🔴با یکی از اکانتهای سازمانی اصلی معصومه علینژاد در توییتر آشنا شوید و بعد دهان هر کسی که به ما گفت تفرقهافکن را گل (به کسر گ) بگیرید.
@C_B_SHAHZADEH
@C_B_SHAHZADEH
پیدا و پنهان حامد اسماعیلیون.pdf
1.3 MB
🔹 پیدا و پنهان آقای حامد اسماعیلیون، نوشته ای که شاید به شما کمک کند بهتر آقای اسماعیلیون را بشناسید
⬅️ از شما درخواست میکنیم این محتوا را مطالعه کنید و برای دیگران هم ارسال کنید
@C_B_SHAHZADEH
⬅️ از شما درخواست میکنیم این محتوا را مطالعه کنید و برای دیگران هم ارسال کنید
@C_B_SHAHZADEH
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جمعه ۲۹مهر ۱۴۰۱
شعار هموطنان بلوچ در زاهدان :
از زاهدان تا تهران جانم فدای ایران
حامد اسماعیلیون و وزوزی کلا و دیگر اوباش فدرال و تجزیه خواه خفه ...باشه؟؟خفه..
#قدرت_مردم_متحد
#اعتراضات_سراسری
#اعتصابات_سراسری
@C_B_SHAHZADEH
شعار هموطنان بلوچ در زاهدان :
از زاهدان تا تهران جانم فدای ایران
حامد اسماعیلیون و وزوزی کلا و دیگر اوباش فدرال و تجزیه خواه خفه ...باشه؟؟خفه..
#قدرت_مردم_متحد
#اعتراضات_سراسری
#اعتصابات_سراسری
@C_B_SHAHZADEH
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگر صداوسیما یا نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی (اطلاعات و سپاه) اجازه داشتند یک خبرنگار بیسواد را با پرسشی روتوششده به کنفرانس خبری #شاهزاده_رضا_پهلوی بفرستند، قطعا چنین پرسشی را با همین میزان وقاحت در دروغگویی مطرح میکرد. ببینید دیگر چه کسانی این خط امنیتیها را دنبال میکنند.
Mitra Jashni ☼𓃬
کاپ مادرقحبهترین خبربمال قرن تعلق می گیرد به:
خبربمال شبکه VOA
شاهزاده بعد از سوال خبرنگار VOA چنان قاطی کرد قشنگ میشد تو چشماش بخونی داره تو دلش فحش میده به یارو .
اخه مادرقحبه کربلای ۲۸ مرداد؟!
حکایت خارجی یعنی وابستگی؟
شاه وابسته بود؟
این مقدار حرومزادگی تو کیهان شریعتمداری هم قفله
@C_B_SHAHZADEH
Mitra Jashni ☼𓃬
کاپ مادرقحبهترین خبربمال قرن تعلق می گیرد به:
خبربمال شبکه VOA
شاهزاده بعد از سوال خبرنگار VOA چنان قاطی کرد قشنگ میشد تو چشماش بخونی داره تو دلش فحش میده به یارو .
اخه مادرقحبه کربلای ۲۸ مرداد؟!
حکایت خارجی یعنی وابستگی؟
شاه وابسته بود؟
این مقدار حرومزادگی تو کیهان شریعتمداری هم قفله
@C_B_SHAHZADEH
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴چشم چراغ ایران هموطنان بلوچ در زاهدان فریاد #اتحاد سرمیدهند .....
کور باد دشمنان این اب و خاک
@C_B_SHAHZADEH
کور باد دشمنان این اب و خاک
@C_B_SHAHZADEH
شاید بعضیا در جریان نباشن تعداد زیادی از اصلاحطلبان و نایاکیها مانند نگار مرتضوی کامبیز حسینی منظرپور و… از زیر دامن ستاره درخشش به VOA نفوذ کردن و معروف شدن!
ستاره درخشش که بود؟ گوینده مجری و سردبیر سابق VOA فرزند محمد درخشش که در زمان
۱/۲
#مهسا_امینی
#نایاک_ناپاک
شاهنشاه آریامهر به وزارت فرهنگ و نمایندگی مجلس رسید. او که یک مصدقی دو آتشه بود از هیچ خیانت و تهمتی به شاهنشاه دریغ نکرد.
ناسپاسی از خصوصیات ایرانیان است.
#جاویدشاه
#جاویدشاه_رمز_پیروزی
3.
به هر حال چند سال پیش سیاوش آذری جمشید چالنگی بهارلو کنگرلو فرهودی و… با نظر ستاره درخشش جای خود را به جوجه اصلاحطلبان و نایاکیهای بالقوه دادند.
تخم لقی که مصدقالسلطنه کاشت باعث فاجعه ۵۷ شد و امروز هم این نکبت دست از سر ایرانیان برنمیدارد.
#جاویدشاه_رمز_پیروزی
#مهسا_امینی
4.
دوستان من کلی و خلاصه نوشتم نخواستم #رشتو ۲۵ قسمتی بنویسم دوست دارید بیشتر بدونید سرچ کنید مطالب خیلی بیشتری پیدا میکنید.
#مهسا_امینی
Soheil
@C_B_SHAHZADEH
ستاره درخشش که بود؟ گوینده مجری و سردبیر سابق VOA فرزند محمد درخشش که در زمان
۱/۲
#مهسا_امینی
#نایاک_ناپاک
شاهنشاه آریامهر به وزارت فرهنگ و نمایندگی مجلس رسید. او که یک مصدقی دو آتشه بود از هیچ خیانت و تهمتی به شاهنشاه دریغ نکرد.
ناسپاسی از خصوصیات ایرانیان است.
