Forwarded from گفتنیها کم نیست؛
- Oswald?
- Oswald.
- Oswald.
صبحهایی که با سردرد شروع میشن خیلی حیف میشن... یعنی حتی اگه قرار باشه کلی اتفاق خوب هم بیفته میدونی که قراره لذتش بخاطر سردرد کم و کمتر بشه، چه برسه که...
👾5
از این میسوزم که من واقعاً به وقت اهمیت میدم، به خودم سختی میدم زود در میام از خونه ولی یهو مترو یه خطی تصمیم میگیره بجای هر ۱۰ دقیقه، هم ۲۰ دقیقه یا ۳۰ دقیقه بیاد...
👻6👾1
خوب بود. روز دوم واقعاً خیلی خوب بود. هم سهیلا رو دیدم. هم استاد ملایمی گوگولی 🤍🎐
هم اولین اکران عمومی «در سایه سرو»
واقعاً نکات بعدش خیلی کاربردی بود.
هرچند هر لحظه از ورکشاپ های انیمیشن شبیه ۱۰۰ بار دیدن blue period عه و زجر میکشم اما بازم اونجا بودن با دوستان رو به تو خونه بودن تو شب هایی مثل دیشب ترجیح میدم 💔
هم اولین اکران عمومی «در سایه سرو»
واقعاً نکات بعدش خیلی کاربردی بود.
هرچند هر لحظه از ورکشاپ های انیمیشن شبیه ۱۰۰ بار دیدن blue period عه و زجر میکشم اما بازم اونجا بودن با دوستان رو به تو خونه بودن تو شب هایی مثل دیشب ترجیح میدم 💔
🦄10
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
یکم خاطره براتون تعریف کنم؟ این گردنبند دستساز چوبی طرح نیروانا رو دوست و همدانشگاهیم سهیلا خودش برام درست کرده چون اون موقع زیاد طرحهای مرتبط به گروههای راک رو میکشیدم. (دوستان هنرمند و با دقتم 🤍😎) ایشون یکی از مثبتترین انرژیهایی رو داره که درون…
🥁 اون اوایل که تازه چنل رو زده بودم، خیلی پیش میاومد کسانی که راجع به رشتهام کنجکاو بودن، بیان ازم توصیه بخوان. به حدی که چند تا پست بهش اختصاص دادم که اگر پیدا کنم شاید همینجا لینک کنم یه موقع که تونستم...
🪇 دوست داشتن بدونن انیمیشن چطور رشتهایه، برای ورود بهش باید چیکار کنن و از این دست سوالات. الان نمیخوام سرچ کنم که چی میگفتم، میخوام بدون پیشفرض قبلی چیزهایی رو بگم که امروز با سهیلا داشتیم در موردش حرف میزدیم.
🪈 خب سهیلا، بیشتر از من ادامه داد. من تا کارشناسی متوقف شدم و با اینکه برای ارشد یک سال بعد از قبول شدن سهیلا یه تلاشکی کردم ولی حقیقتش اینه که جدی نگرفتم و درس نخوندم. با اینکه حتی کلاسهای کنکور عملی ثبتنام و شرکت کردم اما تئوری رو هر روز میرفتم کتابخونه، مینشستم فیک میخوندم (😑)
🎳 قشنگ یادمه وقتی جواب ها اومد و استاد ملایمی شنید قبول نشدم فکر کرد شوخی میکنم چون به عنوان یه شاگرد مستعد و پر تلاش من رو تو کلاس های عملی نشون کرده بود و حتی برای یه همکاری کوچیک پیشنهاد داد برم استودیو اما خب طبق معمول ظاهرم پر زرق و برق تر از چیزیه که هستم و فکر میکنم خودش فهمید پشتکار لازم رو ندارم که پیشنهادکش رو جدی نگرفتم اونم تکرارش نکرد. [بدون تعارف حق هم داشت. هرچند اعتراف بهش برام دردناکه]
🪗 بگذریم، امروز داشتیم با سهیلا حرف میزدیم از اینکه ما تو دوران دانشجویی اصلا متوجه نبودیم داریم چیکار میکنیم. اصلا متوجه سطح رقابت نبودیم. متوجه اهمیت کانکشن سازی نبودیم. با تمام وجود فکر میکردیم حالا دوران دانشجویی تموم بشهههه قراره کلیییی چیز یادگرفته باشیم که بتونیم باهاش یه فیلمساز خفن بشیم.
