چشـــم دکمه‌ای ⚇_⚉
433 subscribers
5.92K photos
577 videos
18 files
694 links
ᴮᵉᵗʷᵉᵉⁿ ᵗʰᵉ ᵍᵒᵒᵈ ᵃⁿᵈ ᵗʰᵉ ᵇᵉᵈ ᶦˢ ʷʰᵉʳᵉ ʸᵒᵘ ᶠᶦⁿᵈ ᵐᵉ ʳᵉᵃᶜʰᶦⁿᵍ ᶠᵒʳ ʰᵉᵃᵛᵉⁿ
- мια

ஐ Guide:
https://t.me/ButtonEyed/5202 🐈

ஐ Anonymous:
http://t.me/HidenChat_Bot?start=271063224 🎐

ஐ ωαттρα∂: https://www.wattpad.com/user/maedeh1 📚
Download Telegram
Forwarded from ᴠɪʀɪᴅɪꜱ☽︎
👾81
یجوری خوابم میاد انگار ۳ ساله نخوابیدم 😭 ولی من هنوز می‌خواستم شاپولانگ بخونم 💔 دارم از روند خوندن عقب میمونم ای بابا. سردرد داره می‌کُشتم...

بعدا نوشت: ساعت ۳ صبح پاشدم قرص سردرد خوردم
👾52
[خیر باشد] خواب دیدم مثل supernatural خبرم کردن یه مسأله رو بررسی کنم. دختر عموم مریم هم زودتر از من رسیده بود اونجا یا اصلا خودش کشف کرده بود مورد رو. مثلا بررسی کرده بود ولی اون مساله ماوراء طبیعی خودش رو seal کرده بود مجدد.
یعنی مثلا شما تصور کن یه دریچه روی زمین بوده که اونو با یه فرش یا ملافه پوشونده بودن، مریم با چاقو فرش رو پاره کرده و بررسی کرده بود ولی تا رسیدن من فرش دوباره جوش خورده بود پارگی هاش و فقط یه حالت نقطه چین از اون برش باقی مونده بود که جلو چشمم داشتن اونا هم بسته می‌شدن 😰
خلاصه بازش کردیم اما چراغ قوه که مینداختیم ببینیم تو اون دریچه چیه چراغ قوه می‌سوخت. دریچه تقریباً اندازه کاغذ A4 بود، نمی‌شد رفت داخلش (خداروشکر :/) و قبل از اینکه به فکرم برسه دستم رو ببرم داخلش و چراغ گوشی ای چیزی رو بندازم ببینم چی به چیه از خواب پریدم.

آخه آدم عاقل می‌ره دنبال چیزی که نمی‌خواد پیدا بشه؟ عین بچه خوب حتی دریچه خودشو می‌بست بعد من اون وسط می‌خواستم بزور ببینم توش چیه؟؟ چرا خب؟؟؟؟
👾11
یادش بخیر سالی که تازه با بنگتن آشنا شده بودم، کل ماه رمضون بعد سحر می‌نشستم پست های بنگتن فمیلی رو از اول میخوندم میومدم جلو، تا آخر ماه رمضون تموم کردم چنلو بعد رفتم درخواست ادمینی دادم و قبول شدم. قبلش برای آپ Pied Piper 07 یه مدت ادمین شده بودم. ادمین اصلیش خیلی آدم استقبال کننده از ایده‌های جدید بود و هست، اون موقع که ایده فیکشنم رو گفتم راحت پذیرفته شد و حتی خودش توصیه‌های خوبی بهم داد اما واقعا اون موقع جز اسم شون و حالا یه سری جزئیات کلی، چیز خاصی از بنگتن حالیم نبود چندان. اما اون ماه رمضون واقعا رفتم تو نخ بنگتن و اونطوری صمیمانه شناختم شون. یادش بخیر...
👾274
She spied on our lives through the little doll’s eyes…
And saw that we weren’t happy...