#جاویدشاه
#جاویدشاه_رمز_پیروزی
3.
به هر حال چند سال پیش سیاوش آذری جمشید چالنگی بهارلو کنگرلو فرهودی و… با نظر ستاره درخشش جای خود را به جوجه اصلاحطلبان و نایاکیهای بالقوه دادند.
تخم لقی که مصدقالسلطنه کاشت باعث فاجعه ۵۷ شد و امروز هم این نکبت دست از سر ایرانیان برنمیدارد.
#جاویدشاه_رمز_پیروزی
#مهسا_امینی
4.
دوستان من کلی و خلاصه نوشتم نخواستم #رشتو ۲۵ قسمتی بنویسم دوست دارید بیشتر بدونید سرچ کنید مطالب خیلی بیشتری پیدا میکنید.
#مهسا_امینی
Soheil
@C_B_SHAHZADEH
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مارتین لوتر کینگ، ۲۵ مارس ۱۹۶۵:
میدانم که امروز میپرسید چقدر طول خواهد کشید؟
به شما میگویم این مقطع هرچقدر هم دشوار، زیاد طول نخواهد کشید. چرا که هیچ دروغی نمیتواند تا ابد پایدار بماند
#مهسا_امینی
@C_B_SHAHZADEH
میدانم که امروز میپرسید چقدر طول خواهد کشید؟
به شما میگویم این مقطع هرچقدر هم دشوار، زیاد طول نخواهد کشید. چرا که هیچ دروغی نمیتواند تا ابد پایدار بماند
#مهسا_امینی
@C_B_SHAHZADEH
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺️علیه فراموشی و علیه دایه مهربانتر شدن از مادر توسط شبکه های لندنی برای ملت ایران!!
#جاويدشاه_رمز_پيروزى
#رضاشاه_روحت_شاد
#مهسا_امینی
#اعتصابات_اعتراضات_سراسری
#ایران_متحد
#سنندج
#زاهدان
#IranRegimeChange
@C_B_SHAHZADEH
#جاويدشاه_رمز_پيروزى
#رضاشاه_روحت_شاد
#مهسا_امینی
#اعتصابات_اعتراضات_سراسری
#ایران_متحد
#سنندج
#زاهدان
#IranRegimeChange
@C_B_SHAHZADEH
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
باید خون گریست اما امروز فقط نباید گذاشت خون عزیزانمون پايمال بشه
#غزاله_چلابی
#مهسا_امینی
#مرگ_بر_کلیت_و_تمامیت_جمهوری_اسلامی
لحظه ی پر پر شدن گلی دیگر از باغ وطنم ایران🖤🖤
بابا ی پنبه
صدای جمع، شلیک، نترسید و چرخش نود درجه دوربین.
این کوتاه ترین، گویا ترین، تراژیک ترین و بی باک ترین فیلم مستند دنیاست.
و چقدر عجیب و تلخه که این چند ثانیه آخر یک زندگیه
@C_B_SHAHZADEH
#غزاله_چلابی
#مهسا_امینی
#مرگ_بر_کلیت_و_تمامیت_جمهوری_اسلامی
لحظه ی پر پر شدن گلی دیگر از باغ وطنم ایران🖤🖤
بابا ی پنبه
صدای جمع، شلیک، نترسید و چرخش نود درجه دوربین.
این کوتاه ترین، گویا ترین، تراژیک ترین و بی باک ترین فیلم مستند دنیاست.
و چقدر عجیب و تلخه که این چند ثانیه آخر یک زندگیه
@C_B_SHAHZADEH
🔴ترور آلارم اعلام کرد؛ ۱۰ نفر از افراد سپاه تروریست خامنه ای در اوکراین به هلاکت رسیدند.
خامنه ای تمام مزدورانش را جهت نوکری پوتین به اوکراین اعزام کرده و تعداد سرکوبگرانش در داخل کشور بسیار پایین است،که بسیاری از آنها هم توسط مبارزان به درک واصل شده اند.
@C_B_SHAHZADEH
خامنه ای تمام مزدورانش را جهت نوکری پوتین به اوکراین اعزام کرده و تعداد سرکوبگرانش در داخل کشور بسیار پایین است،که بسیاری از آنها هم توسط مبارزان به درک واصل شده اند.
@C_B_SHAHZADEH
دکتر میرفطروس مقاله دارد در بررسی دلایل خیانت روشنفکران ۵۷ و آنچه که باید از آن بیاموزیم تا به تکرار آن دچار نشویم.
در این مقاله به موضوعات بسیار مهمی پرداخته
* اگر میخواهیم که آیندۀ دموکراسی و جامعۀ مدنی در ایران به گذشتۀ پـُراشتباهِ بسیاری از رهبران سیاسی و روشنفکرانِ ما نبازد، باید شجاعانه و بی پروا به چهرۀ «حقیقت تلخ» نگریست و از آن، چیزها آموخت.
