This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با دفن این سربداران ایران، این ضجهها و نالهها دفن نخواهد شد.به زودی این گریهها مبدل به مشتهای گره کرده و قدمهای استواری خواهد شد که شهر به شهر و خیابان به خیابان ،ایران را از علی خامنهای و همهی ایدئولوژی ۵۷ خواهد زدود.
(مزار جاویدنام مجیدرضا رهنورد)
#مجیدرضا_رهنورد
👤 حسین تاجیک
@C_B_SHAHZADEH
(مزار جاویدنام مجیدرضا رهنورد)
#مجیدرضا_رهنورد
👤 حسین تاجیک
@C_B_SHAHZADEH
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴پیام رضا خورابه مجروح قطع نخاعی در قیام آبان ۹۸ از خرم آباد ، درمورد اعدام مجیدرضا رهنورد و محسن شکاری:
طناب دار گرده و جوون ایرانی کینه ای ، خون آشام بچرخ تا بچرخیم...
#مجیدرضا_رهنورد
#محسن_شکاری
@C_B_SHAHZADEH
طناب دار گرده و جوون ایرانی کینه ای ، خون آشام بچرخ تا بچرخیم...
#مجیدرضا_رهنورد
#محسن_شکاری
@C_B_SHAHZADEH
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‼️ فراخوان یک مادر شجاع:
مردم سکوت بسه .. دیگه نباید سکوت کنیم
تظاهرات سکوت در برابر این حکومت وحشی کافیست باید با فرزندان آزاده خودمون همراه بشیم
ما این حکومت کثیف رو دفن می کنیم
@C_B_SHAHZADEH
مردم سکوت بسه .. دیگه نباید سکوت کنیم
تظاهرات سکوت در برابر این حکومت وحشی کافیست باید با فرزندان آزاده خودمون همراه بشیم
ما این حکومت کثیف رو دفن می کنیم
@C_B_SHAHZADEH
بفرمایید شماها که ادعای ایرانی بودن میکنید غیر از خیانت به ملت ایران چکار میکنید
جز اینکه لانه ای محکم برای ایرانستیزان بنا کرده اید؟ خدا پدر اتحادیه اروپا را بیامرزد که حداقل اینقدر آشکارا دشمنی خود با ایران را نشان نمیدهد
🔗 کمپین\_بازگشت\_شاهزاده (@payandeiranam)
جز اینکه لانه ای محکم برای ایرانستیزان بنا کرده اید؟ خدا پدر اتحادیه اروپا را بیامرزد که حداقل اینقدر آشکارا دشمنی خود با ایران را نشان نمیدهد
🔗 کمپین\_بازگشت\_شاهزاده (@payandeiranam)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
قابل توجه کسانی که میگن شاهزاده، یا درست تر بگم، #رضاشاه_دوم منکر استقرار پادشاهیه.
#جاویدشاه
#جاوید_شاه_رمز_پیروزی
#جاویدشاه
#جاوید_شاه_رمز_پیروزی
🔺️پست اینستاگرامی #محمدعلی_طالبی، کارگردان سینما و از اعضای کانون فیلمسازان مستقل ایران
"جلادها، اگر برای طناب دارتون دنبال گردن میگردید، گردن من هست، جوانها را نکشید."
@C_B_SHAHZADEH
"جلادها، اگر برای طناب دارتون دنبال گردن میگردید، گردن من هست، جوانها را نکشید."
@C_B_SHAHZADEH
🔴 سعید افکاری برادر نوید افکاری با درخواست از خانوادههای محکومان اعدام برای سکوت نکردن و مقاومت در برابر خواست حکومت در توییتی نوشت : «ما خانواده افکاری با تمام وجود شرایطی که شما خانواده معترضین محکوم به اعدام در آن هستید را درک میکنیم و لحظه لحظهی این زجر را زندگی کردهایم.»
@C_B_SHAHZADEH
@C_B_SHAHZADEH
سهشنبه ۲۲ آذر، مراسم خاکسپاری #عباس_منصوری
جوان ۱۹ ساله اهل شوش که به جرم «شکلات پخش کردن» دستگیر شده بود و چند روز پس از آزادی جان باخت.
