کمپین بازگشت شاهزاده
28.8K subscribers
58.4K photos
55.3K videos
415 files
25.9K links
https://telegram.me/C_B_SHAHZADEH
کانال کمپین👆
https://t.me/joinchat/QGibi-Oc3jFYRx5E
ابرگروه کمپین👆

https://twitter.com/payandeiranam
توییتر

@azadi5555
ارتباط با ما
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ 🔴 #عباس_آقا_زمانی (ابو شریف) حلقه رابط و عضو احتیاط ایران با القاعده
عباس آقازمانی معروف به #ابو_شریف است او مرموزترین چهره سپاه پاسداران است، پیش از انقلاب مدتی طلبه حوزه علمیه بود و مدتی هم عضو سازمان مجاهدین خلق با انجمن حجتیه نیز همکاری‌های داشت او همچنین از مؤسسین حزب ملل اسلامی است. سازمان حزب‌الله نیز ازجمله گروه‌های مخفی‌ای بود که پیش از انقلاب با آن‌ها ارتباط داشت.در سال‌های آخر پیش از پیروزی انقلاب به لبنان رفت و با جنبش الفتح (یاسرعرفات) همکاری کرد همان ایام بود که به ابو شریف مشهور شد.
ابو شریف در پائیز ۱۳۵۷ به نوفل‌لوشاتو رفت و به‌واسطه دوستی و مشورت با مهدی عراقی، به گروه تأمین‌کنندگان امنیت محل اقامت امام پیوست. بهمن ۱۳۵۷ که آیت‌الله خمینی به تهران آمد به توصیه آیت‌الله بهشتی به محل استقرار نیروهای انقلاب در مدرسه رفاه رفت و به سازمان‌دهی آن‌ها و تأمین امنیت و حراست آن مکان مبادرت نمود و از طرف کمیته مرکزی مسئول جمع‌آوری سلاح‌ها و سازمان‌دهی افراد و گماردن آنان در مراکز حساس گردید .
عباس آقازمانی پس از پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، به سامان دادن نیروهای نظامی انقلابی پرداخت که پس از چندی به شکل‌گیری اولین هسته‌ها و گردان‌های عملیاتی سپاه پاسداران منجر شد.با شکل‌گیری شورای فرماندهی به‌عنوان کادر مرکزی سپاه و مشخص شدن اولیه وظایف آن،ابو شریف به فرماندهی کل سپاه منصوب شد.
دوران فرماندهی ابو شریف در سپاه، هم‌زمان بود با انتخاب ابوالحسن بنی‌صدر به سمت رئیس‌جمهوری و انتصاب او به جانشینی فرماندهی کل قوا از سوی آیت‌الله خمینی. ابو شریف نیز در این ایام وابستگی بسیار نزدیکی با ابوالحسن داشت، این نزدیکی باعث شد که پس از عزل بنی‌صدر بدبینی نسبت به او در بدنه سپاه به وجود بیاید، نهایتاً در اواسط سال ۱۳۶۰ آقازمانی از سپاه عزل وبرای تصدی مسئولیت سفارت ایران در پاکستان، عازم آن کشور شد. او ابتدا در شهریور ۱۳۶۰ به‌عنوان کاردار سفارت و در فروردین ۱۳۶۱ نیز به سمت سفیر ایران در آن کشور برگزیده شد. مأموریت او در پاکستان بعد از ۳ سال پایان یافت و ابو شریف در سال ۱۳۶۳ به ایران بازگشت.