از دفترِ بیداری ها و بیقراری ها
فروردین ۱۴۰۱/ آوریل۲۰۲۲
در این شبِ سیاهم،گم گشته راهِ مقصود
از گوشه ای برون آی! ای کوکب هدایت
(حافظ)
این روزها حملۀ نظامی پوتین به اوکراین هوش و حواسم را با خود برده است. این جنگِ نابرابر جغرافیای سیاسی جهان را تغییر خواهد داد و تأثیرات مهمّی نیز بر آیندۀ سیاسی ایران خواهد داشت،ولی موضع گیری محمد علی عموئی، چهرۀ معروف حزب توده، در حمایت از حملۀ پوتین به اوکراین حیرت انگیز است، گوئی که در نظر عموئی«اردوگاه سوسیالیستی واقعاً موجود» هنوز برقرار است و منتظرِ ظهور «استالین تازه»ای است!.با خودم می گویم: کاش میتوانستم در کنارِ اوکرائینیها باشم…
در این میان، خبر در گذشت دکتر منوچهر هزارخانی و دکتر رضا براهنی مرا به سالهای پُرشورِ دانشجوئی در دانشگاه تبریز برده است. دورانی که «ما بیخبر بودیم و هر یک در جستجوی آگاهی مرزهای«ادبیات ممنوع»را با لذّتی شَگَرف در مینوشتیم»[۱]. انتشار مجلّۀ دانشجوئی سهند (بهار ۱۳۴۹) محصول آن شور وُ شرارههای ۲۰ سالگی بود؛نشریّهای که به قول صاحب نظری: «چون بُمبی در محافل دانشجوئی و روشنفکری منتشر شده بود»، مقالۀ «ادبیّات و مفهوم آزادی» نوشتۀ دکتر رضا براهنی-با نثری محکم و استوار- تندترین مقالۀ سهند بود.
دانشگاه تبریز در آن سالها در تبِ «کشته شدن صمد بهرنگی در رودخانۀ ارس توسط ساواک»!! میسوخت و مقالۀ سراپا دروغ جلال آل احمد و یارانش در مجلۀ «آرش» (ویژۀ صمد بهرنگی) و خصوصاً مقالۀ دکتر منوچهر هزارخانی با نام «جهان بینی ماهی سیاه کوچولو»مانیفست روشنفکران و دانشجویان شده بود..ما بی خبر بودیم.
هزارخانی از معروف ترین روشنفکران دهۀ ۵۰ بود. آنچه که در نظر اوّل چشمگیر بود، ادب، اخلاق و متانت وی بود. او در فرانسه رشتۀ پزشکی خوانده بود با تخصّص در آسیب شناسی (پاتولوژی). در سال های 46-47 دکتر هوشنگ منتصری،خواهر زادۀ دکتر رضا راد منش و مترجم کتاب معروف «زردهای سرخ»، ریاست دانشگاه تبریز را برعهده داشت و دکتر هزارخانی دورۀ نظام وظیفه را در آن دانشگاه به تدریس گذراند و در آنجا با «محفل صمد بهرنگی» آشنا شده بود، امّا علاقۀ هزارخانی به فرهنگ و ادبیّات وی را به ترجمۀ آثار گرامشی ، پلخانف و دیگران کشاند ؛ ترجمۀ درخشانِ کتاب «در دادگاه تاریخ» اثرِ «رُی ممدودف» نیز از آن جمله بود؛ کتابی که دادگاههای هولناک دوران استالین را افشاء میکرد و در من تأثیر فراوان داشت.
اوّلین ملاقات من با هزارخانی در سال ۱۳۴۸ و در دفتر روزنامۀ آیندگان بود که شهرآشوب امیرشاهی (سردبیر آیندگانِ ادبی) و هوشنگ وزیری نیز حضور داشتند (دریغا شهرآشوب که در این سالهای خاموشی و فراموشی یاد وُ نامی از او نیست!).همۀ اینان از شاگردان خلیل ملکی بودند.
در غوغای انقلاب اسلامی و اخراج شاعران و نویسندگان تودهای از کانون نویسندگان ، هزار خانی در صفِ مخالفان حزب توده قرار داشت. او پس از آغاز سرکوبهای سال ۶۰ به فرانسه آمد و چندی بعد به شورای مجاهدین خلق پیوست.با توجه به باورهای عمیقاً غیردینیِ هزارخانی، نمیدانم که او چرا به مجاهدین خلق پیوسته بود؟. در کنسرت پریسا در پاریس (به همّت مرکز فرهنگی پویا) وقتی او را دیدم از همه چیز صحبت کردیم اِلّا از عللِ پیوستن وی به شورای مجاهدین. در واقع، اخلاق، ادب و متانت وی مرا از طرح این «موضوعِ دل-گزا» بازداشته بود.
***
برخلاف هزارخانی، براهنی شخصیّتی تند وُ تیز بود؛ مصداقِ«چرخ برهم زنم ار غیرِ مرادم گردد».چنانکه گفته ام:براهنی یکی از نویسندگان تأثیر گذار در عرصۀ نقد ادبی بود با اینهمه، در غوغای ۵۷ عملکردهایش چنان بود که از «فاضلآبهای انقلاب اسلامی» سر در آورد. نامۀ او به خمینی و باورِ وی به اینکه «با بازگشت آیت الله خمینی فقر و خفقان از میان میرود» تَرشّحاتی از آن «فاضلآب» بود. او انسانی چند ضلعی بود با استعدادهای متراکم و شگفت انگیز، دریغا که سیاست و ایدئولوژی باعث شد تا بسیاری از خلاقیّتهای وی «حرام» گردد.
نفرت براهنی از رژیم شاه روایتهای دروغینی ساخت که «رازهای سرزمین من» نبود بلکه محصول ذهنِ قصّه پردازِ وی بود. ارزیابی او از رژیم شاه تکرارِ این باورِ آل احمد بود:
– «حکومتی که در زیر پوشش ترقیّات مشعشعانه، هیچ چیز جز خفقان و مرگ و بگیر و ببند نداش
https://mirfetros.com/fa/?p=36711
@c_b_shahzadeh
در این مقاله به موضوعات بسیار مهمی پرداخته
* اگر میخواهیم که آیندۀ دموکراسی و جامعۀ مدنی در ایران به گذشتۀ پـُراشتباهِ بسیاری از رهبران سیاسی و روشنفکرانِ ما نبازد، باید شجاعانه و بی پروا به چهرۀ «حقیقت تلخ» نگریست و از آن، چیزها آموخت.
