Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#ویدئو
✅ چرا کارهایی که انجام میدهید را انجام میدهید؟
این ویدئو برشی از سخنرانی «سایمون سینک» در تد است؛ این سخنرانی الهام بخش و آموزنده را ببینید و نسبت به موقعیتی که دارید، به سؤالها پاسخ بدید:
☑️ هدفتان چیست؟
☑️ انگیزه شما ( از کاری که انجام میدهید) چیست؟
☑️ چرا صبح از رختخواب برمیخیزید؟
☑️ سازمان شما به چه دلیل وجود دارد؟
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
همه ما به نوعی فروشندهایم؛ ما فروشندهی توانمندیها و مهارتهای خود هستیم.
چگونه تاثیر موثر و ماندگاری بر طرف مقابل بگذاریم؟
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
برای دیدن ویدئوی کامل این سخنرانی، اینجا را کلیک کنید
🆔 @CYFCo
#خودت_رو_بشناس
✅ چرا کارهایی که انجام میدهید را انجام میدهید؟
این ویدئو برشی از سخنرانی «سایمون سینک» در تد است؛ این سخنرانی الهام بخش و آموزنده را ببینید و نسبت به موقعیتی که دارید، به سؤالها پاسخ بدید:
☑️ هدفتان چیست؟
☑️ انگیزه شما ( از کاری که انجام میدهید) چیست؟
☑️ چرا صبح از رختخواب برمیخیزید؟
☑️ سازمان شما به چه دلیل وجود دارد؟
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
همه ما به نوعی فروشندهایم؛ ما فروشندهی توانمندیها و مهارتهای خود هستیم.
چگونه تاثیر موثر و ماندگاری بر طرف مقابل بگذاریم؟
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
برای دیدن ویدئوی کامل این سخنرانی، اینجا را کلیک کنید
🆔 @CYFCo
#خودت_رو_بشناس
#گزین_گویه
✅ در مسیر خودشناسی
👤 نگارشی از امیرحسین قاضی
سلام؛ مطالب کانال @Panevisdotcom رو میخوندم که متوجه شدم بعضی از این مطالب، مانند پازلهایی هستند که یک مسیر رشد رو ترسیم میکنند. بعضیها رو تغییر دادم و یه چیزهایی هم بهشون اضافه کردم تا این مسیر رو بتونم بنویسم.
اسمش رو گذاشتم «در مسیر خودشناسی» .
بخونید و نظرهای خودتون رو دربارهی این مطلب برای ما بفرستید:
☑️ طرح مسئله:
در عصر ما از در و دیوار - کتاب، فلسفه، دین، فرقه و آیینهای مختلف و متفاوت و متنوع میبارد و بسیاری از ما نمیدانیم کدام را انتخاب کنیم. فرصت و عمر بینهایت هم نداریم که بخواهیم همه یا حتی تعدادی از آنها را امتحان کنیم.
«این به این سو، آن به آن سو میکشد
هر یکی گوید: منم راه رَشَد»
🔸خیلی از ما، در پی راهی که دیگران (اعم از دوست و آشنا یا اتوریتهها) رفتهاند، میرویم.
🔸بسیاری، که متوجه هستیم زندگی سالم داشتن حساب و کتابی دارد، در میان این همه راهها و روشها گم میشویم. طوری که اصلاً نمیدانیم کجا هستیم و اصلاً چه میخواهیم از زندگی.
🔸خیلی از ما فکر میکنیم که «اگر فلان کس یا فلان چیز را داشته باشم چه خوب خواهد شد، چه احساس خوبی خواهم داشت» و با این حسرت و آرزو زندگی را سپری میکنیم تا وقتی، آن دیگری را بدست میآوریم؛ و آنجا با این واقعیت روبرو میشویم که او (یا آن) هم برایم خوشبختی و حس خوب نیاورد.
کم کم متوجه میشویم که هیچ کس و هیچ چیز نمیتواند به من احساس خوشبختی و احساس خوب از زندگی را بدهد و اگر انتظار داشته باشم با داشتن دیگری، خوشبختی و حس خوب از زندگی را حاصل کنم، گرفتار یک سراب، و خیال هستم.
