل مساله" استفاده کنید، اما در مورد آنها خود را دچار وسواس فکری نکنید، یعنی آنها را مرتباً در ذهن خود تکرار نکنید.
🌿🌿🌿 🌹🌹🌹 🌿🌿🌿
1- عواطف مخرب نظیر خشم، عصبانیت، اندوه، یاس، نگرانی، و . . . را بشناسید و آنها را بپذیرید. هیچگاه با آنها درگیر نشوید.
2- هر وقت و هر جا فرصت مناسبی یافتید، دقایقی را در سکوت بگذرانید و افکار خود را "فقط مشاهده کنید". اجازه دهید افکارتان بیایند و رد شوند و بروند. با آنها درگیر نشوید و مقابله نکنید.
3- کارهای روزانه و ماهانه خودتان را بر روی کاغذ بنویسید، آنها را اولویت بندی کنید و طبق اولویت انجام دهید.
4- در طول هفته زمان هایی را پیدا کنید و پیاده روی کنید. بدون موبایل و بدون اندیشیدن و بدون گفتگو با دیگران. فقط در سکوت و مشاهده گری.
5- خودتان را و دیگران را ببخشید. با این کار شما به "رهایی" واقعی می رسید، و آن قدر سبکتر می شوید که توانایی پرواز کردن پیدا می کنید !
6 - تلاش کنید تا در "لحظه حال" زندگی کنید. به کاری که الان انجامش می دهید، تمرکز کنید. خود را از افتادن در دام "گذشته" و "آینده" محافظت کنید.
7- نسبت به داشته هایتان شکرگزار و راضی باشید. این به معنی کنار گذاشتن آرزوها، برنامه ها و بلندپروازی هایتان نیست.
8- تا حد امکان، به آدم ها، جانوران، گیاهان و حتی طبیعت "ظاهراً بی جان" مهربانی کنید. کمک کردن به دیگران باعث ایجاد آرامش می شود.
9- در مقابل رفتار غیر مودبانه دیگران، مودبانه و با متانت پاسخ دهید. ادب کلیدی است که هر دری را باز می کند. آدم مودب "پیروز نهایی" تعاملات اجتماعی است.
10- خودتان را همان طور که هستید، بپذیرید و خودتان را دوست بدارید. از شما در جهان فقط یک نمونه وجود دارد، یعنی شما در جهان منحصر به فرد هستید. از دیگران یاد بگیرید، اما خودتان را با هیچ کس مقایسه نکنید. هر کس مسیری منحصر به فرد دارد که باید طی کند تا اینکه یک روزی بمیرد. هیچ کس برنده نیست و هیچ کس بازنده هم نیست، چون مقصد نهایی زندگی همه ما در این دنیا "مرگ" است و همه قطعا و یقینا به آن خواهیم رسید، یکی زودتر و دیگری کمی دیرتر، فقط کمی.
11- در هر لحظه و در هر نقطه که هستید، از "حال" خود آگاه باشید. آرام راه بروید، آرام و متین صحبت کنید و آرام، باتمرکز و با لذت غذا بخورید. اگر دچار استرس هستید، ریشه و منشاء این استرس را شناسایی کنید و آن را بپذیرید. در این صورت اثرات منفی و مخرب استرس کمتر خواهد شد.
12- با طنز و شوخ طبعی از تعارضات نامطلوب در تعاملات اجتماعی پیشگیری کنید و آثار استرس با منشاء مختلف را کاهش دهید.
13- کفش راحت بپوشید، دقت کنید که لباس تان راحت باشد، صندلی تان راحت باشد، محل خواب تان راحت باشد. دمای هوا را مناسب بدن تان تنظیم کنید.
14_هر چند وقت یک بار ساعت تان را باز کنید و خود را از فشار زمان نجات دهید. ساعت رومیزی و دیواری را جایی قرار ندهید که همیشه جلوی چشم تان باشد.
15- در آوردن کفشها به کاهش فشار عصبی کمک میکند. هر چند وقت کفش و جوراب را دربیاورید و پاهایتان را بشویید.
16- هر چند وقت دست و صورت خودتان را با آب خنک یا ولرم بشویید (مخصوصاً موقع عصبانیت). این کار از افزایش فشار خون تان جلوگیری می کند.
17- هر از گاهی مسافرت بروید و از محل کار و زندگی تان دور و منفک شوید. چند روز زندگی در کنار دریا، در دل کویر، در جنگل و بالای کوه بسیار آرامبخش است.
