ChinaWhite With the Dragon Tattoo
1.11K subscribers
21.2K photos
860 videos
22 files
1.21K links
I gotta pretty little mouth
underneath all the foaming.
Download Telegram
یه دقیقه هدفونم رو برداشتم، صدای یکی از بچه‌های خوابگاه اومد:«میدونستی اگه تو pms کسی رو بکشی، قتل غیرعمد حساب میشه؟» دوباره هدفونم رو گذاشتم.
استادم دو ساعت سرم غر زد که لعنت به نسل شما که از همه‌چی طلبکاره نه کسی رو میشناسه نه ایده‌ای داره فقط می‌خواد تز بده و حرف خودش رو بزنه میخواد بزنه زیر میز بدون اینکه بدونه میخواد چی رو جایگزینش کنه به تاریخ اهمیتی نمی‌ده فکر می‌کنه تنها دوره‌ایه که فکر می‌کنه داره آخرالزمان رو تجربه می‌کنه در حالی که هیچ درد واقعی‌ای نداره برای خودش از هیچ و پوچ تراژدی می‌تراشه، منم فقط سر تکون می‌دادم، تهش داشت از دفتر می‌رفت بیرون من گفتم استاد ببخشید من یکم دیگه از طرح رو بخونم؟ با عصبانیت گفت نه خسته‌م کردی.
The Golden Calf
Asaf Avidan
And who was I to dare
to love you or to interfere
with all the scars that you declared
across your lips
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
"چرا انقد ساکتی؟ به چی فکر می‌کنی؟" روز اول.
حتی اگه فقط یه بار دیده باشمتون هم، یه چیزی ازتون می‌دزدم برای داستان‌هام.
مهم نیست چقد اوضاع خوب باشه. مهم نیست بالاخره یه شانس برای اثبات خودت به دست بیاری. مهم نیست فقط یک پیام تا پیدا شدن یه شونه برای گریه کردن فاصله داشته باشی. مهم نیست هشت لیوان آب بخوری. مهم نیست از حمل و نقل عمومی استفاده کنی. مهم نیست با بدن خودت به صلح برسی. مهم نیست نون جو بخری. مهم نیست بمونی. مهم نیست برگردی. مهم نیست تراپیستت بهت بگه می‌تونی تصمیم درستی بگیری. مهم نیست فکر کنی که بخشیدی. مهم نیست دوست داشته بشی. مهم نیست روزت رو با قهوه شروع کنی. مهم نیست قرص‌هات رو بخوری. مهم نیست نگران ریزش موهات باشی. مهم نیست لباس‌هات رو تا بزنی. مهم نیست کسی برات گریه کنه. مهم نیست برای کسی گریه کنی. مهم نیست نگرانت باشن و مهم نیست نگرانشون بشی. مهم نیست بشنون. مهم نیست بخونن. مهم نیست ببینن. مهم نیست بغلت کنن. مهم نیست باور داشته باشی که همه‌چی بهتر می‌شه. چون تهش هیچکس نمی‌تونه به اندازه کافی سریع بدوئه. تهش تو نمی‌تونی به اندازه کافی سریع بدویی. یه جا ریه‌هات می‌سوزه. یه جا اسید عضله‌هات رو می‌سوزونه و تو وامیستی و هر چی که ازش فرار کردی مثل صاعقه می‌خوره بهت و چشمات سیاهی می‌ره و فلش‌بک هرچی که نمی‌خوای یادت بیاد، فریم به فریم توی ذهنت تکرار می‌شه. بعد یهو خالی می‌شی. بعد یهو انگار زندگی نکردی. هر اتفاقی که بیرون از تو افتاده برای حواس‌پرتی بوده و حالا که به درون خودت نگاه می‌کنی دنیا ساکت و تاریکه. انگار هیچ‌وقت حس امنیت نداشتی. انگار هیچ‌وقت نجنگیدی و انگار هیچ‌وقت برنده نشدی و بازم خواب می‌بینی که دندونات می‌ریزه. بعد یهو تمام مسیری که طی کردی، حرکت تو یه مارپیچه. نه بالا رفتی و نه پایین اومدی، فقط دور خودت چرخیدی. تو از جات تکون نخوردی. از هیچی پر نشدی چون همیشه نشتی داشتی و هر اتفاق خوبی که برات افتاده، ازت رد شده بدون اینکه تاثیری روت بذاره یا وقتی که لازمه، یادآوریِ خاطراتش، نجاتت بده. یه چاهه که هیچی به تهش نمی‌رسه. هیچ‌وقت قرار نبوده به دنیا بیای و باور کن وقتی بهت می‌گم خونه‌ای نداشتن، تنها چیزیه که حس خونه می‌ده و تعلق به حس عدم تعلق، قرار نیست جایی بره. امشب هم سعی کن بخوابی و فردا دوباره بلند شو بدو. ببینم این دفعه چقد می‌تونی از خودت دور بشی.
