چشـــم دکمهای ⚇_⚉
هر روز قهوه ام رو با یه طعم وایت چاکلت میوهای متفاوت میخورم. تو برای خارج شدن از ماتریکس چیکار کردی؟
بجای شیر، شیرکاکائو خریدم اسپرسو رو باهاش ترکیب کنیم. ✨🌚🌈
بعدا نوشت: خوب بود. راضیم
بعدا نوشت: خوب بود. راضیم
🦄14👻3
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
Words suitable for my stone? 🪦 If only we could distance ourselves from the people who's presence caused us pain...
Words suitable for my stone? 🪦
Slowly consumed by thoughts•••
Slowly consumed by thoughts•••
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
Centimillimental – Kizuato
⚠️ TW: Given Spoilers
- Sad & lonely Thoughts
چگونه به عنوان یک XSFJ سینگل برای خود پیتی پارتی بگیرید:
۱. انیمهی Given رو پخش کنید.
۲. بجای پیگیری خط اصلی داستان، پروسه عاشق شدن تا شکست عشقی هاروکی رو هدف قرار بدید.
۳. تماشای اینکه آکیهیکو کل عمرش به شخص دیگه ای علاقه داشته و جلوی چشم هاروکی با بقیه میخوابه، مطمئن میشه هاروکی متوجه بشه اون یه Playboy دستنیافتنیه
۴. تماشای اینکه آکیهیکو خوب میدونه هاروکی دوستش داره اما بجای اینکه جوابی بهش بده، فقط تشویقش میکنه «خودخواه باش» بجای اینکه اگه میخوادش، خودش اعترافی کنه.
۵. آسیب جسمی و روحیای که هاروکی میبینه و احساس غم و غصه زیاد.
۶. یادآوری اینکه چرا ما XSFJ ها از عذرخواهی بعد از صدمه دیدن عمدی متنفریم.
۷. به سرانجام شاد رسیدن هارو نگاه کنید و به خودتون یادآوری کنید هیچکس قرار نیست اونطوری شما رو دوست داشته باشه.
از اینجا به بعد کافیه تمام دفعاتی که پس زده شدید، دفعاتی که بهتون گفتن «منو که نمیخوای؟ چون منو نمیتونی داشته باشی» یا وقت هایی که حس ناکافی بودن بهتون دادن، یا انتخاب ده-یازدهم بودید بیاد بیارید...
پیتی پارتی شما با موفقیت به جریان میافته 🎐
- Sad & lonely Thoughts
چگونه به عنوان یک XSFJ سینگل برای خود پیتی پارتی بگیرید:
۱. انیمهی Given رو پخش کنید.
۲. بجای پیگیری خط اصلی داستان، پروسه عاشق شدن تا شکست عشقی هاروکی رو هدف قرار بدید.
۳. تماشای اینکه آکیهیکو کل عمرش به شخص دیگه ای علاقه داشته و جلوی چشم هاروکی با بقیه میخوابه، مطمئن میشه هاروکی متوجه بشه اون یه Playboy دستنیافتنیه
۴. تماشای اینکه آکیهیکو خوب میدونه هاروکی دوستش داره اما بجای اینکه جوابی بهش بده، فقط تشویقش میکنه «خودخواه باش» بجای اینکه اگه میخوادش، خودش اعترافی کنه.
۵. آسیب جسمی و روحیای که هاروکی میبینه و احساس غم و غصه زیاد.
۶. یادآوری اینکه چرا ما XSFJ ها از عذرخواهی بعد از صدمه دیدن عمدی متنفریم.
۷. به سرانجام شاد رسیدن هارو نگاه کنید و به خودتون یادآوری کنید هیچکس قرار نیست اونطوری شما رو دوست داشته باشه.
از اینجا به بعد کافیه تمام دفعاتی که پس زده شدید، دفعاتی که بهتون گفتن «منو که نمیخوای؟ چون منو نمیتونی داشته باشی» یا وقت هایی که حس ناکافی بودن بهتون دادن، یا انتخاب ده-یازدهم بودید بیاد بیارید...
پیتی پارتی شما با موفقیت به جریان میافته 🎐
✍8💅1
بچهها خیلی ترسناک بود...
یکی از همکلاسی های دوران هنرستانم رو دیدم.