متوجه میشویم که من اگر در تنهایی و تجردم احساس خوشبختی و رضایت از زندگی نداشته باشم، محال است به وسیلهٔ ازدواج، یا خریدن چیزی یا به دست آوردن شغل یا جایگاهی احساس خوشبختی کنم.
🔆 اینجا شروع میکنیم به دنبال احساس خوشبختی در درون خود گشتن.
⛓در همین قدم اولِ تغییر، ذهن که عادت کرده است به «مسئلهمند» بودن، ما را همراهی نمیکند و ما را به سمت مسائل بیرونی متمرکز میکند. شده از چیزهای واقعاً بیاهمیت هم یک مشکل و مسئلهای «مهم» برایمان میتراشد؛
در این مواقع اگر بیمسئله باشیم، احساس «نبودن» میکنیم. حتی از بیمسئله بودن احساس گناه هم میکنیم!
بخشی از این عادت برمیگردد به تربیت ما. ما از دوران کودکی، چنان از درون تحت فشار انواع «من»ها هستیم که کارهایمان، یا به قول جامعه «مسئولیتهایمان» را به حکمِ «باید نباید» و «زور» انجام میدهیم و به کارهایمان عشق نداریم.
کارها و اصلاً زندگی کردن برایمان اجباری شده و با فشارِ ملامت، خودمان را به انجام کارها زور میکنیم و فکر میکنیم عدم ملامت برابر است با بیمسئولیتی!
گویی از سرزنش نکردن خودمان میترسیم. چرا که به ملامت کردن شرطی شدهایم (عجین شدهایم).
بنابراین مسائل بیرونی (مانند ملامتها و اجبارها) ممکن است در این مرحله مانع از تمرکز ما بر روی خودمان شود و تمرین این مرحله این است که توانایی تمرکز بر خود (و حال درون خود را فارغ از مسائل بیرونی) بالاتر ببریم.
⛓از طرف دیگر از آنجاکه ما آسیبپذیر بودن را ضعف میدانیم و دوست نداریم آسیبپذیر باشیم ( و نادان بودن یک ضعف است) از پاگذاشتن در قسمتهای ناشناخته و دیدن قسمتهایی که نسبت به آنها نادان هستیم، میپرهیزیم. چرا که ابتدا باید بدانیم که نمیدانیم و سپس احساس ضرورت کنیم تا نادانی خود را مرتفع نماییم.
این پرهیز از آسیب، یک ناآرامی و هراسی با خود به همراه دارد زیرا هیچ تضمینی وجود ندارد که ما آسیبناپذیر باقی بمانیم و بالاخره در یک اتفاق، ناچار خواهیم بود به چشیدن طعم آسیبپذیری.
در این موقع است که احساس میکنیم نسبت به قبل برای آسیبپذیر بودن، آمادهتر هستیم. حالا وجود ضعف در خود را با درجه کمتری ملامت میکنیم؛ و نسبت به قبل احساس آمادگی بیشتری میکنیم برای مطالعهی خویشتن؛ و در گرانبهای تجربه را اینجا کشف میکنیم که: هر چه خود را در معرض تجربیات بیشتری قرار دهیم، قسمتهای بیشتری از «کتاب وجود خود» را روایت خواهیم کرد.
🔚 جمعبندی:
این همه را گفتم تا به این دو جمله برسم:
۱- زیرکان واقعی «سپردن» و «پذیرش» را یاد میگیرند و تمرین میکنند.
۲- هیچ تضمین و هیچ امنیتی جز سپردن خود به حقیقت، به دستِ جریانِ پویا و در حرکت ِ زندگی، وجود ندارد. و هر چه غیر از این است، وهم و خیال است و باطل.