Forwarded from BBCPersian
===-جحکگ/
منم همین‌طور بی‌بی‌سی. منم همین‌طور.
منم همین‌طور چت‌جی‌پی‌تی. منم همین‌طور.
من توی قبرم دراز می‌کشم و هنوز هم منتظرم اوضاع بهتر بشه. من دوباره به دنیا میام و مطمئنم این دور قراره بدتر از دور قبلی باشه. وقتی از یه بادبادک آویزونی که طوفان داره می‌برتش بین رعد و برق، طناب رو ول می‌کنی یا محکم‌تر چنگ می‌زنی؟ به زمین نزدیک‌تری یا آسمون بالای ابرا صاف‌تره؟ اینجا بین زمین و آسمون، بحث دونستنه و باور داشتن، انتظار به اینکه بالاخره یه اتفاقی می‌افته، یه جمله توی یه آهنگ، یه شات از یه فیلم، یه مزه تازه، لبخند یه بچه، پاراگراف یه کتاب، یه فنجون قهوه و شیرینی یه کاپ‌کیک قراره قرار بگیره در برابر زیر پتو محکم دستت رو روی دهنت فشار دادن و بی‌صدا گریه کردن، بوی گند سیگار، برای ششمین بار از اضطراب بالا آوردن، عرق کردن تو مترو، درک نشدن، تنهایی کشیدن و تمام گربه‌هایی که به خاطر عفونت چشم توی جوب می‌میرن. هیچ‌کدوم برنده نمی‌شن. نه امیدت نه ترست. نه می‌تونی ادامه بدی و نه می‌خوای ولش کنی. پس فقط یه گوشه می‌شینی و تحمل می‌کنی. هر طلوع آفتابی که کنار کسایی بودی که دوستشون داشتی و تمام شب‌هایی که از ترس اونایی که ترکت کردن پلکات رو محکم روی هم فشار دادی. هیچ‌کدوم قرار نیست حرف قطعی‌ای درمورد زندگی بزنن. نه می‌تونی به خوشیش دل ببندی و نه می‌تونی رنجش رو به دل بگیری. پس بشین و سعی کن فراموش کنی بوی چمن خیس چقد دلنشینه یا خیس شدن جوراب داخل کفش چقد حالت رو بد میکنه. هیچ چیزی واقعی نیست جز دم و بازدمی که تو رو در لحظه به زندگی وصل نگه می‌داره و بیا امیدوار باشیم وقتش که برسه تو قرار نیست هیچ‌ کدوم اینا رو یادت بمونه.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
a farewell to the first book of the vampire chronicles.🎞
by nocontextIestat on X
تا جایی که می‌تونی قرص تجویز کن. قبلش رهاکین بود حالا لیتیومه. بهم بگو ترس ترک شدنم با دوز چندم از بین می‌ره؟ تا جایی که می‌تونی نسخه رو سنگین کن. قبلا رسپریدون بود حالا لورازپامه. بهم بگو این یکی می‌تونه بغلم کنه؟ تا جایی که می‌تونی من رو نسبت به زندگیم بی‌حس کنه. قبلا آسنترا بود حالا آریپیپرازوله. اون وقت من خواب می‌بینم و چهارده سالمه و یه نعره تو گلوم گیر کرده. من جنین نارسیم که هیچ‌وقت یاد نگرفت مشتش رو باز کنه پس پروپانول برای من کمه، یه بسته اس‌سیتالوپرام بهم بده. بهم بگو لازمه بستری بشم. فقط کافیه قول بدی دیگه تنها نمی‌مونم و من خودم لوبوتومی رو انتخاب می‌کنم. خودم رو تخت شوک‌درمانی دراز می‌کشم و هیچی رو زیر سئوال نمی‌برم. من تمام