18- دوش گرفتن و خوابیدن به مدت ۷ الی ۸ ساعت در شبانه روز بسیار آرامش بخش است.
19- مشکلات و احساسات خود را به افراد نزدیک و قابل اعتماد بگویید و آرامش بیشتری احساس کنید. به جای آن می توانید مشکلات یا احساسات خودتان را روی کاغذ بنویسید یا در یک محل خلوت آنها را با صدای نه چندان بلند بازگو کنید. با این کار سبک تر و راحت تر می شوید.
20- مسائل کار و مشکلات زندگی را زیاد بزرگ نکنید. در حل و فصل آنها بهترین تلاش خودتان را بکنید و از "روش اصولی حل مساله" استفاده کنید، اما در مورد آنها خود را دچار وسواس فکری نکنید، یعنی آنها را مرتباً در ذهن خود تکرار نکنید.
🌿🌿🌿 🌹🌹🌹 🌿🌿🌿
🎯 ۳ کاری که برای پرهیز از خشمگین شدن و از کوره دررفتن میتوانید انجام بدهید!
🔸اگرچه خشم یک احساس کاملاً طبیعی است، اما وقتی از کنترل خارج شود، روزتان را خراب میکند و کمتر کسی ممکن است بعد از بروز خشم احساس خوبی داشته باشد. ممکن است شما واقعا دلیل موجهی برای بروز خشم داشته باشید، اما برای جلوگیری از رسیدن به آن نقطه بدون بازگشت، چه میتوان کرد؟
استیسی بی. داترز، دکترای روانشناسی بالینی و مدیر آزمایشگاه تحقیقات رفتاری زیستی در دانشگاه کارولینای شمالی، در این مورد راهکارهای زیر را داده است:
▪️راهی برای کاهش سرعت عکسالعمل پیدا کنید
برای متوقف کردن مارپیچ خشم، باید بین احساسات و اعمال خود فاصله ایجاد کنید. به عبارت دیگر، قطع کردن واکنش خودکارِ خود به خشم، قبل از اینکه کاملاً بر رفتار شما تأثیر بگذارد، میتواند مفید باشد. مدیتیشنهای مختصر (مانند ۱۰ دقیقه یا کمتر) یا تمرینات تنفسی هدایت شده یکی از راههای انجام این کار است، اما اگر تمایلی به این توصیه ندارید، سعی کنید کمی راه بروید. فعالیت بدنی باعث کاهش خشم میشود و به شما این امکان را میدهد که فراتر از آن احساسات اولیه خشم، در مورد موقعیت فکر کنید.
▪️ریشههای خشم خود را شناسایی کنید
میتوانید از خود بپرسید که چرا واقعاً ناراحت هستید. ما به جای اذعان به آنچه واقعاً در درون ما میگذرد، آن را به سمت بیرون جهت میدهیم و تبدیل به خشمش میکنیم.
آیا از اینکه آن افزایش حقوق مورد انتظار را دریافت نکردید عصبانی هستید؟ شاید خشم شما را از احساس عزت نفس پایین محافظت میکند یا شاید از اینکه شریک زندگیتان تمام روز تماسها یا پیامکهای شما را پاسخ نداده عصبانی شدهاید؟
در این صورت، خشم شما ممکن است شما را از ترس ناخوشایندی محافظت کند. ترسی که به شما گوشزد میکند آنها واقعاً شما را دوست ندارند یا به طور کلی دوستداشتنی نیستید. شناسایی این احساسات و کلاه خود را قاضی کردن میتواند گام مهمی برای آرام شدن شما باشد.
▪️درد دل کنید!
هنگامی که درک بهتری از احساسات اولیهای که در زیر خشم شما نهفته است به دست آورید، به اشتراک گذاشتن آنها با شخص دیگری میتواند بسیار مفید باشد.
با این حال، اگر از یکی از نزدیکان خود عصبانی هستید، احتمالاً بهترین زمان برای در میان گذاشتن احساسات خود با او نیست. در عوض، صبر کنید تا کمی بگذرد تا در فضای آرامتری قرار بگیرید و بتوانید احساس خود را بهتر بیان کنید.
◀️ اگر اغلب دورههای خشم را تجربه میکنید، دکتر داترز همچنین توصیه میکند که یک دفترچه یادداشت روزانه قدردانی داشته باشید یا به سادگی به چند چیز فکر کنید که بابت آنها خشنود هستید؛ زیرا احساس خشم و قدردانی متضاد هم هستند و با هم و در آن واحد در یک ذهن نمیگنجند!