🆔 @CYFCo
#خودت_باش_همین_کافیه
#خودت_رو_بشناس
✅ در مسیر خودشناسی
👤 نگارشی از امیرحسین قاضی
سلام؛ مطالب کانال @Panevisdotcom رو میخوندم که متوجه شدم بعضی از این مطالب، مانند پازلهایی هستند که یک مسیر رشد رو ترسیم میکنند. بعضیها رو تغییر دادم و یه چیزهایی هم بهشون اضافه کردم تا این مسیر رو بتونم بنویسم.
اسمش رو گذاشتم «در مسیر خودشناسی» .
بخونید و نظرهای خودتون رو دربارهی این مطلب برای ما بفرستید:
☑️ طرح مسئله:
در عصر ما از در و دیوار - کتاب، فلسفه، دین، فرقه و آیینهای مختلف و متفاوت و متنوع میبارد و بسیاری از ما نمیدانیم کدام را انتخاب کنیم. فرصت و عمر بینهایت هم نداریم که بخواهیم همه یا حتی تعدادی از آنها را امتحان کنیم.
«این به این سو، آن به آن سو میکشد
هر یکی گوید: منم راه رَشَد»
🔸خیلی از ما، در پی راهی که دیگران (اعم از دوست و آشنا یا اتوریتهها) رفتهاند، میرویم.
🔸بسیاری، که متوجه هستیم زندگی سالم داشتن حساب و کتابی دارد، در میان این همه راهها و روشها گم میشویم. طوری که اصلاً نمیدانیم کجا هستیم و اصلاً چه میخواهیم از زندگی.
🔸خیلی از ما فکر میکنیم که «اگر فلان کس یا فلان چیز را داشته باشم چه خوب خواهد شد، چه احساس خوبی خواهم داشت» و با این حسرت و آرزو زندگی را سپری میکنیم تا وقتی، آن دیگری را بدست میآوریم؛ و آنجا با این واقعیت روبرو میشویم که او (یا آن) هم برایم خوشبختی و حس خوب نیاورد.
کم کم متوجه میشویم که هیچ کس و هیچ چیز نمیتواند به من احساس خوشبختی و احساس خوب از زندگی را بدهد و اگر انتظار داشته باشم با داشتن دیگری، خوشبختی و حس خوب از زندگی را حاصل کنم، گرفتار یک سراب، و خیال هستم.
متوجه میشویم که من اگر در تنهایی و تجردم احساس خوشبختی و رضایت از زندگی نداشته باشم، محال است به وسیلهٔ ازدواج، یا خریدن چیزی یا به دست آوردن شغل یا جایگاهی احساس خوشبختی کنم.
🔆 اینجا شروع میکنیم به دنبال احساس خوشبختی در درون خود گشتن.
⛓در همین قدم اولِ تغییر، ذهن که عادت کرده است به «مسئلهمند» بودن، ما را همراهی نمیکند و ما را به سمت مسائل بیرونی متمرکز میکند. شده از چیزهای واقعاً بیاهمیت هم یک مشکل و مسئلهای «مهم» برایمان میتراشد؛
در این مواقع اگر بیمسئله باشیم، احساس «نبودن» میکنیم. حتی از بیمسئله بودن احساس گناه هم میکنیم!
بخشی از این عادت برمیگردد به تربیت ما. ما از دوران کودکی، چنان از درون تحت فشار انواع «من»ها هستیم که کارهایمان، یا به قول جامعه «مسئولیتهایمان» را به حکمِ «باید نباید» و «زور» انجام میدهیم و به کارهایمان عشق نداریم.
کارها و اصلاً زندگی کردن برایمان اجباری شده و با فشارِ ملامت، خودمان را به انجام کارها زور میکنیم و فکر میکنیم عدم ملامت برابر است با بیمسئولیتی!
گویی از سرزنش نکردن خودمان میترسیم. چرا که به ملامت کردن شرطی شدهایم (عجین شدهایم).
بنابراین مسائل بیرونی (مانند ملامتها و اجبارها) ممکن است در این مرحله مانع از تمرکز ما بر روی خودمان شود و تمرین این مرحله این است که توانایی تمرکز بر خود (و حال درون خود را فارغ از مسائل بیرونی) بالاتر ببریم.