@C_B_SHAHZADEH
جوان ۱۹ ساله اهل شوش که به جرم «شکلات پخش کردن» دستگیر شده بود و چند روز پس از آزادی جان باخت.
@C_B_SHAHZADEH
🔺️فعالیت میدانی همراهان کمپین
"اتحاد" یکطرفه نیست،دوطرفه است
امروز کسانیکه حول و محور"شاهنشاه رضاشاه دوم"اتحاد برقرار نمیکنند،ضد مردم و "میهن ستیز"هستند
کسانیکه در گوش های خود پنبه کردند و فریاد
👈#رضاشاه_روحت_شاد مردم را نمیشنوند،فریاد کف خیابان ها را نمیشنوند و ادعا دارند که"آزادی" برای مردم میخاهند فریبکاری بیش نیستند
یک پرچم،
یک ملت،
یک پادشاه✌️
@C_B_SHAHZADEH
"اتحاد" یکطرفه نیست،دوطرفه است
امروز کسانیکه حول و محور"شاهنشاه رضاشاه دوم"اتحاد برقرار نمیکنند،ضد مردم و "میهن ستیز"هستند
کسانیکه در گوش های خود پنبه کردند و فریاد
👈#رضاشاه_روحت_شاد مردم را نمیشنوند،فریاد کف خیابان ها را نمیشنوند و ادعا دارند که"آزادی" برای مردم میخاهند فریبکاری بیش نیستند
یک پرچم،
یک ملت،
یک پادشاه✌️
@C_B_SHAHZADEH
🔻 روایت مادر #سیاوش_محمودی از روزی که پسرش کشته شد:
سیاوش مامان میخوام از روزی بگم که از هم جدا شدیم. از آخرین روز. یادته چند ساعتی باهم بودیم؟
سر خیابون از مامان جدا شدی با دوستت نازی آباد قرار گذاشتی.
صدات کردم: سیاوش...
با حالت دویدن که داشتی میرفتی گفتی مامان برو من میام.اما نیومدی مامان.
وقتی اومدم خونه یهو مثل همیشه مامان نگرانت شد. بهت زنگ زدم، گوشیت رو روی حالت پرواز گذاشته بودی.
دل شورهی بدی گرفتم.
شامتو کنار گذاشتم. به ستایش گفتم میرم دنبال سیاوش.
وقتی اومدم به سمت خیابون نازی آباد برم دیدم خیابون رو بستن.
خیابون پر از دود و گاز اشکآور بود.
به سختی خودم رو به سمت خیابون که به سمت نازی آباد بود، رسوندم.
یاد صحنههای جنگ افتادم.
آشفته.
با دلی پر از استرس و نگرانی.
یه طرف مردم یه طرف بسیجیهای خود همون محل روبه روی بچههای خود محل ایستاده بودن.
هرچی صدات کردم پیدات نکردم.
یکی از دوستات گفت سیاوش اون طرف خیابون هست. به سمت بسیجیها که حیدر حیدرکنان به سمت مردم بودن.
رفتم وسط خیابون نشستم، دستامو بالا گرفتم، گفتم: من دنبال پسرم میگردم.
یکیشون منو به اون طرف خیابون پرت کرد و با باتوم زد.گفت باشه معرکه نگیر و من التماسکنان که توروخدا نزنید، همهی اونا بچه هستن.
من با عجله از خط اونجا رد شدم. وقتی رسیدم سر یکی دیگه از خیابونهای نازی آباد تاریکی مطلق و یه عالمه نیرو اونجا بود. نیروی امنیتی با پرچم یا ثارالله زرد رنگ خیلی زیاد بود.
وقتی رسیدم فقط متوجه شدم
در یکی از مغازهها باز شد گفت خانم بیایید داخل، میزنن.
با چشم گریان و استرس زیاد پناه گرفتم.
خیلی وحشتآور بود.
بیش از ۵۰ ۶۰ موتور سوار مسلح... چرا؟
یاد خرمشهر افتادم که عراقیها حمله کرده بودن.
چند دقیقه اونجا پناه آوردم که کمی دور شدن شروع به گشتن کردم.
هیچکس نبود.
خیابون خلوت اما کف خیابون سطل آشغال آتیش زده بودن. سنگ بود، دود بود، گاز اشکآور بود و مردم از توی کوچهها شعار میدادن.
