کاش وقتی مساعد نیستم بتونم خودمو قرنطینه کنم که بعدش تا هفته‌ها از منی که برای اطرافیانم به نمایش گذاشتم خجالت زده و پشیمون نباشم...

شد شد، نشد بقیه عمرم در انزوا، به خوندن سیستم می‌گذرونم...

تلگرام هر چنلی رو که باز می‌کنم:

یک عدد عمو فیتیله‌ای روئیت شد ☺️

بعداً نوشت: این دوستان تو تئاتر کنار دانشکده سینما تئاتر اجرا دارن برای همین اون اطراف هستن

دارم از گشنگی و تشنگی تلف میشم ولی سالن انقدر شلوغه که اگه بین سانس ها بیرون مون نکنن، ترجیح میدم همین‌جا بشینم 😅

بعدا نوشت: خوردم و زنده ام. نکته خوب امروز دیدن هائو بود. حالا یبار باهاش برم بیرون یه کاوه ازش بیرون بکشم 😭❤️ ولی واقعاً روحم تازه شد با دیدنش

کارگاه هوش مصنوعی امیر سحرخیز، رتبه دوم کارگاه مفید و لذت بخش این دوره رو دریافت کرد. بهتر از اون مال ملایمی بود (البته بیشتر سوال جواب و اکران بود) و در رتبه سوم کارگاه بابک نکویی و پروداکشن دیزاین.

میریم که کارگاه طراحی کاراکتر رضا عباسی رو داشته باشیم. برام دردناکه که کارگاه آخر رو نمونم ولی نیاز به استراحت و آماده کردن روحم برای فردا دارم 🎐

فقط سوال و جوابه :»
احتمالأ چون مسابقه تعیین کرده خیالش راحته و آموزش تصویری ای نمی‌ده و فقط داره حرف میزنه 😪😮‍💨

بعدا نوشت: در ساعت ۱۳:۲۹ به خانه برمی گردیم و قید همه کارگاه‌های تموم شده و نشده رو می‌زنیم

آها راستی... هه هه!
دکلره کردم، رنگشم شامپو رنگ... خیلی خیلی زود با شستن می‌ره. اما باحاله. میگن موهارو خیلی خراب می‌کنه ولی من فعلا اونقدری اذیت نشدم راستش. حالا باز آپدیت میدم بهتون در آینده. فعلا داره یک هفته میشه و بد نبوده ✌️

خب آقا این خوب چیزی شده بود ظاهراً چون همه می‌پرسیدن چطوری انجامش دادی و چقدر خوب شده و اینا 🐾 در نهایت گربه‌ی آبی به یکی از آرزوهاش (داشتن موهای آبی) رسید 💙🩵🙂

پس زمینه ذهنی احتمالیم تا ساعت‌ها: برای دیدن تو بی‌قرارم تا بیای از سفر 💃

When my mom wakes me up to bullshit and chores at 6 A.M Friday

#MyMood #MyGames | Genshin

دلم اندازه دیگ نذری ژله میخواد 💜

وای یه آهنگ امی دستم رسونده! انقدر خوبه حتی دلم نمیخواد به کسی بدمش! 🫡

گاهی انقدر این برام مشهوده، قشنگ روزانه نویسی‌ها رو نگاه می‌کنم (هنوز همه آرشیون این هفته دیگه از آرشیو درمیارم تون. واقعا ببخشید) و با خودم میگم ایشون، ترکیب فلانی و فلانیه...
یا اون یکی، ۳۰٪ کپی برابر اصل اون یکی نفره.
احتمالا کسی هم مطالب منو بخونه بعضیاش شبیه مال دیگران بیاد (hope not) ولی خب در همین حین که دوست دارم تو مشکلاتم تنها نباشم و بتونم ببینم بقیه چطور با مسائل مشابه کنار میان، دوست دارم بیشتر به عنوان ۱۰۰٪ خودم شناخته بشم. نه ترکیبی از دیگران 🥺

نمی‌دونم اثرات تجربیات قبلی در زمان مشابهه یا آهنگی که گوش میدم یا اتمام پریود (یا همه ش)
ولی امروز‌ از صبح به شدت حس اینکه باهام بهم زده شده دارم 😞 و هر لحظه دارم غمگین‌تر میشم 😦🫠

بعدا نوشت: حس عجیبیه که دلم میخواد ساعت بیشتری سر کار بمونم و کارهایی که عقب موندن بخاطر نبودنم هفته پیش تموم کنم...

وای بچه ها الان یادم اومد یکی از بچه های این گروه رفته بود گربه ناز کنه بعد یه کوچولو گربه چنگش زده بود و من چون خودم دستم رو کامل میدم در اختیار گربه ها که گاز بگیرن یا چنگ بندازن و عادت دارم اصلا درک نمی کردم اینکه نگران بود مریض نشده باشه یعنی چی! 🫣😬

یعنی اصلا کانسپت اینکه دستت رو تقدیم گربه نکنی رو نمیتونستم درک کنم. چه برسه به اینکه مهم باشه بعدش چی میشه. واقعا در زمینه گربه ها نیاز به درمان دارم 🥲

🍭 ذهنم هنوز از هفته انیمیشن دور نشده. میخوام برم بقیه ورکشاپ ها رو ولی مرخصی ندارم...

احتمالا نظر نامحبوب؛
ولی بنظرم مقایسه گربه‌ها (حیوانات خانگی) با بچه انسان یجورایی اصلا مناسب نیست...
چون هدف از داشتن هر کدوم متفاوته. شاید شباهت هایی هم داشته باشن اما درکل اینکه بگیم چون این هست دیگه اون رو میشه نداشت... یا اینکه بگی خب گربه نگهداریش راحت تر از بچه س پس من تو زندگیم گربه میارم جای بچه رو برام پر کنه...
بله میشه اندازه ی یه بچه انسان بهشون وابسته یا علاقمند شد. میشه مثل یه بچه بهشون رسیدگی کرد و عشق ورزید. میشه انتخاب کرد بجای داشتن بچه یکی شون رو بیاری و بزرگ کنی. ولی در نهایت نمیشه گفت با داشتن یکی شون، جای نبود اون یکی پر شده. 🦦

- اینم آخریش…🤧

Our Journey Ended 10 Years Ago