⛓از طرف دیگر از آنجاکه ما آسیبپذیر بودن را ضعف میدانیم و دوست نداریم آسیبپذیر باشیم ( و نادان بودن یک ضعف است) از پاگذاشتن در قسمتهای ناشناخته و دیدن قسمتهایی که نسبت به آنها نادان هستیم، میپرهیزیم. چرا که ابتدا باید بدانیم که نمیدانیم و سپس احساس ضرورت کنیم تا نادانی خود را مرتفع نماییم.
این پرهیز از آسیب، یک ناآرامی و هراسی با خود به همراه دارد زیرا هیچ تضمینی وجود ندارد که ما آسیبناپذیر باقی بمانیم و بالاخره در یک اتفاق، ناچار خواهیم بود به چشیدن طعم آسیبپذیری.
در این موقع است که احساس میکنیم نسبت به قبل برای آسیبپذیر بودن، آمادهتر هستیم. حالا وجود ضعف در خود را با درجه کمتری ملامت میکنیم؛ و نسبت به قبل احساس آمادگی بیشتری میکنیم برای مطالعهی خویشتن؛ و در گرانبهای تجربه را اینجا کشف میکنیم که: هر چه خود را در معرض تجربیات بیشتری قرار دهیم، قسمتهای بیشتری از «کتاب وجود خود» را روایت خواهیم کرد.
🔚 جمعبندی:
این همه را گفتم تا به این دو جمله برسم:
۱- زیرکان واقعی «سپردن» و «پذیرش» را یاد میگیرند و تمرین میکنند.
۲- هیچ تضمین و هیچ امنیتی جز سپردن خود به حقیقت، به دستِ جریانِ پویا و در حرکت ِ زندگی، وجود ندارد. و هر چه غیر از این است، وهم و خیال است و باطل.
🆔 @CYFCo
#خودت_باش_همین_کافیه
#خودت_رو_بشناس
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#فیلم
✅ انرژی زندگی
👤 گفتارهایی از «جیم کری و جِف لیبِرمَن»
در باب شناخت خویشتن
☘ شما یک قطره در اقیانوس نیستید،
شما تمامِ اقیانوس هستید در یک قطره - مولوی
🍀 هر کسی به دنبال چیزی است که آن را دارد.
🍀 من گونه بشری نیستم که آگاهی داشته باشد،
من آگاهی هستم که به شکل بشر درآمده است.
🆔 @CYFCo
#خودت_رو_بشناس
#خودت_باش_همین_کافیه
✅ انرژی زندگی
👤 گفتارهایی از «جیم کری و جِف لیبِرمَن»
در باب شناخت خویشتن
☘ شما یک قطره در اقیانوس نیستید،
شما تمامِ اقیانوس هستید در یک قطره - مولوی
🍀 هر کسی به دنبال چیزی است که آن را دارد.
🍀 من گونه بشری نیستم که آگاهی داشته باشد،
من آگاهی هستم که به شکل بشر درآمده است.
🆔 @CYFCo
#خودت_رو_بشناس
#خودت_باش_همین_کافیه
#گزین_گویه
✅ در مسیر خودشناسی
طرح مسئله:
در عصر ما از در و دیوار - کتاب، فلسفه، دین، فرقه و آیینهای مختلف و متفاوت و متنوع میبارد و بسیاری از ما نمیدانیم کدام را انتخاب کنیم. فرصت و عمر بینهایت هم نداریم که بخواهیم همه یا حتی تعدادی از آنها را امتحان کنیم.
«این به این سو، آن به آن سو میکشد
هر یکی گوید: منم راه رَشَد»
🔸خیلی از ما، در پی راهی که دیگران (اعم از دوست و آشنا یا اتوریتهها) رفتهاند، میرویم.
🔸بسیاری، که متوجه هستیم زندگی سالم داشتن حساب و کتابی دارد، در میان این همه راهها و روشها گم میشویم. طوری که اصلاً نمیدانیم کجا هستیم و اصلاً چه میخواهیم از زندگی.