وقتی ازم پرسید چه خبر... تنها چیزی که به فکرم رسید این بود که «سرکار میرم»
یعنی حتی «خبر» هم نبود لزوما... یعنی مختص من نبود.
چیزی نداشتم که باهاش حال کنم، یا بتونم روش show off کنم یا بابتش حس خوبی نسبت به خودم داشته باشم.
آره آره، من قوی بودم و از یه دوره اضطرابی عبور کردم و... ولی اونا فقط مسائل شخصی بودن. و بدتر از اون اینکه... هنوزم آمادگی این رو ندارم که کاری تو زندگیم انجام بدم که یه تغییر خاصی باشه یا مجبور باشم بابتش تلاشی به تلاش هام اضافه کنم. حداقل فعلا نه...
چقدر دوست نداشتم اون حس رو، آخه کل زندگیم همیشه یه حرکت خاص ویژهی خودم داشتم که اگه ازم بپرسن چیکار میکنی بتونم بهش اشاره کنم و باهاش حس خوبی به خودم دست بده...
یکی از همکلاسی های دوران هنرستانم رو دیدم.
وقتی ازم پرسید چه خبر... تنها چیزی که به فکرم رسید این بود که «سرکار میرم»
یعنی حتی «خبر» هم نبود لزوما... یعنی مختص من نبود.
چیزی نداشتم که باهاش حال کنم، یا بتونم روش show off کنم یا بابتش حس خوبی نسبت به خودم داشته باشم.
آره آره، من قوی بودم و از یه دوره اضطرابی عبور کردم و... ولی اونا فقط مسائل شخصی بودن. و بدتر از اون اینکه... هنوزم آمادگی این رو ندارم که کاری تو زندگیم انجام بدم که یه تغییر خاصی باشه یا مجبور باشم بابتش تلاشی به تلاش هام اضافه کنم. حداقل فعلا نه...
چقدر دوست نداشتم اون حس رو، آخه کل زندگیم همیشه یه حرکت خاص ویژهی خودم داشتم که اگه ازم بپرسن چیکار میکنی بتونم بهش اشاره کنم و باهاش حس خوبی به خودم دست بده...
👻18
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
خب صبح ۱۰۰ تومن جریمه شدم چون ۱۰ دقیقه دیر رسیدم. تمام کسانی که هر روز ۱۰ میرسن تو دفتر بودن، منی که هر روز ۸:۵۸ تو دفترم امروز ۹:۱۹ رسیدم... و این برنامه از امروز اعمال شد ☺️ حداقل انیمه اسکات پلیگرام داره میاد، یه دلخوشی ساختگی ایجاد کنم برای خودم. سینماییش…
از وقتی 13 تا از روزانه نویسی هایی که جوین بودم آرشیو کردم + تعدادی از گروه ها، خیلی حالم بهتر شده بود تا اینکه فراموش کردم دلیلش چیه...
وقتایی که نمیتونم خودم باشم حالم خرابه و با بعضی از آدم ها هرچقدرم دوستشون داشته باشی نمیتونی خودِ خودت باشی. چون تا زمانی که هم نظر هستید همه چیز خوبه و ثانیه ای که مخالفت میبینن رنگ عوض میکنن. خودم رو مستثنی نمیکنما. هیچ آدمی نیست که با اختلاف نظر ها turn on بشه ولی معمولا وقتی در مورد نظرات مختلف با کسی صحبت میکنم، حس میکنم بحث یطوری پیش میره که یجایی توی مسیر من میشم آدمِ بد...
این باعث میشه کم حرف و گوشه گیر بشم و در نتیجه حضورم کمرنگ بشه...
ایدهآل نیست. حتی الان که دارم تایپ میکنم اینو حس میکنم کلی حرف بیشتر برای اضافه کردن به این مطلب دارم اما حال گفتنش رو ندارم ولی اگرم الان نگمش، رو فکرم سنگینی میکنه 😅
وقتایی که نمیتونم خودم باشم حالم خرابه و با بعضی از آدم ها هرچقدرم دوستشون داشته باشی نمیتونی خودِ خودت باشی. چون تا زمانی که هم نظر هستید همه چیز خوبه و ثانیه ای که مخالفت میبینن رنگ عوض میکنن. خودم رو مستثنی نمیکنما. هیچ آدمی نیست که با اختلاف نظر ها turn on بشه ولی معمولا وقتی در مورد نظرات مختلف با کسی صحبت میکنم، حس میکنم بحث یطوری پیش میره که یجایی توی مسیر من میشم آدمِ بد...