سیاوش مامان خیلی گشتم اما پیدات نکردم.
حالم خیلی بد بود.
به دایی زنگ زدم گفتم سیاوش رو پیدا نمیکنم.
۵ ساعتی بود دنبالت میگشتم.
کنار خیابون گریهکنان منتظر دایی نشستم تا اومد.
فکر کردم حتما گرفتنت.
با ترس به چندتا گاردی نزدیک شدم گفتم اگه کسی رو بگیرید کجا میبرید؟
گفت برو کلانتری.
با یه حال خیلی بد به سمت کلانتری رفتم.
سر راه یه بیمارستان بود، یه لحظه قلبم یه ایست زد.
به برادرم گفتم بریم داخل سوال کنیم. گفت: نه چرا؟ نمیخواد.
به سمت کلانتری رفتم. خبری نبود.
دوباره برگشتم رسیدم به بیمارستان. خودت منو کشوندی داخل بیمارستان.
با یه عالمه استرس وارد شدم گفتم توی این شلوغیها کسی رو آوردن؟
گفتن آره برو اطلاعات.
جلو رفتم سوال کردم.
گفتن یه بچه رو آوردن اما فوت کرده.
دلم هوری ریخت.
هرکاری کردم که نشونم بدن گفتن اجازه ندارن چون مجهول الهویهس.
انقدر گریه کردم، داد زدم تا کارت عابر بانکی که توی جیبت بود رو نشونم دادن.
گفتن از پشت سر تیر خورده، دونفر اومدن توی حیاط بیمارستان رها کردن رفتن.
از اونجا تکون نخوردم.
ماندم تا خود صبح تا تورو جایی نبرن.
اما هنوز باور نداشتم.
چرا صبح نمیشه؟
میخوام ببینم.
هنوز باور نداشتم اما فریاد میزدم.
دیوانهوار تو خیابون نزدیک بیمارستان داد میزدم.
شب لعنتی تموم نمیشد.
حالم خیلی بد بود. تمام تنم میلرزید.
تا صبح شد و اجازه دادن تورو ببینم.
هنوز باور نداشتم.
سردخونه باز شد.
کاور رو باز کردم.
سیاوش من با فرق غرق خون با چشمان نیمه باز.
زانو زدم.
دست زیر سرت گذاشتم و فریاد میزدم.
دست زیر سرت گذاشتم که بوست کنم، دستم پر از خون شد.
مامان تورو پیدا کردم.
سیاوش گفتی برو میام اما نیومدی.
گفتی برو میام اما نیومدی...
@C_B_SHAHZADEH
سیاوش مامان میخوام از روزی بگم که از هم جدا شدیم. از آخرین روز. یادته چند ساعتی باهم بودیم؟
سر خیابون از مامان جدا شدی با دوستت نازی آباد قرار گذاشتی.
صدات کردم: سیاوش...
با حالت دویدن که داشتی میرفتی گفتی مامان برو من میام.اما نیومدی مامان.
وقتی اومدم خونه یهو مثل همیشه مامان نگرانت شد. بهت زنگ زدم، گوشیت رو روی حالت پرواز گذاشته بودی.
دل شورهی بدی گرفتم.
شامتو کنار گذاشتم. به ستایش گفتم میرم دنبال سیاوش.
وقتی اومدم به سمت خیابون نازی آباد برم دیدم خیابون رو بستن.
خیابون پر از دود و گاز اشکآور بود.
به سختی خودم رو به سمت خیابون که به سمت نازی آباد بود، رسوندم.
یاد صحنههای جنگ افتادم.
آشفته.
با دلی پر از استرس و نگرانی.
یه طرف مردم یه طرف بسیجیهای خود همون محل روبه روی بچههای خود محل ایستاده بودن.
هرچی صدات کردم پیدات نکردم.
یکی از دوستات گفت سیاوش اون طرف خیابون هست. به سمت بسیجیها که حیدر حیدرکنان به سمت مردم بودن.
رفتم وسط خیابون نشستم، دستامو بالا گرفتم، گفتم: من دنبال پسرم میگردم.
یکیشون منو به اون طرف خیابون پرت کرد و با باتوم زد.گفت باشه معرکه نگیر و من التماسکنان که توروخدا نزنید، همهی اونا بچه هستن.