از دفترِ بیداری ها و بیقراری ها
فروردین ۱۴۰۱/ آوریل۲۰۲۲
در این شبِ سیاهم،گم گشته راهِ مقصود
از گوشه ای برون آی! ای کوکب هدایت
(حافظ)
این روزها حملۀ نظامی پوتین به اوکراین هوش و حواسم را با خود برده است. این جنگِ نابرابر جغرافیای سیاسی جهان را تغییر خواهد داد و تأثیرات مهمّی نیز بر آیندۀ سیاسی ایران خواهد داشت،ولی موضع گیری محمد علی عموئی، چهرۀ معروف حزب توده، در حمایت از حملۀ پوتین به اوکراین حیرت انگیز است، گوئی که در نظر عموئی«اردوگاه سوسیالیستی واقعاً موجود» هنوز برقرار است و منتظرِ ظهور «استالین تازه»ای است!.با خودم می گویم: کاش میتوانستم در کنارِ اوکرائینیها باشم…
در این میان، خبر در گذشت دکتر منوچهر هزارخانی و دکتر رضا براهنی مرا به سالهای پُرشورِ دانشجوئی در دانشگاه تبریز برده است. دورانی که «ما بیخبر بودیم و هر یک در جستجوی آگاهی مرزهای«ادبیات ممنوع»را با لذّتی شَگَرف در مینوشتیم»[۱]. انتشار مجلّۀ دانشجوئی سهند (بهار ۱۳۴۹) محصول آن شور وُ شرارههای ۲۰ سالگی بود؛نشریّهای که به قول صاحب نظری: «چون بُمبی در محافل دانشجوئی و روشنفکری منتشر شده بود»، مقالۀ «ادبیّات و مفهوم آزادی» نوشتۀ دکتر رضا براهنی-با نثری محکم و استوار- تندترین مقالۀ سهند بود.
دانشگاه تبریز در آن سالها در تبِ «کشته شدن صمد بهرنگی در رودخانۀ ارس توسط ساواک»!! میسوخت و مقالۀ سراپا دروغ جلال آل احمد و یارانش در مجلۀ «آرش» (ویژۀ صمد بهرنگی) و خصوصاً مقالۀ دکتر منوچهر هزارخانی با نام «جهان بینی ماهی سیاه کوچولو»مانیفست روشنفکران و دانشجویان شده بود..ما بی خبر بودیم.
هزارخانی از معروف ترین روشنفکران دهۀ ۵۰ بود. آنچه که در نظر اوّل چشمگیر بود، ادب، اخلاق و متانت وی بود. او در فرانسه رشتۀ پزشکی خوانده بود با تخصّص در آسیب شناسی (پاتولوژی). در سال های 46-47 دکتر هوشنگ منتصری،خواهر زادۀ دکتر رضا راد منش و مترجم کتاب معروف «زردهای سرخ»، ریاست دانشگاه تبریز را برعهده داشت و دکتر هزارخانی دورۀ نظام وظیفه را در آن دانشگاه به تدریس گذراند و در آنجا با «محفل صمد بهرنگی» آشنا شده بود، امّا علاقۀ هزارخانی به فرهنگ و ادبیّات وی را به ترجمۀ آثار گرامشی ، پلخانف و دیگران کشاند ؛ ترجمۀ درخشانِ کتاب «در دادگاه تاریخ» اثرِ «رُی ممدودف» نیز از آن جمله بود؛ کتابی که دادگاههای هولناک دوران استالین را افشاء میکرد و در من تأثیر فراوان داشت.
اوّلین ملاقات من با هزارخانی در سال ۱۳۴۸ و در دفتر روزنامۀ آیندگان بود که شهرآشوب امیرشاهی (سردبیر آیندگانِ ادبی) و هوشنگ وزیری نیز حضور داشتند (دریغا شهرآشوب که در این سالهای خاموشی و فراموشی یاد وُ نامی از او نیست!).همۀ اینان از شاگردان خلیل ملکی بودند.
در غوغای انقلاب اسلامی و اخراج شاعران و نویسندگان تودهای از کانون نویسندگان ، هزار خانی در صفِ مخالفان حزب توده قرار داشت. او پس از آغاز سرکوبهای سال ۶۰ به فرانسه آمد و چندی بعد به شورای مجاهدین خلق پیوست.با توجه به باورهای عمیقاً غیردینیِ هزارخانی، نمیدانم که او چرا به مجاهدین خلق پیوسته بود؟. در کنسرت پریسا در پاریس (به همّت مرکز فرهنگی پویا) وقتی او را دیدم از همه چیز صحبت کردیم اِلّا از عللِ پیوستن وی به شورای مجاهدین. در واقع، اخلاق، ادب و متانت وی مرا از طرح این «موضوعِ دل-گزا» بازداشته بود.
***
برخلاف هزارخانی، براهنی شخصیّتی تند وُ تیز بود؛ مصداقِ«چرخ برهم زنم ار غیرِ مرادم گردد».چنانکه گفته ام:براهنی یکی از نویسندگان تأثیر گذار در عرصۀ نقد ادبی بود با اینهمه، در غوغای ۵۷ عملکردهایش چنان بود که از «فاضلآبهای انقلاب اسلامی» سر در آورد. نامۀ او به خمینی و باورِ وی به اینکه «با بازگشت آیت الله خمینی فقر و خفقان از میان میرود» تَرشّحاتی از آن «فاضلآب» بود. او انسانی چند ضلعی بود با استعدادهای متراکم و شگفت انگیز، دریغا که سیاست و ایدئولوژی باعث شد تا بسیاری از خلاقیّتهای وی «حرام» گردد.
