چشـــم دکمهای ⚇_⚉
به به اگه همین الان بیهوش بشم ۴ ساعت و ۲۰ دقیقه میتونم بخوابم! 🌈
در اصل، چندان خوابم نمیاد فقط جسمم کشش انجام کاری جز تنفس رو نداره 😅 حس این روحهای فیلمهای ماه رمضون رو دارم.
دارم کارهام رو در یک متریم میبینم اما توان لمس کردن شون رو ندارم 😬🍃
دارم کارهام رو در یک متریم میبینم اما توان لمس کردن شون رو ندارم 😬🍃
👻10
Live Like There's No Tomorrow (From "Ramona and Beezus")
Selena & The Scene
If time came to an end today
And we left too many things to say
If we could turn it back
What would we want to change
And now's the time to take a chance
Come on, we gotta make a stand
What have we got to lose
The choice is in our hands
And we can find a way
To do anything, if we try to
Live like there's no tomorrow
'Cause all we have is here, right now
Love like it's all that we know
[ #Music 🛹 ]
And we left too many things to say
If we could turn it back
What would we want to change
And now's the time to take a chance
Come on, we gotta make a stand
What have we got to lose
The choice is in our hands
And we can find a way
To do anything, if we try to
Live like there's no tomorrow
'Cause all we have is here, right now
Love like it's all that we know
[ #Music 🛹 ]
بالاخره به اون دمایی رسیدیم که با سر انگشت های منجمد رو کیبورد بزنم و لذت ببرم 🧊
امروز استادم بهم گفت بار اولی که دیدمت فکر کردم طراح لباس باشی... 🌈✨🌱
☃13👻2🕊1👾1
لذتی که در petty بودن هست در ارتباط سالم نیست متاسفانه. 😔
چرا؟ چون برای بعضی از ما، سالم بودن انرژی میبره؛ وقتی ریشههات مدت زیادی مجبور بودن در محیط ناسالم رشد کنن...
در نتیجه وقتی باهاتون سالم رفتار میکنیم واقعاً براش زحمت کشیدیم. توقع تشکر نداریم (ندارم) ولی حس خوبیه که دانسته بشه اینکه "برای این رفتار انرژی گذاشته شده." ✨🌱
چرا؟ چون برای بعضی از ما، سالم بودن انرژی میبره؛ وقتی ریشههات مدت زیادی مجبور بودن در محیط ناسالم رشد کنن...
در نتیجه وقتی باهاتون سالم رفتار میکنیم واقعاً براش زحمت کشیدیم. توقع تشکر نداریم (ندارم) ولی حس خوبیه که دانسته بشه اینکه "برای این رفتار انرژی گذاشته شده." ✨🌱
🕊26✍3
Forwarded from Lumos࿔️
🌿࿔️Soliloquy;
— 01/02/2024
ولی توی گنشین زندگی قشنگ جریان دارهها! یه جا میری یکی روی بالکن داره چنگ میزنه، اونورتر یکی داره از دریاچه آب برمیداره تا به عنوان آب جادویی بفروشه، اونورتر خرابههای باستانی و یه اژدها هست، بعدتر میرسی به دروازههای لیوئه و اگه شب باشه فانوسها روشنن و بین کوههایی که توی ابرن گم میشی، بین خدایان عجیبشون که شامل یه اژدها، گوزن و درنا میشن چرخ میزنی، داخل چالهی سیاه کَزم سقوط میکنی در حالی که بالاتر به مقبرهی سربازانِ مرده در کزم سر زدی، از بالای وانگشواین به شیائو فکر میکنی و محض خوشی از آسانسورش بالا میری. پایینتر توی نقشه اینازوماست. اینجا یکی مشغول شمشیربازیه، یکی حافظهاش رو از دست داده، یکی عاشقه، یکی داره فرار میکنه، یکی وسایل آتیشبازی میسازه، ماشینها بهت حمله میکنن، یکی داره کتاب میفروشه، بعد میری بالا کنار ساکورای بزرگ، یه سری به مقبرهی اونی میزنی که جرئت کرد