من با عجله از خط اونجا رد شدم. وقتی رسیدم سر یکی دیگه از خیابونهای نازی آباد تاریکی مطلق و یه عالمه نیرو اونجا بود. نیروی امنیتی با پرچم یا ثارالله زرد رنگ خیلی زیاد بود.
وقتی رسیدم فقط متوجه شدم
در یکی از مغازهها باز شد گفت خانم بیایید داخل، میزنن.
با چشم گریان و استرس زیاد پناه گرفتم.
خیلی وحشتآور بود.
بیش از ۵۰ ۶۰ موتور سوار مسلح... چرا؟
یاد خرمشهر افتادم که عراقیها حمله کرده بودن.
چند دقیقه اونجا پناه آوردم که کمی دور شدن شروع به گشتن کردم.
هیچکس نبود.
خیابون خلوت اما کف خیابون سطل آشغال آتیش زده بودن. سنگ بود، دود بود، گاز اشکآور بود و مردم از توی کوچهها شعار میدادن.
سیاوش مامان خیلی گشتم اما پیدات نکردم.
حالم خیلی بد بود.
به دایی زنگ زدم گفتم سیاوش رو پیدا نمیکنم.
۵ ساعتی بود دنبالت میگشتم.
کنار خیابون گریهکنان منتظر دایی نشستم تا اومد.
فکر کردم حتما گرفتنت.
با ترس به چندتا گاردی نزدیک شدم گفتم اگه کسی رو بگیرید کجا میبرید؟
گفت برو کلانتری.
با یه حال خیلی بد به سمت کلانتری رفتم.
سر راه یه بیمارستان بود، یه لحظه قلبم یه ایست زد.
به برادرم گفتم بریم داخل سوال کنیم. گفت: نه چرا؟ نمیخواد.
به سمت کلانتری رفتم. خبری نبود.
دوباره برگشتم رسیدم به بیمارستان. خودت منو کشوندی داخل بیمارستان.
با یه عالمه استرس وارد شدم گفتم توی این شلوغیها کسی رو آوردن؟
گفتن آره برو اطلاعات.
جلو رفتم سوال کردم.
گفتن یه بچه رو آوردن اما فوت کرده.
دلم هوری ریخت.
هرکاری کردم که نشونم بدن گفتن اجازه ندارن چون مجهول الهویهس.
انقدر گریه کردم، داد زدم تا کارت عابر بانکی که توی جیبت بود رو نشونم دادن.
گفتن از پشت سر تیر خورده، دونفر اومدن توی حیاط بیمارستان رها کردن رفتن.
از اونجا تکون نخوردم.
ماندم تا خود صبح تا تورو جایی نبرن.
اما هنوز باور نداشتم.
چرا صبح نمیشه؟
میخوام ببینم.
هنوز باور نداشتم اما فریاد میزدم.
دیوانهوار تو خیابون نزدیک بیمارستان داد میزدم.
شب لعنتی تموم نمیشد.
حالم خیلی بد بود. تمام تنم میلرزید.
تا صبح شد و اجازه دادن تورو ببینم.
هنوز باور نداشتم.
سردخونه باز شد.
کاور رو باز کردم.
سیاوش من با فرق غرق خون با چشمان نیمه باز.
زانو زدم.
دست زیر سرت گذاشتم و فریاد میزدم.
دست زیر سرت گذاشتم که بوست کنم، دستم پر از خون شد.
مامان تورو پیدا کردم.
سیاوش گفتی برو میام اما نیومدی.
گفتی برو میام اما نیومدی...
@C_B_SHAHZADEH
بیایید باهم یکبار دیگه #جاویدشاه را ترند توییتر کنیم تا دنیا بدونه ما گول رسانه های ایرانستیز را نمیخوریم
🔗 نگان (@negannegan55)
🔗 نگان (@negannegan55)
Twitter
بیایید باهم یکبار دیگه #جاویدشاه را ترند توییتر کنیم تا دنیا بدونه ما گول رسانه های ایرانستیز را نمیخوریم
#ارسالی
وقتی داعش سر اسرای خودش روجلوی دوربین میبرید،
این سوال بوجود میاومد که
چرا اون اسیر هیچ مقاومتی نمیکنه؟
رسانهها برای دفاع ازین بیعملی،
میگفتند بهشون #دارو خورانده شده!