به نقل از: کانال "گاهنامه مدیر"
🌿🌿🌿 🌹🌹🌹 🌿🌿🌿
🔸اگرچه خشم یک احساس کاملاً طبیعی است، اما وقتی از کنترل خارج شود، روزتان را خراب میکند و کمتر کسی ممکن است بعد از بروز خشم احساس خوبی داشته باشد. ممکن است شما واقعا دلیل موجهی برای بروز خشم داشته باشید، اما برای جلوگیری از رسیدن به آن نقطه بدون بازگشت، چه میتوان کرد؟
استیسی بی. داترز، دکترای روانشناسی بالینی و مدیر آزمایشگاه تحقیقات رفتاری زیستی در دانشگاه کارولینای شمالی، در این مورد راهکارهای زیر را داده است:
▪️راهی برای کاهش سرعت عکسالعمل پیدا کنید
برای متوقف کردن مارپیچ خشم، باید بین احساسات و اعمال خود فاصله ایجاد کنید. به عبارت دیگر، قطع کردن واکنش خودکارِ خود به خشم، قبل از اینکه کاملاً بر رفتار شما تأثیر بگذارد، میتواند مفید باشد. مدیتیشنهای مختصر (مانند ۱۰ دقیقه یا کمتر) یا تمرینات تنفسی هدایت شده یکی از راههای انجام این کار است، اما اگر تمایلی به این توصیه ندارید، سعی کنید کمی راه بروید. فعالیت بدنی باعث کاهش خشم میشود و به شما این امکان را میدهد که فراتر از آن احساسات اولیه خشم، در مورد موقعیت فکر کنید.
▪️ریشههای خشم خود را شناسایی کنید
میتوانید از خود بپرسید که چرا واقعاً ناراحت هستید. ما به جای اذعان به آنچه واقعاً در درون ما میگذرد، آن را به سمت بیرون جهت میدهیم و تبدیل به خشمش میکنیم.
آیا از اینکه آن افزایش حقوق مورد انتظار را دریافت نکردید عصبانی هستید؟ شاید خشم شما را از احساس عزت نفس پایین محافظت میکند یا شاید از اینکه شریک زندگیتان تمام روز تماسها یا پیامکهای شما را پاسخ نداده عصبانی شدهاید؟
در این صورت، خشم شما ممکن است شما را از ترس ناخوشایندی محافظت کند. ترسی که به شما گوشزد میکند آنها واقعاً شما را دوست ندارند یا به طور کلی دوستداشتنی نیستید. شناسایی این احساسات و کلاه خود را قاضی کردن میتواند گام مهمی برای آرام شدن شما باشد.
▪️درد دل کنید!
هنگامی که درک بهتری از احساسات اولیهای که در زیر خشم شما نهفته است به دست آورید، به اشتراک گذاشتن آنها با شخص دیگری میتواند بسیار مفید باشد.
با این حال، اگر از یکی از نزدیکان خود عصبانی هستید، احتمالاً بهترین زمان برای در میان گذاشتن احساسات خود با او نیست. در عوض، صبر کنید تا کمی بگذرد تا در فضای آرامتری قرار بگیرید و بتوانید احساس خود را بهتر بیان کنید.
◀️ اگر اغلب دورههای خشم را تجربه میکنید، دکتر داترز همچنین توصیه میکند که یک دفترچه یادداشت روزانه قدردانی داشته باشید یا به سادگی به چند چیز فکر کنید که بابت آنها خشنود هستید؛ زیرا احساس خشم و قدردانی متضاد هم هستند و با هم و در آن واحد در یک ذهن نمیگنجند!
به نقل از: کانال "گاهنامه مدیر"
🌿🌿🌿 🌹🌹🌹 🌿🌿🌿
🎯 شوخطبعی در محیط کار، بهرهوری را افزایش میدهد.
🔸تحقیقات نشان میدهد مدیرانی که تا حدی حس شوخطبعی در محیط کار دارند، ۲۷ درصد بیشتر از بقیه مدیران انگیزهبخش و مورد تحسین هستند. کارمندان چنین مدیرانی ۱۵ درصد تعهد بیشتری دارند و تیمهای آنها احتمالا بیش از دو برابر بقیه در حل یک چالش خلاقانه توانایی بیشتری دارند که همه اینها به ارتقای عملکرد منجر میشود.
