مغزِ مشترک
304 subscribers
1.36K photos
299 videos
418 links
- با آن همه بحران چگونه زنده ماندید؟
+ رویا می‌بافتیم.
شروعمون : ¹⁴⁰¹/⁴/²⁸
Download Telegram
در نامه‌ای برایش نوشت:
«باعث می‌شوی که فراموش کنم غمگینم.»
@Commonbrain-
ولی من خوبم. اگر راستش را بخواهید همیشه خوبم و این تنها عیب من است. چون آدم همیشه نباید خوب باشد.
دور نشو…
ز خاطرم
عشق ناتمام من
تا بشود که
پرکنم از تنم
دیده‌ی تو را.
‏‌در تاریک‌ترین روزهای زندگی،
به لبه پرتگاه میرسی. بعد به سادگی
می‌گوید دوستت دارم،
و مرگت به تعویق می‌افتد.
او امن بود و دنج.
اگر آدم نبود و مکان بود، احتمالا پناهگاهی می‌شد روی کوه‌ها، یا گرم‌خانه‌ای برای‌ بی‌خانمان‌ها، ‌شاید هم کتابخانه‌ای برای از واقعیت فرار کرده‌ها...
+خوشبخت؟
-کسی که آدمِ مورد علاقه‌ش،
روزایِ سخت کنارشه.🩵
@Commonbrain-
من دیگه کارم از دلتنگی گذشته، من همه‌ی وجودم برای دیدنت پر می‌کشه.
عجب حلوای قندی تو…
یه ذره سن داریم، باهاش جنگ داخلی رو دیدیم، جنگ خارجی رو دیدیم، دو سال عجیبی که کرونا اومد دیدیم، شدیدترین تروماها رو دیدیم، دلار هزار تا ۹۵ هزار تومنی رو دیدیم، ادم‌فروشی دیدیم، بی شرفی دیدیم، جون کندن واسه زندگی رو دیدیم، همه چی هم خوب شه دیگه اون آدم سابق نمی‌شیم.
کسی که به خون خود خیانت می‌کند،
به بیگانه وفادار نخواهد ماند.
«‌‏رأيتكِ أماناً
و الدنيا كلها حروب...»

در دنيايی كه سراسر جنگ است
تو پناهگاه منی...
-من تو را دوست داشتم، در روزهایی که مسئله‌ی ما زنده ماندن بود، نه عاشق بودن…
@Commonbrain-