نفرت براهنی از رژیم شاه روایتهای دروغینی ساخت که «رازهای سرزمین من» نبود بلکه محصول ذهنِ قصّه پردازِ وی بود. ارزیابی او از رژیم شاه تکرارِ این باورِ آل احمد بود:
– «حکومتی که در زیر پوشش ترقیّات مشعشعانه، هیچ چیز جز خفقان و مرگ و بگیر و ببند نداش
https://mirfetros.com/fa/?p=36711
@c_b_shahzadeh
تارنمای علي ميرفطروس
چهار چهرۀ روشنفکری:(منوچهر هزارخانی، رضا براهنی، پرویز ناتل خانلری و احسان یارشاطر)، علی میرفطروس - تارنمای علي ميرفطروس
* اگر میخواهیم که آیندۀ دموکراسی و جامعۀ مدنی در ایران به گذشتۀ پـُراشتباهِ بسیاری از رهبران سیاسی و روشنفکرانِ ما نبازد، باید شجاعانه و بی پروا به چهرۀ «حقیقت تلخ» نگریست و از آن، چیزها آموخت. از دفترِ بیداری ها و بیقراری ها فروردین ۱۴۰۱/ آوریل۲۰۲۲ در این…
بودند[یعنی نادر پور، فریدون مشیری، سیاوش کسرائی و هوشنگ ابتهاج]رفته بودند آنجا. من در آن زمان که استادیار دانشگاه بودم به همراه تعداد خیلی زیادی از جوانترها پا شدیم رفتیم آنجا و به اینها اعتراض کردیم و گفتیم: شما آمدهاید در این مکان- نگفتیم سازمان امنیّت– چه کار میکنید؟ شعر فارسی را به چه مناسبت اینجا کشاندهاید؟!».
دکتر براهنی در سال ۵۲ به خاطر مقالۀ تندی که بدون مجوّز به پایان کتاب«تاریخ مذکّر» افزوده بود،دستگیر شد ولی بعد از ۱۰۲ روز با پیشنهاد فرح پهلوی و اعتراض نهادهای بین المللی آزاد گردید و پس از چندی به آمریکا رفت. اسدالله عَلَم در یادداشت ۶ مهرماه ۱۳۵۴ -با لحنی کنایه آمیز نسبت به فرح پهلوی-ضمن اشاره به مقالات تُندِ براهنی در مطبوعات آمریکا-مینویسد:
– «علیاحضرت شهبانو از شاهنشاه خواستند این شخص[براهنی]را آزاد کنند. او هم آزاد شد و این، نتیجۀ آن است».
با توجه به اِشراف براهنی به زبان و ادبیّات انگلیسی، فعالیّتهایش علیه شاه در رسانهها و محافل روشنفکری آمریکا بسیار تأثیر داشت و موجب نگرانی شاه شده بود .مقارن حضور براهنی در «کمیسیون حقوق بشر سنای آمریکا» جهت ادای شهادت مبنی بر «وجود شکنجه در زندانهای ایران»، عَلم در یادداشت های ۱۴ اردیبهشت و ۱۱ شهریور ۱۳۵۵ می نویسد که به خواستِ شاه دکتر احسان یارشاطر نامهای به نام و امضای خود به کمیسیون حقوق بشر سنای آمریکا ارسال نمود و ادعاهای براهنی را تکذیب کرد. انتخاب دکتر یارشاطر از طرف شاه شاید به خاطر موقعیّت و نفوذ یارشاطر در دانشگاه کلمبیا بود. او در سال ۱۳۵۳/ ۱۹۷۴ دفتر «دانشنامۀ ایرانیکا» را در مرکز ایرانشناسی دانشگاه کلمبیا ایجاد کرده بود و شگفتا که یکی از سخنرانیهای تند براهنی علیه شاه در همین دانشگاه صورت گرفته بود.
استاد یارشاطر، ایرانشناسی فرهیخته و فروتن بود که مانند محمد علی فروغی فضل و فضیلت را با هم داشت. مردی از تبار روشنفکران دوران رضا شاه که «خدمت به میهن» در سرشت و سُنّتشان بود.نوجوئی و مدرنیسم ادبی یارشاطر در دهۀ۵۰ باعث شده بود تا وی با همکاری کریم امامی، نجف دریا بندری و ابوالحسن نجفی فصلنامۀ «کتاب امروز» را منتشر کند. این مجله نخستین مجلۀ تخصّصیِ نقد و بررسی کتاب بود. یارشاطر در همۀ دوران زندگی پُربار خود «یارِ شاطرِ فرهنگ ایران» بود. او بود که نام «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» را پیشنهاد کرده بود و به همّت او در «بنگاه ترجمه و نشر کتاب» حدود ۵۰۰ کتاب در حوزۀ تاریخ و ادبیّات و فرهنگ ایران منتشر شده بود. یارشاطر سرانجام با «دانشنامۀ ایرانیکا»، شاهنامۀ فرهنگ و تاریخ و تمدّن ایران را منتشر ساخت. با این کارنامه، نظر یارشاطر در ترسیم چهرۀ دکتر براهنی میتواند منصفانه باشد:
– «… بودند کسانی که جز حمله کردن به دیگران و فرو باریدنِ آتشِ غضب خود بر سرِ نوشتههای دیگران، راهی نمیشناختند و هیچ وقت هم تغییر نکردند و آدم فکر میکرد اینها اگر استعداد و وقت خودشان را به تولید کار مفید و بی غرض میسپردند، چقدر برای کار خودشان بهتر بود. ولی در وجودشان خشم و کینهای بود که نمیگذاشت، و هنوز هم نمیگذارد. یک نمونهٔ اینها که من هم برای همکاری از او دعوت کردم چون درک خوبی از متن داشت، رضا براهنی بود که در تمام عمر ظرفیتهای خودش را فدای خشم درونیاش کرد»[۵]
مقالهها و مصاحبههای براهنی در آمریکا همزمان با مناقشات نفتی شاه با دولت آمریکا بود؛ مناقشاتی که از ۱۳۵۳ شروع شده بود و در سال ۱۳۵۵ به مراحل حسّاسی رسیده بود آنچنانکه جرالد فورد، رئیس جمهور آمریکا، در نامۀ تندی (به تاریخ ۷ آبان۱۳۵۵=۲۹ اکتبر۱۹۷۶) به شاه هشدار داد و نوشت:
– «صبرش در برابر رفتار پرخاشگرانۀ شاه تمام شده است…».