🔸مطالعات حتی نشان میدهند که اضافه کردن یک جمله طنز ساده در پایان یک فعالیت فروش، میتواند تمایل مشتری به خرید آن محصول را تا ۱۸ درصد بالا ببرد.
◀️ دلیل این موضوع چیست؟
🔸بخشی از آن به این دلیل است که شوخطبعی، حس نزدیک شدن افراد و اعتماد بین آنها را سرعت میبخشد. به عنوان مثال وقتی دو غریبه، آشنایی خود را با خنده شروع میکنند، تعاملات آنها ۳۰ درصد بیشتر با صمیمیت پیش میرود تا دو نفری که مکالمه خود را بدون خنده و شوخی آغاز کردهاند. حتی یادآوری لحظات شادی و شوخی، باعث میشود دو نفر ۲۳ درصد بیشتر از روابط خود راضی باشند.
🔸تحقیقات موسسه گالوپ هم نشان میدهد یکی از بزرگترین محرکهای عملکرد کارکنان این است که یک دوست نزدیک که با او راحت باشند و شوخی کنند، در محیط کار داشته باشند.
🔸بخش عمده قدرت طنز و شوخی، شیمیایی است. وقتی میخندیم، مغز ما کورتیزول (عامل آرامش و کاهش استرس) کمتر و اندورفین (که به ما حس یک دونده در اوج دویدن را میدهد) و اوکسیتوسین (که به آن «هورمون عشق» میگویند) بیشتری ترشح میکند؛ یعنی اوج هیجان یک انسان.
◀️ چگونه از این اتفاق در محیط کار بیشترین بهره را ببریم؟
🔸اول اینکه بدانید هر کس به شیوه خودش حس طنز دارد. همه انسانها کمدین نیستند و این نباید باعث شود هیچ تلاشی برای شوخی کردن و خنداندن همکارانمان نکنیم. قدم بعدی این است که سبک شوخطبعی خودتان و دیگران را بشناسید. آیا بیمحابا شوخی میکنید یا بجا و با توجه به موقعیت؟
🔸قدم بعدی این است که موقعیتشناسی شوخی را با مشتریان، شرکای کسبوکار و طرفهای مذاکره خود به کار ببرید.
شوخطبعی یک ویژگی قابل یادگیری است و به همه ما - بهویژه مدیران- بستگی دارد که با استفاده از آن در محیط کار، رفاه، عملکرد تیمی و حتی سود سازمان را ارتقا دهند. حالا بیش از هر زمان دیگری شوخطبع بودن لازم است.
نقل از: کانال مدیران فرهیخته
🌿🌿🌿 🌹🌹🌹 🌿🌿🌿
🔸تحقیقات نشان میدهد مدیرانی که تا حدی حس شوخطبعی در محیط کار دارند، ۲۷ درصد بیشتر از بقیه مدیران انگیزهبخش و مورد تحسین هستند. کارمندان چنین مدیرانی ۱۵ درصد تعهد بیشتری دارند و تیمهای آنها احتمالا بیش از دو برابر بقیه در حل یک چالش خلاقانه توانایی بیشتری دارند که همه اینها به ارتقای عملکرد منجر میشود.
🔸مطالعات حتی نشان میدهند که اضافه کردن یک جمله طنز ساده در پایان یک فعالیت فروش، میتواند تمایل مشتری به خرید آن محصول را تا ۱۸ درصد بالا ببرد.
◀️ دلیل این موضوع چیست؟
🔸بخشی از آن به این دلیل است که شوخطبعی، حس نزدیک شدن افراد و اعتماد بین آنها را سرعت میبخشد. به عنوان مثال وقتی دو غریبه، آشنایی خود را با خنده شروع میکنند، تعاملات آنها ۳۰ درصد بیشتر با صمیمیت پیش میرود تا دو نفری که مکالمه خود را بدون خنده و شوخی آغاز کردهاند. حتی یادآوری لحظات شادی و شوخی، باعث میشود دو نفر ۲۳ درصد بیشتر از روابط خود راضی باشند.
🔸تحقیقات موسسه گالوپ هم نشان میدهد یکی از بزرگترین محرکهای عملکرد کارکنان این است که یک دوست نزدیک که با او راحت باشند و شوخی کنند، در محیط کار داشته باشند.