🔸خیلی از ما فکر میکنیم که «اگر فلان کس یا فلان چیز را داشته باشم چه خوب خواهد شد، چه احساس خوبی خواهم داشت» و با این حسرت و آرزو زندگی را سپری میکنیم تا وقتی، آن دیگری را بدست میآوریم؛ و آنجا با این واقعیت روبرو میشویم که او (یا آن) هم برایم خوشبختی و حس خوب نیاورد.
کم کم متوجه میشویم که هیچ کس و هیچ چیز نمیتواند به من احساس خوشبختی و احساس خوب از زندگی را بدهد و اگر انتظار داشته باشم با داشتن دیگری، خوشبختی و حس خوب از زندگی را حاصل کنم، گرفتار یک سراب، و خیال هستم.
متوجه میشویم که من اگر در تنهایی و تجردم احساس خوشبختی و رضایت از زندگی نداشته باشم، محال است به وسیلهٔ ازدواج، یا خریدن چیزی یا به دست آوردن شغل یا جایگاهی احساس خوشبختی کنم.
🔆 اینجا شروع میکنیم به دنبال احساس خوشبختی در درون خود گشتن.
⛓در همین قدم اولِ تغییر، ذهن که عادت کرده است به «مسئلهمند» بودن، ما را همراهی نمیکند و ما را به سمت مسائل بیرونی متمرکز میکند. شده از چیزهای واقعاً بیاهمیت هم یک مشکل و مسئلهای «مهم» برایمان میتراشد؛
در این مواقع اگر بیمسئله باشیم، احساس «نبودن» میکنیم. حتی از بیمسئله بودن احساس گناه هم میکنیم!
بخشی از این عادت برمیگردد به تربیت ما. ما از دوران کودکی، چنان از درون تحت فشار انواع «من»ها هستیم که کارهایمان، یا به قول جامعه «مسئولیتهایمان» را به حکمِ «باید نباید» و «زور» انجام میدهیم و به کارهایمان عشق نداریم.
کارها و اصلاً زندگی کردن برایمان اجباری شده و با فشارِ ملامت، خودمان را به انجام کارها زور میکنیم و فکر میکنیم عدم ملامت برابر است با بیمسئولیتی!
گویی از سرزنش نکردن خودمان میترسیم. چرا که به ملامت کردن شرطی شدهایم (عجین شدهایم).
بنابراین مسائل بیرونی (مانند ملامتها و اجبارها) ممکن است در این مرحله مانع از تمرکز ما بر روی خودمان شود و تمرین این مرحله این است که توانایی تمرکز بر خود (و حال درون خود را فارغ از مسائل بیرونی) بالاتر ببریم.
⛓از طرف دیگر از آنجاکه ما آسیبپذیر بودن را ضعف میدانیم و دوست نداریم آسیبپذیر باشیم ( و نادان بودن یک ضعف است) از پاگذاشتن در قسمتهای ناشناخته و دیدن قسمتهایی که نسبت به آنها نادان هستیم، میپرهیزیم. چرا که ابتدا باید بدانیم که نمیدانیم و سپس احساس ضرورت کنیم تا نادانی خود را مرتفع نماییم.
این پرهیز از آسیب، یک ناآرامی و هراسی با خود به همراه دارد زیرا هیچ تضمینی وجود ندارد که ما آسیبناپذیر باقی بمانیم و بالاخره در یک اتفاق، ناچار خواهیم بود به چشیدن طعم آسیبپذیری.
در این موقع است که احساس میکنیم نسبت به قبل برای آسیبپذیر بودن، آمادهتر هستیم. حالا وجود ضعف در خود را با درجه کمتری ملامت میکنیم؛ و نسبت به قبل احساس آمادگی بیشتری میکنیم برای مطالعهی خویشتن؛ و در گرانبهای تجربه را اینجا کشف میکنیم که: هر چه خود را در معرض تجربیات بیشتری قرار دهیم، قسمتهای بیشتری از «کتاب وجود خود» را روایت خواهیم کرد.