شاه به تاریخ ۱ نوامبر ۱۹۷۶ =۱۰آبان ۱۳۵۵در پاسخ تندی به نامۀ جرالد فورد تأکید کرد:
– «هیچ کس نمیتواند چیزی را به ما تحمیل کند، هیچ کس نمیتواند به نشانۀ تهدید انگشتاش را به سوی ما بگرداند، چون ما نیز انگشت خود را به سوی او خواهیم گرداند».
شاه با لحنی تهدید آمیز در پایانِ نامهاش به رئیس جمهور آمریکا نوشت:
– «اگر وجود ایرانی خوشبخت و به لحاظ نظامی مقتدر مخالفانی در کنگره و دیگر کانونهای قدرت[در آمریکا] دارد، منابع فراوان دیگری برای تأمین نیازهای ما وجود دارد و زندگی ما در دست آنها نیست… هیچ چیز بیش از لحنِ تهدیدآمیزِ کانونهای خاص قدرت و شیوههای پدرمآبانه واکنش ما را تحریک نمیکند» [۶]
اینگونه سخنان تند ، دشمنان شاه در کاخ سفید را مصمّم ساخت تا برای راحت شدن از دستِ این «یاغی» و «شرِّ مطلق»، سرنگونی شاه را در دستورِ کارِ خود قرار دهند. سردمدارِ این طرح شیطانی «ویلیام سایمون» (وزیر دارائی و سلطان انرژی در دولتهای نیکسون و فورد) بود که همراه با «دونالد رامسفلد» (یکی از سردمداران بعدی حملۀ آمریکا به عراق در سال۲۰۰۳) با کمپانیهای نفتی و عربستان سعودی پیوند داشت.
دکتر براهنی در سال ۵۲ به خاطر مقالۀ تندی که بدون مجوّز به پایان کتاب«تاریخ مذکّر» افزوده بود،دستگیر شد ولی بعد از ۱۰۲ روز با پیشنهاد فرح پهلوی و اعتراض نهادهای بین المللی آزاد گردید و پس از چندی به آمریکا رفت. اسدالله عَلَم در یادداشت ۶ مهرماه ۱۳۵۴ -با لحنی کنایه آمیز نسبت به فرح پهلوی-ضمن اشاره به مقالات تُندِ براهنی در مطبوعات آمریکا-مینویسد:
– «علیاحضرت شهبانو از شاهنشاه خواستند این شخص[براهنی]را آزاد کنند. او هم آزاد شد و این، نتیجۀ آن است».
با توجه به اِشراف براهنی به زبان و ادبیّات انگلیسی، فعالیّتهایش علیه شاه در رسانهها و محافل روشنفکری آمریکا بسیار تأثیر داشت و موجب نگرانی شاه شده بود .مقارن حضور براهنی در «کمیسیون حقوق بشر سنای آمریکا» جهت ادای شهادت مبنی بر «وجود شکنجه در زندانهای ایران»، عَلم در یادداشت های ۱۴ اردیبهشت و ۱۱ شهریور ۱۳۵۵ می نویسد که به خواستِ شاه دکتر احسان یارشاطر نامهای به نام و امضای خود به کمیسیون حقوق بشر سنای آمریکا ارسال نمود و ادعاهای براهنی را تکذیب کرد. انتخاب دکتر یارشاطر از طرف شاه شاید به خاطر موقعیّت و نفوذ یارشاطر در دانشگاه کلمبیا بود. او در سال ۱۳۵۳/ ۱۹۷۴ دفتر «دانشنامۀ ایرانیکا» را در مرکز ایرانشناسی دانشگاه کلمبیا ایجاد کرده بود و شگفتا که یکی از سخنرانیهای تند براهنی علیه شاه در همین دانشگاه صورت گرفته بود.