علتش خیلی ساده بود
اکثر آدمها وقتی هیچ شانسی ندارند،
باور میکنند هیچ شانسی ندارند.
بیعملی نتیجه این توهمه که
ممکنه هنوز یه شانس اندک داشته باشم
و نباید با رفتار پرخطر و ریسک،
همین یه ذره شانس رو هم از دست بدم!
همون توهمی که
ذهن قربانیان هولوکاست،
رو چنان تسخیر کرد که اجازه
دادند در مقیاس وسیع قتل عام بشن!
چون فکر میکردند اگه #شورش کنند،
حتما کشته خواهند شد،
اما اگه صبر کنند شاید نجات پیدا کنند!
امروزه هم ایرانیان ،
با رمز «صبر کن بذار ببینیم چی میشه»
هر روز آسیبهای بیشتری به،
جان میخرند،
و باید بدانند فقط کافیه یک روز همه از خانه خارج شوند فقط یکبار و آن روز فقط راه بروند (که اگر با هر وسیله دارند باشد بینظیر است مثلا چوب ، چاقو ،اسلحه یا ...ترسناکتر میشود.)
نه نیاز هست کسی را بزنید نه کاری کنید فقط یک روز همه از خانه خارج شوید
انبوه جمعیت آنقدر ترسناک است که رژیم از فرودگاه فقط سعی در فرار دارد
و این را تجربه کنید
باور کنید بعد از آن یک روز صدرصد افراد این جمله را خواهد گفت
همین !؟
همینقدر ساده بود؟
@C_B_SHAHZADEH
وقتی داعش سر اسرای خودش روجلوی دوربین میبرید،
این سوال بوجود میاومد که
چرا اون اسیر هیچ مقاومتی نمیکنه؟
رسانهها برای دفاع ازین بیعملی،
میگفتند بهشون #دارو خورانده شده!
علتش خیلی ساده بود
اکثر آدمها وقتی هیچ شانسی ندارند،
باور میکنند هیچ شانسی ندارند.
بیعملی نتیجه این توهمه که
ممکنه هنوز یه شانس اندک داشته باشم
و نباید با رفتار پرخطر و ریسک،
همین یه ذره شانس رو هم از دست بدم!
همون توهمی که
ذهن قربانیان هولوکاست،
رو چنان تسخیر کرد که اجازه
دادند در مقیاس وسیع قتل عام بشن!
چون فکر میکردند اگه #شورش کنند،
حتما کشته خواهند شد،
اما اگه صبر کنند شاید نجات پیدا کنند!
امروزه هم ایرانیان ،
با رمز «صبر کن بذار ببینیم چی میشه»
هر روز آسیبهای بیشتری به،
جان میخرند،
و باید بدانند فقط کافیه یک روز همه از خانه خارج شوند فقط یکبار و آن روز فقط راه بروند (که اگر با هر وسیله دارند باشد بینظیر است مثلا چوب ، چاقو ،اسلحه یا ...ترسناکتر میشود.)
نه نیاز هست کسی را بزنید نه کاری کنید فقط یک روز همه از خانه خارج شوید
انبوه جمعیت آنقدر ترسناک است که رژیم از فرودگاه فقط سعی در فرار دارد
و این را تجربه کنید
باور کنید بعد از آن یک روز صدرصد افراد این جمله را خواهد گفت
همین !؟
همینقدر ساده بود؟
@C_B_SHAHZADEH
#تا_آخوند_کفن_نشود_این_وطن_وطن_نشود
طبق حکم «بغی» حسین بن علی هم علیه حکونت اسلامی وقت شمشیر کشید و عملاً طبق قوانین همین اسلام محمدی، قتلش مجاز بوده.
حالا چرا هزارساله برا مظلوم کشته شدن حسین گریه میکنند، بعد #محسن_شکاری رو با هلهله میکشند بالای دار، بیدین بودن اینا رو میرسونه. بیدینی تمام و بردگی و کثافت نهادینه شده در وجود یه مشت مفتخور بیوجود رو داریم به چشم میبینیم.