راه‌حل‌ها رو می‌خوام، حتی اونایی که از نظر علمی رد شدن. اگه دراز کشیدن تو وان پر از آب جوش برای چند ثانیه باعث می‌شه فراموش کنم، درجه آبگرمکن رو تا ته زیاد کن. اگه لازمه به تخت بسته بشم، من رو ببین که طنابا رو می‌بندم تا تعجب کنی خودم مشتاقم که کم بیارم. من فقط منتظرم جاذبه کار خودش رو بکنه. چون هیچی کافی نیست. عاشق شدن کافی نیست، کاری که دوست داری کافی نیست، داشتن کسایی که بهت ایمان دارن کافی نیست. نظر تخصصیت رو به من بده و بگو یه چاه بی‌انتهام که چیزهای خوب درش می‌افته و تراژدی زندگیم اینه که قرار نیست هیچ‌وقت به تهش برسم که سرم به سنگ بخوره. سنگی در کار نیست و تا الان یه سقوط دائمی و خسته‌کننده بوده و من بازم می‌نویسم و امید دارم درد امروزم با درد فردام یکی نباشه.
Um, it's Kind of a Lot
Will Wood
But I've never been afraid of no one breaking my heart
It's not like I'm 'bout to fall and cut my throat on the shards
And I'm afraid of damn near everything
All my life's a panic trip, a rocketship to planet schizoid
Hold me like a tourniquet, and I'll you, like an iron maiden
I've grown used to fear
But no, not to you yet, my dear
من رو عاشق تصور کن. اون‌وقت جمله‌های عجیبی می‌گم. مثلا وقتی روم دراز کشیدی، بهت می‌گم الان قلبامون دارن کنار هم می‌تپن. من رو عاشق تصور کن. اون وقت یواشکی خودم رو به خوابگاهت می‌رسونم و با کارت تقلبی میام اتاقت. من رو عاشق تصور کن اون‌وقت اسمت رو می‌ذارم وایولت و تیکه بنفش موهام رو برات قیچی می‌کنم و دو ساعت تو بی‌آرتی عرق می‌ریزم تا بهت برسونمش. من رو عاشق تصور کن و رد سلف‌هارم‌هات رو می‌بوسم. من رو عاشق تصور کن و توی اعتراضا دستت رو محکم می‌گیرم و شعار می‌دم. من رو عاشق تصور کن و ببین چقد راحت شخصیتم تو وجودت حل می‌شه. من رو عاشق تصور کن تا دوباره دعا کنم. من رو عاشق تصور کن تا تمام آهنگا معنی پیدا کنن. من رو عاشق تصور کن و بین کوه‌ها تو سوز زمستون با تمام وجود بغلت می‌کنم تا گرم بمونی. من رو عاشقی تصور کن که نگرانه هزار بار لب‌هات رو نبوسیده باشه. من رو عاشق تصور کن و بدون زیباترین بدن رو داری. من رو عاشق تصور کن و بذار به خاطر رنگ چشم‌هات عاشقت باشم. من رو عاشق تصور کن و بذار بهت بگم چقد عاشق بوی پوستتم. من رو عاشق تصور کن و من تو رو شخصیت اصلی داستان‌هام می‌کنم. من رو عاشق تصور کن وقتی همه روز باهات تنهام و تمام چیزی که ازت می‌خوام اینه که سیت‌کام موردعلاقه‌م رو باهام نگاه کنی. من رو عاشق تصور کن و اون وقت کارهای عجیبی می‌کنم، مثلا برای اینکه توجه‌ت رو جلب کنم از بالا صخره