♟ در صورتی که کسانی موفق میشن که حتی قبل از دوران دانشجویی وارد فضای کار و رقابت شدن!
شاید این ها توصیههای بهتری نصبت به این باشه که فلان کتاب رو بخونید یا فلان بازار کار رو هدف بگیرید.
اینکه ببینید شاید همین لحظه که فکر میکنید «حالا ۴ تا تمرین میکشم الان چیزی نیست بعدا قراره خفن بشم» همون دوران اوجتون باشه!!!!
خفن بودن یه قله نیست که براش گرم کنید و بعد چند تا گام بلند بردارید بهش برسید و تمام!
نه، خفن بودن مثل زدن چند تا دارت به هدف متحرکه...
🎰 اگه هر دارت رو یکسال از عمر در نظر بگیریم، شما فقط یه تعداد محدودی دارت رو «ممکنه» بتونید بزنید وسط اون هدف ناپایدار... و هر سال که به تعویق بندازیدش، یه دارت از تعدادی که توی دستتون هست کمتر میشه... 🎯
بعدا نوشت: توصیهی دیگهای که میتونم به این موارد اضافه کنم، اتصال داشتنه. من بعد از ۲ سال هنرستان و یک سال پیشدانشگاهی هنر، رفتم دانشگاه... کاردانی و کارشناسی هم با اینکه نا پیوسته رفتم اما در اصل بهم پیوستن چون فوری رفتم ثبتنام کردم... اما بعدش تنها اتصالم به انیمیشن شد جشنوارهها...
و اینطوری شد که هربار برگشتن بهش سختتر میشه چون وقتی داخل چیزی هستی یه سری درس ها، اصطلاح ها و چیزایی که تو حالت عادی چندان بزرگ نیستن توی ذهنت هست اما وقتی ازش فاصله میگیری کم کم فراموش میشن. برام خجالت آور بود که امروز استادها چند تا اصطلاح به کار بردن و من اینطوری بودم که... عه!! این کلمه برام آشناس! قبلا شنیدمش!!!! اما معنیش رو یادم نمیاد... 💔 پس بذارید من براتون کسی بشم که خودم نداشتم. کسی که بهتون یادآوری میکنه چرا نباید بین یادگیری چیزی که دوست دارید وقفه بندازید.
•| #Mia 🐱
🪇 دوست داشتن بدونن انیمیشن چطور رشتهایه، برای ورود بهش باید چیکار کنن و از این دست سوالات. الان نمیخوام سرچ کنم که چی میگفتم، میخوام بدون پیشفرض قبلی چیزهایی رو بگم که امروز با سهیلا داشتیم در موردش حرف میزدیم.
🪈 خب سهیلا، بیشتر از من ادامه داد. من تا کارشناسی متوقف شدم و با اینکه برای ارشد یک سال بعد از قبول شدن سهیلا یه تلاشکی کردم ولی حقیقتش اینه که جدی نگرفتم و درس نخوندم. با اینکه حتی کلاسهای کنکور عملی ثبتنام و شرکت کردم اما تئوری رو هر روز میرفتم کتابخونه، مینشستم فیک میخوندم (😑)
🎳 قشنگ یادمه وقتی جواب ها اومد و استاد ملایمی شنید قبول نشدم فکر کرد شوخی میکنم چون به عنوان یه شاگرد مستعد و پر تلاش من رو تو کلاس های عملی نشون کرده بود و حتی برای یه همکاری کوچیک پیشنهاد داد برم استودیو اما خب طبق معمول ظاهرم پر زرق و برق تر از چیزیه که هستم و فکر میکنم خودش فهمید پشتکار لازم رو ندارم که پیشنهادکش رو جدی نگرفتم اونم تکرارش نکرد. [بدون تعارف حق هم داشت. هرچند اعتراف بهش برام دردناکه]
🪗 بگذریم، امروز داشتیم با سهیلا حرف میزدیم از اینکه ما تو دوران دانشجویی اصلا متوجه نبودیم داریم چیکار میکنیم. اصلا متوجه سطح رقابت نبودیم. متوجه اهمیت کانکشن سازی نبودیم. با تمام وجود فکر میکردیم حالا دوران دانشجویی تموم بشهههه قراره کلیییی چیز یادگرفته باشیم که بتونیم باهاش یه فیلمساز خفن بشیم.
