کاش تعطیلات آخر هفته ۳ روز بود. حالا نمیگم کوه جا به جا میکردم ولی الان انقدر وقت محدوده که با اینکه دلم میخواد خوراکی درست کنم یا نقاشی کنم یا بنویسم، بخاطر ترس از تموم شدن وقت و تفریح و استراحت نکردن، فقط مثل انجام یه وظیفه مطمئن میشم تا حد ممکن تفریح کنم که شامل کارهای بیهوده و بی ثمری مثل گنشین میشه. قشنگه ولی چیزی بهم اضافه نمیکنه... 🫨🫠
پی نوشت: خیر ما پنجشنبه تعطیل نیستیم. فقط نیمه وقتیم. یعنی تا ۲
پی نوشت: خیر ما پنجشنبه تعطیل نیستیم. فقط نیمه وقتیم. یعنی تا ۲
👾3
خب از ساعت ۳ تا ۵ چطوری خودم رو قانع کنم که بشینم یه آموزشی رو شروع کنم و فرو نکنم در گنشین؟ 🥺💕
چشـــم دکمهای ⚇_⚉
خب از ساعت ۳ تا ۵ چطوری خودم رو قانع کنم که بشینم یه آموزشی رو شروع کنم و فرو نکنم در گنشین؟ 🥺💕
یه فیلم میذارم پلی بشه و نقاشی میکشم؟
یا میگردم دنبال فایل های آموزشی پریمیر؟
یا آموزش های فتوشاپ که دوران کرونا دانلود کردم و دارن کپک میزنن میبینم...
البته اول یه لیست بنویسم از کارهام ترتیبش مشخص میشه. هرکی زودتر از ۵ رفت تو گنشین گربه نیست 😾✊
بعدا نوشت: کارهای فردا رو کردم چون ممکنه مهمون داشته باشم + ادیت کمیک boyfriends مقداری و بالاخره فصل ۲ good omens رو ۳ قسمت دیدم
بعد بعدا نوشت: Good omens 2 تموم شد. منتظر ۳ هستم از الان. کمیک رو ادامه ندادم فعلا شرم بر من. گنشین زدم و ویش های ذخیره ام شد ۴۱، رو بنر چایلد اگر بتونم پیتی بالا ببرم یا حتی گارانتی بشم بد نیست ولی باید قبلش پیتیم رو محاسبه کنم و ببینم میصرفه یا نه
یا میگردم دنبال فایل های آموزشی پریمیر؟
یا آموزش های فتوشاپ که دوران کرونا دانلود کردم و دارن کپک میزنن میبینم...
البته اول یه لیست بنویسم از کارهام ترتیبش مشخص میشه. هرکی زودتر از ۵ رفت تو گنشین گربه نیست 😾✊
بعدا نوشت: کارهای فردا رو کردم چون ممکنه مهمون داشته باشم + ادیت کمیک boyfriends مقداری و بالاخره فصل ۲ good omens رو ۳ قسمت دیدم
بعد بعدا نوشت: Good omens 2 تموم شد. منتظر ۳ هستم از الان. کمیک رو ادامه ندادم فعلا شرم بر من. گنشین زدم و ویش های ذخیره ام شد ۴۱، رو بنر چایلد اگر بتونم پیتی بالا ببرم یا حتی گارانتی بشم بد نیست ولی باید قبلش پیتیم رو محاسبه کنم و ببینم میصرفه یا نه
👾10🦄2
Forwarded from BuzZz⚡️
روزبخیر و امیدوارم یادتون نرفته باشه که من برایِ تیم موسیقیِ گنشین جون میدم. این از من.
حقیقتا گند زدم تو روند خوابم. صبح همچنان زود بیدار میشم اما خستگی بهم ریختگی خوابم داره میسابه و نازک میکنه اعصابمو 😪
من واقعاً خیلی حس خوبی دارم از اینکه بتونم آنلاین بودن یا نبودن دوستان نزدیکم رو ببینم. خودم همیشه براشون باز میذارم مال خودمو.
صد البته سواستفاده نمیکنم از این آگاهی که توقع کنم حالا که هستن باید پیام منو جواب بدن یا چنین چیزی.
