Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
#بخش_دوم
🔹جنگ روانی و اقتصادی
پمپئو در بخشی از سخنرانی خود تمام رشتههای اصلاحطلبان را در طول سالهای گذشته پنبه کرد و گفت «میانهروهای رژیم از جمله روحانی و ظریف گرگی در لباس میش» و «انقلابیون ضدغرب» هستند. با وجود همهی این سخنان و مواضعی که ظاهرا با سیاستهای دولت اوباما بسیار تفاوت دارد اما ناظران معقتدند نوعی دوگانگی در سیاستهای واشنگتن درباره حکومت ایران وجود دارد که ناشی از آزمودن سیاستهای فشار در اشکال مختلف است.
پیامی که در تهران از سخنرانی پمپئو دریافت شده...
هم اصلاحطلبان و هم اصولگرایان سخنان وزیر خارجه آمریکا را بخشی از یک بستهی بزرگ مهندسی شده برای «براندازی رژیم» میدانند و به شدت از آن نگرانند. همین نگرانی باعث شده تا خود را بیش از پیش مسافران یک کشتی بدانند که برای رهایی از توفانی که گرفتارش شدهاند میبایست تقسیم کار کنند و مرتب دم از «اتحاد» و لزوم «وحدت ملی» بزنند. آنها بطور مشترک به جامعه پمپاژ میکنند که هدف «دشمنان» و در رأس آنها آمریکا و اسراییل و عربستان از جنگ روانی و اقتصادی همانا تهدید نظامی است آن هم نه با هدف براندازی نظام جمهوری اسلامی برای نابودی ایران و تجزیه کشور! آنها هیچ توضیحی نمیدهند که اولا چرا جمهوری اسلامی با «تغییر رفتار» خود از این امر جلوگیری نمیکند؟! ثانیا به چه دلیل براندازی جمهوری اسلامی که یک رژیم چهلساله و منفور است باید به تجزیهی کشوری هزاران ساله با بافت قومیتی که به شدت درهمتنیده است بیانجامد؟! ثالثا تجزیهی ایران به کشورهای مشکلآفرین مانند آنچه در دهههای گذشته در خاورمیانه صورت گرفت چه سودی دارد؟! دامنه و عمق بحرانهایی که جمهوری اسلامی تا گلو در آنها فرو رفته به اندازهای زیاد است که با هیچ ترفندی نمیتواند اعتماد جامعه را به خود جلب کند. از همین رو گمان میکند همه به فکر براندازی آن هستند پس باید سقوط خود را مترادف سقوط ملت و مملکت قرار دهد. در چنین شرایطی حتی وقتی واشنگتن با صدای بلند اعلام میکند که به دنبال «تغییر رژیم» نیست، حاکمان تهران باور نمیکنند زیرا میدانند آنچه زیر عنوان «تغییر رفتار رژیم» بر اساس شروط ۱۲گانه نیز مطرح میشود نتیجهای جز «تغییر رژیم» ندارد.
🔹ریزش اصلاحطلبان و طرفداران دولت
در این میان گروهی از اصلاحطلبان مثل مشارکتیهای سابق و کارگزارانیها برای ایجاد هراس از تغییر رژیم دائم از سوریهای شدن ایران میگویند و طرفداران تغییر رژیم را جنگطلب معرفی میکنند. اما وقتی حسن روحانی تهدید جنگافروزانهی بستن تنگه هرمز را مطرح میکند و قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس با بلوفهای بیشتر درباره موشکپرانی به تمجید و تقدیر او میپردازد، همین افراد این تهدیدها را «وحدت ملی» مینامند! این گروه فرصتطلب و بیپرنسیپ فراموش میکنند که برای روحانی رأی جمع کردند تا با شکست ابراهیم رئیسی نه تنها مشکلات اقتصادی و اجتماعی کاهش یابد بلکه سایهی جنگ نیز از سر کشور کم شود. ولی حالا خود روحانی با تهدیدات خود مقدمات یک جنگ احتمالی را فراهم میکند! در این میان افرادی هم مانند تاجزاده پیشنهاد میدهند که دولت روحانی دولت ترامپ را دور زده و برود با باراک اوباما و جان کری مذاکره کند! در حالی که شرایط فعلی زاییدهی دو سال مذاکره و بگو و بخند با اوباما و کری است آن هم زمانی که در قدرت بودند و نه حالا که کارهای نیستند! شاید منظور از این پیشنهاد این است که دولت روحانی به جای «دیپلماسی» علنی به لابیگری پشت سر دولت ترامپ بپردازد؟! در هر صورت، برخورد نظام با این گروه ناتوان و «تدارکاتچی» مشابه ملی- مذهبیها و نهضت آزادی و چپهای اسلامی است که پیشنهاد گفتگو با ترامپ را دادند ولی ارزشیها آنها را خائن و دیوانه خواندند که میخواهند تسلیم آمریکا شوند. این ناتوانی مزمن چه از سوی دولت برای حل مشکلات اساسی مانند آب و برق و معیشت، و همچنین از سوی اصلاحطلبان که با ادامهی شرایط فلاکتبار کشور به استمرارطلبان معروف شدهاند، بیش از پیش آنها را دچار ریزش کرده است. حتی در میان اصولگرایان نیز با تشدید فشارها ورق بر میگردد. سخنرانی پمپئو که رژیم را به «تغییر رفتار» خود فرا میخواند و پیشنهاد ترامپ برای یک «توافق واقعی» همان سیاستی است که دولت اوباما با شیوهی مماشات در پیش گرفته بود، ولی امروز سبب تعمیق شکاف در رژیم شده است. اگر دولت اوباما نیز سیاست «تغییر رفتار» و «توافق واقعی» را قاطعانه پیش میبرد، چهرهی واقعی روحانی و ظریف همان موقع نشان داده میشد.
🔴@c_b_shahzadeh
#ارسالی
🔹جنگ روانی و اقتصادی
پمپئو در بخشی از سخنرانی خود تمام رشتههای اصلاحطلبان را در طول سالهای گذشته پنبه کرد و گفت «میانهروهای رژیم از جمله روحانی و ظریف گرگی در لباس میش» و «انقلابیون ضدغرب» هستند. با وجود همهی این سخنان و مواضعی که ظاهرا با سیاستهای دولت اوباما بسیار تفاوت دارد اما ناظران معقتدند نوعی دوگانگی در سیاستهای واشنگتن درباره حکومت ایران وجود دارد که ناشی از آزمودن سیاستهای فشار در اشکال مختلف است.
پیامی که در تهران از سخنرانی پمپئو دریافت شده...
هم اصلاحطلبان و هم اصولگرایان سخنان وزیر خارجه آمریکا را بخشی از یک بستهی بزرگ مهندسی شده برای «براندازی رژیم» میدانند و به شدت از آن نگرانند. همین نگرانی باعث شده تا خود را بیش از پیش مسافران یک کشتی بدانند که برای رهایی از توفانی که گرفتارش شدهاند میبایست تقسیم کار کنند و مرتب دم از «اتحاد» و لزوم «وحدت ملی» بزنند. آنها بطور مشترک به جامعه پمپاژ میکنند که هدف «دشمنان» و در رأس آنها آمریکا و اسراییل و عربستان از جنگ روانی و اقتصادی همانا تهدید نظامی است آن هم نه با هدف براندازی نظام جمهوری اسلامی برای نابودی ایران و تجزیه کشور! آنها هیچ توضیحی نمیدهند که اولا چرا جمهوری اسلامی با «تغییر رفتار» خود از این امر جلوگیری نمیکند؟! ثانیا به چه دلیل براندازی جمهوری اسلامی که یک رژیم چهلساله و منفور است باید به تجزیهی کشوری هزاران ساله با بافت قومیتی که به شدت درهمتنیده است بیانجامد؟! ثالثا تجزیهی ایران به کشورهای مشکلآفرین مانند آنچه در دهههای گذشته در خاورمیانه صورت گرفت چه سودی دارد؟! دامنه و عمق بحرانهایی که جمهوری اسلامی تا گلو در آنها فرو رفته به اندازهای زیاد است که با هیچ ترفندی نمیتواند اعتماد جامعه را به خود جلب کند. از همین رو گمان میکند همه به فکر براندازی آن هستند پس باید سقوط خود را مترادف سقوط ملت و مملکت قرار دهد. در چنین شرایطی حتی وقتی واشنگتن با صدای بلند اعلام میکند که به دنبال «تغییر رژیم» نیست، حاکمان تهران باور نمیکنند زیرا میدانند آنچه زیر عنوان «تغییر رفتار رژیم» بر اساس شروط ۱۲گانه نیز مطرح میشود نتیجهای جز «تغییر رژیم» ندارد.
🔹ریزش اصلاحطلبان و طرفداران دولت
در این میان گروهی از اصلاحطلبان مثل مشارکتیهای سابق و کارگزارانیها برای ایجاد هراس از تغییر رژیم دائم از سوریهای شدن ایران میگویند و طرفداران تغییر رژیم را جنگطلب معرفی میکنند. اما وقتی حسن روحانی تهدید جنگافروزانهی بستن تنگه هرمز را مطرح میکند و قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس با بلوفهای بیشتر درباره موشکپرانی به تمجید و تقدیر او میپردازد، همین افراد این تهدیدها را «وحدت ملی» مینامند! این گروه فرصتطلب و بیپرنسیپ فراموش میکنند که برای روحانی رأی جمع کردند تا با شکست ابراهیم رئیسی نه تنها مشکلات اقتصادی و اجتماعی کاهش یابد بلکه سایهی جنگ نیز از سر کشور کم شود. ولی حالا خود روحانی با تهدیدات خود مقدمات یک جنگ احتمالی را فراهم میکند! در این میان افرادی هم مانند تاجزاده پیشنهاد میدهند که دولت روحانی دولت ترامپ را دور زده و برود با باراک اوباما و جان کری مذاکره کند! در حالی که شرایط فعلی زاییدهی دو سال مذاکره و بگو و بخند با اوباما و کری است آن هم زمانی که در قدرت بودند و نه حالا که کارهای نیستند! شاید منظور از این پیشنهاد این است که دولت روحانی به جای «دیپلماسی» علنی به لابیگری پشت سر دولت ترامپ بپردازد؟! در هر صورت، برخورد نظام با این گروه ناتوان و «تدارکاتچی» مشابه ملی- مذهبیها و نهضت آزادی و چپهای اسلامی است که پیشنهاد گفتگو با ترامپ را دادند ولی ارزشیها آنها را خائن و دیوانه خواندند که میخواهند تسلیم آمریکا شوند. این ناتوانی مزمن چه از سوی دولت برای حل مشکلات اساسی مانند آب و برق و معیشت، و همچنین از سوی اصلاحطلبان که با ادامهی شرایط فلاکتبار کشور به استمرارطلبان معروف شدهاند، بیش از پیش آنها را دچار ریزش کرده است. حتی در میان اصولگرایان نیز با تشدید فشارها ورق بر میگردد. سخنرانی پمپئو که رژیم را به «تغییر رفتار» خود فرا میخواند و پیشنهاد ترامپ برای یک «توافق واقعی» همان سیاستی است که دولت اوباما با شیوهی مماشات در پیش گرفته بود، ولی امروز سبب تعمیق شکاف در رژیم شده است. اگر دولت اوباما نیز سیاست «تغییر رفتار» و «توافق واقعی» را قاطعانه پیش میبرد، چهرهی واقعی روحانی و ظریف همان موقع نشان داده میشد.
🔴@c_b_shahzadeh
#ارسالی
#بخش_اول
لاف اتحاد برای حفظ یک نظام گزاف
به نظر نمیرسد اتحاد جریانها و چهرههای نمادین جمهوری اسلامی بتواند گرهای نه از مشکلات مردم بلکه از خود نظام باز کند! چرا که نظام، مشکل مردم و مطالبات مردم، مشکل نظام است! همهی «چهرههای نمادین» و غیرنمادین نظام هر کدام صاحب مقام و منصب و در رأس نهادهای حکومتی بودهاند! وضعیت امروز اتفاقا نتیجهی عملکرد این چهرههاست! حالا نظام و آنها چه تغییری کردهاند که قرار است با اتحادشان گلی به سر مردم بزنند؟!
«به زودی جریانات و شخصیتهای نمادین کشور در کنار هم قرار خواهند گرفت». این جمله را اسحاق جهانگیری معاون اول حسن روحانی دوم امردادماه در یک سخنرانی در همایش سفیران و رؤسای نمایندگیهای جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور گفته است. جهانگیری «اتحاد سیاسی» را ضروری دانسته و گفته است همه مسئولین عالیرتبه کشور باید «نمایش بزرگی از اتحاد داخلی» را به صحنه بیاورند. این سخنان جهانگیری همزمان با شاخ و شانه کشیدن نظامی مقامات جمهوری اسلامی از جمله حسن روحانی و محمدجواد ظریف علیه آمریکا و تهدیدهای آمریکا در پاسخ به آنها بیان شده است. اسحاق جهانگیری در این سخنرانی خود بر موضوع اتحاد میان جریانهای سیاسی کشور تأکید کرده است که البته منظور از جریانهای سیاسی همان تدارکاتچیان و جناحین داخلی نظام هستند شامل اصولگرایان، اصلاح طلبان و جریانی موسوم به اعتدالطلب که جریانات ملی- مذهبی و چپهای اثنیعشری نیز بین این دو دستهی آخری وول میخورند.