🔸بخش عمده قدرت طنز و شوخی، شیمیایی است. وقتی میخندیم، مغز ما کورتیزول (عامل آرامش و کاهش استرس) کمتر و اندورفین (که به ما حس یک دونده در اوج دویدن را میدهد) و اوکسیتوسین (که به آن «هورمون عشق» میگویند) بیشتری ترشح میکند؛ یعنی اوج هیجان یک انسان.
◀️ چگونه از این اتفاق در محیط کار بیشترین بهره را ببریم؟
🔸اول اینکه بدانید هر کس به شیوه خودش حس طنز دارد. همه انسانها کمدین نیستند و این نباید باعث شود هیچ تلاشی برای شوخی کردن و خنداندن همکارانمان نکنیم. قدم بعدی این است که سبک شوخطبعی خودتان و دیگران را بشناسید. آیا بیمحابا شوخی میکنید یا بجا و با توجه به موقعیت؟
🔸قدم بعدی این است که موقعیتشناسی شوخی را با مشتریان، شرکای کسبوکار و طرفهای مذاکره خود به کار ببرید.
شوخطبعی یک ویژگی قابل یادگیری است و به همه ما - بهویژه مدیران- بستگی دارد که با استفاده از آن در محیط کار، رفاه، عملکرد تیمی و حتی سود سازمان را ارتقا دهند. حالا بیش از هر زمان دیگری شوخطبع بودن لازم است.
نقل از: کانال مدیران فرهیخته
🌿🌿🌿 🌹🌹🌹 🌿🌿🌿
Forwarded from انجمن مدیران
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎞 چگونه مجادله کنیم
🔹دنیل شاپیرو، دانشیار روانشناسی در دانشگاه هاروارد و بنیانگذار برنامه «مذاکره بینالمللی هاروارد» در این به این مسئله پاسخ میدهد و بیان میکند که چگونه میتوان کاری کرد تا دو طرف کاملاً متضاد نه تنها با یکدیگر گفت و گو کنند، بلکه برای حل مناقشه با یکدیگر همکاری کنند.
🖋هم پرسه
🎖انجمن مدیران، بزرگترین تشکل مدیریتی ایران @Managersclub
🔹دنیل شاپیرو، دانشیار روانشناسی در دانشگاه هاروارد و بنیانگذار برنامه «مذاکره بینالمللی هاروارد» در این به این مسئله پاسخ میدهد و بیان میکند که چگونه میتوان کاری کرد تا دو طرف کاملاً متضاد نه تنها با یکدیگر گفت و گو کنند، بلکه برای حل مناقشه با یکدیگر همکاری کنند.
🖋هم پرسه
🎖انجمن مدیران، بزرگترین تشکل مدیریتی ایران @Managersclub
🎯 رابطهٔ سوداگرانه
هدف باطنی من در هر رابطهای اینست که از تو چیزی بگیرم. تو هم وضع مرا داری. هدف تو هم در رابطه با من چیزی گرفتن است و هر دوی ما به نیت باطنی یکدیگر وقوف داریم.
در این صورت یک قرارداد ضمنی، تصریحنشده و خودبخودی بین من و تو برقرار میشود و آن قرارداد سوداگری است. تو میخواهی از من چیزی بگیری، من هم همین نیت را در مورد تو دارم. هر دوی ما هم میدانیم که تا چیزی به طرف ندهیم، نمیتوانیم چیزی از او بگیریم. بنابراین رابطهٔ ضمنی من و تو یک رابطه "سوداگرانه" میشود.
کتاب "رابطه"
محمدجعفر مصفا
🌿🌿🌿 🌹🌹🌹 🌿🌿🌿
🎯 رابطهٔ سوداگرانه
هدف باطنی من در هر رابطهای اینست که از تو چیزی بگیرم. تو هم وضع مرا داری. هدف تو هم در رابطه با من چیزی گرفتن است و هر دوی ما به نیت باطنی یکدیگر وقوف داریم.
در این صورت یک قرارداد ضمنی، تصریحنشده و خودبخودی بین من و تو برقرار میشود و آن قرارداد سوداگری است. تو میخواهی از من چیزی بگیری، من هم همین نیت را در مورد تو دارم. هر دوی ما هم میدانیم که تا چیزی به طرف ندهیم، نمیتوانیم چیزی از او بگیریم. بنابراین رابطهٔ ضمنی من و تو یک رابطه "سوداگرانه" میشود.
کتاب "رابطه"
محمدجعفر مصفا
🌿🌿🌿 🌹🌹🌹 🌿🌿🌿