🔚 جمعبندی:
این همه را گفتم تا به این دو جمله برسم:
۱- زیرکان واقعی «سپردن» و «پذیرش» را یاد میگیرند و تمرین میکنند.
۲- هیچ تضمین و هیچ امنیتی جز سپردن خود به حقیقت، به دستِ جریانِ پویا و در حرکت ِ زندگی، وجود ندارد. و هر چه غیر از این است، وهم و خیال است و باطل.
📌panevisdotcom
🆔 @CYFCo
#خودت_باش_همین_کافیه
#خودت_رو_بشناس
✅ در مسیر خودشناسی
طرح مسئله:
در عصر ما از در و دیوار - کتاب، فلسفه، دین، فرقه و آیینهای مختلف و متفاوت و متنوع میبارد و بسیاری از ما نمیدانیم کدام را انتخاب کنیم. فرصت و عمر بینهایت هم نداریم که بخواهیم همه یا حتی تعدادی از آنها را امتحان کنیم.
«این به این سو، آن به آن سو میکشد
هر یکی گوید: منم راه رَشَد»
🔸خیلی از ما، در پی راهی که دیگران (اعم از دوست و آشنا یا اتوریتهها) رفتهاند، میرویم.
🔸بسیاری، که متوجه هستیم زندگی سالم داشتن حساب و کتابی دارد، در میان این همه راهها و روشها گم میشویم. طوری که اصلاً نمیدانیم کجا هستیم و اصلاً چه میخواهیم از زندگی.
🔸خیلی از ما فکر میکنیم که «اگر فلان کس یا فلان چیز را داشته باشم چه خوب خواهد شد، چه احساس خوبی خواهم داشت» و با این حسرت و آرزو زندگی را سپری میکنیم تا وقتی، آن دیگری را بدست میآوریم؛ و آنجا با این واقعیت روبرو میشویم که او (یا آن) هم برایم خوشبختی و حس خوب نیاورد.
کم کم متوجه میشویم که هیچ کس و هیچ چیز نمیتواند به من احساس خوشبختی و احساس خوب از زندگی را بدهد و اگر انتظار داشته باشم با داشتن دیگری، خوشبختی و حس خوب از زندگی را حاصل کنم، گرفتار یک سراب، و خیال هستم.
متوجه میشویم که من اگر در تنهایی و تجردم احساس خوشبختی و رضایت از زندگی نداشته باشم، محال است به وسیلهٔ ازدواج، یا خریدن چیزی یا به دست آوردن شغل یا جایگاهی احساس خوشبختی کنم.
🔆 اینجا شروع میکنیم به دنبال احساس خوشبختی در درون خود گشتن.
⛓در همین قدم اولِ تغییر، ذهن که عادت کرده است به «مسئلهمند» بودن، ما را همراهی نمیکند و ما را به سمت مسائل بیرونی متمرکز میکند. شده از چیزهای واقعاً بیاهمیت هم یک مشکل و مسئلهای «مهم» برایمان میتراشد؛
در این مواقع اگر بیمسئله باشیم، احساس «نبودن» میکنیم. حتی از بیمسئله بودن احساس گناه هم میکنیم!
بخشی از این عادت برمیگردد به تربیت ما. ما از دوران کودکی، چنان از درون تحت فشار انواع «من»ها هستیم که کارهایمان، یا به قول جامعه «مسئولیتهایمان» را به حکمِ «باید نباید» و «زور» انجام میدهیم و به کارهایمان عشق نداریم.
کارها و اصلاً زندگی کردن برایمان اجباری شده و با فشارِ ملامت، خودمان را به انجام کارها زور میکنیم و فکر میکنیم عدم ملامت برابر است با بیمسئولیتی!
گویی از سرزنش نکردن خودمان میترسیم. چرا که به ملامت کردن شرطی شدهایم (عجین شدهایم).