ابهام در اتحاد
سخنان جهانگیری اما مبهم بود و برخی اشاره وی به «کنار هم قرار گرفتن جریانها و شخصیتهای نمادین کشور» در آینده نزدیک را به رفع حصر میرحسین موسوی و زهرا رهنورد و مهدی کروبی تفسیر کردهاند. رفع حصر از وعدههای انتخاباتی حسن روحانی بود که موجب شد طرفداران میرحسین موسوی و مهدی کروبی به وی رأی بدهند و امیدوار باشند با پیروزی او در انتخابات ریاست جمهوری مسیر رفع حصر دو نامزد پیشین انتخابات ریاست جمهوری در ایران هموار میشود.اما روحانی در دولت نخست هیچ گامی برای رفع حصر بر نداشت و در دولت دوم نیز تا کنون اقدامی انجام نداده و همواره آن را به قوه قضاییه حواله داده است. در چنین شرایطی باز برخی امیدوارند با بحرانیتر شدن وضعیت و بازگشت تحریمها و تشدید نارضایتیهای عمومی، «رفع حصر» به عنوان ابزاری نمایشی از سوی رهبر جمهوری اسلامی و تندروها به کار گرفته شود. طرفداران میرحسین موسوی و مهدی کروبی نیز فرصت را غنیمت شمرده و رفع حصر را در شرایط کنونی کشور نه یک «مطالبه» بلکه یک «چاره» قلمداد میکنند بدون آنکه توضیح دهند رهبران «جنبش سبز» در این سالهای حصر چه برنامهای برای رفع مشکلات کشور تدارک دیدهاند وگرنه رفع حصر به خودی خود قرار است چه مشکلی از آب و برق و معیشت جامعه را حل کند؟! رفع حصر میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد هیچ تأثیری بر شرایط اقتصادی و اجتماعی ایران ندارد. در ابعاد سیاسی نیز وقتی رفع حصر این سه تن بدون کاهش فشار و آزاد کردن دیگر فعالان سیاسی و مدنی انجام شود، اثر چندانی در سطح بینالملل نخواهد داشت و فقط ممکن است یک موج خبری توسط لابی جمهوری اسلامی در اروپا و آمریکا ایجاد کند که آن هم در نهایت حتی به زیان هم نظام و هم اصلاحطلبانش خواهد شد زیرا نشان خواهد داد که حصر و رفع حصر هیچ تأثیری در جامعه ندارد! کشور در آستانهی نابودیست و به برنامه و ابزار نیاز دارد و نه لاف و گزاف و نمایشهای سیاسی.
اتحاد برای حفظ منافع
اصلاحطلبان سالهاست تلاش میکنند به قدرت بازگردند ولی چنان دچار اختلافات اساسی هستند که قادر به ایجاد اتحاد میان خود نیستند چه برسد به آنکه بتوانند با جریانهای رقیب به قول جهانگیری به «اتحاد سیاسی» برسند. در این میان محمود احمدی نژاد و هوادارنش نیز جریان دیگری هستند که اگرچه در حال حاضر سکوت کرده و نظاره میکنند اما در صورت تلاش نظام برای ایجاد «اتحاد سیاسی» نمیشود آنها را بازی نداد. این همه در حالیست که برخی اختلافاتی هم که گاهی میان سران جمهوری اسلامی بروز پیدا میکند بیشتر جنبه نمایشی دارد وگرنه همین افراد به ظاهر مخالف و منتقد یکدیگر از یک سو در مراسم و دیدارهای حکومتی حضور پیدا کرده و کنار هم مینشینند و همگی سرسپردگی خود را به «رهبر» اعلام میکنند و از سوی دیگر هرگاه در خطر قرار بگیرند، از یکدیگر پشتیبانی میکنند. برخی منظور جهانگیری از «اتحاد سیاسی» را بازتاب شرایط خطرناک جمهوری اسلامی و دعوت رقبا و نشستگان بر سر سفره انقلاب به همبستگی میدانند. ولی این پرسش مطرح میشود که اتحاد جریانها و چهرههای نمادین جمهوری اسلامی چه سودی برای کشور و مردم دارد؟
(ادامه در بخش بعد)
🔴 @c_b_shahzadeh
لاف اتحاد برای حفظ یک نظام گزاف
به نظر نمیرسد اتحاد جریانها و چهرههای نمادین جمهوری اسلامی بتواند گرهای نه از مشکلات مردم بلکه از خود نظام باز کند! چرا که نظام، مشکل مردم و مطالبات مردم، مشکل نظام است! همهی «چهرههای نمادین» و غیرنمادین نظام هر کدام صاحب مقام و منصب و در رأس نهادهای حکومتی بودهاند! وضعیت امروز اتفاقا نتیجهی عملکرد این چهرههاست! حالا نظام و آنها چه تغییری کردهاند که قرار است با اتحادشان گلی به سر مردم بزنند؟!
«به زودی جریانات و شخصیتهای نمادین کشور در کنار هم قرار خواهند گرفت». این جمله را اسحاق جهانگیری معاون اول حسن روحانی دوم امردادماه در یک سخنرانی در همایش سفیران و رؤسای نمایندگیهای جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور گفته است. جهانگیری «اتحاد سیاسی» را ضروری دانسته و گفته است همه مسئولین عالیرتبه کشور باید «نمایش بزرگی از اتحاد داخلی» را به صحنه بیاورند. این سخنان جهانگیری همزمان با شاخ و شانه کشیدن نظامی مقامات جمهوری اسلامی از جمله حسن روحانی و محمدجواد ظریف علیه آمریکا و تهدیدهای آمریکا در پاسخ به آنها بیان شده است. اسحاق جهانگیری در این سخنرانی خود بر موضوع اتحاد میان جریانهای سیاسی کشور تأکید کرده است که البته منظور از جریانهای سیاسی همان تدارکاتچیان و جناحین داخلی نظام هستند شامل اصولگرایان، اصلاح طلبان و جریانی موسوم به اعتدالطلب که جریانات ملی- مذهبی و چپهای اثنیعشری نیز بین این دو دستهی آخری وول میخورند.
ابهام در اتحاد
سخنان جهانگیری اما مبهم بود و برخی اشاره وی به «کنار هم قرار گرفتن جریانها و شخصیتهای نمادین کشور» در آینده نزدیک را به رفع حصر میرحسین موسوی و زهرا رهنورد و مهدی کروبی تفسیر کردهاند. رفع حصر از وعدههای انتخاباتی حسن روحانی بود که موجب شد طرفداران میرحسین موسوی و مهدی کروبی به وی رأی بدهند و امیدوار باشند با پیروزی او در انتخابات ریاست جمهوری مسیر رفع حصر دو نامزد پیشین انتخابات ریاست جمهوری در ایران هموار میشود.اما روحانی در دولت نخست هیچ گامی برای رفع حصر بر نداشت و در دولت دوم نیز تا کنون اقدامی انجام نداده و همواره آن را به قوه قضاییه حواله داده است. در چنین شرایطی باز برخی امیدوارند با بحرانیتر شدن وضعیت و بازگشت تحریمها و تشدید نارضایتیهای عمومی، «رفع حصر» به عنوان ابزاری نمایشی از سوی رهبر جمهوری اسلامی و تندروها به کار گرفته شود. طرفداران میرحسین موسوی و مهدی کروبی نیز فرصت را غنیمت شمرده و رفع حصر را در شرایط کنونی کشور نه یک «مطالبه» بلکه یک «چاره» قلمداد میکنند بدون آنکه توضیح دهند رهبران «جنبش سبز» در این سالهای حصر چه برنامهای برای رفع مشکلات کشور تدارک دیدهاند وگرنه رفع حصر به خودی خود قرار است چه مشکلی از آب و برق و معیشت جامعه را حل کند؟! رفع حصر میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد هیچ تأثیری بر شرایط اقتصادی و اجتماعی ایران ندارد. در ابعاد سیاسی نیز وقتی رفع حصر این سه تن بدون کاهش فشار و آزاد کردن دیگر فعالان سیاسی و مدنی انجام شود، اثر چندانی در سطح بینالملل نخواهد داشت و فقط ممکن است یک موج خبری توسط لابی جمهوری اسلامی در اروپا و آمریکا ایجاد کند که آن هم در نهایت حتی به زیان هم نظام و هم اصلاحطلبانش خواهد شد زیرا نشان خواهد داد که حصر و رفع حصر هیچ تأثیری در جامعه ندارد! کشور در آستانهی نابودیست و به برنامه و ابزار نیاز دارد و نه لاف و گزاف و نمایشهای سیاسی.
اتحاد برای حفظ منافع
اصلاحطلبان سالهاست تلاش میکنند به قدرت بازگردند ولی چنان دچار اختلافات اساسی هستند که قادر به ایجاد اتحاد میان خود نیستند چه برسد به آنکه بتوانند با جریانهای رقیب به قول جهانگیری به «اتحاد سیاسی» برسند. در این میان محمود احمدی نژاد و هوادارنش نیز جریان دیگری هستند که اگرچه در حال حاضر سکوت کرده و نظاره میکنند اما در صورت تلاش نظام برای ایجاد «اتحاد سیاسی» نمیشود آنها را بازی نداد. این همه در حالیست که برخی اختلافاتی هم که گاهی میان سران جمهوری اسلامی بروز پیدا میکند بیشتر جنبه نمایشی دارد وگرنه همین افراد به ظاهر مخالف و منتقد یکدیگر از یک سو در مراسم و دیدارهای حکومتی حضور پیدا کرده و کنار هم مینشینند و همگی سرسپردگی خود را به «رهبر» اعلام میکنند و از سوی دیگر هرگاه در خطر قرار بگیرند، از یکدیگر پشتیبانی میکنند. برخی منظور جهانگیری از «اتحاد سیاسی» را بازتاب شرایط خطرناک جمهوری اسلامی و دعوت رقبا و نشستگان بر سر سفره انقلاب به همبستگی میدانند. ولی این پرسش مطرح میشود که اتحاد جریانها و چهرههای نمادین جمهوری اسلامی چه سودی برای کشور و مردم دارد؟
(ادامه در بخش بعد)
🔴 @c_b_shahzadeh
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
#بخش_دوم
جریانات مختلف در جمهوری اسلامی بر اساس منافع نظام شکل گرفتهاند که همزمان با کسب و سهم بردن از قدرت سیاسی و اقتصادی برای اعضای این جریانات منافع شخصی نیز به همراه داشته است. برای حفظ این منافع هم که شده، این جریانات برای بقای نظام هر کاری که لازم باشد انجام میدهند. حال آنکه مردم نه از سفره انقلاب سودی بردهاند و نه ماندن چنین نظام فاسد و خرابکاری برایشان فایدهای دارد. مبارزهی جریانهای مختلف در هر دوره هم که دولت را به دست گرفته یا نمایندگانشان به مجلس شورای اسلامی راه یافتند، تنها برای ایجاد فضایی جهت استفاده از فرصتهای اقتصادی و بهرهبرداری بیشتر از سفره انقلاب بوده است. حتی «جنبش سبز» نیز نه بر پایه مطالبات اساسی مردم بلکه از درون رقابت انتخاباتی شکل گرفت و به محض آنکه جریانهای سیاسی حامی میرحسین موسوی و مهدی کروبی از تشکیل دولت به دست این دو ناامید شدند «جنبش سبز» پایان یافت. اگرچه بدون آنکه جریانات درگیر بخواهند، هم معنای رأی را برای جامعه روشن کرد و هم یک بار دیگر نشان داد که چاقو دستهی خودش را نمیبرد: اصولگرایان چاقو و اصلاحطلبان دستهاش هستند! کما اینکه احمدینژاد اصولگرا دست در دست خاتمی اصلاحطلب سوگند ریاست جمهوری خورد و روحانی اعتدالگرا خوش و بش کنان کرسی ریاست جمهوری را از احمدینژاد تحویل گرفت. مصالح نظام جمهوری اسلامی از اولویتهای اساسی همه جریانهای درون حکومت به شمار میرود چرا که هویت همه این «چهرههای نمادین» مدیون این نظام است وگرنه هرگز «چهره» نمیشدند! اگر امروز اسحاق جهانگیری و یا دیگر مقامات جمهوری اسلامی از «اتحاد سیاسی» سخن میگویند برای تأمین منافع نظام است و مانند چهار دهه گذشته مردم و خواسته هایشان تنها زمانی مهم قلمداد میشوند که به عنوان یک ابزار، کارکردی برای حفظ نظام داشته باشند؛ تبلیغ برای شرکت در انتخابات نمونه بارز این سوء استفاده از مردم و مطالباتشان است.در کنار اوضاع فلاکتبار داخلی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی در بحرانیترین دوران عمر خود بسر میبرد. به همین دلیل است که حسن روحانی و قاسم سلیمانی در تهدید نظامی و جنگافروزی همصدا میشوند.در چنین شرایطی به نظر نمیرسد اتحاد جریانها و چهرههای نمادین جمهوری اسلامی بتواند گرهای نه از مشکلات مردم بلکه از خود نظام باز کند! چرا که نظام، مشکل مردم و مطالبات مردم، مشکل نظام است! همهی «چهرههای نمادین» و غیرنمادین نظام هر کدام صاحب مقام و منصب و در رأس نهادهای حکومتی بودهاند! وضعیت امروز اتفاقا نتیجهی عملکرد این چهرههاست! حالا نظام و آنها چه تغییری کردهاند که قرار است با اتحادشان گلی به سر مردم بزنند؟! بیشترین کارکرد «وحدت ملی» بین «چهرههای نمادین» و چهرههای غیرنمادین جریانات حکومتی و طرفداران آنها، تا زمانی که تغییرات اساسی در ساختار سیاسی و اقتصادی صورت نگیرد، فقط پاشیدن بذر امید در دل جامعهای است که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد. حتی آب و خاک و هوای آن را نیز مسموم کرده و به باد دادهاند. راه و چاره را مردم بهتر از زمامداران دریافتهاند که در اعتراضات سراسری دیماه ۹۶ و پس از آن شعار دادهاند: اصلاحطلب اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا!