این باعث میشه کم حرف و گوشه گیر بشم و در نتیجه حضورم کمرنگ بشه...
ایدهآل نیست. حتی الان که دارم تایپ میکنم اینو حس میکنم کلی حرف بیشتر برای اضافه کردن به این مطلب دارم اما حال گفتنش رو ندارم ولی اگرم الان نگمش، رو فکرم سنگینی میکنه 😅
✍14💅3
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
۱. چند تا برند معرفی شد بهم ولی در آخر توصیه نورا رو خریدم. Misswake بنفس چون ملایمه. اورالبی بیشترین معرفی رو داشت. یه برند هم کیمیا گفت ولی چون جاهای زیادی نداشتنش و یکمم تند بود ظاهراً فعلا اینو تست میکنیم. ۲. خیلی تاکید داشتید شامپو رنگ اصلا خوب نیست…
چیزه یکبار دیگه برای اطمینان میپرسم، اگه موهامو دکلره کنم (که قصدش رو دارم) حالا شامپو رنگ بهتره یا رنگ تیوپی طور و اینا؟؟⚠️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
So I thought about having a Gaming room. That'd be nice... 🎮 but it lacks a certain amount of 'me'
👻2
These all came close but still not what I wanted... then I realized was that, I'm probably not an apartment person after all...
🦄2
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
به این فکر میکردم و اینکه از اون زمان چقدر تغییر کردم. میخوام یکبار دیگه بنویسمش، با حال امسال: به زیر زمین نقل مکان کردم چون تاریکه و وقتی سردرد دارم نور چشمم رو آزار نمیده. هر کسی هم اون سمت ها پیداش نمیشه، زمینش هم تو تابستون خنک و تو زمستون گرمه...…
وقتی عسل چند روز پیش مشخصات اینِ خودش رو برام فرستاد قشنگ حس کردم مال منم خیلی نیاز به آپدیت داره... اما هربار اومدم بشینم پاش دیدم دست و دلم به نوشتنش نمیره... الانم هنوز مطمئن نیستم چی میخوام ولی میدونم این که نوشتم دیگه برقرار نیست. پس بریم که داشته باشیم. در طول روز میخوام بنویسم اگه عکس هایی داشتید که حس میکنید بهم انگیزه بده برام بفرستید. بسته به اینکه چه حسی بگیرم ممکنه از آپارتمان نقل مکان کنم. البته خونه رو نگه میدارم و بهش برمیگردم ولی ممکنه مدتی بجای خلوت تری برم. 🎋
برم یکم deleted account جات بپاکم از چنل بلکه اینقدر دونه دونه نریزه تا بره زیر ۶۰۰ اعصابم رنده شد. یه زمانی خیلی حال میداد بهم که ۸۰۰ نفر بودیم اما الان فقط دوست دارم کسانی که واقعا اهمیت میدن و میخونن اینجا باشن.
چون وقتی یکی وسط حس و حالی که دارم بروز میدم لفت میده واقعا حس خیلی بدی ایجاد میکنه درونم 🥸
بعدا نوشت: دلم نیومد اکانت قبلی و دیلیت شده سایه رو بپاکم چت هامون بره... وگرنه رند ۶۰۰ میشدیم 😎
چون وقتی یکی وسط حس و حالی که دارم بروز میدم لفت میده واقعا حس خیلی بدی ایجاد میکنه درونم 🥸
بعدا نوشت: دلم نیومد اکانت قبلی و دیلیت شده سایه رو بپاکم چت هامون بره... وگرنه رند ۶۰۰ میشدیم 😎
🦄17👾3👻1
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
به این فکر میکردم و اینکه از اون زمان چقدر تغییر کردم. میخوام یکبار دیگه بنویسمش، با حال امسال: به زیر زمین نقل مکان کردم چون تاریکه و وقتی سردرد دارم نور چشمم رو آزار نمیده. هر کسی هم اون سمت ها پیداش نمیشه، زمینش هم تو تابستون خنک و تو زمستون گرمه...…
گاه به گاه صدای راک ژاپنی و امینم و البته OST بازی هایی که انجام میدم از خونه من شنیده میشه ولی زمان های زیادی میگذره که هیچ رفت و آمد خاصی از خونه دیده نمیشه. شاید هر دو-سه هفته یکبار ببینن اندازه یک ماه خرید کردم دارم میرم تو خونه...🛍
واقعیتش اینه که داخل خونه یه اتاقک امن ساختم و بیشتر وقتم رو اونجا به بازی کردن یا خوندن مانگا یا فیکشن از بازی هایی که دارم یا BL چینی میگذرونم. روابط حضوریم چندان تغییری نکرده. یکم کمتر شده اما مجازی رو بهترش کردم. تعداد کمتر اما صمیمی تر. چون دارم سعی میکنم با کسانی وقت بگذرونم که باعث میشن حس بهتری به خودم داشته باشم.🪆
گربه نگه نمیدارم فعلا. چون من کنج عزلت گزیدم و این خوب نیست اونا رو هم مجبور کنم در کنار من تو فضای بسته گیر بیفتن. البته اگه یادی ازم کنن و برای غذا بهم سر بزنن بهشون غذا میدم.