صاعقه رو به مبارزه بطلبه، به جزیرهی مهزده میری و پسری که زمانی اونجا لالایی میخوند رو یادت میاد، اونورتر معبد و گربههای عجیب هستن. بعد بالاتر توی نقشه، سومروئه. جنگل قارچها و پریها و آناراناها و موجودات عجیب، یه درخت بزرگ که بوی غذاهای عربی میده و یه جنگل که توش یه موجودی مشغولی پرواز کردنه، بعد از یه دیوار چوبی رد میشی تا به شنها برسی و یه چیزی شبیه اهران ثلاثهی مصر میبینی و حین گشت زدن به آدمهایی میخوری که مشغول زندگی کردنن. بعد از همهی اینا، زیر تموم شنها، جایی میری که همه آرزوش رو دارن! یه جای سبز که ابدیت توش قفل شده. بعدش که از همه جک و جونورهای بیابون رد شدی، یهو یه شهر هست که از سطح آب بالاتره و اطرافش آبشاره. مردم اینجا نمایش میبینن، حرف میزنن، غذا میپزن، کارگردان و عروسکسازن، موجودات عجیبی توی دهکدهی کوچیکشون نشستن، یه دختر نقاش، موجوداتِ زادهی آب دنبال شاهزادهان. دورتر کلی خرابه هست، یه بندر آروم برخلاف بندرِ سومرو. میری زیر آب، خنک میشی، حتی فکها هم دارن زندگی میکنن و صداهای بامزهای میدن، با اون موجودات عجیب که شبیه نوویلتن بازی میکنی، رقص دو تا ربات رو میبینی، موجودات جادویی زیر آب، زیر آب، موسیقیها، گرامافونهای کنار صندلی. بعدش یاد شهربازی عجیب میفتی که توی یه قوطی بود…
یه جایی وسط نقشه هم دهکده چای پیداش میشه! پر از قوری و مه و گیاههای معطر و چای و روستاهایی که مردم توشون چای میکارن و میچینن، مقبرههای زیر زمین و موجودات مهآلود و بزهای کوهی و کوه و پلهای چوبی و ماهیهای طلایی.
بله! حتی توی یه بازیِ ظاهراً معمولی هم زندگی این شکلی جریان داره؛ بعد ازم میپرسه چرا فکر میکنی واسهی این جهان نیستی و باید دنبال دنیایی بگردی که ازش اومدی؟ DuUde!
— 01/02/2024
ولی توی گنشین زندگی قشنگ جریان دارهها! یه جا میری یکی روی بالکن داره چنگ میزنه، اونورتر یکی داره از دریاچه آب برمیداره تا به عنوان آب جادویی بفروشه، اونورتر خرابههای باستانی و یه اژدها هست، بعدتر میرسی به دروازههای لیوئه و اگه شب باشه فانوسها روشنن و بین کوههایی که توی ابرن گم میشی، بین خدایان عجیبشون که شامل یه اژدها، گوزن و درنا میشن چرخ میزنی، داخل چالهی سیاه کَزم سقوط میکنی در حالی که بالاتر به مقبرهی سربازانِ مرده در کزم سر زدی، از بالای وانگشواین به شیائو فکر میکنی و محض خوشی از آسانسورش بالا میری. پایینتر توی نقشه اینازوماست. اینجا یکی مشغول شمشیربازیه، یکی حافظهاش رو از دست داده، یکی عاشقه، یکی داره فرار میکنه، یکی وسایل آتیشبازی میسازه، ماشینها بهت حمله میکنن، یکی داره کتاب میفروشه، بعد میری بالا کنار ساکورای بزرگ، یه سری به مقبرهی اونی میزنی که جرئت کرد صاعقه رو به مبارزه بطلبه، به جزیرهی مهزده میری و پسری که زمانی اونجا لالایی میخوند رو یادت میاد، اونورتر معبد و گربههای عجیب هستن. بعد بالاتر توی نقشه، سومروئه. جنگل قارچها و پریها و آناراناها و موجودات عجیب، یه درخت بزرگ که بوی غذاهای عربی میده و یه جنگل که توش یه موجودی مشغولی پرواز کردنه، بعد از یه دیوار چوبی رد میشی تا به شنها برسی و یه چیزی شبیه اهران ثلاثهی مصر میبینی و حین گشت زدن به آدمهایی میخوری که مشغول زندگی کردنن. بعد از همهی اینا، زیر تموم شنها، جایی میری که همه آرزوش رو دارن! یه جای سبز