او پس از بازگشت از پاکستان به تهران نرفت و به قم رفت و به ادامه تحصیلات مذهبی در کنار آیت‌الله منتظری پرداخت به‌واسطه همین نزدیکی او به منتظری بود که نمایندگی وی در امور افغانستان را بر عهده گرفت و به مجاهدین افغان درنبرد با دولت شوروی یاری می‌رساند و از همین رو به افغانستان رفت‌وآمدهای طولانی‌مدت داشت به روایتی او اغلب دهه ۶۰ و ۷۰ خورشیدی را در افغانستان گذراند چنان‌که در آن زمان با خروج نیروهای شوروی سابق از افغانستان و ساقط شدن دولت کمونیستی محمد نجیب الله توسط مجاهدین، ابو شریف به همراه گروه‌های جهادی افغان و نیروهای القاعده که در آن زمان به‌صورت متحد با نیروهای شوروی سابق می‌جنگیدند در هنگام فتح پایتخت، وارد شهر کابل شد.
ابو شریف پس از خروج نیروهای شوروی از افغانستان و شروع جنگ داخلی در افغانستان و پس از تصرف کابل توسط طالبان به پاکستان رفت، اینجا سرآغاز سکوت او و مرموز شدن ابو شریف هست.
او تمامی دهه ۸۰ شمسی را در کشور پاکستان گذراند، خود مدعی است در آن سال‌ها به فعالیت‌های علمی و دینی اشتغال داشته است. در بعضی از مصاحبه‌ها نیز گفته است به دامداری و دام‌پروری در اسلام‌آباد مشغول بوده است.
هیچ اطلاعات مشخصی ازآنچه با ابو شریف در پاکستان انجام داده است در دسترس نیست اما گفته می‌شود (اسناد ویکی لیکس و همچنین گزارش کمیته ملی ۱۱ سپتامبر دولت آمریکا) از او به‌عنوان حلقه رابط و عضو احتیاط ایران با القاعده نام‌برده می‌شود.
با گسترش تحقیقات دولت آمریکا و همچنین شناسایی محل اختفای بن‌لادن و به هلاکت رسیدن وی (۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۰) خبر رسید ابو شریف به ایران بازگشته، در مورخه ۱۶/۴/۱۳۹۰ روزنامه خراسان خبر از حضور مجدد وی در ایران داد که انتشار این خبر در سایت‌های خبری، مطبوعات و محافل سیاسی ایران بازتاب یافت.
ابو شریف، این مرموزترین سردار سپاه پاسداران درواقع جعبه سیاه ارتباط ایران و یا سپاه پاسداران با القاعده و چه‌بسا بن‌لادن هست، ابو شریف در تمامی ایامی که دولت طالبان و گروه القاعده حتی به کشتار دیپلمات‌های ایران در مزار شریف اقدام کردند وبیم آن می‌رفت که حمله نظامی ایران به افغانستان آغاز شود با القاعده ارتباط تنگاتنگ و نزدیک داشته است، درواقع کاملاً مشخص است در تمامی ایامی که بن‌لادن به‌صورت مخفیانه در اسلام‌آباد به سر می‌برد و تا زمانی که زنده بود ابو شریف در اسلام‌آباد بود و پس‌ازآن به ایران آمد این جعبه سیاه سپاه هرگز در مورد تلاقی این زمان و مکان و اینکه در اسلام‌آباد چه کرده است سخن نگفته است.
#سرداران_دیروز_سرباران_امروز -قسمت اول
🔵 @C_B_SHAHZADEH
Forwarded from اتچ بات
‍ محسن رضایی؛ لجوج و همیشه طلبکار
بخش اول: انقلاب و جنگ
@C_B_SHAHZADEH
محسن رضایی میرقائد که پیش‌ از انقلاب در یک گروه مسلحانه مخفی به نام منصورون فعالیت داشت با چند گروه دیگر در روزهای ابتدایی پیروی انقلاب، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را تأسیس کردند، وضعیت این سازمان در دو سال ابتدایی انقلاب وضعیت عجیبی بود هم فعالیت سیاسی داشتند هم فعالیت مسلحانه به صورتی که کار حفاظت از بسیاری از اماکن حساس و شخصیت‌های انقلابی را بر عهده داشتند، ضمن اینکه با دیگر گروه‌های سیاسی مخالفشان همچون سازمان مجاهدین خلق یا چریک‌های فدایی خلق به درگیری‌های مسلحانه هم می‌پرداختند.