#ارسالی
🔴@c_b_shahzadeh
جریانات مختلف در جمهوری اسلامی بر اساس منافع نظام شکل گرفتهاند که همزمان با کسب و سهم بردن از قدرت سیاسی و اقتصادی برای اعضای این جریانات منافع شخصی نیز به همراه داشته است. برای حفظ این منافع هم که شده، این جریانات برای بقای نظام هر کاری که لازم باشد انجام میدهند. حال آنکه مردم نه از سفره انقلاب سودی بردهاند و نه ماندن چنین نظام فاسد و خرابکاری برایشان فایدهای دارد. مبارزهی جریانهای مختلف در هر دوره هم که دولت را به دست گرفته یا نمایندگانشان به مجلس شورای اسلامی راه یافتند، تنها برای ایجاد فضایی جهت استفاده از فرصتهای اقتصادی و بهرهبرداری بیشتر از سفره انقلاب بوده است. حتی «جنبش سبز» نیز نه بر پایه مطالبات اساسی مردم بلکه از درون رقابت انتخاباتی شکل گرفت و به محض آنکه جریانهای سیاسی حامی میرحسین موسوی و مهدی کروبی از تشکیل دولت به دست این دو ناامید شدند «جنبش سبز» پایان یافت. اگرچه بدون آنکه جریانات درگیر بخواهند، هم معنای رأی را برای جامعه روشن کرد و هم یک بار دیگر نشان داد که چاقو دستهی خودش را نمیبرد: اصولگرایان چاقو و اصلاحطلبان دستهاش هستند! کما اینکه احمدینژاد اصولگرا دست در دست خاتمی اصلاحطلب سوگند ریاست جمهوری خورد و روحانی اعتدالگرا خوش و بش کنان کرسی ریاست جمهوری را از احمدینژاد تحویل گرفت. مصالح نظام جمهوری اسلامی از اولویتهای اساسی همه جریانهای درون حکومت به شمار میرود چرا که هویت همه این «چهرههای نمادین» مدیون این نظام است وگرنه هرگز «چهره» نمیشدند! اگر امروز اسحاق جهانگیری و یا دیگر مقامات جمهوری اسلامی از «اتحاد سیاسی» سخن میگویند برای تأمین منافع نظام است و مانند چهار دهه گذشته مردم و خواسته هایشان تنها زمانی مهم قلمداد میشوند که به عنوان یک ابزار، کارکردی برای حفظ نظام داشته باشند؛ تبلیغ برای شرکت در انتخابات نمونه بارز این سوء استفاده از مردم و مطالباتشان است.در کنار اوضاع فلاکتبار داخلی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی در بحرانیترین دوران عمر خود بسر میبرد. به همین دلیل است که حسن روحانی و قاسم سلیمانی در تهدید نظامی و جنگافروزی همصدا میشوند.در چنین شرایطی به نظر نمیرسد اتحاد جریانها و چهرههای نمادین جمهوری اسلامی بتواند گرهای نه از مشکلات مردم بلکه از خود نظام باز کند! چرا که نظام، مشکل مردم و مطالبات مردم، مشکل نظام است! همهی «چهرههای نمادین» و غیرنمادین نظام هر کدام صاحب مقام و منصب و در رأس نهادهای حکومتی بودهاند! وضعیت امروز اتفاقا نتیجهی عملکرد این چهرههاست! حالا نظام و آنها چه تغییری کردهاند که قرار است با اتحادشان گلی به سر مردم بزنند؟! بیشترین کارکرد «وحدت ملی» بین «چهرههای نمادین» و چهرههای غیرنمادین جریانات حکومتی و طرفداران آنها، تا زمانی که تغییرات اساسی در ساختار سیاسی و اقتصادی صورت نگیرد، فقط پاشیدن بذر امید در دل جامعهای است که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد. حتی آب و خاک و هوای آن را نیز مسموم کرده و به باد دادهاند. راه و چاره را مردم بهتر از زمامداران دریافتهاند که در اعتراضات سراسری دیماه ۹۶ و پس از آن شعار دادهاند: اصلاحطلب اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا!
#ارسالی
🔴@c_b_shahzadeh
🔴#بخش_اول
«تغییر رفتار رژیم ایران» و بختک «براندازی» و «فروپاشی»
جان بولتون: اگر ایران خواهان ممانعت از بازگشت تحریمهای آمریکاست باید پیشنهاد مذاکره دونالد ترامپ را بپذیرد.
حسین موسویان: جان بولتون برای براندازی جمهوری اسلامی برنامه داده و آمریکا در حال پیاده کردن آن است.
حسن روحانی: نظام ما امروز از همیشه مستحکمتر است و دغدغهای نسبت به نظام نباید داشته باشیم.
با آغاز رسمی فاز اول تحریمهای ایالات متحده علیه جمهوری اسلامی، یک مقام آمریکایی به سیانان گفته این تحریمها برای تغییر رفتار رژیم ایران است نه تغییر رژیم و براندازی.همچنین جان بولتون مشاور امنیت ملی کاخ سفید روز دوشنبه ۶ اوت درباره بازگشت تحریمهای آمریکا علیه جمهوری اسلامی گفت، «اگر ایران خواهان ممانعت از بازگشت تحریمهای آمریکاست باید پیشنهاد مذاکره دونالد ترامپ را بپذیرد.»او به فاکس نیوز گفته «رژیم ایران باید قید برنامه موشکی بالستیک را بزند و برنامه هستهای را کاملاً کنار بگذارد.»بولتون تاکید کرده «اگر آیتاللهها میخواهند از زیر فشار بیرون بیایند باید بنشینند و مذاکره کنند و تا زمانی که مذاکره نشود فشار باقی است.»مشاور امنیت ملی کاخ سفید همچنین درباره احتمال بستن تنگه هرمز از سوی رژیم ایران گفت: «بستن تنگه هرمز بدترین اشتباه ایران خواهد بود.» او تاکید کرده بستن تنگه هرمز تنها یک بلوف از سوی حکومت ایران است.بولتون گفت اگر ایرانیها واقعاً جدی میبودند باید با ترامپ مذاکره میکردند و ما خواهیم دید که آیا آنها واقعا جدی هستند یا نه!ماکس اُته Max Otte که خبرگزاری تسنیم وی را از اعضای حزب دموکرات مسیحی آلمان معرفی کرده در مصاحبهی این خبرگزاری با وی پیشنهاد ترامپ برای مذاکره بدون پیششرط با ایران را «نمایش» خوانده و گفته اعتماد مجدد ایران به آمریکا غلط است.او در پاسخ به این پرسش که «آیا واشنگتن برای تغییر رژیم در ایران تلاش میکند» گفته: «واشنگتن در بسیاری کشورها برای تغییر رژیم تلاش میکند و مطمئناً سرویسهای اطلاعاتی آمریکا در این راستا در ایران هم فعال هستند.»گفتنی است که ماکس اُته اقتصاددان آلمانی- آمریکایی (متولد ۱۹۶۴) از سال ۱۹۹۱ عضو حزب دمکرات مسیحی آلمان که آنگلا مرکل صدراعظم این کشور رهبر آن است بوده. ولی از سال ۲۰۱۷ از حامیان پر و پا قرص حزب راستگرا و تازهتأسیس AFD (آلترناتیو برای آلمان) و از مدیران یکی از بنیادهای فرهنگی این حزب است.سیدحسین موسویان سفیر سابق جمهوری اسلامی در آلمان در زمان «ترور میکونوس» و عضو پیشین تیم مذاکرهکننده هستهای روز سهشنبه، ۱۵ امرداد، در مقالهای با عنوان «تحریمهای جدید و معمای مذاکره با ترامپ» در خبرگزاری دولتی جمهوری اسلامی ایران نوشته، جان بولتون که اکنون کلیدیترین نقش در موضوع ایران را در کاخ سفید به عهده دارد، سال گذشته طرحی برای «خروج آمریکا از برجام» و عملیاتی کردن «سیاست تغییر رژیم»، به ترامپ و شورای امنیت ملی آمریکا ارائه کرد.به گفته موسویان این طرح شامل راهبردهای کلیدی در مورد نحوه خروج یکجانبه آمریکا از برجام، همفکری و همکاری با اسراییل و عربستان، کار دیپلماتیک سنگین روی اروپا و اقدامات لازم برای تغییر رژیم در ایران است.سیدحسین موسویان که یکی از چهرههای امنیتی نظام و سالهاست یکی از لابیگران جمهوری اسلامی در غرب است، بخشی از اقدامات عملیاتی پیشبینی شده در طرح جان بولتون را شرح داده است، از جمله:
-گفتوگو با اسراییل برای عملیات نظامی علیه ایران
-محدود نمودن نقش ایرانیها از جمله ورود به امریکا از طریق توقف ویزا اعم از ویزای دانشجویی و علمی و غیره
-افشای فعالیتهای اقتصادی فرماندهان سپاه و شخصیتهای دیگر ایرانی با ذکر نام
-حمایت از از اعتراضهای دانشجویی، کارگری، زنان و گروههای «ضد انقلاب» داخلی ایران
حسین موسویان به سخنرانی مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا در جمع ایرانیهای مقیم این کشور در لسآنجلس و «ادعای فساد مالی مسئولان» با ذکر نام برخی شخصیتها را بخشی از «سناریوی همراه و محدود کردن» فعالیت ایرانیهای دوتابعیتی و مقیم آمریکا دانسته و مدعی شده است که چند ماه قبل نیروهایی ناشناخته شبانه به دفتر شورای ملی ایرانیان آمریکا (نایاک) هجوم بردند و اسناد و مدارک و کامپیوترهای آنها را بُردند و با فاصله اندکی هم تریتا پارسی و رضا مرعشی، دو گرداننده اصلی این شورا که دهها مقاله علیه سناریوی جنگ و تحریم ایران و در دفاع از برجام نوشته بودند نیز از سمت خود در این شورا استعفا دادند. وی همه اینها را در ادامه مسیر براندازی دانسته است. البته این سخنان و ابراز اطلاعات سیدحسین موسویان به عنوان مهرهی جمهوری اسلامی همزمان تایید دیگریست بر روابط «شورای ملی ایرانیان آمریکا» با جمهوری اسلامی و نقش لابیگری این نهاد که در دوران اوباما به شدت فعال بود و با روی کار آمدن ترامپ ستاره بختاش رو به افول گذاشت.
ادامه⬇
«تغییر رفتار رژیم ایران» و بختک «براندازی» و «فروپاشی»
جان بولتون: اگر ایران خواهان ممانعت از بازگشت تحریمهای آمریکاست باید پیشنهاد مذاکره دونالد ترامپ را بپذیرد.
حسین موسویان: جان بولتون برای براندازی جمهوری اسلامی برنامه داده و آمریکا در حال پیاده کردن آن است.
حسن روحانی: نظام ما امروز از همیشه مستحکمتر است و دغدغهای نسبت به نظام نباید داشته باشیم.