اصلا.
ولی همین که میبینم به این اعتماد رسیدیم که بتونیم این مساله رو باهم به اشتراک بذاریم و به مشکل نخوریم دل گرمم میکنه که این یه دوستی واقعیه ✅👌
صد البته سواستفاده نمیکنم از این آگاهی که توقع کنم حالا که هستن باید پیام منو جواب بدن یا چنین چیزی.
اصلا.
ولی همین که میبینم به این اعتماد رسیدیم که بتونیم این مساله رو باهم به اشتراک بذاریم و به مشکل نخوریم دل گرمم میکنه که این یه دوستی واقعیه ✅👌
💅11🦄6
اگه یه روش درست حسابی برای بروز خشمم داشتم، شاید الان وضعیتم این شکلی نبود. چه از نظر روحی چه از نظر موقعیت خانوادگی، اجتماعی
تو خانواده ما این چرخه بیمار وجود داره. «اگه من اون کسی نباشم که گذشت میکنه پس نمیذارم گذشت کردن بقیه هم کار رو جلو ببره.»
به این صورت که اگر مثلا من دوست دارم فیلم ببینیم و مامانم دوست داره کتاب بخونیم. اگر من بجای اینکه در سکوت تو سری بخورم و اطاعت کنم، برگردم بگم «باشه، کتاب بخونیم ولی ترجیحم فیلم بود» مامان این رو به منزله نوعی تهدید برداشت میکنه و میگه اصلا نمیخوام کتاب بخونیم.
باز اینجا به دو دسته تقسیم میشه. یا من هیچی نمیگم و میذارم مامان بخشنده ی جمع باشه و با فخر فروشی اظهار کنه که همیشه میذاره حرف من به کرسی بشینه، یا من هم غر میزنم و میگم نمیخوام من که گفتم کتاب بخونیم... حالا یا به حدی باید اصرار کنم کتاب بخونیم که مامان یادش بره اول خودش کسی بوده که کتاب خوندن رو میخواسته... یا بذارم یه جنگ بزرگ رخ بده.
حالا همین رو در همه چی تعمیم بدید. از بیرون رفتن گرفته تا غذا درست کردن و هررر چیز کوچیک و بزرگی که فکرش رو بکنید.
نمیتونیم باهم مثل انسان های متمدن صحبت کنیم. همیشه از همدیگه خشم داریم و همه معتقدن دارن از حق خودشون میگذرن و به نفرات دیگهی خونه لطف میکنن در هر لحظه....
تو خانواده ما این چرخه بیمار وجود داره. «اگه من اون کسی نباشم که گذشت میکنه پس نمیذارم گذشت کردن بقیه هم کار رو جلو ببره.»
به این صورت که اگر مثلا من دوست دارم فیلم ببینیم و مامانم دوست داره کتاب بخونیم. اگر من بجای اینکه در سکوت تو سری بخورم و اطاعت کنم، برگردم بگم «باشه، کتاب بخونیم ولی ترجیحم فیلم بود» مامان این رو به منزله نوعی تهدید برداشت میکنه و میگه اصلا نمیخوام کتاب بخونیم.
باز اینجا به دو دسته تقسیم میشه. یا من هیچی نمیگم و میذارم مامان بخشنده ی جمع باشه و با فخر فروشی اظهار کنه که همیشه میذاره حرف من به کرسی بشینه، یا من هم غر میزنم و میگم نمیخوام من که گفتم کتاب بخونیم... حالا یا به حدی باید اصرار کنم کتاب بخونیم که مامان یادش بره اول خودش کسی بوده که کتاب خوندن رو میخواسته... یا بذارم یه جنگ بزرگ رخ بده.
حالا همین رو در همه چی تعمیم بدید. از بیرون رفتن گرفته تا غذا درست کردن و هررر چیز کوچیک و بزرگی که فکرش رو بکنید.
نمیتونیم باهم مثل انسان های متمدن صحبت کنیم. همیشه از همدیگه خشم داریم و همه معتقدن دارن از حق خودشون میگذرن و به نفرات دیگهی خونه لطف میکنن در هر لحظه....
🦄13👻2👾2