♟ در صورتی که کسانی موفق میشن که حتی قبل از دوران دانشجویی وارد فضای کار و رقابت شدن!
شاید این ها توصیههای بهتری نصبت به این باشه که فلان کتاب رو بخونید یا فلان بازار کار رو هدف بگیرید.
اینکه ببینید شاید همین لحظه که فکر میکنید «حالا ۴ تا تمرین میکشم الان چیزی نیست بعدا قراره خفن بشم» همون دوران اوجتون باشه!!!!
خفن بودن یه قله نیست که براش گرم کنید و بعد چند تا گام بلند بردارید بهش برسید و تمام!
نه، خفن بودن مثل زدن چند تا دارت به هدف متحرکه...
🎰 اگه هر دارت رو یکسال از عمر در نظر بگیریم، شما فقط یه تعداد محدودی دارت رو «ممکنه» بتونید بزنید وسط اون هدف ناپایدار... و هر سال که به تعویق بندازیدش، یه دارت از تعدادی که توی دستتون هست کمتر میشه... 🎯
بعدا نوشت: توصیهی دیگهای که میتونم به این موارد اضافه کنم، اتصال داشتنه. من بعد از ۲ سال هنرستان و یک سال پیشدانشگاهی هنر، رفتم دانشگاه... کاردانی و کارشناسی هم با اینکه نا پیوسته رفتم اما در اصل بهم پیوستن چون فوری رفتم ثبتنام کردم... اما بعدش تنها اتصالم به انیمیشن شد جشنوارهها...
و اینطوری شد که هربار برگشتن بهش سختتر میشه چون وقتی داخل چیزی هستی یه سری درس ها، اصطلاح ها و چیزایی که تو حالت عادی چندان بزرگ نیستن توی ذهنت هست اما وقتی ازش فاصله میگیری کم کم فراموش میشن. برام خجالت آور بود که امروز استادها چند تا اصطلاح به کار بردن و من اینطوری بودم که... عه!! این کلمه برام آشناس! قبلا شنیدمش!!!! اما معنیش رو یادم نمیاد... 💔 پس بذارید من براتون کسی بشم که خودم نداشتم. کسی که بهتون یادآوری میکنه چرا نباید بین یادگیری چیزی که دوست دارید وقفه بندازید.
•| #Mia 🐱
✍14🦄7
یجوری ساعت ۹ شب به خودم شوک کافئین وارد میکنم که انگار قشنگ قصدم قتله...
👻5
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
Words suitable for my stone? 🪦 Slowly consumed by thoughts•••
Words suitable for my stone? 🪦
The fear of losing things, costed her everything•••
The fear of losing things, costed her everything•••
مترو امروز خیلی شلوغ بود. یعنی خیلی!!
حتی از خود مهدیه که معمولا راحت جا میشیم تقریباً دم در تونستم سوار بشم. بعد یه خانومه از داخل تقریبا به شعاع ۱۵ سانت همه رو هل میداد و جیغ و داد میکرد وای به من نخورید. وای دستت رو از نرده بالا نگیر قلبم میگیره وای تکون نخورید!!
در همین حین یه خانم دیگه سوار شد، از لحظه ای که اومد تو، شالش رو گرفته بود جلوی صورتش و هر ۱۰ ثانیه به صورت اتوماتیک هی میگفت «وای چقدر همه بوی عرق میدن!»