با آغاز رسمی فاز اول تحریمهای ایالات متحده علیه جمهوری اسلامی، یک مقام آمریکایی به سیانان گفته این تحریمها برای تغییر رفتار رژیم ایران است نه تغییر رژیم و براندازی.همچنین جان بولتون مشاور امنیت ملی کاخ سفید روز دوشنبه ۶ اوت درباره بازگشت تحریمهای آمریکا علیه جمهوری اسلامی گفت، «اگر ایران خواهان ممانعت از بازگشت تحریمهای آمریکاست باید پیشنهاد مذاکره دونالد ترامپ را بپذیرد.»او به فاکس نیوز گفته «رژیم ایران باید قید برنامه موشکی بالستیک را بزند و برنامه هستهای را کاملاً کنار بگذارد.»بولتون تاکید کرده «اگر آیتاللهها میخواهند از زیر فشار بیرون بیایند باید بنشینند و مذاکره کنند و تا زمانی که مذاکره نشود فشار باقی است.»مشاور امنیت ملی کاخ سفید همچنین درباره احتمال بستن تنگه هرمز از سوی رژیم ایران گفت: «بستن تنگه هرمز بدترین اشتباه ایران خواهد بود.» او تاکید کرده بستن تنگه هرمز تنها یک بلوف از سوی حکومت ایران است.بولتون گفت اگر ایرانیها واقعاً جدی میبودند باید با ترامپ مذاکره میکردند و ما خواهیم دید که آیا آنها واقعا جدی هستند یا نه!ماکس اُته Max Otte که خبرگزاری تسنیم وی را از اعضای حزب دموکرات مسیحی آلمان معرفی کرده در مصاحبهی این خبرگزاری با وی پیشنهاد ترامپ برای مذاکره بدون پیششرط با ایران را «نمایش» خوانده و گفته اعتماد مجدد ایران به آمریکا غلط است.او در پاسخ به این پرسش که «آیا واشنگتن برای تغییر رژیم در ایران تلاش میکند» گفته: «واشنگتن در بسیاری کشورها برای تغییر رژیم تلاش میکند و مطمئناً سرویسهای اطلاعاتی آمریکا در این راستا در ایران هم فعال هستند.»گفتنی است که ماکس اُته اقتصاددان آلمانی- آمریکایی (متولد ۱۹۶۴) از سال ۱۹۹۱ عضو حزب دمکرات مسیحی آلمان که آنگلا مرکل صدراعظم این کشور رهبر آن است بوده. ولی از سال ۲۰۱۷ از حامیان پر و پا قرص حزب راستگرا و تازهتأسیس AFD (آلترناتیو برای آلمان) و از مدیران یکی از بنیادهای فرهنگی این حزب است.سیدحسین موسویان سفیر سابق جمهوری اسلامی در آلمان در زمان «ترور میکونوس» و عضو پیشین تیم مذاکرهکننده هستهای روز سهشنبه، ۱۵ امرداد، در مقالهای با عنوان «تحریمهای جدید و معمای مذاکره با ترامپ» در خبرگزاری دولتی جمهوری اسلامی ایران نوشته، جان بولتون که اکنون کلیدیترین نقش در موضوع ایران را در کاخ سفید به عهده دارد، سال گذشته طرحی برای «خروج آمریکا از برجام» و عملیاتی کردن «سیاست تغییر رژیم»، به ترامپ و شورای امنیت ملی آمریکا ارائه کرد.به گفته موسویان این طرح شامل راهبردهای کلیدی در مورد نحوه خروج یکجانبه آمریکا از برجام، همفکری و همکاری با اسراییل و عربستان، کار دیپلماتیک سنگین روی اروپا و اقدامات لازم برای تغییر رژیم در ایران است.سیدحسین موسویان که یکی از چهرههای امنیتی نظام و سالهاست یکی از لابیگران جمهوری اسلامی در غرب است، بخشی از اقدامات عملیاتی پیشبینی شده در طرح جان بولتون را شرح داده است، از جمله:
-گفتوگو با اسراییل برای عملیات نظامی علیه ایران
-محدود نمودن نقش ایرانیها از جمله ورود به امریکا از طریق توقف ویزا اعم از ویزای دانشجویی و علمی و غیره
-افشای فعالیتهای اقتصادی فرماندهان سپاه و شخصیتهای دیگر ایرانی با ذکر نام
-حمایت از از اعتراضهای دانشجویی، کارگری، زنان و گروههای «ضد انقلاب» داخلی ایران
حسین موسویان به سخنرانی مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا در جمع ایرانیهای مقیم این کشور در لسآنجلس و «ادعای فساد مالی مسئولان» با ذکر نام برخی شخصیتها را بخشی از «سناریوی همراه و محدود کردن» فعالیت ایرانیهای دوتابعیتی و مقیم آمریکا دانسته و مدعی شده است که چند ماه قبل نیروهایی ناشناخته شبانه به دفتر شورای ملی ایرانیان آمریکا (نایاک) هجوم بردند و اسناد و مدارک و کامپیوترهای آنها را بُردند و با فاصله اندکی هم تریتا پارسی و رضا مرعشی، دو گرداننده اصلی این شورا که دهها مقاله علیه سناریوی جنگ و تحریم ایران و در دفاع از برجام نوشته بودند نیز از سمت خود در این شورا استعفا دادند. وی همه اینها را در ادامه مسیر براندازی دانسته است. البته این سخنان و ابراز اطلاعات سیدحسین موسویان به عنوان مهرهی جمهوری اسلامی همزمان تایید دیگریست بر روابط «شورای ملی ایرانیان آمریکا» با جمهوری اسلامی و نقش لابیگری این نهاد که در دوران اوباما به شدت فعال بود و با روی کار آمدن ترامپ ستاره بختاش رو به افول گذاشت.
ادامه⬇
🔴#بخش_دوم
سید حسین موسویان در بخش دیگری از این مقاله نوشته «شعار مذاکره با ایران» که از سوی ترامپ مطرح شد «طرح بولتون است چون میدانند بعد از خروج آمریکا از برجام ایرانیها دیگر با آمریکا مذاکره نخواهند کرد و لذا این امکان به آمریکا داده خواهد شد که از این سناریو به عنوان دلیل سوء نیت ایران برای دنبال کردن برنامه ساخت بمب اتم استفاده کند.» موسویان توضیح نداد که اگر جمهوری اسلامی واقعا ریگی به کفش ندارد، چرا از پیشنهاد ترامپ استقبال نمیکند و توپ را به زمین آمریکا برنمیگرداند!موسویان که در ایران از یک سو به ملی- مذهبیها و از سوی دیگر به کارگزارانیها و اصلاحطلبان نزدیک است و با خط و ربط هر دو جریان برای مذاکره با آمریکا همسو است همچنین گفته «با مطالعه دقیق اقدامات عملی آمریکا در یک سال گذشته» اتخاذ تدابیری کارآمد از سوی تهران به ویژه در پنج محور حیاتی است:
۱- به حداقل رساندن تأثیر تحریمهای جدید
۲- سر و سامان دادن به اوضاع داخلی (وضع نابسامان اقتصادی، بیکاری، فساد، تورم، سقوط آزاد ارزش پول ملی کشور، گرانی و…)
۳- دیپلماسی متمرکز و کارآمد
۴- روشنگری افکار عمومی جهانی
۵- خنثی کردن لابیهای ضد ایران در امریکا و غرب.
این دیپلمات پیشین جمهوری اسلامی که سفیر دوران ترور میکونوس در آلمان است، چند سالی است که در نقش تحلیلگر و «کیسینجر جمهوری اسلامی» ظاهر میشود. وی در پایان نوشتهی خود برای ایرنا، تحقق تدابیر بالا را بدون اراده، انسجام و هماهنگی ملی ممکن نداسته و تاکید کرده که «متأسفانه در شرایط فعلی اثری از آن مشاهده نمیشود»!بختک* فروپاشی و براندازی بر پیکر فرسوده و ناتوان جمهوری اسلامی سنگینی میکند. سیدحسین موسویان در شرایطی نسبت به براندازی هشدار میدهد که چهارشنبه، ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۷ (دوم مه ۲۰۱۸) حدود سه ماه پیش و پیش از خروج آمریکا از توافق اتمی، در مقالهای که سر تا پای آن پُر از تعریف و تمجید از اقتدار رژیم ایران بود ادعا کرد: «اگر ترامپ میخواهد ۲۲ اردیبهشت از برجام خارج شود، نباید با این گمان باشد که ایران آسیبپذیر بوده و در تنگناست»!وی برای اثبات دلیل خود دست روی شاخصهای اقتصادی گذاشته و گفته بود «علیرغم تصور برخی در واشنگتن، شاخصههای اقتصاد ایران قوی است. تولید سرانه ناخالص ملی ایران در سال گذشته ۱۱٪ بوده و قیمت فعلی نفت هم حدود ۷۰ دلار است. از نظر سیاسی هم مشارکت ۷۲٪ مردم ایران در انتخابات اخیر ریاست جمهوری نشانه مهمی است»!
آلزایمر است یا دروغگویی؟!
تغییر موضع سیدحسین موسویان در سه ماه و هشدار نسبت به براندازی یعنی «کیسینجر نظام» به شدت کم آورده است! مقاله اردیبهشتماه موسویان بیشتر پیامی عاجزانه به غرب و آمریکا بود که بجای فشار بیایید «مماشات» کنیم اما در مقاله امرداد خود ادعا میکند مذاکره با آمریکا در شرایط فعلی مفید نیست! این تغییر موضع دو معنی دارد: یا موسویان آنچنان دروغگو و کمحافظه است که فراموش کرده در مقالههای قبلی چه نسخههایی و بر اساس اقتدار و شاخصهای اقتصادی پیچیده؛ و یا طی سه ماه گذشته و در آستانهی از سر گرفته شدن تحریمها و همزمان تظاهرات اعتراضی مردم، اوضاع نظام آنقدر بحرانی شده که به گفتهی وی از «اراده، انسجام و هماهنگی ملی» برای انجام پنج محور تدابیری که او پیشنهاد کرده هیچ «اثری مشاهده نمیشود»!حال به تکههای این پازل مضحک از سیاست جمهوری اسلامی نگاهی بیفکنید:
یک: سیدحسین موسویان تحلیلگری که توهم کیسینجر بودن دارد و همواره برای چاکری و حفظ نظام در بازگو کردن مبالغهآمیز شاخصهای اقتدار و اقتصاد جمهوری اسلامی «کاتولیکتر از پاپ» بوده، از اینکه «تدابیر حیاتی» وی قابل اجرا نیستند متأسف است.
دو: اما در مقابل، حجتالاسلام حسن روحانی در گفتگوی تلویزیونی خود ادعای موسویان در اردیبهشتماه را تکرار کرده و گفته: «نظام ما امروز از همیشه مستحکمتر است و دغدغهای نسبت به نظام نباید داشته باشیم».
سه: از آن طرف دو روز پیش از این حجتالاسلام محمد خاتمی رییس دولت اصلاحات در سخنانی گفته یکی از القائات خطرناک این است که نظام جمهوری اسلامی در حال فروپاشی است، این یک جنگ روانی است و نظام فرو نمیپاشد چون پایگاه و راهکار دارد. ولی با این همه از مردم عذرخواهی کرده و در پایان هم از رهبر جمهوری اسلامی خواسته مشکلات را حل کند: «با همه وجود از رهبری معظم درخواست میکنم که با فرمان و دستورات خود مسائل و مشکلاتی که امروز کشور را دچار چالش کرده حل فرمایند»!
چهار: در آخرین اظهار نظرها سیدحسن حسینیشاهرودی نایب رییس کمیسیون اقتصادی مجلس گفته مذاکره با آمریکا دردی از مشکلات کشور را درمان نمیکند.
(ادامه در بخش بعد)
@c_b_shahzadeh
سید حسین موسویان در بخش دیگری از این مقاله نوشته «شعار مذاکره با ایران» که از سوی ترامپ مطرح شد «طرح بولتون است چون میدانند بعد از خروج آمریکا از برجام ایرانیها دیگر با آمریکا مذاکره نخواهند کرد و لذا این امکان به آمریکا داده خواهد شد که از این سناریو به عنوان دلیل سوء نیت ایران برای دنبال کردن برنامه ساخت بمب اتم استفاده کند.» موسویان توضیح نداد که اگر جمهوری اسلامی واقعا ریگی به کفش ندارد، چرا از پیشنهاد ترامپ استقبال نمیکند و توپ را به زمین آمریکا برنمیگرداند!موسویان که در ایران از یک سو به ملی- مذهبیها و از سوی دیگر به کارگزارانیها و اصلاحطلبان نزدیک است و با خط و ربط هر دو جریان برای مذاکره با آمریکا همسو است همچنین گفته «با مطالعه دقیق اقدامات عملی آمریکا در یک سال گذشته» اتخاذ تدابیری کارآمد از سوی تهران به ویژه در پنج محور حیاتی است:
۱- به حداقل رساندن تأثیر تحریمهای جدید
۲- سر و سامان دادن به اوضاع داخلی (وضع نابسامان اقتصادی، بیکاری، فساد، تورم، سقوط آزاد ارزش پول ملی کشور، گرانی و…)
۳- دیپلماسی متمرکز و کارآمد
۴- روشنگری افکار عمومی جهانی
۵- خنثی کردن لابیهای ضد ایران در امریکا و غرب.