استاد یارشاطر، ایرانشناسی فرهیخته و فروتن بود که مانند محمد علی فروغی فضل و فضیلت را با هم داشت. مردی از تبار روشنفکران دوران رضا شاه که «خدمت به میهن» در سرشت و سُنّتشان بود.نوجوئی و مدرنیسم ادبی یارشاطر در دهۀ۵۰ باعث شده بود تا وی با همکاری کریم امامی، نجف دریا بندری و ابوالحسن نجفی فصلنامۀ «کتاب امروز» را منتشر کند. این مجله نخستین مجلۀ تخصّصیِ نقد و بررسی کتاب بود. یارشاطر در همۀ دوران زندگی پُربار خود «یارِ شاطرِ فرهنگ ایران» بود. او بود که نام «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» را پیشنهاد کرده بود و به همّت او در «بنگاه ترجمه و نشر کتاب» حدود ۵۰۰ کتاب در حوزۀ تاریخ و ادبیّات و فرهنگ ایران منتشر شده بود. یارشاطر سرانجام با «دانشنامۀ ایرانیکا»، شاهنامۀ فرهنگ و تاریخ و تمدّن ایران را منتشر ساخت. با این کارنامه، نظر یارشاطر در ترسیم چهرۀ دکتر براهنی میتواند منصفانه باشد:
– «… بودند کسانی که جز حمله کردن به دیگران و فرو باریدنِ آتشِ غضب خود بر سرِ نوشتههای دیگران، راهی نمیشناختند و هیچ وقت هم تغییر نکردند و آدم فکر میکرد اینها اگر استعداد و وقت خودشان را به تولید کار مفید و بی غرض میسپردند، چقدر برای کار خودشان بهتر بود. ولی در وجودشان خشم و کینهای بود که نمیگذاشت، و هنوز هم نمیگذارد. یک نمونهٔ اینها که من هم برای همکاری از او دعوت کردم چون درک خوبی از متن داشت، رضا براهنی بود که در تمام عمر ظرفیتهای خودش را فدای خشم درونیاش کرد»[۵]
مقالهها و مصاحبههای براهنی در آمریکا همزمان با مناقشات نفتی شاه با دولت آمریکا بود؛ مناقشاتی که از ۱۳۵۳ شروع شده بود و در سال ۱۳۵۵ به مراحل حسّاسی رسیده بود آنچنانکه جرالد فورد، رئیس جمهور آمریکا، در نامۀ تندی (به تاریخ ۷ آبان۱۳۵۵=۲۹ اکتبر۱۹۷۶) به شاه هشدار داد و نوشت:
– «صبرش در برابر رفتار پرخاشگرانۀ شاه تمام شده است…».
شاه به تاریخ ۱ نوامبر ۱۹۷۶ =۱۰آبان ۱۳۵۵در پاسخ تندی به نامۀ جرالد فورد تأکید کرد:
– «هیچ کس نمیتواند چیزی را به ما تحمیل کند، هیچ کس نمیتواند به نشانۀ تهدید انگشتاش را به سوی ما بگرداند، چون ما نیز انگشت خود را به سوی او خواهیم گرداند».
شاه با لحنی تهدید آمیز در پایانِ نامهاش به رئیس جمهور آمریکا نوشت:
– «اگر وجود ایرانی خوشبخت و به لحاظ نظامی مقتدر مخالفانی در کنگره و دیگر کانونهای قدرت[در آمریکا] دارد، منابع فراوان دیگری برای تأمین نیازهای ما وجود دارد و زندگی ما در دست آنها نیست… هیچ چیز بیش از لحنِ تهدیدآمیزِ کانونهای خاص قدرت و شیوههای پدرمآبانه واکنش ما را تحریک نمیکند» [۶]
اینگونه سخنان تند ، دشمنان شاه در کاخ سفید را مصمّم ساخت تا برای راحت شدن از دستِ این «یاغی» و «شرِّ مطلق»، سرنگونی شاه را در دستورِ کارِ خود قرار دهند. سردمدارِ این طرح شیطانی «ویلیام سایمون» (وزیر دارائی و سلطان انرژی در دولتهای نیکسون و فورد) بود که همراه با «دونالد رامسفلد» (یکی از سردمداران بعدی حملۀ آمریکا به عراق در سال۲۰۰۳) با کمپانیهای نفتی و عربستان سعودی پیوند داشت.
شاه در پاسخ به تاریخ ضمن اینکه تاریخ امپراطوری عظیم نفتی را «تاریخ غیرانسانی» می نامد، تأکید می کند:
– «از ۱۳۳۷که شکیبائی من در برابر تحمیلات و سوء استفادههای شرکتهای بزرگ نفت-واقعاً-بپایان رسید و ما در مقامی بودیم که میتوانستیم با آنان -جدّاً-به مقابله بپردازیم، اندک اندک حوادث و وقایعی غریب و شگفت انگیز وقوع یافت…به محض اینکه ایران حاکمیّت مطلق ثروتهای زمینی خود را بدست آورد، بعضی از وسایل ارتباط جمعیِ دنیا مبارزهای وسیع علیه کشور ما آغاز کردند و مرا پادشاهی مُستبد خواندند».
در چنان فضائی از توطئه وُ تهدید وُ تبلیغ، ادعاهای براهنی در رسانه های آمریکا مبنی بر وجود ۲۷۰ هزار زندانی سیاسی در ایران که «زیر شکنجههای هولناکِ مأموران ساواک، ناخنهایشان را بیرون میکشند. جلوی شوهرها یا پدرها، به زنان تجاوز میکنند و به کودکان سیلی میزنند.» افکار عمومی آمریکا را علیه شاه برانگیخت.انتشار کتاب«آدمخوران تاجدار»(نیویورک1356)نیز برآن کارزار بی شکوه افزوده بود و لذا، در آبان ۱۳۵۶ وقتی شاه به آمریکا سفر کرد، همۀ شرایط برای « استقبال چماقداران از شاه» آماده بود.
***
در این سالهای زوال، «عُمر قرونی بر ما گذشته است». بنابراین، لازم است تا با وجدانی بیدار به گذشته بنگریم و با نقدِ اندیشه ها و عمکردهای خود به غنای حافظۀ تاریخی جامعه کمک کنیم و از این طریق، چراغی فراراهِ آیندگان بگذاریم. از این رو در مقدّمۀ «برخی منظره ها و مناظره ها…» گفته ام:
-« اگر میخواهیم که آیندۀ دموکراسی و جامعۀ مدنی در ایران به گذشتۀ پـُر اشتباهِ بسیاری از رهبران سیاسی و روشنفکران نبازد، باید شجاعانه و بی پروا به چهرۀ حقیقت تلخ بنگریم و از آن، چیزها بیاموزیم؛ به این امید که از بازتولید و تکرار ايدئولوژی های خِرَد گريز و تجدّد ستيز جلوگيری گردد»…این مقاله و مقالۀ دیگر پاسخی به این ضرورت و امید است.