از کنار همین فعالیت‌ها بود که او مشتاق فعالیت سیاسی، اطلاعاتی و نظامی می‌گردد او که حالا عضو شورای مرکزی سپاه بود از شورای انقلاب می‌خواهد که کار اطلاعات و امنیت و ساواک سابق را به سپاه پاسداران بسپارند، فرماندهان انقلابی ارتش ازجمله ولی‌الله قرنی به دلیل آشنایی با ساواک مخالف این امر بودند و خواستار ادغام کار اطلاعاتی و ساواک در ارتش بودند تعدادی دیگر از اعضای شورای انقلاب همچون مطهری، باهنر و هاشمی رفسنجانی نیز با این امر مخالف بودند چراکه همگی معتقد بودند باید بعد از مدتی سپاه را منحل کرد و به تقویت ارتش انقلابی پرداخت ، آن‌ها آن زمان در نظر داشتند محمد مفتح را که سرپرستی کمیته چهار انقلاب اسلامی را بر عهده داشت به‌عنوان مسئول یک‌نهاد اطلاعاتی معرفی کنند.
چند هفته پس‌ازآن جلسه و مخالفت گروهی بانام فرقان اعلام موجودیت کرد و تعدادی از اعضای شورای انقلاب را که اغلب از همان مخالفان نیز بودند همچون: قرنی، مطهری، باهنر و همچنین مفتح را ترور کردند. در این وضعیت بود که محسن رضایی بلافاصله واحد اطلاعات سپاه را تأسیس کرد و به مدت دو سال نیز خود فرماندهی واحد اطلاعات سپاه پاسداران را بر عهده داشت.
رضایی خود در این مورد می‌گوید: «شروع ترورهای گروه فرقان و به شهادت رساندن آیت‌الله مطهری، سپس ترور ناموفق هاشمی رفسنجانی نشان داد که ما از حوادث عقب هستیم و درحالی‌که تشکیل واحد اطلاعاتی با مخالفت جدی روبه‌رو بود و اطلاعات در نظام پس از انقلاب یادآور ساواک بود، واحد اطلاعات با کمترین امکانات و درواقع با هیچ راه‌اندازی شد و به قضیه گروه فرقان ورود کرد و گودرزی رهبر گروه و تعداد دیگری از کادرهای این گروه که نشان تحجر دینی به ذهن و زبان داشتند، دستگیر شدند»
گروه فرقان از مجهول‌ترین گروه‌هایی بود که هیچ‌گاه ماهیت آن مشخص نشد و پس از چند ترور، محسن رضایی اعلام کرد که واحد اطلاعات سپاه همه اعضای فرقان را دستگیر کرده است و سپس با اعدام حدود ۲۵ نفر که فقط نام هفت نفر آن‌ها ازجمله رئیس گروه که اکبر گودرزی بود اعلام شد و پرونده این گروه بسته شد (بسیاری از اعدام‌های این گروه نیز بعدها مشخص شد کار سازمان مجاهدین خلق بوده است
@C_B_SHAHZADEH
با بروز و سقوط گروه فرقان انجام فعالیت‌های اطلاعاتی عملاً در سپاه پاسداران آغاز می شود و بعد از تشکیل واحد اطلاعات در عرصه‌های سیاسی هم وارد می شود ، او در مناظره‌های تلویزیونی شرکت می‌کرد و با رئیس‌جمهور (بنی‌صدر) و یا اعضای دیگر گروه‌های سیاسی به بحث‌وجدل می‌پرداخت.
محسن رضایی به‌سرعت در طی دو سال فرماندهی‌اش بر واحد اطلاعات سپاه بدل به چهره شناخته‌شده سپاه شد او درآن‌واحد برخوردهای سهمگینی با اغلب گروه‌های سیاسی مخالف و حتی منتقد سپاه و انقلاب اسلامی داشت؛ همین ها باعث شد محسن رضایی ۲۷ ساله در شهریور سال ۱۳۶۰، بافرمان خمینی به فرماندهی کل سپاه پاسداران منصوب شود.