که ابدیت توش قفل شده. بعدش که از همه جک و جونورهای بیابون رد شدی، یهو یه شهر هست که از سطح آب بالاتره و اطرافش آبشاره. مردم اینجا نمایش میبینن، حرف میزنن، غذا میپزن، کارگردان و عروسکسازن، موجودات عجیبی توی دهکدهی کوچیکشون نشستن، یه دختر نقاش، موجوداتِ زادهی آب دنبال شاهزادهان. دورتر کلی خرابه هست، یه بندر آروم برخلاف بندرِ سومرو. میری زیر آب، خنک میشی، حتی فکها هم دارن زندگی میکنن و صداهای بامزهای میدن، با اون موجودات عجیب که شبیه نوویلتن بازی میکنی، رقص دو تا ربات رو میبینی، موجودات جادویی زیر آب، زیر آب، موسیقیها، گرامافونهای کنار صندلی. بعدش یاد شهربازی عجیب میفتی که توی یه قوطی بود…
یه جایی وسط نقشه هم دهکده چای پیداش میشه! پر از قوری و مه و گیاههای معطر و چای و روستاهایی که مردم توشون چای میکارن و میچینن، مقبرههای زیر زمین و موجودات مهآلود و بزهای کوهی و کوه و پلهای چوبی و ماهیهای طلایی.
بله! حتی توی یه بازیِ ظاهراً معمولی هم زندگی این شکلی جریان داره؛ بعد ازم میپرسه چرا فکر میکنی واسهی این جهان نیستی و باید دنبال دنیایی بگردی که ازش اومدی؟ DuUde!
☃6🕊1
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
Hey I own the night and I don't need no help Gotta be the feeling that Scarface player Stuntin' go wild can't handle this plan Life of the club arrogant like, yeah Top like money all the girls just melt Want so many all know me like Twelve Look like cash and…
Now I've heard there was a secret chord
That David played, and it pleased the Lord
But you dont really care for music, do you?
It goes like this, the fourth, the fifth
The minor falls, the major lifts
The baffled king composing Hallelujah
°•°•°
Well, maybe there's a God above
As for me all I've ever learned from love
Is how to shoot somebody who outdrew you
But it's not a crime that you're hear tonight
It's not some pilgrim who claims to have seen the Light
No, it's a cold and it's a very broken Hallelujah
Hallelujah•••
That David played, and it pleased the Lord
But you dont really care for music, do you?
It goes like this, the fourth, the fifth
The minor falls, the major lifts
The baffled king composing Hallelujah
°•°•°
Well, maybe there's a God above
As for me all I've ever learned from love
Is how to shoot somebody who outdrew you
But it's not a crime that you're hear tonight
It's not some pilgrim who claims to have seen the Light
No, it's a cold and it's a very broken Hallelujah
Hallelujah•••
🕊2
از شدت خستگی از چشمام اشک میاد واقعا کاش امروز اون ماشینه که میاد پست برق رو درست میکنه و هر سری 4 ساعت برق میره، امروز بیاد...
☃5
این یکی دو روز و روزمرگی هاش خیلی به این نتیجه رسیدم که اگر وقتی به کسی فکر می کنید، نمیتونید در حداقل یک کلمه با خودتون فکر کنید چی دوست داره یا چی وصفش میکنه، واقعا به اندازه کافی بهش نزدیک نیستید...
✍6
دلم میخواد کل چنلها و گروههای تلگرام رو آرشیو کنم و از سکوت لذت ببرم ولی میترسم یه اتفاق مهم بیفته که لازمه بدونم و بی خبر بمونم 🫤
✍9