این دیپلمات پیشین جمهوری اسلامی که سفیر دوران ترور میکونوس در آلمان است، چند سالی است که در نقش تحلیلگر و «کیسینجر جمهوری اسلامی» ظاهر میشود. وی در پایان نوشتهی خود برای ایرنا، تحقق تدابیر بالا را بدون اراده، انسجام و هماهنگی ملی ممکن نداسته و تاکید کرده که «متأسفانه در شرایط فعلی اثری از آن مشاهده نمیشود»!بختک* فروپاشی و براندازی بر پیکر فرسوده و ناتوان جمهوری اسلامی سنگینی میکند. سیدحسین موسویان در شرایطی نسبت به براندازی هشدار میدهد که چهارشنبه، ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۷ (دوم مه ۲۰۱۸) حدود سه ماه پیش و پیش از خروج آمریکا از توافق اتمی، در مقالهای که سر تا پای آن پُر از تعریف و تمجید از اقتدار رژیم ایران بود ادعا کرد: «اگر ترامپ میخواهد ۲۲ اردیبهشت از برجام خارج شود، نباید با این گمان باشد که ایران آسیبپذیر بوده و در تنگناست»!وی برای اثبات دلیل خود دست روی شاخصهای اقتصادی گذاشته و گفته بود «علیرغم تصور برخی در واشنگتن، شاخصههای اقتصاد ایران قوی است. تولید سرانه ناخالص ملی ایران در سال گذشته ۱۱٪ بوده و قیمت فعلی نفت هم حدود ۷۰ دلار است. از نظر سیاسی هم مشارکت ۷۲٪ مردم ایران در انتخابات اخیر ریاست جمهوری نشانه مهمی است»!
آلزایمر است یا دروغگویی؟!
تغییر موضع سیدحسین موسویان در سه ماه و هشدار نسبت به براندازی یعنی «کیسینجر نظام» به شدت کم آورده است! مقاله اردیبهشتماه موسویان بیشتر پیامی عاجزانه به غرب و آمریکا بود که بجای فشار بیایید «مماشات» کنیم اما در مقاله امرداد خود ادعا میکند مذاکره با آمریکا در شرایط فعلی مفید نیست! این تغییر موضع دو معنی دارد: یا موسویان آنچنان دروغگو و کمحافظه است که فراموش کرده در مقالههای قبلی چه نسخههایی و بر اساس اقتدار و شاخصهای اقتصادی پیچیده؛ و یا طی سه ماه گذشته و در آستانهی از سر گرفته شدن تحریمها و همزمان تظاهرات اعتراضی مردم، اوضاع نظام آنقدر بحرانی شده که به گفتهی وی از «اراده، انسجام و هماهنگی ملی» برای انجام پنج محور تدابیری که او پیشنهاد کرده هیچ «اثری مشاهده نمیشود»!حال به تکههای این پازل مضحک از سیاست جمهوری اسلامی نگاهی بیفکنید:
یک: سیدحسین موسویان تحلیلگری که توهم کیسینجر بودن دارد و همواره برای چاکری و حفظ نظام در بازگو کردن مبالغهآمیز شاخصهای اقتدار و اقتصاد جمهوری اسلامی «کاتولیکتر از پاپ» بوده، از اینکه «تدابیر حیاتی» وی قابل اجرا نیستند متأسف است.
دو: اما در مقابل، حجتالاسلام حسن روحانی در گفتگوی تلویزیونی خود ادعای موسویان در اردیبهشتماه را تکرار کرده و گفته: «نظام ما امروز از همیشه مستحکمتر است و دغدغهای نسبت به نظام نباید داشته باشیم».
سه: از آن طرف دو روز پیش از این حجتالاسلام محمد خاتمی رییس دولت اصلاحات در سخنانی گفته یکی از القائات خطرناک این است که نظام جمهوری اسلامی در حال فروپاشی است، این یک جنگ روانی است و نظام فرو نمیپاشد چون پایگاه و راهکار دارد. ولی با این همه از مردم عذرخواهی کرده و در پایان هم از رهبر جمهوری اسلامی خواسته مشکلات را حل کند: «با همه وجود از رهبری معظم درخواست میکنم که با فرمان و دستورات خود مسائل و مشکلاتی که امروز کشور را دچار چالش کرده حل فرمایند»!
چهار: در آخرین اظهار نظرها سیدحسن حسینیشاهرودی نایب رییس کمیسیون اقتصادی مجلس گفته مذاکره با آمریکا دردی از مشکلات کشور را درمان نمیکند.
(ادامه در بخش بعد)
@c_b_shahzadeh
🔴#بخش_سوم
و… ماجرا ادامه دارد از جمله از سوی «سردار دیپلماسی» که با خروج ترامپ از برجام، معلوم شد وی در آشپزخانه پشت جبههی «دیپلماسی» کار میکرده چرا که الان نیز همه «دیپلمات»های رژیم چشم به راه حل مشکلات توسط «فرمان و دستورات مقام معظم رهبری» هستند!
دو سال مذاکرات رو در رو
محمدجواد ظریف وزیر خارجه جمهوری اسلامی هم مانند دیگر مقامات نظام خسته نمیشود از اینکه همیشه از سوی مردم حرف بزند! وی مدعی شده، مردم ژست مذاکره آمریکا را باور نمیکنند! ظریف در مراسم روز خبرنگار گفت: «چه کسی باور میکند ترامپ در مذاکره جدی است. میخواهی مذاکره بکنی؛ مقام معظم رهبری در زمان مذاکرات برجام فرمودند اگر ما از این مذاکرات نتیجه ببینیم و اگر ببینیم امریکاییها در این مذاکرات درست عمل می کنند، این زمینه برای مذاکرات آتی میشود. شما میخواهید مذاکره کنید، همین فردا میشود دو سال و نیم که مذاکره کردیم، در واقع ۱۲ سال مذاکره کردیم ولی دو سال آن مذاکره مستقیم و رو در رو بود.»
تاکید ظریف بر دو سال مذاکره رو در رو پاسخی است به دست و پا زدن اصلاحطلبان و ملی- مذهبیها و اعضای نهضت آزادی در داخل و شاخههای برونمرزی آنها که برای مذاکره مستقیم با آمریکا به شدت تلاش میکنند. باری، نظامی که ادعا میشود «مستحکم است» و «پایگاه و راهکار دارد» و «فرو نمیپاشد» چه نیازیست که متصدیان آن دائم از فروپاشی و براندازی حرف بزنند و برای اقتدار و ماندگاریاش تبلیغ کنند؟! چه نیازی دارد که همه اعم از وابستگان و دلبستگان و لابیگران و حتی حامی حزب راستگرای آلمان به میدان بیاید و مرتب برایش نسخه بپیچند که چه بکند؟! پاسخ را باید در همین دست و پا زدنها جُست.
*بَختَک حالت ناتوانی و بیحرکتی سنگینی است که گاهی در خواب به انسان دست میدهد و با کابوس توأم با احساس خفگی همراه است.
@c_b_shahzadeh
و… ماجرا ادامه دارد از جمله از سوی «سردار دیپلماسی» که با خروج ترامپ از برجام، معلوم شد وی در آشپزخانه پشت جبههی «دیپلماسی» کار میکرده چرا که الان نیز همه «دیپلمات»های رژیم چشم به راه حل مشکلات توسط «فرمان و دستورات مقام معظم رهبری» هستند!
دو سال مذاکرات رو در رو
محمدجواد ظریف وزیر خارجه جمهوری اسلامی هم مانند دیگر مقامات نظام خسته نمیشود از اینکه همیشه از سوی مردم حرف بزند! وی مدعی شده، مردم ژست مذاکره آمریکا را باور نمیکنند! ظریف در مراسم روز خبرنگار گفت: «چه کسی باور میکند ترامپ در مذاکره جدی است. میخواهی مذاکره بکنی؛ مقام معظم رهبری در زمان مذاکرات برجام فرمودند اگر ما از این مذاکرات نتیجه ببینیم و اگر ببینیم امریکاییها در این مذاکرات درست عمل می کنند، این زمینه برای مذاکرات آتی میشود. شما میخواهید مذاکره کنید، همین فردا میشود دو سال و نیم که مذاکره کردیم، در واقع ۱۲ سال مذاکره کردیم ولی دو سال آن مذاکره مستقیم و رو در رو بود.»
تاکید ظریف بر دو سال مذاکره رو در رو پاسخی است به دست و پا زدن اصلاحطلبان و ملی- مذهبیها و اعضای نهضت آزادی در داخل و شاخههای برونمرزی آنها که برای مذاکره مستقیم با آمریکا به شدت تلاش میکنند. باری، نظامی که ادعا میشود «مستحکم است» و «پایگاه و راهکار دارد» و «فرو نمیپاشد» چه نیازیست که متصدیان آن دائم از فروپاشی و براندازی حرف بزنند و برای اقتدار و ماندگاریاش تبلیغ کنند؟! چه نیازی دارد که همه اعم از وابستگان و دلبستگان و لابیگران و حتی حامی حزب راستگرای آلمان به میدان بیاید و مرتب برایش نسخه بپیچند که چه بکند؟! پاسخ را باید در همین دست و پا زدنها جُست.
*بَختَک حالت ناتوانی و بیحرکتی سنگینی است که گاهی در خواب به انسان دست میدهد و با کابوس توأم با احساس خفگی همراه است.
@c_b_shahzadeh
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
🔴از حرف تا عمل: «نیروهای مسلح» و نقش رضا پهلوی برای قرار گرفتن آنها در کنار مردم(#بخش_اول)
- شاهزاده رضا پهلوی اخیرا در توییتی به نیروهای انتظامی- امنیتی هشدار داده که از خشونت با معترضان بپرهیزند و آغوش مردم همیشه به روی کسانی که با رژیم سرکوب همکاری نکنند باز است.
- فرمانده ارتش که به چاکرمآبی و سرسپردگی شهرت دارد برای سرکوب اعتراضات اعلام آمادگی کرده.
- سرهنگ عشقیپور میگوید باید واقعبین بود و نباید توقع خاصی از ارتش داشت.
- دو خلبان شاغل در ارتش به کیهان لندن میگویند پرسنل ارتش اهل سرکوب مردم نیستند.
کم نیستند صاحبنظرانی که معتقدند ادامهی اعتراضات داخلی در ایران علیه فقر و گرانی و فساد سیستماتیک در جمهوری، ادامهی ماجراجوییهای نظامی سپاه پاسداران در منطقه و حمایت از تروریسم و همچنین فشارهای بینالمللی به ویژه تحریمهای آمریکا، کنترل اوضاع از دست مقامهای رژیم را تا حدود زیادی گرفته و نظام با شیبی تند در مسیر فروپاشی حرکت میکند. از سویی دیگر «براندازی» و «تغییر رژیم» بر سر نظام و وفادارانش سایهای سنگین افکنده آن هم در شرایطی که بزرگترین برانداز، خود نظام است که با سیاستهای انحصارطلبانهی خود چهارنعل به سوی فروپاشی میتازد. پیشبینی اینکه در آینده تحولات ایران به کدام سو میرود و عاقبت چه میشود آسان نیست و هر چه گفته شود جز حدس و گمان و یا گاه آرزو و همچنین تهدید و ارعاب (سوریهای شدن) نیست. در این میان «چه کسانی یا نظامی قرار است جای اینها (جمهوری اسلامی) بیایند؟» به درستی از اصلیترین پرسشهایی است که این روزها زیاد مطرح میشود. اگر واقعهی انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷ نبود او امروز پادشاه ایران میبود. با چه عملکردی؟! نمیدانیم! خود وی در مصاحبههای مختلف گفته است که در این چهل سال بسیار آموخته و تجربه کرده است. وی چهار دهه است که در تبعید زندگی میکند و در آستانه شصت سالگی است. اینکه در داخل ایران و حتی بیرون از کشور نگاه چند درصد ایرانیها به اوست مشخص نیست اما اینکه از دیماه ۱۳۹۶ محبوبیت گستردهی خاندان پهلوی و شاهزاده در بین اقشار مختلف مردم به زبان آمده و علنی شده، واقعیتی نیست که با هیچ ترفندی بتوان آن را پنهان و لاپوشانی کرد. تشدید حملات و دروغهایی که از سوی دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی علیه وی صورت میگیرد، خود بیانگر این واقعیت است. در این میان، نگاه نیروهای مسلّح ایران و خانوادههای آنها نسبت به رضا پهلوی به عنوان شخصیتی که میتواند در گذار از جمهوری اسلامی به یک نظام دمکراتیک نقش مهمی بازی کند، اهمیت بسیاری دارد. شاهزاده رضا پهلوی بارها در مصاحبههای خود تاکید کرده باید راه را برای بازگشت همه نیروهای مسلّح که در کشتار و جنایت علیه مردم شریک نبودند و دستشان به خون شهروندان آلوده نیست باز گذاشت. چنانکه در تیرماه ۱۳۹۷ نیز در مصاحبه با کیهان لندن تاکید میکند «در ایران کسانی را داریم که دلشان با مردم است، ارتشی، سپاهی و حتی بسیجی، نمیگویم همه آنها اما بسیاری از آنها نمیخواهند با این کشتی غرق شوند و میخواهند ضمانتی در فردای پس از سقوط نظام داشته باشند، این تضمین را جامعه به آنها میدهد.» شاهزاده پهلوی اخیرا در توییتی به نیروهای انتظامی- امنیتی اخطار داده «از خشونت با معترضان بپرهیزید و سلاحتان را زمین بگذارید. آغوش ملت به روی آنها که به فرقه تبهکار پشت کنند باز است اما کسانی که تا آخرین لحظه برای حفظ این رژیم ضدایرانی جنایت کنند در فردای براندازی محاکمه و پاسخگو خواهند شد. به ملت بپیوندید!» دیدگاههای وی در مورد نظامیها آنقدر مهم هست که کارشناسان و رسانههای خارجی نیز دربارهی آن کند و کاو کنند. الی لیک گزارشگر بلومبرگ، در خرداد ۱۳۹۷ (ژوئن ۲۰۱۸) در مقالهای مینویسد آثار علاقمندی به جین شارپ تئوریسن انقلابهای بدون خشونت در کلام رضا پهلوی پیداست. او به دنبال «[…] جذب حداکثری اعضای نهادهای نظامی و شبهنظامی رژیم کنونی است که فاسد نبوده و دست به جنایت نزدهاند.» نویسنده در ادامه میگوید این یکی از آموزشهای جین شارپ است درباره مناسبات انسان- قدرت- جنبش. به اعتقاد رضا پهلوی مهم است که بتوان وابستگان پلیس و نیروهای امنیتیِ یک رژیم دیکتاتوری را به مشارکت در انقلاب جلب کرد: «نظامیها باید بدانند که قربانی تغییر رژیم نمیشوند. بعضی از سیاستمداران در سطح رهبری حکومت باید پاسخگوی اعمالشان باشند اما اکثریت مردم باید بدانند که قرار نیست مجازات شوند.» اخیرا شبکه تلویزیونی «من و تو» مستندی با عنوان «وضعیت ارتش» پخش کرده است که بازتاب زیادی در ایران و به ویژه در میان نظامیها داشته است.