بنابراین مسائل بیرونی (مانند ملامتها و اجبارها) ممکن است در این مرحله مانع از تمرکز ما بر روی خودمان شود و تمرین این مرحله این است که توانایی تمرکز بر خود (و حال درون خود را فارغ از مسائل بیرونی) بالاتر ببریم.
⛓از طرف دیگر از آنجاکه ما آسیبپذیر بودن را ضعف میدانیم و دوست نداریم آسیبپذیر باشیم ( و نادان بودن یک ضعف است) از پاگذاشتن در قسمتهای ناشناخته و دیدن قسمتهایی که نسبت به آنها نادان هستیم، میپرهیزیم. چرا که ابتدا باید بدانیم که نمیدانیم و سپس احساس ضرورت کنیم تا نادانی خود را مرتفع نماییم.
این پرهیز از آسیب، یک ناآرامی و هراسی با خود به همراه دارد زیرا هیچ تضمینی وجود ندارد که ما آسیبناپذیر باقی بمانیم و بالاخره در یک اتفاق، ناچار خواهیم بود به چشیدن طعم آسیبپذیری.
در این موقع است که احساس میکنیم نسبت به قبل برای آسیبپذیر بودن، آمادهتر هستیم. حالا وجود ضعف در خود را با درجه کمتری ملامت میکنیم؛ و نسبت به قبل احساس آمادگی بیشتری میکنیم برای مطالعهی خویشتن؛ و در گرانبهای تجربه را اینجا کشف میکنیم که: هر چه خود را در معرض تجربیات بیشتری قرار دهیم، قسمتهای بیشتری از «کتاب وجود خود» را روایت خواهیم کرد.
🔚 جمعبندی:
این همه را گفتم تا به این دو جمله برسم:
۱- زیرکان واقعی «سپردن» و «پذیرش» را یاد میگیرند و تمرین میکنند.
۲- هیچ تضمین و هیچ امنیتی جز سپردن خود به حقیقت، به دستِ جریانِ پویا و در حرکت ِ زندگی، وجود ندارد. و هر چه غیر از این است، وهم و خیال است و باطل.
📌panevisdotcom
🆔 @CYFCo
#خودت_باش_همین_کافیه
#خودت_رو_بشناس
Forwarded from کلام یادگیری فردا (کیفکو)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#ویدئو
✅ چرا کارهایی که انجام میدهید را انجام میدهید؟
این ویدئو برشی از سخنرانی «سایمون سینک» در تد است؛ این سخنرانی الهام بخش و آموزنده را ببینید و نسبت به موقعیتی که دارید، به سؤالها پاسخ بدید:
☑️ هدفتان چیست؟
☑️ انگیزه شما ( از کاری که انجام میدهید) چیست؟
☑️ چرا صبح از رختخواب برمیخیزید؟
☑️ سازمان شما به چه دلیل وجود دارد؟
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
همه ما به نوعی فروشندهایم؛ ما فروشندهی توانمندیها و مهارتهای خود هستیم.
چگونه تاثیر موثر و ماندگاری بر طرف مقابل بگذاریم؟
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
برای دیدن ویدئوی کامل این سخنرانی، اینجا را کلیک کنید
🆔 @CYFCo
#خودت_رو_بشناس
✅ چرا کارهایی که انجام میدهید را انجام میدهید؟
این ویدئو برشی از سخنرانی «سایمون سینک» در تد است؛ این سخنرانی الهام بخش و آموزنده را ببینید و نسبت به موقعیتی که دارید، به سؤالها پاسخ بدید:
☑️ هدفتان چیست؟
☑️ انگیزه شما ( از کاری که انجام میدهید) چیست؟
☑️ چرا صبح از رختخواب برمیخیزید؟
☑️ سازمان شما به چه دلیل وجود دارد؟
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
همه ما به نوعی فروشندهایم؛ ما فروشندهی توانمندیها و مهارتهای خود هستیم.
چگونه تاثیر موثر و ماندگاری بر طرف مقابل بگذاریم؟
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
برای دیدن ویدئوی کامل این سخنرانی، اینجا را کلیک کنید
🆔 @CYFCo
#خودت_رو_بشناس