اعدام ادامه پیدا کنه، مردم از عمامهپرونی میرن سمت کارای دیگه. طبیعیه و طبیعت اینو حکم میکنه. جانی که طبیعت/خدا داده رو حق ندارید همینطوری یهویی بدون دقت، بدون بررسی وقایع بگیرید.
#مجیدرضا_رهنورد رو که دوتا بسیجی زده، هیچکس هیچکس بازم تاکید میکنم هیچکس از شرایطی که بسیجیهای شروع کننده درگیری بصورت سیستماتیک ایجاد کردند، هیچ حرفی نزد.
@C_B_SHAHZADEH
طبق حکم «بغی» حسین بن علی هم علیه حکونت اسلامی وقت شمشیر کشید و عملاً طبق قوانین همین اسلام محمدی، قتلش مجاز بوده.
حالا چرا هزارساله برا مظلوم کشته شدن حسین گریه میکنند، بعد #محسن_شکاری رو با هلهله میکشند بالای دار، بیدین بودن اینا رو میرسونه. بیدینی تمام و بردگی و کثافت نهادینه شده در وجود یه مشت مفتخور بیوجود رو داریم به چشم میبینیم.
اعدام ادامه پیدا کنه، مردم از عمامهپرونی میرن سمت کارای دیگه. طبیعیه و طبیعت اینو حکم میکنه. جانی که طبیعت/خدا داده رو حق ندارید همینطوری یهویی بدون دقت، بدون بررسی وقایع بگیرید.
#مجیدرضا_رهنورد رو که دوتا بسیجی زده، هیچکس هیچکس بازم تاکید میکنم هیچکس از شرایطی که بسیجیهای شروع کننده درگیری بصورت سیستماتیک ایجاد کردند، هیچ حرفی نزد.
@C_B_SHAHZADEH
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#مشهد
مراسم #مجیدرضا_رهنورد
که با ممانعت نیروهای حکومتی همراه بود،
با تجمع مردم انقلابی ایران روبرو شدند.
این همه سال جنایت، مرگ بر این ولایت
سه شنبه ۲۲ آذر
@C_B_SHAHZADEH
مراسم #مجیدرضا_رهنورد
که با ممانعت نیروهای حکومتی همراه بود،
با تجمع مردم انقلابی ایران روبرو شدند.
این همه سال جنایت، مرگ بر این ولایت
سه شنبه ۲۲ آذر
@C_B_SHAHZADEH
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در ماجرای مشهد، بسیجیها اومدن با فحاشی و رجز خوانی گفتن:
بیایید انقلاب کنید مادر...ها!
بیاین دیگه خواهر...ها!
و درگیری با مردم رو شروع کردند. انتظار نداشتن یکی پیدا شه ( #مجیدرضا_رهنورد) فقط کتک نخوره.
فیلم فحاشی بسیجیهای شروعکننده درگیری مشهد و سایر شهرها رو منتشر و در دادگاه های نمایشی خودتون پخش کنید.
فیلمهایی که پخش کردین، تنها بریدهای از ماجراست.
[ویدئوی نمونه - حاوی الفاظ شدیداً رکیک با صدای بلند]
@C_B_SHAHZADEH
بیایید انقلاب کنید مادر...ها!
بیاین دیگه خواهر...ها!
و درگیری با مردم رو شروع کردند. انتظار نداشتن یکی پیدا شه ( #مجیدرضا_رهنورد) فقط کتک نخوره.
فیلم فحاشی بسیجیهای شروعکننده درگیری مشهد و سایر شهرها رو منتشر و در دادگاه های نمایشی خودتون پخش کنید.
فیلمهایی که پخش کردین، تنها بریدهای از ماجراست.
[ویدئوی نمونه - حاوی الفاظ شدیداً رکیک با صدای بلند]
@C_B_SHAHZADEH
مراسم خاکسپاری #عباس_منصوری در شوش دانیال استان خوزستان
#عباس_منصوری جوان ۱۹ ساله اهل شوش که به جرم «شکلات پخش کردن» دستگیر شده بود و چند روز پس از آزادی جان باخت.
@C_B_SHAHZADEH
#عباس_منصوری جوان ۱۹ ساله اهل شوش که به جرم «شکلات پخش کردن» دستگیر شده بود و چند روز پس از آزادی جان باخت.
@C_B_SHAHZADEH