https://t.me/OfficialRezaPahlavi/193?single
(ادامه در بخش بعد)
https://telegram.me/joinchat/D72_EEBom4tpdnBCKsrVdQ
- شاهزاده رضا پهلوی اخیرا در توییتی به نیروهای انتظامی- امنیتی هشدار داده که از خشونت با معترضان بپرهیزند و آغوش مردم همیشه به روی کسانی که با رژیم سرکوب همکاری نکنند باز است.
- فرمانده ارتش که به چاکرمآبی و سرسپردگی شهرت دارد برای سرکوب اعتراضات اعلام آمادگی کرده.
- سرهنگ عشقیپور میگوید باید واقعبین بود و نباید توقع خاصی از ارتش داشت.
- دو خلبان شاغل در ارتش به کیهان لندن میگویند پرسنل ارتش اهل سرکوب مردم نیستند.
کم نیستند صاحبنظرانی که معتقدند ادامهی اعتراضات داخلی در ایران علیه فقر و گرانی و فساد سیستماتیک در جمهوری، ادامهی ماجراجوییهای نظامی سپاه پاسداران در منطقه و حمایت از تروریسم و همچنین فشارهای بینالمللی به ویژه تحریمهای آمریکا، کنترل اوضاع از دست مقامهای رژیم را تا حدود زیادی گرفته و نظام با شیبی تند در مسیر فروپاشی حرکت میکند. از سویی دیگر «براندازی» و «تغییر رژیم» بر سر نظام و وفادارانش سایهای سنگین افکنده آن هم در شرایطی که بزرگترین برانداز، خود نظام است که با سیاستهای انحصارطلبانهی خود چهارنعل به سوی فروپاشی میتازد. پیشبینی اینکه در آینده تحولات ایران به کدام سو میرود و عاقبت چه میشود آسان نیست و هر چه گفته شود جز حدس و گمان و یا گاه آرزو و همچنین تهدید و ارعاب (سوریهای شدن) نیست. در این میان «چه کسانی یا نظامی قرار است جای اینها (جمهوری اسلامی) بیایند؟» به درستی از اصلیترین پرسشهایی است که این روزها زیاد مطرح میشود. اگر واقعهی انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷ نبود او امروز پادشاه ایران میبود. با چه عملکردی؟! نمیدانیم! خود وی در مصاحبههای مختلف گفته است که در این چهل سال بسیار آموخته و تجربه کرده است. وی چهار دهه است که در تبعید زندگی میکند و در آستانه شصت سالگی است. اینکه در داخل ایران و حتی بیرون از کشور نگاه چند درصد ایرانیها به اوست مشخص نیست اما اینکه از دیماه ۱۳۹۶ محبوبیت گستردهی خاندان پهلوی و شاهزاده در بین اقشار مختلف مردم به زبان آمده و علنی شده، واقعیتی نیست که با هیچ ترفندی بتوان آن را پنهان و لاپوشانی کرد. تشدید حملات و دروغهایی که از سوی دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی علیه وی صورت میگیرد، خود بیانگر این واقعیت است. در این میان، نگاه نیروهای مسلّح ایران و خانوادههای آنها نسبت به رضا پهلوی به عنوان شخصیتی که میتواند در گذار از جمهوری اسلامی به یک نظام دمکراتیک نقش مهمی بازی کند، اهمیت بسیاری دارد. شاهزاده رضا پهلوی بارها در مصاحبههای خود تاکید کرده باید راه را برای بازگشت همه نیروهای مسلّح که در کشتار و جنایت علیه مردم شریک نبودند و دستشان به خون شهروندان آلوده نیست باز گذاشت. چنانکه در تیرماه ۱۳۹۷ نیز در مصاحبه با کیهان لندن تاکید میکند «در ایران کسانی را داریم که دلشان با مردم است، ارتشی، سپاهی و حتی بسیجی، نمیگویم همه آنها اما بسیاری از آنها نمیخواهند با این کشتی غرق شوند و میخواهند ضمانتی در فردای پس از سقوط نظام داشته باشند، این تضمین را جامعه به آنها میدهد.» شاهزاده پهلوی اخیرا در توییتی به نیروهای انتظامی- امنیتی اخطار داده «از خشونت با معترضان بپرهیزید و سلاحتان را زمین بگذارید. آغوش ملت به روی آنها که به فرقه تبهکار پشت کنند باز است اما کسانی که تا آخرین لحظه برای حفظ این رژیم ضدایرانی جنایت کنند در فردای براندازی محاکمه و پاسخگو خواهند شد. به ملت بپیوندید!» دیدگاههای وی در مورد نظامیها آنقدر مهم هست که کارشناسان و رسانههای خارجی نیز دربارهی آن کند و کاو کنند. الی لیک گزارشگر بلومبرگ، در خرداد ۱۳۹۷ (ژوئن ۲۰۱۸) در مقالهای مینویسد آثار علاقمندی به جین شارپ تئوریسن انقلابهای بدون خشونت در کلام رضا پهلوی پیداست. او به دنبال «[…] جذب حداکثری اعضای نهادهای نظامی و شبهنظامی رژیم کنونی است که فاسد نبوده و دست به جنایت نزدهاند.» نویسنده در ادامه میگوید این یکی از آموزشهای جین شارپ است درباره مناسبات انسان- قدرت- جنبش. به اعتقاد رضا پهلوی مهم است که بتوان وابستگان پلیس و نیروهای امنیتیِ یک رژیم دیکتاتوری را به مشارکت در انقلاب جلب کرد: «نظامیها باید بدانند که قربانی تغییر رژیم نمیشوند. بعضی از سیاستمداران در سطح رهبری حکومت باید پاسخگوی اعمالشان باشند اما اکثریت مردم باید بدانند که قرار نیست مجازات شوند.» اخیرا شبکه تلویزیونی «من و تو» مستندی با عنوان «وضعیت ارتش» پخش کرده است که بازتاب زیادی در ایران و به ویژه در میان نظامیها داشته است.
https://t.me/OfficialRezaPahlavi/193?single
(ادامه در بخش بعد)
https://telegram.me/joinchat/D72_EEBom4tpdnBCKsrVdQ
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
https://t.me/OfficialRezaPahlavi/185
🔴از حرف تا عمل: «نیروهای مسلح» و نقش رضا پهلوی برای قرار گرفتن آنها در کنار مردم(#بخش_دوم)
پرسشی که در این مستند مطرح شده و از گذشته تا به امروز همواره اهمیت خود را حفظ کرده این است که در صورت بروز بحران سیاسی در ایران ارتش چه واکنشی نشان میدهد و در کدام سو خواهد ایستاد؟ آیا آنطور که عبدالرحیم موسوی فرمانده ارتش جمهوری اسلامی ادعا میکند اگر نظام لازم بداند ارتشیها در مقابل اعتراضات مردم که به گفته او «فریبخوردگان شیطان» میایستد؟ آیا این فرمانده ارتش که به چاکرمآبی شهرت دارد، اشتباه میکند و بدنه ارتش پشتیبان مردم خواهد بود و مانند بسیج و سپاه عمل نمیکند یا اینکه موضع بیطرف میگیرد؟ برای پاسخ به این پرسشها ابتدا باید بررسی شود که اثربخشی پیامهای شاهزاده رضا پهلوی بر بدنه ارتش چه میزان است؛ اما پیش از آن باید واکاوی کرد که بطور کل نگاه ارتشیها به او و خاندان پهلوی که پایهگذار ارتش نوین ایران بودهاند چگونه است. سرهنگ مرتضی عشقیپور افسر گارد جاویدان و فرمانده حفاظت کاخ نیاوران در گفتگویی با کیهان لندن به سابقهی ارتباط و آشنایی رضا پهلوی با ارتش و پرنسیپهای نظامی وی از سنین نوجوانی چنین میگوید: «شاهزاده رضا پهلوی حدود پانزده شانزده ساله بود که در ایران آموزش خلبانی دید و اساتید پرواز او تیمسار ربیعی و تیمسار جهانبانی بودند. او ابتدا با هواپیمای بونانزا (ملخی) و بعد با اف-۵ دوره دید و پرواز انفرادی را در تهران فرودگاه مهرآباد در حضور شهبانو فرح پهلوی انجام داد و فیلم مستند آن هم چندین سال از رسانههای مختلف پخش شد. موفقیت شاهزاده رضا پهلوی را شهبانو تلفنی از فرودگاه مهرآباد به اطلاع شاه فقید رساند و طبق معمول که اساتید پس از پرواز انفرادی خلبانها روی سرشان آب میریزند روی سر شاهزاده هم آب ریختند و اتفاقاً شهبانو فرح هم جدا این کار را انجام دادند.» سرهنگ عشقیپور ادامه میدهد: «شاهزاده بعد از پایان دبیرستان برای تکمیل آموزش خلبانی حدود ۱۰ ماه قبل از واقعه بهمن ۱۳۵۷ به لوبوک تگزاس آمریکا که مرکز آموزش خلبانی معروفی است اعزام و آنجا فارغالتحصیل و خلبان جنگنده شد. شاهزاده به عنوان خلبان نیروی هوایی ارتش ایران در زمان جنگ هشت سالهی ایران و عراق به سران جمهوری اسلامی اعلام کرد که حاضر به شرکت در جنگ است که پاسخی دریافت نکرد.» در اینجا این سرهنگ بازنشسته تأکید میکند که «در طول جنگ هشت ساله ایران و عراق که هنوز هم با وجود همه گرفتاریهایی که جمهوری اسلامی درست کرده عراق را متجاوز میشناسیم و روی آن تاکید داریم، ولی هیچ کدام از فرزندان مقامهای رده بالای رژیم که معروف به آقازاده هستند در خط مقدم جبهه نبودند که هیچ حتی در پشت جبهه هم نبودند ولی میبینیم که همین خانوادهها مملکت را به چه روز انداختهاند.»
