دلم میخواد برگردم به اون بخش از دوران راهنمایی که تو حیاط وسطی بازی می‌کردیم.
من دوم راهنمایی بودم، سال اول یه مدرسه دیگه بودم و اصطلاحا هنوز بین بچه‌هایی که تو مدرسه جدید یکسال همدیگه رو شناخته بودن جا نیفتاده بودم... با گروه محبوب مدرسه می‌گشتم اما خب نمیشه گفت صمیمی بودیم، وقتی وسطی بازی می‌کردیم بعد از یکی دو هفته زیاد خوب نبودن، با تماشای بقیه حسابی ماهر شده بودم و خیلی حس خوب و افتخار آمیزی به خودم داشتم که موقع یارکشی جز اولین نفراتی بودم که برداشته می‌شدم... ☺️

•| #Mia 🐱

استارت زدم، فقط ۱۵ دقیقه ازش دیدم... و همین مقدار کافیه تا تمام انتخاب های زندگیم رو زیر سوال ببرم :))))))

مشکات این‌جا بود، یادمه اون اوایل که دوست شده بودیم... چون بعد از مدت‌ها که همه دوستام مجازی بودن یه دوست تو دنیای واقعی پیدا کرده بودم، خیلی ذوق داشتم. مخصوصاً که مامان هامون باهم دوست بودن، حس می‌کردم دیگه بعد ۲۵ سال میتونم برم خونه دوستم بدون مشکل...
خیلی حس و حال اون دورانم رو خریدارم...

خیلی وقت بود چیزایی که می‌دیدم این‌قدر عمیقا روحم رو لمس نکرده بود... مخصوصاً گربه‌ای که حتی از تیزرهاشم بهم می‌گفتن منم 🐱

بعدا نوشت: شاید مسخره باشه ولی جیغ‌های این انیمه برای اولین بار حس واقعی بودن بهم می‌دادن و هی حس می‌کردم هرچی تا قبل از این تو فیلم‌ها جیغ شنیدم چقدر مصنوعی بودن.
حالا ۲ - ۳ تا هم بیشتر نداشت ها، ولی قشنگ حسشون کردم

•| #WatchWithMe | Suzume door locking

Genshin school

•| #WatchWithMe #MyGames