رضایی در طول فرماندهی‌اش در بحرانی‌ترین و حساس‌ترین سال‌های حیات جمهوری اسلامی اشتباهات فاحشی داشته ، اشتباه البته در زمان جنگ با توجه به کار نابلدی او و بسیاری دیگر از فرماندهان جوان سپاه پاسداران در مدیریت جنگ در یک نگاه کلی البته قابل‌تصور و فهم است اما در بسیاری از این اشتباهات لجاجت‌های غیرمنطقی دیده می‌شود، آن زمان که بسیاری از فرماندهان جنگ و کارشناسان نظامی ایران مخالف انجام یک عملیات بوده‌اند اما او با لجاجت اصرار به وقوع آن داشته است که در کمال تأسف پس از انجام آن به‌عنوان‌مثال در یک فقره آن (کربلای چهار) بیش از شش هزار نفر کشته و هفت هزار مجروح و ناکامی عملیات را برجای گذاشته.
او حرف هیچ‌کسی را ولو نزدیکان فکری و سیاسی خود را نمی‌پذیرد.نقل است شهید عباس کریمی از فرماندهان وقت یکی از تیپ‌های لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله در یک جلسه‌ای پیش از عملیات رمضان که وی مخالف آن بوده است به دیگر فرماندهان گفته است: «آقا محسن خوب حرف گوش می‌کند اما آخر کار خودش را انجام می‌دهد»
این سلسله نوشتار را در شبکه های اجتماعی می توانید با #سرداران_دیروز_سرباران_امروز دنبال کنید
🔵 @C_B_SHAHZADEH
Forwarded from اتچ بات
#محسن_رضایی؛ مافیای #باج‌گیری و #چپاول
بخش دوم: از جنگ تا چپاول

اگرچه در طول جنگ هاشمی رفسنجانی فرمانده جنگ بود اما محسن رضایی خود را فصل الخطاب جنگ می‌دانست، خودسری و لجاجت رضایی در انجام عملیات کربلای ۴ که ساعاتی قبل از انجام آن ایران پی به لو رفتن عملیات برده بود اما با لجاجت رضایی انجام می‌گیرد به‌واقع «کربلایی» برای ایران رقم می‌زند که بالاترین تلفات را ایران در طی ۸ سال جنگ در این عملیات می‌دهد.
همین توهم فصل الخطاب بودن باعث می‌شود که او در اردیبهشت ۱۳۶۶ در نامه‌ای به آیت‌الله خمینی با ذکر دلایلی چون امکانات کم و پشتیبانی ضعیف و پیش‌بینی اینکه نیروهای ایرانی بدون رفع این مشکلات تلفات سنگینی خواهند داد اعلام می‌کند یا از فرماندهی سپاه استعفا می‌دهد یا این امکانات را فراهم کنید تا در ۲۰ سال آینده جنگ بتوانیم موفق شویم (امکاناتی همچون بمب اتم و سلاح‌های لیزی و... که هنوز هم جمهوری اسلامی نتوانسته است به آن دست یابد)
احمد خمینی می‌گوید آیت‌الله خمینی بعد از خواندن آن نامه گفته است این نامه مرا تکان داد مگر قرار است این جنگ ۲۰ سال طول بکشد؟ (برنامه تلویزیونی سطرهای ناخوانده شهریور ۱۳۹۴)
همین نامه بود که خمینی را مجاب کرد تا قطعنامه ۵۹۸ را بپذیرد. خمینی با استعفای محسن رضایی مخالفت می‌کند و تن به پذیرش قطعنامه می‌دهد.
رضایی تا سال ۱۳۷۶ در فرماندهی کل سپاه باقی ماند. او پس از فرماندهی سپاه و کناره‌گیری از فعالیت‌های نظامی، به‌عنوان عضو و دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب می‌شود.