مسلما تو مترو بوی گلهای بهاری نمیاد ولی واقعاً نیاز نداریم یکی هی تکرارش کنه، بخصوص من وقتی یکی اینجوری میکنه هی فکر میکنم احتمالا میخواد خودش رو تبرعه کنه قبل از اینکه انگشت اتهام به سمتش بگیرن...
حالا هیچی
این دوتا خانمها بدست تقدیر افتادن کنار هم. اون خانم بوییه دستش به شالش بود و اصلا تلاشی برای نگه داشتن خودش نمیکرد و هی ولو بود روی اون خانم حساسه.
دیگه میدونید دعواهای این مدلی معمولا چطوریه... یجوری بهم میگن دهاتی و شهرستانی انگار تهران دقیقا چیه! تازه تهران خودش تعداد زیادی روستا بوده. به علاوه اوکی اصلا تهران بهترم باشه... مگه بقیه جاها چه عیبی داره که اولین فحش اینه؟
جالب اینجاست که جفت این بانوان لحجه داشتن. ☺️
حتی از خود مهدیه که معمولا راحت جا میشیم تقریباً دم در تونستم سوار بشم. بعد یه خانومه از داخل تقریبا به شعاع ۱۵ سانت همه رو هل میداد و جیغ و داد میکرد وای به من نخورید. وای دستت رو از نرده بالا نگیر قلبم میگیره وای تکون نخورید!!
در همین حین یه خانم دیگه سوار شد، از لحظه ای که اومد تو، شالش رو گرفته بود جلوی صورتش و هر ۱۰ ثانیه به صورت اتوماتیک هی میگفت «وای چقدر همه بوی عرق میدن!»
مسلما تو مترو بوی گلهای بهاری نمیاد ولی واقعاً نیاز نداریم یکی هی تکرارش کنه، بخصوص من وقتی یکی اینجوری میکنه هی فکر میکنم احتمالا میخواد خودش رو تبرعه کنه قبل از اینکه انگشت اتهام به سمتش بگیرن...
حالا هیچی
این دوتا خانمها بدست تقدیر افتادن کنار هم. اون خانم بوییه دستش به شالش بود و اصلا تلاشی برای نگه داشتن خودش نمیکرد و هی ولو بود روی اون خانم حساسه.
دیگه میدونید دعواهای این مدلی معمولا چطوریه... یجوری بهم میگن دهاتی و شهرستانی انگار تهران دقیقا چیه! تازه تهران خودش تعداد زیادی روستا بوده. به علاوه اوکی اصلا تهران بهترم باشه... مگه بقیه جاها چه عیبی داره که اولین فحش اینه؟
جالب اینجاست که جفت این بانوان لحجه داشتن. ☺️
👾26✍3
کاش وقتی مساعد نیستم بتونم خودمو قرنطینه کنم که بعدش تا هفتهها از منی که برای اطرافیانم به نمایش گذاشتم خجالت زده و پشیمون نباشم...
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
یه عده (🦖): سیستم یه کتاب طنز و هجوه! 😒 طنز و هجو:
شد شد، نشد بقیه عمرم در انزوا، به خوندن سیستم میگذرونم...
💅5👾3
یک عدد عمو فیتیلهای روئیت شد ☺️
بعداً نوشت: این دوستان تو تئاتر کنار دانشکده سینما تئاتر اجرا دارن برای همین اون اطراف هستن
بعداً نوشت: این دوستان تو تئاتر کنار دانشکده سینما تئاتر اجرا دارن برای همین اون اطراف هستن
🦄31
دارم از گشنگی و تشنگی تلف میشم ولی سالن انقدر شلوغه که اگه بین سانس ها بیرون مون نکنن، ترجیح میدم همینجا بشینم 😅
بعدا نوشت: خوردم و زنده ام. نکته خوب امروز دیدن هائو بود. حالا یبار باهاش برم بیرون یه کاوه ازش بیرون بکشم 😭❤️ ولی واقعاً روحم تازه شد با دیدنش
بعدا نوشت: خوردم و زنده ام. نکته خوب امروز دیدن هائو بود. حالا یبار باهاش برم بیرون یه کاوه ازش بیرون بکشم 😭❤️ ولی واقعاً روحم تازه شد با دیدنش
👻8👾4
کارگاه هوش مصنوعی امیر سحرخیز، رتبه دوم کارگاه مفید و لذت بخش این دوره رو دریافت کرد. بهتر از اون مال ملایمی بود (البته بیشتر سوال جواب و اکران بود) و در رتبه سوم کارگاه بابک نکویی و پروداکشن دیزاین.