🔴از حرف تا عمل: «نیروهای مسلح» و نقش رضا پهلوی برای قرار گرفتن آنها در کنار مردم(#بخش_دوم)
پرسشی که در این مستند مطرح شده و از گذشته تا به امروز همواره اهمیت خود را حفظ کرده این است که در صورت بروز بحران سیاسی در ایران ارتش چه واکنشی نشان میدهد و در کدام سو خواهد ایستاد؟ آیا آنطور که عبدالرحیم موسوی فرمانده ارتش جمهوری اسلامی ادعا میکند اگر نظام لازم بداند ارتشیها در مقابل اعتراضات مردم که به گفته او «فریبخوردگان شیطان» میایستد؟ آیا این فرمانده ارتش که به چاکرمآبی شهرت دارد، اشتباه میکند و بدنه ارتش پشتیبان مردم خواهد بود و مانند بسیج و سپاه عمل نمیکند یا اینکه موضع بیطرف میگیرد؟ برای پاسخ به این پرسشها ابتدا باید بررسی شود که اثربخشی پیامهای شاهزاده رضا پهلوی بر بدنه ارتش چه میزان است؛ اما پیش از آن باید واکاوی کرد که بطور کل نگاه ارتشیها به او و خاندان پهلوی که پایهگذار ارتش نوین ایران بودهاند چگونه است. سرهنگ مرتضی عشقیپور افسر گارد جاویدان و فرمانده حفاظت کاخ نیاوران در گفتگویی با کیهان لندن به سابقهی ارتباط و آشنایی رضا پهلوی با ارتش و پرنسیپهای نظامی وی از سنین نوجوانی چنین میگوید: «شاهزاده رضا پهلوی حدود پانزده شانزده ساله بود که در ایران آموزش خلبانی دید و اساتید پرواز او تیمسار ربیعی و تیمسار جهانبانی بودند. او ابتدا با هواپیمای بونانزا (ملخی) و بعد با اف-۵ دوره دید و پرواز انفرادی را در تهران فرودگاه مهرآباد در حضور شهبانو فرح پهلوی انجام داد و فیلم مستند آن هم چندین سال از رسانههای مختلف پخش شد. موفقیت شاهزاده رضا پهلوی را شهبانو تلفنی از فرودگاه مهرآباد به اطلاع شاه فقید رساند و طبق معمول که اساتید پس از پرواز انفرادی خلبانها روی سرشان آب میریزند روی سر شاهزاده هم آب ریختند و اتفاقاً شهبانو فرح هم جدا این کار را انجام دادند.» سرهنگ عشقیپور ادامه میدهد: «شاهزاده بعد از پایان دبیرستان برای تکمیل آموزش خلبانی حدود ۱۰ ماه قبل از واقعه بهمن ۱۳۵۷ به لوبوک تگزاس آمریکا که مرکز آموزش خلبانی معروفی است اعزام و آنجا فارغالتحصیل و خلبان جنگنده شد. شاهزاده به عنوان خلبان نیروی هوایی ارتش ایران در زمان جنگ هشت سالهی ایران و عراق به سران جمهوری اسلامی اعلام کرد که حاضر به شرکت در جنگ است که پاسخی دریافت نکرد.» در اینجا این سرهنگ بازنشسته تأکید میکند که «در طول جنگ هشت ساله ایران و عراق که هنوز هم با وجود همه گرفتاریهایی که جمهوری اسلامی درست کرده عراق را متجاوز میشناسیم و روی آن تاکید داریم، ولی هیچ کدام از فرزندان مقامهای رده بالای رژیم که معروف به آقازاده هستند در خط مقدم جبهه نبودند که هیچ حتی در پشت جبهه هم نبودند ولی میبینیم که همین خانوادهها مملکت را به چه روز انداختهاند.»
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
🔴از حرف تا عمل: «نیروهای مسلح» و نقش رضا پهلوی برای قرار گرفتن آنها در کنار مردم(#بخش_سوم)
آموزش برای آینده ایران
سرهنگ عشقیپور در ادامه ی این گفتگو توضیح میدهد: «خلبان شدن شاهزاده رضاپهلوی در آن سن و سال اهمیت ویژه داشت. او ولیعهد بود یعنی جانشین پادشاه؛ برای همین از سن ۱۵ سالگی طبق برنامهریزی، وزرای کابینه یک یا دو روز برنامه توجیهی برای شاهزاده داشتند و او با دقت زیاد گوش میداد و سعی میکرد نکات را بیاموزد. در این جلسات وظایف هر وزارتخانه برای او تشریح میشد به عنوان مثال کار وزارت صنایع و معادن چیست و عملکرد و وظایف آن چطور است و چهار پنج وزیر این برنامه را داشتند و هدف این بود که از نوجوانی او برای قبول مسئولیت ساخته شود. شاهزاده رضا پهلوی در همه ابعاد و حوزهها باید آموزش میدید تا بتواند عهدهدار پادشاهی در آینده باشد. حتی در مسائل جزییتر به عنوان مثال در مراسم تاجگذاری در فیلمهای آرشیوی مشخص است نوع راه رفتن هم تربیت شده بود. خاطرم هست آموزش و تمرین شاهزاده در این موارد را تیمسار سپهبد یزدانپناه بر عهده داشت و گاهی در حین تمرینات به او فرمان «از نو» میداد و این تمرینها و آموزشها تکرار میشد. برای تربیت او زحمت زیادی کشیده شد. مسئله فقط تشریفات نبود، او برای آینده ایران تحت این آموزشها قرار میگرفت. برای یک پادشاه لازم است به عنوان فرمانده کل قوا آموزشهای نظامی را بطور کامل طی کند.» وی همچنین میگوید: «به نظرم محمدرضا شاه فقید و شهبانو فرح به عنوان یک پدر و مادر به خاطر ایران گذشت کردند و قبول کردند که فرزندشان با آن سن و سال کم دوره آموزش خلبانی را ببیند و پرواز انفرادی انجام دهد. اگر به فیلمهای آن روز دقت شود خواهید دید چقدر شهبانو اضطراب داشت و این از چهره او پیدا بود.» سرهنگ عشقیپور در ادامه میافزاید: «محمدرضاشاه فقید خود به عنوان فرمانده کل قوا یک ارتشی بود و دورههای مختلف تحصیلی و نظامی را در دانشکده افسری طی کرده و دوره خلبانی هم دیده بود.» وی درباره دیدگاه سیاسی رضا پهلوی میگوید: «نظر شاهزاده رضا پهلوی این است که بعد از فروپاشی جمهوری اسلامی رفراندوم برگزار شود و چنانچه در رفراندوم مردم به پادشاهی رای دادند ایشان به عنوان پادشاه انجام وظیفه کند.»
باید واقعبین بود و نباید توقع خاصی از ارتش داشت
سرهنگ عشقیپور در پاسخ به این پرسش که ارتش «در دوران فعلی که به نوعی دوران گذار تعبیر میشود در کدام سو قرار میگیرد؟» میگوید: «یک واقعیت را باید بپذیریم که از عمر ارتش جمهوری اسلامی ۴۰ سال میگذرد، یعنی کسی که ابتدای انقلاب به دانشکده افسری رفت و فارغالتحصیل شد الان ۱۰ سال است که بازنشسته شده، بنابراین نباید توقع خاصی از ارتش داشت اما بسیاری از آنها همان چیزی را دنبال میکنند که مردم ایران بخواهند. اگر ارتش خواست مردم ایران را قبول نکند دیگر ارتش ملی- میهنی نیست. من آرزو میکنم که ارتش هم به مردم بپیوندد اما باید آمادگی ذهنی بین پرسنل ارتش ایجاد شود که بستگی دارد رژیم به چه ترتیبی تغییر کند.» او در ادامه تاکید میکند: «مطمئن باشید فرماندهان ارتش در تفکرات و دیدگاه سیاسی تفاوتی با فرماندهان سپاه ندارند اما هنوز هم جمهوری اسلامی از کلمه «ارتش» واهمه دارد در حالی که فرماندهان آن امروز دستنشاندهی رژیم هستند و اگر هم در ذهن آنها از گذشته چیزی مانده تنها شکل و شمایل و اقتدار ارتش شاهنشاهی است.» سرهنگعشقیپور به عنوان افسری که چهل سال در تبعید زندگی میکند میگوید «نباید توقع خاصی از ارتش داشت».
نظرات دو ارتشی
کیهان لندن همین پرسشها را با دو نظامی که هملباس رضا پهلوی و در حین خدمت در ارتش هستند مطرح کرده است. این دو خلبان که یکی از نیروی هوایی و دیگری از هوانیروز هستند با وجود دیدگاههای متفات در برخی موارد، اما در یک موضوع اتفاق نظر دارند. یکی از این ارتشیها با نام مستعار «الف» معتقد است اغلب ارتشیها چه بازنشستهها و چه آنهایی که در خدمت هستند ارادتمند همهی خاندان پهلویاند و بر شاه و اطرافیان او رحمت میفرستند. ارتشی دیگری با نام مستعار «ب» معتقد است رضا پهلوی هنوز نتوانسته جایگاه خود در بین ارتشیها و عامه مردم ایران را به دست آورد و هنوز نمیتوان گفت که به عنوان یک جایگزین در بین ارتشیها و عامه مردم مطرح است. خلبان «الف» با اشاره به محبوبیت پهلویها بین ایرانیها میگوید: «مهمتر از بودن یا نبودن پهلوی این است که نظام جمهوری اسلامی نباید باشد، چون همه آنها مزدورند و از ناآگاهی مردم سوء استفاده کردهاند و آن زمان که مردم بدانند چه برسرشان آمده یک لحظه هم نمیگذارند اینها بمانند.
https://telegram.me/joinchat/D72_EEBom4tpdnBCKsrVdQ
(ادامه در بخش بعد)
آموزش برای آینده ایران
سرهنگ عشقیپور در ادامه ی این گفتگو توضیح میدهد: «خلبان شدن شاهزاده رضاپهلوی در آن سن و سال اهمیت ویژه داشت. او ولیعهد بود یعنی جانشین پادشاه؛ برای همین از سن ۱۵ سالگی طبق برنامهریزی، وزرای کابینه یک یا دو روز برنامه توجیهی برای شاهزاده داشتند و او با دقت زیاد گوش میداد و سعی میکرد نکات را بیاموزد. در این جلسات وظایف هر وزارتخانه برای او تشریح میشد به عنوان مثال کار وزارت صنایع و معادن چیست و عملکرد و وظایف آن چطور است و چهار پنج وزیر این برنامه را داشتند و هدف این بود که از نوجوانی او برای قبول مسئولیت ساخته شود. شاهزاده رضا پهلوی در همه ابعاد و حوزهها باید آموزش میدید تا بتواند عهدهدار پادشاهی در آینده باشد. حتی در مسائل جزییتر به عنوان مثال در مراسم تاجگذاری در فیلمهای آرشیوی مشخص است نوع راه رفتن هم تربیت شده بود. خاطرم هست آموزش و تمرین شاهزاده در این موارد را تیمسار سپهبد یزدانپناه بر عهده داشت و گاهی در حین تمرینات به او فرمان «از نو» میداد و این تمرینها و آموزشها تکرار میشد. برای تربیت او زحمت زیادی کشیده شد. مسئله فقط تشریفات نبود، او برای آینده ایران تحت این آموزشها قرار میگرفت. برای یک پادشاه لازم است به عنوان فرمانده کل قوا آموزشهای نظامی را بطور کامل طی کند.» وی همچنین میگوید: «به نظرم محمدرضا شاه فقید و شهبانو فرح به عنوان یک پدر و مادر به خاطر ایران گذشت کردند و قبول کردند که فرزندشان با آن سن و سال کم دوره آموزش خلبانی را ببیند و پرواز انفرادی انجام دهد. اگر به فیلمهای آن روز دقت شود خواهید دید چقدر شهبانو اضطراب داشت و این از چهره او پیدا بود.» سرهنگ عشقیپور در ادامه میافزاید: «محمدرضاشاه فقید خود به عنوان فرمانده کل قوا یک ارتشی بود و دورههای مختلف تحصیلی و نظامی را در دانشکده افسری طی کرده و دوره خلبانی هم دیده بود.» وی درباره دیدگاه سیاسی رضا پهلوی میگوید: «نظر شاهزاده رضا پهلوی این است که بعد از فروپاشی جمهوری اسلامی رفراندوم برگزار شود و چنانچه در رفراندوم مردم به پادشاهی رای دادند ایشان به عنوان پادشاه انجام وظیفه کند.»
باید واقعبین بود و نباید توقع خاصی از ارتش داشت
سرهنگ عشقیپور در پاسخ به این پرسش که ارتش «در دوران فعلی که به نوعی دوران گذار تعبیر میشود در کدام سو قرار میگیرد؟» میگوید: «یک واقعیت را باید بپذیریم که از عمر ارتش جمهوری اسلامی ۴۰ سال میگذرد، یعنی کسی که ابتدای انقلاب به دانشکده افسری رفت و فارغالتحصیل شد الان ۱۰ سال است که بازنشسته شده، بنابراین نباید توقع خاصی از ارتش داشت اما بسیاری از آنها همان چیزی را دنبال میکنند که مردم ایران بخواهند. اگر ارتش خواست مردم ایران را قبول نکند دیگر ارتش ملی- میهنی نیست. من آرزو میکنم که ارتش هم به مردم بپیوندد اما باید آمادگی ذهنی بین پرسنل ارتش ایجاد شود که بستگی دارد رژیم به چه ترتیبی تغییر کند.» او در ادامه تاکید میکند: «مطمئن باشید فرماندهان ارتش در تفکرات و دیدگاه سیاسی تفاوتی با فرماندهان سپاه ندارند اما هنوز هم جمهوری اسلامی از کلمه «ارتش» واهمه دارد در حالی که فرماندهان آن امروز دستنشاندهی رژیم هستند و اگر هم در ذهن آنها از گذشته چیزی مانده تنها شکل و شمایل و اقتدار ارتش شاهنشاهی است.» سرهنگعشقیپور به عنوان افسری که چهل سال در تبعید زندگی میکند میگوید «نباید توقع خاصی از ارتش داشت».