در بعد از برکناری محسن رضایی از فرماندهی سپاه او نیز همچون بسیاری دیگر از کارگزاران جمهوری اسلامی در دوران پسا خمینی بدل به رضایی دیگری می شود.
در اولین اقدام در نیمه سال ۱۳۷۶ شرکت پارس حساب را تأسیس کرد و نمایندگی مجاز ماشین‌حساب‌های اداری کاسیو را خرید این عمل مصادف با زمانی بود که وی با ادعای جبهه مقاومت فرهنگی انقلاب اسلامی مجموعه سخنرانی‌هایی را در شهرها برگزار می‌کرد و ادعا داشت همانطوریکه در جنگ مردم کمک کردن با النگو و چراغ والور خانه‌هایشان کار جنگ راه افتاد بیایند و چراغ این جبهه را هم روشن کنند!
محسن رضایی پس از ماشین‌حساب به فکر بازار پرسود سیگار افتاد و از طریق بندرها و گلوگاه‌هایی که در شرق و غرب کشور سپاه و نیروی انتظامی در دست داشتند مافیای سیگار را در دست گرفت در این راه مسعود صدر السلام که حالا بانام مهندس کلانتری ریاست سازمان دخانیات را در دست گرفته بود به وی مدد می‌رساند، مافیای قاچاق سیگار در ایران آن‌چنان قدرتمند شد که حتی بازار عراق و افغانستان و کشورهای حاشیه خلیج‌فارس را هم در دست گرفته بود این نفوذ آن‌قدر برای کمپانی‌های سیگار آمریکایی نگران‌کننده شد که تصمیم گرفتند با مساعدت FBI به سرنخ‌های آن پی ببرند.
@C_B_SHAHZADEH
رابرت لوینسون مأمور اف بی آی در نقش یک کارآگاه خصوصی در ماه مارس ۲۰۰۷ مأمور می‌شود که به کشورهای حاشیه خلیج‌فارس و افغانستان سفر کند تا از چندوچون مافیای قاچاق سیگار مطلع شود.
محسن رضایی از طریق داوود صلاح‌الدین (یک آمریکایی که در آمریکا علی‌اکبر طباطبایی را ترور کرده بود و مصمم به ترور هنری کیسینجر و کرمیت روزولت بود اما موفق نشده و به ایران گریخته) لوینسون را به جزیره کیش می‌کشاند و از آن زمان تابه‌حال وی ناپدیدشده است!
رضایی همچنان که مافیای سیگار را در دست دارد تجارت انبوه‌سازی مسکن در کشور را هم مدنظر دارد او در چیتگر و در حوالی دریاچه خلیج‌فارس تهران مالک پروژه ده هزار دستگاهی «صبای نو» هست.
در خرداد ۱۳۹۱ مه آفرید خسروی متهم پرونده اختلاس بزرگ در آخرین جلسه دادگاهش گفت: «آقای محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در منزل و در دفترش با من ملاقات داشته است و پیشنهاد داد اگر می‌خواهم ادامه کار شرکتم مختل نشود یا نسبت به واگذاری بخش عمده سهام شرکتم به او اقدام کنم یا عواقب بدی در انتظارم هست، من یک هشداری به این افراد می‌دهم که خودشان به دادگاه بیایند و همه‌چیز را بیان کنند یا خودشان به رهبر انقلاب بگویند که ما برای کمک به دولت جلوآمده بودیم وگرنه من همه‌چیز را در جلسه بعدی خواهم گفت»
جلسه بعدی اما هرگز تشکیل نشد و مه آفرید امیر خسروی اعدام شد!
محسن رضایی از فروردین ۱۳۹۴ مجدداً به سپاه پاسداران بازگشته اما همچنان دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز هست!
این سلسله نوشتار را در شبکه‌های اجتماعی می‌توانید با #سرداران_دیروز_سرباران_امروز دنبال کنید
🔵 @C_B_SHAHZADEH