@c_b_shahzadeh
– «از ۱۳۳۷که شکیبائی من در برابر تحمیلات و سوء استفادههای شرکتهای بزرگ نفت-واقعاً-بپایان رسید و ما در مقامی بودیم که میتوانستیم با آنان -جدّاً-به مقابله بپردازیم، اندک اندک حوادث و وقایعی غریب و شگفت انگیز وقوع یافت…به محض اینکه ایران حاکمیّت مطلق ثروتهای زمینی خود را بدست آورد، بعضی از وسایل ارتباط جمعیِ دنیا مبارزهای وسیع علیه کشور ما آغاز کردند و مرا پادشاهی مُستبد خواندند».
در چنان فضائی از توطئه وُ تهدید وُ تبلیغ، ادعاهای براهنی در رسانه های آمریکا مبنی بر وجود ۲۷۰ هزار زندانی سیاسی در ایران که «زیر شکنجههای هولناکِ مأموران ساواک، ناخنهایشان را بیرون میکشند. جلوی شوهرها یا پدرها، به زنان تجاوز میکنند و به کودکان سیلی میزنند.» افکار عمومی آمریکا را علیه شاه برانگیخت.انتشار کتاب«آدمخوران تاجدار»(نیویورک1356)نیز برآن کارزار بی شکوه افزوده بود و لذا، در آبان ۱۳۵۶ وقتی شاه به آمریکا سفر کرد، همۀ شرایط برای « استقبال چماقداران از شاه» آماده بود.
***
در این سالهای زوال، «عُمر قرونی بر ما گذشته است». بنابراین، لازم است تا با وجدانی بیدار به گذشته بنگریم و با نقدِ اندیشه ها و عمکردهای خود به غنای حافظۀ تاریخی جامعه کمک کنیم و از این طریق، چراغی فراراهِ آیندگان بگذاریم. از این رو در مقدّمۀ «برخی منظره ها و مناظره ها…» گفته ام:
-« اگر میخواهیم که آیندۀ دموکراسی و جامعۀ مدنی در ایران به گذشتۀ پـُر اشتباهِ بسیاری از رهبران سیاسی و روشنفکران نبازد، باید شجاعانه و بی پروا به چهرۀ حقیقت تلخ بنگریم و از آن، چیزها بیاموزیم؛ به این امید که از بازتولید و تکرار ايدئولوژی های خِرَد گريز و تجدّد ستيز جلوگيری گردد»…این مقاله و مقالۀ دیگر پاسخی به این ضرورت و امید است.
@c_b_shahzadeh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 امروز زاهدان ٢٩ مهرماه
تجمع معترضین با شعار میکشم میکشم آنکه برادرم کشت
#صدای_مردم_زاهدان_باشیم
#زاهدان_چشم_و_چراغ_ایران
@C_B_SHAHZADEH
تجمع معترضین با شعار میکشم میکشم آنکه برادرم کشت
#صدای_مردم_زاهدان_باشیم
#زاهدان_چشم_و_چراغ_ایران
@C_B_SHAHZADEH
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هر روز از فقر و فلاکت و بدبختی های مردم آمریکا و رو به افول بودنش برایمان گزارش پخش می کرد حالا به بهانه تحصیل فرزند و همسر به وطن برنمی گردد
#لعنت_دروغ
علی رغم پایان ماموریت کامران نجف زاده به ایران باز نمیگردد.
@C_B_SHAHZADEH
#لعنت_دروغ
علی رغم پایان ماموریت کامران نجف زاده به ایران باز نمیگردد.
@C_B_SHAHZADEH
🔻علمالهدی: یک دختر فریبخورده در سنگنوردی روسری برداشت و آبروی نظام را برد
اخیراً یک دختر فریبخورده در سنگنوردی روسری برداشت و در پیش چشم همه مردم دنیا آبروی نظام را برد
چرا وزیر ورزش با این خانم ملاقات کرد درحالیکه او بازهم بدون حجاب، تنها به یک کلاه اکتفا کرده؟ شما وزیر کدام دولت هستید؟ دولتی که رئیس آن نایبرئیس دوم مجمع فقهای مجلس خبرگان است؟
https://t.me/C_B_SHAHZADEH/129347
اخیراً یک دختر فریبخورده در سنگنوردی روسری برداشت و در پیش چشم همه مردم دنیا آبروی نظام را برد
چرا وزیر ورزش با این خانم ملاقات کرد درحالیکه او بازهم بدون حجاب، تنها به یک کلاه اکتفا کرده؟ شما وزیر کدام دولت هستید؟ دولتی که رئیس آن نایبرئیس دوم مجمع فقهای مجلس خبرگان است؟
https://t.me/C_B_SHAHZADEH/129347
Telegram
کمپین بازگشت شاهزاده
🔴اعترافگیری از الناز
کاری از #مانا_نیستانی
@C_B_SHAHZADEH
کاری از #مانا_نیستانی
@C_B_SHAHZADEH
آخوند احمد خاتمی، امام جمعه تهران گفت: «به کسانی که سردسته اغتشاشات هستند و پول دریافت میکنند تا شعار بنویسند و اقدامات ضدامنیت ملی انجام میدهند، نباید رحم شود و باید با اشد مجازات با آنها برخورد شود. قوه قضائیه طوری بااغتشاشگران برخوردکند که دیگرکسی هوس اغتشاش نکند»
@C_B_SHAHZADEH
@C_B_SHAHZADEH