می‌پرم تو رودخونه، آب می‌برتم و تو مسیر انقد به سنگ‌های مختلف می‌خورم که لگنم می‌شکنه. من رو عاشق تصور کن و کنارت گریه می‌کنم. من رو عاشق تصور کن و تا صبح باهات راه می‌رم. من رو عاشق تصور کن و اون وقت چیزهای عجیبی می‌خوام. می‌خوام دنیا در سکوت کامل باشه و هزاران کیلومتر دورتر و باز هم از بین سکوت صدای تپش قلب هم رو بشنویم. من رو عاشق تصور کن حتی وقتی با تمام وجود از خودم متنفرم. من رو عاشق تصور کن وقتی هیچ ایده‌ای خلاقانه‌ای جز تو ندارم. من رو عاشق تصور کن وقتی لباس‌هام روی هم تلنبار می‌شن، ایمیل‌هام رو جواب نمی‌دم، فقط به نودل زنده‌م و وقتی چشم‌هام رو می‌بندم دارم سقوط می‌کنم. من رو عاشق تصور کن و بذار به جای جفتمون عاشقمون باشم. من رو عاشق تصور کن و قول بده که هیچ‌وقت نجاتم نمی‌دی.
Aviva
Michelle Gurevich
In the night the telephone is ringing
Someone is sleeping underneath our bed
Secrets listen in on our conversations
We know there's a boogie man in both our heads
من و جمله‌های مسخره‌م. من و ایجاد موقعیت‌های معذب‌کننده‌ام. من و نتیجه‌گیری‌های احمقانه‌م. من و باورهای ساده‌لوحانه‌م. می‌تونم فکر کنم زندگیم تموم شده وقتی فقط بیست و سه سالمه؟ من و خواسته‌های زیاده از حدم. سئوال اینه دنیا چی بهم بدهکاره؟ من و درخواست‌های غیرممکنم. میشه بیدار شم و قانع بشم روزم رو شروع کنم؟ من و برنامه‌های درازمدتم. من و گربه‌های لاغر تو کوچه. من و سیگار و قهوه. من و دزدی از درد بقیه. برگشتن به خونه غیرممکنه. من و دلتنگی‌های بی‌موردم. من و پتانسیل‌های نصفه‌نیمه‌م. چشم‌های زیادی بهم زل زدن. من و کلکسیون تروماهام. بهم گفتن به دلیل والایی داری زجر می‌کشی. من و جست‌وجوی مداومم. می‌ذاری اسمت رو بذارم منتور؟ من و فکر اینکه بقیه چیزی رو فهمیدن که به من نگفتن. رازتون چیه که فکر می‌کنین به قدر کافی خوبین؟ من و تراپی‌های خودخواهانه‌م. کی گفته که تو باید با ترس ترک شدن کنار بیای؟ من و دوز قرص‌هام. اگه موقعیتش پیش بیاد دلت نمی‌خواد روی یه تخت تو یه اتاق تماما سفید دراز بکشی و تنها چیزی که نگرانش باشی گریه نکردن تو بی‌آرتی زعفرانیه-ولیعصر باشه؟ من و کارهای عقب‌افتاده‌ام. من و راه‌های نرفته‌ام. من و گیر کردن. من و اعتقاد اشتباه به اینکه همه‌چی درمورد منه. من و زوایه دید دو متریم. من و اطلاعات به‌دردنخورم. می‌دونستین نویسنده آهنگ Cherry pie می‌خواست خودش رو بابت نوشتن یه آهنگ زیادی موفق بکشه؟ من و نوشتن. هر روز. هر ثانیه. من و دست و پا زدن بین کلمه‌ها. من و چنگ زدن. من و دووم آوردن و منی که نمی‌دونم چقد دیگه می‌تونم این رو ادامه بدم.