میریم که کارگاه طراحی کاراکتر رضا عباسی رو داشته باشیم. برام دردناکه که کارگاه آخر رو نمونم ولی نیاز به استراحت و آماده کردن روحم برای فردا دارم 🎐
میریم که کارگاه طراحی کاراکتر رضا عباسی رو داشته باشیم. برام دردناکه که کارگاه آخر رو نمونم ولی نیاز به استراحت و آماده کردن روحم برای فردا دارم 🎐
🦄8
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
کارگاه هوش مصنوعی امیر سحرخیز، رتبه دوم کارگاه مفید و لذت بخش این دوره رو دریافت کرد. بهتر از اون مال ملایمی بود (البته بیشتر سوال جواب و اکران بود) و در رتبه سوم کارگاه بابک نکویی و پروداکشن دیزاین. میریم که کارگاه طراحی کاراکتر رضا عباسی رو داشته باشیم.…
فقط سوال و جوابه :»
احتمالأ چون مسابقه تعیین کرده خیالش راحته و آموزش تصویری ای نمیده و فقط داره حرف میزنه 😪😮💨
بعدا نوشت: در ساعت ۱۳:۲۹ به خانه برمی گردیم و قید همه کارگاههای تموم شده و نشده رو میزنیم
احتمالأ چون مسابقه تعیین کرده خیالش راحته و آموزش تصویری ای نمیده و فقط داره حرف میزنه 😪😮💨
بعدا نوشت: در ساعت ۱۳:۲۹ به خانه برمی گردیم و قید همه کارگاههای تموم شده و نشده رو میزنیم
👾6
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
چیزه یکبار دیگه برای اطمینان میپرسم، اگه موهامو دکلره کنم (که قصدش رو دارم) حالا شامپو رنگ بهتره یا رنگ تیوپی طور و اینا؟؟⚠️
آها راستی... هه هه!
دکلره کردم، رنگشم شامپو رنگ... خیلی خیلی زود با شستن میره. اما باحاله. میگن موهارو خیلی خراب میکنه ولی من فعلا اونقدری اذیت نشدم راستش. حالا باز آپدیت میدم بهتون در آینده. فعلا داره یک هفته میشه و بد نبوده ✌️
دکلره کردم، رنگشم شامپو رنگ... خیلی خیلی زود با شستن میره. اما باحاله. میگن موهارو خیلی خراب میکنه ولی من فعلا اونقدری اذیت نشدم راستش. حالا باز آپدیت میدم بهتون در آینده. فعلا داره یک هفته میشه و بد نبوده ✌️
💅21🦄3
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
آها راستی... هه هه! دکلره کردم، رنگشم شامپو رنگ... خیلی خیلی زود با شستن میره. اما باحاله. میگن موهارو خیلی خراب میکنه ولی من فعلا اونقدری اذیت نشدم راستش. حالا باز آپدیت میدم بهتون در آینده. فعلا داره یک هفته میشه و بد نبوده ✌️
خب آقا این خوب چیزی شده بود ظاهراً چون همه میپرسیدن چطوری انجامش دادی و چقدر خوب شده و اینا 🐾 در نهایت گربهی آبی به یکی از آرزوهاش (داشتن موهای آبی) رسید 💙🩵🙂
پس زمینه ذهنی احتمالیم تا ساعتها: برای دیدن تو بیقرارم تا بیای از سفر 💃
پس زمینه ذهنی احتمالیم تا ساعتها: برای دیدن تو بیقرارم تا بیای از سفر 💃
💅13🦄1