[She only needed a single peek, I would have allowed her to sew the buttons with simplest act of kindness]
نه مثل اینکه جدی جدی دارم پا به سن میذارم. ۲ روز پشت سر هم مقداری راه رفتم، دو شبه دارم از زانو درد تلف میشم. :/
6
لطفاً اگه چنل مشترک دارید با یکی که ما نمی‌شناسیم، یه علامتی ساینی چیزی بذارید که بدونیم الان اهمیت بدیم که دوست مون در اذیته یا به فلان مون باشه چون مطلب نگران کننده رو فرد نا آشنا با ما گذاشته... 🩶
9
What if, Liyue's Harbinger was Dottore instead? What if he could get his hands on Zhongli? 💔

•| #MyGames
👾9
فکر می‌کنم زیادی به خودم گفتم «بسه، دیگه وقتشه خوب بشی، زمان زیادی رو به خوب نبودن و سرحال نبودن گذروندی.» و فقط واسه اینکه از اینکه به دیگران بگم سرحال نیستم خسته شدم و نمی‌خواستم حوصله‌شون رو سر ببرم، خودم رو مجبور کردم دست بردارم از پذیرش اینکه هنوز به زمان نیاز داشتم.
انگار تا اولین نشانه های شدت بد بودن حالم رو تونستم مخفی کنم خودمم گول زدم که دیگه خوبم... ولی بالاخره این بی حوصلگی داره خودش رو نشون میده... هم می‌خوام جایگاهم رو پیش دوستام از دست ندم، هم توان هم صحبتی با کسی رو ندارم. هم دوست دارم بهم توجه بشه هم توان این رو ندارم که در مقابل به دیگران توجه نشون بدم...
هم ترسناکه که نزدیکانم اگه منِ واقعی با افکار شخصیم رو بشناسن ممکنه من رو کنار بذارن، هم دیگه توان مخفی شدن پشت یه لبخند الکی رو ندارم.
18👾6
نیاز دارم یه تعطیلات دیگه {به دور از مواردی که فشار عصبی بهم میدن} داشته باشم خستگی این عید از تنم در بیاد...
👾20
خب از دلایل ادامه زندگیم مونده بود سایه Given رو شروع کنه و کاوه بگیرم. الان سایه شروع کرده به دیدن Given :»
میمونه کاوه بیاد خونه و من دیگه می‌تونم از قید این بدن خاکی رها بشم 🤍🎐
👾10
چون می‌خوام ۳ اینا بیدار بشم حس می‌کنم عاقلانه تره اگه یهو تا ۳ نخوابم ولی از اونجایی که هیچ تضمینی نیست بعد سحر بتونم راحت بخوابم مجبورم الان شروع کنم به تسلیم شدن بلکه تا ۱ خوابم ببره 😭
👾12
Forwarded from ᴠɪʀɪᴅɪꜱ☽︎
دارم کم کم یاد میگیرمممممم >~<
👾3
چشـــم دکمه‌ای ⚇_⚉
Voice message
https://t.me/ButtonEyed/8682

این آهنگ واقعا تو روز های سختی نجاتم داد و بچه قور، امروزم رو روز خوبی کرد 😭🤍
👾3
Forwarded from نه بیشتر انسان (𝑺𝑶𝑵𝑰𝑨*𝑰𝒁)
چرا من هیچوقت راجع‌به مانگا ها و... که خوندم حرفی نمیزنم بعد که انیمه‌ش میاد یا معروف میشه میام راجبش صحبت کنم همه فکر میکنن من وانابی اونام و اورجینال نیستم 💔💔
از دروغ آپریل و هر کوفتی که به اسم شوخی گفته میشه و وقتی ذوق کردیم به راحتی معلوم میشه الکیه متنفرم...
12👾3
خدای بزرگ ما رو با داشتن و پیدا کردن اخلاق‌هایی که در دیگران ازشون متنفریم، در خودمون امتحان نکن. 🤲
15👾5
.
👾233
بنظر میاد ناچارم برای حفظ روند وسواسم حالا که حرف زدم، حرف بزنم. شب میام یکم سرتون رو درگیر سخنانم می‌کنم 🤍
👾13