مدتیه قصد کردم تو ظاهرم تغیراتی ایجاد کنم. البته تصمیم رو همیشه داشتم ولی اینبار کم کم دارم براش اقداماتی میکنم، حتی اگه از نظرم بی فایده باشه، میخوام انجامش بدم تا از یک نواختی خارج بشم.🎪
تو اتاقک جدیدم کلی قفسه زدم و هربار دارم مجموعه مانگاهای مورد علاقم رو فیزیکی میخرم و مجموعه هام رو کامل تر میکنم. تختم رو به یه فضای تنگ تر منتقل کردم اما اونقدری جا داره که اگه یه روزی خواستم مهمون داشته باشم بتونه فضا رو باهام شریک بشه. فقط باید با دوستانه تر خوابیدن مشکلی نداشته باشه... یا از فضای بیرونیِ اتاقک استفاده کنه.
دارم یادمیگیرم انرژیم رو کجاها سرمایه گذاری کنم، فعالیت های متفرقه رو کم کردم ولی اگر حس کنم جایی کمکی ازم برمیاد دریغ نمیکنم چون هنوزم مفید بودن رو دوست دارم اما نه برای همه! و همین که فضای فیزیکی دورم رو کوچیک تر کردم نمادی از همینه. 🪁
واقعیتش اینه که داخل خونه یه اتاقک امن ساختم و بیشتر وقتم رو اونجا به بازی کردن یا خوندن مانگا یا فیکشن از بازی هایی که دارم یا BL چینی میگذرونم. روابط حضوریم چندان تغییری نکرده. یکم کمتر شده اما مجازی رو بهترش کردم. تعداد کمتر اما صمیمی تر. چون دارم سعی میکنم با کسانی وقت بگذرونم که باعث میشن حس بهتری به خودم داشته باشم.🪆
گربه نگه نمیدارم فعلا. چون من کنج عزلت گزیدم و این خوب نیست اونا رو هم مجبور کنم در کنار من تو فضای بسته گیر بیفتن. البته اگه یادی ازم کنن و برای غذا بهم سر بزنن بهشون غذا میدم.
مدتیه قصد کردم تو ظاهرم تغیراتی ایجاد کنم. البته تصمیم رو همیشه داشتم ولی اینبار کم کم دارم براش اقداماتی میکنم، حتی اگه از نظرم بی فایده باشه، میخوام انجامش بدم تا از یک نواختی خارج بشم.🎪
تو اتاقک جدیدم کلی قفسه زدم و هربار دارم مجموعه مانگاهای مورد علاقم رو فیزیکی میخرم و مجموعه هام رو کامل تر میکنم. تختم رو به یه فضای تنگ تر منتقل کردم اما اونقدری جا داره که اگه یه روزی خواستم مهمون داشته باشم بتونه فضا رو باهام شریک بشه. فقط باید با دوستانه تر خوابیدن مشکلی نداشته باشه... یا از فضای بیرونیِ اتاقک استفاده کنه.
دارم یادمیگیرم انرژیم رو کجاها سرمایه گذاری کنم، فعالیت های متفرقه رو کم کردم ولی اگر حس کنم جایی کمکی ازم برمیاد دریغ نمیکنم چون هنوزم مفید بودن رو دوست دارم اما نه برای همه! و همین که فضای فیزیکی دورم رو کوچیک تر کردم نمادی از همینه. 🪁
💅8✍4