نظرات دو ارتشی
کیهان لندن همین پرسشها را با دو نظامی که هملباس رضا پهلوی و در حین خدمت در ارتش هستند مطرح کرده است. این دو خلبان که یکی از نیروی هوایی و دیگری از هوانیروز هستند با وجود دیدگاههای متفات در برخی موارد، اما در یک موضوع اتفاق نظر دارند. یکی از این ارتشیها با نام مستعار «الف» معتقد است اغلب ارتشیها چه بازنشستهها و چه آنهایی که در خدمت هستند ارادتمند همهی خاندان پهلویاند و بر شاه و اطرافیان او رحمت میفرستند. ارتشی دیگری با نام مستعار «ب» معتقد است رضا پهلوی هنوز نتوانسته جایگاه خود در بین ارتشیها و عامه مردم ایران را به دست آورد و هنوز نمیتوان گفت که به عنوان یک جایگزین در بین ارتشیها و عامه مردم مطرح است. خلبان «الف» با اشاره به محبوبیت پهلویها بین ایرانیها میگوید: «مهمتر از بودن یا نبودن پهلوی این است که نظام جمهوری اسلامی نباید باشد، چون همه آنها مزدورند و از ناآگاهی مردم سوء استفاده کردهاند و آن زمان که مردم بدانند چه برسرشان آمده یک لحظه هم نمیگذارند اینها بمانند.
https://telegram.me/joinchat/D72_EEBom4tpdnBCKsrVdQ
(ادامه در بخش بعد)
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
🔴از حرف تا عمل: «نیروهای مسلح» و نقش رضا پهلوی برای قرار گرفتن آنها در کنار مردم(#بخش_چهارم)
کسی که بعد از این رژیم میآید باید دلش به حال مردم و ایران بسوزد؛ باید حاضر باشد برای وطن جانش را بدهد نه مثل این دزدها که فقط به فکر جیب خودشان هستند.» رضا پهلوی خلبان ارتش بوده و لباس نظامی بر تن داشته و حالا هم سعی میکند ارتباط خودش با بدنهی نظامیها را تقویت کند، از پیام و مخاطب قراردادن آنها در مصاحبهها تا تجدید خاطرات با عکسهایی از دوران جوانی در لباس خلبانی. خلبان «ب» در پاسخ به این پرسش که آیا سابقه خلبانی رضا پهلوی جذابیتی برای ارتشیها دارد یا نه میگوید: «حدود چهار پنج سال پیش که نسخههای کاملتر این فیلم و بطور کل فیلمهای مربوط به آن دوران از طریق شبکههای ماهواره پخش شد و بعداً هم در شبکههای مجازی به اشتراک گذاشته شد تازگی داشت و باعث افزایش محبوبیت او و خاندان پهلوی در ایران شد اما الان با توجه به گستردگی فضای مجازی تقریباً همه دیدند و عادی شده؛ اما اگر مستندی ساخته شود که جزییات جدیدتری داشته باشد و مربوط به حضور او در دانشکدهها و ارتباط با ارتشیها و خلبانها باشد حتماً مفید است. اما نمیدانم چقدر عکس و فیلم موجود هست که بتواند تازگی داشته باشد.»
تفاوت بین ارتش سال ۵۷ و ارتش امروز تفاوت از زمین تا آسمان است
این نظامی در پاسخ به این پرسش که «وقتی رضا پهلوی از طریق فضای مجازی و ماهوارهها نظامیها را مخاطب قرار میدهد آیا پیام و دیدگاه او شنیده میشود؟» میگوید: «در مجموع کم شنیده میشود، اگر هم بشود بازنشستهها و آنهایی هستند که نظامیهای سابقاند چرا که اولاً حضور ارتشیهای شاغل در فضای مجازی زیاد نیست، ثانیا میترسند که آنها را ردگیری کنند، ثالثا هزاران نظامی و خانوادهشان در خانههای سازمانی زندگی میکنند که ماهواره ندارند. اما این پیامها و مصاحبهها برای آنهایی که میبینند بیتاثیر نیست، قطعاً بدنه ارتش گرایشهایی نسبت به آن ارتش مقتدر زمان شاه دارد اما بین ارتش سال ۵۷ و ارتش امروز تفاوت از زمین تا آسمان است.»
ارتشیها در سرکوب معترضان شرکت نخواهند کرد
پرسش دیگر کیهان لندن از این دو ارتشی این بود: «آیا در صورت پیچیدهتر شدن شرایط نظام، ارتشیها در سرکوب اعتراضات مردم در کنار سپاه یا بسیج همکاری میکنند؟» پاسخ هر دو ارتشی منفی است. خلبان «الف» میگوید: «ارتش از بدنه مردم تشکیل شده، حتی اگر چند درصدی هم در بین آنها مقابل مردم بایستند، اگر بحث کشتار مطرح شود حتما عقب مینشینند؛ من به شما بگویم: حتی اغلب سپاهیها هم همینطورند!» خلبان «ب» نیز میگوید: «اولا اکثر مردم ایران تا از آینده و یک جایگزین معتبر مطمئن نشوند تظاهرات اعتراضی گسترش پیدا نمیکند. به نظرم نظام برای حفظ خود در نهایت با آمریکا مذاکره میکند و مجبور میشود به خواستهای آن تن بدهد. ثانیا ارتش را حتی برای سرکوب هم بازی نمیدهند! پرسنل ارتش هم اهل این حرفها نیستند. اتفاقاً چون میدانند که ارتشیها جلوی مردم نمیایستند بازی داده نمیشوند. البته این دلیل نمیشود که از ارتش انتظار خارقالعاده داشت، درست است که آنها هم با مشکل معیشت دست به گریبانند اما خیلی از مردم عادی محدودتر هستند. سیاست فرماندهان ارتش بر اساس معیارهای سپاه است اما پرسنل بیطرفاند، از طرفی نباید انتظار داشت تا پیش از آخرین لحظه یعنی تا وقتی اطمینان از تغییر پیدا نکردند، به معترضان بپیوندند.» آینده نقش این ارتش را هم نشان خواهد داد. اما نباید تردید کرد که نارضایتی بین پرسنل آن بیش از هر زمان دیگری است. بخشی از این نارضایتی ریشه در عدم اعتماد به ارتشیها دارد و بخشی دیگر مستقیم به مسائل مالی مربوط است. هزاران نفر از پرسنل ارتش از بیمسئولیتیها و جاهطلبیهای فرماندهان خود شکایت دارند. حقوق آنها کفاف تنگناهای معیشتی را نمیدهد و از رفاهی که خانوادههای ارتشی و نظامیها پیش از انقلاب داشتند فرسنگها فاصله دارد. پوشیدن اونیفورم ارتش و زیر پرچم بودن آن جایگاهی را که در گذشته داشت از دست داده است. گروهی از ارتشیهای قدیمی و کنونی بر این باورند که در بهمن ۱۳۵۷ سران ارتش خیانت کردند و گروهی نیز معتقدند ارتش باید در جریان انقلاب بیطرف میماند. این در حالیست که سران جمهوری اسلامی در این چهل سال هرگز نتوانستهاند اعتمادی را که به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دارند به ارتشیها داشته باشند اگرچه فرماندهان آن از میان سرسپردگان به نظام گزینش و منصوب میشوند. این ترس در آنچه در سال ۵۷ اتفاق افتاد نیز ریشه دارد.
https://telegram.me/joinchat/D72_EEBom4tpdnBCKsrVdQ
(ادامه در بخش بعد)
کسی که بعد از این رژیم میآید باید دلش به حال مردم و ایران بسوزد؛ باید حاضر باشد برای وطن جانش را بدهد نه مثل این دزدها که فقط به فکر جیب خودشان هستند.» رضا پهلوی خلبان ارتش بوده و لباس نظامی بر تن داشته و حالا هم سعی میکند ارتباط خودش با بدنهی نظامیها را تقویت کند، از پیام و مخاطب قراردادن آنها در مصاحبهها تا تجدید خاطرات با عکسهایی از دوران جوانی در لباس خلبانی. خلبان «ب» در پاسخ به این پرسش که آیا سابقه خلبانی رضا پهلوی جذابیتی برای ارتشیها دارد یا نه میگوید: «حدود چهار پنج سال پیش که نسخههای کاملتر این فیلم و بطور کل فیلمهای مربوط به آن دوران از طریق شبکههای ماهواره پخش شد و بعداً هم در شبکههای مجازی به اشتراک گذاشته شد تازگی داشت و باعث افزایش محبوبیت او و خاندان پهلوی در ایران شد اما الان با توجه به گستردگی فضای مجازی تقریباً همه دیدند و عادی شده؛ اما اگر مستندی ساخته شود که جزییات جدیدتری داشته باشد و مربوط به حضور او در دانشکدهها و ارتباط با ارتشیها و خلبانها باشد حتماً مفید است. اما نمیدانم چقدر عکس و فیلم موجود هست که بتواند تازگی داشته باشد.»
تفاوت بین ارتش سال ۵۷ و ارتش امروز تفاوت از زمین تا آسمان است
این نظامی در پاسخ به این پرسش که «وقتی رضا پهلوی از طریق فضای مجازی و ماهوارهها نظامیها را مخاطب قرار میدهد آیا پیام و دیدگاه او شنیده میشود؟» میگوید: «در مجموع کم شنیده میشود، اگر هم بشود بازنشستهها و آنهایی هستند که نظامیهای سابقاند چرا که اولاً حضور ارتشیهای شاغل در فضای مجازی زیاد نیست، ثانیا میترسند که آنها را ردگیری کنند، ثالثا هزاران نظامی و خانوادهشان در خانههای سازمانی زندگی میکنند که ماهواره ندارند. اما این پیامها و مصاحبهها برای آنهایی که میبینند بیتاثیر نیست، قطعاً بدنه ارتش گرایشهایی نسبت به آن ارتش مقتدر زمان شاه دارد اما بین ارتش سال ۵۷ و ارتش امروز تفاوت از زمین تا آسمان است.»
ارتشیها در سرکوب معترضان شرکت نخواهند کرد
پرسش دیگر کیهان لندن از این دو ارتشی این بود: «آیا در صورت پیچیدهتر شدن شرایط نظام، ارتشیها در سرکوب اعتراضات مردم در کنار سپاه یا بسیج همکاری میکنند؟» پاسخ هر دو ارتشی منفی است. خلبان «الف» میگوید: «ارتش از بدنه مردم تشکیل شده، حتی اگر چند درصدی هم در بین آنها مقابل مردم بایستند، اگر بحث کشتار مطرح شود حتما عقب مینشینند؛ من به شما بگویم: حتی اغلب سپاهیها هم همینطورند!» خلبان «ب» نیز میگوید: «اولا اکثر مردم ایران تا از آینده و یک جایگزین معتبر مطمئن نشوند تظاهرات اعتراضی گسترش پیدا نمیکند. به نظرم نظام برای حفظ خود در نهایت با آمریکا مذاکره میکند و مجبور میشود به خواستهای آن تن بدهد. ثانیا ارتش را حتی برای سرکوب هم بازی نمیدهند! پرسنل ارتش هم اهل این حرفها نیستند. اتفاقاً چون میدانند که ارتشیها جلوی مردم نمیایستند بازی داده نمیشوند. البته این دلیل نمیشود که از ارتش انتظار خارقالعاده داشت، درست است که آنها هم با مشکل معیشت دست به گریبانند اما خیلی از مردم عادی محدودتر هستند. سیاست فرماندهان ارتش بر اساس معیارهای سپاه است اما پرسنل بیطرفاند، از طرفی نباید انتظار داشت تا پیش از آخرین لحظه یعنی تا وقتی اطمینان از تغییر پیدا نکردند، به معترضان بپیوندند.» آینده نقش این ارتش را هم نشان خواهد داد. اما نباید تردید کرد که نارضایتی بین پرسنل آن بیش از هر زمان دیگری است. بخشی از این نارضایتی ریشه در عدم اعتماد به ارتشیها دارد و بخشی دیگر مستقیم به مسائل مالی مربوط است. هزاران نفر از پرسنل ارتش از بیمسئولیتیها و جاهطلبیهای فرماندهان خود شکایت دارند. حقوق آنها کفاف تنگناهای معیشتی را نمیدهد و از رفاهی که خانوادههای ارتشی و نظامیها پیش از انقلاب داشتند فرسنگها فاصله دارد. پوشیدن اونیفورم ارتش و زیر پرچم بودن آن جایگاهی را که در گذشته داشت از دست داده است. گروهی از ارتشیهای قدیمی و کنونی بر این باورند که در بهمن ۱۳۵۷ سران ارتش خیانت کردند و گروهی نیز معتقدند ارتش باید در جریان انقلاب بیطرف میماند. این در حالیست که سران جمهوری اسلامی در این چهل سال هرگز نتوانستهاند اعتمادی را که به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دارند به ارتشیها داشته باشند اگرچه فرماندهان آن از میان سرسپردگان به نظام گزینش و منصوب میشوند. این ترس در آنچه در سال ۵۷ اتفاق افتاد نیز ریشه دارد.
https://telegram.me/joinchat/D72_EEBom4tpdnBCKsrVdQ
(ادامه در بخش بعد)